هفت کشور و سفرهای ابن تراب متنی پیشینه در اخلاق و سیاست، برگرده داستان

تصحيح: ایرج افشار، مهران افشاری

ناشر: چشمه

سال چاپ: 1386

-------------------------------------------------------------

در معرفي کتاب «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» / سفري تمثيلي به هفت کشور


«هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» داستاني است تمثيلي که به شيوه «هزار و يک شب» و «طوطي نامه» و «کليله و دمنه»، داستان در داستان است و از دل هر حکايتش حکايتي ديگر سر بر مي کند. پيش از معرفي خود کتاب بد نيست يادآور شويم که داستان هاي منثور قديمي در دانشگاه هاي ادبيات همواره سرنوشتي نه چندان خوشايند داشته و دارند.
    
    تنها داستان منثوري که قلعه کم و بيش مستحکم و نفوذناپذير واحدهاي درسي زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه فتح کرده کتاب کليله و دمنه است، آن هم نه به خاطر داستاني بودنش که بيشتر به دليل نثرش که نمونه بي بديل نثر فني است. همچنين حکايت هاي گلستان سعدي که آنها هم بيشتر به دليل نثرشان مورد توجه هستند. البته هستند استاداني که مي کوشند از لغت و معني و حفظ اشعار (يادم هست يکي از استادان خيلي علاقه داشت بچه ها را وادار کند که اشعار عربي «کليله و دمنه» را حفظ کنند) فراتر بروند و به وجوه ديگر متون کهن بپردازند، اما اين استادان هم اغلب به دليل مجهز نبودن به تئوري هاي مدرن ادبي از هر چمن گلي مي چينند و مي روند. کسي کاري به ساختار متون کهن و ساخت هاي فکري فرهنگي و داستاني که داستان هاي منثور را شکل مي دهند ندارد. برخي هم البته از آن ور بام مي افتند و مثلاً سعدي را نخستين ميني ماليست جهان ادبيات به شمار مي آورند و مولوي را نخستين سوررئاليست. خلاصه داستان و داستان گويي را آن طور که بايد در دانشگاه جايي نيست و اين وسط ديگر تکليف متن هاي داستاني که به تعبير استادان فن، نثر آنچنان پاکيزه يي هم ندارند و زبانشان با زبان شفاهي و اصطلاحات عاميانه درآميخته معلوم است. متن هايي مثل قصه «حسين کرد شبستري»، «اميرارسلان نامدار»، «سمک عيار»، «اسکندرنامه» و... .
    
    جالب اينجاست که تمام متوني که از آنها نام برده شد توسط استادان آگاه به ادبيات کهن تصحيح و منتشر شده اند، اما يک بار هم در دانشگاه هاي ادبيات نامي از اين متون برده نمي شود. گويا گفتمان دانشگاهي به هر دليل چشم بر آثاري از اين دست بسته است و آنها را فاقد ارزش مي داند. همانطور که رمان و داستان کوتاه هم در اين گفتمان جايي کوچک دارد و محدوده يي تنگ و تقليل يافته به دو واحد درسي.
    
    از طرف ديگر وقتي مقالات و اظهارنظرها و قصه هاي برخي قصه نويسان را مي خوانيم مي بينيم از متون کهن داستاني تاثيرات و ايده هاي فراواني گرفته اند که اين حاصل با دانش مدرن به سراغ متون کهن رفتن است و نشانه قرابت بيشتر اين متون با ادبيات خلاقه يي که خود را به چارچوب ها و معيارهاي محافظه کارانه دانشگاهي محدود نمي کند. اما جالب اينجاست که در عين تصحيح و انتشار بسياري از نمونه هاي مشهور اين قبيل متون، گويا هنوز داستان هاي منثور فراواني منتشر نشده و برخي هم هنوز کشف نشده مانده اند. يکي از اين متوني که تا همين چند وقت پيش شايد به جز آنها که به نسخه هاي خطي دسترسي دارند کمتر کسي از وجودش باخبر بود همين کتاب «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» است که با تصحيح «ايرج افشار» و «مهران افشاري» منتشر شده است. «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» چنان که از توضيح روي جلدش برمي آيد «متني پيشينه در اخلاق و سياست بر گرده داستان» است.
    
    اين کتاب هم ظاهراً مثل «قصه حسين کرد شبستري» متني است به جا مانده از دوره صفوي با ويژگي هاي نثر و زبان و فرهنگ و آداب و رسوم آن دوره. «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» همانطور که در آغاز اشاره شد، داستان در داستان است و البته با محوريت يک داستان اصلي که داستان سفر تمثيلي مردي است به نام «ابن تراب» به هفت کشور. در اين سفر مردي حکيم به نام «خواجه عقيل الدين» نيز «ابن تراب» را همراهي مي کند.
    
    مردي که همانطور که از نامش پيداست عقل و دين را توامان دارد و راه و چاه را نشان «ابن تراب» مي دهد و حکايت هاي فراواني در چنته دارد که هر بار آنها را به مناسبتي تعريف مي کند. در هر سفر بحثي در باب اخلاق و سياست و حکومت طرح مي شود. الگوي فکري که داستان براساس آن شکل گرفته الگوي ديرين بسياري از متون ادبي کهن و به ويژه متون عرفاني است. حضور «عقيل الدين» در کنار «ابن تراب» يادآور همان حضور پير فرزانه در کنار سالک است که در متون عرفاني فراوان از لزوم آن سخن به ميان آمده و عدد هفت نيز يادآور هفت شهر عشق و کلاً هفت تکرارشونده در متون کهن است. مي توان حتي به راه هاي دورتري رفت و از زوج ابن تراب - عقيل الدين در اين کتاب به ياد زوج عيسي بن هشام - ابوالفتح اسکندري در مقامات همداني افتاد. هرچند فکر پشت اين کتاب با فکر شکل دهنده آن مقامات از بنيان متفاوت است و مقامات همداني و شخصيت اصلي آن يعني ابوالفتح اسکندري هرگز سمت و سوي اخلاق گرايانه نداشتند.
    
    بر اين کتاب «ايرج افشار» مقدمه يي نوشته است که در آن به ويژگي هاي نثر آن و تاريخ احتمالي تاليفش و منابعي که نويسنده در تاليف اين کتاب از آنها استفاده کرده اشاره شده است. از جمله منابعي که در اين مقدمه نامشان آمده مي توان به «تاريخ طبري»، «سراج القلوب»، «جوامع الحکايات» و... اشاره کرد. «ايرج افشار» يکي از خصوصيات اين متن را «استفاده از درونمايه هاي قصه هاي عياري و اصطلاحات و نام هاي عياران» عنوان کرده و در مورد نام گذاري اشخاص در اين کتاب نوشته است: «يکي از ظرايف ادبي و ذوقي مولف، تناسب در نام گذاري اشخاص با مقام و صفتي است که داشته اند. به طور مثال نام کسي را که خردمند مي داند دورانديش گذاشته و کسي را که کارش کمان داري است قوس.
    
    آن را که خوانندگي مي کند خوش الحان مي نامد و پدرش را هزاردستان و مادرش را عندليب. براي نام کسي که غمازي مي کند زاغ وش را مناسب دانسته و به همين ترتيب به هر يک از نام هاي آتشپاره، آشوب و... که بنگريد ملاحظه خواهيد کرد که مناسبت لفظي يا معنوي رعايت شده است.» (صفحه 12)
    
    هرچند «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» متني است که از نظر شيوه داستان گويي و داستان در داستان بودنش تقليدي مي نمايد اما از فرهنگ و زبان عصر خود هم بسيار تاثير گرفته و به همين دليل در عين شباهت به متون داستاني قديمي تر از خود ويژگي هاي خاص عصر خودش را هم داراست.
    
    ايرج افشار در مقدمه اين کتاب در مورد ساختار زباني اين کتاب و زمان تاليفش مي نويسد:«اسلوب بيان و ساختار زباني نگارش هفت کشور به تاليفات دوران صفوي نزديک است و مي توان مقايسه کرد با داستان محبوب القلوب که از همان عهد است و اينکه در صفحه297 ابياتي آمده است :به حق امامان والاگوهر/که نازش بديشان کند بحر و بر
    
    شايد بتواند قرينه يي باشد از اينکه مولف در آن عصر مي زيسته است...مولف دو جا از عادل شاه نام مي برد...نام عادل شاه مي تواند قرينه يي باشد از آشنايي مولف با نام پادشاهي از هندوستان که چنان نامي داشت و از سلاطين سوري دهلي بود که در سنه 960 مدت کوتاهي سلطنت کرد.»(صفحه11)
    
نويسنده: علي شروقي

منبع:  روزنامه اعتماد، شماره 1584 به تاريخ 17/10/86، صفحه 11 (كتاب)

-----------------

مطالب مرتبط:

ادبیات و اخلاق