مجله تولید مثل انسانی و اخلاق ژنتیکی

Human Reproduction and Genetic Ethics

home page.

volume 16, issue 2, 2012

1.      Nuket Ornek Buken & Serap Sahinoglu, Gender, Infertitlity, Motherhood, and Assisted Reproductive Technology (ART) in Turkey.  (Direct link)

جنسيت، نازايي ، مادر بودن،  و تکنينک کمک‌باروري  در ترکيه

2.      Ana Sofia Carvalho & Susana Magalhães, Searching for Otherness: The View of a Novel.  (Direct link)

جستجو براي غيريت: نمايي از يک رمان

3.      Michael Fuchs, Reshaping Human Intelligence: The Debate About Genetic Enhancement of Cognitive Functions.  (Direct link)

 شکل‌دهي مجدد هوش (اطلاعات) انساني: بحث در مورد بهبود ژنتيکي کارکردهاي شناختي

4.      Matt James, Book Review: Assisting Reproduction, Testing Genes: Global Encounters with New Biotechnologies. Daphna Birenbaum-Carmeli and Marcia C. Inhorn (Eds) Berghahn Books, 2009. 256 Pages. Hardback. ISBN 978-1845-456252. RRP: £58.00.  (Direct link)

معرفي کتاب: کمک به باروري، آزمايش ژن‌ها، مواجهه‌هاي جهاني با بيوتکنولوژي جديد.............

5.      Ramani Leathard, Book Review: Islam and New Kinship: Reproductive Technology and the Shariah in Lebanon (Fertility, Reproduction and Sexuality Series) . Morgan Clarke Berghahn Books. 262 Pages. Hardback. ISBN 978-1845454326. RRP: £50.00.  (Direct link)

مرور کتاب: اسلام  و خويشاوندي جديد: فن‌آوري باروري و شريعت در لبنان (سلسله ناباروري، توليد مثل و جنسيت).....................   

7.      David J. Nixon, Should UK Law Reconsider the Initial Threshold of Legal Personality?: A Critical Analysis.  (Direct link)

آيا قانون بريتانيا بايد درباره  آستانه (مدخل) اوليه شخصيت حقوقي تجديد نظر کند: يک تحليل انتقادي

8.      Kavita R. Shah, Balancing Consciences: How Our Obsession with Autonomy Sacrifices Our Duty to Our Patients.  (Direct link)

موازنه وجدان‌ها: چگونه دلمشغولي ما نسبت به خودمختاري، وظيفه ما نسبت به بيماران‌مان را قرباني مي‌کند.


9.      Trevor Stammers, Book Review: Bioethics at the Movies. Edited by Sandra Shapshay, Johns Hopkins University Press, 2009. 380 Pages. Paperback. ISBN 978-0801890789. RRP: £29.  (Direct link)

مرور کتاب: اخلاق زيستي در فيلم‌ها

10.  Rodney Taylor, Book Review: Christian Bioethics: A Guide for the Perplexed. Agneta Sutton T&T Clark, 2008. 192 Pages. Paperback. ISBN 978-0-567-03196-6. RRP: £14.99.  (Direct link)

مرور کتاب: اخلاق‌زيستي مسيحي.....

 

11.  Rodney Taylor, Book Review: The Complete Guide to IVF: An Insider's Guide to Fertility Clinics and Treatments. Kate Brian Piatkus Books, 2009. 298 Pages. Paperback. ISBN 978-0-7499-0970-3. RRP 12.99.  (Direct link)

مرور کتاب: راهنماي کامل براي لقاح خارج رحمي.............

چهار كتاب در حوزه اخلاق فناوري اطلاعات



Ethics and Technology

Herman T.Tavani
Wiley (2010)


اخلاق و فناوري
دكتر هرمان تي. تاواني، استاد فلسفه در ريور كالج نيوهمشاير و رئيس انجمن بين‌المللي اخلاق و تكنولوژي اطلاعات (INSEIT)، ‌پيش از اين نيز آثاري را در همين حوزه به چاپ رسانده. كتابچه راهنماي اخلاق كامپيوتر(2008)، حقوق شخصي و مالكيت روشنفكري در جهان شبكه‌ها: تئوري و عمل (2005)، درآمدي كوتاه بر استدلال انتقادي (2005)، اخلاق، كامپيوتر و ژنوم، و مطالعاتي در سپهر عمومي (2001) از جمله آثار او هستند. اما تازه‌ترين كتاب وي با عنوان اصلي اخلاق و فناوري و عنوان فرعي گفت‌وگوها، ‌پرسش‌ها و  استراتژي‌ها، در 432 صفحه و به زبان انگليسي، ‌منحصراً رابطه اخلاق و فناوري را مورد واكاوي قرار داده است. او معتقد است استفاده از آخرين تكنولوژي‌ها، مستلزم به كاري تازه‌ترين قواعد اخلاقي است. هر فصل حاوي چند مطالعه موردي، پيرامون فناوري‌هاي جديد است و در پايان هر بخش پرسش‌هاي احتمالي مطرح شده و پاسخ آنها، طي چند جمله و گاه واژه كليدي به دست داده شده است. از جمله مباحث جالب كتاب يكي رابطه جوامع اينترنتي و دموكراسي است و ديگري جهاني شدن در تكنولوژي‌هاي پيشرفته. همچنين بحث امنيت در فناوري و جرايم جديد در تكنولوژي‌هاي جديد از مفصل‌ترين فصول اين كتاب هستند. پس از يك مقدمه، يك قدرداني و يك پيشگفتار، فصل اول با درآمدي بر اخلاق و ارتباط آن با سپهر عمومي مطرح مي‌شود. مفاهيم، چشم‌اندازها و چارچوب‌هاي متدلوژيك از ديگر قسمت‌هاي اين فصل است. فصل دو، مفاهيم اخلاقي و نظريه‌هاي اخلاقي نام گرفته و محور اصلي آن تاسيس و توجيه يك نظام اخلاقي است. انديشه‌هاي انتقادي و مباحث منطقي عنوان فصل سوم كتاب است كه به ابزارهاي تكامل در تكنولوژي و اخلاق مي‌پردازد. فصل چهار اخلاق حرفه‌اي، قوانين رفتاري و واكنش‌هاي اخلاقي را مطمح نظر قرار داده و فصول بعدي به ترتيب عبارتند از: پنج ـ حريم خصوصي و فضاي عمومي، شش ـ امنيت در فناوري. هفت ـ جرايم جديد در حوزه فناوري اطلاعات. هشت ـ از ميان رفتن حق مالكيت خصوصي. نه ـ تجارت و رابطه آن با فناوري‌هاي جديد. ده ـ مشاغل ديجيتال. يازده ـ جامعه، هويت شخصي و تلقي ما از «خود». دوازده ـ جنبه‌هاي اخلاقي ظهور و تبديل تكنولوژي‌ها. يك واژه‌نامه و يك نمايه عام پايان‌بخش كتابند. اما پيش از آن سؤالاتي كه در هر فصل ارائه شده، به نوبه خود از جذابيت و گاه عمق بسياري برخوردار است. مضامين مطرح شده در اين پرسش‌ها لزوماً با مباحث هر فصل مرتبط نيستند، اگرچه در اغلب فصول اين موضوع رعايت شده. اخلاق در وبلاگ نويسي، نوجوانان و قوانين مربوط به مسائل جنسي در اينترنت، خشونت در برخي تكنولوژي‌هاي جديد، بازي‌هاي كامپيوتري، تجارت مجازي، هكرها و قواعد خاص دنياي آنها از جمله مسائلي هستند كه در ضمن اين پرسش و پاسخ‌ها مطرح مي‌شوند.



Ethics in information Technology


George Reynolds
Course Technology (2009)


اخلاق در فناوري اطلاعات
بنيادهاي نظام‌هاي اطلاعاتي (2011)، اصول نظام‌هاي اطلاعاتي (2009)، فناوري اطلاعات براي مديران (2009) و چندين كتاب ديگر در زمرة آثاري هستند كه جورج رينولدز استاد علوم كامپيوتري و نويسنده متبحر در اين حوزه نگاشته است. او در دانشگاه‌هاي سين‌سيناتي و ميامي و كالج سن ژوزف به تدريس مشغول است و حدود سي سال است كه در حوزة فناوري‌هاي جديد و به‌ويژه فناوري اطلاعات تحقيق مي‌كند. اكنون برخي از مفاهيمي كه در حوزه فلسفه اخلاق و فلسفه سياسي كاربردي خاص داشته‌اند، با پيشرفت فناوري اطلاعات دچار چالش‌هايي شده‌اند كه از آن جمله مي‌توان به مفهوم مالكيت، مفهوم حريم خصوصي، مفهوم توزيع قدرت، مفهوم آزادي‌هاي اساسي و مفهوم مسئوليت اخلاقي اشاره كرد (جام جم، 22 آذر 1385). رينولدز اما معتقد است كه بحث از اخلاق فناوري اطلاعات، داراي عناصري منحصر به فرد است و همين امر در مواجهه با فضاي سايبر يا محيط‌هاي شبكه‌اي يا به‌طور كلي رايانه‌ها ما را ملزم مي‌سازد كه توجهي اختصاصي به مسائل آن داشته باشيم. به عقيده او هرچه فناوري اطلاعات بيشتر پيشرفت مي‌كند، امكان فريب‌كاري نيز ابعاد جديدتري پيدا مي‌كند. بايد در باب ارزش‌هاي سنتي تامل كرد و مفاهيم و اصول اخلاقي را چنان گسترش داد كه موقعيت‌هاي نوظهور را پوشش دهد. به همين مناسبت، رينولدز كتاب خود را در 484 صفحه، يكسره به رابطه اخلاق با فناوري اطلاعات اختصاص داده. او مي‌گويد اخلاق فناوري اطلاعات يا IT Ethics يكي از مباحثي است كه در اخلاق كاربردي مطرح مي‌شود. اين يك موضوع ميان رشته‌اي است و به مسائلي مي‌پردازد كه كاربرد و گسترش فناوري اطلاعات موجبات پديد آمدن آنها را فراهم آورده است. پرسش‌ها و مسائل اين حوزه به بنيان‌هاي ارزشي افعال و مسئوليت‌هاي افراد در گسترة فناوري اطلاعات مربوط مي‌شود در همين رابطه او چند محور را براي پژوهش خويش انتخاب مي‌كند: الف ـ مطالعات فلسفي در حوزة اخلاقي فناوري اطلاعات. ب ـ حريم خصوصي و فناوري اطلاعات. ج ـ حقوق فناوري. د ـ قوانين و دستورالعمل‌هاي قانوني. كتاب در نه بخش و پنج ضميمه تنظيم شده است.  عناوين فصول و مضامين مندرج در آنها به ترتيب از اين قرار است: يك ـ ديدگاه كلي درباره اصول اخلاقي. دو ـ اصول اخلاقي براي آي‌تي، حرفه‌اي‌گري و كاربران آي‌تي. سه ـ كامپيوتر و جرايم يارانه‌اي. چهار ـ حريم خصوصي. پنج ـ آزادي بيان. شش ـ مالكيت علمي روشنفكران. هفت ـ توسعه نرم‌افزاري. هشت ـ كاربران. نه ـ تأثير فناوري اطلاعات بر كيفيت زندگي. ضميمه يك ـ درآمدي مختصر بر اخلاق. ضميمه دو ـ انجمن ماشين‌آلات كامپيوتري (ACM)، قوانين اخلاقي و رفتار حرفه‌اي. ضميمه سه ـ انجمن فناوري اطلاعات. ضميمه چهار ـ مديريت نرم‌افزاري و مجموعه قوانين اخلاقي. ضميمه پنج ـ استانداردهاي اخلاقي براي عضويت در انجمن‌هاي فناوري اطلاعات.

The Cambridge Handbook Of
Information And Computer Ethics
Edited by Luciano Floridi

CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS

Cambridge University Press 2010

کتاب همراه کمبريج دربارة

اخلاق اطلاعات و رايانه
لوچيانو فلوريدي
انتشارات دانشگاه کمبريج، نيويورک 2010
327 صفحه
بخش اول کتاب مشتمل بر دو مقاله است؛ در مقالة اول که با عنوان «اخلاق پس از انقلاب اطلاعاتي» به قلم لوچيانو فلوريدي رقم خورده، نويسنده اذعان داشته که پس از انقلاب اطلاعاتي در عصر جديد بشر زيست‌گاهي نو براي خود پرداخته است و آن زيست‌گاه جز عرصة اطلاعات و جهان مجازي نيست؛ او در اين مقاله تلاش کرده است دربارة مختصات عرصة اطلاعات تحليلي ارائه کند که بتوان بر پاية آن ماهيت اخلاق و ارزش‌ها را در جهان اطلاعات دريافت. اما در مقالة دوم اين بخش ريشه‌هاي تاريخي اخلاق اطلاعات و رايانه جستجو شده است. نويسنده با روايتي از ريشه‌هاي ارسطويي بحث خود را آغاز کرده و در ادامه بحث مفصلي دربارة نظريات واينر ارائه کرده و در آخر نيز سخني در باب نظرية فلوريدي درباب اخلاق اطلاعات به ميان آورده است. بخش دوم اين اثر با عنوان «رويکردهاي اخلاقي» سه مقاله را در خود جاي داده است. مقالة اول که توسط فليپ بري نگاشته شده است، به موضوع ارزش‌ها در عرصة فن‌آوري اختصاص دارد. در مقالة دوم نيز  نويسنده از کاربرد نظريه‌هاي هنجاري در اخلاق رايانه سخن گفته است. ديگر مقالة اين بخش با عنوان «اخلاق اطلاعات» باز اثرِ لوچيانو فلوريدي است. نويسنده در اين مقاله ابتدا در راستاي نيل به رويکردي مناسب به اخلاق اطلاعات، تحليلي از رويکردهاي مختلف به اين رشتة جديد ارائه کرده است و سپس به ارائة ديدگاه خود در اين خصوص پرداخته و در نهايت نيز به برخي اشکالات و سوء تفاهم‌ها پاسخ داده است. مبسوط‌ترين بخش اين کتاب، بخش سوم، دربردارندة شش مقاله است و به موضوعِ «موارد اخلاقي در اخلاق رايانه» اختصاص دارد. مقالة نخست با عنوان «موارد اجتماعي در اخلاق رايانه» اثر برن کرستن استال است. مقالة دوم، «حقوق و اخلاق رايانه»، از جان سالينز است و در آن به موضوعاتي همچون هويت و اطلاعات، حقوق شخصي و ارتباطات جهاني، آزادي بيان، هرزه نگاري، شايعات و آزار اينترنتي و... پرداخته شده است. مقالة سوم «نبرد، امنيت و اخلاق رايانه» نام دارد و جان آرکويلا در آن موضوعاتي همچون رايانه‌ها در جنگ و ملاحظات اخلاقي، جاسوسي مجازي، توسط دولت ـ ملت‌ها و شبکه‌هاي تروريستي، سه راه براي ترور مجازي و... را مطرح کرده است. ديگر مقالة اين بخش از اليسون ادمز است و «ارزش‌هاي شخصي و اخلاق رايانه» نام دارد. در اين مقاله مباحثي از قبيل اجتماع مجازي، هويت جنسي و فن‌آوري اطلاعات وارتباطات، مردمان سالخورده و اينترنت و... مطرح شده‌ است. در مقالة پنجم با عنوان «اطلاعات جهاني و اخلاق رايانه» نيز نويسنده به موضوعاتي مانند شهروندان آنلاين جهاني، چشم‌انداز جهاني دربارة حريم خصوصي، پلوراليزم اخلاقي در فن آوري اطلاعات وارتباطات جهاني و... پرداخته است. و بالاخره جان وکر و ادم هنکه در مقالة «اخلاق رايانه و زمينه‌هاي کاربردي» که پايان‌بخش اين قسمت از کتاب است دربارة اخلاق رسانه‌، اخلاق پزشکي، اخلاق زيستي، اخلاق محيطي و مسائلي از اين دست سخن گفته‌اند. چهارمين بخش از اين اثر به «موارد اخلاقي در زمينه‌هاي مصنوعي» اختصاص دارد و مشتمل بر سه مقاله است. در مقالة نخست با عنوان «اخلاق صنايعِ فن‌آوريِ اطلاعاتي»، وينسنت ويگل به دو جنبه توجه کرده است نخست از ابعاد اخلاقي در عرصة آنچه بشر در زمينة فن‌آوري اطلاعات ساخته است سخن گفته است و در مرحلة ديگر موضوع را از اين حيث بررسي کرده که صنايع بشري در اين زمينه چه تحولاتي را در زمينة اخلاق پديد مي‌آورند؛ او مسئلة عامل‌هاي اخلاقي غير انساني و رايانش و مسائلي از اين قبيل را در اين بخش مورد بررسي قرار داده است. در مقالة ديگر با عنوان «زندگي مصنوعي، عامل‌هاي مصنوعي، واقعيت مجازي: فن‌آوريِ پيشکاري خودمختارگون»، کالين آلن بحثي دربارة صنايع مجازي و رايانشي که نقش عامل‌هاي خود مختار را ايفا مي‌کنند ارائه کرده است. مقالة پاياني اين بخش از استفن کلارک است و «دربارة فن‌آوري‌هاي جديد» نام دارد. او در اين مقاله درباب حريم خصوصي، خودمختاري، تهديد و ايمني، فن‌آوري‌هاي آينده و... مباحثي را مطرح کرده است.  بخش پاياني اين اثر دربارة فرااخلاق است و تنها يک مقاله را در خود جاي داده است. مقاله‌اي از هرمن،ت، تاواني با عنوان «مناظرة مبناگرايانه در باب اخلاق رايانه»؛ او بحث خود را با طرح فلوريدي/سندرز آغاز کرده است و در ادامه طرح ديگري براي تحليل مناظرة مبناگرايانه ارائه کرده است و در نهايت از لزوم مطرح شدن نظريات هنجاري جديد و چارچوب‌هاي روش شناختي در اخلاق سخن گفته است. حسن ختام اين اثر نيز مقاله‌اي از لوچيانو فلوريدي است که «اخلاق جامعه‌اي اطلاعاتي در جهاني همه‌گير شده» نام دارد. او در اين مقاله به مسئلة جهاني شدن و همه‌گير شدن و ارتباط اين پديده با فن‌آوري ارتباطات و اطلاعات توجه کرده است و مسئلة اخلاق اطلاعات را از اين منظر مورد بررسي قرار داده است.

Ethical And Social Issues in the Information Age
Joseph Migga Kizza

Springer- Verlag London Limited 2010

مسائل اخلاقي و اجتماعي در عصر اطلاعات

جوزف ميگا کيزا
انتشارات اشپرينگر/ 2010
فصل نخست  اين اثر به تاريخ رايانش اختصاص دارد. نويسنده در اين فصل مسائلي از قبيل توسعة تاريخي رايانش و فن‌آوري اطلاعات، توسعة اينترنت، مسائل اخلاقي و اجتماعي رايانش و آموزش اخلاق رايانه را به عرصة بحث و نظر کشانده است. در فصل دوم موضوع اخلاق و قانون مطرح شده است نويسنده در دو بخش جداگانه اين دو موضوع را در عرصة مورد بحث کاويده است در بخش مربوط به حوزة اخلاق مسائلي از قبيل نظريات اخلاقي، تصميم‌گيري اخلاقي و... مطرح شده‌اند و در بخش قانون نيز مواردي همچون قانون طبيعي، قانون عرفي و... مورد بحث و بررسي قرار گرفته‌اند. فصل سوم به موضوع اخلاق و تحليل اخلاقي اختصاص دارد. در اين فصل نويسنده در هفت بخش مسائلي از قبيل تعريف سنتي، نظريات اخلاقي و تعريف کاربردي از اخلاق و... را مطرح کرده است. فصل چهارم که «اخلاق و حرفه‌ها» نام دارد، مسائلي همچون تکامل حرفه‌ها، تصميم‌گيري حرفه‌اي و اخلاق و ... را در خود جاي داده است.فصل پنجم «گم‌نامي، امنيت، حريم خصوصي و آزادي‌هاي مدني» نام دارد. در اين فصل در بخش‌هاي جداگانه‌اي به موضوعاتِ گم‌نامي، امنيت، حريم خصوصي و چهارچوب اخلاقي و حقوقي اطلاعات پرداخته شده است.فصل ششم «حقوق مالکيت معنوي و فن‌آوري رايانه» نام دارد. مباحثي که در اين فصل مطرح شده‌اند عبارتند از: محصولات و خدمات ريانه، مباني مالکيت معنوي، مالکيت، جرائم مربوط به مالکيت معنوي و .. نويسنده در فصل هفتم با عنوان «زمينه‌هاي اجتماعي رايانش» مباحثي از قبيل توزيع ديجيتالي، فن‌آوري اطلاعات و ارتباطات در محل‌هاي کار، نظارت بر کارمندان و محل کار و... را مورد بحث و بررسي قرار داده است.فصل هشتم، «موارد نرم‌افزاري: خطرات و مسئوليت‌ها»، در بردارندة مسائلي است از قبيل: تعاريف، حطرات، محافظت مصرف‌کننده و... فصل نهم به جرائم رايانه‌اي اختصاص دارد. برخي از مباحثي که در اين فصل مطرح شده‌ است عبارتند از: تاريخ جرائم رايانه‌اي، انگيزه‌هاي حمله‌هاي رايانه‌اي.
نويسنده در فصل دهم «کرانه‌هاي جديد براي اخلاق کامپوتر» به مسئلة تحولات جديد در عرصة رايانه و تأثير آن‌ها بر اخلاق رايانه پرداخته است. فصل يازدهم به موضوع اجتماع پديدآمده در شبکه‌هاي اينترنتي و اخلاق در فضاي مجازي اختصاص دارد. در اين فصل مسائلي از قبيل حفاظت از فضاي مجازي، حق مالکيت معنوي در فضاي مجازي و... مطرح شده است. فصل دوازدهم دربارة شبکه‌هاي رايانه‌اي و جرائم آنلاين است. نويسنده در اين فصل مطالبي دربارة جرائم رايانه‌اي و مسئلة دفاع در برابر اين جرايم ارائه کرده است. نويسنده در فصل سيزدهم به موضوع تحقيق و بررسي جرائم رايانه‌اي به شيوه‌هاي حقوقي و محکمه پسند پرداخته است و مباحثي در اين خصوص مانند مسئلة شواهد رايانه‌اي و نحوة تحليل آن‌ها و تهية گزارش‌هاي تحقيقاتي مطرح کرده است. چهاردهمين و آخرين فصل اين اثر به مسئلة تشخيص هويت و بيومتريک اختصاص دارد و نويسنده در بخش‌هاي جداگانه مباحثي در خصوص بيومتريک دست، صورت، انگشت، دست‌خط و شبکية چشم ارائه کرده است. پايان بخش کتاب نيز سه ضميمه است که نويسنده آن‌ها را به اين اثر افزوده است. اين کتاب توسط آقاي دکتر رضا بخشايش ترجمه شده است و به‌زودي از سوي شوراي عالي اطلاع‌رساني کشور با همکاري دانشگاه قم منتشر مي‌شود.

منبع:

 معرفي كتاب/مرضيه سليماني

-------------------------------------

مطالب مرتبط:

پنج كتاب درباره فتوت و جوانمردي

مدخل «فلسفه اخلاق و فلسفه سياسي آدام اسميت» در دايره‌المعارف استنفورد

Adam Smith's Moral and Political Philosophy

آشنایی با کتاب «نظریه عواطف اخلاقی» اَدَم اسمیت/ كتاب «زندگی و اندیشه‌های ادم اسمیت»

«همدلی» از «همزبانی» بهتر است

دکتر شیرزاد پیک‌حرفه

آشنایی با کتاب «نظریه عواطف اخلاقی» اَدَم اسمیت1
اسمیتی که بسیاری از اندیشمندان دوره جدید، مانند مارتا نوسبام، لوک بولتانسکی، نیر ایزیکُویتس، امارتیا سن و ...، به ما معرفی می‌کنند هیچ شباهتی با آن تصویر کلیشه‌ای گذشته از او (به‌عنوان پدرخوانده سرمایه‌گرایی و مجسمه حرص، طمع، خودخواهی و کمیت‌محوری) ندارد.
اندیشمندانِ موجِ جدیدِ احیایِ ادم اسمیت و اندیشه‌های مهجور او برآن‌اند قطعات جدیدی را به جورچینِ تصور ما از اسمیت بیفزایند و تصویری نو از او ارائه دهند. علت اصلی این تغییر تصویر، توجه به کتابی از اسمیت است که برای مدت‌ها سخت مورد بی‌مهری واقع شده است. کتاب نخست اسمیت، نظریه عواطف اخلاقی (از این پس: TMS)، باعث شهرتش شد، اما تحت‌الشعاع کتاب بعدی‌ او، پژوهشی درباره ماهیت و علل ثروت ملل (از این پس: WN)، قرار گرفت. اسمیت، پس از طرح مفهوم بسیار مهم «همدلی» در TMS، برای تکمیل طرح‌هایش دست‌به‌کارِ نوشتن WN شد. او بر این باور بود که مشکلاتی که برای تامین ضروریات اولیه در جامعه پیش می‌آیند، حاکی از گزینش‌های اخلاقی جامعه‌اند. از نظر او بی‌عدالتی‌ها همیشه، پیش از آنکه مسائلی اقتصادی باشند، مسائلی اخلاقی‌اند. اسمیت زندگی‌اش را صَرف تلاش برای نشان‌ دادن این امر کرد که اقتصاد باید در کنار اخلاق مطرح شود و هیچ‌یک از این‌دو نمی‌تواند دیگری را نادیده بگیرد.
نظریه اقتصادی کلاسیک بیشتر تمایل داشت قرائتی از WN ارائه کند که کاملا جدا از اثر اخلاقی‌ اسمیت باشد؛ اما اسمیت، خود، این دو اثرش را در ساختار نظام‌مندی مرتبط به هم می‌دانست. او سال‌ها پس از انتشار WN کماکان به ویرایش TMS می‌پرداخت و TMS را «بسیار باارزش‌تر» می‌دانست. اسمیت سال‌های پایانی عمرش را صَرف اصلاح مجدد TMS کرد و این توجه همیشگی او به TMS بیانگر اهمیت آن در نزد او است.
آثار جدیدی که درباره اسمیت نوشته شده‌اند بر ارتباط درونی نظام فکری او تاکید می‌کنند و توجه خاصی به نظریه اخلاقی او دارند. برای تکمیل جورچینِ اندیشه‌های ادم اسمیت باید TMS و WN را مکمّل یکدیگر دانست (نه جدا از هم) و لُبِّ لُباب و جان کلام موج جدید احیای ادم اسمیت تاکید بر همین نکته بسیار مهم و تحقق آن مستلزم انجام پژوهش‌های میان‌رشته‌ای ـ‌به‌ویژه در گروه‌های فلسفه، اقتصاد و علوم سیاسی‌ـ است........ادامه

پاورقی:
1- این مقاله وام‌دار جک راسل وینستین (Jack Russell Weinstein) و اثر سترگش، On Adam Smith  است. چندی پیش، این کتاب را،  باعنوان زندگی و اندیشه‌های ادم اسمیت، به فارسی برگرداندم. حاصل کار، در بهمن‌ماه سال جاری، در انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به زیور طبع آراسته شد.


پنج كتاب درباره فتوت و جوانمردي



Jawanmardi
A Sufi Code of Honour
Lioyd Ridgeon
Edinburgh University Press

جوانمردي: آيين نامة صوفيانة شرافت

لويد ريجون براي ايرانيان و به ويژه پژوهندگان حوزة تصوف، نامي آشنا است. او استاد مطالعات اسلامي در دپارتمان الهيات دانشگاه گلاسكو است. جوانمردي، با عنوان فرعي آيين نامة صوفيانة شرافت، كتابي است كه لويد ريجون در 224 صفحه و هشت فصل تنظيم كرده و در 30مه 2011 (حدودا نيمة خرداد 1390 شمسي) روانة بازار خواهد كرد. در اين كتاب، ريجون بار ديگر، مضموني ديگر از فلسفه، عرفان و البته اخلاقيات ايراني را بررسي كرده. او در مقدمه مي‌گويد:
«جوانمردي يكي از عناصر اصلي تصوفِ ايراني است. جوانمردي همان خصلتي است كه صوفي را در مقابل ديگران متواضع ساخته و گناهانِ ديگران را از نظر وي دور مي‌دارد. در حقيقت، جوانمردي بر همان خصلت‌هاي پسنديده‌اي تاكيد مي‌ورزد كه خودِ اسلام مورد تأييد قرار داده، اين ويژگي يك اسلامِ ليبرال و انسان دوست است.» اساس كار ريجون، آن‌گونه كه خود مي‌گويد، كتاب الفتوة اثر شهاب‌الدين سهروردي، فتوت‌نامة ميرزا عبدالعظيم‌خان قريب و رسالة حاتم طايي تاليف حسين واعظ كاشفي است.
او با ترجمة اين سه متن، آنها را به لحاظ رابطة بينامتنيت تحليل كرده، براي هر يك مقدمه‌اي حاوي درآمدهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي نگاشته و شرح احوال نويسندگان را نيز به دست داده است. علاوه بر آن، مضامين ديگري در ارتباط با فتوت در فصول مختلف كتاب مورد واكاوي قرار گرفته. فتوت يا جوانمردي صوفيانه در قرون ميانه (فصل دو)، عناصر اصلي در فتوت‌نامة سهروردي، فرآيند رساله‌نويسي در ميان فتيان، گذشتة فتيان، آيندة جوانمردان، تغيير اخلاق، فعاليت‌هاي نظامي، عصر جديد، دوران صفوي، انجمن‌ها و... از آن جمله هستند.



Ayine Javanmardi Fotowwat


Mohammad Ja'far mahjoub
Biblio the ca Persica

آيين جوانمردي: فتوت

اين كتاب را شايد بتوان آخرين اثر شادروان محمدجعفر محجوب ناميد. او در اين اثر 194 صفحه‌اي، از ريشه‌شناسي واژة فتوت در لغت عرب آغاز كرده و با مشتقات گوناگون آن در قرآن كريم بحث‌هاي خود را تداوم مي‌بخشد. شادروان محجوب در اين كتاب عنوان مي‌كند كه براي فتوت نيز مانند تصوف ـ تعريف جامع و مانعي نمي‌توان يافت اما وجه مشترك و ركن اساسيِ هر دوي آنها ايثار است. تركيب آيين فتوت با عياري و پديد آمدنِ راه و رسم و آداب و ترتيب و حتي زباني خاص براي آن از ديگر بخش‌هاي كتاب است. استحكام فتوت در آغاز قرن سوم هجري، ورود آن به شعر و ادب و در افتادنِ فتيان به فساد، رذايل اخلاقي و منكرات، در اين سير تحولي به طور كامل توضيح داده شده. بر اين اساس، در عصر سلطنت آل‌بويه در عراق، جوانمردان و عياران دسته‌هاي مخالف و موافق يكديگر تشكيل دادند. در اواسط قرن چهارم، راه و رسم خويش را به تكيه‌گاهي ديني متكي كردند و از اواخر قرن چهارم به بعد، لفظ عيار و شاطر و فتي كاملا با يكديگر مترادف شد. اما در سال 424 و پس از آن، فتنة عياران بالا گرفت. از ديگر فصول كتاب مي‌توان به فتوت عصر ناصري، منشور فتوت، انتشار فتوت در سرزمين تركان آسياي صغير، ذكر فتوت در آثار نويسندگان و مورخان كلاسيك، تبديل شدن فتوت به صنف و كم شدن دخالت فتيان در امور سياسي اشاره كرد. ارائه نمونه‌هاي تاريخي از كتب و رسائل فتيان، گفتارهاي تاريخيِ جوانمرداني مثل ابوحفص نيشابوري و نوح عيار، فتوت از منظر عرفا، طبقه بندي و كاركردهاي اجتماعي فتيان و فلسفة عملي جوانمردي از ديگر بخش‌هاي اين كتاب است. پانوشت‌هاي سودمند و نسبتاً مفصل كتاب، به ويژه آن‌جا كه از رابطة شواليه‌گري و شهسواري، منابع عربي فتوت و خاستگاه نظامي عياران بسيار كارآمد است.

Ibn Arabi
L'initiation ? La Futuwwa


Laila Khalifa
Albouraq

تشرف به فتوت از ديدگاه ابن‌عربي

ليلا خليفه در اين كتاب با ارجاع به آثار گوناگون محي‌الدين ابن عربي، عناصر مرتبط با فتوت را بيرون كشيده و به تحليل و واكاوي آنها مي‌پردازد و عمدة تمركز او البته بر فصل‌هاي 42، 146 و 147 فتوحات مكيه است. خليفه در مقدمه اشاره مي‌كند كه فتوت، مفهومي پيچيده و پيشا اسلامي است كه در جريان سنتي تصوف از اهميت معنوي بسياري برخوردار است. آغازگر مباحث كتاب، تعريف «فتي» و ارتباط آن با شرافت، سخاوت، ايثار و خردمندي است. خليفه مي‌گويد به جز فصول سه‌گانة فتوحات، ابن‌عربي رسالاتي مستقل نيز در فتوت نوشته است. او در جايي فتيان را از شاگردان ملامتيه مي‌داند (انّ‌ الفتيان تلامذة الملامتيه) و همانند سلمي، مقام ملامتي را عالي‌تر از مقام و مرتبة صوفي قلمداد مي‌كند. در جايي ديگر، ابن عربي فتوت را به اخلاق حسنه، بذل نعمت‌هاي خدا به بندگان، تخلق به اخلاق خداوندي و ترجيح اوامر دين بر خواسته‌هاي نفس تعريف كرده و سپس مواردِ «ترك فتوت» را برمي‌شمارد؛ حالتي كه گاه ـ در بعضي موارد ـ پيش مي‌آيد. در فصل يا باب 146 فتوحات ابن عربي صراحتا مبحث فتوت را واكاوي كرده، در آنجا مي‌گويد: خداوند غني عن‌العالمين و واجب‌بنفسه، او غني مطلق است و عالم را از سر نياز خلق نكرده بلكه عالَم را براي عالَم و ايثار و بذل و بخشش از جانب خود بر واحديت و يكتايي اش ايجاد كرد و اين، عين فتوت و جوانمردي است. سپس عنوان مي‌كند كه هر چند اسم فتي در زمرة اسماء الهي قرار ندارد، از حيث معنا يك وصف و نعت الهي است. كتاب عنوانِ فرعيِ «tasawwuf et Prophéties و conquêtes و illuminations» و عنوان عربيِ فازالقمر الفتوة را بر روي جلد دارد. 362 صفحه است و در سال 2001 در بيروت به چاپ رسيده.


Chivalry and Violence in
Medieval Europe


Richard W.Kaeuper
Oxford University Press
شهسواري و خشونت در  اروپاي قرون وسطي

اين كتاب مي‌كوشد مفهوم جوانمردي را با توجه به سرشت حقيقي و جايگاه آن در جامعة قرون وسطي باز گويد. به عقيدة نويسنده، مورخان مدرن و نويسندگان كهن در مورد شواليه‌گري اروپا ديدگاهي رمانتيك  داشته و بر اساس پيش داوري‌هاي قبلي در پيش گرفته‌اند. بدين ترتيب، او به نقد اين ديدگاه پرداخته و عنوان مي‌كند كه شواليه‌هاي قرون وسطي نه تنها همواره نقشي مثبت نداشته‌اند و در اثبات خصايص جوانمردانه نكوشيده‌اند؛ بلكه در بيشتر مواقع با رفتار خشونت‌آميز و بر پايي جنگ نقشي مشكل‌زا و ابهام‌آميز ايفا كرده‌اند(ص3).
ريچارد كوپر ـ استاد تاريخ دانشگاه روچستر در نيويورك ـ براي اثبات نظرية خويش در متون ادبي و تاريخي قرون وسطي و برخي تفاسير مدرن آنها به تفحص پرداخته، در حين كار به مطالب جالبي برخورده و برهمين اساس مفاهيم ضمنيِ ديگري را نيز تعريف كرده است. مفهوم خشونت در قرون وسطي، ساختار اجتماعيِ جوامع اروپايي در قرون وسطي و مؤلفه‌هاي ذهنيِ شواليه‌ها از آن جمله‌ هستند. او در مي‌يابد كه در دوران قرون وسطي دو نوع خشونت وجود داشت: قانوني و غيرقانوني. و خشونت قانوني براي ايجاد نظم به كار مي‌رفت. او با رجوع به فرقه‌هاي ديني آن دوران به عقايدي مثل باورهاي راهبان نورمَن برمي‌خورد كه مي‌گفتند خشونت، اگر دليلِ حق داشته باشد، قابل قبول است و براي پايان دادن به يك عمل خطا بايد به خطاي ديگري توسل جُست(ص13). همچنين استفادة اعضاي خاندان سلطنتي از زور و خشونت در آثار ادبي و قصه‌هاي شهسواري قرون وسطي نيز ديده مي‌شود. در ميان خودِ شواليه‌ها نيز درگيري و رقابت هميشه وجود داشت. شواليه‌هاي سياه با يكديگر مي‌جنگيدند و به يكديگر حمله مي‌بردند(ص22). عقيده بر اين بود كه اين شواليه‌ها ذاتي اهريمني دارند و در برخي موارد، روح شواليه‌هايي هستند كه به خاطر ارتكاب گناه مجازات شده‌اند. كوپر با ارائه شواهدي اثبات مي‌كند كه اين گونه شواليه‌ها در داستان‌هاي آرتور، لانسلو و گاوِين فراوان هستند. در جاي ديگر، كوپر باور عمومي در خصوص زهد و پارسايي شواليه‌ها را به نقد مي‌كشد. داستان‌هايي مثل در جست و جوي جام مقدس  و لانسلو در مورت آرتور نشانگر آن هستند كه تمام دارايي‌هاي يك شواليه مواهب خدادادي و استعدادهاي شخصي اوست(ص47). اما به عقيدة كوپر زهد شواليه‌ها با خشونت آنها در تضاد نبود. آنها جنگجويان صليبي بودند و به قول لانسلو ـ پس از جنگ با آرتور ـ «شواليه‌هاي خوب و برجسته در جنگ به شادي و شادكامي مي‌رسند» (ص163 – 162). گاه خشونت‌ها، جنگ‌ها و كشتارهاي آنها به جايي مي‌رسيد كه «تنها بيوه‌هاي بسيار و كودكانِ يتيمِ فراوان برجاي مي‌ماند» (ص182).
كتاب براساس موضوع طبقه‌بندي شده و در هر موضوع شمار فراواني از منابع به دست داده شده. خوانش كتاب آسان است و در خلال آن داستان‌هاي فراواني از شواليه‌ها نقل مي‌شود. نقطة قوت كتاب منبع شناسي و كتاب نامة مفصل آن است و تسلط كوپر بر آثار ادبي. كتاب در 350 صفحه، هفده فصل و بخش‌هاي متعدد تنظيم شده و از جمله عناوين و مضامين آن، موارد زير حائز اهميت است: يك ـ «مباحث و رويكردها» شامل: مسئلة نظم عمومي و شواليه‌ها، قرون ميانه و نظم، تغييرات اجتماعي ـ اقتصادي و سازماني، شاهدي از ادبيات شهسواري و... دو ـ «دربارة شواليه‌گري و تفسير آن» حاوي: آيا شواليه‌ها رمان مي‌خواندند؟، آيا ادبيات شهسواري به گونه‌اي نااميد كننده رمانتيك است؟، چارچوب نهادها و مفاهيم. سه ـ «ارتباط با طبقة روحاني» كه در برگيرندة اين قسمت‌ها است: شواليه‌ها و زهد، زهد عمومي و استقلال مردم عادي، اسطوره‌شناسيِ شهسواري، شواليه‌ها و عزلت‌نشينان. چهار ـ «روحاني، شواليه و اصلاح‌گر»: ستايش شواليه‌گري نظامي، ساختارهاي شواليه‌گري نظامي، كليسا و قدرت حاكم، نيروي مفاهيم. پنج ـ «ارتباط با سلطنت»: نظر خاندان سلطنتي دربارة جنگ و خشونت و... از ميان ديگر فصول كتاب، عناوين زير تنها به صورت فهرست‌وار مورد اشاره قرار مي‌گيرد: پادشاهي انگليسي و شواليه‌گري، نيروي ابهام‌آميز شواليه‌ها، فعل ممتاز خشونت، شهسواري و بانوان، كاردانيِ خدا، نقد و اصلاح و...


Chivalry- Now
The code of Male Ethics


Joseph Jacques
O books

شهسواري جديد: مجموعه قوانين اخلاق مردانه

ژوزف ژاك ـ فيلسوف، پژوهشگر اجتماعي و متخصص ادبيات آرتوري ـ در كتاب خويش، هويت اخلاقي پاي‌بندان به شواليه‌گري را بررسي كرده و با مقايسة دنياي جديد و قديم؛ اخلاقيات جديد غرب را نيز به محك نقد گذاشته است. در اينجا نويسنده صراحتا عنوان مي‌كند كه اصولا شواليه‌گري آميزه‌اي بود از سنت‌هاي نظامي اقوام ژرمن، آداب و شعائر مسيحي و رسم‌هايي كه از عالم اسلام و ايران باستان به اروپا راه يافته بود. اين جريان، در زندگي اجتماعي، روابط سياسي و خلاقيت‌هاي هنري اروپاييان تأثير گذاشت. مورخان معتقدند كليسا با بهره‌گيري از اين حس جنگ‌طلبي، جهتِ فعاليت شواليه‌ها را به جنگ‌هاي صليبي كشاند و اصولي مانند حقيقت، احترام، عدالت، مقاومت، نجابت، سخاوت، وفاداري، آداب‌داني و غيره از مسير اصلي منحرف شد. آن‌گاه نويسنده به اين نتيجه مي‌رسد كه:
«اكنون ديگر شواليه‌ها لااقل در معناي اسطوره‌اي آن، كه ما در داستان‌ها و فيلم‌ها شاهدش بوده‌ايم ـ وجود ندارند. اگرچه من مطمئن نيستم كه در آن معنا نيز به راستي وجود داشته‌اند.» در جاي ديگر ژوزف ژاك عنوان مي‌كند كه امروزه شواليه‌گري تنها به لقبي محدود شده كه به افراد اعطا مي‌شود؛ چيزي مثل نشان افتخار، جايزة نوبل يا لوح تقدير. سپس با بيرون‌ كشيدن بازمانده‌هاي خصائل شواليه‌گري ـ مثبت و منفي ـ مجموعه قوانين اخلاقيِ جديد را طبقه‌بندي كرده و آنها را شهسواري جديد مي‌نامد. ژاك معتقد است اين خصائل بخش مهمي از تمدن غرب هستند كه اكنون عمدتا از بين رفته‌اند. شهسواري جديد... 220 صفحه است و در فورية سال 2010 به زبان انگليسي منتشر شده است.

منبع:
معرفي كتاب/مرضيه سليماني
------------------
مطالب مرتبط:

اُتانازي، اخلاق و سياست عمومي دليلي بر ضد قانوني كردن اُتانازي

اُتانازي، اخلاق و سياست عمومي دليلي بر ضد قانوني كردن اُتانازي



Euthanasia, Ethics and Public Policy
An Argument Against Legalisation


John Keown
Cambridge university press

اُتانازي، اخلاق و سياست عمومي دليلي بر ضد قانوني كردن اُتانازي

بحث و گفت‌وگو دربارة اُتانازي (2012)؛ سقط جنين، دكترها و قانون (2002)، داستان فناوري پيشرفته (1998)، جنبه‌هاي قانوني، كلينيكي و اخلاقي اُتانازي (1995) و قانون و اخلاق پزشكي (2012) از جمله كتاب‌هايي هستند كه جان كئون عمدتاً در حوزة اخلاق پزشكي و اُتانازي نوشته است. اما كتابي كه در اين جا به معرفي آن مي‌پردازيم «اتانازي، اخلاق و سياست عمومي» نام دارد كه طي 340 صفحه به اين مرگ خودخواسته مي‌پردازد. اُتانازي در زبان لاتين به معني «مرگ خوب» است و در اصطلاح، شرايطي است كه در آن، بيمار بنا به درخواست خودش يا به صورت طبيعي و آرام بميرد. اين شرايط معمولاً در بيماري‌هاي سخت يا دردناك يا درمان‌هاي طولاني مدت و نااميد كننده پديد مي‌آيد. در فارسي به آن «هومرگ»، «مرگ آسان»، «قتل ترحمي» يا «به مرگي» گفته‌اند. اتانازي روش‌هاي متفاوتي دارد مثلاً در روش غيرمستقيم، پزشك با تجويز دارويي، فقط مقدمات مرگ بيمار را فراهم مي‌كند و بيمار با آگاهي كامل به استقبال مرگ اختياري مي‌رود. اما در روش مستقيم، پزشك يا پرستار خود عامل مرگ بيمار هستند. نويسنده عنوان مي‌كند كه در برخي كشورها مانند هلند، سوئد، بلژيك و چند ايالت از ايالات متحدة آمريكا شامل اورگان، واشنگتن و مونتانا اوتانازي به روش غيرمستقيم قانوني است. البته كميسيون پزشكي بايد وضعيت بيمار را كاملاً بررسي كند يا در سوئد كلينيكي وجود دارد كه بيماران سراسر اروپا از مدت‌ها قبل وقت مي‌گيرند تا به آن جا بروند و اقدام به اُتانازي كنند. اما موافقان اُتانازي از آن با تعابيري مثل مرگ تسهيل شده، مرگ با شرافت، مرگ در آرامش و ... نام مي‌برند. مخالفان اخلاقي آن مي‌گويند با قانوني شدن اُتانازي و رواج آن، انگيزة درمان برخي بيماري‌ها از بين خواهد رفت و جلوي پيشرفت علم پزشكي گرفته خواهد شد و از همه مهم‌تر اعتماد بيمار به پزشك از بين مي‌رود. در هر حال عقيدة مشترك بسياري از ملل و مذاهب مختلف از جمله مسيحيت، اسلام و يهوديان اين است كه زندگي هدية خداوند است و بايد با تمام توان در حفاظت آن كوشيد و بيماري و سختي‌هاي آن جزئي از زندگي است. بدين‌ترتيب مثلاً كليساي ايتاليا اجازة برپايي مراسم براي كسي كه اقدام به اُتانازي كرده نمي‌دهد. مشهورترين اُتانازي در سال 1939 و در طي جنگ جهاني دوم انجام شد و سروصداي بسياري به پا كرد. با اين مقدمات، نويسنده فصل اول كتاب را با عنوان «تعاريف» آغاز مي‌كند. موضوعات سه گانة مندرج در اين فصل اتانازي داوطلبانه، پيش‌بيني زندگي كوتاه، و خودكشي فيزيكي و هم يارانه را در بر مي‌گيرد. فصل دوم «مباحث اخلاقي، زندگي انساني، كفاره و قانون» نام گرفته و شامل چهار بخش است: ارزش زندگي انسان، ارزش كفاره، قانون و مسئله‌اي دشوار و لغزان. فصل سوم «تجربة آلمان» نام دارد و همان‌گونه كه از عنوان آن پيداست، مباحث اخلاقي و قانوني مطرح شده در آلمان پيرامون اتانازي را مود بحث و بررسي قرار مي‌دهد. در فصل چهارم «تجربة استراليا و ايالات متحده» در اختيار خوانندگان قرار مي‌گيرد. فصل پنجم به «ديدگاه متخصصان» پرداخته و حاوي سه بخش است: كميتة متخصصان، دادگاه عالي، انجمن پزشكي. فصل ششم يا «اتانازي منفعل» در مورد سه پروندة مشهور بحث مي‌كند و موارد مثبت يا منفي قوانين مربوطه را توضيح مي‌دهد.

منبع:

معرفي كتاب

----------------------------

مطالب مرتبط:

اخلاق رسانه

سی امین شماره مجله اخبار ادیان ويژه‌نامه رابطه اخلاق و دين

 موضوع این شماره رابطه اخلاق و دین است. این مجله شامل سرمقاله و چهار بخش «خبر»؛ «شناخت»؛ «گفتگو» و «نظر» است. در بخش خبر، علاوه بر اخبار مربوط به ادیان گزارش‌هایی نیز درباره‌ی جشن زیست محیطی سیک‌های جهان، نمایشگاه عکاسی نورنبرگ آلمان (ژانویه ۲۰۱۲) و چندین گردهمایی با محوریت دین و اخلاق آمده است.

در بخش شناخت، ترجمه منشور آزادی مذهبی و شهروندی که حاصل برگزاری کنفرانس کلیساهای سراسر آفریقا است؛ گزارشی از فعالیت‌های جهانی در زمینه‌ی دین و اخلاق به قلم مرضیه سخاوتی؛ معرفی کتاب«دین و اخلاق در نگاه هانس کونگ» به قلم حسن قنبری و معرفی مؤسسه بین المللی اخلاق کودکان آٰریگاتو در ژاپن را می‌‌خوانیم. در بخش گفتگو،گفتگوی اختصاصی اخبار ادیان با دکتر ابوالقاسم فنایی درباره رابطه دین و اخلاق و نسبت آنها با یکدیگر آمده است و در ادامه با توجه به تفاوت رویکرد ادیان به مسئله اخلاق، مجله ادیان این نسبت را با اقتراح از چهار اندیشمند از سه سنت دینی متفاوت دنبال کرده است:

جاناتان بونک اندیشمند مسیحی از آمریکا، نلسون جنینگز اندیشمند مسیحی از آمریکا و سردبیر نشریه بین المللی تبشیری و آرش آبایی اندیشمند یهودی از ایران و سید امیر اکرمی صاحب نظر در عرصه الهیات مدرن و تحقیقات بین الادیانی دراین بحث حضور دارند. در بخش نظر مقاله‌های زیر را می‌خوانیم: سرنوشت اسلام در عصر جهانی سازی از حسن حنفی، دیگری شرط امکان اخلاق از مایکل مورگان، آیا اخلاق دینی ممکن است به قلم مسعود فراستخواه؛ نگاهی به رابطه اخلاق متن و اخلاق بافت از مهراب صادق نیا، اخلاق و دین به روایت فیلسوفان از دایره المعارف استنفورد.

برخي از مقالات اين شماره به شرح زير مي‌باشد

 سرمقاله

شناخت: يك راهنماي پژوهشي برای حوزه دین و اخلاق؛ مرضیه سخاوتی

شناخت: راه طولانی دینداران برای اخلاق جهانی (معرفی کتاب دین و اخلاق در نگاه هانس کونگ)؛حسن قنبری

گفتگو: اخلاق و دین: همنشینی یا جانشینی (گفتگوی اخبار ادیان با دکتر ابوالقاسم فنایی)

گفتگو: ادیان چگونه به اخلاق می‌نگرند؟ (اقتراح اخبار ادیان درباره نسبت اخلاق و دین)

نظر: کلیدهای اخلاقی قرآن؛ فضل الرحمن/مترجم:پریسا کشاورز

نظر: نگاهی به رابطه «اخلاق متن» و «اخلاق بافت»

نظر:آیا اخلاق دینی ممکن است؟ مقصود فراستخواه

نظر: اخلاق و دین به روایت فیلسوفان (ترجمه تلخیصی از مدخل اخلاق دائرة المعارف فلسفی استنفورد)/مترجم:عظیمه ستاری

اخلاق رسانه



Media Ethics

Authors: philip patterson ,Lee c.Wilkins

Publisher: Mc Graw Hill

اخلاق رسانه

ارسطو در اخلاق نيكوماخوس عنوان مي‌كند كه ارزش‌هاي اخلاقي، ناظر به صفات و رفتارهاي ارادي عاملان انساني است. پس مي‌توان گفت در سخن از اخلاق رسانه‌اي ابتدا بايد به آزادي عمل و اراده توجه كرد. به عبارت بهتر، يك عمل نيك و به اصطلاح «اخلاقي» از آن رو اخلاقي است كه فاعل آن با اراده و عقل سليم بدان كار مبادرت مي‌ورزد. اگر في‌ نفسه نتوان دروغ گفت، راستگويي چه ارزشي دارد؟ اخلاق رسانه‌اي يكي از مهم‌ترين مباحث حرفه‌اي در سطح بين‌المللي است،‌چنان كه همايش‌ها و سمينارهاي متعددي در كشورهاي گوناگون براي آن برپا مي‌شود تا وجوه مختلف اين مفهوم ظريف به بحث گذاشته شود و مقالات و كتاب‌هاي بسياري هم در همين زمينه منتشر شده است. يكي از خوش اقبال‌ترين و پرفروش‌ترين كتاب‌ها در اين زمينه، اخلاق رسانه است كه از سال 2004 تا سال 2007 شش بار به چاپ رسيده است. نويسندگان اين كتاب فيليپ پاترسون و لي.سي. ويلكينز پيش از اين نيز مشتركاً كتابي را در همين حوزه تأليف كرده‌اند كه مباحث ارتباطي علم، خطر و سياست عمومي (1991) نام دارد و پاترسون در سال 1995 باز خريد زمان؛ گام مسيحي در جهان شتابزده را روانه بازار كرده است. پس از يك مقدمه كوتاه پيرامون تعريف اخلاق، تعريف رسانه، نظريه‌هاي اخلاقي و تأكيد براين كه سخن گفتن از اخلاق رسانه‌اي زماني نتيجه‌بخش خواهد بود كه اين مفهوم را در يك زمان و مكان معين مورد بررسي قرار دهيم؛ اشاره به اين كه اخلاق رسانه‌اي اساساً وابسته به محيط فرهنگي و جغرافيايي است و اين كه اخلاق رسانه‌اي، ماهيتي حرفه‌اي دارد كه تنها در رسانه آزاد، موضوعيت منطقي مي‌يابد، نويسندگان، فصول دوازده‌گانه كتاب خود را بدين‌ترتيب آغاز مي‌كنند: درآمدي بر تصميم‌گيري اخلاقي/ اخلاق اطلاعات: پيشه‌اي در پي حقيقت/ اخلاق آگهي: از دقت مشتري تا قدرت‌گيري/ وفاداري: انتخاب از ميان سرسپاري‌هاي در حال رقابت/ روابط عمومي: استانداردهاي حمايت؟ / زندگي خصوصي: جستجوي تنهايي در دهكده جهاني/ رسانه‌هاي جمعي در يك جامعه دموكراتيك: سر قول خود ايستادن / اقتصادهاي رسانه‌اي/ اخلاق در فتوژورناليسم و ويديوژورناليسم/ رسانه‌هاي جديد: پرسش‌هاي متداوم و نقش‌هاي جديد/ وجوه اخلاقي هنر و سرگرمي/ بزرگسال اخلاق‌مدار شدن. اخلاق رسانه را انتشارات معتبر مك گروهيل منتشر كرده و از جمله مباحث جالب آن بررسي اخلاق رسانه‌اي در حادثه يازده سپتامبر، جنگ عراق و رسوايي‌هاي Enron و worldcom است.

منبع:
معرفي كتاب 

-------------------------
مطالب مرتبط:

كتاب «اخلاق متعاليه»

پيشگفتار
پانزدهمين همايش بزرگداشت فيلسوف شهير ايراني، حكيم صدرالمتأاهيم (ملاصدر)، با عنوان اخلاق متعاليه، (نگاهي به اخلاق و فلسفه اخلاق در حكمت متعاليه) در روز يكم خرداد ماه 1390 برگزار گرديد.
بنياد حكمت صدرا در راستاي ترويج حكمت عملي و كاربردي و معرفي آن در جامعه و بمنظور نهادينه شدن حكمت در زندگي فردي و اجتماعي، پانزدهمين همايش از سلسله همايش‌هاي ساليانه خود را به موضوع «اخلاق متعاليه» با محوريت بهره‌گيري از الگوي حكمت عملي متعاليه در جامعه امروزي اختصاص داد. مهمترين مجورهاي همايش عبارت بودند از: اخلاق فردي، اخلاق در خانواده، اخلاق اجتماعي و شهروندي، اخلاق سياسي، اخلاق حرفه‌اي، مطالعه تطبيقي در اخلاق اسلامي غرب و شرق.
از مجموع نزديك به صد مقاله‌اي كه براي همايش ارسال گرديد، پس از بررسي‌هاي دقيق علمي، تعداد 37 مقاله توسط شوراي علمي همايش انتخاب شد كه در اين مجلد گرد آمده و در اختيار علاقمندان قرار گرفته است. همچنين اين مجموعه دربردارندۀ ميزگردي با عنوان «امكان تأسيس فلسفه اخلاق بر اساس مؤلفه‌هاي فلسفه اسلامي» است كه با حضور اساتيد صاحب‌نظر به بررسي انكان و لزوم پايه‌گذاري فلسفه اخلاقي متناسب با مؤلفه‌هاي فلسفه اسلامي پرداخته است كه اميد است مورد استفاده و بهرمندي قرار گيرد.
كتاب پيشرو پس از پيشگفتار و ميزگرد « امكان تأسيس فلسفه اخلاق بر اساس مؤلفه‌هاي فلسفه اسلامي» در 37 مقاله سامان يافته است كه به شرح زير هستند
1. درآمدي بر فسلفه اخلاق متعاليه/آيت الله سيد محمد خامنه‌اي.............................................. 29
2. اخلاق و فصلي از علمي الهي/ رضا داوري اردكاني............................................................ 35
3. نظام اخلاقي قرآن از ديدگاه علامه طباطبايي/سيد مصطفي محقق داماد ............................... 41
4. نسبت نظر و عمل در فعل اخلاقي/ كريم مجتهدي ............................................................47
5. امكان اخلاق متعاليه/ غلامحسين ابراهيمي ديناني ......................................................... 53
6. فضايل قرآني در حكمت متعاليه/ غلامرضا اعواني ............................................................ 61
7. كمال دروني و كمال بيروني در اخلاق و دين/ حميدرضا آيت‌اللهي .........................................69
8. كرامت ذاتي انسان، لوازم و آفات آن از منظر متعاليه/ علي‌الله بداشتي ................................. 73
9. قرآن و الزام در اخلاق ديني از منظر استاد مطهري /محسن غرويان ..................................... 89
10. موانع دستيابي به سعادت از منظر ملاصدرا/ عين‌الله خادمي............................................ 99
11. رابطه «است»ها و «بايد»ها در فرايند نظام اخلاقي/ غلامرضا فدائي عراقي ....................... 105
12. كليت قواعد اخلاقي (چيستي و معيار)/ حسن معلمي ................................................ 127
13. اخلاق متعاليه و جايگاه ملاصدرا در ميان علماي اخلاق.................................................. 145
14. اخلاق حكيم متعالي از منظر ملاصدرا/ منصور ايمان‌پور .................................................. 163
15. بررسي مقايسه‌اي مباني اخلاق شريعت‌مدار صدرايي با نظام افلوطيني در اخلاق/ زهره توازياني، صغري ملاوي ................................................................................................................ 177
16. سعادت حقيقي از منظر ملاصدرا/ سحر كاوندي ........................................................ 197
17. رابطه اخلاق و حركت جوهري در انديشه ملاصدرا/ عظيم حمزئيان ...................................213
18. نقش علم و جهل در تعالي و انحطاط نفس از منظر حكمت متعاليه ................................. 229
19. نظريۀ سعادت در حكمت متعاليه/ زكريا بهارنژاد ......................................................... 243
20. اصول اخلاق متعالي در سوره حمد با تفسير صدرالمتألهين/ صالح حسن‌زاده ..................... 269
21. رابطه حكمت اخلاقي با حكمت ادراكي در نظام اخلاقي ملاصدرا/ مرضيه صادقي ............... 289
22. اخلاق زيست‌محيطي در حكمت متعاليه/ محمد بيدهندي، علي كرباسي‌زاده، محسن شيروند............................................................................................................. 297
23. اخلاق توحيدي در مكتب صدرايي/ حسين عرب ...................................................... 317
24. بررسي تحليل اخلاق صدرايي در كسر اصنام‌الجاهليه/ علي سينايي .......................... 337
25. تبيين قاعدۀ زرين اخلاقي بر اساس مباني فلسفي صدرالمتألهين/فاطمه علي‌پور ........... 349
26. نظريۀ اخلاقي فارابي در آيينه انديشه ملاصدرا/ بهجت واحدي، سميه قاسمي نيري........ 377
27. انسان كامل از ديدگاه حكيم ملاصدرا/ اكبر رهنما، فرامرز بيجنوند ............................... 405
28. بازخواني اصول اخلاق مهندسي با تكيه بر حكمت متعاليه/ محمد علي‌آبادب، محدثه خاتون غديري‌نيا ................................................................................................................... 417
29. حسن و قبح از منظر حكيمان مسلمان (با تكيه بر ديدگاه‌هاي علامه طباطبايي)/عبدالرضا باقي ................................................................................................................... 431
30. ارتباط دين و اخلاق در حكمت متعاليه/ بهزاد محمدي، حسين آسا ............................. 449
31. نگرشي به عقلانيت و انسان اخلاقي در انديشه كانت و ملاصدرا/ عسكر ديرباز/ رحيم دهقان سيمكاني .................................................................................................................. 461
32. دانش و ارزش در گذر انديشه/ علي اصغر جعفري ولني ........................................ 479
33. آموزه‌هاي اخلاقي صدرالمتألهين/ مرتضي پويان................................................... 489
34. نقش و اختيار در افعال انساني از ديدگاه صدرالمتألهين/مهري چنگي آشتياني.............507
35. كرامت فلسفي – ديني انسان در حكمت متعاليه ملاصدرا/سيما محمدپور دهكردي...... 523
36. تأثير نظريۀ وجود ربطيِ مكتب حكمت متعاليه بر اخلاق و كردار انساني/مهدي پرويز....... 539

37. تجسم اخلاق در حكمت متعاليه/ علي ديني‌پور ................................................ 553
كتاب «اخلاق متعاليه» در 1391 زير نظر آيت‌الله سيد محمد‌ خامنه‌اي، در 564 صفحه و به بهاي 172000 ريال «شومیز»،  195000 ريال «گالينگور» از سوي بنياد حكمت اسلامي صدرا انتشار یافته است.

صفحات اوليه كتاب

کتاب «نظریه‌های اخلاقی محمد بن زکریای رازی»



کتاب «نظریه‌های اخلاقی محمد بن زکریای رازی» با رویکرد اخلاق پزشکی، اخلاق سلامت‌محور و سیره فلسفی به قلم احد فرامرز قراملکی منتشر شد.

کتاب «نظریه‌های اخلاقی محمد بن زکریای رازی» به همت این مؤسسه و با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد.

این کتاب نخستین اثر از مجموعه پژوهش‌هایی است که با عنوان دید‌گاه‌های اخلاقی دانشمندان مسلمان توسط مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منتشر خواهد شد.

در مقدمه «نظریه اخلاقی محمد بن زکریای رازی» آمده است: اخلاق نزد محمد بن زکریای رازی نه مشتی پند و پیمان بلکه برنامه پیشگیری،‌بهبود و درمان است. او همان‌گونه که ادعا می‌کند در عمل نیز طبیانه به اخلاق روی می‌آورد و چرایی و چگونگی اخلاق را با الگوی طب‌انگاری اخلاق پاسخ می‌دهد: همان‌گونه که فرد بیمار در جسم و امور جسمانی به پزشک مراجعه می‌کند، فرد بیمار در نفس نیز به عالم اخلاق روی می‌آورد. ضرورت اخلاق در نظریه رازی جز یک مبنا ندارد: مهربان بودن با خود و شفقت بر نفس. کسی که با خود مهربان است و او برای خود مهم است،‌دغدغه سلامت جسم و نفس او را به برنامه بهداشت و بهبود در هر دو زمینه می‌کشاند. نظریه اخلاقی رازی را بر حسب طبقه‌بندی رایج از مکاتب اخلاقی می‌توان نظریه غایت‌گرا دانست که با محاسبه لذت – رنج تکالیف اخلاقی را بر مبنای خودگرایانه ترسیم می‌کند.

این کتاب در هفده فصل نگاشته شده است که عبارتند از:

رازی و اخلاق‌پژوهی،‌ رازی‌شناسی و مطالعات معطوف به نظریه اخلاقی وی،‌ آموزه‌های اخلاقی طب روحانی، اخلاق هنجاری سیره فلسفی،‌ اخلاق پزشکی: پژوهش و درمان،‌ ویژگی‌های نظریه‌ اخلاقی رازی،‌ مفهوم‌سازی رازی از لذت و منابع آن،‌ ماجرای تعریف رازی از لذت در تمدن اسلامی، اخلاق سلامت‌محور،‌ اپیکوریسم: تفسیر تحویلی‌نگر از نظریه اخلاقی رازی،‌ شناخت عیب‌های خویش،‌ تحلیل دیدگاه رازی از عشق،‌ دوستی در پرتو مقایسه با دیدگاه مولوی، تحلیل رازی در عجب در پرتو مقایسه آن با دیدگاه غزالی، تحلیل حسد در نظام اخلاقی رازی،‌ تحلیل رازی از دروغ‌گویی، خشم و شهوت،‌ مرگ و مرگ‌اندیشی نزد رازی.

منبع:
 «نظریه اخلاقی محمد بن زکریای رازی» منتشر شد

مدخل «جزئي‌نگري اخلاقي» در دايرة‌المعارف اينترنتي فلسفه

Moral Particularism

اخلاق ورزش



sport Ethics
Application For Fair play

Angela Lumpkin & Sharon kay stoll &
Jennifer Beller
MC Graw – Hill
اخلاق ورزش
كاربرد آن در بازي جوانمردانه


اين كتاب 304 صفحه است و از سوي انتشارات معتبر مك‌گروهيل به زبان انگليسي به چاپ رسيده است. آغازين جملة كتاب اين عبارت است كه اگر ورزش را به عنوان يك پيشه و حرفه در نظر بگيريم، اخلاق ورزش گونه‌اي اخلاق حرفه‌اي است به تعبير ديگر، همان طور كه در پزشكي، مهندسي، تجارت و اقتصاد نياز به پيروي از هنجارهايي داريم، ضرورت پيروي از هنجارها در اين جا هم حس مي‌شود. نويسندگان معتقدند ورزش قهرماني بخشي از منظومة كلان‌‌‌تري است كه جهان ما را در برگرفته و اقتصاد آزاد نام دارد. در اين جا هركس بايدكالاي خود را ارايه كند و برترين كالاً‌ طبيعتاً مشترك‌هاي بيشتري دارد. در اين ميان نيرو و توان و بدن انسان هم به عنوان يك كالا كه بايد ازريابي شود مورد توجه قرار گرفته‌است. كتاب‌ حاوي چهارده فصل اصلي و بخش‌هاي فرعي ديگري است كه مباحث و مضامين زير را شامل مي‌شود:
چارچوب نظري براي استدلال اخلاقي/ فرايند استدلال اخلاقي/ مسائل اخلاقي روزمره در ورزش/ آيا در مورد ارزش‌هاي اخلاقي سناريويي وجود دارد؟ چرا؟ / بي‌طرفي/ شمول/ تأمل/ مسائل و محذورات/ اين‌ها مطالبي است كه در فصل اول كتاب جاي گرفته است.
فصل دوم با ارزش‌ها و اصول آغاز مي‌شود و با مطالب زير ادامه مي‌يابد: انتخاب/ محذور اخلاقي چيست؟/ انتخاب ارزش‌ها/ ارزش‌هاي اخلاقي/ انتخاب چهار ارزش: عدالت، صداقت، مسئوليت، نيكوكاري/ اصول‌ مكتوب/ عدالت: اصل اول – بي انصاف نباش/ صداقت: اصل دوم- دروغ نگو، دزدي نكن، فريب نده/ مسئوليت: اصل سوم – بي مسئوليت نباش/ نيكو‌كاري: اصل چهارم -  بي ادب نباش / به زير سؤال كشيدن اصول/ به كارگيري ارزش‌ها در زندگي روزمره / يك سناريو دربارة فريب‌دادن / خلاصه / مسائل و محذورات/ فصل سوم اما از صفحة 41 آغاز مي‌شود و مباحث زير را در بر مي‌گيرد: كاربرد و استراتژي: انديشيدن دربارة نقشة بازي/ گام‌هايي در راه انديشيدن از طريق مسئلة اخلاقي/ گام اول: آيا هيچ اصل اخلاقي نقض شده است؟/ گام دوم: آيا هيچ قانون اخلاقي نقض شده است؟ / گام سوم: آيا موردي براي استثنا وجود دارد؟ / گام چهارم: آيا قوانين موجه‌‌اند؟ / گام پنجم: چگونه مي‌توان قوانين را تغيير داد؟/ موانع استدلال / شك انديشي / فرهنگ و اخلاق نسبي / جزم انديشي/ انتزاع دروغين از نظريه و عمل / ديگر موانع/ سفسطة اعتبار/ به كارگيري قدرت / موانع روان شناختي / شجاعت / خلاصه/ مباحث و محذورات. در فصل چهارم رقابت و قهرماني/ تهديد و نقش آن در رقابت / تعريف تهديد و ارعاب / تهديد داور/ تهديد هدفمند/ تهديد از نقطه نظر بازيكن / تهديد با استفاده از قهرمان ورزشي / تهديد جسماني / تهديد رواني / اشكال بيروني تهديد/ خلاصه/ مباحث و محذورات/ مورد ارزيابي قرار مي‌گيرند و مطالب فصل پنج بدين قرار است: خشونت در ورزش/ گونه‌ها، اهداف و قوانين/ قوانين مصوب / قوانين نانوشته/ آيا اخلاق جزء قوانين است؟/ آيا تنها پيروزي مهم است؟ به هر قيمتي؟ / واجب‌ها/ چگونه خشونت بر ورزش اثر مي گذارد؟/ چرا خشونت محكوم است؟/ چرا و چگونه بايد به خشونت پاسخ داد؟ / توصيه‌ها/ خلاصه/ مباحث و محذورات. فصل شش «لياقت و قابليت ورزشي» را مورد واكاوي قرار داده و حاوي مسائل زير است: چشم اندازهاي تاريخي و اجتماعي/ ورزش جوانان / ورزش بين مدرسه‌ها/ ورزش بين دانشگاه‌ها/ المپيك/ لياقت و استدلال اخلاقي/ محذورات اخلاقي با توجه به لياقت و قابليت/ خلاصه/ مباحث و محذورات. «نابودسازي ورزش» بخشي است كه فصل هفت كتاب با آن آغاز مي‌شود و در ادامه مطالب زير را خواهيم خواند: آيا رقابت قهرماني براي همه نيست؟ / فاكتورهاي منجر به انصراف در ورزش/ عدم مهارت/ عدم جذابيت/ فشار براي پيروزي / خستگي مفرط / خستگي جسمي/ خستگي‌ رواني/ خستگي اجتماعي/ خلاصه/ مسائل و محذورات.
در فصل هشت «ورزش تجاري» مورد توجه نويسندگان بوده و عناوين بخش‌هاي فرعي آن بدين‌ قرار است: ورزش براي روابط عمومي و ارتقا / ورزش جوانان در مدرسه و دانشگاه/ ورزش حرفه‌اي/ ورزش‌ تجاري به عنوان يك شغل/ ورزش به مثابه تفريح/ ورزش به مثابه عامل تغيير دهندة ارزش‌هاي اقتصادي/ نگراني‌هاي اقتصادي و نقض قوانين/ محذورات اخلاقي و ورزش تجاري / خلاصه / مسائل و محذورات. «عدالت» مبحثي است كه فصل نه بدان اختصاص يافته. افريقايي – آمريكايي‌ها در ورزش / چشم‌انداز تاريخي عدالت در ورزش/ از انحصارگرايي تا فرصت‌طلبي/ ورزش در مدارس/ الگوسازي/ اسطوره‌هاي ورزشي و.... از جمله مباحث اين فصل هستند و در فصول 10 تا 14 كتاب نيز مطالبي همچون برابري جنسيتي / فرصت‌هاي محدود/ ورزش براي ترك اعتياد/ آموزش ضد اعتياد / دو‌پينگ/ تكنولوژي در ورزش/ علم ورزش و غيره مورد واكاوي قرار گرفته‌اند.

منبع: معرفي كتاب خارجي/  مرضيه سليماني

------------------------------------
مطالب مرتبط:
پنج كتاب (2)
پنج كتاب اخلاقي (1)

مروري بر هندبوك روان‌شناسي اخلاق



The Moral Psychology Handbook
by John M. Doris & the Moral Psychology Research Group
Oxford University Press, 2010 Review by Tom Bates and Hanno Sauer
 Jan 18th 2011 (Volume 15, Issue 3)
 ريويو از تام بیتس و  سَور هانو
 هندبوك روان‌شناسي اخلاق مجموعه‌اي متشكل از سيزده مقاله است كه طیف وسيعي از موضوعاتی را پوشش مي‌دهد كه از تكامل اخلاق شروع تا به روانشناسي استدلال اخلاقي، منش و شناخت نژادي مي‌رسد. اين كتاب را متخصصين خبرۀ روان‌شناس و فيلسوفِ در روان‌شناسي اخلاق، نگاشتند. روان‌شناسي اخلاق حوزه‌اي است كه توجهات زيادي را بازيافته است و پيشرفت‌هاي جالب توجهي را  در نخستين دهۀ قرن بيست و يك از سر گذرانده است. نويسندگان اين كتاب به درستي رويكرد تجربي‌شان به روان‌شناسي اخلاق متعهدند. برای دست یازیدن به آن هدف، آنها مي‌كوشند تا به طور منظم از مطالعات تجربي‌اي بهره جويند كه بر مسائل متعددي كه آنها در اين كتاب به بحث مي‌گذارند، تأثير مي‌گذارند.
/1 ادوارد ماچري و رُن مالُن بحث مي‌كنند از اين مدعاي تحريك‌آميز كه اخلاقيات بخش بسط يافتۀ/تکامل یافته ماهيت انسان است. به ویژه، آنها بحث مي‌كنند كه آيا اين ادعا نقش رسواكننده‌اي را نسبت به هنجارهاي اخلاقي ما ايفا مي‌كند. نويسندگان برآنند كه اين مدعا به سه نحو متمایز قابل تفسير است، آنها معتقدند كه نخست ... اینکه اجزاء سازنده روان‌شناسي اخلاق بسط يافته اند ... بحث‌برانگيز نيست، و دوم ... اینكه شناخت هنجاري بسط يافته است، و شايد اقتباس است... مجموعۀ كوچك، اما پرمعنايي از شواهد آن را اثبات مي‌كند. متخصصيني كه از سومين قرائت اين مدعا دفاع مي‌كنند برآنند كه اخلاق نوع خاصي از شناخت هنجاري است. به عنوان نمونه، جويس، هفت ويژگي‌اي را مطرح مي‌كند كه داوري‌هاي اخلاقي را از داوري‌هاي هنجاري متمايز مي‌كند. ماچري و مالُن معتقدند كه آن شواهد اين مدعا كه اخلاق بخش بسط يافته‌اي از ماهيت انسان است را اثبات نمي‌كند. آنها با استناد دقيق به آثاری استدلال مي‌كنند كه در آنها نشان داده نشده است كه هنجارهاي اخلاقي ---  به عنوان نمونه، با توجه به ويژگي‌هايي كه جويس برشمرد --- به طور كلي قابل دريافتند. آنها همچنين معتقدند كه مجموعه روبه‌رشدي از شواهد نشان‌ مي‌دهند تمايز اخلاقي/رايج آشكارا در گروه‌هاي كودكان محقق نيست. اگر اين درست باشد، يكي از استدلال‌هاي كليدي براي تكاملِ داوري‌هاي -به طور خاص- اخلاقي را سست/تضعيف مي‌كند. روي هم رفته، آنها استدلال مي‌كنند كه شواهد ارائه شده اثبات نمي‌كنند اين نتيجه را كه هنجارهاي اخلاقي و داوري‌هاي اخلاقي، يعني نوع خاصي از هنجارها و داوري‌هاي هنجاري، بسط يافتند، برخلاف اين شواهد كه شناخت هنجاري بسط يافته است. نويسندگان بر اين باورند كه در حالی‌که قرائت اول و دوم از این مدعا كه اخلاق بخش بسط يافته‌ای از ماهيت انسان است، دست كم به نحو معقولي، به خوبی توسط شواهد پشتیبانی شدند، قرائت سوم به خوبی پشتیبانی نمی‌شود. آنها بر اين باورند كه هيچ نفع فلسفي از هر دو قرائت نخستين ناشي نمي‌شود و، به فرض کاستی‌هاي تفسير سوم، اين مدعا اوتوريته/اقتدار هنجارهاي اخلاق ما را سست نمي‌كند.

/2«روان شناسي اخلاق چند سيستمي»[1] ، فيري چاشمن، ليان يانگ و جوشا گرين میان رويكردهاي احساس‌گرا و عقل‌گرا به داوري اخلاقي تعادل ايجاد مي‌كنند، و موضوعی را برای شرح «فرايند دوگانه» از شناخت اخلاقي طرح مي‌كنند. زماني كه به داوري‌هاي اخلاقي‌اي برسیم كه مستلزم برقراری تعادل‌هایی‌ست ميان اینکه با تحقق خطر کمتر مانع از تحقق خطر بزرگتری شویم یا نه، به طور بالقوه با دو سيستم ذهني رقيب مواجهیم. يك سيستمِ كارآمد عاطفي، خودكار و سریع و و يك سیستمِ عامل شناختي، ساعي و آگاهانه. پشتیبان اين فرضيه شواهدی از عصبْ‌تصويربرداري (neuroimaging) است... كه در آن محدوده‌هاي مغزِ مرتبط با عاطفه كمابيش فعال بوده است زماني‌كه با وظايف داوري اخلاقيِ به نحو عاطفي كمابيش جذاب درگير بودند... مطالعات ضايعه پزشكي..... كه در آن بيمارانِ با صدمات عاطفي پيشيني (از باب نمونه، به خاطر ضربۀ مغزي كانوني) يافت شده‌اند كه بر واکنش‌هاي (نتيجه گرايانه[2]) شناختي‌تر نسبت به تنگناهای اخلاقي[3] صحه مي‌گذارند ... و استقراء ضعيف[4] ... كه در آن حالت عاطفي ‌‌برخي افراد به بازي گرفته‌شد، نشانگر دگرگوني‌هاي روشمندی در رضايت‌شان برای صحه گذاشتن بر افعالي/اقداماتی هستند كه از جهات ديگري غيرمجاز انگاشته شد. نويسندگان متذكر مي‌شوند كه اين هنوز يك پرسش مفتوحي است كه آيا پاسخ‌ها به خاطر واكنش‌هاي عاطفي صرف است يا اینکه آيا اينها هم تا حدودي معلّل از يا برساخته از اصول اخلاقي‌اي است كه تلويحا به كار گرفته شد؛ مانند آموزه تأثير دوگانه و اينكه نهايتاً، داوري‌هاي اخلاقي از هر نوع به نظر مي‌رسد داراي اساس عاطفي است، كه محرك مردم است تا آسيب/صدمه را اولا به عنوان چيز بد در نظر بگيرند. نويسندگان به اين پرسش هنجاري نمي‌پردازند كه تا چه اندازه عصب‌پژوهي/Neuroscience  مناسب مي‌داند كه انواع مختلفي از شهودهاي اخلاقي و داوري‌هايي كه ناشي از آنها هستند را ناديده بگيريم يا بدانها اعتماد كنيم. با اين وجود، آنها يكي دوتا از مسائل مهم را كاملا به كناري مي‌نهند. نه بحثي از  مسئله استنتاج مخالف/متضاد براي استنتاج‌هاي ناشي از ساختارهاي مغز نسبت به كاركردهاي شناختي را مي‌يابيم، نه به اين نكته پرداختند كه آيا مدل - فرايند دوگانه برحسبِ تحليل- زمان واكنش(reaction time-analysis) مورد تأييد قرار گرفت.

3/ در «انگيزه اخلاقي»، تيمُسي(تیموتی) شرودر، آدينا روكيس، شان نيكولز بحث مي‌كنند که چه شرحی از انگيزه اخلاقي ... و از نظر اخلاقی ستودني.... در پرتو  شواهد عصب‌پژوهانه جديد پيش مي‌رود. آنها انگيزه را به مثابه يك حالت ذهني درستي تحليل مي كنند كه از راه علت براي يك رفتار جزئي مؤثر است و چهار نظريه فلسفي متمایز را بر اساس انگيزه اخلاقي شرح مي‌دهند. ابزارانگار[5] معتقد است كه انگيزه برحسب اميال كنشگر و باورهاي او دربارۀ چگونگی رسیدن به غايت رضايت‌بخش[6](مطلوب) فهميده مي‌شود؛ شناخت‌گرا[7] بر اين باور است كه مردم توسط باورهايشان درباره اينكه چه چيزي درست (يا ارزشمند) است تا آن را محقق كنيم، برانگيخته مي‌شوند؛ احساس‌گرا[8] /عاطفه‌گرا استدلال می‌کند كه انگيزۀ عمل‌كردن به عنوان امر اخلاقي به شمار نمي‌آيد، اگر اساسا مشتمل بر عواطف/احساسات اخلاقي شخص نشود (مانند همدردی)؛ در نهايت، شخص‌انگار[9] مي‌كوشد عمل اخلاقي را با كشش به حالات كنشي دائمي، و خصلت‌هاي عاطفي و خصوصيات ثابتِ كنشگر تبيين كند. شواهد عصب‌پژوهانه نشان می‌دهند كه اين سيستم ارضا[10]/پاداش است كه اساسا بر نخاع كه متأثر از كورتكس(قشر) حركتي[11] و قلمروهاي كورتكسي (قشري) پيش حركتي[12] است، تأثير مي‌گذارد. و فرمان‌هاي حركتي‌اي صادر مي‌كند كه به افعال اختياري مي‌انجامد. بر اين اساس، شواهد عصب‌پژوهانه گزارش ابزارانگار را به خوبي تأييد مي‌كند، چراكه سيستم پاداش/ارضا به نظر مي‌رسد محدوده‌ای است كه بي‌شك اين كاركردهايي را كه به نحو روان‌شناسي عاميانه به اميال نسبت داده شد را عملي مي‌كند. از زوایای مختلف، مطالعاتی که آسیب واقع در پيشاني مياني قدامي و پسيكوپاتي(جامعه ستيز)[13] را بررسیدند، نشان می‌دهند كه شناخت‌گرايي درباره انگيزه اخلاقي نمي‌تواند تمام داستان باشد: اين نويسندگان استدلال می‌کنند، يا داوري‌هاي اخلاقي كه توسط عقل ساخته شدند ذاتاً برانگيزاننده نيستند (همانطور كه سايكوپت‌ها، كه تعقل بي‌نقص اما عاطفه ناقص دارند، نشان می‌دهند)، يا نمي‌توان درباره سايكوپت‌ها گفت كه داوري‌هاي اخلاقي واقعي مي‌كنند (به خاطر اينكه آنها عاطفه ناقص دارند، نه عقل ناقص). فقط براي بيان يك مسئله‌اي كه در خصوص جلوي ادراكي[14] مطرح شد: جاي تعجب نيست كه شواهد عصب‌پژوهانه مي‌كوشند با دقت تمام از شرح‌های ابزارانگار و شخص‌انگار از انگيزه اخلاقي پشتیبانی كنند، چرا كه به نظر مي‌رسد كه توصيف اصلي از معماري مغز به عنوان ترکیبی از، از ميان ساير حوزه‌ها، حوزه‌هايي چون «سيستم پاداش/ارضا[15]» تا حد زيادي مبتني بر همان شهودهايي است كه در وهله اول مُلهم شرح‌هاي باور – ميلي از استدلال عملي بوده‌است. در واقع، جداسازی مراكز شناختي از مراكز كنشي در عصب‌پژوهي مستقيما، اگر از پيش فرض نگيرد، منعکس کننده نظريۀ باور – میلِ انگيزه اخلاقي است.

 4/ جسي پرايز و شان نيكولز استدلال مي‌كنند كه «عواطف اخلاقي» نقش تعيين كننده‌اي در شناخت اخلاقي ايفا مي‌كنند. با اين حال، كاشف به عمل آمد كه اين مستلزم تلاش بسياري است تا مشخص كند كه آن ادعا دقيقا برابر با چيست. آنها بر اين باورند عاطفه‌گرا درباره داوري اخلاقي‌ طبق معمول بر يك نظريه خاستگاه عاطفي– و يك ذات عاطفي- صحه خواهد گذاشت. برطبق اين برداشت، افراد معمولاً به داوري اخلاقي خودشان براساس عواطف خودشان مي‌رسند، و اين عواطف، به نوبه خود، ذاتي/ضروری هستند براي داوري‌هايي كه مبتني بر آنها هستند يا به خاطر اينكه آنها نقش كاركردي كه اين داوري‌ها در صرفه‌جویی انگيزشي شخص ايفا مي‌كنند را تغيير مي‌دهند يا به خاطر اينكه آنها اجزاء سازنده اين داوري‌ها هستند. عواطف اخلاقي نوعي از عواطف هستند كه به پیوستگی يا نقص هنجارهاي اخلاقي مرتبطند. اگرچه آنها اين ملاك‌ها را ناكافي مي‌دانند، پرايز و نيكولز هنجارهاي اخلاقي را به مثابه هنجارهايي تبيين مي‌كنند كه به طرز عجيب و غريبي معتبر هستند: آنها نسبت به درد كشيدن از و همدردي براي قرباني ...، كمتر وابسته به اوتوريته، و به احتمال زياد موجه هستند. عواطف اخلاقي بسیار متفاوت و گوناگوني وجود دارند. نويسندگان استدلال مي‌كنند كه اينها نمي‌توانند تحويل برده شوند به يك نوع مشخصي از مخالفت /نارضايتي اخلاقي، اما عواطف موافقِ اجتماع مانند همدردي و نگراني[16]/دلواپسي، عواطف خود سرزنش[17] مانند گناه و شرم، ساير عواطف مربوط به سرزنش مانند دلخوري[18]/رنجش و عصبانيت[19]، عواطف اخلاقي مثبت مانند عشق و ستايش/تحسين، عواطف مربوط به جامعه /اجتماع مانند احترام و وفاداري، و عواطف مربوط به خلوص[20] مانند تنفر[21] وجود دارند. همه اين عواطف واجد شرایط اخلاقي بودن هستند تا جايي كه آنها از ملاك‌هایی كه در بالا ذكرشان رفت رضايت دارند و موارد نقض‌هاي اخلاقي را بر پارادايم اطلاق مي‌كنند. فهم مناسبي از مفاهيم «سست[22]» درست – نادرست، گناه و عصبانيت اخلاقي به نظر مي‌رسد از اهميت خاصي برخوردار است، و نويسندگان از مشخصات روان‌شناختي و نقش انگيزشي ايندو عاطفه مركزي بحث مي‌كنند. به رغم اينكه نويسندگان شواهد زیادی برای رابطۀ میان عاطفه و داوري اخلاقي برمي شمارند، و گزارش به لحاظ تجربي آگاهانه‌تر و غني‌تري از عواطف اخلاقي به دست مي‌دهند، آنها به سختی توانستند نشان دهند آنچيزي كه يك عاطفه را حقيقتاً اخلاقي مي‌سازد را ما مي‌توانيم در خود اصطلاحات عاطفه‌گرا بفهميم؛ مستقل از فهمِ پيشيني و مستقل از عاطفه مربوط به چیستی درستي و نادرستي.

 5/ در حالی‌که این سؤال که آيا رفتار مساعدت[23] (مددکارانه) ارزشمند اساساً همواره با دلايل ديگرگروانه برانگیخته می‌شود، يا اساسا همیشه محصول انگيزه خودگروانه است، دست‌كم از زمان افلاطون مورد بحث بوده‌است، اين مسئله در سال‌هاي اخير با رويكردهاي جديد مواجه شد. جان دوريس، استيون استيچ، و اريك رودر گزارش كامل از كار تجربيِ در حال انجامی كه به اين سؤال مي پردازد، به دست مي‌دهند. آنها بر خلاف این دیدگاه، معتقدند که نظريۀ تكامل نور تازه‌ای بر اين بحث مي‌تابند. به ويژه آنها فكر مي‌كنند كه استدلال‌هاي سوبر و ويلسون كه ديگرگروي روان‌شناختي بيشتر از خودگروي در برانگيختن مراقبت والديني مطلوب خواهد بود، ضعيف هستند اگر يكی از عوامل در مفهوم حالات زير باوري[24] باشد. در چنين مدلي اميال نهايي/غايي ما مي‌توانند خودگرا باشند و همواره به نحو قابل اعتمادي رفتار مساعدت پديد مي‌آورند، همانطور كه ما چيزي شبيه باورهاي اصيل(core beliefs) داريم كه استنتاجي از ساير باورهاي ما هستند، اما نه پذيراي (متأثر از) آنها. سپس نويسندگان بحث مفصلي از پروژه بيتسون و همكارانش ارائه مي‌دهند. اين اثرِِ راجع به روان‌شناسي اجتماعي حاكي از فراهم‌آوردن دلايلی در مقابل فرضيه خودگراي خاصي است كه به طور فزاينده‌اي مدافع فرضيه همدلي – خودگروي براي رفتار مساعدت[25] است. نويسندگان مقايسه اين فرضيه را با سه فرضيه خودگرا تحليل مي‌كنند: تحويل تحريك – مخالف[26]، سرزنش خاص – همدلي[27]، و ارضاي/پاداش خاص - همدلي[28]. در انجام چنين كاري آنها معتقدند كه بيتسون و همكاران هنوز صدق فرضيه خودگروي– همدلي را به اثبات نرساندند. با وجود اين، نويسندگان بر اين باورند كه اين کار پيشرفت چشمگيري در بحث از چنين دوامي داشته است، و آنها به شدت اين رويكرد تجربي به اين مسئله (موضوع) را تأييد مي‌كنند.

 6/ در مقاله استدلال اخلاقي، گيلبرت هارمان، كِلبي میسون و والتر سينت آرمسترانگ از آنچه آنها "مدل استنتاجي استدلال اخلاقي"[29] مي‌نامند به عنوان امر به لحاظ تجربي ناكافي انتقاد كردند. معروف‌ترین نظريه روان شناسي كه يك مدل استنتاجي را فرض مي‌گيرد نظريه رشد كلبرگ راجع به داوري و توجيه اخلاقي است، اما نويسندگان همچنين همان دیدگاه را به افلاطون، كانت، و مدافعان سودگروي(فائده گرايي) قاعده‌نگر[30] نسبت مي‌دهند. نويسندگان استدلال مي‌كنند كه مدل استنتاجي به چهار دليل مختلف رد مي‌شود. يك، اين مدل بر شرح غلطي از توجيه اخلاقي[31] استوار است. استدلال اخلاقي استنتاجي (به عبارت دیگر، استدلال برآمده از مقدمه نخست كه يك اصل اخلاقي را مشخص مي‌كند و مقدمه دوم كه مشخص مي‌كند كه آيا آن اصل بر مورد مفروضي اطلاق مي‌شود تا نتیجه‌ای را بدست دهد كه مشتمل بر داوري اخلاقي است) هیچ چيزي در مورد اينكه به چه نوع داوري اخلاقي‌اي مجازيم يا مجبوريم باور كنيم نمي‌گويد، بلكه صرفا درباره اينكه باور كردن مقدمات استدلالِ استنتاجاً معتبر و باور نكردن نتيجۀ ضروري ناسازگار هستند(سخن مي‌گويد). استدلال اخلاقيِ استنتاجي نمي‌گويد كه ما بايد نتيجه را باور كنيم، و همواره دست خود را باز بگذاريم تا صرفا يكی از دو مقدمه را كنار بگذاريم. آنها معتقدند اين خطاست كه فرض كنيم كه فقط برخي مقدمات محتواي اخلاقي دارند و برخي ديگر ندارند، و اينكه دومي اخلاقا بي‌طرف هست، يا بايد باشد. در عوض، آنها استدلال می کنند اين پرسش كه آيا اين اصل (مثلاً اينكه قتل/کشتار خطاست) بر يك مورد مفروضي اعمال مي‌شود (يعني، آيا يك فعل/عمل نمونه‌اي از قتل است) مستقل از ارزيابي اخلاقيِ هر موردی که در دسترس است، نیست. آزمایش‌های جديد، به عنوان نمونه، نشان داده است كه داوري اينكه يك فعل/عمل يا تأثيرات آن که عمدا پديد آورده‌شد، مسير ملاحظات اخلاقي را دنبال مي‌كند نه امور واقع صرف را. سوم، نويسندگان نمونه‌هاي متقابلی ارائه مي‌كنند براي اين ايده كه داوري‌هاي اخلاقي از اصولي همچون «قتل خطا است» ناشي هستند. در برخي موارد اساسي، مي‌توان به لحاظ تجربي نشان داد كه سوژه‌ها/افراد بر افعالی/اعمال مانند موجب مرگ شخص‌شدن حكم نمي‌كنند كه اخلاقا خطاست، به نحوي که بستگی دارد به اينكه آيا آنها نیز آن امور را به مثابه افعال قتل طبقه‌بندي ‌كنند یا نه. چهارم، نويسندگان استدلال مي‌كنند در برابرِ دیدگاه مفاهيمي كه در مدل استنتاجي استدلال اخلاقي دخیلند. آنها معتقدند، معناي مفاهيم توسط تعاريف، برحسبِ شرايط كافي و ضروري متعين نمي‌شود، بلكه توسط بازنمودهای ذهنی از نمونه اصلي (نمونه نخستين)، نمونه‌هاي واقعي، و یا ساير چيزهايي كه محتواي آن از قواعد اخلاقي عقلا فراگير و ساده فراتر مي‌رود. نويسندگان يك جايگزين ممكني را براي مدل استنتاجي نظراً نامطلوب و بسيار مؤيَّد از تجربه طرح مي‌كنند: برداشت – تعادل انديشه‌ورزانه[32]. با وجود اين، آنها استدلال می‌کنند كه هرچند تعادل انديشه‌ورزانه به قدر كافي روان‌شناسيِ استدلال اخلاقي را توصيف مي‌كند، با مشکل مختلفی مواجه است. تغييرات كم در شبكه متعادلِ باورهاي (اخلاقي) مي‌تواند موجب تعديل بزرگی در آن شبكه بشود، در نتیجه موجب می‌شود که حالت تعادل انديشه‌ورزانه بيش از حد شکننده شود.

 7/ «شهودهاي اخلاقي» به تازگی توجه بسیار زیادی را در روان‌شناسي اخلاق به خود جلب كرده است. والتر سينت آرمسترانگ، ليان جوان و فيري كاشمن به ارزیابی این پرسش می‌پردازند كه تا چه حد، شهودهاي اخلاقي مبتني بر يافتگري اخلاقي[33] هستند، و قابل اعتماد‌بودنِ اين شهودات ممكن است مستلزم چه چيزي باشد. پژوهشگران در سنت – كاهنِمان/نوِرسكي[34] طبق معمول تأكيد مي‌ورزند كه داوري‌هاي شهودي متكي بر خطاهاي نظام‌مند هستند، در حالي‌كه روان‌شناسان و فيلسوفان از سنت - گيگرِنزِر[35] به طور معمول علاقمندند به اينكه چگونه مي‌توانيم از شيوه‌هاي شهودي شکل‌گیری– باور[36] استفاده كنيم تا درست‌تر و کارآمدتر بگردند. يافتگري[37] مبتني بر جايگزينی‌هاي وصفي[38] (غالبا ناآگاهانه) است. مردم مي‌كوشند معين كنند كه آيا x هدف – ويژگي p [39] را داراست --- كه پي‌بردن آن دشوار است --- با تلاش براي معين‌كردن اينكه آيا x داراي ويژگي – يافت شناسانه[40] h است --- كه پي‌بردن آن آسان است. اينکه اين متد عموما كارايي خوبي دارند به طور گسترده‌ای پذيرفته شده‌است، اما به سوي شكست مي‌روند، و به شدت چنین است، در شرايط نامتعارف اين قواعد شهودي سرانگشتي مناسب نبوده است. يافتگري در تصميم‌گيري به طور كلي و در تصميم‌گيري اخلاقي به طور خاص ظاهر مي‌شود. در میان فراگيرترين آنها دسترس‌پذيري يافت‌شناسانه و بازنمودگري يافت‌شناسانه است، كه برآورد مي‌كند احتمال چيزي را برحسبِ اينكه آيا به آساني مي‌توانيم به یکی از نمونه‌هاي آن بيانديشيم يا اين بازنمودي از طبقه‌اي از اشيا است كه به آن تعلق دارد. بقيه، يافتگري اخلاقی صريح مشتمل بر فعل/عمل يافت‌شناسانه است (زيان مرسان!)، طبیعت يافت‌شناسانه (طبیعت را دستكاري نكن!)، سلسله مراتب يافت‌شناسانه (منشعب نشويد) يا خيانت يافت‌شناسانه (سرزنش كن، تشويق نكن، فاش كردن حقيقت!) همه اين انواع مختلفِ قواعد ساده كه به سرعت در حال تولید (كمابيش) داوري‌هاي فوري قابل اعتماد هستند، مي‌توانند براي تبيين داوري‌هاي اخلاقي‌یي مورد استفاده قرار گيرد كه ما در زندگي اجتماعي و خصوصي‌مان بدان علاقمنديم. افزون بر این، آنها مي‌توانند كمك كنند تا از خطاهاي نظام‌مندی كه اين احكام در معرض آنها هستند، اجتناب كنيم. چه نوع يافتگري وجود دارد و چگونه آنها قابل اعتمادند تا حد زيادي پرسشي است از پژوهش تجربي مفصل. با وجود اين، چيزي كه اين پژوهش تبيين مي‌كند اين است كه ادعاي اينكه معرفت/دانش شهودي طبق معمول از طريق بينش مستقيم به دست می‌آید معمولا كاذب است. در حقيقت، چنين چيزي وجود ندارد، و آنچه به نظر مي‌آيد فهم بي‌واسطه‌اي از يك حقيقت اخلاقي باشد اغلب بر يك گمراه كننده بالقوه ‌يافت‌شناسانه مبتني است.

 8/ نظريه گرامر/دستور اخلاقي كلي[41] (UMG) به تازگی توجه زيادي را به خودش جلب كرده است. چنانكه از نامش پيداست، بر اين فرض مبتني است كه شباهت‌هاي زيادي بين «نظريه اخلاقي و زبان‌شناسي» وجود دارد. اريكا روئدر و گيلبرت هارمان اين شباهت‌ها را تبيين مي‌كنند و سودمندي آنها را برآورد مي‌كنند. ايده پشت نظريه UMG اين است كه داوري‌هاي اخلاقي تابع اصول اخلاقي خاصي هستند كه --- بسیار شبيه قواعد گرامري زبان --- لازم نیست حتي آگاهانه در دسترس سخنرانان/ داوران ماهر باشند، و اينكه اين قواعدِ تلويحاً بازنموده شده مي‌توانند دليلي (شرحی) باشند براي برخي از محوري‌ترين شهودات اخلاقي. اين نظريه مبتني بر اين فرض است كه داوري‌هاي اخلاقي، به بیان دیگر، داوري‌هاي درست اخلاقي – و خطاي اخلاقي، بر توصيفات ساختاريِ عمل مورد داوري، و گرامر عمل/فعل عمدي و مجازبودنِ اخلاقي بكار گرفته شده در انجام اين عمل متكي باشند. به ويژه، نظريه UMG  مي تواند ربط داده شود به اين پرسش‌ها كه آيا اصول داوري اخلاقي اكتسابي هستند يا ذاتي(فطري)، به انسان فقط اختصاص دارند يا مشترك با ساير انواع، آيا هسته(جوهر) هنجارهاي اخلاقي در مقابل حاشيه (لبه، كناره) وجود دارد، چقدر محتواي اخلاقيات جزئي (شخصي) ثابت يا انعطاف پذير است و، قطعاً، آيا بعضي اصول اخلاقي كلي هستند يا نه. نويسندگان خاطر نشان می‌کنند مسئله نظري‌ای را كه از اهميت ویژه‌ای براي شرح – گرامر اخلاقي[42] برخوردار است: اينكه گاهاً، داوري‌هاي اخلاقي بر توصيفات ساختاريِ يك مورد در دسترس مبتني نيست، بلکه توصيف ساختاري يك فعل (مثلاً، آيا عوارض جانبي صرفا پيش‌بيني شده است يا دانسته و از قصد پديد آورده شده است) مي‌تواند بر برآوردهای هنجاري پيشیني متكي باشد.

 9/ كار جديد در روان‌شناسي اخلاق تجربي شواهد زيادي براي نقش مهمي كه عواطف در داوري اخلاقي ايفا مي‌كنند، فراهم آورده است. در برابر اين پيش‌زمينه رون مالون و شان نيكولز مي‌پرسند آيا هنوز نيازی به ايده قواعد اخلاقي در داوري وجود دارد. آنها از سه معيار اصلي تحقيق كه ظاهرا نقش قواعد را در معرض خطر قرار مي‌دهند، بحث مي‌كنند. اما، در مقابل، آنها استدلال مي‌كنند به نفع مدل ناقل(نيروي عطفي) دوگانه‌اي[43] از داوري اخلاقي غير سودگراوانه (فايده‌باورانه). مدل شهودگراي اجتماعيِ هايدت(Haidt) نشان می‌دهد كه داوري‌هاي ما ناشي از سيستم‌هاي شهودي است به همراه سيستم‌هاي استدلال/استنتاج كنترل‌شده[44] كه شرحی را بعد از عمل فراهم مي‌آورند. نويسندگان معتقدند كه اين كار در تعصب نژادي حاكي از آن است كه سيستم شناختي کنترل‌شده[45] نقش مهمي را در آگاهي از داوري بيان‌شده و تأييد‌شده ما ايفا مي‌كند. آنگاه آنها بحث مي‌كنند از کار (كتاب) بلر(Blair) راجع به وظيفه متعارف/اخلاقي، و تبيين او بر مكانيزم مهار خشونت استوار است. او معتقد است كه داوري‌هاي ما ريشه در نوع خاصي از واكنش عاطفي دارد كه معلول نشانه‌هاي درد و رنج است. همانند مدل هايدت، موضع بلر جايگزين روشني را براي عقل‌گرايي[46] پيشنهاد مي‌كند. با وجود اين، اين پاسخ‌هاي عاطفي براي داوري كافي نيستند، چنانكه ما از همان نوع واكنش به بلایای طبیعی و حوادث برخورداریم. اين مدل كانديداي قابل قبولی را برمي گزيند براي اينكه چرا ما درباره برخي امور معین حكم به بد بودن مي كنيم، ولي دليلي ارئه نمي‌كنيم براي اينكه چرا ما درباره برخي امور معینی حكم به خطا بودن مي‌كنيم. نويسندگان معتقدند كه شيوه طبيعي سروكار داشتن با اين مسئله، استفاده از قواعد است. وقايع خاصي خطا هستند چرا كه آنها به يك قاعده مورد تأييد تجاوز مي‌كنند و آنرا نقض مي‌كنند. سپس آنها از مدل فرايند دوگانه گرين بحث مي‌كنند، كه مسلم مي‌گيرند به طور كلي اينكه در موارد شخصي داوري‌هاي ما معلول عواطف هستند، اما زماني که وضعیت شخصي نيست ما تمايل داريم از دليل براي شكل‌دادن داوري اخلاقي استفاده نماييم. گرين بر آن است كه اگر يك عمل شخصي است براي اينكه مجاز (موجه) باشد بايد سود را به حداكثر برساند. با این حال، نويسندگان به مثال‌هاي متقابل اشاره مي‌كنند و نشان مي‌دهند كه گرايش به قواعد مي‌تواند تبيين ساده‌اي را راجع به اينكه چرا فعل‌هايي مانند دفاع شخصي[47] ، مجازات[48]، و ختنه[49] مجاز (موجه) هستند، به‌دست دهند – در حالي‌كه دليل(شرح) شخصي نمي‌تواند -.... آنها معتقدند كه هر سه مدل چالش به ظاهر موجهي را براي نقش قواعد در تحقق داوري‌هاي اخلاقي فراهم مي‌آوردند، ولي هر سه در قبال نمونه‌هاي متقابل آسيب پذيرند. آنها در جواب مسلم مي‌گيرند مدل ناقل(نيروي عاطفي) دوگانه اي[50] از داوري را كه در آن عواطف و دليل (از طريق قواعد) متحد مي‌شوند تا حكمي را شكل دهند. آنها استدلال مي‌كنند كه اين مدل بهترين تبيين از داده‌ها را فراهم مي‌آورد، و با روی گشاده از نقش قواعد بدين نحو دفاع می‌كنند، بدون رفتن به سوي استدلال بيشتری در مورد نحوه‌اي كه قواعد و عواطف در خصوص مدل خودشان متحد می‌شوند.

 10/
پيروان پي. اف. استراوسن، جوشا كوب و جان دوريس معتقدند كه در بحث از داوري های مسئوليت [51] ما، ما بايد به  عمل متعارف تحسين و سرزنش عطف توجه كنيم --- حركت روش‌شناسانه توسط بسياري اتخاذ شد. اين حركت به نظر مي‌رسد چالش آشكاري با اين فرض پيدا مي‌كند كه نظريه‌هاي مسئوليت نبايد دگرشونده (تغيير كننده/دگرگون گرا) باشند. يعني، اينكه آنها بايد به ملاك‌های مشابهي براي مسئوليت در كليه موارد عطف توجه كنند. آنها معتقدند که شاهد بر این مطلب این است كه مردم در حقيقت به شدت در داوري‌هاي خودشان در مورد مسئوليت دگرشونده[52] هستند، و اين نظريه‌پرداز را بر سر دوراهي[53] نگه مي‌دارد: يا بايد دگرگون‌گرايي[54] را ترك گويد، يا بپذيرد كه نظريه آنها كاملا تباين جدي با داوري هاي متعارف مردم خواهد داشت. نويسندگان با دقت شواهدی برآمده از آزمايش تجربي به دست مي‌دهند تا نشان دهند كه دست كم سه نوع عامل وجود دارد كه بر ملاكي تأثير مي‌گذارد كه مردم بكار مي‌گيرند تا داوري‌هايی در مورد مسئوليت كنند؛ انتزاعيت/ انضماميت[55]، شرايط هنجاري رفتار مورد سؤال، و ارتباط داور با عامل. این معلوم است كه مردم عادي تمايل دارند كه ناسازگارانگار[56] باشند در بحث انتزاعي اراده آزاد، ولي سازگارانگار باشند زماني که بحث امور انضمامي در پيش است. به عنوان نمونه آنها تمايل دارند بيشتر عاملي را سرزنش کنند كه به عملش احساس نزديكي مي‌كند تا به نتيجه طبيعي‌اش(پيامد)، نسبت به  كسي كه احساس نزديكي نمي‌كند، به رغم آنكه هردو فعل كاملا معين هستند. افراد عادي همچنين يك بي‌تقارني (بی تناسبی) مشخصي را بين تخصيص[57] هاي تحسين و سرزنش نشان مي‌دهند زماني که آن برسد به ظرفيت اخلاقي عواملي مانند عوارض جانبي مشهور، فعاليت‌هايي كه با خون گرمي يا خونسردي اجرا مي شود، و فعاليت‌هايي توأم با خشونت در برابر نتايج آشكار. در حالي‌كه ما شايد وسوسه شويم كه پاسخ بدهيم كه عناصر اصلي مسئوليت مانند عليت و قصد[58] بدون تأثير باقي مي‌مانند، نويسندگان در نظر دارند نشان دهند كه اطلاق اين ملاك ها به خودي خود (في نفسه) دگرشونده است. نويسندگان با این پرسش نتيجه مي‌گيرند كه اين دگرگوني‌ها، سؤال از صلاحیت داورها يا اجراي خطاها زماني كه وقت استفاده آن فرا می‌رسد، هستند. آنها بر آنند، اين پرسشي است براي روان شناسي. پرسش فلسفه اخلاقي اين است كه آيا ما بايد برداشت‌هاخودمان را در پرتو اين نتايج بازانديشي كنيم. نويسندگان پيشنهاد مي‌دهند كه يك شيوه معقول پيش رفتن اين است كه فرض كنيم كه تحسين و سرزنش اخلاقي صرفا امور بسیار متفاوتی هستند، و اينكه هیچ دليلي وجود ندارد كه چرا ما به يك سيستم مجزايي از ملاك براي هردوي آنها احتياج داريم. با توجه به ارزش‌هاي نظريه‌هاي دگرشونده، شايد ما بايد به دگرگون‌گرايي[59] توجه كنيم.
 
11/
ماريا مريت، جان دوريس و گيلبرت هارمان یک مرور کلی و بحث جديدي از مجادله موجود بين شكاكان منش[60] و طرفداران مدل اخلاق فضيلت[61] به دست مي دهند. اين فصل با بررسی اجمالی آن مجادله و اینکه چي چيزي در معرض خطر است آغاز می‌شود. موضوع شک‌گرایی منش به مثابه (آزمون) تولن های طرز کار[62] طراحی و صورت‌بندی شد. نویسندگان متذکر شدند که بیشتر واکنش‌ها به موضع شکاکانه مقدمه نخست این صورت‌بندی را به چالش می‌کشد، آنها در طول این خطوط بحث می‌کنند که رفتاری که توسط خصوصیات جدی[63] بدان امر شد نیاز ندارد که به ثبات رفتاری فراگیر منجر شود، طبق معمول این مشروط (مقید) نقش مهم حالات درونی را که توسط مدل اخلاق – فضیلت مورد تأکید قرار گرفت، نادیده می‌گیرد. با وجود این، نویسندگان در نظر دارند دارند بر روی «شکل گرفتن تأثیرات»[64] کار کنند تا بپرسند که آیا عملکردهای شناختی درونی از عوامل وضعیتی[65] در امانند. آنها همچنین به تجربیات (آزمايشات) میلگرام اشاره مي‌كنند به عنوان نمونه‌ای از اینکه چگونه بخشی از استدلال عملی[66] که توسط ارسطوگروان جدید[67] توصیف شده است آشکارا رخ نداد. نویسندگان اصطلاح (واژه) گسست اخلاقی[68] را برای رویدادی (پدیده) وضع کردند که در آن رفتار یک عامل (کنشگر) در سازگاری با هنجارهای اخلاقی‌اي که آنها می‌توانند به نحو معقولی بپذیرند، موفق نیست. آنها وظیفه تبیین گسست اخلاقی را خودشان تنظیم می‌کنند. تلاش‌ها برای عقلانی‌کردن نتایج تجربی‌ای که در آزمايشات وضعیت‌باور[69] یافت شد حاکی از یک یا دو ویژگی کلیدی روان‌شناسی عامل[70] است که مبین گسست بین رفتار و  ایدآل فرضی[71] خواهد بود. به عنوان نمونه، سابین و سیلور از ترس از دستپاچگی[72] به مثابه عامل محرِّک ورای رفتار غیرمنتظره یاد می‌کنند. نویسندگان معتقدند که در حالی‌که ممکن است این مورد تاحدی کارآمد باشد، ولی برای بسیاری از تجربه‌ها تبیینی به دست نمی‌دهد. در عوض آنها می‌خواهند نقطه نظر دیگری را پیش نهند. آنها برآنند که نقطه مهم بحث این است که چگونه روابط متقابل ميان عامل‌های/کنشگر وضعیتیِ اخلاقا اعتباری و گرایش مردم به واکنش نسبت به آنها قابل تبیین است. آنها بر گرایش‌های به واکنش غیرشخصی تمرکز می‌کنند، که به نحو گسترده‌ای مستقل از تعهدات ارزشی عامل/کنشگر عمل می‌کند. آنها گمان می‌کنند، در وضعیت‌های اخلاقیِ ظاهری عامل کلیدی که باید تبیین شود قطع توجه دیگر-محور[73] است. نویسندگان برداشتی از دلیل تجربی به دست می‌دهند که نشان می‌دهد که بسیاری از فرایندهای انگیزشی و شناختی مهم از حیث التفاتی[74] نشأت نمی‌گیرند، و اینکه توجه دیگر–محور غالبا متأثر از چنین فرایندهای نظارت‌نشده[75] است. آنها معتقدند که یک ناسازگاری[76] ميان تعهدات هنجاری تأییدشدۀ عامل، و فعالیت‌های آنها موجود است. آن به این خاطر است که رفتار آنها متأثر از فرایندهای اتوماتیکی است که آنها اغلب از آنها بي‌خبرند. این فعالیت برای مدل اخلاق–فضیلتِ استدلال عملی مشکل آفرین است. آنها با بحث از برخی اقدامات اصلاحی برای مقابله کردن با این ناسازگاری این فصل را به پایان رساندند.
 
12/
والری تیبریوس و الکساندرا پلاکیاس در صددند گزارشی از سعادت[77] ارائه دهند که بتواند هم پدیدارهای تجربی‌ای که می‌توان در زندگی مردم دیده شوند و فهمیده شوند را برگزیند، و هم معنی داشته باشد که بسط داده شود. اینها ملاک‌های بسامدی تجربی و اهمیت/اعتبار هنجاری هستند. آنها بحثشان از سعادت را در حوزه جدید «روان‌شناسی پوزيتيو»[78] مستقر می‌کنند، و یک حوزه اساسی از تحقیق در این زمینه را اشغال می‌کنند: دفاع از ماهیت شادی، رفاه/خوب بودن، یا شکوفایی[79]. سه الگوی (پارادایم) پژوهشی مشخصی در این حوزه وجود دارد؛ نظریات لذت‌گرایانه، سعادت‌گروانه[80] و رضایت زندگی[81]. نویسندگان، برخی پژوهش‌های جالب را که بر نظریات سنتی لذت‌گرایانه ایراد وارد می کردند[82] برمی شمارند. آثاری در مورد نحوۀ سازگاری ما با تغییرات می‌تواند به کار آید تا به حداکثر رساندن لذت به عنوان اصل راهنمای عمل[83] را تضعیف کنیم، به عنوان مثال، به عنوان پاسخ‌های واقعی به تصمیم‌گیری‌های ما غیر قابل‌ پیش‌بینی(غیر منتظره) هستند. افزون بر این، آنها استدلال می‌کنند که نظریات لذت‌گروانه با اعتراضاتی مواجه است به اینکه آنها نمی‌توانند بین انواع مختلف لذت تمییز بگذارند. نظریات سعادت‌گروانه  این اعتراض را با گره زدن رفاه[84] به نیازهای حیاتی از میان برمی دارد. با این وجود، آنها نیروی هنجاری‌شان را برآمده از نظریات دیگر می‌دانند. تا جایی که آنها مشاوره جالبی را دربارۀ چگونه زندگی‌کردن به دست می‌دهند، این همینطور است، چرا که ما می‌خواهیم، ترجیح دهیم، یا به فکر اشیائی هستیم که سعادت‌گروی[85] به ما می‌گوید که به آنها نیاز داریم. نظریۀ رضایت زندگی بر آن است که رفاه عبارت است از ارزیابی مثبتِ همه جانبه یا حمایت از زندگی یک فرد. این پایۀ رفاه را در هنجارهای سوژه قوی می‌کند، و می‌تواند شرحی از اینکه چگونه لذت‌های مختلف به نحو مختلفی به شمار می‌آیند ارائه نماید. با وجود این، این مطلب با مشکل خاص خود مواجه است: آن باید همه پاسخ‌ها/واکنش‌های مثبت به شرایط زندگی یک فرد را به نحو مساوی معتبر در نظر بگیرد. این مشکل ناشي از کار تجربی‌ای است که نشانگر این است که ما داوری‌های ثابتی از رضایت زندگی نکردیم. به ویژه، داوری‌های ما متأثر است از دسترس‌پذیری اطلاعات، چگونگی استفاده  از این اطلاعات در داوری، ادراک یک فرد از هنجارهای اجتماعی، و خلق‌وخوی یک فرد. نویسندگان معتقدند که دوام و ثباتی باید وجود داشته باشد، زمانی که ما حوزه های خاصی از اهمیت را شناسایی می‌کنیم. داوری‌های ما از اينكه چگونه اينها ارتباط شدیدي با داوري‌هاي ما از رفاه فراگیر برقرار مي‌كنند. اما این هنوز مبهم است که آیا داوری‌های ما از رضایت زندگی به نحو هنجاری دلبخواهی هستند. بقیه این فصل اختصاص به بسط و دفاع نویسندگان از گزارش‌شان از «رضایت زندگی مبتنی بر ارزش‌ها» دارد، که پیشنهاد می‌کند که رفاه رضایت همراه با شرایط فراگیر یک فرد از زندگی است که براساس استانداردهای ارائه‌شده توسط ارزش‌های یک فرد، ارزیابی شدند. طرز تلقی‌های واقعی یک شخص از رضایت زندگی به عنوان رفاه به شمار می‌آیند، جز اینکه آنها تضعیف شدند چرا که آنها متأثر از عوامل نامربوطی هستند که هیچ ربطی به آنچه فرد بدان فکر می‌کند ندارد، یا به دلیل آنکه شخص درباره ابژه‌های فکر خود بی‌اطلاع است، یا به دلیل اینکه آنچه شخص می‌گوید که او بدان فکر می‌کند خیلی کم با طبیعت (ماهیت) عاطفی او سازگار است.

 13/ در «نژاد و شناخت نژادی»، دانیل کلی، ادوارد مَکری و رُن مالون امکان دوتا از طرح های هنجاری مهمی را دربارۀ چگونگی ارتباط ما با طبقه‌بندی نژادی ارزیابی کردند. آنها معتقدند که روی هم رفته، بینش‌های روان‌شناختی در طبیعت/ماهیت شناخت نژادی فراموش شده‌است، و تلاش می‌کنند تا چگونگی جبران این غفلت را طرح کنند. کل بحث با توجه به پیشینۀ اجماع هستی‌شناختی شکل می‌گیرد: این مطلب به شدت مورد توافق است که «نژادپرستی افراطی» اشتباه است، و اینکه هیچ اساس زیست‌شناختیی برای طبقه‌بندی‌های نژادی به هیچ معنای غیرسطحی[86]  وجود ندارد. با وجود این، این شدیداً مورد اختلاف است که چگونه به این تشخیص واکنش نشان داده می‌شود. حذف‌گرایان[87] در پی آنند که، در کل، طبقه‌بندی نژادی را نادیده بگیرند. آنها معتقدند که چیزی مانند نژاد وجود ندارد، یعنی آن مفهومی تحمل‌ناپذير است و هزینه‌های استفاده از آن به مراتب (از هر نظر که بگویی) اهمیت بیشتری از فواید آنها دارد. از سوی دیگر، محافظه‌کاران معتقدند که طبقه‌بندی‌های نژادی نباید کاملاً کنار گذاشته شود، بلکه فقط تا حدی که آنها نگرش‌های نژادپرستانه را تسهیل کنند. تا اندازه‌ای که آنها مناسب مبنای ادراکی روابط قومی غایت و همبستگی باشند، آنها باید حفظ شوند.    هم حذف‌گروی و هم محافظه‌کاری آموزه‌های هنجاری هستند. به این ترتیب، آنها ارتباطی با فکت‌هاي روان‌شناختی توصیفی فی‌نفسه ندارند، اما با اصلاح اجتماعی مرتبطند. با این وجود، روشن است که برای اینکه یک هدف هنجاری، به طور کل، امیدوارکننده باشد، باید معقول باشد. بیشتر تحقیقات اخیر دربارۀ پایه‌های روان‌شناختی طبقه‌بندی نژادی می‌توانند به دسته‌بندی جزئیات این مسئله کمک کنند، و شاهدي را برای اینکه آیا فرد می‌تواند شناخت نژادی را کنار بگذارد یا همیشه به آن به شیوۀ غیر نژادپرستانه بپردازد، به ‌دست دهند. نویسندگان این شاهد را مورد بررسی قرار می‌دهند که تعصب‌هاي نژادی چگونه قوی و سرکش و در عین حال ظریف، طولانی، ضمنی، و صریح می تواند باشند، و اندازه ای که این یافته های بر آن مبتنی هستند چقدر با تعصب‌ها و تفکرات نژادپرستانه نخستینی که مردم دارا هستند، در ارتباط است. رویکرد طبیعت‌گروانه‌ای که توسط این کتاب اختیار شده هم یکی از فضایل مهم آن است و هم رذائل: فضیلت است، تا اندازه‌ای که روان‌شناسی اخلاق را قادر می‌سازد تا به نحو تجربی بین ادعاهای فلسفی انتزاعی داوری کند، و تصمیمی اتخاذ کند که کدامیک از آنها بیشتر و کدامیک کمتر به نحو تجربی پذیرفتنی هستند. با این وجود، این به رذیلت تبدیل می‌شود زمانی که شروع کند تا داده‌های تجربی را همانطور که هستند بپذیرد و انتقاد به فرض‌های ادراکی را متوقف کند و مبالغه کند دربارۀ لوازم یافته‌هایی که، به تساوی، توسط روان‌شناسانی که به نحو تجربی کار می‌کنند و فیلسوفانی که به نحو ادراکی کار می‌کنند، ساخته شدند. گفته شده؛ ما فکر می‌کنیم که هندبوک روان شناسی اخلاق منبع مفیدی‌ست برای هر کسی که در این زمینه کار می‌کند، و راهنمای ارزشمندی برای دانشجویان پیشرفته از هر دو رشته فلسفه و روان‌شناسی خواهد بود که مایلند خودشان را علاقمند به این رشته به سرعت در حال رشد و جالب بکنند.
براي دانلود کتاب اينجا را ببينيد:

كتابي درباره روان شناسي اخلاق+دانلود

 اين متن ترجمه‌اي است از:

The Moral Psychology Handbook // Reviews // Notre Dame

 [1] Multi-system Moral Psychology[2] consequentialist [3] moral dilemmas [4] mood induction [5] instrumentalist [6] desired end [7] cognitivist [8] sentimentalist [9] personalist [10] reward system [11] motor cortex [12] pre-motor cortical areas [13] psychopathy and ventromedial prefrontal damage [14] conceptual front [15] reward system [16] concern [17] self-blame [18] resentment [19] anger [20] purity-related emotions [21] disgust [22] thin [23] helping behavior [24]. Subdoxastic [25] helping behavior [26] 'Aversive-Arousal Reduction' [27] 'Empathy-Specific Punishment' [28] 'Empathy-Specific Reward' [29]. 'deductive model of moral reasoning [30] rule-utilitarianism [31] moral justification [32] the reflective equilibrium-account [33] moral heuristics [34] Kahneman/Tversky-tradition [35] Gigerenzer-tradition [36] belief-formation [37] Heuristics [38] attribute substitutions [39] target-property P [40] heuristic-property H [41] The theory of universal moral grammar [42] moral grammar-account [43]. dual-vector model [44] controlled reasoning systems [45] controlled cognitive system [46] rationalism [47] self-defense [48] punishment [49] circumcision [50] dual-vector model [51] responsibility judgements [52] variantist dilemma [53] [54] variantism [55] atrbsactness/concreteness [56] incompatibilist [57] assignation [58] causation and intention [59] variantism [60] character skeptics [61] virtue-ethical model [62] modus tollens [63] robust traits [64] framing effects [65] situational factors [66] practical reasoning [67] neo-Aristotelean [68] moral dissociation [69]. situationist [70] agent's psychology [71] presumed ideal [72] fear of embarrassment [73] other-oriented attention [74] intentional direction [75] unsupervised [76] incongruency [77] well-being [78] positive psychology [79] flourishing [80] Eudaimonic = happiness [81] life-satisfaction [82] problematize [83] action guiding principle [84] well-being [85] eudaimonism [86] non-trivial sense [87] Eliminativist
---------------------
 مطالب مرتبط:
مروري بر كتاب "روان شناسي اخلاق جلد اول "
مروری بر كتاب روان شناسی اخلاق، جلد 2
مروری بر كتاب روان شناسی اخلاق جلد 3

فرهنگ توصیفی فلسفه اخلاق

نويسنده: مسعود عليا
قطع: رقعي
نوع جلد: شوميز
ناشر: هرمس
زبان: فارسي
تعداد صفحات: 144
سال انتشار: 1391
نوبت چاپ: 1
قیمت: 45,000 ريال

کتاب "فرهنگ توصیفی فلسفه اخلاق " که دایرة المعارفی در فلسفه اخلاق است و به کوشش دکتر مسعود علیا تهیه شده است، روانه بازار شد.

علیا در این کتاب سعی کرده علاوه بر افزودن معادل‌هایی برای اصطلاحات فلسفه اخلاق در یک یا چند بند به توصیف معنای این اصطلاحات بپردازد.

علیا یکی از ویژگی‌های مهم فرهنگ مذکور را را استفاده از چند منابع انگلیسی‌ می‌داند که هم مترجمان و هم کسانی که به حوزه فلسفه اخلاق تحلیلی یا قاره‌ای علاقمندند می‌توانند از آن استفاده کنند.

---------------

مطالب مرتبط:

کتاب وضع بشر هانا آرنت

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

(دانلود) پژوهش‌نامه اخلاق- شماره 14/ 15

 پژوهش نامه اخلاق- شماره  15

صفحات آغازين

شأن اخلاقي و بررسي ديدگاه‌هاي رايج

علي پاکپور

بررسي و تحليل نظري اخلاق جنگ در قرآن و حديث

محمدرضا حاج‌اسماعيلي - مهدي حبيب‌اللهي

تبليغات بازرگاني در بستر اخلاق حرفه‌اي

اکبر ساجدي - علي نعمتي

دلالت‌هاي تربيتي در آثار جاحظ (حدود 255 ـ 160 ق)

بهروز رفيعي

اصول و روش‌هاي تربيتي مواجهه با مخالفان در اخلاق ارتباطي امام علي (ع)

علي لطيفي - محمدحسين ظريفيان‌يگانه

نقش بليك در فلسفه اخلاق هير

محمدحسين مهدوي‌نژاد - مهدي زماني - عليرضا اژدر - رضا تقيان ورزنه

------------

 پژوهش نامه اخلاق- شماره 14

صفحات آغازين

جايگاه عشق در نظريه اخلاقي مولوي

احد فرامرز قراملکي ـ شهرام محمدپور

فتوت اسلامي و جايگاه اخلاق در حرفه‌ورزي

امير جوان آراسته

ملاصدرا و استمرار ولايت در زمين

يحيي بوذري‌نژاد

بازي‌هاي رايانه‌اي از منظر اخلاق کاربردي با رويکرد اسلامي

سيد ابوالفضل موسوي

تأثير گناه بر معرفت به قبح فعل قبيح از منظر قرآن

مصطفي جعفرطياري دهاقاني ـ هادي صادقي

اعتبارسنجي محرک‌هاي دنيوي در نظام اخلاقي اسلام

جعفر گل‌محمدي ـ احمد بهشتي

مطالب مرتبط:

(دانلود) پژوهش نامه اخلاق- شماره 13 پاييز 1390

پژوهش‌‌نامه‌هاي اخلاقي در مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام

اخلاق رسانه ای (شماره 91)

تاریخ: دی 1390

تنظیم کننده: شهرود امیرانتخابی

تهیه شده در : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشی رسانه


اخلاق در آموزش عالی (شماره 63)

تاریخ : دی 1389


تنظیم کننده: شهرود امیرانتخابی

تهیه شده در : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشی فرهنگی


خلاق (1) (شماره 58)

تاریخ : آبان 1389


تهیه شده در : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشی فرهنگی


اخلاق اجتماعی (شماره 76)

تاریخ: خرداد 1390

تنظیم کننده: شهرود امیرانتخابی

تهیه شده در : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشی اجتماعی

اخلاق و جهانی‌شدن (شماره 48) 

تاریخ: بهمن 1388

تهیه شده در : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشی فرهنگی