عصب‌پژوهي اخلاق نظري چيست؟





عصب‌پژوهي اخلاق چيست؟ عصب‌پژوهي اخلاق تجربي و نظری


عصب‌پژوهي اخلاق نظري (بخش دوم)
عصب‌پژوهي اخلاق تجربي با جنبه‌هاي كاربردي و تجربي برقراري ارتباط ميان مفاهيم اخلاقي و عصب‌پژوهانه سروكار دارد. عصب‌پژوهي اخلاق نظري، در برابر، بر جنبه هاي ادراكي و روش‌شناسانۀ چنين برقراري پيوندي تأكيد مي‌كند كه به ما امكان مي‌دهد تا امور واقع عصب‌پژوهانه و مفاهيم اخلاقي را به هم پيوند دهيم. و در نتيجه، ابعاد هنجاري و توصيفي را به هم ربط دهيم. اگرچه بحث فراواني درباره مسائل متعددي در عصب‌پژوهي اخلاق تجربي بوده است، بحث از مسائل ادراكي و روش‌شناسانه و در نتيجه عصب‌پژوهي نظري تاكنون تاحدودي پراكنده بوده است. به جهت اهميت حياتي اين مسائل براي نقشه آينده عصب‌پژوهي اخلاق به عنوان يك رشته - به شخصه - مشخص و مجزا، من مي‌خواهم بخش دوم اين بررسي را به گزارش و روايت اجمالي از عصب پژوهي اخلاق نظري اختصاص بدهم.

ابهام هاي روش شناسانه بين هنجارها و امور واقع
 آيا داوري‌هاي اخلاقي هستند كه در حوزه‌هايي كه در بالا ذكرشان رفت، قرار مي گيرند؟ آيا داوري اخلاقي چيزي نيست جز فعاليت عصبي در اين حوزه‌ها؟ اين ديگر يك پرسش تجربي نيست بلكه پرسشي است كه به مسائلي روش‌شناسانه و ادراكي اشاره دارد كه داخل قلمروي كه من عصب‌پژوهي اخلاق نظري مي‌نامم، مي‌شوند. به نحو ادراكي، مفاهيم مربوط به عصب‌پژوهي اخلاق مانند داوري اخلاقي و رضايت آگاهانه بايد همانطور كه من آنها را آميخته‌ها، آميخته هاي ادراكي(Conceptual hybrids) مي‌نامم، باشند. يك آميختۀ ادراكي دلالت مي‌كند بر يك مفهوم مفردي كه متضمن و دربردارندۀ دو يا انواع متعددي از مفاهيم است، همانطور كه مثلاً مفاهيم هنجاري و توصيفي اينگونه‌اند. مفاهيم مربوط به عصب‌پژوهی اخلاق شايد به عنوان آميخته ادراكي شناخته شوند، همانطور كه آنها نه مفاهيم هنجاري محضند، همانطور كه مثلاً مفاهيمي از اخلاق فلسفي اينطورند، نه توصيفي محض، كما اينكه مفاهيم مربوط به عصب‌پژوهی (Neuroscience) از اين قبيلند. در نتيجه ماهيت مفاهيم آميختۀ مربوط به عصب‌پژوهی اخلاق عبارت است از پيوند ميان ابعاد هنجاري و توصيفي، يعني، ميان هنجارها و امور واقع. كسي ممكن است حتي يك قدم دورتر برود و بگويد كه اين پيوند و رابطه بين هنجارها و امور واقع، خطوط مفاهيم مربوط به عصب‌پژوهي اخلاق را به عنوان مفاهيم عصب‌پژوهي اخلاق مشخص مي‌كند. اگر چنين پيوند هنجار – امر واقع موجود نباشد، مفاهيم عصب‌پژوهي اخلاق يا به مفاهيم اخلاقي و در نتيجه مفاهيم صرفاً هنجاري تنزل پيدا مي‌كنند يا به مفاهيم عصب‌پژوهانه‌اي كه ظاهراً صرفاً توصيفي هستند.
 يكسان تلقي كردن حكم اخلاقي با فعاليت در قلمروهاي خاص مغز، تن دادن به دو ابهام است. نخست، شخص شرايط ضروري را با هم خلط مي‌كند، يعني، سازوكارهاي عصبي، و اينكه آنها چه چيز را مشروط مي‌كنند، يعني، حكم اخلاقي به عنوان نتيجه. اين همچنين مستلزم آن است كه شخص چه بسا از فرق ميان شرايط ضروري و كافي غافل است و امور واقع عصبي را نه تنها به عنوان شرط ضروري بلكه همچنين به عنوان شرط كافي قلمداد مي‌كند.
دوم، شخص همچنين اجزاء سازنده هنجاري و توصيفي حكم اخلاقي را با هم اشتباه بگيرد. مشاهدات عصبي امور واقع، جزء توصيفي توصيف را مي كند، حال آنكه داوري اخلاقي همچنين مستلزم يك جزء هنجاري است كه با دلالت و اشاره كردن به ابعاد هنجاري به وراي جزء توصيفي مي‌رود. اگر فلان شخص الان از رهگذر يافته‌هاي تجربي درباره داوري اخلاقي استنباط كند كه كدام نوع از وضعيت مغز اخلاقاً درست است، بهمان شخص اجزا توصيفي و هنجاري را با هم خلط مي‌كند، و در نتيجه امور واقع و هنجارها را. بنابرين اين مسئله، مشكل‌زا است، چرا كه كسي نمي تواند هنجارها را از امور واقع استنباط كند، يعني، از فرق اساسي آنها غافل است.



پيوند هنجارها و امور واقع در مفاهيم عصب‌پژوهي اخلاق

پرسش اين است، حال چگونه مي‌توانيم بين اين دو حوزه مجزا و متفاوت، هنجارها و امور واقع، در مفاهيم عصب‌پژوهي اخلاق ارتباط برقرار كنيم. ما انتخاب‌هاي متعددي داريم. شخصي ممكن است به مرحله هنجاري بي‌توجه باشد و آن را به مرحله واقعي تنزل دهد؛ آنگاه هنجارهاي اخلاقي به صورت يك جانبه جايگزين امور واقع عصبي مي‌شوند، يعني، جايگزيني يك جانبه. با اين وجود، اين به معناي بي‌توجهي به فرق اصلي ميان هنجارها و امور واقع است. به عنوان راهي ديگر، شخص ديگري چه بسا تمايز هنجار - واقع را مي پذيرد و هنجارها و امور واقع را به نحو مساوي و دوجانبه در نظر مي گيرد، كه شايد بتوان آن را تساوي دوجانبه (bilateral parallelism) ناميد.
 با اين وجود، هردو راه حل، جايگزيني يك جانبه و تساوي دو جانبه، حقِ به هم بافتن دقيق مفاهيم اخلاقي و مشاهدات عصب‌پژوهانه در مباحث عصب‌پژوهي اخلاق جديد را بجاي نمي آورند. جايگزيني يك جانبه هنجارها به نفع امور واقع، از عهدۀ ملاحظه و توجه به ماهيت فردي و خاصِ جزء هنجاري در مقايسه با جزء توصيفي برنيامد. همانطور كه در ابهام دوم ذكرش رفت، ما نمي تواينم هنجارها را از امور واقع استنباط كنيم. با اين وجود، تساوي دوجانبه در به حساب آوردن وابستگي متقابلِ نزديك بين اجزاء توصيفي و هنجاري و در نتيجه بين هنجارها و امور واقع كمتر از حد انتظار ظاهر شد. بحث عصب‌پژوهي اخلاقِ جديد به طور كلي و نمونه‌هايي از حكم اخلاقي و رضايت آگاهانه كه در بالا توصيف‌شان گذشت به ويژه يادآور مي‌شوند كه تغييرات در يكي، به عنوان نمونه جزء توصيفي، چه بسا تغييرات در ديگري، اجزاء هنجاري، را موجب مي‌شود.
 آنچه مورد نياز ماست يك استراتژي روش‌شناسانه‌اي است تا هنجارها و امور واقع، يعني، مفاهيم اخلاقي و يافته‌هاي عصب‌پژوهانه را، به نزديك‌ترين و دقيق‌ترين شيوه بدون دست يازيدن به جايگزينيِ يك‌جانبه يا تساوي دوجانبه، پيوند دهد. ما چه بسا ناگزيريم كه به استراتژي‌هاي روش‌شناسانه نظام‌مندي بيانديشيم تا هنجارها و امور واقع را در مفاهيم عصب‌پژوهي اخلاقي، كه هم فرق اصلي‌شان، هم وابستگي متقابل نزديك‌شان را در نظر مي‌گيرد، پيوند دهيم.
 يك استراتژي روش‌شناسانه از اين دست شايد به پس و پيش برود، يعني، در آمد و رفت و نوسان باشد بين مفاهيم اخلاقي و يافته‌هاي عصب‌پژوهانه و از اينرو، بين هنجارها و امور واقع؛ من اين را "دوران هنجار – امر واقع" مي نامم. چگونه ما مي توانيم اجمالاً چنين "دوران هنجار – امر واقع" را تعريف كنيم؟ نقطه شروع رايج عصب‌پژوهي اخلاق تجربي يك مفهوم اخلاقي است كه با مشاهدات عصب‌پژوهانه پيوند دارد. در اينجا هدف يا عصب‌پژوهي (neuronalize) مفهوم اخلاقي است، مانند عصب‌پژوهي اخلاق (Neuroscience of ethics)، يا آشكار ساختن ربط آن به تحقيق عصب‌پژوهانه، مانند اخلاق عصب‌پژوهي (Ethics of Neuroscience)، است. با اين وجود، آنچه اغلب مورد غفلت واقع مي شود اين است كه چگونه اين نخستين رويارويي مفاهيم اخلاقي با مشاهدات عصب‌پژوهانه بر خود مفهوم اخلاقي تأثير مي‌گذارد. اگر رضايت آگاهانه به طور تجربي از عواطف و همدلي و نه كاركردهاي شناختي ناشي شود، مفهوم رضايت آگاهانه مستلزم چه چيزي مي‌شود؟ امر عاطفه/همدلي براي هنجارهاي ذاتي در رضايت آگاهانه متضمن چه چيزي است؟ آيا ما بايد پيوند ميان هنجارها و امور واقع در رضايت آگاهانه (و داوري اخلاقي) را به طور متفاوتي تصور و مجسم كنيم اگر عواطف/همدلي و نه كاركردهاي شناختي برتري و توفق داشته باشند؟
 از اينرو ما ممكن است، با تكيه بر يافته‌هاي عصب‌پژوهانه، دست به اصلاحات ادراكي در مفاهيم عصب‌پژوهي اخلاق بزنيم. پس اين عمل، از مفهوم اخلاقي ابتدايي يك مفهوم ِ عصب‌پژوهي اخلاقِ حقيقي مي سازد، به معناي حقيقي و تحت اللفظي كلمه، و نه به معناي صرفاً كنايي و استعاري. باري، دوران بين مفاهيم اخلاقي و يافته‌هاي عصب‌پژوهانه يك قدم پيشتر مي رود. اين مفاهيم بازبيني‌شده و اصلاح‌شده ممكن است به رويكردهاي تجربي و طرح هاي مطالعاتي متعددي را در تحقيقات عصب‌پژوهانه بعدي ضرورت ببخشد، براي اينكه حمايت تجربي بيشتري را فرآهم آورد. چنين دَوران يا دوري ميان مفاهيم اخلاقي و يافته‌هاي عصب‌پژوهانه و در نتيجه بين هنجارها و امور واقع – كه من "دوران امر واقع – هنجار " مي نامم، وجود دارد.



عصب‌پژوهي اخلاق روش - بنياد

مفهوم دَوران امر واقع – هنجارِ نظام‌مند، استراتژي روش‌مندي را توصيف مي‌كند تا ما وابستگي متقابلِ نزديك بين هنجارها و امور واقع را، بي آنكه نسبت به فرق‌هاي اساسي‌شان بي توجه باشيم، در نظر بگيريم. به معناي دقيق كلمه، اين مفهوم در پي توصيف آن است كه چگونه ابعاد توصيفي و هنجاري در مفاهيم عصب‌پژوهي اخلاق مي‌توانند با يكديگر پيوند داشته باشند، به طور نظام‌مندي كه از حد ارتباط شهودي صرف تجاوز مي كند، مانند در تساوي دوجانبه يا جايگزيني يك‌جانبه. آنچه در آينده مورد نياز است، بسط و گسترش يك شيوه نظام‌مند است كه مراحل متعدد دَوران هنجار – امر واقع را با ارائه توصيه ها و ملاك‌هاي روش‌مندانۀ دقيقي براي قابل اعتبار و اعتماد بودن، به تفصيل شرح دهد.
حال، شخصي ممكن است بگويد چنين "دَوران هنجار – امر واقع نظام مند" صرفاً در حوزۀ نظر ممكن است، بي‌آنكه لوزامي براي عصب‌پژوهي اخلاق تجربي به دنبال داشته باشد. با اين وجود، اين امر نسبت به ضرورت روش‌شناسي ‌عصب‌‌پژوهانه اخلاقِ خاص بي‌توجه است. اگر عصب‌پژوهي اخلاق بخواهد خودش را به عنوان يك رشته مجزا و جداگانه‌اي كه از رشته هاي همجوارش، مانند فلسفه، فلسفه اخلاق (Ethics)، و عصب‌پژوهي متفاوت است، تثبيت كند، بايد يك روش‌شناسي خاصي پايه‌گذاري كند.
تنها بسط و گسترش روش‌شناسي خاص (يا حتي استراتژي‌هاي روش‌شناسانه متعدد) به عصب‌پژوهي اخلاق امكان مي‌دهد خودش را به عنوان رشته‌اي، با حقوق و قوانين خاص خودش، در برابر فلسفه/ فلسفه اخلاق و عصب‌پژوهي، تثبيت كند. به معناي دقيق كلمه، عصب‌پژوهي اخلاق بايد بيشتر بر پايه استراتژي‌هاي روش‌شناسانه خاص متعددي و نه نتيجه شكل گيرد، چنانكه براي نمونه در جايگزيني يك‌جانبه با عصب‌پژوهي (Neuronalization) پياپيِ مفاهيم اخلاق اينطور است. بنابرين شخصي ممكن است از عصب‌پژوهي اخلاق روش – بنياد به عنوان امري كه از عصب‌پژوهي اخلاق نتيجه – بنياد(محور) متمايز است سخن به ميان آورد.

نتيجه

من در اينجا مروري مختصر از جنبه ها يا ابعاد مشخص و رايج عصب‌پژوهي اخلاق جديد به دست دادم. اينها دربردارندۀ جنبه هاي تجربي‌اي هستند كه بر مسائل تجربي و كاربرديِ برآمده از رويارويي بين مفاهيم اخلاقي، مانند داوري اخلاقي و رضايت آگاهانه، و يافته‌هاي عصب‌پژوهانه، مانند عواطف و همدلي، انگشت تأكيد مي گذارد. چنين رويارويي مربوط به عصب‌پژوهي اخلاق امكان اساسي ارتباط و پيوند ابعاد هنجاري و توصيفي را از پيش فرض مي‌گيرد و از اينرو هنجارها و امور واقع را. بنابراين، بخش دوم از اين مرور بر برخي مسائل روش‌شناسانه و نظري كه اغلب مورد بي‌توجهي قرار گرفتند و بر اينكه چگونه امور واقع و هنجارها مي‌توانند به نحو لازم و ملزوم(وابسته به هم)، بدون غفلت از فرق اساسي آنها، پيوند داشته باشند، پاي مي فشارد. اين مطلب، شرح و تفصيل سازوكارهاي روش‌شناسانۀ نظام‌مند را به عنوان امري كه در عصب‌پژوهي اخلاق ضروري و خاص است، مي‌نماياند. آنگاه ممكن است زمينه‌اي براي بسط و گسترش عصب‌پژوهي اخلاق روش محور، در آينده، فراهم آيد.

بخش نخست ترجمه پيشرو را در  اينجا بخوانيد 
منبع ترجمه:
What is neuroethics? Empirical and theoretical neuroethics

Georg Northoff   

----------------
مطالب مرتبط:
عصب پژوهي اخلاق چيست؟
   
عصب پژوهي اخلاق تجربي چيست؟

مروري بر كتاب "عصب پژوهي اخلاق، چالش هاي قرن بيست و يكم"

عصب‌پژوهي اخلاق؛ مجلد 4، شماره 3 / نوامبر 2011

موضوع ويژه : پاردو و پترسون در عصب‌پژوهي و حقوق

ويراستار مهمان: والتر سينت آرمسترانگ(Walter Sinnott-Armstrong)

1/ اذهان، مغزها و هنجارها

مايکل اس. پاردو و دنيس پترسون (Michael S. Pardo and Dennis Patterson)

استدلال‌ها براي اهميت عصب‌پژوهي به سراسر بسياري از رشته‌ها رسيد. طرفداران عصب‌پژوهي ادعاهاي گسترده‌اي براي عصب‌پژوهي در قلمروهاي اخلاق، ارزش و حقوق کردند. به عنوان مثال، در حقوق بسياري از محققان براي نقش گسترده شواهد عصب‌پژوهانه در ارزيابي مسئوليت کيفري استدلال کردند. در اين مقاله، ما ادعاهايي را براي نقش تبييني عصب‌پژوهي در مسائل اخلاق و حقوق طرح کرديم.  با کمک گرفتن از کار قبلي، ما به تبيين‌هاي عصب‌پژوهانه از سه موضوعي که در اين حوزه‌ها طرح مي‌شوند، انسجام مي‌بخشيم: پيروي از قانون، تفسير، و دانش. ما اين تبيين‌ها را به نقد مي‌کشيم و به طور کلي ادعاهايي مبني بر بسامدي گزارش‌هاي عصب‌پژوهانه را به چالش مي‌کشيم.

2/ مغز، رفتار، و دانش

والتر گلنون (Walter Glannon)

در ذهن‌ها، مغزها، هنجارها، مايکل و پاردو و دنيس پترسون مدعي مي‌شوند که اين ايده که "تو مغز خودت هستي" به شرح قابل قبولي از رفتار انساني کمک نمي‌کند. من استدلال مي‌کنم که آنها بخش خيلي کمي از مغز را در گزارش‌شان از انواع مختلف رفتار، ترک مي‌کنند.

3/ عصب – حقوق جدي (صريح)

سارا كي. روبينز و كارل اف. كراور (Sarah K. Robins and Carl F. Craver)

در ذهن‌ها، مغزها، و هنجارها، پاردو و پترسون منکر مي‌شوند که فعاليت‌هاي افراد (دانش، پيروي از قانون، تفسير) مي‌توانند به نحو انحصاري بر حسب مغز درک شوند، و از اينرو نتيجه‌گيري مي‌کند که عصب‌پژوهي به حقوق بي‌ربط است، و به پرسش‌هاي مفهومي و فلسفي‌اي که در چهارچوب قانوني طرح مي‌شوند. در نظر آنها، چنين کشش‌هايي به عصب‌پژوهي بيهوده هستند. ما موافقيم که درک افراد مستلزم بيش از درک مغزها هست، اما منکر نتيجه‌گيري بدبينانه آنها هستيم. اينکه عصب‌پژوهي مي‌تواند براي بيان مسائل حقوقي مورد استفاده قرار گيرد، پرسشي تجربي است. کار جديد در مورد سندرم قفل‌شده[1]، حافظه، و دروغ نشان مي‌دهد که عصب‌پژوهي ارتباط بالقوه‌اي با حقوق دارد، و از بيهودگي (بي‌معنايي) به دور است. از طريق بحث در مورد روش‌هاي عصب‌پژوهانه و اين نتايج اخير، ما نشان مي‌دهيم چگونه درک درست از مکانيسم‌هاي زير شخصي که بر توانايي‌هاي سطح شخص (person-level abilities) تأکيد مي‌کند، مي‌توانست به عنوان يک منبع ارزشمند و روشنگري از شواهد در زمينه‌هاي حقوقي و اجتماعي در نظر گرفته شود.  

 4/ تشخيص عصبي دروغ‌هاي ، تغيير معيار، و زبان عادي

توماس نادلهوفر (Thomas Nadelhoffer)

مايکل پاردو و دنيس پترسون اخيراً چند انتقاد تحريک‌آميز مطرح کردند که کانون کارهاي زيادي را نشانه رفته است که بر سر دوراهي عصب‌پژوهي و حقوق انجام شده است. هدف من در اين مقاله اين است که استدلال کنم انتقادهاي آنها از حوزۀ نوپا، ولي رو به رشد عصب‌پژوهي حقوق (neurolaw)، در نهايت، مبتني است بر مفروضات مشکوک مربوط به طبيعتِ هميشه در حال تکامل ميان کشف علمي و زبان عادي. در حاليکه اتحاد ميان زبان عادي و کشف علمي، نه هميشه، يک شادي پذيرفته شده‌ است، اين يک اتحاد دشواري است که، با اين وجود، به نظر مي‌رسد با گذشت زمان قابل حل باشد. در صفحات زير، سعي خواهم کرد تا نشان دهم استراتژي استدلالي اصلي پاردو و پترسون در نهايت وابسته به مفروضات اساسي مربوط به ثبات زباني است، که ما بايد اجتناب کنيم.  

5/ مفهومي و تجربي: سوء‌تفاهم‌ها، توضيحات و پاسخ‌ها

مايکل اس. پاردو و پترسون

در دعوت از ويراستاران، مقاله‌اي نوشتيم (با عنوان "ذهن‌ها، مغزها و هنجارها") که ديدگاه‌هاي ما را در مورد انواع ادعاهاي کساني که براي قدرت تبييني عصب‌پژوهي در مسائل مربوط به حقوق و اخلاق استدلال مي‌کنند، شرح مي‌دهد. ويراستاران از اساتيد دانشگاهي نامدار (والتر گلنون، کارل کراور، سارا روبين، توماس نادل‌هوفر) خواستند بر مقاله ما شروحي بنگارند و از ما خواستند به نقدهاي آنها پاسخ دهيم. در اين پاسخ به شارحين، ما برخي سوءتفاهم‌هاي بالقوه از ديدگاه‌هاي‌مان را تصحيح کرديم و بيشتر مواضع خودمان را روشن ساختيم؛ با بحث از تمايز تجربي – مفهومي، پيروي از قانون، توضيحاتي در سطوح شخصي و زيرشخصي، حافظه، و تشخيص دروغ. اگرچه ما به بسياري از انتقادهايي که توسط همکاران گرامي ما بسط داده شدند، اذعان داريم، نتيجه مي‌گيريم که، در چندين جنبه مهم، انتقادات آنها نکاتي را که در مقاله اصلي ما اعمال شد تأييد مي‌کند.     

6/ بهبود شناختي، اخلاق فضيلت و زندگي خوب

باربرو اليزابت اسمرالدا فرودينگ (Barbro Elisabeth Esmeralda Fröding)

اين مقاله به بررسي نقش‌هاي مخصوصي مي‌پردازد که بهبود شناختي پزشکي و تکنولوژيک، از يک سو، و فضايل اخلاقي و معرفتي‌اي که به لحاظ سنتي فهميده شد، از سوي ديگر، مي‌تواند در توانا ساختن ما براي رسيدن به زندگي خوب کمک کند. در مقاله حاضر نشان داده خواهد شد که نه فضايل و نه بهبودهاي شناختي (از آن نوع که ما امروز يا در آيندۀ قابل‌پيش‌بيني، دست پيدا مي‌کنيم) به خودي خود، به احتمال زياد، بيشتر مردم را به زندگي خوب رهنمون نمي‌شوند. در حاليکه فضايل اخلاقي و معرفتي کاملاً به طور قابل قبولي براي زندگي خوب، در نظر، هم ضروري و هم کافي هستند، به اخلاق فضيلت اغلب انتقاد مي‌شود که براي اکثريت افراد، در عمل، دست‌نيافتني است و نخبه‌گرا است. برخي بهبودهاي شناختي، از يک سو، چه بسا براي زندگي خوب ضروري هستند، اما براي چنين وجودي کافي نيستند. در اينجا اين قابل طرح خواهد بود که ترکيب فضيلت و بهبودهاي شناختي ترجيح داده شد.   

7/ آيا اصلاح حافظه اعتبار ما را تهديد مي‌کند؟

الكساندر اِرلر (Alexandre Erler)

يک اعتراض به فن‌آوري‌ها بهبود اين است که آنها چه بسا ما را به زندگي غير معتبر رهنمون مي‌شوند. فن‌آوري‌هاي اصلاح حافظه (MMTs) اين نگراني را، به شيوه‌اي به ويژه حاد (شديد)، بالا مي‌برد. در اين مقاله من چهار سناريو را توضيح دادم، که چه بسا گفته مي‌شود استفاده از  MMTs به زندگي غير معتبر مي‌انجامد. سپس من متعهد شدم که اين استدلال را توجيه کنم. من گزارش‌هاي موجود و مهمي از اعتبار (authenticity) را مورد بررسي قرار دادم، و برداشت خودم از آنچه گزارش"true self" ناميدم (که به عنوان مکمل، نه جايگزين در نظر گرفته شد)را ارائه مي‌دهم. من به طور خلاصه، MMTهاي فعلي و پيش‌رو را تبيين مي‌کنم، با تمييز نهادن ميان بهبود حافظه و ويرايش حافظه. سپس با حرکت به سوي برآورد سناريوهاي نخستين در پرتو گزارش‌هايي که پيشتر توضيح داده شد، من استدلال مي‌کنم که بهبود حافظه، طبيعتاً، دغدغه‌هاي جدي را درباره اعتبار بر مي‌انگيزاند. من معتقدم، تهديد اصلي براي اعتبار که توسط MMTها طرح شد، از ويرايش حافظه ناشي‌ست. با ردّ نگراني‌هاي نامناسب درباره هويت، كه توسط شوراي اخلاق‌زيستي رئيس جمهور در فراتر از درمان(Beyond Therapy) طرح شد، من در عوض استدلال مي‌کنم ويراش حافظه مي‌تواند ما را بر آن دارد تا به دو نحوۀ مهم زندگي غيرمعتبر را اختيار کنيم: نخست، با به خطر انداختن صدقت آن، و دوم، با مانع‌ شدن از تمايل آنها براي پاسخ‌دادن به رخ‌دادهاي گذشته به شيوه‌هاي خاص، زماني که ما دلايلي براي پاسخ‌دادن به شيوه‌هايي از اين دست داريم. اين ملاحظه به ما اجازه مي‌دهد تا اتهام نامعتبر بودن را توجيه کنيم، در مواردي که گزارش‌هاي موجود ناموفق مي‌باشد. آن همچني دليل اخلاقي مهمي به‌دست مي‌دهد، نه براي استفاده از MMTها به شيوه‌هايي که به چنين نتايجي مي‌انجامد.

8/ آيا نياز براي عصب‌شک‌گرايي(Neuroskepticism) باليني وجود دارد؟

اِرن كلاين (Eran Klein)

عصب‌پژوهي اخلاق باليني و عصب‌شک‌گرايي رقباي جديدي براي واژه عصب‌پژوهي ‌اخلاق هستند. عصب‌پژوهي اخلاق باليني براي تمايز نهادن ميان مسائل ارتباط باليني برآمده از بسط‌هايي در مغزپژوهي و مسائل مطرح شده در پژوهش عصب‌پژوهي مناسب، مورد استفاده قرار گرفت. عصب‌شک‌گرايي به عنوان موازنه‌اي براي ادعايي درباره ارزش و احتمالاً پيامدهاي بسط‌هايي در عصب‌پژوهي مطرح مي‌شود. اين دو جريان نوپا از تفکر، از ميان عمل عصب‌شناسي گذشتند. عصب‌شناسان با مسائل سنتي بسياري در اخلاق زيستي مواجهند؛ مانند پايان مراقبت از زندگي در وضعيت نباتي مداوم، تعيين ظرفيت در جنون پيش‌رونده، و درخواست‌هايي براي خودکشي کمک‌شده در شناخت – حفظ بيماري عصب‌حادّشونده (neurodegenerative disease) (مانند اسکلروز جانبي آميوتروفيک). عصب‌شناسان همچنين به نظر مي‌رسد در خط مقدم برنامه‌هاي پايين‌دستِ باليني عصب‌پژوهي باشند، مانند تقويت داروريي زندگي ذهني (رواني). در عين حال، عمل عصب‌شناسي، که در درجه اول دغدغه ساختار، عملکرد، و درمان سيستم عصبي دارد، در طول تاريخ نوعي نگرش شک‌گرايانه نسبت به موضوع‌اش پرورانده است. همه مسائلي که در ابتدا عصب‌شناسانه به نظر آمدند، اساساً عصب‌شناسانه نيستند. اين شک‌گرايي رشته‌اي به‌طورکلي در جهت (گيري) باليني نيست و محدود در محدوده نيست. افزايش منافع عصب‌پژوهي باليني و در عصب‌شک‌گرايي به طور کلي، حاکي از کاربرد ممکن گسترده‌ترِ است. شک‌گرايي باليني عصب‌شناسي انگيزه‌اي را به دست مي‌دهد براي انديشه درباره نقش مناسب شک‌گرايي در گستره‌هاي باليني عصب پژوهي. بعد معرفي کوتاه از عصب‌شک‌گرايي و عصب‌پژوهي باليني، طبقه‌بندي‌اي از عصب‌شک‌گرايي باليني مطرح شد و دلايلي مبني بر اينکه چرا صورتي قوي‌تر، نه ضعيف‌تر، از عصب‌شک‌گرايي باليني در حال حاضر موجه است.

9/ دروغ، دروغ‌هاي لعنتي و تلقين‌ها: گزارشي در مورد فُريد و همکاران          

  کریستوفر جیمز رایان(Christopher James Ryan)


10/ معرفي از مارتا جي. فراه ( ويراستار)، عصب‌پژوهي: درآمدي با خوانش‌ها

کمبريج، ماساچوست: چاپ 2010.

والتر گلنون


11/ معرفي از هنري بونت، عصب‌پژوهي اخلاق عملي

بيلبائو: چاپ 2010.

كاريسا وليز (Carissa Véliz)

12/ مقاله پس‌گرفته شده: تحريك مغناطيسي كرانيال: پيشرفت‌هاي اخير و مسائل مربوط به عصب‌پژوهي اخلاق

اين مقاله پس‌گرفته شد: با توجه برخي مشكلات در ارجاعات، نويسنده تصميم گرفت مقاله را پس بگيرد.

ويناي كي. شوكلا (Vinay K. Shukla)

منبع :

Neuroethics



[1] locked-in syndrome

مطالب مرتبط

مروري بر مجله عصب پژوهي اخلاق (مجلد چهارم، شماره دوم، جولای2011)
مروری بر مجلۀ عصب پژوهی اخلاق (مجلد چهارم، شمارۀ اول، آوریل 2011)
عصب پژوهي اخلاق(شمارگان2 از جلد 3، جولاي2010)
مروري بر مجله عصب پژوهي اخلاق (مجلد سوم، شمارۀ سوم، نوامبر 2010)
عصب پژوهي اخلاق چيست؟

نظريه اخلاقي و عمل اخلاقي /مجلد 15، شماره 1 ، فوریه 2012


مجله نظريه اخلاقي و عمل اخلاقي

مجلد 15، شماره 1 ، فوریه 201

Editorial

Albert W. Musschenga and Robert Heeger 

سرمقاله

List of reviewers in 2011

فهرست منتقدين در سال 2011

The Aim of a Theory of Justice

Martijn Boot

هدف از نظریه عدالت

A Capability Approach to Justice as a Virtue

Jay Drydyk

 رویکرد قابلیت به عدالت به عنوان یک فضیلت

nts of Justice, Political Feasibility, and Ideal Theory

Pablo Gilabert

ارزیابی تطبیقی ​​عدالت، امکان سنجی سیاسی و تئوری ایده آل

Value Incomparability and Indeterminacy

Cristian Constantinescu

بي‌مانندي و بی تکلیفی ارزش

Virtuous Choice and Parity

Barbro Fröding and Martin Peterson

انتخاب و برابري با فضیلت

Against the Moralistic Fallacy: A Modest Defense of a Modest Sentimentalism about Humor

Andrew Jordan and Stephanie Patridge

در برابر مغالطه اخلاقی: دفاع متوسط براي احساسگرایی متوسط در مورد طنز

Psychopaths and Filthy Desks
Are Emotions Necessary and Sufficient for Moral Judgment?

Hanno Sauer

پسيکوپات (جامعه ستيز) و میزهاي کثیف
ايا عواطف براي داوري اخلاقي ضروري و کافي هستند؟

Social Freedom and Commitment

Shay Welch

آزادی و تعهد اجتماعی

معرفي كتاب

Norvin Richards, The Ethics of Parenthood
Oxford: Oxford University Press, 2010. ISBN-10: 0199731748. £37.50 (hbk)


نوروين ریچاردز، (کتاب) اخلاق پدر - مادري

Igor Primoratz & Aleksander Pavkovic (Eds.), Patriotism: Philosophical and Political Perspectives
Ashgate Publishing, 2008, 250 pages, ISBN 978-0-7546-7122-0, £55.00, Hardback & Ebook.

Michael Crean

(کتاب) وطن دوستی: دیدگاه های فلسفی و سیاسی

منبع:

SpringerLink

------------------------------------------------

مطالب مرتبط:

مجله علم و اخلاق مهندسي

دانلود مقالات شماره اخير مجله ratio

هفت کشور و سفرهاي ابن تراب متني پيشينه در اخلاق و سياست بر گرده داستان

هفت کشور و سفرهای ابن تراب متنی پیشینه در اخلاق و سیاست، برگرده داستان

تصحيح: ایرج افشار، مهران افشاری

ناشر: چشمه

سال چاپ: 1386

-------------------------------------------------------------

در معرفي کتاب «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» / سفري تمثيلي به هفت کشور


«هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» داستاني است تمثيلي که به شيوه «هزار و يک شب» و «طوطي نامه» و «کليله و دمنه»، داستان در داستان است و از دل هر حکايتش حکايتي ديگر سر بر مي کند. پيش از معرفي خود کتاب بد نيست يادآور شويم که داستان هاي منثور قديمي در دانشگاه هاي ادبيات همواره سرنوشتي نه چندان خوشايند داشته و دارند.
    
    تنها داستان منثوري که قلعه کم و بيش مستحکم و نفوذناپذير واحدهاي درسي زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه فتح کرده کتاب کليله و دمنه است، آن هم نه به خاطر داستاني بودنش که بيشتر به دليل نثرش که نمونه بي بديل نثر فني است. همچنين حکايت هاي گلستان سعدي که آنها هم بيشتر به دليل نثرشان مورد توجه هستند. البته هستند استاداني که مي کوشند از لغت و معني و حفظ اشعار (يادم هست يکي از استادان خيلي علاقه داشت بچه ها را وادار کند که اشعار عربي «کليله و دمنه» را حفظ کنند) فراتر بروند و به وجوه ديگر متون کهن بپردازند، اما اين استادان هم اغلب به دليل مجهز نبودن به تئوري هاي مدرن ادبي از هر چمن گلي مي چينند و مي روند. کسي کاري به ساختار متون کهن و ساخت هاي فکري فرهنگي و داستاني که داستان هاي منثور را شکل مي دهند ندارد. برخي هم البته از آن ور بام مي افتند و مثلاً سعدي را نخستين ميني ماليست جهان ادبيات به شمار مي آورند و مولوي را نخستين سوررئاليست. خلاصه داستان و داستان گويي را آن طور که بايد در دانشگاه جايي نيست و اين وسط ديگر تکليف متن هاي داستاني که به تعبير استادان فن، نثر آنچنان پاکيزه يي هم ندارند و زبانشان با زبان شفاهي و اصطلاحات عاميانه درآميخته معلوم است. متن هايي مثل قصه «حسين کرد شبستري»، «اميرارسلان نامدار»، «سمک عيار»، «اسکندرنامه» و... .
    
    جالب اينجاست که تمام متوني که از آنها نام برده شد توسط استادان آگاه به ادبيات کهن تصحيح و منتشر شده اند، اما يک بار هم در دانشگاه هاي ادبيات نامي از اين متون برده نمي شود. گويا گفتمان دانشگاهي به هر دليل چشم بر آثاري از اين دست بسته است و آنها را فاقد ارزش مي داند. همانطور که رمان و داستان کوتاه هم در اين گفتمان جايي کوچک دارد و محدوده يي تنگ و تقليل يافته به دو واحد درسي.
    
    از طرف ديگر وقتي مقالات و اظهارنظرها و قصه هاي برخي قصه نويسان را مي خوانيم مي بينيم از متون کهن داستاني تاثيرات و ايده هاي فراواني گرفته اند که اين حاصل با دانش مدرن به سراغ متون کهن رفتن است و نشانه قرابت بيشتر اين متون با ادبيات خلاقه يي که خود را به چارچوب ها و معيارهاي محافظه کارانه دانشگاهي محدود نمي کند. اما جالب اينجاست که در عين تصحيح و انتشار بسياري از نمونه هاي مشهور اين قبيل متون، گويا هنوز داستان هاي منثور فراواني منتشر نشده و برخي هم هنوز کشف نشده مانده اند. يکي از اين متوني که تا همين چند وقت پيش شايد به جز آنها که به نسخه هاي خطي دسترسي دارند کمتر کسي از وجودش باخبر بود همين کتاب «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» است که با تصحيح «ايرج افشار» و «مهران افشاري» منتشر شده است. «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» چنان که از توضيح روي جلدش برمي آيد «متني پيشينه در اخلاق و سياست بر گرده داستان» است.
    
    اين کتاب هم ظاهراً مثل «قصه حسين کرد شبستري» متني است به جا مانده از دوره صفوي با ويژگي هاي نثر و زبان و فرهنگ و آداب و رسوم آن دوره. «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» همانطور که در آغاز اشاره شد، داستان در داستان است و البته با محوريت يک داستان اصلي که داستان سفر تمثيلي مردي است به نام «ابن تراب» به هفت کشور. در اين سفر مردي حکيم به نام «خواجه عقيل الدين» نيز «ابن تراب» را همراهي مي کند.
    
    مردي که همانطور که از نامش پيداست عقل و دين را توامان دارد و راه و چاه را نشان «ابن تراب» مي دهد و حکايت هاي فراواني در چنته دارد که هر بار آنها را به مناسبتي تعريف مي کند. در هر سفر بحثي در باب اخلاق و سياست و حکومت طرح مي شود. الگوي فکري که داستان براساس آن شکل گرفته الگوي ديرين بسياري از متون ادبي کهن و به ويژه متون عرفاني است. حضور «عقيل الدين» در کنار «ابن تراب» يادآور همان حضور پير فرزانه در کنار سالک است که در متون عرفاني فراوان از لزوم آن سخن به ميان آمده و عدد هفت نيز يادآور هفت شهر عشق و کلاً هفت تکرارشونده در متون کهن است. مي توان حتي به راه هاي دورتري رفت و از زوج ابن تراب - عقيل الدين در اين کتاب به ياد زوج عيسي بن هشام - ابوالفتح اسکندري در مقامات همداني افتاد. هرچند فکر پشت اين کتاب با فکر شکل دهنده آن مقامات از بنيان متفاوت است و مقامات همداني و شخصيت اصلي آن يعني ابوالفتح اسکندري هرگز سمت و سوي اخلاق گرايانه نداشتند.
    
    بر اين کتاب «ايرج افشار» مقدمه يي نوشته است که در آن به ويژگي هاي نثر آن و تاريخ احتمالي تاليفش و منابعي که نويسنده در تاليف اين کتاب از آنها استفاده کرده اشاره شده است. از جمله منابعي که در اين مقدمه نامشان آمده مي توان به «تاريخ طبري»، «سراج القلوب»، «جوامع الحکايات» و... اشاره کرد. «ايرج افشار» يکي از خصوصيات اين متن را «استفاده از درونمايه هاي قصه هاي عياري و اصطلاحات و نام هاي عياران» عنوان کرده و در مورد نام گذاري اشخاص در اين کتاب نوشته است: «يکي از ظرايف ادبي و ذوقي مولف، تناسب در نام گذاري اشخاص با مقام و صفتي است که داشته اند. به طور مثال نام کسي را که خردمند مي داند دورانديش گذاشته و کسي را که کارش کمان داري است قوس.
    
    آن را که خوانندگي مي کند خوش الحان مي نامد و پدرش را هزاردستان و مادرش را عندليب. براي نام کسي که غمازي مي کند زاغ وش را مناسب دانسته و به همين ترتيب به هر يک از نام هاي آتشپاره، آشوب و... که بنگريد ملاحظه خواهيد کرد که مناسبت لفظي يا معنوي رعايت شده است.» (صفحه 12)
    
    هرچند «هفت کشور و سفرهاي ابن تراب» متني است که از نظر شيوه داستان گويي و داستان در داستان بودنش تقليدي مي نمايد اما از فرهنگ و زبان عصر خود هم بسيار تاثير گرفته و به همين دليل در عين شباهت به متون داستاني قديمي تر از خود ويژگي هاي خاص عصر خودش را هم داراست.
    
    ايرج افشار در مقدمه اين کتاب در مورد ساختار زباني اين کتاب و زمان تاليفش مي نويسد:«اسلوب بيان و ساختار زباني نگارش هفت کشور به تاليفات دوران صفوي نزديک است و مي توان مقايسه کرد با داستان محبوب القلوب که از همان عهد است و اينکه در صفحه297 ابياتي آمده است :به حق امامان والاگوهر/که نازش بديشان کند بحر و بر
    
    شايد بتواند قرينه يي باشد از اينکه مولف در آن عصر مي زيسته است...مولف دو جا از عادل شاه نام مي برد...نام عادل شاه مي تواند قرينه يي باشد از آشنايي مولف با نام پادشاهي از هندوستان که چنان نامي داشت و از سلاطين سوري دهلي بود که در سنه 960 مدت کوتاهي سلطنت کرد.»(صفحه11)
    
نويسنده: علي شروقي

منبع:  روزنامه اعتماد، شماره 1584 به تاريخ 17/10/86، صفحه 11 (كتاب)

-----------------

مطالب مرتبط:

ادبیات و اخلاق

معرفت اخلاقي شماره 9

معرفت اخلاقي شماره 9

مطالعه بیشتر

-----------------

مطالب مرتبط:

معرفت اخلاقي شماره 8

معرفت اخلاقي شماره 1

دانلود مقالات ويژه اخلاق در فصلنامه قبسات

فصلنامه قبسات

فلسفه اخلاق

شماره پنجاه و سوم

دانلود : مبادی دخیل در تکون و تطور معرفت دینی   - علی‌اکبر رشاد  

 دانلود : قانون زرّین اعتدال ارسطو؛ نقد و بررسی   / محمد جداری‌عالی-محمد محمدرضایی

دانلود : تجلی عقل عملی اخلاقی در عمل اخلاقی - محمد‌علی اردستانی

  دانلود : پژوهشی در «ضرورت توسعة فقه به حریم اخلاق»  -  سیدجعفر صادقی فدکی-کاظم قاضی‌زاده

  دانلود : راهکار رابرت مری هیو آدامز در دفاع از نظریة امر الهی - سیده منا موسوی- محسن جوادی

 دانلود : ضرورت بالقیاس و بالغیر مفاد بایدهای اخلاقی - حسن معلمی

دانلود : بررسی و نقد اصالت اراده در فلسفة اخلاق دنس اسکوتوس - مهدی عباس‌زاده

 دانلود : مبانی اخلاق محیط‌زیست از نگاه اقتصاد متعارف و قرآن- سعید فراهانی‌فرد- یوسف محمدی


------------------

دین و اخلاق

شماره سيزدهم

دین و اخلاق (اقتراح)- هادي صادقي، حسن معلمي و محمود فتحعلي

نسبت دین و اخلاق- آيت الله مصباح يزدي

ساختار کلی اخلاق اسلامي-دكتر علي شيرواني

دین و غرابت اخلاق-جورج ماوردس ـ ترجمه رضا اكبري

درآمدی بر فلسفه اخلاق از منظر استاد مطهری-مسعود اميد

فقه و اخلاق -سيدابراهيم حسيني

چیستی ارزش-ژان ون دث، اسكار بروگ ـ ترجمه اصغر افتخاري

کمالات وجودی انسان- محمد شجاعي

اخلاق فضیلت- جين پورتر ـ ترجمه انشاءالله رحمتي

ارتباط دین واخلاق از دیدگاه کانت-محمد محمدرضايي

به یاد استاد-دكتر حسن حبيبي

انسان شناس جان آشنا-علي اكبر رشاد

شرح ایام-دكتر عبدالرحيم گواهي

------------------

مقاله فلسفه اخلاق

حسن معلمی

منبع:قبسات 1385 شماره 39 و 40

نقد نظریه اخلاق کانت

پدیدآورندگان

محمد محمدرضایی/ مصطفی ملکیان /علیرضا آل بویه

منبع:قبسات 1381 شماره 25

مقاله نسبیت علم کلام و اخلاق

محمد محمدرضایی

منبع:قبسات 1384 شماره 38

مقاله فلسفه اخلاق از دیدگاه استاد مطهری

محمد محمدرضایی

منبع:قبسات 1383 شماره 30 و 31

مقاله توجیه جاودانگی اصول اخلاقی بر مبنای نظریه اعتبارات از دیدگاه استاد مطهری

محسن جوادی

منبع:قبسات 1383 شماره 30 و 31

 مقاله    ارزش های اخلاقی و اقتصاد توسعه

سید نواب حیدر نقوی

منبع:قبسات 1377 شماره 7

مقاله مبانی اخلاق سیاسی در اسلام

غلام رضا بهروزلک

 منبع: قبسات – سال چهاردهم بهار 1388

 -----------

مطالب مرتبط:

مقالات ويژه اخلاق در مجله هفت آسمان

مقالات ویژه اخلاق در فصلنامه پژوهش هاي فلسفي - كلامي

مقالات ویژه اخلاق در فصلنامه انديشه ديني

مقالات ویژه اخلاق در فصلنامه انديشه نوین ديني

مقالات ویژه اخلاق در فصلنامه پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت)

فصلنامه پژوهشي پژوهشنامه اخلاق شماره (4 و 9)

مقالات اخلاق فن آوری اطلاعات در نشریه «اطلاعات حکمت و فلسفه»