کتاب «انسان شناسي اخلاق»

    وقتي در ميان افواه سخن از اخلاق مي رود، به دلايل گوناگون ذهن انسان معطوف به حوزه مسائل شخصي و فردي معطوف مي گردد و مجموعه اي از نصايح و اندرزها و پندها در نظر مي آيد كه صلاح فردي و زندگي شخصي را نشانه رفته است. اين نگرش تقليل گرايانه از اخلاق سويه جمعي و اجتماعي آن را ناديده مي گيرد و با ديدي انتزاعي انسان را از بستر اصلي رشد شخصيتش يعني اجتماع منتزع مي داند. حال آن كه انسان به حكم معلم اول جانداري اجتماعي است و گوهر وجودي اش تنها در بستر جامعه به ظهور مي رسد. كتاب اول از مجموعه فلسفه اخلاق اجتماعي كه به تازگي با عنوان «انسان شناسي اخلاق» به قلم دكتر حميد ابوطالبي به همت نشر كوير منتشر شده است، مي كوشد به بحث از پديدار اخلاق از منظري پديدارشناسانه بنگرد. نويسنده مي كوشد نشان دهد كه اخلاق چرا و چگونه براي انسان حاصل شده است؟ نويسنده در اين كتاب پديدار اخلاقي را از اقوام ابتدايي بررسي كرده و به مباني انديشه اخلاقي در ميان آريان اشاره مي كند. به اين منظور هستي شناسي آريايان مورد بحث قرار مي گيرد. در بخش دوم كتاب نويسنده انديشه و اخلاق يوناني را مورد بحث قرار مي دهد و در بحث از اخلاق يوناني تفكر بزرگاني چون سقراط، افلاطون و ارسطو و متفكران پس از ارسطو يعني رواقيان، اپيكوريان و نوافلاطونيان فلوطيني را از حيث اخلاقي معرفي مي كند. بخش چهارم كتاب مباني انديشه و اخلاق عربي مورد بحث قرار مي گيرد. اين بخش نيز همچون ساير بخش هاي كتاب از دو بخش تشكيل شده است، در فصل يك هستي شناسي اقوام عرب معرفي مي شود و در بخش بعدي اخلاق آييني ايشان مورد بحث قرار مي گيرد. نويسنده در پيشگفتار تاكيد مي كند كه هدف از كتاب دين شناسي و تتبعات دين شناسانه نيست، بلكه پرداختن به آن مفاهيم، اسطوره ها، فلسفه ها، انديشه ها و اموري تاريخي-اجتماعي است كه بر اخلاق اقوام و جوامع بر مبناي نوع هستي شناسي، دين باوري، انديشيدن هاي فلسفي و ... آنان تاثير نهاده است.

نويسنده: حميد ابوطالبي
ناشر: كوير
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 536
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1

منبع: اعتماد

كتاب خوبي، الزام اخلاقي و امر الهي

كتاب «خوبي، الزام اخلاقي و امر الهي؛ بررسي تطبيقي آراي آدامز و متفكران شيعه» اثر مشترك محمود مرواريد و احمدرضا همتي مقدم به سال 1389 از سوي نشر پژهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم به زيور طبع آراسته گرديد.

بخشي از سخن با خواننده.....

روبرت آدامز/Robert Merrihew Adams فيلسوف معاصر به نوسازي عناصر تقرير سنتي نظريۀ امر الهي پرداخته است. وي كه خود يك فيلسوف تحليلي است براي طرح خود به ظرفيت كمابيش جديدي كه پيشرفت‌هاي اخير در فلسفه تحليلي در اختيار گذارده، روي آورد؛ فلسفه‌اي كه با تحليل موشكافنه جرج ادوارد مور دربارۀ معناي خوبي و در فضاي فرااخلاق در 1903 وارد دورۀ اصلي حيات خودش شد. آدامز تلاش مي‌كند بر پايۀ نظريه‌اي جديد در باب معنا به نوسازي برخي از عناصر نظريۀ امر الهي بپردازد تا در نهايت تقريري از اين نظريه را پيش نهد كه ايرادهاي مخالفان نظريۀ امر الهي را برطرف كند. او در كتاب خوب‌هاي متناهي و خوب نامتناهي/Finite and Infinite Goods در پاسخ به مسئلۀ اوثيفرون، احتمال اول را برمي‌گزيند و مي‌گويد: خداوند به امور خوب امر مي‌كند؛ چون خود آنها خوب‌اند، ولي اين خوبي را از شباهت به خوبي متعالي و متناهي به‌دست آورده‌اند كه كسي جز خود خداوند نيست.
شايد بيراهه نباشد اگر بگوييم كه آدامز هم كوشيده شورمندانه‌هاي موحدانه مؤمنان را پاسخ دهد و هم متانت عقلانيت مخالفان را حرمت نهد و اشكالات ايشان در بخش‌هاي سست نظريۀ امر الهي را معتبر شناسد و در صدد تأمين سنجه‌هاي اين عقلانيت برآيد.
آدامز دو نظريه ارائه كرده است: يكي در باب معناي خوبي و ديگري در باب معناي الزام. در مورد اول (خوبي) پيشنهاد آدامز به طور كامل به مواضع عدليه در بحث حسن و قبح نزديك مي‌شود، ولي در مورد دوم (الزام) در يكي از سه مؤلفۀ اصلي نظريۀ خود، اشعري مسلك باقي مي‌ماند.
تا آنجا كه صرفا به اعتبار و صحت نظريه‌ آدامز مربوط مي‌شود بايد در دو ناحيه به تأمل و بررسي پرداخت:
يكم – در وثاقت و كارايي ابزار اصلي اين نظريه: بنياد نظريۀ آدامز بر پايۀ يكي از فرآورده‌هاي جديد سنت فسلفه تحليلي استوار است كه عبارت است از نظريۀ معناشناختي كريپكي – پاتنم. لازم است مؤلفه‌هاي معناشناختي، هستي‌شناحتي و معرفت‌شناختي اين نظريه مستقلا در بوته نقد گذاشته شود.
دوم – در شيوه كاربست اين ابزار: مرحلۀ دوم نحوه كاربست نظريۀ معناشناختي كريپكي – پاتنم در پرسمان معناي خوبي و بايد اخلاقي است؛ پرسش اين است كه آيا آدامز اين ابزارِ بر فرض كارامد را به‌درستي به استخدام در‌آورده و به‌درستي از آنها بهره برده است يا خير؟ مثلا آيا وي در ادعاي خود كه دو مفهوم «خوبي» و «شباهت به خداوند» به يك حقيقت خارجي ارجاع مي‌شوند و همچنين «الزام» و «مورد امر خدا قرار گرفتن» قابل ارجاع به يك حقيقت‌اند، ره به صواب پيموده يا نه؟

نگارندگان در مقدمه، كتاب پيشرو را چنين معرفي مي‌كنند

كتاب حاضر محصول طرح پژوهشي است كه هدف آن بررسي يكي از شاخص‌ترين آراي اخير در زمينه «نظريه امر الهي» و مقايسه آن با برخي از مهم‌ترين نظريات متفكران شيعه است..... پس از مطالعه آراي مختلف در زمينه نظريه امر الهي خصوصا ديدگاه‌هاي اخير كه توسط آلستون، آدامز و كويين (كويين متأخر) ارائه شده، نظريه‌هاي روبرت آدامز را براي نقد و بررسي برگزيديم.
در سنت فلسفه تحليلي، نظرهاي متأخر در زمينه‌ نظريه امر الهي آرايي كاملا جديد هستند كه ويژگي‌هاي جذابي دارند. از سوي ديگر به نظر مي‌رسد يكي از دل‌مشغولي ‌هاي متفكران شيعه نيز بررسي رابطه ميان الزام اخلاقي و امر الهي بوده و هست. در ميان فيلسوفان تحليلي نظرهاي آدامز عمق و جذابيت ديگري دارد.
او علاوه بر نظريۀ امر الهي، نظريه‌اي جالب توجه در باب «خوبي» نيز ارائه داده كه كاملا الهياتي است و از منظري ديني و خداباورانه تنسيق شده است. بدين ترتيب محور كار را ديدگاه آدامز قرار داديم. طبيعي است كه بهترين منبع، كتاب خوب‌هاي متناهي و خوب نامتناهي بود. اين كتاب مهم‌ترين اثر آدامز به شمار مي‌رود كه نظريه امر الهي خود را به طور كامل و مبسوط در آن بيان كرده است. اين كتاب محصول بازبيني و حك و اصلاح هجده مقاله در حوزه‌هاي اخلاق، فسلفه، دين و الهيات است كه آدامز آن‌ها را به‌صورت يك كل يكپارچه و منسجم مرتب كرده است. او در اين كتاب چارچوبي «خداباورانه» - و نه صرفا مسيحي – را براي اخلاق در نظر گرفته است و قصد دارد نشان دهد كه خداباوري، فهم  ما از اخلاق را غني مي‌كند. البته هدف ما شرح و بررسي موشكافانه و كامل كتاب آدامز نبوده است، بلكه قصد ما ارائه امهات بحث او در زمينه «خوبي» و «الزام اخلاقي» است؛ در نتيجه ما صرفا خودمان را به كتاب محدود نكرديم، بلكه مقالات ديگر او و نقدها و دفاعيات مختلف بر كار او را نيز مدنظر قرار داديم تا از اين ميان بصيرت‌هايي براي بخش مربوط به آراي دانشمندان شيعه به‌دست آوريم.
آدامز از فيلسوفاني است كه در سنت تحليلي رشد كرده است؛ بنابراين مبناي كار او آراي ديگر فيلسوفان تحليلي خصوصا در فلسفه زبان بوده است. ما سعي كرديم بنيان‌هاي كار او (خصوصا نظريۀ معناشناختي كريپكي – پاتنم در زمينه انواع طبيعي) را به طور دقيق معرفي و بحث كنيم تا نظريه او وضوح بيشتري يابد...
چنانچه اشاره شد. بررسي رابطه ميان حسن و قبح و الزام اخلاقي از يك‌سو و فرمان‌هاي خداوند از سوي ديگر يكي از مهم‌ترين و كهن‌ترين مسائل كلامي و اصولي در سنت فلسفه اسلامي و شيعي بوده است. متفكران شيعه و آدامز در پيش‌فرض‌هاي زيادي، از جمله واقع‌گرايي و شناخت‌گرايي در اخلاق، باور به وجود خداوند و باور به خوبي و عدالت‌ نامتناهي خداوند با يكديگر اشتراك دارند، لذا بررسي اينكه اين پيش‌فرض‌هاي مشترك تا چه اندازه به ديدگاه‌هاي مشترك و نزديك به‌ هم يا متفاوت و گاه متضاد در مسائل فرااخلاق انجاميده است، به مقدار زيادي توجه‌برانگيز و جالب است....
متفكران شيعه ديدگاه‌هاي مختلفي را درباره تعريف و ماهيت حسن و قبح و الزامات اخلاقي مطرح كرده‌اند. در اين نوشتار درصدد نبوده‌ايم همه اين ديدگاه‌ها را ارائه و بررسي كنيم، بلكه تنها درپي نظرياتي بوده‌ايم كه شباهت معناداري با ديدگاه آدامز داشته باشند و به‌گونه‌اي رهيافت‌هاي مشتركي ميان آنها ديده شود، به همين دليل از ميان اين نظريات متعدد تنها به طرح و بررسي دو نظريه درباره حسن و قبح (نظريه مشهور متكلمان و آخوند خراساني) و يك نظريه درباره الزام (نظريه مشهور متكلمان) و مقايسه آنها با ديدگاه آدامز پرداخته‌ايم. از ديگر مباحث اين كتاب مقايسه ديدگاه آدامز يا اشاعره درباره الزامات اخلاقي است. اشاعره طرفدار نظريه امر الهي در سنت اسلامي هستند از اين‌رو مقايسه نظريه آدامز و اشاعره بحثي جالب توجه و حائز اهميت به شمار مي‌آيد. همچنين اين مسئله را بيان كرده‌ايم كه آيا استدلال شيعيان عليه نظريه امر الهي اشاعره، چالشي را براي ديدگاه آدامز پديد مي‌آور يا نه.                 

کتاب «اخلاق و آیین نقد»



اخلاق و آیین نقد چگونه باید باشد؟

ترس از نقد، گویی همچون ترس از مرگ است، چون کسانی به گفته حسن انوشه، با شنیدن خبر نقدی که بر کتابشان نوشته شده است، از فرط ناراحتی کارشان به بیمارستان کشیده می‌شود.

یکی از اصول بدیهی معرفت شناسی این است که معرفت بشری آمیخته به خطا و لغزش‌هاست و برای کشف حقایق و حرکت رو به جلوی نظریات می‌بایست به بازنگری آن‌ها پرداخت، از کاستی‌ها و کژی‌ها پرده برداشت و خلأها را پر کرد. از اینجاست که نقد ضرورت می‌یابد. نقد در صورتی‌که بر اصول علمی منطبق باشد و از انگیزه‌های غیر معرفتی عاری، از لوازم رشد و بالندگی به شمار می‌آید.

در جامعه کنونی ما نقد کتاب شاید عمری پنجاه ساله داشته باشد، در طی این نیم قرن، جریان نقد فراز و نشیب‌های فراوانی داشته، آسیب شناسی این پدیده حاکی از آن است که جدای از عوامل جامعه شناسی، روان‌شناسی و حتی سیاسی، بیشتر کسانی که گام در این وادی نهاده‌اند، با اصول و مبانی آن آشنایی نداشته‌اند و با تکیه بر این قاعده نانوشته «خود راه بگویدت که چون باید رفت» نقدنویسی را آغاز کرده‌اند.

در کشور ما نقد چهره‌ای دوگانه دارد، از سویی، شاهد مجلات متعددی هستیم که یا به نقد کتاب اختصاص دارند یا بخش قابل توجهی از آن‌ها ویژهٔ نقد است. این چهره و رویهٔ روشن نقد است، اما چهره دیگر نقد به این روشنی نیست. در چند دهه گذشته، شاهد نقدهایی بوده‌ایم که به همه چیز شبیه بوده‌اند، جز نقدی عالمانه و هر کارکردی داشته‌اند جز پیشبرد دانش و معرفت.

ترس از نقد، گویی همچون ترس از مرگ است، چون کسانی به گفته حسن انوشه، با شنیدن خبر نقدی که بر کتابشان نوشته شده است، از فرط ناراحتی کارشان به بیمارستان کشیده می‌شود. (کتاب هفته شماره 204).

با گذشت بیش از هفت دهه از تاریخ مطبوعات و در پی آن، نقد جدید در کشور، همچنان پس از آنکه ناقدی، نقدی بر تألیف یا ترجمه‌ای می‌نویسد، گاه شاهد آن هستیم که نویسنده یا مترجم بر بی ادبی آن ناقد انگشت می‌گذارد و از او می‌خواهد تا فرق بین نقد و انتقاد یا نقد و تنقید را بداند.

نوشته حاضر در پی آن است تا کنش و منطق نقد را تحلیل کرده و اصول اخلاقی حاکم بر این حرفه را بازگو کنند. هدف نگارنده، بازگویی کلیاتی در این حوزه نیست؛ بلکه توجه به جزئیات پنهان مانده در این عرصه، مو را از ماست کشیدن و تلاش برای لایروبی این رود و فراهم آوردن بستری مناسب برای فرهنگ انتقادی در فرهنگ خویش است؛ فرهنگی که بیش از هزار سال پیش؛ چنان آثار انتقادی ارجمندی به یادگار گذاشته است که همچنان درس‌آموز هستند.

بخش نخست- مبانی نقد.

در این بخش طی پنج فصل، مباحث نظری نقد و کارکرد آن گزارش و تحلیل می‌شود. در واقع، درباره ماهیت و کارکرد نقد و ابعاد اخلاقی آن تحلیل دقیقی انجام نشده است. در بخش فعلی، سعی می‌شود این کاستی برطرف و دور از تعاریف شخصی، تحلیلی فرایندی از ماهیت و کنش نقد ارائه و سرانجام با تحلیل موضوع اخلاقیت نقد، ضوابط اخلاقی حاکم بر آن گفته شود.

    نقد پژواک نوشته است.
    نقد و دانش گستری.
    نقد چیست.
    آیا نقد اخلاقی است.
    اخلاق نقد.

بخش دوم- آیین نقد.

در این بخش به نحوه کاربست اصول اخلاقی نقد در عمل اشاره می‌شود و برخی نکات عملی و روشی را برای نقد آثار به دست می‌دهد. کافی نیست بدانیم اخلاق حاکم بر نقد کتاب چیست، بلکه در کنار آن و بیش از آن، نیازمند قواعد مشخص و دقیقی برای کاربست این اصول اخلاقی هستیم.

    آیین نقد نوشته‌های تألیفی.
    آیین نقد و آثار ترجمه شده.
    پاسخ‌گویی به نقدها.
    کتاب‌نامه.

«اخلاق و آیین نقد کتاب» را دکتر سید حسن اسلامی در 224 صفحه نگاشته است. این کتاب را انتشارات خانه کتاب در سال 1391 در دو هزار نسخه منتشر کرده است.

منبع:
کتابخانه مجلس


---------------------
مطالب مرتبط:

اخلاق‌پژوهان معاصر

كتاب «نوشتن در جزایر پراکنده» جستارهايي در اخلاق پژوهش

كتابخانه اخلاق اسلامي

کتاب اخلاق پژوهش؛ مبانی و مسایل

نگاهی به چکیده مقالات همایش اخلاق و ادیان



دین و اخلاق، به عنوان دو منبع هدایت و فضیلت و سعادت هستند که همواره مورد توجه و اهتمام جامعه بشری بوده اند. این دو از همان ابتدای رواج مباحث عقلانی و فلسفی، از مباحث همیشگی اندیشمندان و مکاتب فکری و فلسفی بوده است.

اخلاق دینی، بخش عظیمی از معارف و توصیه‌های همه ادیان در طول تاریخ بوده و از حیث عقلانیت، رابطه متقابل، تأثیر دین در تشکیل اخلاقی کامل در جامعه بشری و توان مبانی اخلاق دینی در حل مسائل مربوطه، معمولا آوردگاه اندیشه و قلم اهل فکر بوده و آثار و پژوهش‌های متعددی را موجب شده است.

چکیده مقالات همایش بین‌المللی اخلاق و ادیان در قطع وزیری و با 332 صفحه، 180 مقاله داخلی و خارجی پذیرفته شده در این همایش‌ را در پنج بخش مبانی معرفتی اخلاق، اخلاق در اسلام، اخلاق در یهودیت و مسیحیت، اخلاق در آیین‌های شرقی و ادیان و مسائل اخلاقی ارائه کرده است.

سنجش مفاهیم اخلاقی اثر مسعود آذربایجانی، نقش نیت در ارزش اخلاقی اثر مجتبی مصباح، ریشه‌های اختلاف درباره منشأ اخلاق در اسلام اثر علی مبروک، رابطه دین و اخلاق اثر مریم لاریجانی، مبحثی پیرامون پایه های معرفت شناختی اخلاق اثر پروفسور هابیل رینهارد هس، پژوهشی در باب نظریه امر الهی اثر محمد محمدرضایی برخی از مقالات بخش اول این اثر را به خود اختصاص داده‌اند.

در بخش دوم اثر، مقالاتی همچون اخلاق دینی و رئالیسم اخلاقی اثر محمد لگنهاوسن، خویشتن متعالی و واقعیت اخلاق اثر شجاع علی میرزا، جایگاه عدالت در اخلاق اسلامی با تأکید بر نهج‌البلاغه اثر محسن جوادی، نسبت تجربه دینی با تجربه اخلاقی از دیدگاه شهید مطهری، بررسی اخلاق راع اثر سیدابراهیم موسوی و اخلاق طلاق از دیدگاه اسلام اثر محمد امیری به چشم می‌خورد.

بخش سوم اثر به معرفی چکیده مقالات اخلاق مسیحیان پروتستان اثر هایدی هاسل، بحث و گفت‌وگو پیرامون نظام اخلاقی آزاد در تعالیم کاتولیک اثر هری نیونر و پیتر روپرت، اخلاق یهودیت اثر ریحانه پورخلیلی، سیر تحول الاهیات اخلاقی کاتولیک اثر احمدرضا مفتاح، مقایسه رویکرد اخلاقی ارمیا و اناجیل همدید اثر کبری گودرزوند و اخلاق در مسیحیت با تکیه بر اناجیل برنابا اثر مسعود باوان پوری و اخلاق در دین یهود اثر سیدمحمدحسن صالح می‌پردازد.

بنیادهای اخلاق بودایی و الگوهای غربی اثر علیرضا شجاعی، اخلاق در دین زرتشت از منظر مینوی خرد اثر مصطفی فرهودی، اخلاقیات سلوک عرفان یوگایی اثر علی صادی شهپر، جستاری در مبانی اخلاقی آئین بودایی اثر یدالله حیدری باباکمال، تبیین نظام اخلاقی در آیین کهن بودایی اثر زهرا پورشعبانیان و آیین اخلاقی کنفوسیوس اثر ابراهیم قاسمی برخی از چکیده مقالات بخش چهارم این اثر هستند.

در بخش پنجم نیز چکیده مقالات آیا می‌توان از کرامت انسانی اخلاق فراگیر و جهانی تعریف کرد؟ اثر هامر، نگرش ادیان جهانی نسبت به مسائل اخلاقی بغرنج: مرگ آسان اثر آنجلیکا زیاکا، رویکردی دینی به اخلاق رسانه اثر سیدحسین شرف‌الدین، سقط جنین از منظر الهیات اخلاقی اثر علیرضا آل بویه، بررسی نظریه فلسفه اخلاق آیت‌الله مصباح یزدی اثر یحیی عبداللهی و اخلاق در رسانه، اصول خبر رسانی از دیدگاه اسلام اثر سهیلا بوجاری آمده است.

در مجموعه چکیده مقالات همایش بین‌المللی اخلاق و ادیان، چکیده‌های آثاری نیز به زبان انگلیسی از حمید شهریاریان، مسعود آذربایجانی، قاسم کعبی، عسکر دیرباز، مریم لاریجانی، امیر خواص، علی شیروانی، محمدرضا مصطفی‌پور، سیدحسن اسلامی، مجتبی مصباح، علیرضا آل بویه، احمد دیلمی و چند تن دیگر از محققان و پژوهشگران حوزه و دانشگاه به چشم می‌خورد.

در پشت جلد این چکیده مقالات این جمله از حضرت آیت‌الله جوادی آملی به چشم می‌خورد: «اگر اخلاق به عرفان منتهی نشود این راه ابتر است. چه اینکه اگر علم به اخلاق نرسد ابتر است. علم، مقدمه تزکیه است و تزکیه،‌ مقدمه شهود. آدم خوب شدن هدف نیست. آدم خوب شدن در راه ماندن است. بر فرض کسی آدم خوب شد او تازه در میانه راه است».

برای دریافت چکیده مقالات پذیرفته شده در همایش بین‌المللی اخلاق و ادیان اینجا کلیک کنید.

کتابخانه مجلس

کتاب پدیدارشناسی تجربۀ اخلاقی

انتشار ترجمۀ کتاب پدیدارشناسی تجربۀ اخلاقی

این کتاب ترجمه ای است از

The Phenomenology of Moral Experience by Maurice Mandelbaum,The Free Press, Glencoe, Illinois, 1955

موریس ماندلباوم فیلسوف کمتر شناخته‌شدۀ آمریکایی است که آثار بسیاری در حوزه‌های مختلف از جمله معرفت تاریخی، فلسفۀ علوم اجتماعی، روان‌شناسی و اخلاق نوشته است. غالباً آثار او چه در زمان انتشار و چه پس از آن مورد توجه قرار نگرفته است؛ در دهۀ اخیر در میان برخی از متفکران اخلاق در حوزۀ تحلیلی و برخی از روان‌شناسان علاقه به دیدگاه اخلاقی ماندلباوم پدید آمده است که دلیل این امر تحقیق و تتبع بسیار او در مورد تجربۀ اخلاقی moral experience است که در کتاب پدیدارشناسی تجربۀ اخلاقی به خوبی بازتاب می‌یابد. اين كتاب از شش فصل تشکیل شده است:

 فصل اول كتاب به انكار ثنويت رايج ميان رشته‌هاي هنجاري و توصيفي و معرفي چهار رهيافت متافيزيكي، روان‌شناختي، جامعه‌شناختي و پديدارشناختي به اخلاق اختصاص دارد. ماندلباوم در اين فصل با ابراز ناخرسندی از سه رهيافت نخست، به معرفي و شرح رهیافت پديدارشناختي به عنوان مناسب‌ترین رهيافت برای بررسی تجربۀ اخلاقی مي‌پردازد‌. او در ادامه پژوهش دربارۀ تجربۀ اخلاقی را در قالب احکام اخلاقی (moral judgment) پیش می‌بَرد، زيرا به نظر ماندلباوم احکام اخلاقی، گرچه کل تجربه‌های اخلاقی را دربرنمي‌گیرند، اما بخش بزرگی از آنها را شامل می‌شوند. از اين‌رو فصل‌های دوم، سوم و چهارم به تقسيم‌بندي و توضيح احكام اخلاقي به عنوان مهم‌ترین و بزرگ‌ترین حیطۀ تجارب اخلاقی، محدود مي‌شود. به زعم او احکام اخلاقی به سه نوع احکام مستقیم (direct moral judgments)، احکام دور (removed moral judgment) و احکام ناظر به ارزش اخلاقی (judgment of moral worth) تقسیم می‌شوند که ماندلباوم هر فصل را به بررسی یکی از این سه نوع حکم اختصاص داده است؛ در این سه فصل، با مهم‌ترین جنبۀ اندیشۀ ماندلباوم و وجه مشترک همۀ احکام اخلاقی آشنا می‌شویم. ماندلباوم پس از برشمردن ويژگي‌ها و لوازم هر يك از اين سه نوع حكم، در فصل‌ پنجم و ششم با بيان چهار قسم از انواع اختلاف‌های اخلاقی و ارائة راه‌حل‌هاي چنين اختلافاتي از منظر پديدارشناختي، كتاب پدیدارشناسی تجربۀ اخلاقی را به پايان مي‌برد.

 تلاش ماندلباوم برای توصیف و تبیین جایگاه انسان به عنوان عامل یا ناظر در موقعیت‌های پیچیدۀ اخلاقی و در ارتباط با دیگران، علاوه بر اینكه منظر و امكانات مفهومی جدیدی را برای نگریستن به عالم پیش ‌روی ما می‌گشاید، نشان می‌دهد كه بدون توجه به نحوۀ تجربۀ افراد از موقعیت‌ها، نمی‌توان به توصیف درستی از پدیده‌های انسانی دست پیدا كرد.

انتشار اين كتاب را به مترجم محترم سركار خانم مريم خدادادي تبريك مي‌گويم.

مروري بر كتاب « آزادی، اخلاق، قانون»

  

آزادی، اخلاق، قانون
درآمدي بر فلسفه حقوق كيفري و عمومي


هربرت هارت
ترجمه: محمد راسخ
انتشارات طرح نو
چاپ دوم 1389
 معرفي از: مژگان خورشيدي
 
پروفسور هربرت‌هارت فيلسوف سرشناس و از مهم‌ترين مدافعان اثبات‌گرايي حقوقي در قرن بيستم بوده است. ‌هارت از سال 1952 كرسي استادي دانشگاه آكسفورد در رشته حقوق را كسب كرد و تا سال 1968 در اين جايگاه قرار داشت و به عنوان يكي از تاثيرگذارترين انديشمندان حوزه فلسفه حقوق شناخته شد. ‌هارت را مي‌توان در دسته فيلسوفان آزادي‌خواه و سودانگار و ادامه‌دهنده نظريات كساني چون جرمي بنتام، جان آستين و جان استوارت ميل دانست كه تاثير شگرفي بر فيلسوفان و انديشمندان پس از خود از جمله جان رالز، جوزف رز، جان فينيس و رونالد دوركين داشته است. مهمترين اثر پروفسور‌هارت كتاب «مفهوم قانون» است كه به بسط و ارتقاء مكتب اثبات‌گرايي حقوقي در چارچوب فلسفه تحليلي مي‌پردازد. به طور كلي اهميت‌هارت و آثار او در تاثير شگرفي است كه بر فلسفه حقوق و توسعه نظريه اثبات‌گرايي حقوقي جديد داشته است.
 كتاب «قانون، آزادي و اخلاق» از ديگر آثار مهم‌هارت است مشتمل بر سه سخنراني دانشگاهي كه در سال 1962 در دانشگاه استنفورد در آمريكا ايراد كرده است. اين سه سخنراني به يكي از موضوعات مناقشه‌برانگيز فلسفه حقوق يعني الزام قانوني اخلاق مي‌پردازد. به طور دقيق‌تر، بايد گفت پروفسور‌هارت در اين كتاب به يكي از جنبه‌هاي ارتباط ميان حقوق و اخلاق پرداخته؛ و در پي پاسخ گفتن به اين پرسش بنيادين است: «آيا اين واقعيت كه يك رفتار بر اساس استانداردهاي متعارف جامعه، غيراخلاقي دانسته مي‌شود كافي است براي اينكه آن رفتار به وسيله نظام حقوقي قابل مجازات باشد؟ آيا به لحاظ حقوقي مي‌توان اخلاق رايج را اجبار و اعمال نمود؟ آيا رفتار غير اخلاقي رايج بايد جرم تلقي گردد؟» در توضيح بايد گفت پرفسور‌هارت در اين كتاب به دفاع از گزارش كميته وُلفدن به مجلس قانونگذار بريتانيا مي‌پردازد كه پيشنهاد داده بود وصف مجرمانه از عمل جنسي ميان دو فرد بالغ، كه در خلوت و با رضايت هر دو صورت مي‌گيرد، برداشته شود.

گزارش اين كميته مورد انتقاد لُرد دولين يكي از قضات دادگاه پژوهش و حقوقدان سرشناس واقع شد. در پاسخ به مطالب مطرح شده از سوي لرد دولين،‌هارت تلاش مي‌كند به طور مستدل به پرسش‌هاي بالا پاسخ دهد و قلمرو صحيح حقوق كيفري را مشخص نمايد. ‌هارت بر اين عقيده است كه غيراخلاقي بودن يك رفتار به تنهايي جرم‌انگاري آن را موجه نمي‌كند و مقنن بايد با استفاده از معيارهايي غير از صرف غيراخلاقي بودن، عملي را جرم تلقي كند. در فصل اول كتاب با عنوان «الزام قانوني اخلاق»،‌ هارت با اشاره به اين نظر جان استوارت ميل كه «تنها هدفي كه وفق آن مي‌توان قدرت را بر تك تك افراد يك جامعه متمدن بر خلاف اراده آنها اعمال نمود، جلوگيري از ورود ضرر به ديگري است» تلاش مي‌كند به نحو مستدل پاسخ مخالفان اين سخن را بدهد. ‌هارت تصريح مي‌كند قصد ندارد از تمام آنچه ميل گفته است دفاع كند، چراكه معتقد است زمينه‌هاي زيادي غير از جلوگيري از آسيب رساندن به ديگران وجود دارند كه اجبار قانوني اشخاص به انجام يك كار را موجه مي‌سازند؛ اما در اين حد با ميل موافق است كه «در خصوص موضوع خاص الزام اخلاق» ملاك جرم‌انگاري بايد قاعده لاضرر باشد. هارت با اشاره به رويه قضايي انگلستان، يكي از دلايل جرم‌انگاري رفتارهاي خلاف اخلاق متعارف جامعه را رواج مكتب «اخلاق‌گرايي حقوقي» مي‌داند.

او معتقد است به‌كارگيري اين مكتب در رويه قضايي منجر به قرباني شدن اصل قانوني بودن جرايم و مجازات‌ها مي‌شود كه «ايجاب مي‌كند جرايم تا آنجا كه ممكن است به دقت تعريف شوند تا هر كس بتواند با قطعيت نسبي از پيش بگويد چه عملي جرم است و چه عملي جرم نيست». حال آنكه نتيجه اعمال مكتب اخلاق‌گرايي حقوقي اين است كه هر عملي، اگر هيات منصفه پس از ارتكاب آن را غيراخلاقي بداند، مي‌تواند جرم تلقي شود. ‌هارت استدلال مي‌كند جرم‌انگاري مستلزم موجه‌سازي است، چراكه از يك سو منجر به مجازات مرتكبين آن عمل مي‌شود و از ديگر سو موجب محدوديت آزادي افرادي مي‌شود كه از ترس مجازات، مرتكب آن عمل نمي‌شوند. بنابراين به صرف مخالفت يك عمل با اخلاق متعارف نمي‌توان آن را جرم تلقي و مجازات كرد؛ بلكه بايد دلايل ديگري براي موجه‌سازي اين جرم‌انگاري ارائه نمود.
 
همچنين در پايان فصل اول با اشاره به تفكيك سودانگاران ميان «اخلاق انتقادي» يعني اصول كلي اخلاق و اخلاق متعارف؛ بيان مي‌دارد سوال از الزام قانوني اخلاق متعارف سوالي است متعلق به اخلاق انتقادي و نه خود اخلاق متعارف. بنابراين اختلاف نظرها در اينجا ناشي از تفاوت در محتواي اخلاقي كه بايد الزام شود نيست، بلكه بر سر موضوعي اساسي‌تر و ناشي از اصول انتقادي متباين نظريه‌پردازان است. فصل دوم كتاب «استفاده و سوء‌استفاده از مثال» نام دارد. در اين فصل از كتاب‌هارت با اشاره به مهم‌ترين مثال‌هايي كه موافقان الزام قانوني اخلاق به كار برده‌اند، اين ادعا را كه اين موارد از مصاديق «استفاده از قانون صرفا براي الزام اخلاق» هستند زير سوال مي‌برد. ‌هارت معتقد است اين اشتباه از بي‌توجهي به يك سري تفكيك‌هاي مهم ناشي شده است؛ از جمله تفكيك ميان «حمايت‌گرايي قانوني» و «الزام اخلاق»، تمايز «موجه‌سازي اصل مجازات» از «توجيه كميت يا ميزان آن» و تفكيك ميان «غيراخلاقي بودن يك فعل» و «لطمه يا آزار و اذيت علني آن فعل».

در پايان اين فصل، ضمن طبقه‌بندي منتقدين نظر جان استوارت ميل به دو نظريه معتدل و افراطي در استفاده موجه از حقوق جزا براي الزام اخلاق، استدلال‌هاي هر يك به طور جداگانه نقد و بررسي شده است. در فصل پاياني كتاب،‌هارت در پاسخ به برخي ديگر از نظريات افراطي در حمايت از الزام قانوني اخلاق، از «انواع الزام» سخن گفته است. ‌هارت اين فرض را كه الزام اخلاق و حفظ آن عين هم‌اند يا رابطه ضروري دارند زير سوال مي‌برد و تاكيد مي‌كند فرق مهمي ميان ترغيب اشخاص به وسيله ترس از مجازات به خودداري از ارتكاب فعل مضر به حال ديگران و ترغيب آنان به خودداري از انجام اعمال ناقض اخلاق متعارف (ولي غير مضر براي ديگران) وجود دارد. او معتقد است وقتي هيچ قرباني‌اي وجود ندارد و ضرري به ديگران وارد نشده، بلكه صرفا يك قاعده اخلاقي نقض شده است، اين نظر كه همچنان مجازات به عنوان يك مكافات مناسب براي بي‌اخلاقي لازم است قابل دفاع نيست. در پايان‌هارت ميان استفاده از اجبار براي الزام اخلاق و ديگر روش‌هاي عملي حفظ آن مانند استدلال، توصيه و تشويق قائل به تفكيك مي‌شود. ‌هارت از اين تفكيك نتيجه مي‌گيرد كه هرچند دولت يا عموم مردم نبايد در راستاي سركوب يا مجازات يك عمل نسبت به خوبي يا بدي اخلاقي آن قضاوت كنند، اين بدين معني نيست كه در مورد آن عمل هيچ كس چيزي براي گفتن ندارد.
 
در واقع،‌هارت بر محدود ساختن استفاده از اجبار تاكيد مي‌ورزد، بدون آنكه اين امر را مستلزم بي‌تفاوتي اخلاقي بداند. به طور كلي، مي‌توان گفت‌هارت در اين كتاب تلاش مي‌كند در سطوح مختلف و از جنبه‌هاي متفاوت، در پاسخ به انتقادهاي متعدد مطرح شده بر نظريه جان استوارت ميل مبني بر عدم الزام قانوني اخلاق در مواردي كه ضرري به ساير افراد جامعه وارد نمي‌شود، نقاط ضعف اين استدلال‌ها را نشان دهد، مرزهاي حقوق كيفري را ترسيم و يك نظريه سودانگار و آزادي‌خواه از نهاد دولت را ترويج كند. دولتي كه وارد مقوله الزام اخلاق متعارف جامعه نمي‌شود بلكه از طريق تامين آزادي افراد در جامعه اين كاركرد را به خود جامعه مي‌سپارد. كتاب «قانون، آزادي و اخلاق» را دكتر محمد راسخ، از اساتيد به‌نام حقوق عمومي و فلسفه حقوق، ترجمه كرده و مقدمه‌اي خوب و نسبتا بلند بر آن نوشته است. در اين مقدمه به نكاتي مهم‌ در خصوص رابطه ميان حقوق عمومي و حقوق جزا و همچنين حقوق و اخلاق اشاره شده است كه به فهم بهتر مطالب كتاب بسيار كمك مي‌كند. در پايان، بايد اشاره كرد كه، ظاهرا به دليل حروف‌چيني مجدد، پاره‌اي اغلاط تايپي در كتاب وجود دارد و نيز در چند مورد عباراتي نسبتا بلند از متن حذف شده‌اند.

منبع: درآمدي بر فلسفه حقوق كيفري و عمومي

بررسي ارتباط منطقي ميان مفاهيم هنجاري در كتاب «در آمدي به منطق تكليف»

درآمدی به منطق تکلیف

تالیف فرشته نباتی

انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی

1391.

مروري اجمالي بر «درآمدي به منطق تكليف» به قلم مؤلف

منطق تكليف، حوزه‌اي از منطق است كه به بررسي مفاهيم هنجاري، ارتباط منطقي ميان اين مفاهيم و استنتاجاتي كه داراي مقدمات حاوي اين مفاهيم هستند، مي‌پردازد. مفاهيم هنجاري مفاهيمي مانند «الزام» (بايد) «تجويز» (شايد) و «نهي» (نشايد) هستند.

قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه براي تأسيس يك نظام منطقي، مفاهيمي مثل سازگاري و اعتبار نقش كليدي دارند و اين مفاهيم به‌واسطه «صدقِ» جملات مورد استفاده در استنتاج‌ها تعريف مي‌شوند. يعني به‌كارگيري اين مفاهيم، وابسته به آن است كه بتوانيم صدق و كذب را به جملات نسبت دهيم، پس براي تأسيس نظام منطقي تكليف پيش از هر چيز بايد پرسيد كه آيا در منطق تكليف كه با جملاتي در مورد تكاليف سروكار داريم مي‌توان صدق و كذب را به اين جملات نسبت داد؟
صدق و كذب تنها به جملات اِخباري نسبت داده مي‌شود، در مورد جملات امري نمي‌توان گفت صادق يا كاذبند، اين جملات، جملاتي انشائي هستند. جملات امري را نمي‌توان صادق يا كاذب خواند ولي از طرفي به‌نظر مي‌رسد كه بعضي امرها از امرهاي ديگر نتيجه مي‌شوند يا دو امر مي‌توانند با هم سازگار باشند.
اين مسئله در مورد منطق امري و امكان ايجاد چنين نظامي خيلي جدي مطرح است، اما در مورد منطق تكليف مي‌توان مسئله را حل كرد. يك جمله بيان‌كنندۀ الزام مثل «مقررات راهنمايي و رانندگي بايد رعايت شود» يا «تو بايد به دوستت كمك كني» را به دو شكل مي‌توان به‌كار برد:

1) اين جملات را بيان‌كننده امر و دستوري در نظر بگيريم كه به‌وسيلۀ آنها به مخاطب، فرماني داده مي‌شود.

2) اين جملات را به‌عنوان جملات توصيفي به‌كار ببريم كه بيان مي‌كنند چه چيزي وظيفه‌ و تكليف افراد است. در اين‌جا جملات مذكور، اِخباري هستند نه انشايي و مي‌توان آنها را صادق يا كاذب خواند. به اين ترتيب مي‌توان از سازگاري ميان جملات و اعتبار استدلال‌هاي حاوي آنها سخن گفت. بنابراين در تأسيس نظام منطقي از اين جهت مشكلي وجود ندارد.
اولين كسي كه نظامي منطقي براي استدلال‌هاي تكليفي ارائه كرد فيلسوف اتريشي ارنست مالي (1879 - 1944) بود او در سال 1926 كتابي در اين زمينه منتشر كرد ولي اكثر آثاري كه در حال حاضر در زمينۀ منطق تكليف ارائه مي‌شود مبتني بر نظرات فيلسوف تحليلي فنلاندي گئورگ هنريك فون‌رايت (1916) مي‌باشد.
فون‌رايت در سال 1951 در مقاله‌اي تحت عنوان «منطق تكليف» (در شماره 60 نشريۀ Mind) نظامي ارائه داد كه اولين و مهم‌ترين گام در گسترش منطق تكليف به‌شمار مي‌رود. نكته‌اي كه فون‌رايت در اين مقاله بر آن تأكيد كرد شباهت‌هايي است كه ميان «منطق تكليف» و «منطق موجهات ضرورت و امكان» وجود دارد. او ارتباط ميان مفاهيم الزام، تجويز و نهي را بررسي كرد و نشان داد كه ارتباط ميان‌ آنها بسيار مشابه ارتباط ميان مفاهيم ضرورت، امكان و امتناع است.

پيش از فون‌رايت هم شباهت ميان اين دو دسته مفاهيم شناخته شده بود. مثلا لايب‌نيتز مقولات الزام، تجويز و نهي را «جهات قانوني» ناميده و دريافته بود كه اصول اساسي منطق موجهات ضرورت و امكان در مورد جهات قانوني هم برقرار است. ولي ظهور يك نظام ساخته و پرداخته بر اساس چنين تفطني به فون‌رايت برمي‌گردد. منطقيون پس از فون‌رايت به دليل برخي از مشكلاتي كه در نظام فون‌رايت وجود داشت تغييرات و اصلاحاتي در اين نظام ايجاد كردند. «نظام استاندارد منطق تكليف» (SDL) حاصل اين جرح و تعديل‌ها مي‌باشد.

اندك زماني پس از ارائه نطام فون‌رايت، پارادوكس‌هايي در اين نشان داده شد (اين پارادوكس‌ها در SDL هم وجود دارد) و منطقيون را بر آن داشت كه براي حل آنها در حوزۀ همين نظام يا با ارائۀ نظامي جديد كه عاري از اين پارادوكس‌ها باشد به تكاپو پردازند. حاصل اين تلاش، ارائۀ نظام‌هاي منطقي تكليفي متنوع است.
نوشته حاضر كوششي است براي طرح و بررسي اين نظام‌ها. اين كتاب مشتمل بر چهار فصل است.

در فصل اول تحت عنوان «نظام‌هاي اوليۀ منطق تكليف»، نظام مالي، به‌اجمال و نظام فون‌رايت (به دليل اهميت آن) مفصل‌تر بيان شده‌اند و سپس اشكالاتي كه به اين نظام‌ها وارد شده و پاسخ‌هاي ممكن به اين اشكالات مطرح و ارزيابي شده‌اند. (ارزيابي نظام فون‌رايت در فصل دوم پس از طرح نظام‌هاي استاندارد و مقايسۀ اين‌دو، انجام شده است.)  

فصل دوم به بررسي نظام‌هاي استاندارد منطق تكليف اختصاص يافته است. اين نظام‌ها تا حد زيادي همان ساختار نظام فون‌رايت را حفظ كرده‌اند ولي تفاوت‌هايي هم با آن دارند. در بخش دوم از اين فصل به طور مفصل به وجوه تمايز اين نظام‌ها با نظام فون‌رايت پرداخته‌ايم. از جمله در اين بخش در مورد امكان يا عدم امكان استفاده از وجوه مكرر تكليفي در نظام فون‌رايت و نظام‌هاي استاندارد سخن گفته‌ايم.

دلالت‌شناسي منطق تكليف بر اساس جهان‌هاي ممكن در بخش دوم اين فصل مطرح شده است.
برخي از منطقيون با توجه به وجوه مشابهت منطق تكليف و منطق موجهات ضرورت و امكان (همان‌طور كه گفتيم فون‌رايت براساس همين مشابهت‌ها نظام خود را بنا كرد) تلاش كرده‌اند كه منطق تكليف را به منطق موجهات ضرورت و امكان تحويل كنند. اين تلاش‌ها و اشكالات وارد بر آن را در بخش سوم از فصل دوم بيان كرده‌ايم.

فصل سوم به بيان پارادوكس‌هاي مطرح‌شده در منطق تكليف اختصاص يافته است. اين پارادوكس‌ها در سير تكوين تكليفي نقش بسيار مهمي داشته‌اند. هر يك از اين پارادوكس‌ها ناتواني نظام‌هاي تكليفي را در صورت‌بندي پاره‌اي از استدلال‌هاي هنجاري نشان داده‌اند. منطقيون براي رفع اين نارسايي‌ها تلاش كرده و نظام‌هايي ارائه داده‌اند كه بهتر بتوانند مفاهيم تكليفي و استدلال‌هاي حاوي آنها را نمايش دهند. بنابراين در اين فصل به طور مبسوط، پارادوكس‌ها و راه‌حل‌هاي ارائه شده براي آنها و همچنين ميزان موفقيت هر يك از اين راه‌حل‌ها را بيان كرده‌ايم.

طرح اين پارادوكس‌ها و نشان‌دادن عدم موفقيت نظام‌هاي تكليفي در حل رضايت‌بخش آنها در اين فصل، زمينه را براي طرح چرايي و چگونگي ايجاد نظام‌هاي متأخر در فصول بعدي آماده مي‌كند.
فصل چهارم در مورد نظام‌هاي تكليفي است كه پس از نظام‌هاي استاندارد ارائه شده‌اند. در اين فصل سه دسته از اين نظام‌ها مطرح شده‌اند.

دستۀ اول نظام‌هاي شرطي منطق تكليف هستند كه از دو دسته ديگر با سابقه‌تر مي‌باشند. در واقع خود فون‌رايت پس از برخورد با برخي پارادوكس‌ها در سال 1956 نظامي شرطي براي مفاهيم تكليفي ارائه كرد. پس از او نظام‌هاي شرطي ديگري هم ارائه شده‌اند. اين نظام‌ها گرچه بسياري از مشكلات نظام‌هاي استاندارد را ندارند ولي به يك جنبه مهم از تكاليف يعني نسخ‌پذيري آنها توجه نمي‌كنند. اين توجه سال‌ها بعد در نظام‌هاي نسخ‌پذير منطق تكليف به وجود آمد. ما در بخش دوم از اين فصل يكي از نظام‌هاي تكليفي را كه بر اساس تكاليف بنا شده است، معرفي مي‌كنيم.

دستۀ ديگر از نظام‌هاي تكليفي كه در بخش سوم از اين فصل مطرح شده‌اند، ‌با نظام‌هايي كه پيش از آن بيان شده‌اند تفاوت مبنايي دارند. در نظام‌هاي پيشين عمل‌گرهاي تكليفي عمل‌گر گزاره بودند اما در اين نظام‌ها، عمل‌گرهاي تكليفي عمل‌گر فعل هستند. اين تفاوت مي‌تواند ريشه در نحوه نگرش اخلاقي اين دو دسته داشته باشد. براي كساني كه گزاره را الزامي (يا جايز) مي‌داننند، نتيجۀ عمل (كه گزارۀ حاكي از الزام، بيان‌كنندۀ آن است) مهم است ولي براي كساني كه فعل را الزامي (يا جايز) مي‌دانند (الزامي بودن فعل را با آوردن عمل‌گر تكليفي بر سر فعل بيان مي‌كنند) خود فعل مهم است و نه نتيجۀ حاصل از آن.

در اين كتاب، مطالب به ترتيب تاريخي مطرح شده‌اند. چون اولا اين شيوۀ طرح مطلب براي جامعۀ ما كه سابقۀ آشنايي با اين حوزۀ منطقي ندارد، مناسب‌تر به نظر مي‌رسد و ثانيا با نقد و بررسي هر نظام و نشان دادن ضعف‌ها و اشكالات آن به خوبي روشن مي‌شود كه نظام‌هاي بعدي چرا ايجاد شده‌اند.  
    
--------------------------------------------------

- براي آشنايي با منطق تكليف مقاله «درآمدي به منطق تكليف» اثر فرشته نباتي و ضياء موحد را در اينجا بخوانيد.

- صفحات اوليه اين كتاب را از اينجا مطالعه كنيد.

برخی از لینک ها مفید را در اینجا بخوانید: 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11

- ناگفته نماند كه كتاب اخلاق صوري اثر هري گنسلر نيز به بحث‌هايي از اين دست اشاره دارد، به خصوص در فصل هشتم چند صفحه‌اي را به بحث از منطق تكليف اختصاص داده است. 

- با تشكر از وبلاگ منطق در ايران جهت اطلاع‌رساني انتشار اين اثر.

-----------------

مطالب مرتبط:

كتاب «اخلاق صوري» اثر هري گنسلر

كتاب «اخلاق صوري» اثر هري گنسلر

اخلاق صوری

نويسنده: هری گنسلر

مترجم:مهدی اخوان

ناشر: علمی و فرهنگی

قيمت: 9,000 تومان

مروري اجمالي بر كتاب اخلاق صوري به قلم مترجم كتاب

فصل نخست تماما به تشريح و توضيح اصطلاح اخلاق صوري اختصاص يافته است. اين امر با تناظر و مقايسۀ فلسفۀ اخلاق با منطق صوري از يك طرف، و ربط و نسبت اين قلمرو با دو قلمروي ديگر فلسفۀ اخلاق، يعني اخلاق هنجاري و فرااخلاق، از طرف ديگر، و قياس با منطق تكليف از ديگر سو به انجام مي‌رسد. همان‌طور كه منطق صوري پس از صورت‌بندي دقيق و روشن اصول منطقي به بحث از اعتبار استدلال‌ها مي‌پردازد، اخلاق صوري هم (در كنار اخلاق مادي يا هنجاري) اصلي‌ترين اصول اخلاقي را به دقت صورت‌بندي و تنسيق كرده و آن‌ها را در قالب يك نظام اصل موضوعي ريخته و قضاياي گوناگون را از آن‌ها استنتاج مي‌كند.
مؤلف در انتهاي فصل راهنمايي‌هايي را براي مطالعۀ كتاب مطرح مي‌كند كه همچون نقشه‌اي دقيق (متفاوت با فهرست ابتداي كتاب) طيف متنوع خوانندگان را به بخش‌هاي مورد نظرشان هدايت مي‌كند.
از نظر نويسنده مبنايي‌ترين اصل اخلاقي صوري، كه از مؤلفه‌هاي بنيادين عقلانيت (و نه يگانه مؤلفۀ آن) است، اصل سازگاري است. سازگاري به مفهوم عام و فراگير آن در اين سياق به باورها، اراده، و ارزش‌گذاري‌ها ناظر است. اين اصل چنان اهميتي دارد كه به‌نحوي در تمامي اصول اخلاق صوري حضور دارد و و به نظر نويسنده، قاعدۀ طلايي به‌عنوان اصل‌الاصول اخلاق صوري گونه‌اي اصل سازگاري و يا تعبيري اخلاقي از اين اصل است (ساير فنون و علوم بشري مي‌توانند قاعدۀ طلايي خاص خود را داشته باشند).

در فصل دوم سازگاري در زمينۀ باورها (منطقي بودن) و مباحث مربوط به آن مطرح مي‌شود. سازگاري در زمينۀ اراده (سازگاري هدف – وسيله و باوجدان بودن) به فصل سوم و سازگاري مربوط به ارزش‌گذاري (بي‌طرفي) به فصل چهارم موكول شده است. مجموعه اين اصول منظومه‌اي را فراهم مي‌آورند تا قلب اخلاق صوري، يعني قاعدۀ طلايي، در فصل پنجم از آن‌ها نتيجه شود.

فصل سوم با تحليلي منطقي و مفهومي در باب معناي پذيرش يك جملۀ امري آغاز مي‌شود. نويسنده معتقد است وقتي جمله‌اي امري را به معناي عام آن، كه شامل تمامي شكل‌هاي طلب و صيغه‌هاي گوناگون امر مي‌شود، مي‌پذيريم، به اين معناست كه قصد پيروي از آن و عزم بر انجام آن را داريم. در چنين زمينه‌اي است كه سازگاري ناظر به هدف – وسيله و گونۀ ديگر سازگاري مربوط به اراده، يعني باوجدان بود (وظيفه‌شناسي)، معرفي مي‌شود.
سازگاري هدف – وسيله (E)، اين شرط است كه هماهنگي ميان اهداف و وسايل را مراعات كنيم. اگر الف، من هدفي داشته باشم، ب، معتقد باشم كه تحقق اين هدف نيازمند به‌كارگيري وسيلۀ خاصي است؛ و ج، من اين وسيله را محقق نسازم، در آن صورت سازگاري هدف – وسيله را نقض كرده‌ام. قانون كانتيِ «بايد مستلزم توانستن است»، نخستين قضيۀ فرعي و نتيجۀ منطقيِ E (Corollary) است كه گنسلر آن را E2 مي‌خواند. E3 و E4 قضاياي اخلاقي ناظر به هدف – وسيله‌اند. و پس از آن به قضايايي نظير قانون كانتي از E5 تا E10 اشاره مي‌كند.
باوجدان‌بودن يعني اعمال، عزم‌ها و ميل‌ها را با باورهاي اخلاقي‌مان هماهنگ كنيم. اگر باورهاي اخلاقي ما به‌نحوۀ زندگي‌مان و آن نحوۀ زندگي‌اي كه از ديگران توقع داريم همخواني نداشته باشد، اين شرط را نقض كرده‌ايم. وظايف ناظر به باوجدان‌بودن (از C1 تا ‍‍‍C7) با كاربرد اصل موضوع توصيه‌گري حداقلي (P) وضع مي‌شود». به آنچه مي‌گوييد خود عمل كنيد «عالِم بي‌عمل يا واعظ غير متّعظ نباشيد». C4 در اين مجموعه قضايا قرار دارد. 

فصل چهارم
با عنوان بي‌طرفي با تذكر اين نكته آغاز مي‌شود كه بي‌طرفي بر اصل تعميم‌پذيري (U) مبتني است؛ از اين‌رو، ابتدا به تفصيل از اين اصل و سودمندي آن بحث مي‌شود. از نظر گنسلر مقبول‌ترين اصل اخلاقي صوري تعميم‌پذيري است و در اين فصل صورت‌بندي دقيقي از آن به‌دست مي‌دهد. اصل موضوع تعميم‌پذيري بيانگر آن است كه اگر فعل A بايد (يا اشكالي ندارد) انجام گيرد، آن‌گاه، در هر مورد واقعي يا فرضي هر فعلي هم كه در ويژگي‌هاي كلي‌اش مشابهت دقيق يا مرتبط با فعل مورد بحث را دارد، بايد (يا اشكالي ندارد) انجام بگيرد. گنسلر برخلاف نظر سيجويك، كه بي‌طرفي را بيان ديگري از قاعدۀ طلايي مي‌داند، معتقد است كه گرچه قاعدۀ طلايي از اصول بي‌طرفي و باوجدان‌بودن استنتاج مي‌شود اما تمايز بارزي ميان اين‌دو وجود دارد (بخش 2-4، پرسش چهارم)، اصل بي‌طرفي به ما توصيه مي‌كند كه دربارۀ موارد مشابه ارزش‌گذاري‌هاي مشابه داشته باشيم و زوج‌هاي خاصي از باورها را در ذهن با يكديگر جمع و تركيب نكنيم، اما قاعدۀ طلايي توصيه مي‌كند كه يك عمل (در قبال ديگري) و يك خواسته و ميل (راجع به نحوۀ رفتاري كه مي‌خواهيم با ما بشود) را با هم تركيب نكنيم. فصل پنجم و ششم كتاب مطالبي پيوسته به‌هم دارد كه به خاطر تفصيل آن‌ها در قالب دو فصل مجزا آورده شده است. از اين‌رو، مطالب انتهايي فصل ششم ناظر به موضوع هردو فصل است.

در فصل پنجم لبّ لباب ديدگاه گنسلر در اخلاق به تصوير در مي‌آيد. از آن‌جا كه تقرير عرفي و ظاهري قاعدۀ طلايي (با ديگران چنان كن كه خوش داري كه با تو آن كنند) به لوازم نامعقول يا مهمل مي‌انجامد، گنسلر ابتدا مي‌كوشد تا با آوردن قيود و شروطي براي قاعدۀ طلايي، تقريري دقيق بدون اين قبيل توالي فاسد به‌دست دهد و آن‌گاه گونه‌ها و صور مختلف قاعدۀ طلايي (از G1 تا G14) را بيان مي‌كند. او توضيح مي‌دهد كه يكايك اين‌گونه‌ها مي‌توانند در قالب‌هاي (بايددار) (GO)، فضيلت‌محور (GV)، توصيفي (GD)، امري (GH) در‌آمده و از تركيب گونه‌هاي چهارده‌گانه و قالب‌هاي پنج‌گانه، صورت‌بندي‌هاي بسياري به‌دست مي‌آيد كه اگر داراي ويژگي‌هاي سه‌گانه (تركيب نكن، به‌ جايِ اگر – آن‌گاه، موقعيت مشابه و طرز تلقي كنوني در قبال موقعيتي فرضي) باشند، قضيه، و در غير اين‌صورت ناقضيه‌اند و به لوازم نابخردانه و مهملي مي‌انجامند. اين فصل به بيست پرسش و پاسخ در باب جنبه‌هاي گوناگون قاعد‌ۀ طلايي پايان مي‌يابد.    

فصل ششم با عنوان قانون جهان‌شمول يا همه‌نگر از اصلي بحث مي‌كند كه به نظر نويسنده تعميم قاعدۀ طلايي است. قاعدۀ طلايي تنها در مورد رفتار فرد در قبال ديگري به كار مي‌رود، اما وقتي رفتارمان بر بيش از يك نفر تأثير مي‌گذارد يا در قبال خود يا آيندۀ ماست مي‌توان از قانون جهان‌شمول بهره برد. قانون جهان‌شمول (UL) توصيه مي‌كند كه فقط طوري عمل كنيد كه مي‌خواهيد هر كسي در شرايطي مشابه صرف نظر از تفاوت‌هاي متصوري كه كه در مورد زمان يا شخص وجود دارد آن‌گونه عمل كند. بدين شكل، ضابطۀ قانون جهان‌شمول علاوه بر ضوابط موجود در قاعدۀ طلايي دو الزام و ظابطۀ مربوط به سازگاري را هم در بردارد: دغدۀ خود O1 (اصل عزت نفس) و دغدغۀ آينده O2(اصل آينده‌نگري). وجه نام‌گذاري «ظابطۀ قانون جهان‌شمول» به اين نام، شباهت با قانون مشهور كانت است (1785: p. 405). «تنها بر اساس قاعده‌اي عمل كنيد كه در همان حال بتوانيد بخواهيد كه آن قاعده قانوني جهان‌شمول شود».
از مباحث جالبي كه نويسنده در اين فصل مي‌پردازد بررسي قواعد متناظر و مشابه با قاعدۀ طلايي و قانون جهان‌شمول است. در اين زمينه هنجارهايي از سنت مسيحي و همچنين برخي تعابير فيلسوفان (از جمله ضابطۀ غايت‌نگرانۀ كانت و حجاب جهل و بي‌خبري رالز) را مطرح كرده و به مقايسۀ آنها با دو قاعدۀ GR و UL مورد نظر مي‌پردازد. از آنجا كه گنسلر همواره بر دِين خود به هئر در زمينۀ رويكرد صوري به اخلاق معترف است، در اين فصل (بخش توصيه‌گرايي عام) به گزارش اجمالي ديدگاه هئر و تفاوت روايت خود با او مي‌پردازد و به برخي اشكالات رويكرد هئر اشاره مي‌كند.

فصل هفتم
كتاب، ديدگاه نويسنده را در باب عقلانيت اخلاقي به نحوي جامع مطرح مي‌كند. به عقيدۀ وي عقلانيت علاوه مؤلفۀ مهم سازگاري (كه وجه صوري آن را شكل مي‌دهد) داراي اضلاع و وجوه نيمه‌صوري نيز است؛ مانند: آگاهي از واقعيات و به‌كار گيري قوۀ تخيل (و نه توهم و خيال‌بافي) و پاره‌اي از خصلت‌هاي فردي عقلانيت اخلاقي در آرماني‌ترين صورت، از تمامي اين مؤلفه‌ها تا حد ممكن برخوردار است. در اين فصل، همراه با شرح و بسط هر يك از اين عناصر، كارايي چنين منظري از عقلانيت اخلاقي، در مورد خاص نژادپرستي، به آزمون گذاشته مي‌شود. ابتدا استدلال يك فرد فرضي نژادپرست به نام سيما مطرح مي‌شود و سپس با دو تدبير حمله بر اصل و استفاده از قاعدۀ طلايي (كه خود مراحل چهارگانه‌اي دارد) عقلانيت اخلاقي به‌نحوي ملموس به‌كار بسته مي‌شود. دقت در جزئيات اين آزمون مي‌تواند خواننده را در فهم مطالب انتزاعي و ديرياب كتاب ياري دهد. خوانندۀ فارسي‌زبان مي‌تواند هنگام طرح دعاوي نژادپرست و مناقشه در آن‌ها، تمايز متناظر خودي/غيرخودي (ناخودي) را در ذهن داشته باشد.  

واپسين فصل كتاب پس از مرور موجز سه قلمرو مرتبط منطق، يعني منطق اوامر، منطقِ تكليف و منطق باور، با به‌كار گرفتن منطق نمادين در اخلاق صوري آن را در قالبي نمادين صورت‌بندي كرده و در دستگاهي كاملا نمادين از آن دفاع مي‌كند؛ اين رويه در آثار گنسلر پس از مباحث محض منطق وجود دارد. آشنايي مقدماتي و پايه‌اي با منطق، شرط ضروري فهم مطالب اين فصل است.

هري گنسلر دكتري خود را از دانشگاه ميشيگان با راهنمايي ويليام فرانكنا دريافت كرد. علايق اصلي فلسفي او و نيز آثار او به سه عرصۀ منطق و فلسفۀ اخلاق، و قلمروي تلفيقي اين دو تعلق دارد. كتاب حاضر را ميتوان محل تلاقي دو قلمروي منطق و اخلاق دانست.
-----------------------------------------------------------

صفحات اوليه كتاب را از
اينجا مطالعه كنيد.

به گزارش همشهری آنلاین، اين كتاب شايسته تقدير در جايزه كتاب فصل جمهوري اسلامي ايران (پاييز ۹۱) معرفي شد: اخلاق صوری، تالیف «هری ج. گنسلر»، ترجمه مهدی اخوان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1391.

- انتشار و كسب عنوان شايستۀ تقدير را به مترجم محترم اين كتاب تبريك مي‌گويم.

- براي آشنايي اجمالي با اخلاق صوري مي‌توانيد مقاله یک نظریه صوری شده اخلاقی را مطالعه كنيد

نقد و بررسي اين كتاب توسط استاد ملكيان را نيز مي‌توانيد از اينجا دانلود كنيد.

----------------

مطالب مرتبط:

بررسي مفاهيم هنجاري در كتاب «در آمدي به منطق تكليف»

دانلود مقالات ویژه اخلاق در چند شماره از فصلنامه نقد و نظر

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

درآمدي بر فلسفه اخلاق معاصر (ترجمه اي جديد از كتاب اخلاق گنسلر)

مروري اجمالي بر برخي كتب اخلاقي



اخلاق و سياست در انديشه
سقراط تاريخي

 نرجس نشاطيه تاجيک
ناشر: نگاه معاصر
چاپ اول:1390
304 صفحه
 نسبت و رابطه ميان اخلاق و سياست يکي از مهم ترين موضوعاتي است که متفکران و به ويژه فلاسفه سياسي دغدغه بررسي آن را دارند و از مشهورترين اين متفکران مي توان به ارسطو و ماکياولي اشاره کرد؛ چنانکه ارسطو اخلاق و سياست را در ذيل حکمت عملي قرار داد و ماکياولي در بينشي متفاوت به دفاع از استقلال سياست از اخلاق پرداخت. درباره سقراط بايد گفت که «کانون تفکر او اخلاق بوده و سياست يکي از موضوعاتي است که کمترين توجه او را به خود اختصاص داده است.ص 12» در اين اثر از ميان نگاه هاي مختلف، صرفا سقراطي بودن آپولوژي محل اجماع است. مولف ابتدا در مقدمه کتاب به تلقي رايج در باب نسبت اخلاق و سياست نزد سقراط  و نيز ارجاع به آپولوژي به عنوان منبع مورد اجماع براي شناخت سقراط تاريخي مي پردازد. در ادامه کتاب از سه فصل عمده تشکيل شده است. در فصل نخست با نام «بستر سياسي، اجتماعي، فرهنگي انديشه سقراط تاريخي» مولف مي کوشد زمانه سقراط تاريخي را براي خواننده ترسيم کند و براي کشف ذهن يوناني نگاهي به گذشته، ارزش ها و مفاهيم کهن دارد و سپس تزلزل در پايه هاي اين ارزش ها در سده پنجم پيش از ميلاد در ارتباط با حوادث آن زمان بررسي مي کند. «تفسير آپولوژي؛ دريافتي از شخصيت سقراط تاريخي» عنوان فصل دوم است و مي توان آن را مهمترين بخش اثر ناميد که به تفسير آپولوژي براي دريافتي از شخصيت سقراط تاريخي مي پردازد. در اين فصل آپولوژي به سه بخش اصلي دفاعيه، پيشنهاد کيفر بديل و صدور حکم با زير بخش هاي فرعي تقسيم شده و هر کدام به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است. فصل آخر اين اثر «رابطه اخلاق و سياست در اتوفرون، کريتون و جمهور» نام دارد. در اين فصل با تکيه بر داده هاي فصل هاي پيشين رابطه اخلاق و سياست در انديشه سقراط تاريخي برجسته تر مي شود.



منسيوس
حكايت‌هاي اخلاقي از آيين كنفوسيوسي

گيتي وزيري
ناشر: بصيرت
چاپ اول: 1390
338 صفحه
شهرت منسيوس در غرب هم پاي كنفوسيوس است. كتاب منسيوس شامل پندهاي منسيوس و گفت‌وگوهاي وي با هم‌عصران اوست. پندها و مكالماتي طولاني و در زمينه‌هاي مختلف. «موفقيت بزرگ منسيوس در اين است كه وي نه تنها در مقابل نفوذ تباه سازنده عقايد جديد با موفقيت از تعاليم كنفوسيوس دفاع نموده است، بلكه در اين كار به نظام كنفوسيوسي عمقي تازه نيز بخشيده است. ص58» اين اثر از 7 كتاب تشكيل شده كه هر كتاب دربردارنده دو باب از حكايات اخلاقي آيين كنفوسيوس است.



هنر و اخلاق

خوزه لوييس برمودس ـ سباستين گاردنر
مشيت علايي
ناشر: فرهنگستان هنر
چاپ اول: 1388
436 صفحه
پيوند ميان هنر و اخلاق پيوندي كهن، پيچيده و ديرپا است. مشيت علايي مي‌گويد: «هنر در دوره‌هاي نخست تكوين جوامع انساني، با تجويز حفظ حرمت خدايان و تبليغ احكام اخلاقي عمدتاً پاسدار ارزش‌هاي اخلاقي بوده است... تاسيس بناهاي باشكوه و بديع كليساها در قرون وسطي و پديد آوردن تصاوير و شمايل و پيكره‌هاي قديسان و بزرگان دين همه مصاديق آشكار ارتباط هنر و اخلاقند. ص8» تعامل دين و هنر تا بدان حد بوده است كه به برخي از نظريه‌پردازان به ويژه در حوزه انسان‌شناسي، شناخت علمي  هر يك از اين دو را موقوف به شناخت ديگري دانسته‌اند. كتاب «هنر و اخلاق» مجموعه چهارده مقاله است كه خوزه برمودس و سباستين گاردنر گردآوري و ويرايش كرده‌اند. اين اثر مشتمل بر دو بخش است. ويراستاران كتاب در مقدمه، فشرده‌اي از مقالات به دست داده‌اند. بخش اول از منظري عمومي، در چارچوب زيبايي‌شناسي تحليلي به رابطه هنر و اخلاق پرداخته است. در بخش دوم، نويسندگان مقالات از نظريه‌پردازي‌هاي نسبتاً تجريدي فاصله گرفته و بر پيوند اخلاقيات و هنر در مصاديق مشخص هنري نقاشي و موسيقي تاكيد ورزيده‌اند. برخي از مقالات اين اثر عبارتند از: اخلاق و زيبايي‌شناسي، هنر و آموزش اخلاق، احساساتي‌گري، مفهوم انحطاط، تحولات  انتقادي، كانت و آرمان زيبايي، تراژدي و ارزش از نظر شوپنهاور، هنر: بيان و اخلاق. همچنين مي‌توان از نويسندگان اين مقالات به مايكل تَنر، مري مادرسيل، ريشارد واگنر، جان آرمسترانگ، راجر اسكروتن و كريستفر جاناوي اشاره كرد. اكثر نويسندگان مقولات كوشيده‌اند تا حد امكان پيوند هنر و اخلاق و همچنين چگونگي عملكرد آثار هنري را از وجه اخلاقي نشان دهند.



فلسفه اخلاق درايران معاصر
مسعود اميد
ناشر: علم
چاپ اول: 1388
592 صفحه
مباحث فلسفه اخلاق در يونان تحت مباحثي مانند خير و نيك مورد بررسي قرار مي‌گرفت و محاورات افلاطون شاهد اين مدعا است. فلسفه اخلاق در سير تحول انديشه غربي همواره به راه خود ادامه مي‌دهد.
اما مولف بر اين نظر است كه «موضوعيت يافتن اخلاق براي پژوهش فلسفي در ايران، همانند بسياري ديگر از موضوعات فلسفي جديد، با تاخير مواجه شده است. فلسفي شدن موضوع اخلاق در دوره جديد تفكر فلسفي، مربوط به ورود انديشه ها و جريان‌هاي فكري و سياسي ماركسيستي و غربي به ايران است. به نظر مي‌رسد كه نخستين آراي فلسفي جديد در باب اخلاق را بايد در آثار تقي اراني به ويژه در كتاب «پسيكولوژي يا علم الروح» و كتاب محمدعلي فروغي يعني «سير حكمت در اروپا» جستجو كرد. ص2» مسعود اميد اين اثر را با نگاهي بر فلسفه اخلاق در يونان باستان آغاز مي‌كند و از آن جايي كه بخشي از موج جديد فلسفه در ايران مربوط به ورود ماركسيسم به ايران است و برخي از آثار معاصر معطوف به بررسي و نقد اين آراست، مولف در بخش دوم نگاهي به فلسفه اخلاق ماركسيستي از نوع ايراني دارد. بخش بعدي كتاب بررسي آراي اساسي و كليدي فلسفي‌انديشان مسلمان ايراني معاصر در حوزه اخلاق است. مولف از آن جا كه هدف خود را آشنايي با آراي موجود معاصران در حوزه اخلاق مي‌داند، آثار همه محققان ولو آنكه از درجه‌بندي علمي برخوردار نباشند را آورده است. برخي از اسامي افرادي كه مولف به سراغ بررسي آراء آنها در اين حوزه رفته است عبارتند از: علامه محمدحسين طباطبايي، محمدتقي ‌جعفري، عبدالكريم سروش، مهدي حايري يزدي، محمدتقي مصباح يزدي، جعفر سبحاني، مصطفي ملكيان، رضا داوري اردكاني، عبدالله جوادي آملي، محمدصادق لاريجاني. با وجود فعال شدن حوزه فلسفه اخلاق، تدوين واحدهاي درسي دردانشگاه‌ها وجود فصلنامه‌هاي تخصصي فلسفه اخلاق، مؤلف بر اين نظر است كه «ما نيازمند آن هستيم تا مساعي محققان و متفكران معاصر خود را نظاره‌گر باشيم. از اين رو راقم اين سطور ضروري دانست تا تمهيدات لازم براي گردآوري، تأليف و طرح آراي معاصران در حوزه فلسفه اخلاق را در دستور كار خود قرار دهد. ص5»



حكـمت ‌ها
تأملات ، عبارات و حكمت‌های اخلاقی

نوشته فرانسوا دوك دولاروشفوكو
ترجمه دكتر محمدجواد محمدی گلپایگانی
قطع رقعی، 268 صفحه ، دوزبانه (فرانسوی ـ فارسی) چاپ اول: 5000 تومان
« حكمت‌ها » یكی از آثار مشهور ادبی جهان و از نمونه‌های شاخص ادبیات حكمی در فرانسه و اروپاست. این كتاب كه به تعبیر رایج‌تر «ماكسیم‌های لاروشفوكو» خوانده می‌شود، مجموعه‌ای از كلمات قصار است كه طی قرون متمادی شهرت جهانی كسب كرده و بعضی از آنها چون ضرب‌المثل بر سر زبانها افتاده است. این نغز نوشته‌ها و گزین‌گویه‌ها، فقط به مضامین متعارف و سنتی  اخلاق نمی‌پردازد، بلكه شاید بتوان آن را در طلیعه قرون جدید از زمره یكی از نخستین آثار در موضوع شناخت ذهن و روان انسان و به اصطلاح علم‌النفس، جای داد.
لاروشفوكو به عنوان سیاستمداری كارآزموده و سرداری میدان دیده و مجرب، از فراز و نشیب زندگی متلاطم اروپا در قرن هفدهم، تجربه‌های ارزشمندی كسب كرده بود و به اتكای همین شناخت، در كتاب خود نفس انسان، تطورات و رنگ به رنگ شدن‌های آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. وی لایه‌های پنهان ذهن را می‌كاود و زوایای نهان نیات و انگیزه‌های آدمی را می‌شكافد. دقت نظر او معمولاً به دیدگاهی منفی می‌انجامد؛ اما این نگرش انتقادی به انسان، نه تنها طعم تلخی به اثرش نمی‌دهد، بلكه خواننده را غافلگیر می‌كند و از این جهت حلاوت خاصی در كام او می‌نشاند. گویا بدبینی لاروشفوكو تا كنه ضمیر و نهاد انسان پیش می‌رود؛ ولی حتی اگر او را به طینت آدمی بدبین ندانیم، قطعاً نمی‌توان منكر بدگمانی عمیق او به صدق گفتار و راستی كردار عموم انسانها شد.
از این روی می‌توان گفت كه «حكمت‌ها» به تعبیر رایج كتابی اخلاقی نیست؛ اما توجه و تنبه دادن آن به خدعه‌ها و نیرنگهای نفس، به كتاب بعدی حكمی واخلاقی می‌دهد. لاروشفوكو در اثر خود با رسوا كردن آنچه در فرهنگ ما «نفس اماره» نام گرفته، ذات و جانمایه اخلاق را هنرمندانه به تصویر كشیده است. سعادت و شقاوت، تقدیر و تدبیر، عقل و عشق، فضایل و رذایل، خیر و شر، خرد و جنون، زنان و مردان، احساسات و هیجانات، غم و شادی، لذت و رنج، صداقت و تزویر، شیفتگی و بیزاری، جوانی و پیری، كبر و فروتنی، چابكی و كاهلی، سادگی و تكلف، زیركی و بلاهت، امیال و افكار، خصومت و مودت، طبایع و خلقها، سكوت و سخن، بزدلی و پردلی، قرار و بی‌قراری، نكوهش و ستایش و بالاخره مرگ و زندگی، موضوعات اصلی كتاب «حكمت‌ها»ست.



فلسفه اخلاق در تفکر غرب
از ديدگاه السدير مک اينتاير

 حميد شهرياري
ناشر: سمت
چاپ اول:1388
451 صفحه
 حيات السدير مک اينتاير را بايد حاصل دو نظام فکري و فرهنگي دانست که بر آرا و انديشه هاي او تأثير اساسي دارند. يکي عبارت است از فرهنگ شفاهي گِيليک که بر مناطقي در شمال انگلستان کنوني حاکم است و متعلق به کشاورزان، ماهيگيران، شاعران و داستان سرايان قديم آن سرزمين است و فرهنگ ديگر رابطه خوبي با فرهنگ گيليکي نداشته و به جاي داستان گويي به نظريه پردازي توجه مي كرد. او در دو فرهنگ سنتي و جديد رشد و تحصيل کرد. مهم ترين آثار او عبارتند از در پي فضيلت، عدالت که؟ کدامين عقلانيت؟ سبک نگارش مک اينتاير پيچيده بوده و به همين سبب است که به توصيه مولف براي فهم آثار او پيش نيازهايي لازم است که يکي از عام ترين آن ها آشنايي با تاريخ فلسفه غرب به ويژه بخش فلسفه اخلاق و سياست است. به دليل اهميت برخي از آثار مک اينتاير، مولف در مقدمه اش به بررسي اهم آراي او در برجسته ترين کتاب هايش مي پردازد تا خواننده و مخاطب اين اثر بتواند درک عميق تري از مطالعه اين کتاب داشته باشد. کتاب «فلسفه اخلاق در تفکر غرب از ديدگاه السدير مک اينتاير» از سه بخش تشکيل شده است. بخش نخست «سنت ارسطويي در فلسفه اخلاق» نام دارد. اين بخش در سه فصل با نام هاي پيشينه ارسطو گرايي، ارسطو گرايي، تداوم ارسطوگرايي در قرون وسطي موضوع را پي مي گيرد و به برجسته ترين مباحث انديشه ارسطو درباره اخلاق مي پردازد. «عصر روشنگري و مدرنيسم» عنوان فصل دوم بوده و مشتمل برسه فصل ديگر با عناوين: فروپاشي پايه هاي دين و اخلاق سنتي و تلاش هاي نافرجام براي نجات آن، ويژگي هاي اخلاق و سياست مدرنيته و پيامدهاي آن و ليبراليسم است. آخرين بخش کتاب را شهرياري«پسامدرنيسم و اصطلاحات مک اينتاير» ناميده  و دربردارنده دو فصل با نام هاي بازنگري و اصلاحات در ارسطوگرايي و نقد و بررسي است.



نسبي گرايي اخلاقي

 نيل لوي
اسفنديار زندپور
ناشر: اميرکبير
چاپ اول:1390
179 صفحه
 نسبي گرايي اخلاقي موضعي بسيار بحث برانگيز است و معتقد است که چيزي به نام قانون مطلق اخلاقي وجود ندارد. « بر طبق ديدگاهي بسيار مشهور معيارهاي لازم براي قابل قبول بودن يک قضاوت اخلاقي به فرهنگ و گروه اجتماعي که قضاوت در آن صورت مي گيرد، بستگي دارد. اين ديدگاه نسبي گرايي ناميده مي شود و مقبوليت خود را از اين حقيقت مي گيرد که فرهنگ ها و گروه هاي اجتماعي در ظاهر معيارهاي متفاوتي براي زندگي دارند. ص7» اين اثر با ارائه تعريفي جامع از نظريه نسبي گرايي تعريفي، تمامي ادله موافق و مخالف آن و همين طور تبعاتي که براي اخلاقيات دارد بررسي مي کند و حتي نقشي که بيولوژي انسان و دشواري جداسازي ارزش هاي فرهنگي از رفتارهاي ذاتي دارد را واکاوي مي کند. در فصل نخست با نام نسبي گرايي اخلاقي و اهميت آن، به تعيين حدود قلمرو مبحث نسبي گرايي پرداخته است. فصل دوم با نام نسبي گرايي اخلاقي: موضعي فکري اين موضوع را پي مي گيرد که آيا نسبي گرايي اخلاقي آموزه اي منسجم است يا خير و در پي اين هدف است آيا نسبي گرايي مي تواند درست باشد يا خير؟ الزامات اخلاقي نسبي گرايي عنوان فصل چهارم است و در آن انگيزه هاي اصلي مخالفان و موافقان نسبي گرايي و رابطه ميان نسبي گرايي اخلاقي و سياست و تساهل بررسي مي شود. فصل چهارم به بررسي شواهد تجربي مربوط به نسبي گرايي مي پردازد.فصل پنجم سعي دارد در طبيعت انسان پايه و بنياني براي اخلاق بيابد و فصل ششم به اين مشکل مي پردازد که غالبا آگاهي غلط خوانده مي شود و اين که آيا مي توان به مردم نشان داد که آن ها مي توانند به واسطه فرايند اجتماعي شدن شان در ارزش هايي که به آن باوردارند دچار اشتباه شوند. در آخرين فصل ميان نسبي گرايي و مطلق گرايي راهي ميانه ترسيم مي شود.



قانون، اخلاق، آزادي: درآمدي بر فلسفه حقوق عمومي و کيفري
 هربرت هارت
محمد راسخ
ناشر: طرح نو
چاپ دوم:1389
 اگر در نوشته هاي فيلسوفان باستان و انديشمندان پس از آن ها جست و جو کنيم خواهيم ديد که ايجاد و تحقق خير و منفعت عمومي به عهده دولت ها بوده است.«خير يا مصلحت يا منفعت عمومي در طول تاريخ و در جوامع گوناگون از سوي دانشمندان و نويسندگان معاني مختلفي به خود گرفته است؛ اما تقريبا در تمامي متون سياسي و اجتماعي سخن از خدمت دولت و حکومت به خير عمومي بوده است و در بسياري از نوشته ها خير يا مصلحت عموم معادل عدالت يا دست کم عنصر مقوم آن به شمار آمده است. ص9 » حقوق عمومي و کيفري هر دو با آزادي هاي فردي سر و کار دارند. در حقوق عمومي مباني و چهار چوب هاي رفتاري در حوزه هاي مختلف زندگي اجتماعي انسان پايه گذاري مي شود. بر اساس آن چه آمد جمع ميان سامان دهي زندگي فرد و اجتماع و تعريف آزادي هاي فردي از مباني اصلي حقوق عمومي به حساب مي آيد. «حقوق کيفري با فرض قابل جمع بودن قانون و آزادي در پي تعيين اعمال مجرمانه و مجازات هاست، تعيين اعمال مزبور اما محتاج دليل و توجيه است.» در اين اثر پروفسور اچ.ال.اي.هارت به بررسي و نقد تحقق آزادي فردي در عين وجود قانون اجتماعي مي پردازد. به همين خاطر مولف به بررسي رابطه ميان قانون، اخلاق و آزادي مي پردازد. مترجم بر اين نظر است که «اگر چه به لحاظ مفهومي و تحليلي يک رابطه ضروري ميان حقوق و اخلاق وجود ندارد ولي به لحاظ وجودي و در واقعيت بيروني حقوق و اخلاق نمي توانند بدون يکديگر وجود يافته و به حيات خود ادامه دهند.» اين اثر از سه فصل تشکيل شده و هر فصل دربردارنده بخش هاي مختلف است که برخي از آن ها عبارتند از: الزام قانون اخلاقي، روسپي گري و همجنس بازي، بي اخلاقي خصوصي و ابتذال عمومي، نظريه هاي معتدل و افراطي.


فلسفه‌ اخلاق

جیمز ریچلز
ترجمه آرش اخگری
انتشارات حکمت

این کتاب تعریف «اخلاق در معنایی حداقلی عبارت است از تلاش برای قرار دادن رفتار خود تحت هدایت عقل، یعنی کاری را انجام دهیم که مناسب‌ترین دلایل برای آن وجود دارد...» را مبنای خود قرار می دهد و می‌کوشد مخاطبان را به درکی نظام‌مند از ماهیت اخلاق و آن‌چه اخلاق از ما می‌طلبد، برساند و این پرسش سقراطی را پیش روی خود قرار دهد که «چگونه باید زیست و چرا؟».
رویکرد کتاب کاملاً تحلیلی و آموزشی است و در آن به مباحثی همچون نسبی‌گرایی فرهنگی، ذهنی‌گرایی اخلاقی، خودگرایی روان‌شناختی و اخلاقی، فایده‌گرایی، قرارداد اجتماعی، اخلاق فضیلت و نسبت اخلاق و دین پرداخته شده است.
البته مؤلف این کتاب سعی نکرده به همه موضوعات مطرح در حوزه اخلاق بپردازد یا همه مطالب ممکن درباره موضوعات موجود در کتاب را مطرح کند بلکه کوشیده است مهم‌ترین آرایی را مدنظر قرار دهد که هر نوآموزی با آن‌ها مواجه می‌شود.
فصل‌های این کتاب به نحوی نوشته شده‌اند که بتوان آن‌ها را مستقل از یکدیگر نیز خواند و در واقع فصل‌های این کتاب جستار‌های جداگانه درباره موضوعاتی متنوع هستند؛ هرچند فصل‌ها با یکدیگر پیوستگی‌های بسیاری نیز دارند.
فصل نخست این کتاب، مفهومی حداقلی از اخلاق را عرضه می‌کند و فصول میانی، مهم‌ترین نظریه‌های عام اخلاقی را مطرح می‌کنند و فصل پایانی، دیدگاه مؤلف درباره‌ چگونگی و شکل یک نظریه رضایت‌بخش اخلاقی را بیان می کند.
جیمز ریچلز، استاد فلسفه دانشگاه آلاباما در بیرمنگام بوده است و برخی از کتاب‌های وی عبارتند از: «پایان حیات: اتانازی و اخلاق» (1986)، برآمده از حیوانات: لوازم اخلاقی نظریه داروین (1990)، آیا اخلاق می‌تواند پاسخی فراهم آورد و مقالات دیگر (1997).

منبع: نشريه اطلاعات حكمت و معرفت

روشنفكري ديني و اخلاق

ام  کتاب: درباب روشنفكري ديني و اخلاق

ناشر: صراط

تعداد صفحات: 342

چاپ:  اول - بهار 1389


مقدمه كتاب

نقد بررسي كتاب درباب روشنفكري ديني و اخلاق

روشنفكري ديني و اخلاق


نام  کتاب: درس‌گفتارهاي در فلسفه اخلاق

ناشر: صراط

تعداد صفحات: 257

چاپ:  اول - پاييز 1388

مقدمه كتاب

تبيين و مفهوم تصميم گيري اخلاقي در كسب و كار مبتني بر دستگاه اخلاقي راس دانلود

عام گرايي و خاص گرايي در فرااخلاقدانلود

بررسي مادري جايگزين از منظر فايده انگاري عمل محور دانلود

زيستن اخلاقي مبتني بر فضيلتدانلود

 كانت، ويتگنشتاين متقدم و نقد اخلاق تجربي دانلود

واقع گرايي و ضد واقع‌گرايي اخلاقي در ويتگنشتاين متأخر


واقع‌گرايي و ضد‌واقع گرايي و موضع اخلاقي كانت




كتاب «اخلاق متعاليه»

پيشگفتار
پانزدهمين همايش بزرگداشت فيلسوف شهير ايراني، حكيم صدرالمتأاهيم (ملاصدر)، با عنوان اخلاق متعاليه، (نگاهي به اخلاق و فلسفه اخلاق در حكمت متعاليه) در روز يكم خرداد ماه 1390 برگزار گرديد.
بنياد حكمت صدرا در راستاي ترويج حكمت عملي و كاربردي و معرفي آن در جامعه و بمنظور نهادينه شدن حكمت در زندگي فردي و اجتماعي، پانزدهمين همايش از سلسله همايش‌هاي ساليانه خود را به موضوع «اخلاق متعاليه» با محوريت بهره‌گيري از الگوي حكمت عملي متعاليه در جامعه امروزي اختصاص داد. مهمترين مجورهاي همايش عبارت بودند از: اخلاق فردي، اخلاق در خانواده، اخلاق اجتماعي و شهروندي، اخلاق سياسي، اخلاق حرفه‌اي، مطالعه تطبيقي در اخلاق اسلامي غرب و شرق.
از مجموع نزديك به صد مقاله‌اي كه براي همايش ارسال گرديد، پس از بررسي‌هاي دقيق علمي، تعداد 37 مقاله توسط شوراي علمي همايش انتخاب شد كه در اين مجلد گرد آمده و در اختيار علاقمندان قرار گرفته است. همچنين اين مجموعه دربردارندۀ ميزگردي با عنوان «امكان تأسيس فلسفه اخلاق بر اساس مؤلفه‌هاي فلسفه اسلامي» است كه با حضور اساتيد صاحب‌نظر به بررسي انكان و لزوم پايه‌گذاري فلسفه اخلاقي متناسب با مؤلفه‌هاي فلسفه اسلامي پرداخته است كه اميد است مورد استفاده و بهرمندي قرار گيرد.
كتاب پيشرو پس از پيشگفتار و ميزگرد « امكان تأسيس فلسفه اخلاق بر اساس مؤلفه‌هاي فلسفه اسلامي» در 37 مقاله سامان يافته است كه به شرح زير هستند
1. درآمدي بر فسلفه اخلاق متعاليه/آيت الله سيد محمد خامنه‌اي.............................................. 29
2. اخلاق و فصلي از علمي الهي/ رضا داوري اردكاني............................................................ 35
3. نظام اخلاقي قرآن از ديدگاه علامه طباطبايي/سيد مصطفي محقق داماد ............................... 41
4. نسبت نظر و عمل در فعل اخلاقي/ كريم مجتهدي ............................................................47
5. امكان اخلاق متعاليه/ غلامحسين ابراهيمي ديناني ......................................................... 53
6. فضايل قرآني در حكمت متعاليه/ غلامرضا اعواني ............................................................ 61
7. كمال دروني و كمال بيروني در اخلاق و دين/ حميدرضا آيت‌اللهي .........................................69
8. كرامت ذاتي انسان، لوازم و آفات آن از منظر متعاليه/ علي‌الله بداشتي ................................. 73
9. قرآن و الزام در اخلاق ديني از منظر استاد مطهري /محسن غرويان ..................................... 89
10. موانع دستيابي به سعادت از منظر ملاصدرا/ عين‌الله خادمي............................................ 99
11. رابطه «است»ها و «بايد»ها در فرايند نظام اخلاقي/ غلامرضا فدائي عراقي ....................... 105
12. كليت قواعد اخلاقي (چيستي و معيار)/ حسن معلمي ................................................ 127
13. اخلاق متعاليه و جايگاه ملاصدرا در ميان علماي اخلاق.................................................. 145
14. اخلاق حكيم متعالي از منظر ملاصدرا/ منصور ايمان‌پور .................................................. 163
15. بررسي مقايسه‌اي مباني اخلاق شريعت‌مدار صدرايي با نظام افلوطيني در اخلاق/ زهره توازياني، صغري ملاوي ................................................................................................................ 177
16. سعادت حقيقي از منظر ملاصدرا/ سحر كاوندي ........................................................ 197
17. رابطه اخلاق و حركت جوهري در انديشه ملاصدرا/ عظيم حمزئيان ...................................213
18. نقش علم و جهل در تعالي و انحطاط نفس از منظر حكمت متعاليه ................................. 229
19. نظريۀ سعادت در حكمت متعاليه/ زكريا بهارنژاد ......................................................... 243
20. اصول اخلاق متعالي در سوره حمد با تفسير صدرالمتألهين/ صالح حسن‌زاده ..................... 269
21. رابطه حكمت اخلاقي با حكمت ادراكي در نظام اخلاقي ملاصدرا/ مرضيه صادقي ............... 289
22. اخلاق زيست‌محيطي در حكمت متعاليه/ محمد بيدهندي، علي كرباسي‌زاده، محسن شيروند............................................................................................................. 297
23. اخلاق توحيدي در مكتب صدرايي/ حسين عرب ...................................................... 317
24. بررسي تحليل اخلاق صدرايي در كسر اصنام‌الجاهليه/ علي سينايي .......................... 337
25. تبيين قاعدۀ زرين اخلاقي بر اساس مباني فلسفي صدرالمتألهين/فاطمه علي‌پور ........... 349
26. نظريۀ اخلاقي فارابي در آيينه انديشه ملاصدرا/ بهجت واحدي، سميه قاسمي نيري........ 377
27. انسان كامل از ديدگاه حكيم ملاصدرا/ اكبر رهنما، فرامرز بيجنوند ............................... 405
28. بازخواني اصول اخلاق مهندسي با تكيه بر حكمت متعاليه/ محمد علي‌آبادب، محدثه خاتون غديري‌نيا ................................................................................................................... 417
29. حسن و قبح از منظر حكيمان مسلمان (با تكيه بر ديدگاه‌هاي علامه طباطبايي)/عبدالرضا باقي ................................................................................................................... 431
30. ارتباط دين و اخلاق در حكمت متعاليه/ بهزاد محمدي، حسين آسا ............................. 449
31. نگرشي به عقلانيت و انسان اخلاقي در انديشه كانت و ملاصدرا/ عسكر ديرباز/ رحيم دهقان سيمكاني .................................................................................................................. 461
32. دانش و ارزش در گذر انديشه/ علي اصغر جعفري ولني ........................................ 479
33. آموزه‌هاي اخلاقي صدرالمتألهين/ مرتضي پويان................................................... 489
34. نقش و اختيار در افعال انساني از ديدگاه صدرالمتألهين/مهري چنگي آشتياني.............507
35. كرامت فلسفي – ديني انسان در حكمت متعاليه ملاصدرا/سيما محمدپور دهكردي...... 523
36. تأثير نظريۀ وجود ربطيِ مكتب حكمت متعاليه بر اخلاق و كردار انساني/مهدي پرويز....... 539

37. تجسم اخلاق در حكمت متعاليه/ علي ديني‌پور ................................................ 553
كتاب «اخلاق متعاليه» در 1391 زير نظر آيت‌الله سيد محمد‌ خامنه‌اي، در 564 صفحه و به بهاي 172000 ريال «شومیز»،  195000 ريال «گالينگور» از سوي بنياد حكمت اسلامي صدرا انتشار یافته است.

صفحات اوليه كتاب

کتاب «نظریه‌های اخلاقی محمد بن زکریای رازی»



کتاب «نظریه‌های اخلاقی محمد بن زکریای رازی» با رویکرد اخلاق پزشکی، اخلاق سلامت‌محور و سیره فلسفی به قلم احد فرامرز قراملکی منتشر شد.

کتاب «نظریه‌های اخلاقی محمد بن زکریای رازی» به همت این مؤسسه و با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد.

این کتاب نخستین اثر از مجموعه پژوهش‌هایی است که با عنوان دید‌گاه‌های اخلاقی دانشمندان مسلمان توسط مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منتشر خواهد شد.

در مقدمه «نظریه اخلاقی محمد بن زکریای رازی» آمده است: اخلاق نزد محمد بن زکریای رازی نه مشتی پند و پیمان بلکه برنامه پیشگیری،‌بهبود و درمان است. او همان‌گونه که ادعا می‌کند در عمل نیز طبیانه به اخلاق روی می‌آورد و چرایی و چگونگی اخلاق را با الگوی طب‌انگاری اخلاق پاسخ می‌دهد: همان‌گونه که فرد بیمار در جسم و امور جسمانی به پزشک مراجعه می‌کند، فرد بیمار در نفس نیز به عالم اخلاق روی می‌آورد. ضرورت اخلاق در نظریه رازی جز یک مبنا ندارد: مهربان بودن با خود و شفقت بر نفس. کسی که با خود مهربان است و او برای خود مهم است،‌دغدغه سلامت جسم و نفس او را به برنامه بهداشت و بهبود در هر دو زمینه می‌کشاند. نظریه اخلاقی رازی را بر حسب طبقه‌بندی رایج از مکاتب اخلاقی می‌توان نظریه غایت‌گرا دانست که با محاسبه لذت – رنج تکالیف اخلاقی را بر مبنای خودگرایانه ترسیم می‌کند.

این کتاب در هفده فصل نگاشته شده است که عبارتند از:

رازی و اخلاق‌پژوهی،‌ رازی‌شناسی و مطالعات معطوف به نظریه اخلاقی وی،‌ آموزه‌های اخلاقی طب روحانی، اخلاق هنجاری سیره فلسفی،‌ اخلاق پزشکی: پژوهش و درمان،‌ ویژگی‌های نظریه‌ اخلاقی رازی،‌ مفهوم‌سازی رازی از لذت و منابع آن،‌ ماجرای تعریف رازی از لذت در تمدن اسلامی، اخلاق سلامت‌محور،‌ اپیکوریسم: تفسیر تحویلی‌نگر از نظریه اخلاقی رازی،‌ شناخت عیب‌های خویش،‌ تحلیل دیدگاه رازی از عشق،‌ دوستی در پرتو مقایسه با دیدگاه مولوی، تحلیل رازی در عجب در پرتو مقایسه آن با دیدگاه غزالی، تحلیل حسد در نظام اخلاقی رازی،‌ تحلیل رازی از دروغ‌گویی، خشم و شهوت،‌ مرگ و مرگ‌اندیشی نزد رازی.

منبع:
 «نظریه اخلاقی محمد بن زکریای رازی» منتشر شد

كتاب اخلاق و نامتناهي؛ گفت‌وگوهاي امانوئل لويناس با فيليپ نمو

اخلاق و نامتناهي

كتاب اخلاق و نامتناهي؛ گفت‌وگوهاي امانوئل لويناس با فيليپ نمو، ترجمۀ مراد فرهادپور/صالح نجفي (از مجوعه كتاب‌هاي كوچك) توسط انتشارات فرهنگ صبا به سال 1387 به بازار نشر راه يافت. اين كتاب ترجمه‌اي است از:
  Ethics and Infinity: conversation of Emmanuel Levinas with Pilipppe Nemo

يادداشت مترجمان

ايمانوئل لويناس (1906 - 1995) فيلسوف فرانسوي متولد ليتواني است. تفكر او از دو خاستگاه متفاوت سرچشمه مي‌گيرد. از طرفي، مديون فلسفۀ گفت‌وشنوديِ يهودي است (فرانتس روزنتسوايگ و تا حدي كمتر مارتين بوبر) و از طرف ديگر وامدار پديدارشناسي است (هم هوسرل، كه لويناس نخستين شارح وي در دهۀ 1930 بود، و هايدگر). وجود و موجودات (1947) و زمان و ديگري (1948) حاوي توصيف‌هايي بكر و بديع از مضمون‌هايي چون لحظه يا آن (instant)، زمان، مرگ، ساحت زنانه و باروري (fecundity) بودند كه او را تا مرزهاي پديدار‌شناسي و به ادعاي خودش به آن سوي مرزهاي هستي‌شناسي كشاندند. و اين تحليل‌ها بعدها بسط و تفصيل يافتند، يعني هنگامي كه در تماميت و نامتناهي (1961)، در قالب شرحي بر امكان‌پذيري اخلاق، كلي واحد را تشكيل دادند. رابطۀ چهره به چهره با ديگري، رابطه با برون‌سويي كه تن به مضمون‌پردازي نمي‌دهد، پرده از حالتِ خنثاي فلسفۀ گذشته برمي‌داشت. لويناس در ماسواي وجود يا فراسوي ذات (1972) درصدد برآمد اين «فراسوي هستي‌شناسي» را به زباني بازگويد كه كم‌ترين وام را به سنت هستي‌شناسي داشته باشد. اين در عين حال لويناس را بدان سوق مي‌داد تا تفسيري از زبان به مثابۀ خطايي به ديگري به‌دست دهد – زبان نه به‌مثابۀ «گفته» بلكه در مقامِ «گفتن». لويناس در كنار متن‌هاي فلسفي‌اش، شماري «نوشته‌هاي اعتراف‌گونه» در باب مسائل دين يهود، و به ويژه تفاسير تلمود، دارد.
اخلاق و نامتناهي متن پياده‌شدۀ گفت‌وگوهايي است كه در فوريه و مارس 1981 از راديو فرهنگ فرانسه پخش شدند. ده گفت‌وگوي مزبور مسير تحول تفكر لويناس را از دوران دانشجويي تا واپسين مقاله‌ها و كتاب‌هايش در دهۀ 1970 به تصوير مي‌كشند. لويناس دوست بلانشو و شاگرد استادان نامداري چون برگسون، ژان وال و گابريل مارسل بود. لويناس فيلسوف اخلاق است و به گفتۀ فيليپ نمو يگانه اخلاق‌گراي متفكر معاصر .
به نظر لويناس، فلسفه از همان روزگار طفوليت خويش مبتلا به حساسيتي علاج‌ناپذير بوده: هراس از غيري كه غير مي‌ماند. بدين ترتيب، فلسفه همواره كوشيده ديگري را به نحوي از انحاء به چيزي دريافتني و فراچنگ گرفتني مؤول كند، از وجود و ذات گرفته تا ديگر مقولات فيزيكي. ليكن، به‌رغم لويناس، پرسش راستين آدمي چيزي ماسواي وجود و فراسوي ذات است و ساختار بنياديِ سوژه بودن انسان همانا قرار گرفتن در معرض ديگري است. لويناس مي‌كوشد فلسفه را مهياي مواجهه با چيزي كند كه همواره سركوبش مي‌كرده است. به‌زعم او نبايد در پي شناخت غير و فروكاستن غيريتش برآييم: بايد بپذيريم كه ديگري را نمي‌شناسيم، و نمي‌توانيم و نمي‌بايد بشناسيم.
«ايمانوئل لويناس پديدارشناسي هوسرل، هستي‌شناسي بنيادين هايدگر و كتاب مقدس را در تفكر فلسفي خويش گردهم مي‌آورد. گرچه هايدگر رابطۀ ما با وجود و نه با ديگران را «نسبت بنيادين» مي‌نامد، لويناس با تكيه بر منظر اخلاقيِ ملهم از كتاب مقدس و نقد كل سنت تفكر متافيزيكي، اخلاق و نه هستي‌شناسي را معادل با فلسفۀ اولي مي‌داند و مسئوليت نامحدود در قبال ديگري را يگانه راه برگذشتن از انزواي وجود مي‌شمارد.» فيگارو

فهرست مطالب
درآمدي بر فلسفۀ ايمانوئل لويناس/ريچارد اِي. كوهن
يك: كتاب مقدس و فلسفه
دو:هايدگر
سه: «وجود دارد»
چهار« انزواي وجود
پنج: مهر پدري - فرزندي و عشق
شش: آزادي و اختفاء
هفت: چهره
هشت: مسئوليت در قبال ديگري
نه:شكوه شهادت
ده: سختي فلسفه و تسلاهاي دين.
  

اخلاق جلالي



مولانا جلال الدین محمد، فرزند ارشد سعد الدین اسعد صدیقی دوانی (830-908ق) از اجلّه علمای ایران و از اعاظم حکمای قرن نهم و بلند پایه ‌ترین حکیم در پایان دوره تیموری است.

در ایام دولت امیر حسن بیگ بهادر و یعقوب میرزا، دوانی به اوج شهرت خود رسید. چندی نیز در دوران مذکور به صدارت شاهزاده یوسف بن جهانشاه، حاکم ادب دوست و سخنور شیراز منصوب شد و پس از استعفا از ان مهم، در مدرسه بیگم معروف به دارالایتام شیراز به افاضه و تدریس اهتمام ورزید. انس و آشنایی او به آثار عرفای بزرگی مانند ابن عربی و نیز آگاهی بر اندیشه‌های فیلسوفان و متکلمان اسلامی، سبب شد که جهان‌بینی و اندیشه‌های او با عالمان پیش از او متفاوت باشد. بزرگی و اهمیت او در استقلال فکری و ابداع و خلاقیت اوست. او نه تنها به نظرات فیلسوفان پیشین اکتفا نکرد، بلکه به تامل در تفکرات آنها پرداخت و در تقریب فلسفه و عرفان گام‌هایی بلند برداشت.

از معاصران او بیش از همه، امیر صدرالدّین محمد دشتکی شیرازی و فرزندش میرغیاث الدین منصور، به مقابله و مناظره با او و ردّ و ابطال نظرات وی پرداخته‌اند. ماجرای مباحثات این دو نابغه بزرگ در تواریخ آن عهد معروف است. حاشیه‌های قدیم و جدید و اجدّ، شروحی هستند که دوانی بر شرح تجرید ملا علی قوشچی نوشته و هرکدام پاسخی بوده است بر انتقادات تند امیرصدرالدّین.

بهترین و مهمترین تألیف علامه دوانی در حکمت عملی کتاب « لوامع الاشراق فی مکارم‌الاخلاق» است که بیشتر به نام خودش به « اخلاق جلالی» نامبردار است و شهرت و بلندنامی او برآمده از همین کتاب می‌باشد. دوانی این اثر را در شیراز به دستور سلطان خلیل، پسر اوزون حسن آق‌قویونلو نوشت. سلطان از او خواسته بود که رساله اخلاق خواجه نصیر را بازنویسی کند. به اعتقاد دانشمند فقید مرحوم دانش‌پژوه، انگیزه خواجه در نگارش اخلاق خود نشان دادن شالوده مدینه فاضله و سیرت فلسفی و طب روحانی به مردم روزگار خود بود تا در برابر دستگاه سیاسی تباه شده چیره بر آنها بتوانند شالوده دستگاه دیگری بریزند.

علامه دوانی در دوره‌ای کتاب اخلاق جلالی را نوشت که در آن عهد تمام مطالب حکمی با مسائل دینی و عرفانی خلط و آمیزش داشت و شارحان و حاشیه نویسان کتب فلسفی آن دوران روز به روز بر شدت این امتزاج می‌افزودند و او خود یکی از پیشگامان این عمل در آن روزگار بود.

شاخص‌ترین حکیمی که بحق پس از خواجه نصیر از وی به عنوان مولف کتابی مشهور و معتبر در اخلاق یاد می‌شود، علامه دوانی است که براساس نظریه اخلاقی خواجه و به قصد ترمیم و تتمیم تألیف او به تحریر تازه‌ای از آن همت گماشت. از رساله اخلاق خواجه که خود نیز ترجمه آزادی از طهاره الاعراق مسکویه رازی است، محققان بسیاری تأثیر پذیرفته و هرکدام به گونه‌ای به توضیح و بازنویسی آن پرداخته‌اند.

لامع اول- در تهذیب اخلاق

لامع دوم- در تدبیر منزل

لامع سوم- در تدبیر مدن و رسوم پادشاهی

پیوست

    حواشی و تعلیقات
    آیات کریمه
    احادیث
    جمله‌ها و عبارت‌های عربی
    ابیات فارسی
    ابیات عربی
    نمایه

محقق دوانی در نگارش اخلاق خود سبکی عالمانه و بسیار متکلف و متصنع دارد، چنانکه ریپکا آن را متکلف ترین کتاب اخلاق می‌داند. سراسر کتاب او مشحون از قریه پردازی‌ها و سجع سازی‌های دل‌انگیز، خیال آفرین و تأثیر گذار است.

از ویژگی های سبکی کتاب می‌تون به مطابقت دادن صفت با اسم خود در تذکیر و تأنیث به تقلید از نحو عربی مانند علوم دقیقه، صناعات انیقه، امور مذکوره و ... اشاره کرد. همچنین اسقاط «های» مختفی از اسم‌هایی که با «ها» جمع بسته ‌شوند، عدم تمایز میان چنان‌که و چنانچه، اسقاط نون جمع و تثنیه در اضافه، اظهار همزه در کلمات ممدود عربی هنگام اضافه، آوردن ضمیر سوم شخص او برای مفرد غایب اعمّ از ذوی الارواح یا غیر آن، کاربرد معتنابه عبارات و جملات عربی و غیره.

نسخه های بکار کرفته در تصحیح عبارتست از:

    نسخه اساس- تصویر نسه متعلق به دارالکتب المصریه، با خط نستعلیق خوش و خوانا. به سال 900 قمری در لکهنو.
    نسخه ملکی بازماندگان مرحوم حاج سید جواد بنی طباء بیدگلی. به سال 967 قمری.
    نسخه متعلق به کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی. به سال 958 قمری.
    نسخه متعلق به کتابخانه آستان قدس رضوی. به سال 1003 قمری.
    نسخه موجود در کتابخانه ملی. به سال 1023 قمری.
    نسخه مربوط به مرکز احیاء التراث اسلامی قم. به سال 1029 قمری.

«اخلاق جلالی» نوشته جلال الدین دوانی به تصحیح عبدالله مسعودی آرانی در 403 صفحه نگاشته شده است.

این کتاب که آن را انتشارات اطلاعات در سال 91 منتشر کرده است با شماره ثبت 486436 در کتابخانه شماره یک مجلس شورای اسلامی موجود می‌باشد.

منبع: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شوراي اسلامي

-----------------

مطالب مرتبط:

نسخه خطی «اخلاق حسنی» یا «اخلاق قطب شاهی» از علی بن طیفور بسطامی/ علی‌محمد پشت‌دار، حمیرا ربیعی

هفت کشور و سفرهاي ابن تراب متني پيشينه در اخلاق و سياست بر گرده داستان


تجديد چاپ کتاب «درآمدي به فلسفه اخلاق» اثر آر.اف. اتكينسون

فلسفه اخلاق به زبان ساده
  مجيد بيگلر


    از ميانه دهه 70 و با عطف نظر گروهي از نوانديشان ديني به مسائل فلسفه دين و كلام جديد، فلسفه اخلاق به عنوان يكي از «فلسفه هاي مضاف» نيز در كانون توجه قرار گرفت و برخي از انديشمندان و روشنفكران ايراني كوشيدند با ترجمه و تاليف آثاري به معرفي اين شاخه فلسفي بپردازند. گروهي از متفكران نيز كه در حوزه دانش سنتي و فلسفه اسلامي متخصص بودند با الهام گرفتن از مباحثي كه فلسفه اخلاق خوانده مي شد، به نگارش آثاري در زمينه فلسفه اخلاق اسلامي پرداختند.
    فلسفه اخلاق به معناي نقد مفاهيم اخلاقي در قرن بيستم جايگاهي واضح و متمايز يافت، اگرچه تحليل و بررسي مفاهيم و گزاره هاي اخلاقي همواره يكي از دغدغه هاي اصلي فيلسوفان بوده و هست و فلاسفه بزرگي چون ارسطو، كانت و اسپينوزا كتاب هاي مستقل و جامعي تحت عنوان اخلاق يا با موضوع آن نگاشته اند.
    آنچه فلسفه اخلاق در سده بيستم را تا حدودي از اين نظرورزي هاي ژرف مجزا مي كند، نحوه پرداخت و به اصطلاح روش شناسي فلسفه اخلاق جديد است كه عمدتا مبتني بر تحقيقاتي است كه فيلسوفان آنگلوامريكن در حوزه فلسفه تحليلي ارائه كرده اند و ابزارهاي مفهومي مهمي براي تحليل گزاره ها و مفاهيم اخلاقي فراهم آورده اند. دسته بندي مباحث فلسفه اخلاق نيز بر همين اساس شكل گرفته است.
    زنده ياد دكتر سهراب علوي نيا، استاد فقيد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي (1387-1322) يكي از نخستين دانش پژوهان فلسفه در ايران بود كه برخلاف جريان رايج در ميان علاقه مندان به فلسفه در ايران كه عمدتا به فلسفه قاره يي و اروپايي علاقه مندند، متوجه اهميت فلسفه تحليلي شد و يكي از نخستين كتاب هاي تحقيقي و دانشگاهي در زمينه معرفي فيلسوف بزرگ جريان تحليلي يعني لودويگ ويتگنشتاين نوشته اوست.
    به تازگي نشر هرمس اثري با ترجمه دكتر سهراب علوی نيا با عنوان «درآمدي به فلسفه اخلاق» نوشته آر.اف. اتكينسون منتشر كرده است. كتاب شرحي منطقي، ساده و واقع بينانه از قلمرو فلسفه اخلاق است و براي خواننده غيرمتخصص و علاقه مندي كه بخواهد مطالعاتش را در اين زمينه آغاز كند، مقدمه خوبي است.
    نويسنده در فصل اول با عنوان سرآغاز فلسفه اخلاق را «پژوهشي فلسفي در علم اخلاق» معرفي مي كند و آن را از تحقيق در امر واقع به عنوان يك علم و همچنين از اخلاق گرايي كه دانشي در مرتبه اول است، متمايز مي كند. اخلاق در يك جامعه شامل فضايل خاص يا قواعد ويژه يي براي رفتار است. فلاسفه در جست وجوي وجه مشتركي بين اين فضايلند يا سعي مي كنند آن قواعد متعدد را از اصولي بنيادي مانند اصل سودمندي يا امر مطلق اخلاق استنتاج كنند و نظامي اخلاقي برپادارند.
    فصل دوم تعارض تكاليف اخلاقي نام دارد. تعارض اخلاقي مشكلي است كه هر انساني به احتمال زياد در زندگي به آن دچار مي شود، دوراهي هايي كه جز با نظرورزي فلسفي راه چاره يي برايشان يافت نمي شود. براي حل تعارضاتي كه در قواعد اخلاقي پيش مي آيد تكليف را به مطلق و نسبي تقسيم مي كنيم. تكاليف مطلق قطعيت دارند و با حقوق افراد خاصي متضايفند اما وظايف نسبي هيچ كدام از اين دو صفت را ندارند. البته انسان ها الزاما وظايف مطلق را انتخاب نمي كنند. اگر آنها را به صورت محرمات در نظر بگيريم و بر وجه افتراق بين انجام يك كار و اتخاذ موضعي انفعالي تاكيد ورزيم، اين تعارض منتفي مي شود. براي طرح مطلق هاي اخلاقي چاره يي جز اين نداريم.
    فصل سوم با عنوان خود و ديگران به وظيفه فرد نسبت به خود مي پردازد و تعارض ميان اخلاق و خرد را بررسي مي كند. در اين فصل اخلاق اجتماعي نيز مورد بحث قرار مي گيرد.
    فصل چهارم كتاب موضوع حسن و قبح را مد نظر قرار مي دهد. حسن و قبح اخلاقي فقط به اداي تكليف يا ترك آن بستگي ندارد. در اينجا مفهوم حد متوسط رفتار مطرح است و گاهي فراروي از حد تكليف نيز ستايش برانگيز است.
    نويسنده در فصول پنجم و ششم پايگاه فلسفي احكام يا گزاره هاي اخلاقي را مورد بحث و تحليل قرار مي دهد. به تعبير نويسنده «امروزه بحث از پايگاه احكام اخلاقي و موضوعات وابسته به آن از مهم ترين مسائل فلسفه اخلاق در كشورهاي انگليسي زبان است.» به اين منظور نويسنده در دو فصل پياپي راه حل هايي را كه براي توضيح اين مساله ارائه شده از پوزيتيويسم اخلاقي، خردگرايي، تجربه گرايي تا شناخت ناگرايي و نظريه عاطفي معرفي مي كند. فصل پاياني كتاب به رابطه اخلاق با علم و دين مي پردازد. از ديرباز اين موضوع مطرح بوده است كه با توجه به دين آيا همچنان نيازي به اخلاق هست؟ يعني آيا اين دو با يكديگر همپوشاني ندارند؟ از سوي ديگر اعتبار احكام اخلاقي در برابر قوانين و گزاره هاي علمي تا كجاست؟ سوال ديگري كه در اين فصل نويسنده مي كوشد به آن پاسخ دهد اين است كه قلمرو اخلاق علمي تا كجاست؟
    كتاب با بياني ساده و روان قلمروهاي متنوع فلسفه اخلاق معاصر را تشريح مي كند و در پايان هر فصل خلاصه يي از مطالب آن بخش را ارائه مي كند. همچنين نويسنده در انتهاي هر فصل منابع متنوع و مفيدي را كه براي آشنايي مفصل تر با مباحث مطروحه است، معرفي مي كند.
    كتاب با بخشي تحت عنوان اصطلاحات خاتمه مي پذيرد كه در آن نويسنده مهم ترين اصطلاحات فلسفه اخلاق را به نحو اجمالي و مفيد توضيح مي دهد، مفاهيمي چون احكام ارزشي، آزادي، اخلاق آرماني، برائت و اعتذار، امر مطلق اخلاقي، با وجداني، بداهت ذاتي، بي طرفي اخلاقي و... از مفاهيمي هستند كه در اين فصل معرفي مي شوند.
    
    
  منبع: روزنامه اعتماد، شماره 2418 به تاريخ 24/3/91، صفحه 8 (انديشه)

لازم به ذکر است که کتاب پيشرو
درآمدي به فلسفه اخلاق پيشتر در سال 1369 توسط مركز ترجمه و نشر كتاب به چاپ رسيده بود، از اينرو اخلاق نشر اقتضا مي‌کرد که در تجديد چاپ آن توسط هرمس، ذکري از چاپ سابقش مي‌رفت.

كتاب «در پی فضیلت، تحقیقی در نظریه اخلاقی»

رهسپاریم با ارسطو تا فضیلت

مهم‌ترین کتاب از مهم‌ترین فیلسوف جماعت‌گرا؛ السدیر مک‌اینتایر

«جماعت گرايي»، به گرايش فکري خاصي در فلسفه معاصر اطلاق مي‌شود که نقد مدرنيته و به طور خاص مدرنيته ليبرالي، به منزله‌ي نظريه سياسي مدرنيته را مدنظر قرار داده است. آنچه جماعت‌گرايان در برابر ليبراليسم بر آن تأکيد دارند، اصالت و ارزش جامعه در برابر فرد است. از جمله متفکران اصلی جماعت‌گرایی السدیر مک‌اینتایر است که شهرت خود را وامدار تلاش‌ها و مشارکت‌های‌اش در بحث‌های دو حوزه فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی معاصر است. السدیر مک‌اینتایر در ۱۲ ژانویه ۱۹۲۹ در گلاسکو زاده شد و تحصیلاتش را در انگلستان گذراند.

وی لیسانس خود را از وستفیلد کالج کویین‌مری لندن و فوق لیسانس خود را از دانشگاه منچستر گرفت. از ۱۹۵۱ کار تدریس را از دانشگاه منچستر آغاز کرد و در دانشگاه‌های آکسفورد، پرینستون، براندی، بوستون، دوک، و همچنین نتردام تدریس داشته ‌است. او مدتی نیز ریاست بخش شرقی انجمن فلسفی آمریکا را به‌عهده داشت. یکی از مهم‌ترین تلاش‌های فکری او که سبب آشنایی ایرانیان با او شد، نقد او بر فلسفه عدالت رالز است نقدی که می‌توان آن را نقد جماعت‌گرایی بر لیبرالیسم دانست. از مک‌اینتایر، پیش از این، کتابی درباره مارکوزه به ترجمه حمید عنایت، و کتاب‌های تاریخچه فلسفه اخلاق با ترجمه انشا‌الله رحمتی و کتاب سه تقریر رقیب در پژوهش اخلاقی با ترجمه حمید شهریاری منتشر شده است. اما مبالغه نخواهد بود اگر بگوییم مهم‌ترین اثر او کتاب «در پی فضیلت» است. کتابی که اخیرا به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

چرا باید کتاب را بخوانیم

ایده اصلی جماعت‌گرایان به طور کلی و مک‌اینتایر به طور خاص، اخلاق عملی و نظری در جهان معاصر است. بر اساس تحلیل مک‌اینتایر، اخلاق در جهان امروز در وضعیت نابسامانی قرار دارد و دلیل عمده آن سیطره لیبرالیسم فردگرایانه است. راهی که مک‌اینتایر انتخاب می‌کند بازگشت به سنت ارسطویی است. اصل مدعای او در این زمینه در کتاب در پی فضلیت آمده است. اما جز این، کتاب حاصل تلاش مک‌اینتایر برای تجدیدنظر در کارهای قبلی خود است. همانطور که در مقدمه کتاب اشاره کرده است «پیدایش این کتاب نتیجه تفکر و تامل ممتد در باب عدم کفایت کارهای قبلی من در فلسفه اخلاق و نیز نتیجه ناخرسندی فزاینده در مورد برداشتی از فلسفه اخلاق است که حوزه‌ای مستقل و مجزا انگاشته می‌شود» (ص ۱۶). مک‌اینتایر می‌کوشد پلی بزند میان مضامین اصلی فلسفه اخلاق و پژوهش‌های اجتماعی: به نوعی گذار از فلسفه اخلاق به جامعه‌شناسی اخلاق.

تا پیش از این کتاب، مک‌اینتایر تا حد زیادی متاثر از فلسفه تحلیلی و روش جزئی‌نگر آن بود. روشی که بعدها مورد انتقاد خود او قرار گرفت. با خواندن آثار کسانی چون توماس کوون و ایمره لاکاتوش در باب فلسفه علم و معرفت‌شناسی، جهت‌گیری فکری خود را عوض کرد و متوجه مسایل اخلاقی و سیاسی مدرن شد از منظر لیبرالیسم مدرن از جایگاه نوعی ارسطوگرایی. از این منظر، مک‌اینتایر در کتاب در پی فضیلت در جست‌وجوی اخلاق فضیلت‌محور و توجیه آن است. کتاب را از منظر پروژه کلی مک‌اینتایر در حوزه اخلاق باید ادامه کتاب تاریخچه فلسفه اخلاق دانست که سعی کرده برخی خطاهای روش‌شناختی خود در آن کتاب را در کتاب دوم تصحیح کند.

چرا ممکن است از کتاب خوشتان نیاید

انتشارات سمت اغلب کتاب‌هایی با این وزانت را منتشر نمی‌کند. بنابراین ممکن است با دیدن کتاب دست و دلتان به خرید نرود. اما نکته دیگر توزیع کتاب است که احتمالا با توجه به ضعف تاریخی سمت، احتمالا جز در کتابفروشی خاص خود سمت نتوان کتاب را یافت.

در پی فضیلت

تحقیقی در نظریه اخلاقی

السدیر مک‌اینتایر

ترجمه: حمید شهریاری و محمدعلی شمالی

انتشارات سمت

۱۳۹۰

۴۶۶ صفحه / ۶۳۵ تومان

منبع:

سال دوم، شماره شانزدهم، آبان ۱۳۹۰

مطالب مرتبط:

گزارشي از كتاب «اخلاق دين‌شناسي» اثر ابوالقاسم فنایی

کتابِ « يك جهان: اخلاق جهاني شدن» نوشته پيتر سينگر

کتاب وضع بشر هانا آرنت

کتاب «فربه و نحيف؛ خاستگاه هنجارهاي اخلاقي» اثر مايکل والزر

گزارشي از كتاب «اخلاق دين‌شناسي» اثر ابوالقاسم فنایی


خداي فقه، خداي اخلاق

گزارشی از کتاب اخلاق دین‌شناسی اثر ابوالقاسم فنایی


تاريخ دين از يك سوي، تاريخ دفاع است؛ چه بسيار چشم‌هايي كه زير نور شمع و چراغ پيه‌سوز، تار شده‌اند تا دين را حفظ كنند. هنوز در سراسر جهان اسلام، بسيار كسان هستند كه آرزومندانه، در سودايي پرثواب‌اند، اينكه حداقل يكي از فرزندان‌شان، «سرباز پيامبر يا امام زمان» شود و از دين نبي دفاع كند؛ و تاريخ دين، از ديگر سوي، تاريخ انكار است؛ تا نبي از حرا پايين آمد، اصحاب انكار بر گرد او حلقه زدند و ديوانه‌ و شاعرش خواندند. اگرچه تاريخ انكار، كمتر نگارش يافته اما هم‌بافته تاريخ ايمان است و هم‌زاد بعثت.


فقه را بر جای اخلاق ننشانیم
دين و اخلاق در گفت‌وگو با دکتر ابوالقاسم فنايي دانش‌آموخته فقه در حوزه علمیه قم و دکترای فلسفه اخلاق از لندن


شما در تئوري ناظر آرماني، اخلاق سکولار و اخلاق ديني را بر هم منطبق مي‌دانيد و مي‌گوييد چون در اخلاق ديني، ناظر آرماني خداست و در اخلاق سکولار، عقل و وجدان اخلاقي است و حکم اين دو ناظر آرماني تفاوتي با هم ندارند، بنابراين اخلاق سکولار با اخلاق ديني برابر است. به نظر مي‌رسد، اين ديدگاه، نسخه راحت الحلقومي باشد. چگونه مي‌توان با اين مدعا که خداي دين، خداي اخلاق است و نه خداي فقه، به راحتي تقابل و تقاطع عميق بين دو نگرش ديني و سکولار به اخلاق را آنچنان ناديده انگاشت که اين دو را يکي پنداشت؟

در همان کتاب (دين در ترازوي اخلاق) تصريح کرده‌ام که اخلاق ديني موجود و اخلاق سکولار موجود تفاوت‌ها و بل تعارض‌هاي گسترده و عميقي با يکديگر دارند. اساساً يکي از اهداف من براي نگارش، آن کتاب يافتن راه‌حلي معقول و رضايت‌بخش براي حل اين تعارض‌ها بوده است. همچنين گفته‌ام که اخلاق موجود، يعني اخلاق آن‌گونه که هست، خواه ديني و خواه سکولار، درواقع صورت‌بندي و توصيف رفتار انسان‌هاي جايزالخطاست و لذا کامل نيست و در معرض نقد و ارزيابي و حک و اصلاح قرار دارد. اما اين ادعا درباره اخلاق آرماني، خواه ديني باشد و خواه سکولار، صادق نيست. منظورم از اخلاق آرماني عبارتست از «اخلاق؛ آن‌گونه که بايد باشد».

يک اخلاق آرماني بيشتر نداريم و آن اخلاق آرماني در آن واحد، هم مي‌تواند فراديني باشد و هم مورد پذيرش دين واقع شود، يعني به يک معنا هم ديني باشد و هم سکولار. دليلش اين است که ناظر آرماني در قلمرو اخلاق، که حکمش يا منشاء «وجود» احکام اخلاقي است و يا منشاء «معرفت» احکام اخلاقي، نسبت به يک موضوع با لحاظ جميع خصوصيات دخيل در ارزيابي و داوري اخلاقي حکم واحدي دارد، در اين صورت فرقي نمي‌کند که اين ناظر آرماني خدا باشد يا عقل انسان.


برنامه پژوهشي پيشرو



جرياني كه به عنوان «روشن‌فكري ديني» شناخته مي‌شود، دو چهره متفاوت دارد: يك چهره سياسي- اجتماعي و يك چهره انديشگي. مناسب‌ترين چارچوب براي بررسي وجه انديشگي روشن‌فكري ديني روش‌شناسي «برنامه پژوهشي» است. چون در اين مورد به مناسبت‌هاي ديگري طرح بحث كرده‌ام در اينجا از تفصيل بيشتر آن خودداري مي‌كنم. در اينجا ادعاي من اين است كه برنامه پژوهشي روشن‌فكري ديني، كه مي‌توان آن را «نوانديشي ديني» ناميد يك «برنامه پژوهشي پيشرو» است. در ديدگاه لاكاتوش «برنامه پژوهشي پيشرو» در مقابل «برنامه پژوهشي تباه شونده» قرار مي‌گيرد. برنامه‌هاي پژوهشي را بر حسب نظريه‌هايي كه توليد مي‌كند طبقه‌بندي مي‌كنند.


مرحله بعدي «روشنفکري ديني»



 نسخه‌اي از کتاب «اخلاق دين‌شناسي» دکتر ابوالقاسم فنايي را پيش از انتشار نزد يکي از برجسته‌ترين روشنفکران ايراني بردم و گفتم به نظرم بهترين‌ کتاب سال‌هاي اخير در سنت «روشنفکري ديني» است. با وجود آن‌که اهل اغراق و تملق نيست، بعد از خواندن کتاب گفت: «به نظرم غني‌ترين کتاب سنت «روشنفکري ديني» در تمام سال‌هاي پس از انقلاب است و خردپسندانه‌ترين الگوي دفاع از دين و نقد اخلاقي دين رسمي».


منبع:

سال دوم، شماره هفدهم، آذر ۱۳۹۰

-----------------

مطالب مرتبط:

كتاب اخلاق دين‌شناسي

كتاب‌ دين در ترازوي اخلاق

کتابِ « يك جهان: اخلاق جهاني شدن» نوشته پيتر سينگر

اخلاق جانشین قدرت

در باب کتابِ « يك جهان: اخلاق جهاني شدن» نوشته پيتر سينگر

 رضا اسمخاني

بر هيچ ناظر تيزبيني پوشيده نيست كه جهان ظرف چند دهه گذشته با سرعتي روزافزون شاهد تغييرات كمي و كيفي شگرفي بوده است. از منظري كلي مي‌توان گفت كه جهان به شكل بي‌سابقه‌اي براي ساكنان آن كوچك شده است. از يك طرف، جمعيت روزافزوني براي استفاده از منابعي محدود و در مواردي رو به پايان با هم رقابت مي‌كنند- منابعي از قبيل زمين، آب، انرژي، جنگل‌ها و درياها- واز طرف ديگر زندگي مردم در نقاط مختلف كره زمين به گونه‌اي روزافزون به صورت كلافي پيچيده و در هم گره خورده در مي‌آيد به طوري كه تقريبا زندگي هيچ فردي از افراد بشر كاملا مستقل از زندگي ديگري نيست. فن‌آوري‌هاي جديد مخابراتي هم كه يكي پس از ديگري به سرعت در زندگي بشر وارد مي‌شوند- از راديو و تلويزيون گرفته تا اينترنت- انسان‌ها را وارد جهاني بيش از پيش به هم پيوسته كرده‌اند، به طوري كه مردم سراسرجهان مي‌توانند نه تنها از كوچكترين اتفاق در دورافتاده‌ترين نقطه كره زمين به طور تقريبا همزمان باخبر شوند، بلكه مي‌توانند نظرات خود را در مورد آن اتفاق- يا هر موضوع ديگري- با بقيه افراد كره زمين در ميان بگذارند و نكته مهم اين است كه اين به هم پيوستگي زندگي انسان‌ها ديگر اختياري هم نيست.

 حتي سرنوشت دهقاني كه در دشتي دورافتاده روي تكه زميني كار مي‌كند و از تمامي وسائل ارتباط جمعي نيز محروم است و در تمام عمر خود هم جز محل تولدش جاي ديگري را نديده است بدون اينكه خود بداند به شكلي عميق با سرنوشت بقيه بشريت گره خورده است. تغييرات جهاني آب و هوا كه امروزه از نظر علمي نيز تقريبا مسلم شده است، سرنوشت همه ساكنان زمين را به هم مربوط كرده است: همه انسان‌ها در اتمسفري واحد زندگي مي‌كنند، آب اقيانوس‌ها به هم مرتبط است و اكوسيستم كره زمين به مثابه سيستمي در هم تنيده و بسيار پيچيده به سرعتي بي‌سابقه در حال تغيير است. بشريت در حال عبور از «زندگي در جهان‌هاي گوناگون» به مرحله جديد «زندگي در جهاني واحد» است- جهاني كه در آن مرزهايي مصنوعي از قبيل كشور و مليت و نژاد اهميت و كارايي‌اش را به تدريج از دست خواهد داد. اما اين تغييرات چه معنايي براي ما انسان‌ها دارند؟ استدلال اصلي پيتر سينگر در كتاب اخلاق جهاني شدن اين است كه لازمه اين تحولات سريع و ژرف نوعي رويكرد جديد به اخلاق است- اخلاقي كه بنابر استدلال سينگر بايد بر مبناي منافع تمام انسان‌ها بنا شده باشد نه يك گروه خاص. نويسنده سپس به بسط اين ديدگاه مي‌پردازد و تبعات آن را در حوزه‌هاي گوناگون زندگي انسان بررسي مي‌كند.

در حوزه محيط زيست، مساله گرم شدن كره زمين مشكلي است كه اهميت و دامنه آن در چند سال اخير درك شده است. تنها تا چند دهه قبل اتمسفر كره زمين منبعي پايان ناپذير به نظر مي‌رسيد و كشورهاي صنعتي، به خصوص آمريكا با استفاده بي‌حساب از منابع طبيعي جهان و با نشر مقادير عظيمي از گازهاي گلخانه‌اي توانستند مسير صنعتي شدن را با سرعت زيادي طي كرده، استانداردهاي بالايي از رفاه و آسايش را براي اتباع خود فراهم سازند اما امروزه از يك طرف مشخص شده كه توليد گازهاي گلخانه‌اي نمي‌تواند به همين ميزان ادامه يابد و از طرف ديگر، كشورهاي در حال توسعه حق دارند در اين ميان جوياي سهم خود باشند چرا كه نمي‌توان از آنها خواست به بهانه حفظ محيط زيست به استانداردهاي پايين زندگي فعلي خود راضي باشند، آن هم در حالي كه مشكل گرم شدن كره زمين تاكنون ناشي ازاستفاده بي‌حد و حصر كشورهاي صنعتي از اتمسفر بوده است.

 اين سوال و سوالاتي از اين قبيل موضوع فصل دوم كتاب را تشكيل مي‌دهد. در فصل سوم، جهاني شدن در حوزه اقتصاد مورد بحث قرار مي‌گيرد. در حوزه اقتصاد يكي از واضح‌ترين مظاهر جهاني شدن تولد و گسترش دامنه قدرت سازمان تجارت جهاني است. يكي از نكات مهم در فصل مذكور اين است كه با از بين رفتن موانع تجارت، دامنه نفوذ دولت‌ها نيز كاهش مي‌يابد، به طوري كه به دليل قيد و بندهايي كه لازمه تجارت آزاد است دولت‌ها به تدريج كنترل خود را در بسياري از حوزه‌ها از دست مي‌دهند. آزادي تجارت همچنين تاثيرات مهمي بر مسائل مربوط به محيط زيست و حيوانات داشته است. از طرف ديگر، يكي از مسائل بسيار مناقشه انگيز اين است كه آيا تجارت آزاد منجر به بهبود وضعيت مردم فقيرجهان شده يا وضعيت آن‌ها را بيش ازپيش بد كرده است. اين سوال و سوالاتي از اين قبيل موضوع فصل سوم كتاب را تشكيل مي‌دهد.

در فصل چهارم، نويسنده جنبه‌هاي حقوقي جهاني شدن را مورد بررسي قرار ميدهد. طي چند صد سال اخير و با تولد دولت‌هاي ملي به معناي مدرن كلمه، مساله حق حاكميت ملي مطرح شده است، به طوري كه هر دولتي خود را در محدوده مرزهايش در مسائلي از قبيل نحوه رفتار با مردم خود كاملا مختار مي‌داند اما فجايعي كه در قرن بيستم اتفاق افتاد اين فرض را زير سوال مي‌برد. آيا مي‌توان گفت كه وقتي ميليون‌ها نفر در كشوري در معرض خطر قتل عام‌اند، دنيا بايد دست روي دست گذاشته، به اين دليل كه كل مساله در حوزه حاكميت ملي دولت خاصي است از دخالت در مساله سرباز زد؟ و اگر جواب منفي است، مراعات چه ضوابطي لازم است تا از سلطه‌جويي كشورهاي قدرتمند به اين بهانه در امور كشورهاي ضعيف دخالت كنند جلوگيري شود؟ قتل عام‌هاي بوسني و رواندا كه منجر به مرگ ميليون‌ها انسان شد نشان دهنده اهميت اين گونه سوالات حتي در ابتداي قرن بيست و يكم است. فصل پنجم به بررسي مساله جهاني شدن از ديدگاه اجتماعي و روابط انساني مي‌پردازد. در حوزه روابط انساني رد پاي اخلاق سنتي كه تاكنون تنظيم كننده روابط انسان‌ها بوده بيش از بقيه حوزه‌ها قابل مشاهده است.

در سيستم‌هاي اخلاقي سنتي معمولا توجه شخص منعطف به گروهي خاص است. براي مثال، در هر سيستم اخلاقي قبيله اي، حوزه توجه و مسووليت هر كس افراد هم قبيله اوست، به طوري كه شخص تقريبا هيچ مسووليتي در قبال افراد خارج از قبيله احساس نمي‌كند. حتي در جهان مدرن، با اين كه در مقام نظر كم و بيش همه به تساوي انسان‌ها معتقدند، سيستم‌هاي اخلاقي عملا ناسيوناليستي‌اند. به عبارت ديگر، انسان‌ها دايره توجه و حس مسووليت خود را در بهترين خالت نهايتا به افراد هم وطن خود تعميم مي‌دهند. فقر فاحشي كه بيش از يك ميليارد نفر از مردم جهان با آن دست و پنجه نرم مي‌كنند، شاهدي روشن بر اين موضوع است. در حالي كه طبق آمار سازمان ملل روزانه بيش از 30 هزار كودك به علل ناشي از فقر بيش از حد تلف مي‌شوند، مخارج هنگفتي در كشورهاي ثروتمند صرف مصارف غيرضروري يا تجملي مي‌شود. اين موضوع در مورد دولت‌ها مصداق واضح‌تري دارد.

طبق برآوردهاي سازمان‌هاي غيردولتي، كمابيش با صرف هزينه‌اي معادل 50 دلار در ماه مي‌توان جان كودكي را در افريقا نجات داد. در همين حال، بودجه نظامي دولت آمريكا با وجود تمام ادعاهاي بشردوستانه‌اش بيش‌‌از پانصد ميليارد دلار است و البته چنين هزينه كلاني در قالب منافع ملي توجيه ميشود. استدلال كتاب اين است كه با ادامه فرآيند جهاني شدن و به هم پيوستگي روزافزون سرنوشت انسان‌ها، سيستم اخلاقي‌اي كه اين چنين منافع گروهي خاص را به منافع همه‌ترجيح مي‌دهد، نيازمند بازنگري است. به اعتقاد نويسنده كتاب، در حالي كه كشورهاي جهان براي حل مسائل جهاني، از قبيل تجارت، تغييرات آب و هوا، عدالت و فقر، به هم نزديك‌تر مي‌شوند، لازم است رهبران اين كشورها به جاي اينكه صرفا براي حفظ منافع ملي خود تلاش كنند، ديدگاه وسيع‌تري را برگزينند. در يك كلام اين رهبران بايد در مورد جهاني شدن ديدگاهي اخلاقي داشته باشند اما روند كنوني حاكم بر تحولات جهاني به‌خصوص بعد از حمله آمريكا به عراق حكايت از آن دارد، كه برخي كشورهاي قدرتمند و از جمله آمريكا بيشتر درپي معرفي خود به عنوان پليس جهان با استفاده از ابزار نظامي‌اند، تا اداره جهان از طريق قوانين عادلانه.

يك جهان:

اخلاق جهاني شدن

پيتر سينگر

ترجمه محمد آزاده

نشر ني

چاپ اول

1388

منبع:مهرنامه، سال اول، شماره سوم، خرداد ۱۳۸۹


-------------------

مطالب مرتبط:

کتاب «فربه و نحيف؛ خاستگاه هنجارهاي اخلاقي» اثر مايکل والزر

کتاب وضع بشر هانا آرنت


کتاب وضع بشر هانا آرنت


انديشيدن به آنچه مي‌كنيم

درباره کتاب وضع بشر مهم‌ترین کتاب هانا آرنت

بيراه نيست اگر مانند بسياري از كساني كه در معرفي آرنت و انديشه‌هايش مطلب نوشته‌اند وضع بشر را «مهمترين اثر فلسفي او» يا «مهم‌ترين اثرش در فلسفه سياسي» بخوانيم. اين كتاب، كه عنوان آن به لحاظ كليت و گستره وسيعي كه از‌ آن خبر مي‌دهد از جنس عناويني نظير هستي و زمان، هستي و نيستي يا حقيقت و روش است، به آساني ذيل سرفصلي واحد نظير فلسفه، فلسفه سياسي يا جامعه‌شناسي جاي نمي‌گيرد؛ مباحث آرنت در وضع بشر اينجا و آنجا ربطي به اين شاخه‌هاي دانايي پيدا مي‌كنند اما تماما در هيچ كدام نمي‌گنجند.

درون‌مايه اصلي كتاب زندگي وقف عمل (Vita active) است به تمايز از زندگي وقف نظر (Vita contemplative) كه در برابر هم يكي از آن تقابل‌هاي دوگانه‌اي را تشكيل مي‌دهند كه نظايرش را در تاريخ فلسفه فراوان ديده‌ايم. از يونان باستان به اين سو، نسبت، تمايز، تقابل يا ديالكتيك اين دو شكل زندگي به شكلي از اشكالش محل بحث بوده است، و كم نبوده‌اند متفكراني كه در اين باب موضعي اختيار كرده‌اند و معمولا يكي را اصل قرار داده و ديگري را تابع آن ساخته‌اند (از افلاطون و ارسطو گرفته تا ماركس و هايدگر و پراگماتيست‌ها و ديگران). آثار آرنت، به‌ويژه دو كتاب فلسفي‌ترش، يعني وضع بشر و حيات ذهن، گواه روشن تعلق خاطر اوست به اينكه در اين دو شكل زندگي كندوكاو كند، به‌گونه‌اي كه مي‌توان از همين منظر سير تفكر او را بررسي كرد (كتاب فلسفه سياسي هاناآرنت نوشته‌ لي بردشا، كه خشايار ديهيمي آن را به فارسي برگردانده، يك نمونه قابل اعتناي اين رويكرد است).

آرنت در كتابش البته همه جوانب آن چيزي را كه وضع بشر (به تمايز از طبيعت بشر) مي‌خواند موضوع بررسي قرار نمي‌دهد – و اصلا مگر مي‌شود وضع پديداري به پيچيدگي و همتافتگي و غناي آدمي را در يك اثر واحد به تمام و كمال و از همه جوانب بررسي كرد؟ او خود مي‌گويد كه زندگي وقف نظر يا تفكر را – آن «برترين و شايد خالص‌ترين فعاليتي كه در توان انسان‌هاست» - از دايره ملاحظات و بررسي‌هايش در اين كتاب بيرون نهاده و توجه خويش را معطوف كرده است به زندگي وقف عمل و مراتب و اقسامي كه مي‌توان در آن سراغ گرفت. آرنت «سه فعاليت بشري بنيادين» را ذيل اصطلاح vita active جاي مي‌دهد: زحمت (Labour)، كار (Work) و عمل (action)، و در سه فصل از شش فصل كتابش جداگانه به يكايك اين فعاليت‌ها و توصيف چند و چون آنها مي‌پردازد.

«زحمت» به معناي آرنتي آن ناظر به مجموعه فعاليت‌هايي است كه به ضرورتِ گذران و زنده ماندن از ما سر مي‌زند؛ در اين مقام آدمي حيوان زحمتكش (animal Labouans) است. «كار» ناظر به فعاليت «غيرطبيعي» آدمي در مقام سازنده جهان مصنوع و صانع ابزارها و محصولات مفيد، بادوام و زيبايي است كه مهر و نشان صناعت آدمي را برچهره دارند. اصطلاح انسان سازنده يا ابزارساز (homo faber) اشاره به همين مرتبه دارد.

و اما «عمل» آن بخش از فعاليت‌هاي ماست كه آرنت عنايت خاصي به آن دارد و از جاي‌جاي كتابش پيداست كه در عين اجتناب‌ناپذير دانستن زحمت و كار، آن را بر صدر مي‌نشاند. او بر آن است كه عمل به معناي خاص آن بشري‌ترين و، به اعتباري، برترين فعاليت آدمي است؛ آن وجهي از فعاليت‌هاي آدمي است كه از او حيوان سياسي (zoon politikon) يا، به تعبير دقيق‌تر، حيواني اهل مدينه (پوليس) مي‌سازد. آنچه آرنت در ستايش عمل يا پراكسيس و در مقام احياي ظرفيت‌هاي آن مي‌گويد، از مختصات انديشه اوست كه جايگاه خاصي در تفكر سياسي پيدا كرده است.

اينكه وضع بشر را غالبا اثري در فلسفه سياسي مي‌دانند تا حد زيادي برخاسته از نسبتي است كه آرنت بين عمل (و گفتار)، تكثر يا ؟؟؟ افراد بشر (يا اين امر واقع كه زمين مسكون انسان‌هاست نه انسان) و پوليس به منزله فضاي نمود يا ظهور (space of appearance) برقرار مي‌كند – فضايي كه محمل عمل كردن ماست و مجال مي‌دهد كه به اين طريق «كيستي» خود را برآفتاب اندازيم و خود را آن‌چنان كه هستيم عيان داريم. به حق گفته‌اند كه سوداي آرنت در وضع بشر اين است كه زندگي وقف عمل را به اعتبار خودش و فارغ از پيشداوي‌ها و ملاك‌هاي نظرورزي يا زندگي وقف نظر بررسي كند و امكان‌هاي نهفته در آن را به‌ويژه با نظر به عصر باستان و حيات يوناني – كه از جهاتي حكم سرمشق را براي او دارد – بازيابد.

در چارچوب همين طرح كلي است كه حيطه عمومي و حيطه خصوصي و نسبت آنها در حيات يوناني، برآمدن حيطه اجتماعي در دوران جديد و نيز آنچه در «عصر مدرن» بر سر زندگي وقف عمل آمده است در فصل‌هاي ديگري از كتاب آرنت بررسي مي‌شوند. در عين حال، وضع بشر محل مضامين ديگري نيز هست كه گاه در حاشيه طرح اصلي و گاه در مناسبات با آن مطرح مي‌شوند و در جاي خود تأمل‌برانگيزند. از آن جمله است بحث او درباره نيكي و نسبت آن با بي‌جهاني، برآمدن شك دكارتي و انتقال نقطه اتكاي ارشميدسي به درون آدمي در عصر مدرن، و بيگانگي از جهان در اين عصر.

اگرچه وضع بشر بر حيات عملي تأكيد دارد، اما آرنت در سير انديشه‌اش به وجه ديگر وضع آدمي نيز كه در تفكر يا زندگي وقف نظر جلوه‌گر مي‌شود اعتنا مي‌كند؛ او در بخش مهمي از آثار بعدي‌اش نظير «آيشمان در اورشليم» (كه در آن نسبت شر و بي‌فكري را مي‌كاود) و به‌ويژه در جلد اول كتاب «حيات ذهن» تفكر و نظرورزي را در كانون توجه خويش قرار مي‌دهد. چه بسا تعارض و تنگنايي كه در سطح كتاب وضع بشر نهفته بوده است – نگريستن به زندگي وقف عمل فارغ از زندگي وقف نظر و به استقلال از آن - يكي از انگيزه‌هاي نيرومند بازانديشي نسبت ميان نظر و عمل در آثار بعدي‌اش شده باشد. اشاره به اين نكته براي آن است كه بگويم وضع بشر با وجود اهميتي كه در سير فكري آرنت دارد، همه ماجراي اين سير نيست. زمان مي‌بايست تا آرنت بي‌آنكه ارزش‌هايي را كه در عمل مي‌ديد تماما به پاي نظرورزي قرباني كند، وابستگي نسبي عمل به نظر براي عمل كردنِ مسوولانه را به عين عنايت بنگرد و جوانب آن را بكاود. آيا مخاطرات استقلال تام عمل و عمل به خاطر عمل – كه در وضع بشر هم به آنها اشاره شده است – نبود كه آرنت را به اين بازانديشي فراخواند؟

آرنت از آن دست متفكراني است كه، به اقتضاي تأملات‌شان، گاه اصطلاحات و مفاهيمي تازه طرح مي‌كنند يا معنايي نو در كالبد الفاظ ديرين مي‌دهند و به اين اعتبار مرزهاي انديشيدن را دورتر مي‌برند و قابليت فكر را در مواجهه با پديدارها يا، به تعبير خود او، در «انديشيدن به آنچه مي‌كنيم» مايه‌ور مي‌سازند. اگر او را متفكري بدانيم كه انديشه‌هايي بديع از خود به جا گذاشته است، اين بداعت را چه بسا بيش از هر جاي ديگر در وضع بشر بيابيم – در تعابير و مفاهيمي همچون «فضاي نمود» كه تعبير او از هر محملي (از جمله پوليس يوناني) است كه مجال انكشاف كيستي آدمي از رهگذر عمل و گفتار را فراهم مي‌كند، تمايز زحمت از كار و تمايز اين دو از عمل، و مفهوم زادگي (natality) يا همان «معجزه آغاز» كه ناظر به توانايي آدمي براي آغازيدن و از نو آغازيدن و به جهان آوردنِ امري نامنتظر است كه عمل، محمل اصلي آن محسوب مي‌شود.

ترجمه وضع بشر براي من تجربه‌اي ارزنده بود. ثمرات مواجهه و هم‌سخن شدن با متون كلاسيك بر كسي كه اين تجربه را از سر گذرانده باشد پوشيده نيست؛ به ويژه هنگامي كه اين مواجهه در مقام ترجمه اثر كلاسيك روي دهد و توأم شود با توجه به زير و بم الفاظ و معاني و تلاش براي برگرداندن آنها به زباني كه تعلق به زيست جهاني ديگر دارد. البته در زندگي اين تجربه از سختي چنين كاري نمي‌كاهد؛ چراكه، در حالت مطلوب، كاري از اين دست بايد در فضايي قرين پشتگرمي و فراغ خاطر انجام بگيرد كه براي من و امثال من فراهم نبوده است. با اين حال،حاصل كار، با وجود كاستي‌هاي احتمالي آن، برايم رضايتبخش است و طعم آن در ذائقه‌ام آنقدر شيرين هست كه بخواهم در ترجمه‌هاي بعدي‌ام باز به سراغ آثار كلاسيكي در حوزه كار و علاقه‌ام بروم كه گمان مي‌كنم جاي‌شان خالي است. در حد مقدوراتم تلاش كرده‌ام اين كتاب را آنچنان كه شايسته آن است به فارسي برگردانم و سبك و زبان آرنت را در ترجمه، پاس بدارم – تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

منبع:

مهرنامه



----------------

مطالب مرتبط:

متفکر وضع بشر

یک متفکر سیاسی نامتعارف

مقالات ويژه اخلاق و سياست در مهرنامه (شماره ۱۰)

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب «فربه و نحيف؛ خاستگاه هنجارهاي اخلاقي» اثر مايکل والزر

معرفي كتاب فربه و نحیف

در ميانه ليبراليسم و كمونيسم

امين محمدي‌زاد

فربه و نحيف يكي از كتاب‌هاي مهم در حوزه جامعه‌گراياني است كه مدعي هستند در ميانه عدالت و آزادي، راه سومي را جسته‌اند. اين اثر نوشته مايكل والزر توسط سيدصادق حقيقت و مرتضي بحراني به فارسي بازگردانده شده و به بازار نشر كشور عرضه شده است. از امتيازات كتاب اين است كه مولف براي ترجمه فارسي كتابش نيز مقدمه‌اي را نوشته است. اما دل‌بستگي و علاقه به نقدهاي جماعت‌گرايان نسبت به مکتب ليبراليسم و سرمايه‌داري، انگيزه اصلي ترجمه اين کتاب عنوان شده است. شايان ذكر است كه احياي فضيلت‌گرايي ارسطويي السدير مک‌اينتاير تا اندازه‌اي به فلسفه سياسي اسلامي نزديک مي‌شود.

 جماعت‌گرايان «خود» منتزع از جوامع مختلف را زير سؤال مي‌برند؛ و معتقدند «خود» ريشه در جماعت‌هاي متنوع دارد. از همين جاست که «سنت»، که در هر جماعتي مي‌تواند مختلف باشد، اهميت پيدا مي‌کند: خود موقعيت‌مند و «خير»ها اجتماعي‌اند؛ و به سنت‌هاي مختلف گره خورده‌اند. اخلاق بر اساس سنت‌ها، تاريخ‌ها و فرهنگ‌هاي متفاوت مي‌تواند غني و «فربه» شود؛ و بنابراين نمي‌توان يک اخلاق جهان‌شمول را براي همه زمان‌ها و مکان‌ها ديکته كرد. نسبي‌گرايي ايشان از يک طرف جا را براي تنوع فرهنگ‌ها باز مي‌کند، و از طرف ديگر، به آفات نسبي‌گرايي پسامدرن دچار نمي‌شود. از ديدگاه جماعت‌گرايان، اخلاق و حقوق (بشر) کاملاً نسبي نيستند؛ و همه جوامع بايد حداقل‌هاي اخلاقي و حقوقي را که بين همه بشر مشترک است رعايت کنند. مايکل والزر، فيلسوف شهير آمريکايي، در اين کتاب به خوبي نشان مي‌دهد که اين حداقل‌ها چيست؛ و چگونه مي‌تواند با سنت و فرهنگ هر جماعت، غني و فربه شود.

 تنوع مباحث وي به شکلي است که اين ايده را در سياست داخلي و سياست بين‌الملل دنبال مي‌کند؛ و به خوبي از روان‌شناسي و علوم مربوطه مدد مي‌جويد. پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در تداوم تلاش خود براي انتشار انديشه‌ها و معرفي جريان‌هاي فکري معاصر، اقدام به انتشار کتاب «فربه و نحيف؛ خاستگاه هنجارهاي اخلاقي» در 156 صفحه از مايکل والزر با ترجمه سيدصادق حقيقت و مرتضي بحراني کرده است که در خود مباحث عميقي را در فلسفه اخلاق به گفت‌وگو مي‌گذارد. مترجمان كتاب در جاي‌جاي مباحث، توضيحاتي را اضافه کرده‌اند که از متن اصلي متمايز است و اميدوار بوده‌اند كه از شيوايي و جذابيت اثر نکاسته باشند.

شايان ذكر است كه اين کتاب داراي پنج فصل است: فصل نخست: حداقل‌گرايي اخلاقي؛ فصل دوم: عدالت توزيعي به مثابه اخلاق حداکثري؛ فصل سوم: حداکثر گرايي و نقد اجتماعي؛ فصل چهارم: عدالت و قبيله‌گرايي: اخلاق حداقلي در سياست بين‌الملل و فصل پنجم: «خود» منقسم.از ديدگاه جماعت‌گرايان، اخلاق و حقوق (بشر) کاملاً نسبي نيستند؛ و همه جوامع بايد حداقل‌هاي اخلاقي و حقوقي که بين همه بشر مشترک است را رعايت کنند. مايکل والزر، فيلسوف شهير آمريکايي، در اين کتاب به خوبي نشان مي‌دهد که اين حداقل‌ها چيست؛ و چگونه مي‌تواند با سنت و فرهنگ هر جماعت غني و فربه شود. از جمله امور بسيار مهمي که در بحث از فلسفه اخلاق مورد توجه است، موقعيت‌مندي يا جهان‌شمولي ارزش‌هاي انساني و همچنين نسبت هنجارها با مقوله «فرهنگ» است.

 مدرنيته غربي در بنيان خود، ارزش‌‌هايي را به عنوان ارزش‌هاي فراگيري معرفي مي‌کند که به گمان معرفان آن،‌ هر انساني در هر موقعيت زماني و مکاني، آنها را لاجرم به مثابه ارزش اخلاقي خواهد پذيرفت. عناويني کلي مانند حق، آزادي، عدالت، و امثال آن، البته مفاهيمي مورد اقبال و اشتياق همه انسان‌هاست؛ اما مشکل از آنجا آغاز مي‌شود که چه تعريفي از آنها ارائه شود و چه بنيان معرفت‌شناختي براي فهم اين هنجارها اختيار شود. مايکل والزر از جمله فيلسوفان جماعت‌گرايي است که با بررسي مباني روشي و تاريخي شکل‌گيري ارزش‌هاي مدرن و بحث در امتناع گسترش آن به جوامع ديگر، در کنار جماعت‌گراياني چون السدر مک‌اينتاير و چارلز تيلور و ديگراني قرار مي‌گيرد که ريشه‌شناسي مفاهيم و برداشت‌هاي جوامع از هنجارهاي اخلاقي و سياسي را وجه همت خويش قرار مي‌دهند.

 این کتاب دارای پنج فصل است:
فصل نخست: حداقل‌گرایی اخلاقی
فصل دوم: عدالت توزیعی به مثابه اخلاق حداکثری
فصل سوم: حداکثر گرایی و نقد اجتماعی
فصل چهارم: عدالت و قبیله‌گرایی: اخلاق حداقلی در سیاست بین‌الملل
فصل پنجم: «خود» منقسم

فربه و نحيف

مايكل والزر

ترجمه سيدصادق حقيقت و مرتضي بحراني

نشر: پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي

1389

2300تومان

منبع: مهرنامه، سال دوم، شماره دهم، فروردین ۱۳۹۰

کتاب‌سازی و پخته‌خواری در گزارش میراث، بحثي در اخلاق پژوهش


منبع: كتابخانه مجلس

ضمیمه شماره 2 گزارش میراث (دوماهنامه تخصصی اطلاع رسانی در حوزه نقد و تصحیح متون، نسخه شناسی و ایران شناسی)، به افشاگری درباره کتابسازیها و سرقت‌های علمی از سوی برخی چهره‌های دانشگاهی پرداخته است.

ضمیمه شماره 2 دوماهنامه گزارش میراث شامل دو بخش است؛ بخش نخست به مقالات اختصاص دارد و بخش دوم شامل گفت و گو با اساتید و کارشناسان می شود.
در بخش نخست مقالاتی با عناوین:

  • «مقالات دو یا چند مؤلفی، آفتی نوظهور در تحقیقات ادبی»،
  • «حکایت عبدالغفار نجم الدوله از سرقت آثارش»،
  • «ناشران بچاپ و بفروش»،
  • «بر جامع البین چه گذشت»،
  • «سارق (گرسنه)»،
  • «سه نمونه از سرقت در زمینه کتاب های مذهبی»،
  • «نقش دانشگاه ها در شیوع پدیده کتابسازی و تکلفات اداری»،
  • «نابرده رنج گنج میسر نمی شود»،
  • «سیوطی و رساله ارزشمند وی پیرامون حقوق تألیف»،
  • «درنگ بر یک فرهنگ»،
  • «فرهنگ مصطلاحات نسخه شناسی: تألیف یا ترجمه؟ حکایت یک سرقت ادبی»،
  • «تنقیح الابحاث للملل الثلاث: تصحیح مجدد یا سرقت»
  • و «از ساختن کتاب تا کتاب سازی»

به قلم سجاد آیدانلو، محمد باقری، الوند بهاری، اکبر ثبوت، ابوالفضل خطیبی، سید ابراهیم سیدعلوی، قاسم صافی، علی صفری آق قلعه، محمد عبدلی، فرهاد قربان زاده، محمدعلی کاتب و مجدالدین کیوانی به چشم می خورد.
در بخش دوم نیز با استادانی همچون عبدالحسین آذرنگ، آذرتاش آذرنوش، سیدعلی آل داوود، سجاد آیدانلو، موسی اکرمی، حسن انوشه، نصرالله پورجوادی، جویا جهانبخش، ابوالفضل حافظیان بابلی، نجفقلی حبیبی، اصغر دادبه، سیدمحمد دبیرسیاقی، علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، علی رواقی، محمدحسن سمسار، علی اشرف صادقی، منوچهر صدوقی سها، احد فرامرز قراملکی، اصغر قائدان، عبدالرحیم قنوات، میرجلال الدین کزازی، مجدالدین کیوانی، نجیب مایل هروی، فتح الله مجتبایی، محمود مدبری، حسین معصومی همدانی، محمدرضا موحدی، اکبر نحوی، مهدی نوریان، محمدجعفر یاحقی و یحیی یثربی درباره معضل کتابسازی و پخته خواری، پایان نامه سازی و مقاله سازی گفت و گو شده است.
دو ماهنامه گزارش میراث به سردبیری اکبر ایرانی و معاونت سردبیری حامد اعتصام به چاپ رسیده است. مدیریت داخلی این نشریه را حسنا بی طبا بر عهده دارد و مسئولیت گفت و گوهای این شماره از گزارش میراث با سیده معصومه کلانکی بوده است.
ضمیمه شماره 2 دوماهنامه گزارش میراث در 126 صفحه به قیمت 20000 ریال به چاپ رسیده است.

میراث مکتوب

«اخلاق منصوری» منتشر شد

چکیده افکار و اندیشه‌های ترییتی غیاث‌الدین منصور دشتکی منتشر و روانه بازار شد.

نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، کتاب "اخلاق منصوری"، چکیده افکار واندیشه‌های تربیتی غیاث‌الدین منصور دشتکی را منتشر و روانه بازار کرد. 

در مقدمه این کتاب با اشاره به شخصیت غیاث‌الدین منصور دشتکی، آمده است: غیاث‌الدین منصور دشتکی در تاریخ تمدنی و اندیشه‌ورزی اسلامی دارای اندیشه فلسفی است و در کاوش‌های فلسفی‌اش، انسان و تعالی او را وجهه همت خود قرار داده است و با توجه به نوع نگرشی که از ماهیت هستی و جایگاه انسان در هستی دارد، به معرفی چیستی و ماهیت انسان و تبیین و تجویز آنچه در تعالی نوع بشر ضروری است و آنچه تعالی انسان می‌طلبد، ‌از قبیل فضائل و کمالات نظری و عملی و معارف حقیقی و الهی می‌پردازد.

این کتاب دومین اثر از مجموعه میراث اخلاقی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به شمار می‌رود که به کوشش منصور ابراهیمی، از کارشناسان مرکز احیای آثار اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گردآوری شده است.

گردآورنده "اخلاق منصوری"، آن را با مقدمه تحقیق آغاز کرده است و پس از آن به ذکر اندیشه‌های اخلاقی و سیاسی غیاث‌الدین منصور دشتکی پرداخته است. بر اساس آنچه در مقدمه تحقیق آمده، این تحقیق تلاش کرده است تا با توجه به مبانی هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه، شایستگی‌ دیدگاه و اندیشه اخلاقی و سیاسی دشتکی را که مجموعا اسباب و عوامل و زمینه‌های کمالات نفس تا حد تعالی و سعادت و قرب الهی است، معرفی کند.

در ادامه کتاب دو بخش کلی با عنوان «مجله» ارائه شده است که اولی در بیان ماهیت انسان و اشاره به طریق نیل سعادت دو جهان است و دیگری در موضوع اخلاق. در ابتدای دو بخش اخیر نیز مقدمه مولف گنجانده شده است.

بخش اول این کتاب که در بیان ماهیت انسان و اشاره به طریق نیل سعادت دو جهان نوشته شده دارای چهار تجلیه (فصل) شامل انیت نفس مجرد و روح اسپهبدیه، بیان هیکل انسان، خلیفه رحمان بودن انسان و هدایت طریق نیل به سعادت می باشد.

بخش دوم این اثر درزمینه اخلاق می باشد که در بر دارنده سه فصل  شامل تمییز و حدود رذائل و فضائل، قواعد حفظ صحت نفس و فضائل و آداب ملوک است، همچنین در خاتمه این کتاب نیز گفتاری در حقیقت عشق و تقسیمات آن ذکر شده است.

"اخلاق منصوری" همچنین دارای نمایه آیات،‌ روایات، اشعار،‌ اعلام وواژه ‌نامه می باشد.

حوزه نیوز

مقدمه‌ای بر اخلاق پژوهشی و اخلاق مهندسی



نام کتاب: مقدمه‌ای بر اخلاق پژوهشی و اخلاق مهندسی

نام نویسنده: علی خاکی صدیق

توضیحات: چاپ اول 1389

ناشر: دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

موضوع: اخلاق مهندسی، تحقیق، جنبه‌های اخلاقی

تعداد صفحه: 120

------------

فصل اول

مقدمه/تعریف مفاهیم اولیه /مرور تاریخی اخلاق پژوهشی و مهندسی /ساختار کتاب /مراجع

------------

محورهای کلیدی در اخلاق پژوهشی (فصل دوم)

مقدمه /وظایف پژوهش‌گران /محورهای کلیدی در اخلاق پژوهشی /رفتارهای نادرست پژوهشی /رفتارهای سوال‌برانگیز پژوهشی /تمامیت پژوهشی /اجرای پژوهش خوب /جمع‌بندی /مراجع

------------------

رفتارهای نادرست پژوهشی (فصل سوم)

مقدمه /جعل و سرهم‌بندی، تحریف و دروغین‌پردازی /انتحال /چند مطالعه موردیِ انتحال /موارد واقعی انتحال و نتیجه‌ آن‌ها /خودانتحالی، خود نوشتار دزدی /انتشارات دوگان یا انتشارات افزونه و دونسخه‌ای /تقطیع پژوهش /تخلف از حقّ چاپ /بازیافت متن /دستورالعمل‌هایی برای درست‌نویسی /مبارزه با انتحال /ایده‌برداری و سوءاستفاده /واگذاری اجرای پژوهش /واکاوی نقش اخلاق والای فردی در حوزه پژوهشی/ جمع‌بندی /مراجع

-------------

محورهای کلیدی در اخلاق مهندسی (فصل چهارم)

مقدمه /محورهای کلیدی در اخلاق مهندسی /حرفه مهندسی /مباحث اصلی در اخلاق مهندسی /مثال‌های توضیحی /چند نمونه واقعی /مورد فورد پینتو /مورد شاتل فضایی چَلِنجر /مورد سوانح هوایی /فاجعه بوپال /مورد مرکز سیتی گروپ /جمع‌بندی /مراجع

-------------

منشورهای اخلاقی (فصل پنجم)

مقدمه /نقش انجمن‌های علمی و مهندسی /منشور اخلاقی انجمن ملّی مهندسان حرفه‌ای /منشور اخلاقی انستیتویِ مهندسان برق و الکترونیک /منشور اخلاقی انجمن مهندسان مکانیک امریکا /منشور اخلاقی مهندسان عمران امریکا /منشور اخلاقی انستیتویِ مهندسان شیمی امریکا /چند مثال /منشور اخلاق مهندسی در ایران/ جمع‌بندی /مراجع

------------

گفتار پایانی (فصل ششم)

مقدمه/ جمع‌بندی‌ها0 /جمع‌بندی 1 /جمع‌بندی 2 /جمع‌بندی 3 /جمع‌بندی پایانی

-------------------

نگاهي اجمالي به برخي كتب اخلاقي منتشر شده 

کتاب اخلاق پژوهش؛ مبانی و مسایل

فصلنامه راهبرد فرهنگ ( ویژه اخلاق پژوهش)

دانلود مقالات ويژه اخلاق پژوهش

نسخه خطی «اخلاق حسنی» یا «اخلاق قطب شاهی» از علی بن طیفور بسطامی/ علی‌محمد پشت‌دار، حمیرا ربیعی


منبع: کتابخانه مجلس

یکی از زمینه‌های مهم فرهنگ و ادب فارسی و عربی، از روزگار بسیار کهن، پندنامه­‌هایی است که طیف وسیعی از نصایح و اندرزهای اخلاقی را در بر می‌­گیرد.

1- پیشینه

سرچشمه نگارش این گونه آثار را می­توان در دوره پیش از اسلام جستجو کرد. در اواخر عهد ساسانی، متون و رسایلی به زبان پهلوی، تحت عنوان «اندرز» یا «پند نامک» به رشته تحریر درآمد که نمونه‌هایی از آن را در آثار معروف به خدای‌نامه­‌ها و تاج‌نامه­‌ها می­‌توان یافت.

در سده‌های نخست اسلامی نیز بسیاری از این قطعات به زبان عربی ترجمه شد و با عناوینی چون: اخلاق و تهذیب اخلاق یا سیر الملوک، ذخیرةالملوک و..  ظهور یافتند.

بعد از آنکه خواجه نصیر الدین طوسی (672-597 هـ.. ق)، کتاب اخلاق ناصری را که مشتمل بر تهذیب اخلاق و حکمت عملی، یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن است، به رشته تحریر در آورد، نویسندگان و دانشمندان بعد از او این اثر را سرمشق خود قرار دادند و آثاری در همین موضوع تألیف کردند، از جمله: اخلاق شمسی از حسن بن روزبهان شیرازی، سال تألیف 933 هـ.. ق، اخلاق جلالی (لوامع الاشراق فی مکارم‌الاخلاق) از جلال الدّین دوانی (830-908 هـ.. ق) و اخلاق منصوری از غیاث‌الدین منصور دشتکی شیرازی (949- 866 هـ.. ق).

اخلاق حسنی (اخلاق قطب شاهی) تألیف علی بن طیفور بسطامی سال 1083هـ.. ق،  نیز در این قالب به نگارش درآمده است. در بسیاری از موارد، مؤلف به اشعار، اندرزها و اقوال بزرگان توجه داشته و آنها را در کتاب خود درج کرده است.

افزون بر آنچه گفته شد، کتاب اخلاق حسنی، نه فقط یکی از آثار تألیفی در ردیف و سلسله تهذیب اخلاق  و حکمت عملی­است، بلکه تألیف آن به زبان فارسی زیبا و مصنوع، از یک مورّخ و ادیب و مترجم ایرانی در  دربار سلاطین قطب شاهیانِ هند، بر اهمیّت آن افزوده است؛ همچنین باید در نظر گرفت که مؤلف شیعی است و در کتاب خود، سنّت اندرزنامه‌نویسی را با نقل اقوال از پیامبر(ص) و ائمه اطهار (ع) و دیگر حکما از جمله ارسطو، افلاطون و ابن سینا پیوند داده و این موضوع خود امتیازی برای کتاب او محسوب می‌ شود.

2- تأسیس حکومت قطب شاهیان

قطب شاهیان، نام سلسله‌ای است از سلاطین که بر ولایت غلکنده هند از سال 918 تا 1098 هـ..ق حکومت کردند و به دست امپراطوران مغول منقرض شدند. سلاطین این سلسله عبارتند از: سلطان قلی، جمشید، سبحان قلی، ابراهیم، عبدالله و ابوالحسن.[3] 

سلطان قلی بنیانگذار این سلسله، از شاهزادگان قراقویونلو بود که چندی پس از انقراض آق‏قویونلوها، به دست قراقویونلوها در سال 883 هـ. ق، همراه عمویش اللّه قلی عازم دکن شد تا در آنجا تحت حمایت بهمنیان دکن ـ که از قبل در خلال سفرهای تجارتی با آنها آشنا شده بودند در ضمن غلامان ترک را برای استفاده در امور کشوری و لشکری معزّز می‏داشتند ـ ادامه حیات داده و مدارج رشد و ترقی را طی نماید.[4] 

با جلوس ابوالحسن قطب شاه – هفتمین و آخرین از سلاطین قطب شاهی- در سال 1068 هـ.. ق، سیاست مذهبی قطب شاهیان تغییرات محسوسی یافت. اگر تا پیش از این، تنها فشارهایی از خارج (یعنی از جانب گورکانیان) برای ترک مذهب شیعه به قطب شاهیان وارد می‏شد، در این دوره با وزارت مادنا، که یک هندو بود، در داخل نیز از جانب حکومت فشارهایی ضد شیعیان اعمال می‏شد. با افزایش نفوذ او درحکومت، نیروهای دکنی (هندوها و مسلمانان سنّی مذهب) در حیدرآباد قدرت را به دست‌ گرفتند و آفاقی‏ها که عمدتاً شیعه و حامیان اصلی این مذهب‌ بودند و تا پیش از این در حکومت قطب شاهی نفوذ زیادی داشتند، از مناصب و مشاغل مهم حکومتی، کنار زده شدند.[5] 

 پیامد طبیعی این حوادث، تضعیف تشیع و مراسم مربوط به آن در قلمرو حکومت قطب شاهیان بود.
سرانجام با تصرف گلکنده و حیدرآباد درسال 1098 هـ.. ق توسط اورنگ زیب و اسارت ابوالحسن تاناشاه، آخرین حاکم قطب شاهی، حکومت قطب شاهیان منقرض و قلمرو آنها ضمیمه قلمرو حکومت گورکانیان سنی مذهب شد. [6]

3-  نفوذ فرهنگ ایران در دکن

نظام الدین احمد شیرازی در مورد ایرانیان مقیم دربار قطب شاهیان می‌نویسد: «هر کس از ارباب استعداد از عراق و خراسان به پایه سریر سلطنت مصیر رسید، فراخور حال و قابلیت، مشمول عواطف و مراحم خسروی گردیده، کامیاب شد و جمعی که از ایران می‌آمدند، به حکم نافذ ایشان، وزراء عالی‌شأن و امرای رفیع مکان، در زمره لشکر ظفر اثر نگاه‌ داشتند...در هیچ عصری از اعصار ماضیه، در دارالسلطنه این سلسله علیّه این قدر مردم از ارباب استعداد و اصحاب علم و فضل و مردم قلمزن و سپاهی و غیره از اهل ایران مجتمع نگردیده بودند، چه جمیع امرای عالی‌شأن و وزرای رفیع مکان، با اکثر لشکر ظفر اثر و اکثر عمال و عهده‌داران قلمزن معتبر و اهل مناصب و سایر مجلسیان و اکثر سلاحداران از مردم ایران‌اند و جمعی کثیر از تجّار مال‌دار، چه در دار السلطنه و چه در بنادر معموره و ولایت محروسه اقامت نموده و غایت تجمّل و ثروت موفور به هم رسانیده اند، از اهل ایران‌اند.[7]

در زمان قطب شاهیان، بسیاری از رجال سیاسی، علمی، ادبی و دیگر اقشار مردم، از ایران به گلکنده و حیدر آباد آمده و در آنجا اقامت گزیدند. قدرشناسی قطب شاهیان از زبان و ادب فارسی نیز از دیگر عوامل عمده مهاجرت این اقشار بود ... و مراکز مهم تدریس زبان فارسی تأسیس شد که مورد حمایت ایران و اشراف محلی قرار گرفت. در این هنگام فارسی، زبان رسمی بود و تمامی نامه‌ها و فرمان‌ها به فارسی نوشته می‌شد و اکثر عمارت‌ها و بناهایی که در این دوران ساخته شد، دارای کتیبه‌های فارسی است. اکثر پادشاهان قطب شاهی، خود اهل شعر و ادب بوده و لذا شاعران، ادیبان و فضلای عصر در دربار آنها جمع می‌شدند.[8] 

 4- احوال مؤلف:

علی بن طیفور ، مورخ و ادیب دربار سلطان عبدالله قطب شاه (1035 ـ 1083 هـ.. ق) و جانشین او، سلطان ابوالحسن (1083ـ1098 هـ.. ق) بود.

او همراه پدرش، ملاطیفور بسطامی و دو برادرش زین العابدین و ابراهیم، در زمان سلطنت عبدالله قطب شاه به گلکنده وارد شد. در آنجا تحت تأثیر روحانی شیعی، شیخ ملک محمد انصاری قرار گرفت. تا هنگام سقوط سلسله قطب شاهیه  در 1098 هـ.. ق ساکن گُلکُندَه بود، سپس به ایران بازگشت. علی بن طیفور در زمینه‌های مختلف علمی تبحّر داشته و کتاب­‌های بسیاری در موضوعات مختلف نوشته و شماری کتاب را از عربی به فارسی برگردانیده است.[9]

5-  آثار علی بن طیفور بسطامی

بسطامی چهار کتاب عربی را به فارسی ترجمه کرد و دو کتاب فارسی نیز تألیف کرده است. چهار ترجمه او عبارتند از: عیون اخبارالرضا از ابن بابویه (به نام  تحفه ملکی)؛ مکارم الاخلاق طبرسی؛ گزیده‌هایی از نوشته‌های خواجه عبدالله انصاری و تحفةالغرائب مشتمل بر احادیث نبوی و کلمات قصار مشایخ و فضلا.

آثار فارسی او عبارت‌اند از:

تحفة قطب‌شاهی، مجموعه‌ای از کلمات قصار به سبک مرآت الامرا و حدیقةالسلاطین فی کلام الخواقین: وی این کتاب خود را در سال (1092ق/1681م) و در زمان آخرین شاه سلسله قطب شاهی، ابوالحسن تانا شاه نوشت. کتاب او در سه حدیقه و هر حدیقه به طبقاتی تقسیم شده است. بسطامی در این کتاب، شرحی در خصوص هنرمندان شعرا و علمای عصر خود نوشته و به نامه نگاری‌های شاهان صفویه با قطب شاهیه و قطب شاهیان با دیگر حکومت‌های دکن اشاره می‌کند. دست‌نویس این کتاب به شماره Mss.No.368 در کتابخانه موزه سالار جنگ ثبت شده است.[10]

کتاب دیگر او، اخلاق حسنی یا اخلاق قطب شاهی است که موضوع همین مقاله است.

6- اخلاق حسنی

 مؤلف، این کتاب را در آغاز پادشاهی ابوالحسن قطب‌شاه به تاریخ «ظل‌المعبود» (  1083 هـ.. ق) تألیف و به نام او کرده و حال آنکه تاریخ پایان کتاب را ( 1159 هـ.. ق)  و نام کتاب را « اخلاق قطب‌شاهی»گذارده اند. این اثر به زبان پارسی در موضوع  تهذیب اخلاق  و حکمت عملی  است و دارای یک مقدمه، سه اصل و یک خاتمه است.

 آغاز:

بسم الله الرّحمن الرّحیم


ای از تو مکمل شود اخلاق جمیل وی


وصف جمیل تو بود ذکر جمیل ...


 انجام:


از قاف بینّات ار ساقط کنی بیابی


تاریخ سال ختمش ز اخلاق قطبشاهی (1159)


مؤلف در باب تألیف و موضوع کتاب، چنین می‌نویسد: «این بنده خاکسار و ذره بی‌مقدار سرگشته وادی ناکامی، علیّ بن طیفور البسطامی ...، رساله‌­ای لطیفه در تهذیب اخلاق و مقاله­ ای شریفه در ترغیب اشفاق ... پرداخته و بعد از آنکه به قدر حوصله استعداد خویش در شرح اسباب و بسط ابواب و کلیّات قانونی آن بر وجه صواب خوض کرده، به حظ و بهره خود رسیده.... و هر جا که سخن مقتضی ایراد مثلی یا استشهاد نظمی بود- تربیناً الکلام و تبییناً للمرام- به ذکر آن اقدام نمـوده .... چه در حقیقت آراستگی کلیه مکارم اخلاق و پیراستگی به پیرایه محاسن اشفاق، اگرچه از هر فردی از افراد بنی نوع انسان در نظر عقل، مستحسن و مرغوب آید.... »(ص4 )

7- شیوه نثر و سبک انشای اخلاق حسنی

نثرِ کتاب، نمونه نثر قرن یازدهم است؛ یعنی به کارگیری سجع‌های متوالی، مترادفات پی در پی، ترکیبات عربی، جمله­‌های طولانی، مطابقت موصوف و صفت به رسم زبان عربی، استفاده از آرایه‌های ادبی و... از جمله ویژگی‌های این عصر است.

نمونه‌ای از متن نسخه: «... بدان که نفوس بشری در اصل فطرت از ادنی اخلاق منزّه و پاک‌اند و تذلّی به اخلاق ذمیمه و ملکات ردّیه به واسطه مجاورت و مخالطت اشرار بود، و تأدیب آن به زجر و تأدیب تواند بود، یا به تعلیم و تعلّم یا به تکلیف و تمرین و طریق تأدیب آن است که فرزندان و اتباع و زیردستان خود را در قید نوامیس الهی کشند و به اصناف سیاسات و تأدیبات اصلاح اخلاق ایشان کنند، و...»(ص،14)

علی بن طیفور در تألیف کتاب از احادیث پیشوایان دین، سخنان بزرگان، حکایات و اقوال مشایخ معروفی چون: پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، امام جعفر صادق (ع)، ابوعلی سینا(و 428 هـ.. ق)، ابوسعید ابوالخیر (و 440هـ.. ق)،  محقق طوسی (و672هـ. ق)، ارسطو(و322 ق م)، افلاطون(و347 ق م) و از دیگر شعرا و نویسندگان پیش از خود، به مناسبت کلام بهره برده است؛ همچنین از کتاب نفایس فنون اثر محمّد بن محمود شمس‌الدّین آملی نام می­ برد و مطالبی از آن نقل می­ کند. مؤلف تنها در بیان مسائل اخلاقی، غیر از ذکر اشعاری از شاعران دیگر، بسیاری از اشعارش را از سعدی نقل کرده است؛ همچنین در مورد حکمت عملی، مطالبی آورده است که عین آن عبارات، البتّه با کمی اختلاف، در کتاب اخلاق منصوری غیاث الدین دشتکی شیرازی (866-949 ق) آمده است.

 در اخلاق منصوری می‌خوانیم :«و از حضرت مرتضوی، که مدینه علم را باب است و باب او طالبان یقین را مآب - علیه الصلوة و السّلام- منقول است که: الله تعالی، ملک را عقل داد بی‌شهوت و غضب و حیوان را شهوت و غضب داد، بی‌عقل و انسان را هر دو داد»؛ پس اگر انسان شهوت و غضب را مطیـع و منقـاد عقـل گـرداند و به کمـال عقـلی برسد، رتبه او از مَلَک اعلی باشد، چه مَلَک را مزاحمی در کمال نیست، بلکه اختیاری در آن نه، و انسان با وجود مزاحم، به سعی و اجتهاد به این مرتبه فایز شده و اگر عقل را مغلوب شهوت و غضب سازد، خود را از مرتبه بهائم فروتر اندازد، چه ایشان به واسطه فقدان عقل که وازع شهوت و غضب نتوانند بود، در نقصان معذورند، به خلاف انسان. بیت:


آدمی زاده طرفه معجونی است


از فرشتـه سرشتـه وز حیوان


            گـر کند میل شــود کم از این                         ور کند میل آن شـود به از آن»[11]

و این عبارات از کتاب اخلاق حسنی نقل شده است، به این ترتیب:« و از حضرت مرتضوی -که مدینه علم را باب است و باب او طالبان یقین را مآب - علیه‌الصلوة و السّلام- منقول است که: الله تعالی ملک را عقل داد بی‌شهوت و غضب و حیوان را شهوت و غضب داد [106] بی‌عقل و انسان را هر سه چیز عنایت فرمود؛ پس اگر انسان شهوت و غضب را مطیـع و منقـاد عقـل گـرداند و به کمـال عقـل برسد، رتبه او رتبه مَلَک اعلی باشد، زیرا که ملک بی‌مزاحمی و مانعی به کمال رسیده، بلکه او را در کمال اختیاری نیست. به خلاف انسان که با وجود موانع و عوایق به سعی و اجتهاد، خود را به کمال رسانیده و بدان مرتبه فایز شده. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا و اگر چنانچه عقل را مغلوب شهوت و غضب سازد، خود را از مرتبه بهائم فروتر اندازد؛ چه ایشان به واسطه فقدان عقل که منازع شهوت و مانع غضب تواند بود، در نقصان خود معذورند، برخلاف انسان.

نظم:


آدمی‌زاده طرفه معجونی است


از فرشتـه سرشتـه وز حیوان


            گر کند میل شـود کم از ایـن                         ور کند میل آن شود به از آن»[12]

(بسطامی، 1389)

اثر فوق‌الذّکر، نمونه موجز و وافی و کافی از تهذیب نفس، تدبیر منزل و کشور داری را ارائه می‌دهد و با بیان مسائل اخلاقی، آیات و احادیث و روایات مشایخ و طریقت و بزرگان ادب بسیار دلچسب می­ نماید و خواننده مشتاق را از دنیای پر هیاهوی مادّی به عالم آرام معنوی می­برد و کلید سعادت مندی و جاودانگی و سربلندی در دنیا و آخرت را منوط به پایبندی بر اصول اخلاقی و انسانی می‌داند.

8- ارزشهای ادبی نثر اخلاق حسنی

این نسخه از جهت نثر در قرن یازدهم ادامه همان نثر صفوی و متأثر از زبان عربی است. این اثر جزء متون روایی است که مؤلف، آن را از قول بزرگان و فیلسوفان نقل می‌کند. در این اثر نکته دیریابی در انتقال وجود ندارد ، استشهاد به آیات و احادیث، استفاده از صنایع تلمیح، آوردن اشعار متعدد فارسی و عربی، استفاده به جا و مناسب از آرایه­‌های لفظی و معنوی در قالب انواع سجع، جناس، ایهام و ازدواج، ارزش نثر را افزون کرده است. اینک نمونه‌ای­ از متن بررسی می‌شود:

«در روزگار دولت و ایام سلطنت او، جمهور خلایق از ظلمات ظلم به سرچشمه آب حیات [206] عدل و انصاف رسیده‌اند و کافّه امم در ریاض امن و سلامت و حدایق فراغ و رفاهیت، به خوش‌دلی و آسودگی گذرانیده اقبال در جنّت سرای حضرتش، خضرت عیش یافته و نصرت  از سبزه‌زار تیغ آبدارش، نضرت رخسار گرفته.



نظم




دولـت نهـاده تـارک، بر خـاک آستانش


نصرت گرفـتـه نضـرت، از تیغ ‌آبدارش



گل را ز دیـن شکفتـه از نوبـهار عدلش


دست ســتم شکسته از کلک در نثارش



بنیاد شرع محکم، از رمح  راســت قدّش


پهلـوی ملـک فـربـه، از خامه تـرازش


امید از فیض فضل حضرت باری آن است که آیات جهان بانی این قطب فلک سلطنت و فرمان روایی بر صحایف اوراق روزگار تا هنگام نشور منشور باد و از آیات ظفر نگار نصرت شعار، این نگین خاتم کشورگشایی تا نفخ صور مظفّر و منصور.»(ص 83)

9- آرایههایی که در این بخش دیده شد، به ترتیب عبارتند از:

روزگار و ایّام: ایهام ترجمه، ترادف؛ ظلمات ظلم: جناس اشتقاق؛ سرچشمه آبِ حیات: تتابع اضافات؛ عدل و انصاف: ترادف؛ ریاض امن: اضافة تشبیهی؛ حدایق فراغ: اضافه تشبیهی؛ حضرت ، خضرت: جناس مضارع؛ نصرت و تیغ: تناسب؛ نصرت و نضرت :جناس مضارع؛ دست ستم: اضافه استعاری؛ فربه و نزار: تضاد؛ ظفر ، نصرت: ترادف؛ نگار، شعار: سجع متوازی؛ نگین خاتم: تناسب؛ نشور و منشور: جناس اشتقاق؛ نفخ صور: تلمیح به آیة قرآن: نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعیدِ [کهف/20]، کنایه از قیامت و مظفر و منصور: ترادف

صنایع لفظی و معنوی

الف-  تضمین آیات و احادیث

تضمین آیات و احادیث، هرگز تنیده در جملات و عبارات مؤلف نیست تا این شک و شبهه، خواننده را پیش آید که آن آیه یا حدیث، جزئی از سخن یا دنباله کلام است، زیرا قبل از هر آیه با عبارت « آیه وافی هدایت»، هر شک و شبهه‌ای را می زداید. مع الوصف، آیات و احادیث تضمین شده، غالباً نشانی ندارد و مشکول نیز نیستند.

ب. ارسال المثل

النّاس علی دین ملوکهم: مردم بر دین حکمرانان خود هستند.

ج-به کار بردن سجع

به دستیاری بازوی تقویتش شرع قویم پا بر سر عرش عظیم گذاشته،

د - به کار بردن آرایههای لفظی

تشبیه:

کوه مانند کاه از زمین پریدن گیرد.

استعاره:

قلّاده به گردن خِرَد خُرده بین نواخت

 

9- ویژگیهای زبانی و رسم الخط متن

این نسخه، برخی خصایص رسم‌الخطی و املایی دارد که با شیوه کنونی، ‌اندکی متمایز است؛ لذا به مواردی از آن اشاره می‌کنیم:

١- کتابتی خفی دارد؛ یعنی ریز و کوچک نوشته شده و خط آن فربه و درشت نیست.

٢- غالباً آیات و احادیث آن مشکول نیست.

٣- عدم رعایت علایم نگارشی و سجاوندی.

٤- فهرست مطالب ندارد، اما هر قسمت عنوان دارد.

5- متّصل نوشتن حرف اضافه «به» به واژه بعد از خود؛ مانند← بعفوش، بنزد

6-به جای«گ»،«ک» نوشته شده که در باز نویسی از رسم الخط امروزی پیروی شده است.

7-در جمع کلماتی که به «ها» غیر ملفوظ ختم می‌شود، «ها» آخر کلمه حذف شده است؛ مانند← فتنها به جای فتنه­‌ها.

8-  استفاده مصدر به جای صفت؛ مانند← حاکمی عدل به جای حاکمی عادل، به تقلید از زبان عربی برای مبالغه.

9- به کاربردن همزه به جای «ای»؛ مانند← تحفة به جای تحفه­‌ای.

10- جدا نوشتن «ن» نفی در فعل منفی؛ مانند← نه بندد به جای نبندد

11- حذف فعل مشترک از جمله بعد به قرینه جمله قبل؛ مانند← بر صحایف اوراق روزگار تا هنگام نشور منشور باد و از آیات ظفر نگار نصرت شعار این نگین خاتم کشورگشایی تا نفخ صور مظفّر و منصور.

12- اغلاط املایی مانند← متفرغه به جای متفرقه، مطابعت به جای متابعت، ایسار به جای ایثار.

13- تطابق صفت و موصوف: ← شرایف مدایح، عمّت شرایع.

 14-کتابت ئی به جای یی← گرائیده به جای گراییده، نکو روئی به جای نکو رویی.

15- عدم رعایت نقطه‌گذاری؛ مانند← حه به جای چه.

16- پیوسته نوشتن پیشوندهای فعلی به فعل: نمی‌رسد، نمی‌شود

17- در بعضی موارد، «ت» به صورت «ة» کتابت شده مانند←قوّة به جای قوّت، زکوة به جای زکات، حیوة به جای حیات، هدایة به جای هدایت، سیاسة به جای سیاست

18- در معرفی پیامبر (ص) چنین می­‌آورد ← «صاحب شریعت از اینجا فرموده: کُلُّکُمْ رَاعٍ ٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْْ رَعِیَّتِه»، «به فرمان مطاع شارع که َ إِذَا قَدَرْتَ عَلَی عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ ممهد و راسخ دارد»

19- در معرفی آیه، معمولاً صفت  وافی هدایت می‌آورد؛ مانند: «آیه وافی هدایت وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» ، «آیه وافی هدایت إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ...»

20- کلمه فارسی را با نشانه جمع عربی «ات» جمع می‌بندد؛ مانند: نوازشات

21- آوردن ترکیبات عربی به جای عبارت فارسی؛ مانند: من حیث انّها← از آنجایی که

علی حده← جداگانه

22- آوردن «ا» به صورت «آ» مانند: آله ! اله

23- با آنکه در جای جای اثر، اشعار بسیاری درج شده، جز در یک مورد، هیچ‌گاه به نام سراینده اشعار اشاره نشده است: «گفته «سنایی» که اهل دل را سنایی است هادی راه هدی و دلیل اتصّال به ملأ اعلی شناسد.


عدل کن ز آنکه در ولایت دل


در پیغمبـری زنــد عــاقـل»(همان:77)


 

10 - ارزیابی نسخه:

ارزش اثر، اولاً در یگانه بودن آن است و اینکه نسخه تقریباً کامل است. دیگر آنکه اثر به زبان فارسی است و از جهت رسم‌الخط و خوانایی خوب است، جز چند مورد کلمه ناخوانا و غلط نوشته شده که در پاورقی به آن اشاره شده است.

معلوم می‌شود که مؤلف از ذوق شاعری، چندان بی‌بهره نبوده است. در صفحه چهار از متن، عنوان داشته است: «به عنوان ترصیف صورت بسته و خِرَد خُرده بین از وفور غلبۀ شوق به نغمه سنجی نشاط پرداخته و ترانۀ این اشعار را از غایت ذوق به قانون انبساط نواخته».



نظم




گوهـری دارم که صد کانش بهاست


کان چه باشـد بحر عمانش بهاست



کان و عــمّان چیست نزدیک خـرد


اختر و افــلاک و ارکانش بهاست



اخـتر و افــلاک و ارکـان کیستنـد


جــوهر جـان سخنـدانش بهاست»




علی‌محمد پشت‌دار؛ دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور.                           am.poshtdar@gmail.com

حمیرا ربیعی؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی.

[3]. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ذیل قطب شاهیان

[4]. سایت راسخون، جمعه 27 اسفند 1389 (www. rasekhoon.net)

[5]. صادقی علوی، محمود، قطب شاهیان (تاریخ سیاسی و فرهنگی اجتماعی)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، 1385، ص 71- 76

[6]. سایت راسخون، همان.

[7]. همان.

[8]. کرمی، مجتبی، نگاهی به تاریخ حیدرآباد (کن)، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، تهران، 1373، ص 70- 71.

[9]. خدایی، فصلنامه تاریخ، شنبه 28 اسفند، 1389.

[10]. خدایی، همان

[11]. دشتکی شیرازی، غیاث‌الدین، اخلاق منصوری، تصحیح و تحقیق علی محمد پشت‌دار، تهران، امیرکبیر، 1386، ص173.

[12]. بسطامی، علی ابن طیفور، اخلاق حسنی (قطب شاهی)، به کوشش حمیرا ربیعی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور تهران، به راهنمایی علی محمد پشت‌دار، 1389

پیام بهارستان شماره 14/2

نقدي بر مقدمه و موخره ترجمه «فايده گرايي» جان استوارت ميل/نعل باژگونه

شیرزاد پیک حرفه

منتشر شده در ویژه‌نامه روزنامه شرق، 13 اسفند 1390

دانلود فایل pdf 1

دانلود فایل pdf 2

-------------------

مطالب مرتبط:

كتاب «مرزهاي اخلاق» منتشر شد

کتاب «فائده گرایی» اثر جان استیوارت میل

كتاب اخلاق فناوري اطلاعات

منبع: ديپنا

«اخلاق فناوری اطلاعات» عنوان کتابی است که به قلم دکتر حمید شهریاری منتشر شده است. انتشارات دانشگاه قم این کتاب را به تازگی منتشر کرده و به نظر می‌رسد با توجه به اینکه در زبان فارسی، اخلاق کاربردی به ویژه اخلاق فناوری اطلاعات دچار فقر منابع است، این کتاب با استقبال خوبی مواجه شود. شهریاری پیش از  این نیز آثاری در زمینه فلسفه اخلاق داشته؛ از آن جمله می‌توان به «فلسفه اخلاق در تفکر غرب» اشاره کرد که در شمار کتاب‌های برگزیده سال بود. او در مقدمه کتاب جدیدش می‌نویسد: «توسعه علوم انسانی در دنیای غرب کاری حدوداً سیصد ساله بوده است و ما نباید تصور کنیم که با تکاسل و تعجیل می‌توانیم گوی سبقت را در تولید فرآورده‌های علمی در این حوزه از آنان برباییم.» با این وجود، کتاب حاضر،که حاصل مطالعات نویسنده در این حوزه و نیز تجربیاتی است که او در عرصه سمت‌های اجرایی‌اش در این سالها داشته، گام خوبی در جهت آشنایی و نیز توسعه اخلاق فناوری اطلاعات است.

اخلاق فناوری اطلاعات، به تصریح نویسنده در مقدمه، کتابی درسی است که برای دانشجویان علوم انسانی و نیز دانشجویان رشته‌های فنی مرتبط با فناوری اطلاعات تألیف شده در عین حال مدیران و علاقه‌مندان به این مباحث نیز می‌توانند از این اثر در جهت ارتقای دانش خود در این حوزه بهره ببرند. فصل اول و دوم کتاب، شامل بحث‌های کلی، تعریف‌ها و تاریخچه است؛ تعریف علم اخلاق، تقسیم‌بندی مباحث اخلاقی و تعریف فناوری اطلاعات، هریک هرچند نه چندان دقیق، در فصل اول، مورد بحث قرار گرفته‌اند و نویسنده، تا حدودی شتابزده از آنها عبور کرده‌ است. شاید به جای پرداختن به بحث‌ غیر ضروریِ – البته در این کتاب- شباهت و تفاوت فقه و اخلاق، شایسته بود با تحلیل‌ها و مثال‌ها و ارجاعات بیشتر، برکیفیت و دقت مباحث  این فصل، افزوده می‌شد. در فصل دوم، تاریخچه‌ای اجمالی از فناوری اطلاعات و ارتباطات، اینترنت در جهان و ایران و نیز اخلاق فناوری اطلاعات ارائه شده است. در ضمنِ این تاریخچه، نویسنده کوشیده ‌است، تا با بیانی هرچه روان‌تر اصطلاحات و مفاهیم اصلی را تعریف کند. این کوشش در برخی از موارد با برابرنهادهای فارسی همراه بوده که فارغ از هرگونه بحثی درباره چگونگی یا درستی و نادرستی انتخاب و ساخت واژگان، کاری مهم و درخور توجه است. در آخرین بند این فصل مباحث اخلاق رایانه و فناوری اطلاعات و ارتباطات به اجمال تشریح و تدوین شده و از رهگذر این بحث در فصل سوم موضوع حریم خصوصی و بایدها و نبایدهای اخلاقی مرتبط با فناوری اطلاعات در این باب مورد بحث قرار گرفته است.

 نسبت حریم خصوصی با الزامات شهروندی و ارتباط آن با اهداف سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی، مباحثی است که فصل سوم با آنها آغاز شده است. این بحث‌ها چالش‌برانگیزترین پرسش‌ها را در برابر فیلسوفان اخلاق نهاده‌اند و با وجود اینکه نویسنده بیشتر درصدد گزارشی اجمالی از این مباحث بوده، اما به ناچار گاه وارد جزئیاتی نیز شده است که نه تنها از کیفیت علمی متن نکاسته بلکه آن را از یکنواختی درآورده و مخاطب را تا حد زیادی به تأمل وادار می‌کند. پرسش‌هایی از این دست که «محدوده حریم خصوصی تا کجاست؟» یا «چه عواملی سازمان‌ها را اخلاقاً مجاز می‌کند تا به این محدوده وارد شوند؟» در خلال بحث، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم خواننده را درگیر می‌کنند. از مباحث مهم این فصل، ارزش‌گذاری حریم خصوصی است که در ذیل آن به ارزش ذاتی حریم خصوصی و نیز به احکام فقهی و اخلاقی که در باب ارزش ِحوزه‌های مختلف حریم خصوصی وجود دارد، اشاره شده است. بخش پایانی این فصل، تحت عنوان «دلایل عقلی و نقلی حق حریم خصوصی» با صبغه‌ای کاملاً دینی به کاوش در لابلای متون دینی –قرآن و روایات- اختصاص یافته است و احکام فقهی و اخلاقی موجود در متون دینی درباره حریم خصوصی بررسی شده است.

  امنیت، امنیت اطلاعات، ارکان امنیت اطلاعات و ابعاد و حوزه‌های امنیت در فضای سایبر، مهمترین عناوین فصل چهارم‌اند. سه رکن امنیت اطلاعات یعنی محرمانگی، تمامیت و دسترسی به اطلاعات در ضمن تعریفی که برای امنیت ارائه شده  معنادار است: «وصف و حالتی در انسان و مکان و اموری مانند آن که حاصل ایجاد و حفظ اقدامات حمایتی و حفاظتی برای مصونیت از افعال خصمانه و عوامل خطرناک است.» اما با وجود بحث نسبتاً جامعی که درباره ارکان امنیت اطلاعات صورت گرفته، جای این بحث همچنان خالی مانده که مشخصاً ارتباط تعریف پیش‌گفته با ارکان امنیت اطلاعات چیست و با تلفیق این دو چه تعریفی از عنوان «امنیت اطلاعات» می‌توان ارائه داد. نیمه دوم این فصل به ابعاد و حوزه های امنیت در فضای سایبر می‌پردازد. امنیت فیزیکی، امنیت اطلاعات در فضای سایبر، امنیت زیرساخت های ارتباطاتی و امنیت فرهنگی- اجتماعی، عناوین این بخش‌اند. در پایان این فصل امنیت در اسلام با تکیه بر قرآن و روایاتی از پیامبر و امامان مطرح شده است.

  فصل پنجم با عنوان «حقوق مالکیت فکری»، بنیادها، موضوعات اصلی و ادله حقوق مالکیت فکری را بررسی می‌کند و نهایتاً لابلای قوانین و مقررات ایران را به جستجوی حقوق مالکیت فکری، می‌کاود. هرچند نویسنده با بررسی قلمرو (یا موضوعات اصلی) مالکیت فکری و ادله حقوق مالکیت فکری، اطلاعات خوبی را در اختیار خواننده کتاب قرار می‌دهد، اما در عین‌حال مهمترین موضوع این فصل یعنی بنیادهای اخلاقی حقوق مالکیت فکری که در ذیل اخلاق فناوری اطلاعات می‌گنجد، کاملاً نادیده گرفته شده و این فصل مبدل به گزارشی حقوقی با کمترین صبغه اخلاقی شده است. «پالایش محتوا» عنوان فصل ششم است که اخلاق سانسور را دربرگرفته. بخش نخست این فصل سیاست‌های پالایش محتوا، اقسام و تعریف آن را در بر دارد و بخش دوم به اخلاق سانسور و فیلتر اطلاعات می‌پردازد. اخلاق سانسور صرفاً پالایش محتوا درباب هرزه‌نگاری را مورد بحث قرار داده و بحث مهمِ اخلاقی یا غیر اخلاقی‌بودنِ سانسورِ اطلاع‌رسانی اجمالاً در ذیل تعریف سانسور، مورد اشاره قرار گرفته است.

 شاید اقتضائات خاص نگارش کتابی درسی درباره اخلاق فناوری اطلاعات، موجب فقدان یا اجمال برخی از مباحث در این کتاب شده است و البته هیچ یک از این انتقادات چیزی از ارزش این اثر که گام مؤثری در جهت توسعه و پرورش دانش در این حوزه است، نکاسته. با این وجود نمی‌توان کم‌دقتی ناشر محترم در نگارش عنوان لاتین کتاب و عنوان نویسنده در پشت جلد را نادیده گرفت. درج صحیح شهرت نویسنده و نیز واژه «تکنولوژی» در پشت جلد تنها به نگاه دقیق یک ناظر کیفی نیازمند بوده که حتماً در چاپ‌های بعدی مورد توجه قرار خواهد گرفت.

علي  مهجور 

هفت کشور و سفرهاي ابن تراب متني پيشينه در اخلاق و سياست بر گرده داستان

هفت کشور و سفرهای ابن تراب متنی پیشینه در اخلاق و سیاست، برگرده داستان

تصحيح: ایرج افشار، مهران افشاری

ناشر: چشمه

سال چاپ: 1386

-------------------------------------------------------------

در معرفي کتاب «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» / سفري تمثيلي به هفت کشور


«هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» داستاني است تمثيلي که به شيوه «هزار و يک شب» و «طوطي نامه» و «کليله و دمنه»، داستان در داستان است و از دل هر حکايتش حکايتي ديگر سر بر مي کند. پيش از معرفي خود کتاب بد نيست يادآور شويم که داستان هاي منثور قديمي در دانشگاه هاي ادبيات همواره سرنوشتي نه چندان خوشايند داشته و دارند.
    
    تنها داستان منثوري که قلعه کم و بيش مستحکم و نفوذناپذير واحدهاي درسي زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه فتح کرده کتاب کليله و دمنه است، آن هم نه به خاطر داستاني بودنش که بيشتر به دليل نثرش که نمونه بي بديل نثر فني است. همچنين حکايت هاي گلستان سعدي که آنها هم بيشتر به دليل نثرشان مورد توجه هستند. البته هستند استاداني که مي کوشند از لغت و معني و حفظ اشعار (يادم هست يکي از استادان خيلي علاقه داشت بچه ها را وادار کند که اشعار عربي «کليله و دمنه» را حفظ کنند) فراتر بروند و به وجوه ديگر متون کهن بپردازند، اما اين استادان هم اغلب به دليل مجهز نبودن به تئوري هاي مدرن ادبي از هر چمن گلي مي چينند و مي روند. کسي کاري به ساختار متون کهن و ساخت هاي فکري فرهنگي و داستاني که داستان هاي منثور را شکل مي دهند ندارد. برخي هم البته از آن ور بام مي افتند و مثلاً سعدي را نخستين ميني ماليست جهان ادبيات به شمار مي آورند و مولوي را نخستين سوررئاليست. خلاصه داستان و داستان گويي را آن طور که بايد در دانشگاه جايي نيست و اين وسط ديگر تکليف متن هاي داستاني که به تعبير استادان فن، نثر آنچنان پاکيزه يي هم ندارند و زبانشان با زبان شفاهي و اصطلاحات عاميانه درآميخته معلوم است. متن هايي مثل قصه «حسين کرد شبستري»، «اميرارسلان نامدار»، «سمک عيار»، «اسکندرنامه» و... .
    
    جالب اينجاست که تمام متوني که از آنها نام برده شد توسط استادان آگاه به ادبيات کهن تصحيح و منتشر شده اند، اما يک بار هم در دانشگاه هاي ادبيات نامي از اين متون برده نمي شود. گويا گفتمان دانشگاهي به هر دليل چشم بر آثاري از اين دست بسته است و آنها را فاقد ارزش مي داند. همانطور که رمان و داستان کوتاه هم در اين گفتمان جايي کوچک دارد و محدوده يي تنگ و تقليل يافته به دو واحد درسي.
    
    از طرف ديگر وقتي مقالات و اظهارنظرها و قصه هاي برخي قصه نويسان را مي خوانيم مي بينيم از متون کهن داستاني تاثيرات و ايده هاي فراواني گرفته اند که اين حاصل با دانش مدرن به سراغ متون کهن رفتن است و نشانه قرابت بيشتر اين متون با ادبيات خلاقه يي که خود را به چارچوب ها و معيارهاي محافظه کارانه دانشگاهي محدود نمي کند. اما جالب اينجاست که در عين تصحيح و انتشار بسياري از نمونه هاي مشهور اين قبيل متون، گويا هنوز داستان هاي منثور فراواني منتشر نشده و برخي هم هنوز کشف نشده مانده اند. يکي از اين متوني که تا همين چند وقت پيش شايد به جز آنها که به نسخه هاي خطي دسترسي دارند کمتر کسي از وجودش باخبر بود همين کتاب «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» است که با تصحيح «ايرج افشار» و «مهران افشاري» منتشر شده است. «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» چنان که از توضيح روي جلدش برمي آيد «متني پيشينه در اخلاق و سياست بر گرده داستان» است.
    
    اين کتاب هم ظاهراً مثل «قصه حسين کرد شبستري» متني است به جا مانده از دوره صفوي با ويژگي هاي نثر و زبان و فرهنگ و آداب و رسوم آن دوره. «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» همانطور که در آغاز اشاره شد، داستان در داستان است و البته با محوريت يک داستان اصلي که داستان سفر تمثيلي مردي است به نام «ابن تراب» به هفت کشور. در اين سفر مردي حکيم به نام «خواجه عقيل الدين» نيز «ابن تراب» را همراهي مي کند.
    
    مردي که همانطور که از نامش پيداست عقل و دين را توامان دارد و راه و چاه را نشان «ابن تراب» مي دهد و حکايت هاي فراواني در چنته دارد که هر بار آنها را به مناسبتي تعريف مي کند. در هر سفر بحثي در باب اخلاق و سياست و حکومت طرح مي شود. الگوي فکري که داستان براساس آن شکل گرفته الگوي ديرين بسياري از متون ادبي کهن و به ويژه متون عرفاني است. حضور «عقيل الدين» در کنار «ابن تراب» يادآور همان حضور پير فرزانه در کنار سالک است که در متون عرفاني فراوان از لزوم آن سخن به ميان آمده و عدد هفت نيز يادآور هفت شهر عشق و کلاً هفت تکرارشونده در متون کهن است. مي توان حتي به راه هاي دورتري رفت و از زوج ابن تراب - عقيل الدين در اين کتاب به ياد زوج عيسي بن هشام - ابوالفتح اسکندري در مقامات همداني افتاد. هرچند فکر پشت اين کتاب با فکر شکل دهنده آن مقامات از بنيان متفاوت است و مقامات همداني و شخصيت اصلي آن يعني ابوالفتح اسکندري هرگز سمت و سوي اخلاق گرايانه نداشتند.
    
    بر اين کتاب «ايرج افشار» مقدمه يي نوشته است که در آن به ويژگي هاي نثر آن و تاريخ احتمالي تاليفش و منابعي که نويسنده در تاليف اين کتاب از آنها استفاده کرده اشاره شده است. از جمله منابعي که در اين مقدمه نامشان آمده مي توان به «تاريخ طبري»، «سراج القلوب»، «جوامع الحکايات» و... اشاره کرد. «ايرج افشار» يکي از خصوصيات اين متن را «استفاده از درونمايه هاي قصه هاي عياري و اصطلاحات و نام هاي عياران» عنوان کرده و در مورد نام گذاري اشخاص در اين کتاب نوشته است: «يکي از ظرايف ادبي و ذوقي مولف، تناسب در نام گذاري اشخاص با مقام و صفتي است که داشته اند. به طور مثال نام کسي را که خردمند مي داند دورانديش گذاشته و کسي را که کارش کمان داري است قوس.
    
    آن را که خوانندگي مي کند خوش الحان مي نامد و پدرش را هزاردستان و مادرش را عندليب. براي نام کسي که غمازي مي کند زاغ وش را مناسب دانسته و به همين ترتيب به هر يک از نام هاي آتشپاره، آشوب و... که بنگريد ملاحظه خواهيد کرد که مناسبت لفظي يا معنوي رعايت شده است.» (صفحه 12)
    
    هرچند «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» متني است که از نظر شيوه داستان گويي و داستان در داستان بودنش تقليدي مي نمايد اما از فرهنگ و زبان عصر خود هم بسيار تاثير گرفته و به همين دليل در عين شباهت به متون داستاني قديمي تر از خود ويژگي هاي خاص عصر خودش را هم داراست.
    
    ايرج افشار در مقدمه اين کتاب در مورد ساختار زباني اين کتاب و زمان تاليفش مي نويسد:«اسلوب بيان و ساختار زباني نگارش هفت کشور به تاليفات دوران صفوي نزديک است و مي توان مقايسه کرد با داستان محبوب القلوب که از همان عهد است و اينکه در صفحه297 ابياتي آمده است :به حق امامان والاگوهر/که نازش بديشان کند بحر و بر
    
    شايد بتواند قرينه يي باشد از اينکه مولف در آن عصر مي زيسته است...مولف دو جا از عادل شاه نام مي برد...نام عادل شاه مي تواند قرينه يي باشد از آشنايي مولف با نام پادشاهي از هندوستان که چنان نامي داشت و از سلاطين سوري دهلي بود که در سنه 960 مدت کوتاهي سلطنت کرد.»(صفحه11)
    
نويسنده: علي شروقي

منبع:  روزنامه اعتماد، شماره 1584 به تاريخ 17/10/86، صفحه 11 (كتاب)

-----------------

مطالب مرتبط:

ادبیات و اخلاق

كتاب اخلاق دين‌شناسي



كتاب «اخلاق دين‌شناسي؛ پژوهشي در مباني معرفتي و اخلاقي فقه» نوشتۀ ابوالقاسم فنايي توسط انتشارات نگاه معاصر به سال 1389 به زيور طبع آراسته گرديد.

نگارنده در مقدمه، كتاب را چنين معرفي مي‌كند:
اخلاق دين‌شناسي مشتمل بر هفت فصل به شرح زير است:
فصل اول به موضوع «نشاندن فقه به جاي اخلاق» مي‌پردازد. اين فصل مي‌كوشد نشان دهد كه چرا و چگونه در فرهنگ و تمدن اسلامي عقل عملي (و به تبع آن بخشي از عقل نظري) تعطيل گرديده، و فقه جايگزين «اخلاق اجتماعي» شده است. در اين فصل دلايل متعددي كه به سود اشعريت مدرن يا پست مدرن و ضرورت نشاندن فقه به جاي اخلاق عرضه شده، يا در عمق ضمير متشرعان وجود دارد، به تفصيل مورد بررسي قرار مي‌گيرد، و وابستگي منطقي و معرفت‌شناسانه اخلاق به دين، و وابستگي منطقي و معرفت‌شناسانه دين به اخلاق اثبات مي‌شود. وابستگي منطقي و معرفت‌شناسانه اخلاق به دين عبارت از يكي از دو ادعاي زير است:
(1)    شناخت يا توجيه معرفت‌شناسانه باورهاي اخلاقي مبتني بر پيش‌فرض‌هاي كلامي/الهياتي است.
(2)    فقه جايگزين اخلاق است.
اين دعاوي و دلايلي كه به سود آنها آورده شده در اين فصل نقد و ابطال مي‌شوند. سپس نقش اخلاقِ تفكر، اخلاقِ رفتار در دين‌شناسي و شريعت‌شناسي مورد تأكيد قرار مي‌گيرد.
فصل دوم به «فقه و چالشهاي عصر جديد» مي‌پردازد. در اين فصل روش تحقيق در فقه سنتي به خاطر بي‌توجهي به «موضوع‌شناسي» و خصوصاً به خاطر غفلت از تفاوتهاي سرنوشت‌ساز دنياي جديد و دنياي قديم و نيز راه حلهاي سنتي در مواجهه با چالشهاي عصر جديد مورد بررسي قرار مي‌گيرند و سپس پاره‌اي از مهم‌ترين ويژگيهاي دنياي جديد از حيث تأثيري كه در شناخت احكام شرعي دارند فهرست مي‌شوند. اين ويژگيها عبارتند از «سكولاريسم»، «نشستن اراده به جاي حق»، «اخلاق مدرن»، «پارادايمها و گفتمانهاي مدرن». با شرح و بسط اين تفاوتها ادعا مي‌شود كه ناكامي فقه سنتي و ناكارآمدي اجتهاد مصطلح در حل مسائل و معضلات هنجاري دنياي جديد از ناديده گرفتن اين ويژگيها و تفاوتها سرچشمه مي‌گيرد.
فصل سوم «عقلانيت مدرن و عقلانيت سنتي» را مقايسه مي‌كند و نتيجه مي‌گيرد كه عصري كردنِ انديشه ديني متوقف بر عصري كردنِ عقلانيت و اخلاقي است كه انديشه ديني از آن تغذيه مي‌كند.
فصل چهارم «عقلانيت فقهي و عقلانيت عرفي» را مقايسه مي‌كند و فرق و فاصله اين دو نوع عقلانيت را نشان مي‌دهد. مقايسه اين دو نوع عقلانيت از آن‌رو اهميت دارد كه بر طبق ادعاي فقيهان اصولي‌مشرب، علم فقه مبتني بر همان مباني عقلاني‌اي است كه در عرف عقلا بماهم عقلا جريان دارد. مباحث اين فصل نشان مي‌دهد كه چنين نيست و بين عقلانيت فقهي رايج در حوزه‌هاي علميه و عقلانيت عرفي (= فراديني) رايج در خارج از حوزه‌هاي علميه تفاوتهاي بارز و روشني وجود دارد كه قابل انكار نيست.
در سه فصل بعدي كه سه تا از نظريه‌هاي مدرني كه بر كارآمد كردن فقه سنتي در مقام پاسخ به پرسشهاي هنجاري عصر جديد ارائه شده، مورد بررسي و نقد قرار مي‌گيرند. اين نظريه‌ها هر سه از آراء نوانديشان مسلمان، خصوصاً از خوانش دكتر عبدالكريم سروش از اين نظري‌ها، اقتباس و سپس شرح و بسط داده شده‌اند. بدين ترتيب، فصل پنجم به «قبض و بسط تئوريك فقه» مي‌پردازد. در اين فصل نگارنده مي‌كوشد در ابتدا گوهر مدعاي نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت را عرضه كند و پيامدها و لوازم آن در خصوص فهم دين به معناي خاص كلمه (= شريعت) را شرح دهد، و سپس به نقد اين نظريه بپردازد. مباحث اين فصل عمدتاً ناظر به ديدگاههاي دكتر سروش در باب «انواع معرفت‌شناسي»، «شأن و كاركرد فلسفه علم»، «توصيه‌هاي معرفت‌شناسانه» و «ساختار معرفت و توجيه» است و در طي ان نگارنده مي‌كوشد پاره‌اي از نارسائي‌ها ابهامات اين نظريه را برطرف كند.
عنوان فصل ششم عبارت است از «بسطِ تجربه‌ي فقهي نبوي». در اين فصل ابتدا نظريه دكتر سروش در باب بسط تجربه نبوي تشريح مي‌گردد و سپس تلاش مي‌شود تا لوازم و فحواهاي اين نظريه در خصوص فهم شريعت استخراج شده و شرح و بسط كافي بيابد. اين فصل، من حيث المجموع، قرائت متفاوتي از اين نظريه به دست مي‌دهد كه با قرائت دكتر سروش تفاوت‌هاي اصولي دارد.
فصل هفتم به تفكيك «ذاتيات» و «عرضياتِ» شريعت، يا تفكيك «ظرف» از «مظروف» و يا تفكيك «دينِ تاريخي» از «دينِ فراتاريخي» مي‌پردازد وبر ضرورت ترجمه فرهنگي متون ديني احتجاج مي‌كند. در اين فصل يكي از مهم‌ترين مباني فقه سنتي در باب ماهيت اجتهاد، و نحوه تفسير متون ديني نقد مي‌شود؛ و سپس به جاي آن روش جديدي براي تفسير متون ديني صرفاً براي فهم آن بخش از متون ديني مناسب است كه بيانگر دين «مطلق» و «فراتاريخي» و «تطبيق‌شده» بر اوضاع و شرايط خاص است به هيچ وجه مناسب نيست، زيرا به فهم نادرست و ناموجه دين منجر مي‌شود. براي فهم درست و موجه اين بخش از متون ديني بايد روش ديگري را به كار برد. اين روش عبارت است از ترجمۀ فرهنگي. بر اساس اين روش، مفسران در آغاز بايد بكوشند محتواي ديني اين بخش از متون ديني را از ظرف آن، كه همان فرهنگ عصر نزول است جدا كنند و سپس آن را در ظرف فرهنگ معاصر بريزند. افزون بر اين، اين فصل دوازده معيار متفاوت براي تفكيك ذاتيات و عرضيات يا تفكيك ظرف از مظروف در قلمرو فقه به دست مي‌دهد.    

فهرست تفصيلي

ديباچه / 3
پيشگفتار / 13

فصل اول: نشاندن فقه به جاي اخلاق

1/1 درآمد.... 33
2/1 وابستگي منطقي و معرفت‌شناسانه اخلاق به دين.......35
1/2/1 وابستگي علم اخلاق به علم كلام / الاهيات............40
2/2/1 نشاندن «علم فقه» به جاي «علم اخلاق»..............45
1/2/2/1 استدلال اول...................................................45
2/2/2/1 نقد استدلال دوم.............................................48
3/2/2/1 استدلال دوم..................................................81
4/2/2/1 استدلال سوم................................................88
5/2/2/1 استدلال چهارم..............................................90
3/1 وابستگي منطقي و معرفت‌شناسانه دين به اخلاق....91
1/3/1 نقش اخلاقِ پژوهش و تفكر در دين‌شناسي..........91
2/3/1 نقش اخلاقِ رفتار در دين‌شناسي.......................94
4/1 سخن آخر.........................................................106

فصل دوم: فقه و چالشهاي عصر جديد
................. 109 
1/2 درآمد..............................................................109
2/2 روش تحقيق در فقه سنتي ...............................111
3/2 راه حلهاي سنتي در مواجهه با چالشهاي عصر جديد120
4/2 ويژگيهاي دنياي جديد.........................................125
1/4/2 سكولاريسم.................................................128
2/4/2 نشاندن «اراده» به جاي «حق».......................140
3/4/2 جهان جديد جهان اخلاق جديد است................157
4/4/2 جهان جديد جهان پارادايمها و گفتمانهاي جديد است...181
5/2 سخن آخر.....................................................181

فصل سوم: عقلانيت سنتي و عقلانيت مدرن.............185
1/3 درآمد..........................................................185
2/3 جهان جديد جهان عقلانيت جديد است..............185
1/2/3 پيش‌فرضهاي پرسش از عقلانيت..................186
2/2/3 عقلانيت مقول به تشكيك است...................187
3/2/3 عقلانيت از منظر وجودشناسانه...................189
4/2/3 عقلانيت از منظر معرفت‌شناسانه................193
5/2/3 موضوعِ نقد و ارزيابي عقلاني چيست؟........194
6/2/3 تعريف عقل............................................198
7/2/3 رابطه عقل و عقلانيت با هويت انساني......199
8/2/3 تعريف عقلانيت و انواع آن........................204
9/2/3 تعريف عقلانيت نظري............................206
10/2/3 انواع مدعيات از منظر عقلاني...............208
11/2/3 انواع عقلانيت نظري...........................209
12/2/3 تعريف عقلانيت عملي........................212
13/2/3 انواع عقلانيت عملي..........................214
41/2/3 دوگانگي در عقل عمل.......................220
15/2/3 چرا بايد اخلاقي بود؟.........................222
3/3 تفاوت عقلانيت سنتي و عقلانيت مدرن.....225
4/3 نقد عقل‌گرايي......................................241
1/4/3 نقد از منظر نقل‌گرايان.........................242
2/4/3 نقد از منظر عرفاني............................247
2/4/3 نقد عقل از منظر عقلاني.....................256
5/3 سخن آخر............................................258

فصل چهارم: عقلانيت فقهي و عقلانيت عرفي..259
1/4 درآمد..................................................259
2/4 نقد عقلانيت فقهي ..............................262
3/4 سخن آخر...........................................248

فصل پنجم: قبض و بسط تئوريك فقه..............287
1/5 درآمد........................................................287
2/5 مروري بر نظريه قبض و بسط تئوريك شريعت....288
1/2/5 انگيزه طرح نظريه قبض و بسط ..................289
2/2/5 تفكيك «دين» از «معرفت ديني»................290
3/2/5 انواع معرفت‌شناسي..............................295
4/2/5 اركان نظريه قبض و بسط.........................294
5/2/5 توجيه نظريه قبض و بسط........................301
3/5 بررسي و نقد نظريه قبض و بسط.................306
4/5 سخن آخر...............................................387

فصل ششم: بسط تجربه فقهي نبوي................389
1/6 درآمد.....................................................389
2/6 بسط تجربه نبوي.....................................391
1/2/6 اركان نظريه بسط تجربه نبوي.................392
2/2/6 نقد نظريه بسط تجربه نبوي...................398
3/6 بسط تجربه فقهي نبوي...........................422
4/6 اجتهاد قانون‌محور و اجتهاد الگومحور...........437
5/6 سخن آخر.............................................449

فصل هفتم: ترجمه فرهنگي متون ديني...........451
1/7 درآمد...................................................451
2/7 تلقي رايج از ماهيت اجتهاد......................452
3/7 اجتهاد يعني ترجمه فرهنگي....................456
4/7 معيارهاي تفكيك ظرف از مظروف...............469
5/7 سخن اخر............................................531
يادداشتها..................................................541
فهرست منابع............................................595

---------------------
مطالب مرتبط:
گزارشي از كتاب «اخلاق دين‌شناسي» اثر ابوالقاسم فنایی

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

كتاب‌ دين در ترازوي اخلاق

دين و اخلاق در نگاه هانس کونگ

ايمان و اخلاق؛ مقايسة رويکرد الاهيات کرکگور و اشاعرة متقدم

كتابخانه اخلاق اسلامي

نقد و نظر ـ شماره 13و 14 - ويژه اخلاق و دين (قابل دانلود)

كتاب‌ دين در ترازوي اخلاق

مشخصات كتاب‌شناختي «دين در ترازوي اخلاق»:

عنوان اصلي: دين در ترازوي اخلاقي

عنوان فرعي: پژوهشي در باب نسبت ميان اخلاق ديني و اخلاق سكولار

نويسنده: ابوالقاسم فنايي

ناشر: موسسه فرهنگي صراط

قطع: رقعي

نوع جلد: شوميز

تعداد صفحات: 274

تاريخ انتشار: زمستان 1384

كتاب «دين در ترازوي اخلاق»، تأليف دكتر ابوالقاسم فنايي، به دنبال نشان دادن راهي معقول و رضايت‌بخش براي حل تعارض اخلاق ديني و اخلاق سكولار است. به باور نويسنده اثر ، نزاع‌ها و درگيري‌هاي سياسي و اجتماعي رايج در كشور ما و چه بسا ساير كشورهاي اسلامي عمدتا محصول دو نگاه و طرز فكر متفاوت در باب رابطه دين و اخلاق و در حقيقت، محصول تعارض دو نظام اخلاقي و ارزشي و هنجاري متفاوت است. اين دو نظام اخلاقي از دو مفروض بنيادين در باب منشاء و حدود و ثغور «حق اطاعت خداي شارع» يا «وجوب اطاعت از خداي شارع» سرچشمه مي‌گيرد.

در يك سو كساني قرار دارند كه مدعي‌اند حق اطاعت خداي شارع يا وجوب اطاعت از او «مطلق» است و لذا اخلاق مبتني بر دين است و در صورت تعارض ارزش‌هاي الهي (= فقه يا اخلاق ديني) و ارزش‌هاي بشري (= اخلاق سكولار)، ارزش‌هاي الهي بايد مقدم داشته شوند و در سوي ديگر كساني قرار دارند كه مدعي‌اند حق اطاعت خداي شارع و وجوب اطاعت از او «مقيد» به قيود اخلاقي است و اخلاق نه تنها بر دين مبتني نيست كه بر آن تقدم دارد. اين كتاب ضمن نقد و بررسي منصفانه و بي‌طرفانه اين دو ديدگاه نشان مي‌دهد كه اخلاق ديني و اخلاق سكولار سازگارند و پارادوكس اخلاق ديني به چه نحوي قابل حل است.

به منظور  آشنايي بيشتر با  کتاب «دین در ترازوی اخلاق»، مقدمه اين اثر ماندگار تقديم مي‌‌گردد:

براي مشاهده متن كامل مقدمه بر روي لينك زير كليك كنيد.

مقدمه كتاب دين در ترازوي اخلاق به قلم دكتر ابوالقاسم فنايي(به صورت فايل  PDF )

منبع: سايت فرهنگي نيلوفر

---------------------

اگرچه فیلسوفان و الهی دانان از دیر باز به مساله ارتباط میان دین و اخلاق پرداخته اند ، ولی در دوران جدید این مساله ابعاد تازه و نوینی یافته است . دین در ترازوی اخلاق از زمره آثاری است که ضمن نگاه به گذشته این بحث ، به ابعاد جدید آن در دوران کنونی هم وارد شده است . این اثر از دو بخش اصلی و هفت فصل تشکیل شده است . نویسنده در فصل نخست از بخش اول کتاب ، ضمن ارائه گزارشی کوتاه ، اما گویا از گذشته این بحث در میان فیلسوفان و الهی دانان مسلمان و مسیحی ، بر دو نکته اساسی تاکید کرده است : یکی این که هدف فیلسوفان و الهی دانان مسلمان و مسیحی از ورود به این بحث متفاوت بوده است . فیلسوفان و الهی دانان مسلمان به آن جهت به این مساله پرداخته اند که بتوانند تبیینی سازوار از اوصاف خداوند ارائه دهند ، ولی هدف فیلسوفان مسیحی آن بوده که به مدد ارائه نظریه ای قابل قبول درباره ارتباط دین و اخلاق ، بتوانند تعارض میان آموزه های دینی و اخلاقی را حل و فصل کنند . به عبارت دیگر ، فیلسوفان و الهی دانان مسلمان هدفی الهیاتی و همقطاران مسیحی آن ها ، هدفی فلسفی داشته اند . نکته دیگر آن است که در دوران جدید برداشت مسلمانان از اخلاق با درک غربیان تفاوت بسیاری دارد . مسلمانان اخلاق را مقوله ای فردی و اخروی می دانند که با درون و باطن آدمی سر و کار دارد و از این رو ، در وهله اول از آن انتظار دارند که به تهذیب نفوس و سعادت و فلاح اخروی آنان کمک کند و در مرتبه بعد ، به تنظیم روابط اجتماعی انسان ها مدد رساند . اما در دوران جدید نخستین توقع از اخلاق ، تنظیم روابط انسان ها و نهاد های اجتماعی و تامین رفاه و خوشبختی جمعی و دنیوی انسان هاست و تاثیر آن در سعادت و رستگاری فردی و اخروی آدمی ، در درجه دوم اهمیت قرار دارد . به همین جهت هم نویسنده معتقد است فلسفه اخلاق در دوران جدید ، همان نقش و جایگاهی را دارد که فقه در تمدن اسلامی دارد و در واقع فلسفه اخلاق ، فقه جهان مدرن و فیلسوفان اخلاق ، فقیهان جهان مدرنند . (ص 39).

نویسنده در فصل دوم به ایضاح مفهومی " دین " و " اخلاق " پرداخته و به گفته خویش ، از این کار دو هدف را دنبال کرده است ؛ یکی این که معتقد است تحلیل و بررسی انحاء ارتباط دین و اخلاق منوط به ارائه درک و تصویری روشن از هر یک از این دو مفهوم است . دیگر این که به مدد ایضاح مفهومی آن ها ، می توان به تفاوت نگاه فیلسوفان مسلمان و مسیحی درباره اخلاق پی برد . به همین جهت ، ابتدا توضیح می دهد که هر یک از مفاهیم "دین " و " اخلاق " دارای معانی عام و خاص هستند ؛ معنای عام دین شامل تجربه دینی ، اصول عقاید ، اخلاق و شریعت است و معنای خاص دین ، معادل شریعت است . همچنین معنای عام اخلاق شامل اخلاق ، رفتار ، باور ، تفکر و پژوهش است و معنای خاص اخلاق ، صرفا شامل اخلاق رفتار است . به گمان وی ، فیلسوفان مسلمان علاوه بر آن که قلمرو اخلاق را به اخلاق رفتار محدود کرده اند و به اخلاق باور و پژوهش توجهی نداشته اند ، در حوزه اخلاق رفتار نیز اخلاق اجتماعی را به فقه تقلیل داده اند . اما در دوران جدید ، هم اخلاق هر سه حوزه رفتار ، باور و پژوهش را در بر می گیرد و هم اخلاق اجتماعی به چیز دیگری فروکاسته نمی شود (صص 52-51).

در بخش دوم این اثر به تحلیل و بررسی انحاء ارتباط دین و اخلاق در مقام تشریع پرداخته شده است . عناوین فصولی که در این بخش ، تحلیل و بررسی شده اند ، به قرار زیر است :

" وابستگی اخلاق به دین " ، " وابستگی دین به اخلاق " ، " خدمات دین در قلمرو اخلاق " ، " ناظر آرمانی و منظر اخلاقی " و " خدا به عنوان ناظر آرمانی " .

در فصل نخست ، وابستگی اخلاق به دین ، نویسنده با این که تاکید کرده است نمی توان ارتباط میان دین و اخلاق را انکار کرد ولی یاد آور شده که نمی توان از ارتباط و تعامل میان دین و اخلاق وابستگی زبان شناسانه ، وجود شناسانه ، روان شناسانه و عقلانی اخلاق به دین را نتیجه گرفت . او با توضیح نظریه های گوناگونی که در صددند به یکی از روش های فوق ، وابستگی اخلاق به دین را اثبات کنند ، به نقد آن ها پرداخته است . نقطه مشترک این نظریه ها ، ادعای نوعی انحصار است ، یعنی برای اثبات وابستگی اخلاق به دین ، کوشیده اند نشان دهند که پاره ای از مفروضات زبان شناسانه ، وجود شناسانه ، روان شناسانه و عقلانی ای که اخلاق بر آن ها مبتنی است ، صرفا و منحصرا از رهگذر رجوع به دین به دست می آید و تعریف یا وجود یا شناخت یا معقولیت ارزش های اخلاقی ، بر پذیرش احکام شرعی یا ایمان به باورهای دینی بسته است ( ص 120 ). اما نویسنده بر این عقیده است که نمی توان از هیچ یک از نظریه های فوق دفاع کرد ، زیرا مفاهیم اخلاقی بدون ارجاع به مفاهیم دینی قابل تعریفند ، همچنان که اوصاف و ویژگی هایی اخلاقی به لحاظ وجودی و هنجاری ، همیشه تابع امر و نهی خداوند نیستند . علاوه بر این که نه هر انگیزه اخلاقی لزوما انگیزه ای دینی است و نه عقلانیت تعهد اخلاقی منوط به پذیرش باورهای دینی است ، بنابراین ، عدم وابستگی اخلاق به دین و امکان و معقولیت اخلاق سکولار ، یعنی اخلاقی که بر بنیادهای غیر دینی یا فرادینی استوار است ، مهم ترین نتیجه این فصل از کتاب است .

در فصل بعدی ، وابستگی دین به اخلاق ، به تحلیل و بررسی انحاء وابستگی زبان شناسانه ، وجودشناسانه ، عقلانی و روان شناسانه دین به اخلاق پرداخته شده است . اثبات وابستگی دین به اخلاق به هر یک از انحاء فوق به این معناست که اخلاق مقدم بر دین است . نویسنده در این فصل نیز با بررسی نظریه های گوناگون نتیجه گرفته است که نمی توان درباره وابستگی دین به اخلاق حکم کلی داد ؛ درباره وابستگی زبان شناسانه دین به اخلاق نیز بر این نظر است که برخی از مفاهیم دینی به اخلاق وابسته نیستند و مفروضات اخلاقی در تعریف این مفاهیم ، نقش بی بدیلی ندارند و در واقع تعریف آن ها بدون ارجاع و تمسک به مفاهیم اخلاقی نیز ممکن است . اما تعریف برخی از مفاهیم دینی مانند مفهوم خدا در ادیان ابراهیمی ، بر پاره ای از مفاهیم اخلاقی مبتنی است و از این جهت می توان دین را وابسته به اخلاق شمرد (ص 162).

درباره وابستگی وجودی دین به اخلاق نیز با تمسک به تعریفی که در بخش نخست از دین ارائه کرده است ، نتیجه می گیرد که به دلایل عدیده ، دین به معنای عام به اخلاق وابسته است ، ولی دین به معنای خاص یعنی شریعت ، وضعیت دیگری دارد . او با اشاره به تفکیک اخلاق به اخلاق حداکثری و حداقلی و وابستگی به وابستگی ایجابی و سلبی ، کوشیده است این جنبه از بحث را نیز روشن سازد . به باور وی ، اخلاق حداکثری یعنی این که احکام شرعی از ارزش های اخلاقی نشات می گیرند ، ولی اخلاق حداقلی به این معناست که احکام شرعی با ارزش های اخلاقی تنافی ندارند و آن ها را نقض نمی کنند . از سوی دیگر ، وابستگی ایجابی نیز به این معناست که بین احکام شرعی و ارزش های اخلاقی رابطه ای ایجابی و عینی ، یعنی علی و معلولی وجود دارد ، اما وابستگی سلبی تنها به این معناست که ارزش های اخلاقی فقط قلمرو شریعت و مرزهای نهایی آن را ترسیم می کنند . این وابستگی سلبی در واقع روشن می سازد که چه حکمی در شریعت نیست و نمی تواند باشد ، ولی نمی گوید که چه حکمی در شریعت هست و باید باشد .

نویسنده با استفاده از این دو تفکیک ، معتقد است اگر از اخلاق ، اخلاق حداکثری و از وابستگی ، وابستگی ایجابی را در نظر بگیریم ، می توان گفت دین یا به عبارت دقیق تر ، شریعت به اخلاق وابسته نیست . اما اگر اخلاق حداقلی و وابستگی سلبی را در نظر بگیریم ، می توان گفت شریعت به اخلاق وابسته است و اخلاق بر شریعت تقدم دارد .

نویسنده در نهایت در پرتو همین دو تفکیک ، نشان می دهد چنان چه اخلاق را حداکثری و وابستگی را ایجابی بدانیم ، از نظر روان شناسی و عقلانی نیز دین به اخلاق وابسته نیست ، زیرا هم تعهد دینی را می توان بر مبنای عقلانیت مصلحت اندیش توجیه کرد و هم انگیزه عقلانی آدمی در پیروی از دین ، می تواند انگیزه ای مصلحت اندیشانه باشد . به همین دلیل توجیه عقلانی تعهد دینی و محرک عقلانی دینداری ، ضرورتا از اخلاق سرچشمه نمی گیرند ، هر چند دینداری را بر اساس ارزش های اخلاقی نیز می توان توجیه کرد .

اما چنانچه اخلاق را حداقلی و وابستگی را سلبی در نظر بگیریم ، دین از نظر روان شناختی و عقلانی به اخلاق وابسته خواهد بود ، یعنی آدمیان تنها تا آن جا حق دارند از دستورات دینی پیروی کنند که آن دستورات با ارزش ها و الزامات اخلاقی سازگار باشند ، در غیر این صورت توجیه و انگیزه عقلانی وجود نخواهد داشت .

نویسنده تلاش کرده است در فصل بعد نشان دهد استقلال اخلاق از دین و تقدم آن بر دین ، منافاتی با این نکته ندارد که دین بتواند به اخلاق خدمت کند به همین جهت به توضیح و تبیین شماری از خدمات دین به اخلاق پرداخته است :

جهت دادن نگرش آدمی درباره زندگی دنیا ؛ بیان صور غیبی و نتایج اخروی اعمال ؛ ارائه انسان شناسی دینی ؛ تاثیر عبادت های دینی در اخلاق مومنان ؛ پیوند دادن مفاهیم اخلاقی به مفاهیم دینی ؛ ارائه الگوهای اخلاقی ؛ ارائه نظام اخلاقی موجود در عالم هستی ؛ تاثیر در تعلیم و تربیت اخلاقی ؛ ارائه خداوند به عنوان ناظر آرمانی ؛ مهار (و) تعدیل خودگروی انسان ها .

بحث درباره شرایط لازم برای یک حکم اخلاقی موجه ، موضوع فصل بعدی است . در واقع وقوع خطا در قضاوت های اخلاقی و اختلاف نظر انسان ها در تشخیص حکم اخلاقی موضوعات ، دو واقعیت انکار ناپذیر زندگی آدمی هستند و فیلسوفان اخلاق به مدد ارائه نظریه های خود ، در صددند آدمیان را در تشخیص حکم اخلاقی موجه کمک کنند و از وقوع خطا در داوری آن ها جلوگیری کنند یا دست کم آن را تقلیل دهند . به نظر نویسنده حکم اخلاقی موجه ، عبارت است از حکم ناظری آرمانی که از منظری اخلاقی به موضوع بنگرد (ص199). به عبارت دیگر ، یک حکم اخلاقی موجه ، حکمی است که اولا از سوی یک ناظر آرمانی صادر شود و ثانیا ناظر آرمانی از منظری اخلاقی به موضوع بنگرد .

به همین جهت نویسنده کوشیده است ویژگی های یک ناظر آرمانی و یک منظر اخلاقی را برشمارد . شناخت کافی از واقعیات مربوط به موضوع ، برخورداری از تجربه و بصیرت اخلاقی ، انصاف و بی طرفی ، خیر خواهی ، مهربانی و صداقت ، برخورداری از منظری اخلاقی ، استناد بجا به اصول اخلاقی ، داوری های سازوار ، توانایی در حل تعارضات اخلاقی و تواضع عقلانی از زمره ویژگی هایی است که برای یک ناظر آرمانی برشمرده است .

از سوی دیگر ، وی در مقام بیان ویژگی های یک منظر اخلاقی به این نکته توجه می دهد که ویژگی های یک منظر اخلاقی در شهودهای آدمی نهفته است ؛ فیلسوفان اخلاق تلاش کرده اند این شهود ها را تنسیق و بازسازی کنند و به عنوان نظریه ای اخلاقی ارائه دهند . به عبارت دیگر ، نظریه اخلاقی بیان کننده منظر اخلاقی است که در قالب یک یا چند حکم پایه اخلاقی بیان می شود و به مدد آن ، می توان درباره سایر موضوعات اخلاقی داوری کرد و اخلاقی بودن یا نبودن یا موجه بودن یا نبودن آن ها را تشخیص داد .

نظریه های اخلاق واقع بین ، اخلاق فضیلت گرا ، اخلاق مبتنی بر تعمیم پذیری ، اخلاق فایده گرا و اخلاق مبتنی بر پرهیز از خطا ، در زمره نظریه هایی اند که نویسنده کوشیده است از رهگذر توضیح و نقد آن ها ، دیدگاه های مختلف درباره منظر اخلاقی را بیان کند .

نویسنده در آخرین فصل کتاب ، از این نکته دفاع می کند که به کمک نظریه ناظر آرمانی نه تنها می توان تقریر جدیدی از اختلاف میان اخلاق دینی و اخلاق سکولار ارائه داد ، بلکه به مدد آن هم می توان اختلاف میان آن دو را برطرف ساخت و هم می توان تبیین درستی از سرشت و ماهیت داوری های اخلاقی عرضه کرد . به گمان وی اگر بگوییم هنجارهای اخلاقی از خواست و اراده خدای اخلاق ، یعنی خدا به عنوان ناظر آرمانی ، سرچشمه می گیرند ، در این صورت ، فرقی بین اخلاق دینی و اخلاق سکولار باقی نخواهد ماند ، یعنی این دو اخلاق با پیش فرض های متفاوتی که ممکن است درباره مصداق ناظر آرمانی داشته باشند ، به اخلاق هنجاری واحدی منجر می شوند (ص262).

ارائه گزارشی کوتاه ، ولی گویا از پیشینه تاریخی مساله ارتباط دین و اخلاق در میان فیلسوفان مسلمان و مسیحی ، عرضه تصویری روشن و منظم از مساله ، مقایسه دیدگاه های فیلسوفان مسیحی و مسلمان و کوشش برای حل تعارض میان اخلاق دینی و سکولار ، از زمره امتیازات این کتاب است که آن را برای مشتاقان این گونه مباحث ، خواندنی می کند . 

محمد رضا بيات

منبع : ماهنامه آیین

---------------------

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

كتاب اخلاق دين شناسي

دين و اخلاق در نگاه هانس کونگ

ايمان و اخلاق؛ مقايسة رويکرد الاهيات کرکگور و اشاعرة متقدم

كتابخانه اخلاق اسلامي

نقد و نظر ـ شماره 13و 14 - ويژه اخلاق و دين (قابل دانلود)

دين و اخلاق در نگاه هانس کونگ




کتاب «دين و اخلاق در نگاه هانس کونگ» نوشته حسن قنبري به سال 1388 توسط انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب به زيور طبع آراسته گرديد.

نگارنده در مقدمه، كتاب را چنين معرفي مي كند:
فصل اول
به موضوع «هانس کونگ: زندي، اثار و افکار» مي‌پردازد. در اين فصل علاوه بر معرفي برخي از اثار مهم او (هفده اثر مهم) ديدگاه‌ها و مباني فکري وي و نيز رويکردش به پديده دين مطرح مي‌شود.
فصل دوم با عنوان «دين» به مباحث مهمي چون تعريف دين، خاستگاه، منشأ دين و ضرورت دين در دنياي کنوني، آينده دين و دينداري در دوره مدرن و سرانجام نقد و بررسي پرداخته مي‌شود.
در فصل سوم به ديدگاه کونگ نسبت به اديان ديگر پرداخته مي‌شود. در اين فصل نيز تصور کونگ از دين آشکارتر مي‌شود. از آنجا که ايده اصلي کونگ طرح و گفت و گوي ميان اديان به منظور دستيابي به صلح ميان ملت‌ها است، بررسي ديدگاه او نسبت به اديان بزرگ جهان از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. در اين فصل ديدگاه او درباره اديان بومي، آيين هندو، آيين بودا، دين چيني، يهوديت و اسلام مطرح مي‌شود و در آخر هم نکاتي انتقادي درباره روش دين‌شناسي او ذکر مي‌شود.
در فصل پنجم به يکي از مسائل مهم مسيحيت يعني آموزه تثليث پرداخته مي‌شود. از آنجا که کونگ کاتوليک مذهب است و اين آموزه نيز در آيين کاتوليک تفاسير مختلفي يافته است ضروري ديدم که ابتدا تاريخچه مختصري از ان ارائه دهيم و سپس به تفسير کونگ از آن بپردازيم.
از آنجا که از يک طرف، کونگ الاهي‌دان کاتوليک است و در عين حال خود را کاتوليکي مدرن مي‌داند که توانسته است اين دو مقوله ظاهراً متناقض را با هم جمع کند و از طرف ديگر، تبيين مسئله اصليِ کتاب در گرو تبيين اين دو مقوله است، لازم ديديم که در فصل ششم مطالبي درباره مواجهه آيين کاتوليک با مدرنيته ارائه دهم تا از اين رهگذر فضا بحث در فصول بعدي مشخص‌تر شود. بر اين اساس، در اين فصل تعريف مدرنيته و مبدأ پيدايش دوره مدرن به همراه مباني مهم ان مطرح مي‌شود. همچنين به سير تاريخي مواجهه آيين کاتوليک با مدرنيته پرداخته مي‌شود.
در فصل هفتم با عنوان «اخلاق» به مباحثي همچون تعريف اخلاق، منشأ اخلاق، ضرورت اخلاق و نقد و بررسي پرداخته مي‌شود. در فصل هشتم طرح اخلاق جهاني هانس کونگ و نقد و بررسي آن مطرح مي‌شود. در اين فصل به طرح اصلي او پرداخته مي‌شود، طرحي که به بيان خودش تمام زندگي علمي و عملي‌اش مصروف ان شده است.
در تدوين کتاب عمدتاً از آثار خود کونگ که تماماً انگليسي است، استفاده شده است؛ از مجموعه آثار او که کم‌وبيش با موضوع اين کتاب ارتباط پيدا مي‌کردند، به حدود بيست اثر مراجعه شده است.
در پايان  نيز سه ضميمه به اين فصل افزوده شده است؛ ضميمه شماره يک که خلاصه‌اي از کتاب مهم کونگ، يعني «اسلام» است که اخيراً منتشر شده است. ضميمه شماره دو که خلاصه‌اي از کتاب «آيا خدا وجود دارد؟» اوست؛ و ضميمه شماره سه که ترجمه مقاله‌اي است از ايشان که در يکي از نشريات معتبر چاپ شده است. 
فهرست اجمالي مطالب:
1. هانس كونگ: زندگي، آثار و افكار / 29 – 45
2. دين / 49 – 80
3. اديان غير مسيحي / 93 – 131
4. آيين كاتوليك و آموزة تثليث مسيحي / 139 – 157
5. آيين كاتوليك و آموزة خطاپذيري / 159 – 176
6. آيين كاتوليك و مدرنيته / 179 – 195
7. اخلاق / 197 – 211
8. اخلاق جهاني / 219 – 255
ضميمه شماره 1: اسلام (خلاصه‌اي از كتاب اسلام)/  265 - 328
ضميمه شماره 2: نقد و بررسي مفهوم خدا در فلسفه غرب / 333 - 448
ضميمه شماره 3: دين، خشونت و جنگ‌هاي مقدس / 451 - 472 
 
--------------------
مطالب مرتبط:
ايمان و اخلاق؛ مقايسة رويکرد الاهيات کرکگور و اشاعرة متقدم