مدخل «زمينه‌هاي وضعيت اخلاقي» در استنفورد

The Grounds of Moral Status

Agnieszka JaworskaJulie Tannenbaum

زمينه‌هاي وضعيت اخلاقي

-----------------

مطالب مرتبط:

مدخل «فلسفه اخلاق و فلسفه سياسي آدام اسميت» در دايره‌المعارف استنفورد

مروري بر كتاب « آزادی، اخلاق، قانون»

  

آزادی، اخلاق، قانون
درآمدي بر فلسفه حقوق كيفري و عمومي


هربرت هارت
ترجمه: محمد راسخ
انتشارات طرح نو
چاپ دوم 1389
 معرفي از: مژگان خورشيدي
 
پروفسور هربرت‌هارت فيلسوف سرشناس و از مهم‌ترين مدافعان اثبات‌گرايي حقوقي در قرن بيستم بوده است. ‌هارت از سال 1952 كرسي استادي دانشگاه آكسفورد در رشته حقوق را كسب كرد و تا سال 1968 در اين جايگاه قرار داشت و به عنوان يكي از تاثيرگذارترين انديشمندان حوزه فلسفه حقوق شناخته شد. ‌هارت را مي‌توان در دسته فيلسوفان آزادي‌خواه و سودانگار و ادامه‌دهنده نظريات كساني چون جرمي بنتام، جان آستين و جان استوارت ميل دانست كه تاثير شگرفي بر فيلسوفان و انديشمندان پس از خود از جمله جان رالز، جوزف رز، جان فينيس و رونالد دوركين داشته است. مهمترين اثر پروفسور‌هارت كتاب «مفهوم قانون» است كه به بسط و ارتقاء مكتب اثبات‌گرايي حقوقي در چارچوب فلسفه تحليلي مي‌پردازد. به طور كلي اهميت‌هارت و آثار او در تاثير شگرفي است كه بر فلسفه حقوق و توسعه نظريه اثبات‌گرايي حقوقي جديد داشته است.
 كتاب «قانون، آزادي و اخلاق» از ديگر آثار مهم‌هارت است مشتمل بر سه سخنراني دانشگاهي كه در سال 1962 در دانشگاه استنفورد در آمريكا ايراد كرده است. اين سه سخنراني به يكي از موضوعات مناقشه‌برانگيز فلسفه حقوق يعني الزام قانوني اخلاق مي‌پردازد. به طور دقيق‌تر، بايد گفت پروفسور‌هارت در اين كتاب به يكي از جنبه‌هاي ارتباط ميان حقوق و اخلاق پرداخته؛ و در پي پاسخ گفتن به اين پرسش بنيادين است: «آيا اين واقعيت كه يك رفتار بر اساس استانداردهاي متعارف جامعه، غيراخلاقي دانسته مي‌شود كافي است براي اينكه آن رفتار به وسيله نظام حقوقي قابل مجازات باشد؟ آيا به لحاظ حقوقي مي‌توان اخلاق رايج را اجبار و اعمال نمود؟ آيا رفتار غير اخلاقي رايج بايد جرم تلقي گردد؟» در توضيح بايد گفت پرفسور‌هارت در اين كتاب به دفاع از گزارش كميته وُلفدن به مجلس قانونگذار بريتانيا مي‌پردازد كه پيشنهاد داده بود وصف مجرمانه از عمل جنسي ميان دو فرد بالغ، كه در خلوت و با رضايت هر دو صورت مي‌گيرد، برداشته شود.

گزارش اين كميته مورد انتقاد لُرد دولين يكي از قضات دادگاه پژوهش و حقوقدان سرشناس واقع شد. در پاسخ به مطالب مطرح شده از سوي لرد دولين،‌هارت تلاش مي‌كند به طور مستدل به پرسش‌هاي بالا پاسخ دهد و قلمرو صحيح حقوق كيفري را مشخص نمايد. ‌هارت بر اين عقيده است كه غيراخلاقي بودن يك رفتار به تنهايي جرم‌انگاري آن را موجه نمي‌كند و مقنن بايد با استفاده از معيارهايي غير از صرف غيراخلاقي بودن، عملي را جرم تلقي كند. در فصل اول كتاب با عنوان «الزام قانوني اخلاق»،‌ هارت با اشاره به اين نظر جان استوارت ميل كه «تنها هدفي كه وفق آن مي‌توان قدرت را بر تك تك افراد يك جامعه متمدن بر خلاف اراده آنها اعمال نمود، جلوگيري از ورود ضرر به ديگري است» تلاش مي‌كند به نحو مستدل پاسخ مخالفان اين سخن را بدهد. ‌هارت تصريح مي‌كند قصد ندارد از تمام آنچه ميل گفته است دفاع كند، چراكه معتقد است زمينه‌هاي زيادي غير از جلوگيري از آسيب رساندن به ديگران وجود دارند كه اجبار قانوني اشخاص به انجام يك كار را موجه مي‌سازند؛ اما در اين حد با ميل موافق است كه «در خصوص موضوع خاص الزام اخلاق» ملاك جرم‌انگاري بايد قاعده لاضرر باشد. هارت با اشاره به رويه قضايي انگلستان، يكي از دلايل جرم‌انگاري رفتارهاي خلاف اخلاق متعارف جامعه را رواج مكتب «اخلاق‌گرايي حقوقي» مي‌داند.

او معتقد است به‌كارگيري اين مكتب در رويه قضايي منجر به قرباني شدن اصل قانوني بودن جرايم و مجازات‌ها مي‌شود كه «ايجاب مي‌كند جرايم تا آنجا كه ممكن است به دقت تعريف شوند تا هر كس بتواند با قطعيت نسبي از پيش بگويد چه عملي جرم است و چه عملي جرم نيست». حال آنكه نتيجه اعمال مكتب اخلاق‌گرايي حقوقي اين است كه هر عملي، اگر هيات منصفه پس از ارتكاب آن را غيراخلاقي بداند، مي‌تواند جرم تلقي شود. ‌هارت استدلال مي‌كند جرم‌انگاري مستلزم موجه‌سازي است، چراكه از يك سو منجر به مجازات مرتكبين آن عمل مي‌شود و از ديگر سو موجب محدوديت آزادي افرادي مي‌شود كه از ترس مجازات، مرتكب آن عمل نمي‌شوند. بنابراين به صرف مخالفت يك عمل با اخلاق متعارف نمي‌توان آن را جرم تلقي و مجازات كرد؛ بلكه بايد دلايل ديگري براي موجه‌سازي اين جرم‌انگاري ارائه نمود.
 
همچنين در پايان فصل اول با اشاره به تفكيك سودانگاران ميان «اخلاق انتقادي» يعني اصول كلي اخلاق و اخلاق متعارف؛ بيان مي‌دارد سوال از الزام قانوني اخلاق متعارف سوالي است متعلق به اخلاق انتقادي و نه خود اخلاق متعارف. بنابراين اختلاف نظرها در اينجا ناشي از تفاوت در محتواي اخلاقي كه بايد الزام شود نيست، بلكه بر سر موضوعي اساسي‌تر و ناشي از اصول انتقادي متباين نظريه‌پردازان است. فصل دوم كتاب «استفاده و سوء‌استفاده از مثال» نام دارد. در اين فصل از كتاب‌هارت با اشاره به مهم‌ترين مثال‌هايي كه موافقان الزام قانوني اخلاق به كار برده‌اند، اين ادعا را كه اين موارد از مصاديق «استفاده از قانون صرفا براي الزام اخلاق» هستند زير سوال مي‌برد. ‌هارت معتقد است اين اشتباه از بي‌توجهي به يك سري تفكيك‌هاي مهم ناشي شده است؛ از جمله تفكيك ميان «حمايت‌گرايي قانوني» و «الزام اخلاق»، تمايز «موجه‌سازي اصل مجازات» از «توجيه كميت يا ميزان آن» و تفكيك ميان «غيراخلاقي بودن يك فعل» و «لطمه يا آزار و اذيت علني آن فعل».

در پايان اين فصل، ضمن طبقه‌بندي منتقدين نظر جان استوارت ميل به دو نظريه معتدل و افراطي در استفاده موجه از حقوق جزا براي الزام اخلاق، استدلال‌هاي هر يك به طور جداگانه نقد و بررسي شده است. در فصل پاياني كتاب،‌هارت در پاسخ به برخي ديگر از نظريات افراطي در حمايت از الزام قانوني اخلاق، از «انواع الزام» سخن گفته است. ‌هارت اين فرض را كه الزام اخلاق و حفظ آن عين هم‌اند يا رابطه ضروري دارند زير سوال مي‌برد و تاكيد مي‌كند فرق مهمي ميان ترغيب اشخاص به وسيله ترس از مجازات به خودداري از ارتكاب فعل مضر به حال ديگران و ترغيب آنان به خودداري از انجام اعمال ناقض اخلاق متعارف (ولي غير مضر براي ديگران) وجود دارد. او معتقد است وقتي هيچ قرباني‌اي وجود ندارد و ضرري به ديگران وارد نشده، بلكه صرفا يك قاعده اخلاقي نقض شده است، اين نظر كه همچنان مجازات به عنوان يك مكافات مناسب براي بي‌اخلاقي لازم است قابل دفاع نيست. در پايان‌هارت ميان استفاده از اجبار براي الزام اخلاق و ديگر روش‌هاي عملي حفظ آن مانند استدلال، توصيه و تشويق قائل به تفكيك مي‌شود. ‌هارت از اين تفكيك نتيجه مي‌گيرد كه هرچند دولت يا عموم مردم نبايد در راستاي سركوب يا مجازات يك عمل نسبت به خوبي يا بدي اخلاقي آن قضاوت كنند، اين بدين معني نيست كه در مورد آن عمل هيچ كس چيزي براي گفتن ندارد.
 
در واقع،‌هارت بر محدود ساختن استفاده از اجبار تاكيد مي‌ورزد، بدون آنكه اين امر را مستلزم بي‌تفاوتي اخلاقي بداند. به طور كلي، مي‌توان گفت‌هارت در اين كتاب تلاش مي‌كند در سطوح مختلف و از جنبه‌هاي متفاوت، در پاسخ به انتقادهاي متعدد مطرح شده بر نظريه جان استوارت ميل مبني بر عدم الزام قانوني اخلاق در مواردي كه ضرري به ساير افراد جامعه وارد نمي‌شود، نقاط ضعف اين استدلال‌ها را نشان دهد، مرزهاي حقوق كيفري را ترسيم و يك نظريه سودانگار و آزادي‌خواه از نهاد دولت را ترويج كند. دولتي كه وارد مقوله الزام اخلاق متعارف جامعه نمي‌شود بلكه از طريق تامين آزادي افراد در جامعه اين كاركرد را به خود جامعه مي‌سپارد. كتاب «قانون، آزادي و اخلاق» را دكتر محمد راسخ، از اساتيد به‌نام حقوق عمومي و فلسفه حقوق، ترجمه كرده و مقدمه‌اي خوب و نسبتا بلند بر آن نوشته است. در اين مقدمه به نكاتي مهم‌ در خصوص رابطه ميان حقوق عمومي و حقوق جزا و همچنين حقوق و اخلاق اشاره شده است كه به فهم بهتر مطالب كتاب بسيار كمك مي‌كند. در پايان، بايد اشاره كرد كه، ظاهرا به دليل حروف‌چيني مجدد، پاره‌اي اغلاط تايپي در كتاب وجود دارد و نيز در چند مورد عباراتي نسبتا بلند از متن حذف شده‌اند.

منبع: درآمدي بر فلسفه حقوق كيفري و عمومي

بررسي ارتباط منطقي ميان مفاهيم هنجاري در كتاب «در آمدي به منطق تكليف»

درآمدی به منطق تکلیف

تالیف فرشته نباتی

انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی

1391.

مروري اجمالي بر «درآمدي به منطق تكليف» به قلم مؤلف

منطق تكليف، حوزه‌اي از منطق است كه به بررسي مفاهيم هنجاري، ارتباط منطقي ميان اين مفاهيم و استنتاجاتي كه داراي مقدمات حاوي اين مفاهيم هستند، مي‌پردازد. مفاهيم هنجاري مفاهيمي مانند «الزام» (بايد) «تجويز» (شايد) و «نهي» (نشايد) هستند.

قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه براي تأسيس يك نظام منطقي، مفاهيمي مثل سازگاري و اعتبار نقش كليدي دارند و اين مفاهيم به‌واسطه «صدقِ» جملات مورد استفاده در استنتاج‌ها تعريف مي‌شوند. يعني به‌كارگيري اين مفاهيم، وابسته به آن است كه بتوانيم صدق و كذب را به جملات نسبت دهيم، پس براي تأسيس نظام منطقي تكليف پيش از هر چيز بايد پرسيد كه آيا در منطق تكليف كه با جملاتي در مورد تكاليف سروكار داريم مي‌توان صدق و كذب را به اين جملات نسبت داد؟
صدق و كذب تنها به جملات اِخباري نسبت داده مي‌شود، در مورد جملات امري نمي‌توان گفت صادق يا كاذبند، اين جملات، جملاتي انشائي هستند. جملات امري را نمي‌توان صادق يا كاذب خواند ولي از طرفي به‌نظر مي‌رسد كه بعضي امرها از امرهاي ديگر نتيجه مي‌شوند يا دو امر مي‌توانند با هم سازگار باشند.
اين مسئله در مورد منطق امري و امكان ايجاد چنين نظامي خيلي جدي مطرح است، اما در مورد منطق تكليف مي‌توان مسئله را حل كرد. يك جمله بيان‌كنندۀ الزام مثل «مقررات راهنمايي و رانندگي بايد رعايت شود» يا «تو بايد به دوستت كمك كني» را به دو شكل مي‌توان به‌كار برد:

1) اين جملات را بيان‌كننده امر و دستوري در نظر بگيريم كه به‌وسيلۀ آنها به مخاطب، فرماني داده مي‌شود.

2) اين جملات را به‌عنوان جملات توصيفي به‌كار ببريم كه بيان مي‌كنند چه چيزي وظيفه‌ و تكليف افراد است. در اين‌جا جملات مذكور، اِخباري هستند نه انشايي و مي‌توان آنها را صادق يا كاذب خواند. به اين ترتيب مي‌توان از سازگاري ميان جملات و اعتبار استدلال‌هاي حاوي آنها سخن گفت. بنابراين در تأسيس نظام منطقي از اين جهت مشكلي وجود ندارد.
اولين كسي كه نظامي منطقي براي استدلال‌هاي تكليفي ارائه كرد فيلسوف اتريشي ارنست مالي (1879 - 1944) بود او در سال 1926 كتابي در اين زمينه منتشر كرد ولي اكثر آثاري كه در حال حاضر در زمينۀ منطق تكليف ارائه مي‌شود مبتني بر نظرات فيلسوف تحليلي فنلاندي گئورگ هنريك فون‌رايت (1916) مي‌باشد.
فون‌رايت در سال 1951 در مقاله‌اي تحت عنوان «منطق تكليف» (در شماره 60 نشريۀ Mind) نظامي ارائه داد كه اولين و مهم‌ترين گام در گسترش منطق تكليف به‌شمار مي‌رود. نكته‌اي كه فون‌رايت در اين مقاله بر آن تأكيد كرد شباهت‌هايي است كه ميان «منطق تكليف» و «منطق موجهات ضرورت و امكان» وجود دارد. او ارتباط ميان مفاهيم الزام، تجويز و نهي را بررسي كرد و نشان داد كه ارتباط ميان‌ آنها بسيار مشابه ارتباط ميان مفاهيم ضرورت، امكان و امتناع است.

پيش از فون‌رايت هم شباهت ميان اين دو دسته مفاهيم شناخته شده بود. مثلا لايب‌نيتز مقولات الزام، تجويز و نهي را «جهات قانوني» ناميده و دريافته بود كه اصول اساسي منطق موجهات ضرورت و امكان در مورد جهات قانوني هم برقرار است. ولي ظهور يك نظام ساخته و پرداخته بر اساس چنين تفطني به فون‌رايت برمي‌گردد. منطقيون پس از فون‌رايت به دليل برخي از مشكلاتي كه در نظام فون‌رايت وجود داشت تغييرات و اصلاحاتي در اين نظام ايجاد كردند. «نظام استاندارد منطق تكليف» (SDL) حاصل اين جرح و تعديل‌ها مي‌باشد.

اندك زماني پس از ارائه نطام فون‌رايت، پارادوكس‌هايي در اين نشان داده شد (اين پارادوكس‌ها در SDL هم وجود دارد) و منطقيون را بر آن داشت كه براي حل آنها در حوزۀ همين نظام يا با ارائۀ نظامي جديد كه عاري از اين پارادوكس‌ها باشد به تكاپو پردازند. حاصل اين تلاش، ارائۀ نظام‌هاي منطقي تكليفي متنوع است.
نوشته حاضر كوششي است براي طرح و بررسي اين نظام‌ها. اين كتاب مشتمل بر چهار فصل است.

در فصل اول تحت عنوان «نظام‌هاي اوليۀ منطق تكليف»، نظام مالي، به‌اجمال و نظام فون‌رايت (به دليل اهميت آن) مفصل‌تر بيان شده‌اند و سپس اشكالاتي كه به اين نظام‌ها وارد شده و پاسخ‌هاي ممكن به اين اشكالات مطرح و ارزيابي شده‌اند. (ارزيابي نظام فون‌رايت در فصل دوم پس از طرح نظام‌هاي استاندارد و مقايسۀ اين‌دو، انجام شده است.)  

فصل دوم به بررسي نظام‌هاي استاندارد منطق تكليف اختصاص يافته است. اين نظام‌ها تا حد زيادي همان ساختار نظام فون‌رايت را حفظ كرده‌اند ولي تفاوت‌هايي هم با آن دارند. در بخش دوم از اين فصل به طور مفصل به وجوه تمايز اين نظام‌ها با نظام فون‌رايت پرداخته‌ايم. از جمله در اين بخش در مورد امكان يا عدم امكان استفاده از وجوه مكرر تكليفي در نظام فون‌رايت و نظام‌هاي استاندارد سخن گفته‌ايم.

دلالت‌شناسي منطق تكليف بر اساس جهان‌هاي ممكن در بخش دوم اين فصل مطرح شده است.
برخي از منطقيون با توجه به وجوه مشابهت منطق تكليف و منطق موجهات ضرورت و امكان (همان‌طور كه گفتيم فون‌رايت براساس همين مشابهت‌ها نظام خود را بنا كرد) تلاش كرده‌اند كه منطق تكليف را به منطق موجهات ضرورت و امكان تحويل كنند. اين تلاش‌ها و اشكالات وارد بر آن را در بخش سوم از فصل دوم بيان كرده‌ايم.

فصل سوم به بيان پارادوكس‌هاي مطرح‌شده در منطق تكليف اختصاص يافته است. اين پارادوكس‌ها در سير تكوين تكليفي نقش بسيار مهمي داشته‌اند. هر يك از اين پارادوكس‌ها ناتواني نظام‌هاي تكليفي را در صورت‌بندي پاره‌اي از استدلال‌هاي هنجاري نشان داده‌اند. منطقيون براي رفع اين نارسايي‌ها تلاش كرده و نظام‌هايي ارائه داده‌اند كه بهتر بتوانند مفاهيم تكليفي و استدلال‌هاي حاوي آنها را نمايش دهند. بنابراين در اين فصل به طور مبسوط، پارادوكس‌ها و راه‌حل‌هاي ارائه شده براي آنها و همچنين ميزان موفقيت هر يك از اين راه‌حل‌ها را بيان كرده‌ايم.

طرح اين پارادوكس‌ها و نشان‌دادن عدم موفقيت نظام‌هاي تكليفي در حل رضايت‌بخش آنها در اين فصل، زمينه را براي طرح چرايي و چگونگي ايجاد نظام‌هاي متأخر در فصول بعدي آماده مي‌كند.
فصل چهارم در مورد نظام‌هاي تكليفي است كه پس از نظام‌هاي استاندارد ارائه شده‌اند. در اين فصل سه دسته از اين نظام‌ها مطرح شده‌اند.

دستۀ اول نظام‌هاي شرطي منطق تكليف هستند كه از دو دسته ديگر با سابقه‌تر مي‌باشند. در واقع خود فون‌رايت پس از برخورد با برخي پارادوكس‌ها در سال 1956 نظامي شرطي براي مفاهيم تكليفي ارائه كرد. پس از او نظام‌هاي شرطي ديگري هم ارائه شده‌اند. اين نظام‌ها گرچه بسياري از مشكلات نظام‌هاي استاندارد را ندارند ولي به يك جنبه مهم از تكاليف يعني نسخ‌پذيري آنها توجه نمي‌كنند. اين توجه سال‌ها بعد در نظام‌هاي نسخ‌پذير منطق تكليف به وجود آمد. ما در بخش دوم از اين فصل يكي از نظام‌هاي تكليفي را كه بر اساس تكاليف بنا شده است، معرفي مي‌كنيم.

دستۀ ديگر از نظام‌هاي تكليفي كه در بخش سوم از اين فصل مطرح شده‌اند، ‌با نظام‌هايي كه پيش از آن بيان شده‌اند تفاوت مبنايي دارند. در نظام‌هاي پيشين عمل‌گرهاي تكليفي عمل‌گر گزاره بودند اما در اين نظام‌ها، عمل‌گرهاي تكليفي عمل‌گر فعل هستند. اين تفاوت مي‌تواند ريشه در نحوه نگرش اخلاقي اين دو دسته داشته باشد. براي كساني كه گزاره را الزامي (يا جايز) مي‌داننند، نتيجۀ عمل (كه گزارۀ حاكي از الزام، بيان‌كنندۀ آن است) مهم است ولي براي كساني كه فعل را الزامي (يا جايز) مي‌دانند (الزامي بودن فعل را با آوردن عمل‌گر تكليفي بر سر فعل بيان مي‌كنند) خود فعل مهم است و نه نتيجۀ حاصل از آن.

در اين كتاب، مطالب به ترتيب تاريخي مطرح شده‌اند. چون اولا اين شيوۀ طرح مطلب براي جامعۀ ما كه سابقۀ آشنايي با اين حوزۀ منطقي ندارد، مناسب‌تر به نظر مي‌رسد و ثانيا با نقد و بررسي هر نظام و نشان دادن ضعف‌ها و اشكالات آن به خوبي روشن مي‌شود كه نظام‌هاي بعدي چرا ايجاد شده‌اند.  
    
--------------------------------------------------

- براي آشنايي با منطق تكليف مقاله «درآمدي به منطق تكليف» اثر فرشته نباتي و ضياء موحد را در اينجا بخوانيد.

- صفحات اوليه اين كتاب را از اينجا مطالعه كنيد.

برخی از لینک ها مفید را در اینجا بخوانید: 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11

- ناگفته نماند كه كتاب اخلاق صوري اثر هري گنسلر نيز به بحث‌هايي از اين دست اشاره دارد، به خصوص در فصل هشتم چند صفحه‌اي را به بحث از منطق تكليف اختصاص داده است. 

- با تشكر از وبلاگ منطق در ايران جهت اطلاع‌رساني انتشار اين اثر.

-----------------

مطالب مرتبط:

كتاب «اخلاق صوري» اثر هري گنسلر

كتاب «اخلاق صوري» اثر هري گنسلر

اخلاق صوری

نويسنده: هری گنسلر

مترجم:مهدی اخوان

ناشر: علمی و فرهنگی

قيمت: 9,000 تومان

مروري اجمالي بر كتاب اخلاق صوري به قلم مترجم كتاب

فصل نخست تماما به تشريح و توضيح اصطلاح اخلاق صوري اختصاص يافته است. اين امر با تناظر و مقايسۀ فلسفۀ اخلاق با منطق صوري از يك طرف، و ربط و نسبت اين قلمرو با دو قلمروي ديگر فلسفۀ اخلاق، يعني اخلاق هنجاري و فرااخلاق، از طرف ديگر، و قياس با منطق تكليف از ديگر سو به انجام مي‌رسد. همان‌طور كه منطق صوري پس از صورت‌بندي دقيق و روشن اصول منطقي به بحث از اعتبار استدلال‌ها مي‌پردازد، اخلاق صوري هم (در كنار اخلاق مادي يا هنجاري) اصلي‌ترين اصول اخلاقي را به دقت صورت‌بندي و تنسيق كرده و آن‌ها را در قالب يك نظام اصل موضوعي ريخته و قضاياي گوناگون را از آن‌ها استنتاج مي‌كند.
مؤلف در انتهاي فصل راهنمايي‌هايي را براي مطالعۀ كتاب مطرح مي‌كند كه همچون نقشه‌اي دقيق (متفاوت با فهرست ابتداي كتاب) طيف متنوع خوانندگان را به بخش‌هاي مورد نظرشان هدايت مي‌كند.
از نظر نويسنده مبنايي‌ترين اصل اخلاقي صوري، كه از مؤلفه‌هاي بنيادين عقلانيت (و نه يگانه مؤلفۀ آن) است، اصل سازگاري است. سازگاري به مفهوم عام و فراگير آن در اين سياق به باورها، اراده، و ارزش‌گذاري‌ها ناظر است. اين اصل چنان اهميتي دارد كه به‌نحوي در تمامي اصول اخلاق صوري حضور دارد و و به نظر نويسنده، قاعدۀ طلايي به‌عنوان اصل‌الاصول اخلاق صوري گونه‌اي اصل سازگاري و يا تعبيري اخلاقي از اين اصل است (ساير فنون و علوم بشري مي‌توانند قاعدۀ طلايي خاص خود را داشته باشند).

در فصل دوم سازگاري در زمينۀ باورها (منطقي بودن) و مباحث مربوط به آن مطرح مي‌شود. سازگاري در زمينۀ اراده (سازگاري هدف – وسيله و باوجدان بودن) به فصل سوم و سازگاري مربوط به ارزش‌گذاري (بي‌طرفي) به فصل چهارم موكول شده است. مجموعه اين اصول منظومه‌اي را فراهم مي‌آورند تا قلب اخلاق صوري، يعني قاعدۀ طلايي، در فصل پنجم از آن‌ها نتيجه شود.

فصل سوم با تحليلي منطقي و مفهومي در باب معناي پذيرش يك جملۀ امري آغاز مي‌شود. نويسنده معتقد است وقتي جمله‌اي امري را به معناي عام آن، كه شامل تمامي شكل‌هاي طلب و صيغه‌هاي گوناگون امر مي‌شود، مي‌پذيريم، به اين معناست كه قصد پيروي از آن و عزم بر انجام آن را داريم. در چنين زمينه‌اي است كه سازگاري ناظر به هدف – وسيله و گونۀ ديگر سازگاري مربوط به اراده، يعني باوجدان بود (وظيفه‌شناسي)، معرفي مي‌شود.
سازگاري هدف – وسيله (E)، اين شرط است كه هماهنگي ميان اهداف و وسايل را مراعات كنيم. اگر الف، من هدفي داشته باشم، ب، معتقد باشم كه تحقق اين هدف نيازمند به‌كارگيري وسيلۀ خاصي است؛ و ج، من اين وسيله را محقق نسازم، در آن صورت سازگاري هدف – وسيله را نقض كرده‌ام. قانون كانتيِ «بايد مستلزم توانستن است»، نخستين قضيۀ فرعي و نتيجۀ منطقيِ E (Corollary) است كه گنسلر آن را E2 مي‌خواند. E3 و E4 قضاياي اخلاقي ناظر به هدف – وسيله‌اند. و پس از آن به قضايايي نظير قانون كانتي از E5 تا E10 اشاره مي‌كند.
باوجدان‌بودن يعني اعمال، عزم‌ها و ميل‌ها را با باورهاي اخلاقي‌مان هماهنگ كنيم. اگر باورهاي اخلاقي ما به‌نحوۀ زندگي‌مان و آن نحوۀ زندگي‌اي كه از ديگران توقع داريم همخواني نداشته باشد، اين شرط را نقض كرده‌ايم. وظايف ناظر به باوجدان‌بودن (از C1 تا ‍‍‍C7) با كاربرد اصل موضوع توصيه‌گري حداقلي (P) وضع مي‌شود». به آنچه مي‌گوييد خود عمل كنيد «عالِم بي‌عمل يا واعظ غير متّعظ نباشيد». C4 در اين مجموعه قضايا قرار دارد. 

فصل چهارم
با عنوان بي‌طرفي با تذكر اين نكته آغاز مي‌شود كه بي‌طرفي بر اصل تعميم‌پذيري (U) مبتني است؛ از اين‌رو، ابتدا به تفصيل از اين اصل و سودمندي آن بحث مي‌شود. از نظر گنسلر مقبول‌ترين اصل اخلاقي صوري تعميم‌پذيري است و در اين فصل صورت‌بندي دقيقي از آن به‌دست مي‌دهد. اصل موضوع تعميم‌پذيري بيانگر آن است كه اگر فعل A بايد (يا اشكالي ندارد) انجام گيرد، آن‌گاه، در هر مورد واقعي يا فرضي هر فعلي هم كه در ويژگي‌هاي كلي‌اش مشابهت دقيق يا مرتبط با فعل مورد بحث را دارد، بايد (يا اشكالي ندارد) انجام بگيرد. گنسلر برخلاف نظر سيجويك، كه بي‌طرفي را بيان ديگري از قاعدۀ طلايي مي‌داند، معتقد است كه گرچه قاعدۀ طلايي از اصول بي‌طرفي و باوجدان‌بودن استنتاج مي‌شود اما تمايز بارزي ميان اين‌دو وجود دارد (بخش 2-4، پرسش چهارم)، اصل بي‌طرفي به ما توصيه مي‌كند كه دربارۀ موارد مشابه ارزش‌گذاري‌هاي مشابه داشته باشيم و زوج‌هاي خاصي از باورها را در ذهن با يكديگر جمع و تركيب نكنيم، اما قاعدۀ طلايي توصيه مي‌كند كه يك عمل (در قبال ديگري) و يك خواسته و ميل (راجع به نحوۀ رفتاري كه مي‌خواهيم با ما بشود) را با هم تركيب نكنيم. فصل پنجم و ششم كتاب مطالبي پيوسته به‌هم دارد كه به خاطر تفصيل آن‌ها در قالب دو فصل مجزا آورده شده است. از اين‌رو، مطالب انتهايي فصل ششم ناظر به موضوع هردو فصل است.

در فصل پنجم لبّ لباب ديدگاه گنسلر در اخلاق به تصوير در مي‌آيد. از آن‌جا كه تقرير عرفي و ظاهري قاعدۀ طلايي (با ديگران چنان كن كه خوش داري كه با تو آن كنند) به لوازم نامعقول يا مهمل مي‌انجامد، گنسلر ابتدا مي‌كوشد تا با آوردن قيود و شروطي براي قاعدۀ طلايي، تقريري دقيق بدون اين قبيل توالي فاسد به‌دست دهد و آن‌گاه گونه‌ها و صور مختلف قاعدۀ طلايي (از G1 تا G14) را بيان مي‌كند. او توضيح مي‌دهد كه يكايك اين‌گونه‌ها مي‌توانند در قالب‌هاي (بايددار) (GO)، فضيلت‌محور (GV)، توصيفي (GD)، امري (GH) در‌آمده و از تركيب گونه‌هاي چهارده‌گانه و قالب‌هاي پنج‌گانه، صورت‌بندي‌هاي بسياري به‌دست مي‌آيد كه اگر داراي ويژگي‌هاي سه‌گانه (تركيب نكن، به‌ جايِ اگر – آن‌گاه، موقعيت مشابه و طرز تلقي كنوني در قبال موقعيتي فرضي) باشند، قضيه، و در غير اين‌صورت ناقضيه‌اند و به لوازم نابخردانه و مهملي مي‌انجامند. اين فصل به بيست پرسش و پاسخ در باب جنبه‌هاي گوناگون قاعد‌ۀ طلايي پايان مي‌يابد.    

فصل ششم با عنوان قانون جهان‌شمول يا همه‌نگر از اصلي بحث مي‌كند كه به نظر نويسنده تعميم قاعدۀ طلايي است. قاعدۀ طلايي تنها در مورد رفتار فرد در قبال ديگري به كار مي‌رود، اما وقتي رفتارمان بر بيش از يك نفر تأثير مي‌گذارد يا در قبال خود يا آيندۀ ماست مي‌توان از قانون جهان‌شمول بهره برد. قانون جهان‌شمول (UL) توصيه مي‌كند كه فقط طوري عمل كنيد كه مي‌خواهيد هر كسي در شرايطي مشابه صرف نظر از تفاوت‌هاي متصوري كه كه در مورد زمان يا شخص وجود دارد آن‌گونه عمل كند. بدين شكل، ضابطۀ قانون جهان‌شمول علاوه بر ضوابط موجود در قاعدۀ طلايي دو الزام و ظابطۀ مربوط به سازگاري را هم در بردارد: دغدۀ خود O1 (اصل عزت نفس) و دغدغۀ آينده O2(اصل آينده‌نگري). وجه نام‌گذاري «ظابطۀ قانون جهان‌شمول» به اين نام، شباهت با قانون مشهور كانت است (1785: p. 405). «تنها بر اساس قاعده‌اي عمل كنيد كه در همان حال بتوانيد بخواهيد كه آن قاعده قانوني جهان‌شمول شود».
از مباحث جالبي كه نويسنده در اين فصل مي‌پردازد بررسي قواعد متناظر و مشابه با قاعدۀ طلايي و قانون جهان‌شمول است. در اين زمينه هنجارهايي از سنت مسيحي و همچنين برخي تعابير فيلسوفان (از جمله ضابطۀ غايت‌نگرانۀ كانت و حجاب جهل و بي‌خبري رالز) را مطرح كرده و به مقايسۀ آنها با دو قاعدۀ GR و UL مورد نظر مي‌پردازد. از آنجا كه گنسلر همواره بر دِين خود به هئر در زمينۀ رويكرد صوري به اخلاق معترف است، در اين فصل (بخش توصيه‌گرايي عام) به گزارش اجمالي ديدگاه هئر و تفاوت روايت خود با او مي‌پردازد و به برخي اشكالات رويكرد هئر اشاره مي‌كند.

فصل هفتم
كتاب، ديدگاه نويسنده را در باب عقلانيت اخلاقي به نحوي جامع مطرح مي‌كند. به عقيدۀ وي عقلانيت علاوه مؤلفۀ مهم سازگاري (كه وجه صوري آن را شكل مي‌دهد) داراي اضلاع و وجوه نيمه‌صوري نيز است؛ مانند: آگاهي از واقعيات و به‌كار گيري قوۀ تخيل (و نه توهم و خيال‌بافي) و پاره‌اي از خصلت‌هاي فردي عقلانيت اخلاقي در آرماني‌ترين صورت، از تمامي اين مؤلفه‌ها تا حد ممكن برخوردار است. در اين فصل، همراه با شرح و بسط هر يك از اين عناصر، كارايي چنين منظري از عقلانيت اخلاقي، در مورد خاص نژادپرستي، به آزمون گذاشته مي‌شود. ابتدا استدلال يك فرد فرضي نژادپرست به نام سيما مطرح مي‌شود و سپس با دو تدبير حمله بر اصل و استفاده از قاعدۀ طلايي (كه خود مراحل چهارگانه‌اي دارد) عقلانيت اخلاقي به‌نحوي ملموس به‌كار بسته مي‌شود. دقت در جزئيات اين آزمون مي‌تواند خواننده را در فهم مطالب انتزاعي و ديرياب كتاب ياري دهد. خوانندۀ فارسي‌زبان مي‌تواند هنگام طرح دعاوي نژادپرست و مناقشه در آن‌ها، تمايز متناظر خودي/غيرخودي (ناخودي) را در ذهن داشته باشد.  

واپسين فصل كتاب پس از مرور موجز سه قلمرو مرتبط منطق، يعني منطق اوامر، منطقِ تكليف و منطق باور، با به‌كار گرفتن منطق نمادين در اخلاق صوري آن را در قالبي نمادين صورت‌بندي كرده و در دستگاهي كاملا نمادين از آن دفاع مي‌كند؛ اين رويه در آثار گنسلر پس از مباحث محض منطق وجود دارد. آشنايي مقدماتي و پايه‌اي با منطق، شرط ضروري فهم مطالب اين فصل است.

هري گنسلر دكتري خود را از دانشگاه ميشيگان با راهنمايي ويليام فرانكنا دريافت كرد. علايق اصلي فلسفي او و نيز آثار او به سه عرصۀ منطق و فلسفۀ اخلاق، و قلمروي تلفيقي اين دو تعلق دارد. كتاب حاضر را ميتوان محل تلاقي دو قلمروي منطق و اخلاق دانست.
-----------------------------------------------------------

صفحات اوليه كتاب را از
اينجا مطالعه كنيد.

به گزارش همشهری آنلاین، اين كتاب شايسته تقدير در جايزه كتاب فصل جمهوري اسلامي ايران (پاييز ۹۱) معرفي شد: اخلاق صوری، تالیف «هری ج. گنسلر»، ترجمه مهدی اخوان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1391.

- انتشار و كسب عنوان شايستۀ تقدير را به مترجم محترم اين كتاب تبريك مي‌گويم.

- براي آشنايي اجمالي با اخلاق صوري مي‌توانيد مقاله یک نظریه صوری شده اخلاقی را مطالعه كنيد

نقد و بررسي اين كتاب توسط استاد ملكيان را نيز مي‌توانيد از اينجا دانلود كنيد.

----------------

مطالب مرتبط:

بررسي مفاهيم هنجاري در كتاب «در آمدي به منطق تكليف»

دانلود مقالات ویژه اخلاق در چند شماره از فصلنامه نقد و نظر

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

درآمدي بر فلسفه اخلاق معاصر (ترجمه اي جديد از كتاب اخلاق گنسلر)

مروري اجمالي بر برخي كتب اخلاقي



اخلاق و سياست در انديشه
سقراط تاريخي

 نرجس نشاطيه تاجيک
ناشر: نگاه معاصر
چاپ اول:1390
304 صفحه
 نسبت و رابطه ميان اخلاق و سياست يکي از مهم ترين موضوعاتي است که متفکران و به ويژه فلاسفه سياسي دغدغه بررسي آن را دارند و از مشهورترين اين متفکران مي توان به ارسطو و ماکياولي اشاره کرد؛ چنانکه ارسطو اخلاق و سياست را در ذيل حکمت عملي قرار داد و ماکياولي در بينشي متفاوت به دفاع از استقلال سياست از اخلاق پرداخت. درباره سقراط بايد گفت که «کانون تفکر او اخلاق بوده و سياست يکي از موضوعاتي است که کمترين توجه او را به خود اختصاص داده است.ص 12» در اين اثر از ميان نگاه هاي مختلف، صرفا سقراطي بودن آپولوژي محل اجماع است. مولف ابتدا در مقدمه کتاب به تلقي رايج در باب نسبت اخلاق و سياست نزد سقراط  و نيز ارجاع به آپولوژي به عنوان منبع مورد اجماع براي شناخت سقراط تاريخي مي پردازد. در ادامه کتاب از سه فصل عمده تشکيل شده است. در فصل نخست با نام «بستر سياسي، اجتماعي، فرهنگي انديشه سقراط تاريخي» مولف مي کوشد زمانه سقراط تاريخي را براي خواننده ترسيم کند و براي کشف ذهن يوناني نگاهي به گذشته، ارزش ها و مفاهيم کهن دارد و سپس تزلزل در پايه هاي اين ارزش ها در سده پنجم پيش از ميلاد در ارتباط با حوادث آن زمان بررسي مي کند. «تفسير آپولوژي؛ دريافتي از شخصيت سقراط تاريخي» عنوان فصل دوم است و مي توان آن را مهمترين بخش اثر ناميد که به تفسير آپولوژي براي دريافتي از شخصيت سقراط تاريخي مي پردازد. در اين فصل آپولوژي به سه بخش اصلي دفاعيه، پيشنهاد کيفر بديل و صدور حکم با زير بخش هاي فرعي تقسيم شده و هر کدام به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است. فصل آخر اين اثر «رابطه اخلاق و سياست در اتوفرون، کريتون و جمهور» نام دارد. در اين فصل با تکيه بر داده هاي فصل هاي پيشين رابطه اخلاق و سياست در انديشه سقراط تاريخي برجسته تر مي شود.



منسيوس
حكايت‌هاي اخلاقي از آيين كنفوسيوسي

گيتي وزيري
ناشر: بصيرت
چاپ اول: 1390
338 صفحه
شهرت منسيوس در غرب هم پاي كنفوسيوس است. كتاب منسيوس شامل پندهاي منسيوس و گفت‌وگوهاي وي با هم‌عصران اوست. پندها و مكالماتي طولاني و در زمينه‌هاي مختلف. «موفقيت بزرگ منسيوس در اين است كه وي نه تنها در مقابل نفوذ تباه سازنده عقايد جديد با موفقيت از تعاليم كنفوسيوس دفاع نموده است، بلكه در اين كار به نظام كنفوسيوسي عمقي تازه نيز بخشيده است. ص58» اين اثر از 7 كتاب تشكيل شده كه هر كتاب دربردارنده دو باب از حكايات اخلاقي آيين كنفوسيوس است.



هنر و اخلاق

خوزه لوييس برمودس ـ سباستين گاردنر
مشيت علايي
ناشر: فرهنگستان هنر
چاپ اول: 1388
436 صفحه
پيوند ميان هنر و اخلاق پيوندي كهن، پيچيده و ديرپا است. مشيت علايي مي‌گويد: «هنر در دوره‌هاي نخست تكوين جوامع انساني، با تجويز حفظ حرمت خدايان و تبليغ احكام اخلاقي عمدتاً پاسدار ارزش‌هاي اخلاقي بوده است... تاسيس بناهاي باشكوه و بديع كليساها در قرون وسطي و پديد آوردن تصاوير و شمايل و پيكره‌هاي قديسان و بزرگان دين همه مصاديق آشكار ارتباط هنر و اخلاقند. ص8» تعامل دين و هنر تا بدان حد بوده است كه به برخي از نظريه‌پردازان به ويژه در حوزه انسان‌شناسي، شناخت علمي  هر يك از اين دو را موقوف به شناخت ديگري دانسته‌اند. كتاب «هنر و اخلاق» مجموعه چهارده مقاله است كه خوزه برمودس و سباستين گاردنر گردآوري و ويرايش كرده‌اند. اين اثر مشتمل بر دو بخش است. ويراستاران كتاب در مقدمه، فشرده‌اي از مقالات به دست داده‌اند. بخش اول از منظري عمومي، در چارچوب زيبايي‌شناسي تحليلي به رابطه هنر و اخلاق پرداخته است. در بخش دوم، نويسندگان مقالات از نظريه‌پردازي‌هاي نسبتاً تجريدي فاصله گرفته و بر پيوند اخلاقيات و هنر در مصاديق مشخص هنري نقاشي و موسيقي تاكيد ورزيده‌اند. برخي از مقالات اين اثر عبارتند از: اخلاق و زيبايي‌شناسي، هنر و آموزش اخلاق، احساساتي‌گري، مفهوم انحطاط، تحولات  انتقادي، كانت و آرمان زيبايي، تراژدي و ارزش از نظر شوپنهاور، هنر: بيان و اخلاق. همچنين مي‌توان از نويسندگان اين مقالات به مايكل تَنر، مري مادرسيل، ريشارد واگنر، جان آرمسترانگ، راجر اسكروتن و كريستفر جاناوي اشاره كرد. اكثر نويسندگان مقولات كوشيده‌اند تا حد امكان پيوند هنر و اخلاق و همچنين چگونگي عملكرد آثار هنري را از وجه اخلاقي نشان دهند.



فلسفه اخلاق درايران معاصر
مسعود اميد
ناشر: علم
چاپ اول: 1388
592 صفحه
مباحث فلسفه اخلاق در يونان تحت مباحثي مانند خير و نيك مورد بررسي قرار مي‌گرفت و محاورات افلاطون شاهد اين مدعا است. فلسفه اخلاق در سير تحول انديشه غربي همواره به راه خود ادامه مي‌دهد.
اما مولف بر اين نظر است كه «موضوعيت يافتن اخلاق براي پژوهش فلسفي در ايران، همانند بسياري ديگر از موضوعات فلسفي جديد، با تاخير مواجه شده است. فلسفي شدن موضوع اخلاق در دوره جديد تفكر فلسفي، مربوط به ورود انديشه ها و جريان‌هاي فكري و سياسي ماركسيستي و غربي به ايران است. به نظر مي‌رسد كه نخستين آراي فلسفي جديد در باب اخلاق را بايد در آثار تقي اراني به ويژه در كتاب «پسيكولوژي يا علم الروح» و كتاب محمدعلي فروغي يعني «سير حكمت در اروپا» جستجو كرد. ص2» مسعود اميد اين اثر را با نگاهي بر فلسفه اخلاق در يونان باستان آغاز مي‌كند و از آن جايي كه بخشي از موج جديد فلسفه در ايران مربوط به ورود ماركسيسم به ايران است و برخي از آثار معاصر معطوف به بررسي و نقد اين آراست، مولف در بخش دوم نگاهي به فلسفه اخلاق ماركسيستي از نوع ايراني دارد. بخش بعدي كتاب بررسي آراي اساسي و كليدي فلسفي‌انديشان مسلمان ايراني معاصر در حوزه اخلاق است. مولف از آن جا كه هدف خود را آشنايي با آراي موجود معاصران در حوزه اخلاق مي‌داند، آثار همه محققان ولو آنكه از درجه‌بندي علمي برخوردار نباشند را آورده است. برخي از اسامي افرادي كه مولف به سراغ بررسي آراء آنها در اين حوزه رفته است عبارتند از: علامه محمدحسين طباطبايي، محمدتقي ‌جعفري، عبدالكريم سروش، مهدي حايري يزدي، محمدتقي مصباح يزدي، جعفر سبحاني، مصطفي ملكيان، رضا داوري اردكاني، عبدالله جوادي آملي، محمدصادق لاريجاني. با وجود فعال شدن حوزه فلسفه اخلاق، تدوين واحدهاي درسي دردانشگاه‌ها وجود فصلنامه‌هاي تخصصي فلسفه اخلاق، مؤلف بر اين نظر است كه «ما نيازمند آن هستيم تا مساعي محققان و متفكران معاصر خود را نظاره‌گر باشيم. از اين رو راقم اين سطور ضروري دانست تا تمهيدات لازم براي گردآوري، تأليف و طرح آراي معاصران در حوزه فلسفه اخلاق را در دستور كار خود قرار دهد. ص5»



حكـمت ‌ها
تأملات ، عبارات و حكمت‌های اخلاقی

نوشته فرانسوا دوك دولاروشفوكو
ترجمه دكتر محمدجواد محمدی گلپایگانی
قطع رقعی، 268 صفحه ، دوزبانه (فرانسوی ـ فارسی) چاپ اول: 5000 تومان
« حكمت‌ها » یكی از آثار مشهور ادبی جهان و از نمونه‌های شاخص ادبیات حكمی در فرانسه و اروپاست. این كتاب كه به تعبیر رایج‌تر «ماكسیم‌های لاروشفوكو» خوانده می‌شود، مجموعه‌ای از كلمات قصار است كه طی قرون متمادی شهرت جهانی كسب كرده و بعضی از آنها چون ضرب‌المثل بر سر زبانها افتاده است. این نغز نوشته‌ها و گزین‌گویه‌ها، فقط به مضامین متعارف و سنتی  اخلاق نمی‌پردازد، بلكه شاید بتوان آن را در طلیعه قرون جدید از زمره یكی از نخستین آثار در موضوع شناخت ذهن و روان انسان و به اصطلاح علم‌النفس، جای داد.
لاروشفوكو به عنوان سیاستمداری كارآزموده و سرداری میدان دیده و مجرب، از فراز و نشیب زندگی متلاطم اروپا در قرن هفدهم، تجربه‌های ارزشمندی كسب كرده بود و به اتكای همین شناخت، در كتاب خود نفس انسان، تطورات و رنگ به رنگ شدن‌های آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. وی لایه‌های پنهان ذهن را می‌كاود و زوایای نهان نیات و انگیزه‌های آدمی را می‌شكافد. دقت نظر او معمولاً به دیدگاهی منفی می‌انجامد؛ اما این نگرش انتقادی به انسان، نه تنها طعم تلخی به اثرش نمی‌دهد، بلكه خواننده را غافلگیر می‌كند و از این جهت حلاوت خاصی در كام او می‌نشاند. گویا بدبینی لاروشفوكو تا كنه ضمیر و نهاد انسان پیش می‌رود؛ ولی حتی اگر او را به طینت آدمی بدبین ندانیم، قطعاً نمی‌توان منكر بدگمانی عمیق او به صدق گفتار و راستی كردار عموم انسانها شد.
از این روی می‌توان گفت كه «حكمت‌ها» به تعبیر رایج كتابی اخلاقی نیست؛ اما توجه و تنبه دادن آن به خدعه‌ها و نیرنگهای نفس، به كتاب بعدی حكمی واخلاقی می‌دهد. لاروشفوكو در اثر خود با رسوا كردن آنچه در فرهنگ ما «نفس اماره» نام گرفته، ذات و جانمایه اخلاق را هنرمندانه به تصویر كشیده است. سعادت و شقاوت، تقدیر و تدبیر، عقل و عشق، فضایل و رذایل، خیر و شر، خرد و جنون، زنان و مردان، احساسات و هیجانات، غم و شادی، لذت و رنج، صداقت و تزویر، شیفتگی و بیزاری، جوانی و پیری، كبر و فروتنی، چابكی و كاهلی، سادگی و تكلف، زیركی و بلاهت، امیال و افكار، خصومت و مودت، طبایع و خلقها، سكوت و سخن، بزدلی و پردلی، قرار و بی‌قراری، نكوهش و ستایش و بالاخره مرگ و زندگی، موضوعات اصلی كتاب «حكمت‌ها»ست.



فلسفه اخلاق در تفکر غرب
از ديدگاه السدير مک اينتاير

 حميد شهرياري
ناشر: سمت
چاپ اول:1388
451 صفحه
 حيات السدير مک اينتاير را بايد حاصل دو نظام فکري و فرهنگي دانست که بر آرا و انديشه هاي او تأثير اساسي دارند. يکي عبارت است از فرهنگ شفاهي گِيليک که بر مناطقي در شمال انگلستان کنوني حاکم است و متعلق به کشاورزان، ماهيگيران، شاعران و داستان سرايان قديم آن سرزمين است و فرهنگ ديگر رابطه خوبي با فرهنگ گيليکي نداشته و به جاي داستان گويي به نظريه پردازي توجه مي كرد. او در دو فرهنگ سنتي و جديد رشد و تحصيل کرد. مهم ترين آثار او عبارتند از در پي فضيلت، عدالت که؟ کدامين عقلانيت؟ سبک نگارش مک اينتاير پيچيده بوده و به همين سبب است که به توصيه مولف براي فهم آثار او پيش نيازهايي لازم است که يکي از عام ترين آن ها آشنايي با تاريخ فلسفه غرب به ويژه بخش فلسفه اخلاق و سياست است. به دليل اهميت برخي از آثار مک اينتاير، مولف در مقدمه اش به بررسي اهم آراي او در برجسته ترين کتاب هايش مي پردازد تا خواننده و مخاطب اين اثر بتواند درک عميق تري از مطالعه اين کتاب داشته باشد. کتاب «فلسفه اخلاق در تفکر غرب از ديدگاه السدير مک اينتاير» از سه بخش تشکيل شده است. بخش نخست «سنت ارسطويي در فلسفه اخلاق» نام دارد. اين بخش در سه فصل با نام هاي پيشينه ارسطو گرايي، ارسطو گرايي، تداوم ارسطوگرايي در قرون وسطي موضوع را پي مي گيرد و به برجسته ترين مباحث انديشه ارسطو درباره اخلاق مي پردازد. «عصر روشنگري و مدرنيسم» عنوان فصل دوم بوده و مشتمل برسه فصل ديگر با عناوين: فروپاشي پايه هاي دين و اخلاق سنتي و تلاش هاي نافرجام براي نجات آن، ويژگي هاي اخلاق و سياست مدرنيته و پيامدهاي آن و ليبراليسم است. آخرين بخش کتاب را شهرياري«پسامدرنيسم و اصطلاحات مک اينتاير» ناميده  و دربردارنده دو فصل با نام هاي بازنگري و اصلاحات در ارسطوگرايي و نقد و بررسي است.



نسبي گرايي اخلاقي

 نيل لوي
اسفنديار زندپور
ناشر: اميرکبير
چاپ اول:1390
179 صفحه
 نسبي گرايي اخلاقي موضعي بسيار بحث برانگيز است و معتقد است که چيزي به نام قانون مطلق اخلاقي وجود ندارد. « بر طبق ديدگاهي بسيار مشهور معيارهاي لازم براي قابل قبول بودن يک قضاوت اخلاقي به فرهنگ و گروه اجتماعي که قضاوت در آن صورت مي گيرد، بستگي دارد. اين ديدگاه نسبي گرايي ناميده مي شود و مقبوليت خود را از اين حقيقت مي گيرد که فرهنگ ها و گروه هاي اجتماعي در ظاهر معيارهاي متفاوتي براي زندگي دارند. ص7» اين اثر با ارائه تعريفي جامع از نظريه نسبي گرايي تعريفي، تمامي ادله موافق و مخالف آن و همين طور تبعاتي که براي اخلاقيات دارد بررسي مي کند و حتي نقشي که بيولوژي انسان و دشواري جداسازي ارزش هاي فرهنگي از رفتارهاي ذاتي دارد را واکاوي مي کند. در فصل نخست با نام نسبي گرايي اخلاقي و اهميت آن، به تعيين حدود قلمرو مبحث نسبي گرايي پرداخته است. فصل دوم با نام نسبي گرايي اخلاقي: موضعي فکري اين موضوع را پي مي گيرد که آيا نسبي گرايي اخلاقي آموزه اي منسجم است يا خير و در پي اين هدف است آيا نسبي گرايي مي تواند درست باشد يا خير؟ الزامات اخلاقي نسبي گرايي عنوان فصل چهارم است و در آن انگيزه هاي اصلي مخالفان و موافقان نسبي گرايي و رابطه ميان نسبي گرايي اخلاقي و سياست و تساهل بررسي مي شود. فصل چهارم به بررسي شواهد تجربي مربوط به نسبي گرايي مي پردازد.فصل پنجم سعي دارد در طبيعت انسان پايه و بنياني براي اخلاق بيابد و فصل ششم به اين مشکل مي پردازد که غالبا آگاهي غلط خوانده مي شود و اين که آيا مي توان به مردم نشان داد که آن ها مي توانند به واسطه فرايند اجتماعي شدن شان در ارزش هايي که به آن باوردارند دچار اشتباه شوند. در آخرين فصل ميان نسبي گرايي و مطلق گرايي راهي ميانه ترسيم مي شود.



قانون، اخلاق، آزادي: درآمدي بر فلسفه حقوق عمومي و کيفري
 هربرت هارت
محمد راسخ
ناشر: طرح نو
چاپ دوم:1389
 اگر در نوشته هاي فيلسوفان باستان و انديشمندان پس از آن ها جست و جو کنيم خواهيم ديد که ايجاد و تحقق خير و منفعت عمومي به عهده دولت ها بوده است.«خير يا مصلحت يا منفعت عمومي در طول تاريخ و در جوامع گوناگون از سوي دانشمندان و نويسندگان معاني مختلفي به خود گرفته است؛ اما تقريبا در تمامي متون سياسي و اجتماعي سخن از خدمت دولت و حکومت به خير عمومي بوده است و در بسياري از نوشته ها خير يا مصلحت عموم معادل عدالت يا دست کم عنصر مقوم آن به شمار آمده است. ص9 » حقوق عمومي و کيفري هر دو با آزادي هاي فردي سر و کار دارند. در حقوق عمومي مباني و چهار چوب هاي رفتاري در حوزه هاي مختلف زندگي اجتماعي انسان پايه گذاري مي شود. بر اساس آن چه آمد جمع ميان سامان دهي زندگي فرد و اجتماع و تعريف آزادي هاي فردي از مباني اصلي حقوق عمومي به حساب مي آيد. «حقوق کيفري با فرض قابل جمع بودن قانون و آزادي در پي تعيين اعمال مجرمانه و مجازات هاست، تعيين اعمال مزبور اما محتاج دليل و توجيه است.» در اين اثر پروفسور اچ.ال.اي.هارت به بررسي و نقد تحقق آزادي فردي در عين وجود قانون اجتماعي مي پردازد. به همين خاطر مولف به بررسي رابطه ميان قانون، اخلاق و آزادي مي پردازد. مترجم بر اين نظر است که «اگر چه به لحاظ مفهومي و تحليلي يک رابطه ضروري ميان حقوق و اخلاق وجود ندارد ولي به لحاظ وجودي و در واقعيت بيروني حقوق و اخلاق نمي توانند بدون يکديگر وجود يافته و به حيات خود ادامه دهند.» اين اثر از سه فصل تشکيل شده و هر فصل دربردارنده بخش هاي مختلف است که برخي از آن ها عبارتند از: الزام قانون اخلاقي، روسپي گري و همجنس بازي، بي اخلاقي خصوصي و ابتذال عمومي، نظريه هاي معتدل و افراطي.


فلسفه‌ اخلاق

جیمز ریچلز
ترجمه آرش اخگری
انتشارات حکمت

این کتاب تعریف «اخلاق در معنایی حداقلی عبارت است از تلاش برای قرار دادن رفتار خود تحت هدایت عقل، یعنی کاری را انجام دهیم که مناسب‌ترین دلایل برای آن وجود دارد...» را مبنای خود قرار می دهد و می‌کوشد مخاطبان را به درکی نظام‌مند از ماهیت اخلاق و آن‌چه اخلاق از ما می‌طلبد، برساند و این پرسش سقراطی را پیش روی خود قرار دهد که «چگونه باید زیست و چرا؟».
رویکرد کتاب کاملاً تحلیلی و آموزشی است و در آن به مباحثی همچون نسبی‌گرایی فرهنگی، ذهنی‌گرایی اخلاقی، خودگرایی روان‌شناختی و اخلاقی، فایده‌گرایی، قرارداد اجتماعی، اخلاق فضیلت و نسبت اخلاق و دین پرداخته شده است.
البته مؤلف این کتاب سعی نکرده به همه موضوعات مطرح در حوزه اخلاق بپردازد یا همه مطالب ممکن درباره موضوعات موجود در کتاب را مطرح کند بلکه کوشیده است مهم‌ترین آرایی را مدنظر قرار دهد که هر نوآموزی با آن‌ها مواجه می‌شود.
فصل‌های این کتاب به نحوی نوشته شده‌اند که بتوان آن‌ها را مستقل از یکدیگر نیز خواند و در واقع فصل‌های این کتاب جستار‌های جداگانه درباره موضوعاتی متنوع هستند؛ هرچند فصل‌ها با یکدیگر پیوستگی‌های بسیاری نیز دارند.
فصل نخست این کتاب، مفهومی حداقلی از اخلاق را عرضه می‌کند و فصول میانی، مهم‌ترین نظریه‌های عام اخلاقی را مطرح می‌کنند و فصل پایانی، دیدگاه مؤلف درباره‌ چگونگی و شکل یک نظریه رضایت‌بخش اخلاقی را بیان می کند.
جیمز ریچلز، استاد فلسفه دانشگاه آلاباما در بیرمنگام بوده است و برخی از کتاب‌های وی عبارتند از: «پایان حیات: اتانازی و اخلاق» (1986)، برآمده از حیوانات: لوازم اخلاقی نظریه داروین (1990)، آیا اخلاق می‌تواند پاسخی فراهم آورد و مقالات دیگر (1997).

منبع: نشريه اطلاعات حكمت و معرفت

کتاب حکمت عملی شیخ‌الرییس

ایبنا| کتاب «حکمت عملی شیخ‌الرییس» اثری است که با نگاهی به تقسیم‌بندی معمول حوزه فلسفه یا حکمت، آن را به دو بخش نظری و عملی تقسیم کرده و با انتشار مقالاتی می‌‌کوشد حکمت عملی یکی از مطرح‌ترین دانشمندان ایرانی را در میان آثار مختلفش بررسی کند. گرچه بوعلی سینا کتاب مستقلی درباره سیاست ندارد؛ اما با نگاهی به مقالات این کتاب و جست‌وجو در میان آثار این اندیشمند مسلمان، می‌توان تاکید وی را بر این حوزه‌ها مشاهده کرد.

در این کتاب، هشت مقاله از پژوهشگران مختلف به چاپ رسیده است. «شرح حال و نقد نظریه این‌سینا درباره عقل عملی» اثر علی عابدی شاهرودی، «فلسفه عملی این‌سینا» از محمد لنگهاوزن، «سعادت در فلسفه این سینا» نوشته فتحعلی اکبری، «استجابت دعا از دیدگاه ابن‌ سینا» اثر احمد عابدی، «ضرورت نبوت در حکمت و عقل عملی» به قلم امیر دیوانی، «واقع‌گرایی اخلاقی ابن‌سینا» نوشته محسن جوادی و «اندیشه سیاسی ابن سینا» اثر چارلز. ای. باترورث با ترجمه رضا بخشایش و «نظریه سیاسی ابن سینا» اثر احمد فؤاد الاهوانی با ترجمه محمد فیروزکوهی عناوین مقالات منتشر شده در این کتاب هستند.

مجموعه مقالات «حکمت عملی شیخ‌الرییس؛ دفتر بوعلی‌شناسی 1» به کوشش محسن جوادی با شمارگان هزار نسخه، به بهای 10 هزار تومان و در 208 صفحه از سوی انتشارات «چنار» و با همکاری بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی‌سینا منتشر شده است.

كتاب علم جامعه اخلاق (جستارهایی در ابعاد اجتماعی و اخلاقی علم)

امروزه بحث از اخلاق بحثى میان رشته‌اى است و بسیارى از دانشهاى تجربى مانند روانشناسى تجربی مى‌توانند به ما درباره رشد قواى اخلاقى و تقویت اخلاق کمک کنند. به عنوان نمونه، تصور اکثر ما این است که ادبیات تنها می‌تواند از طریق دادن پند و اندرزهاى اخلاقى مستقیم به مساله اخلاق بپردازد.
در این تلقى که در جامعه ما باب است و به همه انواع هنر تسرى داده مى‌شود در بهترین حالت انتظار آن است که اثر هنرى پیامهاى اخلاقى‌اش را نه به صورت مستقیم بلکه به شکلى غیرمستقیم به مخاطب عرضه کند.
البته کسى منکر اهمیت الگودهى و تقویت رفتارهاى اخلاقى نیست، اما نکته آن است که تحقیقات روانشناسى بسیارى، راههاى دیگری را که از قضا شاید مؤثرتر هم باشند به ما معرفى کرده‏‌اند. یکى از این راه‌ها که ریشه در مطالعات مکتب رشدى- شناختى دارد مواجهه فعال با محیط و روبرو شدن با دوراهی‌هاى اخلاقى است.
بین حوزه اخلاق و حوزه حقوق فردی تمایز ظریفی وجود دارد. در اینجا مسئله در واقع به رسمیت شناختن فرد است که در قصه‏‌های کلاسیک کمتر وجود دارد. در جهان امروز و به تبع در ادبیات مدرن برخی حوزه‌ها هستند که حوزه اختیارات و آزادی‌های فردی‏اند و نمی‌توان امر و نهی اخلاقی را به آن‌ها بسط داد.

كتاب «علم جامعه اخلاق (جستارهایی در ابعاد اجتماعی و اخلاقی علم)» توسط دکتر شیخ رضایی و دکتر کرباسی زاده منتشر شد. این کتاب که به جنبه‌های اجتماعی و اخلاقی حول علم می پردازد توسط نشر مینوی خرد و در ۳۳۶ صفحه با تیراژ ۱۵۰۰ نسخه منشر شده است و به قیمت ۱۵۰۰۰ تومان در کتابفروشی‌ها قابل دسترس است.

اعلام برنامه‌های همایش بین‌المللی اخلاق و ادیان


اعلام برنامه‌های همایش بین‌المللی اخلاق و ادیان 9 و 10 اسفند ماه 91

افتتاحیه و اختتامیه
نشست یکم و دوم (اخلاق در اسلام 1 ـ مبانی اخلاق 1)
نشست سوم و چهارم (ادیان و اخلاق ـ مسائل اخلاقی در ادیان)
نشست پنجم و ششم (اخلاق در اسلام 2 ـ مبانی اخلاق 2)
نشست هفتم (اخلاق، صلح و ادیان)

جهت دانلود کل برنامه‌های همایش اینجا کلیک کنید (فایل پی دی اف)

روشنفكري ديني و اخلاق

ام  کتاب: درباب روشنفكري ديني و اخلاق

ناشر: صراط

تعداد صفحات: 342

چاپ:  اول - بهار 1389


مقدمه كتاب

نقد بررسي كتاب درباب روشنفكري ديني و اخلاق

روشنفكري ديني و اخلاق


نام  کتاب: درس‌گفتارهاي در فلسفه اخلاق

ناشر: صراط

تعداد صفحات: 257

چاپ:  اول - پاييز 1388

مقدمه كتاب

تبيين و مفهوم تصميم گيري اخلاقي در كسب و كار مبتني بر دستگاه اخلاقي راس دانلود

عام گرايي و خاص گرايي در فرااخلاقدانلود

بررسي مادري جايگزين از منظر فايده انگاري عمل محور دانلود

زيستن اخلاقي مبتني بر فضيلتدانلود

 كانت، ويتگنشتاين متقدم و نقد اخلاق تجربي دانلود

واقع گرايي و ضد واقع‌گرايي اخلاقي در ويتگنشتاين متأخر


واقع‌گرايي و ضد‌واقع گرايي و موضع اخلاقي كانت