مدخل‌هاي اخلاقي در دايرة‌المعارف اينترنتي فلسفه

Bioethics

------------

مطالب مرتبط:

جديدترين مدخل‌هاي اخلاق در دايرة‌المعارف استنفورد

تجديد چاپ کتاب «درآمدي به فلسفه اخلاق» اثر آر.اف. اتكينسون

فلسفه اخلاق به زبان ساده
  مجيد بيگلر


    از ميانه دهه 70 و با عطف نظر گروهي از نوانديشان ديني به مسائل فلسفه دين و كلام جديد، فلسفه اخلاق به عنوان يكي از «فلسفه هاي مضاف» نيز در كانون توجه قرار گرفت و برخي از انديشمندان و روشنفكران ايراني كوشيدند با ترجمه و تاليف آثاري به معرفي اين شاخه فلسفي بپردازند. گروهي از متفكران نيز كه در حوزه دانش سنتي و فلسفه اسلامي متخصص بودند با الهام گرفتن از مباحثي كه فلسفه اخلاق خوانده مي شد، به نگارش آثاري در زمينه فلسفه اخلاق اسلامي پرداختند.
    فلسفه اخلاق به معناي نقد مفاهيم اخلاقي در قرن بيستم جايگاهي واضح و متمايز يافت، اگرچه تحليل و بررسي مفاهيم و گزاره هاي اخلاقي همواره يكي از دغدغه هاي اصلي فيلسوفان بوده و هست و فلاسفه بزرگي چون ارسطو، كانت و اسپينوزا كتاب هاي مستقل و جامعي تحت عنوان اخلاق يا با موضوع آن نگاشته اند.
    آنچه فلسفه اخلاق در سده بيستم را تا حدودي از اين نظرورزي هاي ژرف مجزا مي كند، نحوه پرداخت و به اصطلاح روش شناسي فلسفه اخلاق جديد است كه عمدتا مبتني بر تحقيقاتي است كه فيلسوفان آنگلوامريكن در حوزه فلسفه تحليلي ارائه كرده اند و ابزارهاي مفهومي مهمي براي تحليل گزاره ها و مفاهيم اخلاقي فراهم آورده اند. دسته بندي مباحث فلسفه اخلاق نيز بر همين اساس شكل گرفته است.
    زنده ياد دكتر سهراب علوي نيا، استاد فقيد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي (1387-1322) يكي از نخستين دانش پژوهان فلسفه در ايران بود كه برخلاف جريان رايج در ميان علاقه مندان به فلسفه در ايران كه عمدتا به فلسفه قاره يي و اروپايي علاقه مندند، متوجه اهميت فلسفه تحليلي شد و يكي از نخستين كتاب هاي تحقيقي و دانشگاهي در زمينه معرفي فيلسوف بزرگ جريان تحليلي يعني لودويگ ويتگنشتاين نوشته اوست.
    به تازگي نشر هرمس اثري با ترجمه دكتر سهراب علوی نيا با عنوان «درآمدي به فلسفه اخلاق» نوشته آر.اف. اتكينسون منتشر كرده است. كتاب شرحي منطقي، ساده و واقع بينانه از قلمرو فلسفه اخلاق است و براي خواننده غيرمتخصص و علاقه مندي كه بخواهد مطالعاتش را در اين زمينه آغاز كند، مقدمه خوبي است.
    نويسنده در فصل اول با عنوان سرآغاز فلسفه اخلاق را «پژوهشي فلسفي در علم اخلاق» معرفي مي كند و آن را از تحقيق در امر واقع به عنوان يك علم و همچنين از اخلاق گرايي كه دانشي در مرتبه اول است، متمايز مي كند. اخلاق در يك جامعه شامل فضايل خاص يا قواعد ويژه يي براي رفتار است. فلاسفه در جست وجوي وجه مشتركي بين اين فضايلند يا سعي مي كنند آن قواعد متعدد را از اصولي بنيادي مانند اصل سودمندي يا امر مطلق اخلاق استنتاج كنند و نظامي اخلاقي برپادارند.
    فصل دوم تعارض تكاليف اخلاقي نام دارد. تعارض اخلاقي مشكلي است كه هر انساني به احتمال زياد در زندگي به آن دچار مي شود، دوراهي هايي كه جز با نظرورزي فلسفي راه چاره يي برايشان يافت نمي شود. براي حل تعارضاتي كه در قواعد اخلاقي پيش مي آيد تكليف را به مطلق و نسبي تقسيم مي كنيم. تكاليف مطلق قطعيت دارند و با حقوق افراد خاصي متضايفند اما وظايف نسبي هيچ كدام از اين دو صفت را ندارند. البته انسان ها الزاما وظايف مطلق را انتخاب نمي كنند. اگر آنها را به صورت محرمات در نظر بگيريم و بر وجه افتراق بين انجام يك كار و اتخاذ موضعي انفعالي تاكيد ورزيم، اين تعارض منتفي مي شود. براي طرح مطلق هاي اخلاقي چاره يي جز اين نداريم.
    فصل سوم با عنوان خود و ديگران به وظيفه فرد نسبت به خود مي پردازد و تعارض ميان اخلاق و خرد را بررسي مي كند. در اين فصل اخلاق اجتماعي نيز مورد بحث قرار مي گيرد.
    فصل چهارم كتاب موضوع حسن و قبح را مد نظر قرار مي دهد. حسن و قبح اخلاقي فقط به اداي تكليف يا ترك آن بستگي ندارد. در اينجا مفهوم حد متوسط رفتار مطرح است و گاهي فراروي از حد تكليف نيز ستايش برانگيز است.
    نويسنده در فصول پنجم و ششم پايگاه فلسفي احكام يا گزاره هاي اخلاقي را مورد بحث و تحليل قرار مي دهد. به تعبير نويسنده «امروزه بحث از پايگاه احكام اخلاقي و موضوعات وابسته به آن از مهم ترين مسائل فلسفه اخلاق در كشورهاي انگليسي زبان است.» به اين منظور نويسنده در دو فصل پياپي راه حل هايي را كه براي توضيح اين مساله ارائه شده از پوزيتيويسم اخلاقي، خردگرايي، تجربه گرايي تا شناخت ناگرايي و نظريه عاطفي معرفي مي كند. فصل پاياني كتاب به رابطه اخلاق با علم و دين مي پردازد. از ديرباز اين موضوع مطرح بوده است كه با توجه به دين آيا همچنان نيازي به اخلاق هست؟ يعني آيا اين دو با يكديگر همپوشاني ندارند؟ از سوي ديگر اعتبار احكام اخلاقي در برابر قوانين و گزاره هاي علمي تا كجاست؟ سوال ديگري كه در اين فصل نويسنده مي كوشد به آن پاسخ دهد اين است كه قلمرو اخلاق علمي تا كجاست؟
    كتاب با بياني ساده و روان قلمروهاي متنوع فلسفه اخلاق معاصر را تشريح مي كند و در پايان هر فصل خلاصه يي از مطالب آن بخش را ارائه مي كند. همچنين نويسنده در انتهاي هر فصل منابع متنوع و مفيدي را كه براي آشنايي مفصل تر با مباحث مطروحه است، معرفي مي كند.
    كتاب با بخشي تحت عنوان اصطلاحات خاتمه مي پذيرد كه در آن نويسنده مهم ترين اصطلاحات فلسفه اخلاق را به نحو اجمالي و مفيد توضيح مي دهد، مفاهيمي چون احكام ارزشي، آزادي، اخلاق آرماني، برائت و اعتذار، امر مطلق اخلاقي، با وجداني، بداهت ذاتي، بي طرفي اخلاقي و... از مفاهيمي هستند كه در اين فصل معرفي مي شوند.
    
    
  منبع: روزنامه اعتماد، شماره 2418 به تاريخ 24/3/91، صفحه 8 (انديشه)

لازم به ذکر است که کتاب پيشرو
درآمدي به فلسفه اخلاق پيشتر در سال 1369 توسط مركز ترجمه و نشر كتاب به چاپ رسيده بود، از اينرو اخلاق نشر اقتضا مي‌کرد که در تجديد چاپ آن توسط هرمس، ذکري از چاپ سابقش مي‌رفت.

کتاب «فربه و نحيف؛ خاستگاه هنجارهاي اخلاقي» اثر مايکل والزر

معرفي كتاب فربه و نحیف

در ميانه ليبراليسم و كمونيسم

امين محمدي‌زاد

فربه و نحيف يكي از كتاب‌هاي مهم در حوزه جامعه‌گراياني است كه مدعي هستند در ميانه عدالت و آزادي، راه سومي را جسته‌اند. اين اثر نوشته مايكل والزر توسط سيدصادق حقيقت و مرتضي بحراني به فارسي بازگردانده شده و به بازار نشر كشور عرضه شده است. از امتيازات كتاب اين است كه مولف براي ترجمه فارسي كتابش نيز مقدمه‌اي را نوشته است. اما دل‌بستگي و علاقه به نقدهاي جماعت‌گرايان نسبت به مکتب ليبراليسم و سرمايه‌داري، انگيزه اصلي ترجمه اين کتاب عنوان شده است. شايان ذكر است كه احياي فضيلت‌گرايي ارسطويي السدير مک‌اينتاير تا اندازه‌اي به فلسفه سياسي اسلامي نزديک مي‌شود.

 جماعت‌گرايان «خود» منتزع از جوامع مختلف را زير سؤال مي‌برند؛ و معتقدند «خود» ريشه در جماعت‌هاي متنوع دارد. از همين جاست که «سنت»، که در هر جماعتي مي‌تواند مختلف باشد، اهميت پيدا مي‌کند: خود موقعيت‌مند و «خير»ها اجتماعي‌اند؛ و به سنت‌هاي مختلف گره خورده‌اند. اخلاق بر اساس سنت‌ها، تاريخ‌ها و فرهنگ‌هاي متفاوت مي‌تواند غني و «فربه» شود؛ و بنابراين نمي‌توان يک اخلاق جهان‌شمول را براي همه زمان‌ها و مکان‌ها ديکته كرد. نسبي‌گرايي ايشان از يک طرف جا را براي تنوع فرهنگ‌ها باز مي‌کند، و از طرف ديگر، به آفات نسبي‌گرايي پسامدرن دچار نمي‌شود. از ديدگاه جماعت‌گرايان، اخلاق و حقوق (بشر) کاملاً نسبي نيستند؛ و همه جوامع بايد حداقل‌هاي اخلاقي و حقوقي را که بين همه بشر مشترک است رعايت کنند. مايکل والزر، فيلسوف شهير آمريکايي، در اين کتاب به خوبي نشان مي‌دهد که اين حداقل‌ها چيست؛ و چگونه مي‌تواند با سنت و فرهنگ هر جماعت، غني و فربه شود.

 تنوع مباحث وي به شکلي است که اين ايده را در سياست داخلي و سياست بين‌الملل دنبال مي‌کند؛ و به خوبي از روان‌شناسي و علوم مربوطه مدد مي‌جويد. پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در تداوم تلاش خود براي انتشار انديشه‌ها و معرفي جريان‌هاي فکري معاصر، اقدام به انتشار کتاب «فربه و نحيف؛ خاستگاه هنجارهاي اخلاقي» در 156 صفحه از مايکل والزر با ترجمه سيدصادق حقيقت و مرتضي بحراني کرده است که در خود مباحث عميقي را در فلسفه اخلاق به گفت‌وگو مي‌گذارد. مترجمان كتاب در جاي‌جاي مباحث، توضيحاتي را اضافه کرده‌اند که از متن اصلي متمايز است و اميدوار بوده‌اند كه از شيوايي و جذابيت اثر نکاسته باشند.

شايان ذكر است كه اين کتاب داراي پنج فصل است: فصل نخست: حداقل‌گرايي اخلاقي؛ فصل دوم: عدالت توزيعي به مثابه اخلاق حداکثري؛ فصل سوم: حداکثر گرايي و نقد اجتماعي؛ فصل چهارم: عدالت و قبيله‌گرايي: اخلاق حداقلي در سياست بين‌الملل و فصل پنجم: «خود» منقسم.از ديدگاه جماعت‌گرايان، اخلاق و حقوق (بشر) کاملاً نسبي نيستند؛ و همه جوامع بايد حداقل‌هاي اخلاقي و حقوقي که بين همه بشر مشترک است را رعايت کنند. مايکل والزر، فيلسوف شهير آمريکايي، در اين کتاب به خوبي نشان مي‌دهد که اين حداقل‌ها چيست؛ و چگونه مي‌تواند با سنت و فرهنگ هر جماعت غني و فربه شود. از جمله امور بسيار مهمي که در بحث از فلسفه اخلاق مورد توجه است، موقعيت‌مندي يا جهان‌شمولي ارزش‌هاي انساني و همچنين نسبت هنجارها با مقوله «فرهنگ» است.

 مدرنيته غربي در بنيان خود، ارزش‌‌هايي را به عنوان ارزش‌هاي فراگيري معرفي مي‌کند که به گمان معرفان آن،‌ هر انساني در هر موقعيت زماني و مکاني، آنها را لاجرم به مثابه ارزش اخلاقي خواهد پذيرفت. عناويني کلي مانند حق، آزادي، عدالت، و امثال آن، البته مفاهيمي مورد اقبال و اشتياق همه انسان‌هاست؛ اما مشکل از آنجا آغاز مي‌شود که چه تعريفي از آنها ارائه شود و چه بنيان معرفت‌شناختي براي فهم اين هنجارها اختيار شود. مايکل والزر از جمله فيلسوفان جماعت‌گرايي است که با بررسي مباني روشي و تاريخي شکل‌گيري ارزش‌هاي مدرن و بحث در امتناع گسترش آن به جوامع ديگر، در کنار جماعت‌گراياني چون السدر مک‌اينتاير و چارلز تيلور و ديگراني قرار مي‌گيرد که ريشه‌شناسي مفاهيم و برداشت‌هاي جوامع از هنجارهاي اخلاقي و سياسي را وجه همت خويش قرار مي‌دهند.

 این کتاب دارای پنج فصل است:
فصل نخست: حداقل‌گرایی اخلاقی
فصل دوم: عدالت توزیعی به مثابه اخلاق حداکثری
فصل سوم: حداکثر گرایی و نقد اجتماعی
فصل چهارم: عدالت و قبیله‌گرایی: اخلاق حداقلی در سیاست بین‌الملل
فصل پنجم: «خود» منقسم

فربه و نحيف

مايكل والزر

ترجمه سيدصادق حقيقت و مرتضي بحراني

نشر: پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي

1389

2300تومان

منبع: مهرنامه، سال دوم، شماره دهم، فروردین ۱۳۹۰

شيرزاد پيك‌حرفه كتاب «پيامدگرايي» نوشته جوليا درايور را ترجمه مي‌كند

منبع : خبرگزراي كتاب

شيرزاد پيك‌حرفه كتاب «پيامدگرايي» نوشته جوليا درايور را ترجمه مي‌كند. وي معتقد است علاقه‌مندان به فلسفه در ايران تنها با كليات مكاتب اخلاقي آشنا شده‌اند،در حالي كه اكنون وقت آن رسيده است كه با هر يك از حوزه‌هاي فلسفه اخلاق به طور تخصص آْشنا شويم._

مترجم اين اثر در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عنوان كرد: ما در ايران تنها شمايي كلي از فلسفه اخلاق را در اختيار داريم. براي مثال بسياري از ايرانيان علاقه‌مند به فلسفه آگاه نيستند كه اخلاق هنجاري تنها يكي از حوزه‌هاي فلسفه اخلاق است و مطلع نيستند كه اخلاق هنجاري، شاخه‌هاي متفاوتي دارد. 

«پيك‌حرفه» كتاب‌هايي را كه تاكنون در حوزه اخلاق هنجاري منتشر شده‌اند، آثاري دايره‌المعارفي دانست كه تنها توضيحاتي كلي درباره مكاتب اين حوزه به دست مي‌دهند.

وي گفت: اين كتاب‌ها كه تعداد آن‌ها در دهه اخير رو به افزايش گذاشته است، آثار مفيدي‌ هستند، اما فكر مي‌كنم ديگر وقت آن است كه به طور تخصصي سراغ اين نحله‌ها برويم،به همين دليل تصميم گرفته بودم درباره پيامدگرايي شامل واكاوي، تبيين و تحليل اين حوزه بنويسم. پيش از آغاز به نوشتن اين اثر، به كتاب خانم «جوليا درايور» با عنوان «پيامدگرايي» برخوردم كه در سال 2012 منتشر شده است.

اين نويسنده و مترجم ادامه داد: نويسنده اين اثر با ارايه تاريخچه مفيدي از نظريه‌هاي متقدم حوزه پيامدگرايي در اخلاق هنجاري و همچنين تقسيم‌بندي تخصصي گونه‌هاي مختلف اين حوزه، نقدهايي را كه عليه پيامدگرايي مطرح شده‌اند بررسي مي‌كند. او در انتها نظريه پيامدگرايانه جديدش را با عنوان «پيامدگرايي جهاني» مطرح مي‌كند.

پيك‌حرفه افزود: با توجه به شهرت و جايگاه نويسنده و تبيين بسيار خوبي كه وي از پيامدگرايي و بررسي نقدهاي آن در اين كتاب ارايه داده است، تصميم گرفتم به جاي تاليف يك كتاب درباره اين موضوع، همين كتاب را ترجمه كنم. البته در ترجمه اين اثر تنها به ترجمه اكتفا نكردم. هدف اصلي من اين است كه دوستداران فسلفه در ايران با حوزه‌هاي تخصصي اخلاق هنجاري آشنا شوند، به همين دليل در ترجمه اين اثر، علاوه بر برگردان دقيق مطالب كتاب، پيشينه برخي از مباحث را نيز تا جايي كه لازم بود به كتاب اضافه كردم و در موراد لزوم به كتاب‌ها ديگر ارجاع داده‌ام. مقدمه مفصلي هم براي اين ترجمه نوشته‌ام تا از اين طريق كتاب كاملي را به خوانندگان ايراني براي آشنايي با يك نظريه اخلاقي ارايه داده باشم.

وي از ارايه ترجمه اين كتاب به گروه فلسفه غرب موسسه حكمت و فلسفه عنوان طرح پژوهشي خبر داد و گفت: هنوز از نتيجه داوري اين طرح در اين موسسه مطلع نيستم، اما من به هر حال ترجمه كتاب را ادامه مي‌دهم و طبق برنامه‌ريزي تا 6 آذر كار ترجمه را تمام مي‌كنم.

Julia Driver

-------------------------

مطالب مرتبط:

كتاب «مرزهاي اخلاق» منتشر شد

نقدي بر مقدمه و موخره ترجمه «فايده گرايي» جان استوارت ميل/نعل باژگونه

معرفت شناسي/فلسفه اخلاق




يكي از مهم‌ترين بحث‌هاي معرفت‌شناسي بحث شكاكيت يا امكان معرفت و توجيه است. شكاكيت دو نوع «عام» و «خاص» تقسيم مي‌شود. شكاكيت عام امكان هر نوع معرفت يا توجيه را انكار مي‌كند يا در آن ترديد روا مي‌دارد، اما شكاكيت خاص صرفا امكان نوع خاصي از معرفت يا امكان توجيه باروهاي مربوط به اين عالم را انكار مي كند. في‌المثل، شكاكيت در باب وجود عالم خارج از ذهن امكان علم به عالم خارج يا امكان توجيه باورهاي مربوط به اين عالم را انكار مي‌كند و شكاكيت اخلاقي امكان علم به ارزش‌ها و بايدها و نبايدهاي اخلاقي يا امكان توجيه باورهاي اخلاقي را.
معرفت‌شناسان در مورد اين سؤال كه اين نوع معرفت‌شناسي «پسيني» است يا «پيشيني» اختلاف نظر دارند. بيشتر آنان معرفت‌شناسي را يك علم «هنجاري» يا «ارزشي» مي‌دانند كه در آن از هنجارها يا ارزش‌ها يا فضايل و رذايل معرفت‌شناسانه يا از معيارهاي ارزيابي باورها/شناسنده‌ها بحث مي‌شود؛ هنجارها يا يا ارزش‌ها يا معيارهايي كه در پذيرش يا وازنش باورها شايسته است راهنماي ما باشند و ما به لحاظ عقلاني موظفيم يا خوب است از آنها پيروي كنيم يا فضايلي/رذائلي كه خوب است در وجود خود پرورش دهيم / از وجود خود بزدائيم.
طبق اين توضيح، معرفت‌شناسي نظير فلسفه اخلاق است، با اين تفاوت كه فلسفه اخلاق در باب ارز‌ش‌ها و هنجارها (بايد و نبايدها)ي ناظر به رفتارهاي بدني يا فضائل و رذائل نفساني به عنوان منشأ رفتارهاي بدني بحث مي‌كند، در حالي كه موضوع مورد مطالعه معرفت‌شناسي عبارت است ارزش‌هاي و هنجارهاي ناظر به خردورزي، كسب معرفت و توجيه باورها. بنابراين، موضوع ارزش‌ها و هنجارهاي مععرف‌شناسانه انواع خاصي از رفتارهاي ذهني و رواني است مانند تفكر، باور كردن و يا باور نكردن و پذيرفتن (تصديق) يا نپذيرفتن (تكذيب) گزاره‌ها. در فلسفه اخلاق از فضائل و رذائل «اخلاقي» بحث مي‌شود و در معرفت‌شناسي از فضائل و رذائل «عقلاني» يا «خردورزانه». فلسفه اخلاق به ما مي‌گويد: چه كاري خوب است و چه كاري بد يا چه كاري درست است و چه كاري نادرست و اينكه اساسا خوبي و بدي و درستي و نادرستي به چه معناست و چه سرشتي دارد. اما معرفت‌شناسي به ما مي‌گويد: چه باوري موجه است و چه باوري ناموجه و ما حق داريم يا موظفيم يا خوب است چه گزاره‌اي را بپذيريم يا نپذيريم و از منظر معرفت‌شناختي چه چيزي فضيلت است و چه چيزي رذيلت.
در اين‌صورت معرفت‌شناسي مي‌تواند علم «پيشيني» يا مقدَّم بر تجربه(ي‌حسي) قلمداد شود كه روش تحقيق در آن عبارت است از تفكر و تأمل عقلاني دربارۀ شهودهاي معرفت‌شناسانه و صورت‌بندي سيستماتيك اين شهودهاف يا به بيان ديگر، تعبير و تفسير تجربياتِ معرفت‌شناسانه براي رسيدن به نظريه‌اي منسجم و سازگار با شهودها و تجربه‌ةاي ناظر به علم و توجيه و مقولات مرتبط. شهود عقلاني در معرفت‌شناسي (و نيز فلسفه اخلاق) تقريبا نقش تجربه حسي در علوم تجربي را بازي مي‌كند، اگرچه معرفت‌شناسان (و فيلسوفان اخلاق) در مورد تفسيراين شهودها و جايگاه و ارزش و اعتبار معرفت‌شناختي آنها و نيز در مورد نحوه استفاده از آنها اختلاف‌نظر دارند.
معرفت‌شناسي يا اپيستمولوژي به دو بخش يا دو نوع عام و خاص تقسيم مي‌شود. در معرفت‌شناسي عام مطلق باورها و گزاره‌ها مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرند، در حالي‌كه در معرفت‌شناسي خاص، نوع خاصي از باورها يا گزاره‌ها مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرد. في‌المثل معرفت‌شناسي دين در مورد ارزش و اعتبار يا توجيه معرفت‌شناسانه باورها و گزاره‌هاي ديني و امكان و روش توجيه اين باورها و نيز در مورد خصوص شكاكيت اخلاقي بحث مي‌كنند. و معرفت‌شناسي اخلاق در مورد ارزش و اعتبار يا توجيه معرفت‌شناسانه گزاره‌ها و باورهاي اخلاقي و امكان و و روش توجيه آنها و نيز در مورد شكاكيت اخلاقي بحث مي‌كند.
 
در باب سرشت و ماهيت هنجارهاي معرفت‌شناسانه سه تفسير عمده وجود دارد:

ديدگاه اول، «وظيفه‌گروانه» است. اين ديدگاه توجيه معرفت‌شناسانه را در قالب امتثال وظايفي تعريف مي‌كند كه در مقام كسب معرفت و توجيه باور بر عهدۀ «شناسنده» است. بر اساس اين ديدگاه، هنجارهاي معرفت‌شناسانه از سنخ بايد و نبايد، امر و نهي و الزام‌اند و وظايف عقلاني ما در مقام پذيرش يا عدم پذيرش گزاره‌ها و باورها را بيان يا ابراز مي‌كنند. يكي از شاخص‌ترين نمايندگان اين طرز تفكر در معرفت‌شناسي معاصر چيزهُم است.
 
ديدگاه دوم، كه «غيروظيفه‌گروانه» است، امكان تعريفِ توجيه معرفت‌شناسانه را در قالب يادشده انكار مي‌كند و بر اين باور است كه هنجارهاي معرفت‌شناسانه بيانگر «وظايف» ناظر به پذيرش يا وازنش باورها نيستند. آلستون يكي از مدافعان برجستۀ اين ديدگاه به شمار مي‌رود. اين دو ديدگاه «باورمحور»اند، يعني مدعي‌اند كه موضوع ارزيابي‌هاي معرفت‌شناسانه «باور»/«معرفت» است، نه «باوركننده»/ «شناسنده».

ديدگاه سوم «فضيلت‌مدار» است و مي‌گويد: مبنايي‌ترين مفهوم در معرفت‌شناسي مفهوم «فضيلت»/«رذيلت» معرفت‌شناختي است/يا دست‌كم فضايل و رذايل معرفت‌شناسانه بايد در پژوهش‌هاي معرفت‌شناسان بخشي را به خود اختصاص دهند. گروهي از معرفت‌شناسان فضيلت‌مدار مي كوشند ساير مفاهيم معرفت‌شناسانه مثل مفهوم توجيه و باور در قالب فضايل معرفت‌شناختي تعريف كنند. از نظر اين گروه، معرفت‌شناسي فضيلت‌مدار موضوع ارزيابي‌هاي معرفت‌شناختي اولاً و بالذات «باوركننده»/«شناسنده» است، نه «باور»/«معرفت». يكي از نمايندگان برجستۀ اين ديدگاه در معرفت‌شناسي معاصر ليندا زاگزبسكي/ L. T. Zabzeski (فيلسوف دين، اخلاق و معرفت‌شناس. شهرتش به خاطر بسط و تنسيق يكي از دو روايت مشهور در معرفت‌شناسي فضيلت‌مدار است) است.
  
اين سه ديدگاه به سه ديدگاه مشابه در فلسفه اخلاق متناظرند، زيرا در مورد ماهيت هنجاريهاي اخلاقي نيز سه ديدگاه عمده در فلسفه اخلاق وجود دارد.

براساس ديدگاه اول، كه به «وظيفه‌گرايي اخلاق» معروف است، بايدها و نبايدهاي اخلاقي صددرصد و همواره تابع نتايج عمل نيستند و نتايج خوب و بد عمل تنها يكي از ملاحظاتي است كه در كنار ساير ملاحظات در تعيين وظيفه اخلاقي نقش دارد. شاخص‌ترين مدافع اين ديدگاه ايمانوئل كانت است.

ديدگاه دوم، كه «نتيجه‌گرايي اخلاق» نام دارد، مي‌گويد: بايدها و نبايدهاي اخلاقي يا درستي و نادرستي اعمال صددرصد و همواره تابع نتايج خوب و بد آنهاست و هيچ عملي با صرف نظر از نتايج آن اخلاقاً نه واجب است و نه ممنوع و نه درست است و نه نادرست. جرمي بنتام و جان استوارت ميل از بنيانگذاران روايت خاصي از «نتيجه‌گرايي» هستند به نام «فايده‌گرايي». وظيفه‌گرايان و نتيجه‌گرايان هردو «عمل‌محور»اند، يعني بر اين عقيده‌اند كه موضوع ارزيابي‌هاي اخلاقي عمل است.

 ديدگاه سوم، كه «اخلاق فضيلت‌مدار» نام دارد، مي‌گويد: موضوع ارزيابي‌هاي اخلاق اولاً و بالذات فضايل و رذايل نفساني است كه منشأ عمل‌اند نه خود عمل، و حكم اخلاقي يك عمل تابع ويژگي‌هاي نفساني فاعل آن عمل است. ارسطو شاخص‌ترين مدافع اخلاق فضيلت‌مدار به شمار مي‌رود.

منبع:فنايي، ابوالقاسم،اخلاق دين‌شناسي: پژوهشي در باب مباني اخلاقي و معرفت‌شناسانه فقه، نگاه معاصر، تهران، 1389، صص 319 – 314.
 

----------------------
مطالب مرتبط:

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

كتاب‌ دين در ترازوي اخلاق

ايمان و اخلاق؛ مقايسة رويکرد الاهيات کرکگور و اشاعرة متقدم

كتابخانه اخلاق اسلامي

نقد و نظر ـ شماره 13و 14 - ويژه اخلاق و دين (قابل دانلود)

طرحي براي تدوين نظام اخلاقي مولانا


سخنراني مصطفي ملكيان با موضوع «طرحي براي تدوين نظام اخلاقي مولانا» در همايشي از ويژه برنامه‌‌هاي موسسه «سروش مولانا» پيرامون احوال و انديشه‌هاي مولانا، بدين قرار است:

در ارتباط با اين بحث مي‌توان به بازنگري سنت فرهنگي مراجعه كرد. سنت فرهنگي هر جامعه‌اي مدام نياز به رجوع، بازنگري و تفسير مجدد دارد. اين بازنگري دو دليل دارد: اول آنكه بايد ديد در سنت فرهنگي جامعه ما هنوز چه چيزهايي ماندني‌اند و چه چيزهايي رفتني. اولين خاصيت اين بازنگري آن است كه ماندني‌هاي فرهنگ را از رفتني‌هاي آن تفكيك مي‌كند. بنابراين نظر، چيزهايي وجود دارد كه جزو فرهنگ ما بوده‌اند اما اكنون فقط به درد مورخان فرهنگ مي‌خورد، اما چيزهايي است كه در فرهنگ ما حاضر بوده‌اند اما به درد خود ما مي‌خورند نه به درد مورخان. دومين سود اين بازنگري آن است كه در اين بازنگري سوالات روزگار خودمان را با متون روزگاران گذشته ارزيابي مي‌كنیم. سوال جديد را از متن و متفكر كهن پرسيدن آثار و نتايج مثبتي مي‌تواند داشته باشد. وقتي از متفكري مي‌پرسيم «زندگي اخلاقي چه نوع زندگي‌ای است» اين متفكر بايد به هفت سوال پاسخ دهد. هر كدام از اين هفت قسمت بر قسمت بعدي ترتب دارد و مقدمه‌اي است براي قسمت بعدي، نوعي تقدم و تأخر منطقي بين اين هفت سوال وجود دارد. اين هفت سوال را نه‌تنها از مولانا كه از هر متفكري مي‌توان پرسيد

1. اخلاقي بودن يعني چه؟

چه كسي اگر چگونه زندگي كند، زندگي‌اش اخلاقي است؟ جواب اين سوال متوقف بر اين است كه ما اخلاق را از ديگر منابع هنجارگذار جامعه جدا كنيم. در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه از خاستگاه‌هاي مختلفي فرمان و حكم مي‌شنويم. در جامعه هنجارگذارهاي فراواني وجود دارد. از جمله اين هنجارگذارها مي‌توان به اخلاق، حقوق، دين و مذهب، عرف و عادات و رسوم اجتماعي، مصلحت‌انديشي و احكام زيبايي‌شناختي اشاره كرد. هيچ‌كسي وجود ندارد كه كوچك‌ترين كار ارادي انجام دهد مگر اينكه از يكي از اين منابع هنجارگذار فرمان‌پذيري كند. در اينجا اين سوال مطرح مي‌شود كه من وقتي چگونه زندگي كنم اخلاقي هستم؟ آيا صرف شهروند خوب بودن به معناي انسان اخلاقي بودن است؟

2. چرا بايد اخلاقي باشيم؟

چه دليلي براي الزام به اخلاقي بودن وجود دارد؟ اگر بپذيريم كه امتياز انسان بر حيوان عقلانيت است و اگر قبول كنيم يكي از انواع عقلانيتي كه انسان بايد داشته باشد، عقلانيت عملي است و همچنين اگر بپذيريم كه معني عقلانيت عملي اين است كه كاري انجام ندهيم كه هزينه‌اش بيش از سودش باشد، در اينجا اخلاقي زندگي كردن كار است و اگر اين كار عقلاني باشد، بايد هزينه‌اش بيشتر از سودش نباشد. به ميزاني كه اخلاقي زندگي مي‌كنيم به ثروت، قدرت، جاه، مقام و حيثيت اجتماعي، و محبوبيت خود ضربه مي‌زنيم. كسي كه به ضوابط اخلاقي التزام دارد به ميزاني كه التزامش مؤكدتر، دقيق‌تر و عميق‌تر شود، به اين ميزان به ثروت، قدرت، جاه، و ... لطمه مي‌زند. به ميزاني كه اخلاقي زندگي مي‌كنيم هزينه مي‌دهيم. هزينه‌ها مشخص هستند، اما سودش چيست؟ سود بايد بر هزينه بچربد. چون اگر سود اخلاقي زيستن بر هزينه نچربد، اخلاقي زيستن عقلاني زيستن نيست. هر متفكري بايد نشان دهد كه هزينه‌ها از سود كمتر است و الا سخني كه برخي در طول تاريخ گفته‌اند كه اخلاقيان سفيهان و احمقان جهانند كه اخلاقي زندگي مي‌كنند در مورد ما صادق خواهد بود.

3. احكام اخلاقي را از كجا تشخيص دهيم؟

چه حكمي اخلاقي و چه حكمي غيراخلاقي است؟ اين سوال، سوالي معرفت‌شناختي است. عقل، وجدان، شعور اخلاقي و افكار عمومي از جمله منابعي هستند كه در پاسخ به اين پرسش ذكر مي‌شوند. برخي هم فراتر از اين رفته‌اند و از نقش قرارداد در تعيين احكام اخلاقي سخن گفته‌اند. در پاسخ به اين سوال سه نظريه وجود دارد

i. نظريه‌اي كه اين منبع معرفت شناختي را در عالم انساني جست‌وجو مي‌كند.

ii. نظريه فوق انساني؛

iii. نظريه دون انساني.

4. چگونه اخلاقي زندگي كنيم؟

براي گذراندن زندگي خوب بايد خوراك بخوريم. از كجا بدانيم كدام خوراك بهتر و كدام بدتر است و كدام خوراك با ديگري سازگارتر؟ به اعتقاد برخي، اگر بخواهيم ببينيم چگونه اخلاقي زندگي كنيم، بايد به آثار و نتايج عملكردمان رجوع كنيم. اگر آثار عملكردمان خوب باشد، اخلاقي هستيم و اگر آثار عملكردمان بد، غيراخلاقي هستيم. برخي ديگر معتقدند كه به آثار و نتايج نبايد توجه داشت. به اعتقاد اين گروه يك سلسله ضوابطي وجود دارد كه بايد انجام دهيم و ديگر مهم نيست چه آثاري داشته باشد. مثلا اخلاقي بودن به اين است كه راست بگويي، متكبر نباشي و... . بنا بر اين نظر، آثار و نتايج اعمال چندان مهم نيست. برخي ديگر به نيات و درونيات معتقدند. نيت‌ها و مقاصد و اهداف و خواسته‌ها، اخلاقي بودن را تعيين مي‌كنند. به تعبير ديگر آيا بايد به عمل نگاه كرد يا به پس از عمل، يا به پيش از عمل. از ميان اين سه مورد بايد يكي را انتخاب كرد. در فرهنگ ما انتخاب ميان اين سه مورد سردرگمي و ناسازگاري به بار مي‌آورد. مولانا از كساني است كه فقط به نيات توجه دارد. از اين سه نظر سه مكتب بيرون مي‌آيد:

1) مكتب وظيفه‌نگري كه معتقد به خود عمل است؛

2) مكتب نتيجه‌نگري كه معتقد به آثار و نتايج عمل است؛

3) مكتب فضيلت‌نگري كه معتقد به نيات است. مولانا در اين ميان، فضيلت‌نگر است.

5. موانع اخلاقي بودن چيست؟

در طول تاريخ كم نيستند افرادي كه مي‌خواستند اخلاقي باشند. موانع اخلاقي بودن به موانع نظري و عملي تقسيم مي‌شود. موانع نظري به اين معناست كه رأي درست يا نادرست انسان مانع اخلاقي زيستن مي‌شود. موانع عملي به اين معناست كه آراي ما مانع اخلاقي زيستن ما نيستند، بلكه مشكلات عملي در اين راه وجود دارد. مشكلات نظري عبارتند از:

1) نسبي‌انگاري اخلاقي؛

2) شكاكيت اخلاقي؛

3) نهيليسم اخلاقي.

مشكلات عملي عبارتند از:

1) خودگزيني يا حب ذات (مولانا بر آن بسيار تاكيد مي‌كند)؛

2) مختار بودن و نبودن (هرچه ميزان اختيار من كمتر شود مانع اخلاقي براي اخلاقي زيستن پديد مي‌آيد)؛

3) مشاهده اخلاقي نزيستن ديگران

6. چه چيزهايي به اخلاقي بودن كمك مي‌كند؟

در پاسخ به اين سوال برخي به عوامل لاهوتي اشاره دارند و معتقد به شاهد بودن خداوند بر اعمال خود هستند و برخي از اعتقاد به زندگي پس از مرگ سخن گفته‌اند. مولانا بر هر دو نظر تاكيد مي‌كند. از عوامل ناسوتي مي‌توان از احساس تنهايي عميق نام برد. هرچه انسان احساس تنهايي بيشتري كند، اخلاقي زيستن او بيشتر مي‌شود. عامل ناسوتي ديگر ناپايداري روابط انساني است. اگر انسان هرچه بيشتر به ناپايداري روابط انساني باور داشته باشد، بيشتر اخلاقي زندگي خواهد كرد. عامل بعدي زود از ياد رفتن از خاطرهاست. اگر انسان بداند كه زود از ياد خواهد رفت، اخلاقي‌تر زندگي خواهد كرد. بودا مي‌گويد: نقشي كه بر ذهن ديگران از توست به اندازه نقش ريگي است كه در آب مي‌افتد. 7. چگونه ديگران را اخلاقي كنيم؟ در پاسخ به اين پرسش دو جواب مي‌توان داد: يكي از موانع اخلاقي زيستن انسان آن است كه ديگران اخلاقي نيستند. پس اگر ديگري را اخلاقي كنيم، يكي از اين موانع را برداشته‌ايم. مورد ديگر عبارت است از اينكه بخشي از بودن من بسته به آن است كه ديگري را اخلاقي كنم. بخشي از وظايف اخلاقي من اصلاح ديگران است. در پاسخ به اين سوال چند راه‌حل وجود دارد:

الف) اولين راه‌حل كه مولانا هم بر آن تاكيد مي‌كند آن است كه انتقال اخلاقي بودن از فردي به فرد ديگر آن است كه آن فرد خودش كاملا اخلاقي باشد. اين نوع انتقال را، انتقال از طريق اسوه اخلاقي مي‌ناميم. هرچه انسان اخلاقي‌تر شود، ديگران چه بخواهند و چه نخواهند اخلاقي مي‌شوند. گويي اخلاقي بودن يك نوع سلامت واگيردار است.

ب) كانت تنها راه انتقال اخلاق به ديگري را عقلانيت مي‌داند. انسان هرچه عقلاني‌تر شود، خواه‌ناخواه اخلاقي‌تر مي‌شود. در تربيت و انتقال اخلاق نزد كانت، اسوه جايگاهي ندارد.

پ) مورد سوم، ايجاد نوعي ساختار اجتماعي است كه هزينه‌هاي اخلاقي در آن كمتر شود. اين مورد، موردي اجتماعي و نهادي است و نه فردی. بسياري از متفكران ليبرال بر اين مورد تاكيد دارند. در دوران باستان ارسطو مبدع اين راي بود. وي مي‌گويد اخلاق از سياست مي‌گذرد. يعني اگر سياست درستي در جامعه اعمال شود، مردم اخلاقي‌تر زندگي مي‌كنند. امروزه مي‌گويند اگر انسان‌ها اخلاقي‌تر زندگي كنند نهادهاي سياسي هم سالم‌تر خواهند شد. ارسطو عكس اين قضيه را مطرح مي‌كرد. وي بر اين باور بود كه هرچه نهادهاي سياسي سالم‌تر شوند، مردم اخلاقي‌تر زندگي خواهند كرد. اگر قرار است از مولانا استفاده عملي كنيم، بايد از مولانا پرسيد زندگي خوب [یعنی زندگی اخلاقی]، زندگي خوش [یعنی زندگی سرشار از لذت] و زندگي معنادار يعني چه؟

-----------------

مطالب مرتبط:

حاصل ایام (آراء اخلاقي استاد ملكيان)

كتاب نظريه هاي فلسفه اخلاق



كتاب «نظريه هاي فلسفه اخلاق» مقدمه و گردآوري: فليپا فوت؛ ترجمه حسين كاجي، توسط انتشارات روزنه به سال 1387 به زيور چاپ آراسته شد و در سال 1388 به چاپ دوم رسيد. اين كتاب ترجمه اي است از Theories of ethics.
نگارنده در  مقدمه، كتاب را چنين معرفي مي كند: مقاله هاي اين كتاب حول دو محور مي چرخند؛ اول سرشت حكم اخلاقي و دوم، حوزه اي كه در تعيين (مصاديق) درست و نادرست متأثر از فائدۀ اجتماعي است. منشأ هردوي اين مباحث به قرن هجدهم برمي گردد، چرا كه فيلسوفان آن زمان بودند كه اخلاق را به دو بخش حس اخلاقي و نظريه هاي معرفتي در باب حكم اخلاقي تقسيم كردند و در انتهاي آن قرن بود كه بنتام تصريح كرد اصل فائده، مبناي خوبي اخلاقي است. مقاله هاي متأخر اين مجموعه (نه تا دوازده) كلاً همه در باب فائده گرايي است و از اينرو نسبت آنها با گذشته مشخص مي شود. فصول يك تا هشت ظاهراً ارتباط كمتري با مناقشات قرن هجدهم دارند اما با اين همه، اين ارتباط نيز نزديك است. همانند ما، هيوم و هم¬عصرانش، دلمشغولي امكان يا عدم امكان عينيتِ در احكام اخلاقي را داشتند. آنها پرسيدند كه خوبيِ اعمال خوب در چه وجود دارد؟ چگونه اين خوبي فهم مي¬شود؟ آيا اين خوبي از حكم كردن يا حس كردن است؟ آيا ما به وسيلۀ تفكر يا حس اخلاقي مي¬دانيم چه بايد انجام دهيم؟ آيا براستي در اين حوزه چيزي وجود دارد كه ما بدان معرفت كسب كنيم يا بحث اخلاقي به جاي سخن اينكه سخن از پژوهش¬هايي دربارۀ خوب و بد باشد بيشتر بيان احساسات¬مان است؟ خود هيوم كاوش در كيفيات اخلاقي را عبث مي¬دانست و اذعان مي¬داشت كه با ناميدن عملي با صفت خوب هيچ چيز نمي¬گوييم، هنگام انديشيدن در باب آن ما تنها احساس شعف¬انگيزي توأم با تحسين داريم...... نظريۀ اصلي مور اين است خوبي كيفيتي غير طبيعي و بسيط است كه به وسيلۀ شهود به دست مي¬آيد. در نظر او عمل درست عملي است كه كه بيشترين ميزانِ خوبي ممكن را به وجود آورد. اين باور اخير، مور را به يك فايده¬گرا مبدل مي¬كند. آنچه از نظريۀ مور كه بخصوص براي نسل¬هاي بعد او ضروري به نظر مي¬رسد تصريح مور به اين است كه اين احكام، عيني هستند و از طريقِ شهود به دست مي¬آيند. بنابراين او را شهودگرا مي¬نامند كه در اين عنوان با فيلسوفاني چون پريچارد و راس شريك است، چرا كه آنها معتقدند شهود اخلاقي مبناي حكم اخلاقي به حساب مي¬آيد ...
استونسن در مقالۀ نخست نظريه¬اي از معناي احساس در باب اصطلاحات اخلاقي ترسيم كرده كه به مباحث حلقۀ وين در بين سال¬هاي 1918 و 1919 برمي¬گردد. اينكه بحث¬هاي مور عليه طبيعت¬گرايي كامل نيستند، فرضيۀ مقالۀ سوم اين دفتر است. يكي از پرنفوذترين نظريه-هاي مربوط به احساس¬گرايي به وسيلۀ هِر بسط يافت و او كسي است كه به عنوان تجويزگرا معروف است. «هِر»، «معناي احساسيِ» استونسون را با معناي توصيه¬اي خود عوض كرد و توضيح داد كه واژه¬هايي نظير «خوب» و «بد» هنگامي كه با «اثر تحسيني» به كار مي¬روند توصيه¬اي به كار مي¬روند. در مقالۀ پنجم هِر اين موضع را اتخاذ مي¬كند و در مقابل گيچ قرار مي¬گيرد. گيچ با تبييني كه هِر از نقش «هدايت عمل» واژۀ خوب به دست مي¬دهد و همچنين با نظريۀ معناي توصيه¬اي او مخالفت مي¬ورزد.
در مقالۀ هفتم و هشتم اين كتاب يك مناقشۀ واقعي ميان هِر و جان سرل طرح مي¬شود. سرل از اين سخن مي¬گويد كه در حداقل يك مثال امكان اينكه استنتاج بايد از است صورت بگيرد، وجود دارد.
در مقاله¬هايي كه در فصول 9 تا 12 از اين مجموعه آمده¬اند آقايان آرمسون، مابوت، اسمارت و پروفسور رالز از مشكل خاصي در باب تفسير و دفاع از فايده¬گرايي اخلاقي سخن مي¬گويند. در اين مقالات تلاشي براي مواجهه با مشكلاتي كه دو سنخ از فايده-گرايان با آن روبرو هستند صورت گرفته است. از اين چهار مقاله، مقالۀ رالز پيچيده¬ترين است و نياز به بحث ويژه¬اي دارد.
در نتيجه مقالات اين كتاب از دو نوع متفاو.ت هستند چرا كه در حالي كه مور، استونسون، فرانكنا، گيچ، هِر، فوت و سرل از مشخصۀ منطقي حكم اخلاقي سخن مي¬گويند آرمسون، مابوت، اسمارت و رالز به تفسير و كفايت معيار پيشنهاد شده براي خوب و بد بذل توجه نشان مي¬دهند. اين گروه اخير اين نكته را بي¬پاسخ گذاشته¬اند كه آيا فايده¬گرا (فايده-گراي عمل محور يا قاعده محود) به مثابۀ يك شهودگرا، احساس گرا يا طبيعت گرا به حساب مي آيد يا نه؟ يك فايده گرا با توجه به اينكه چه نوعي از اصل فايده را مد نظر داشته باشد مي تواند جزء هر يك از سه شق باشد. اينكه او مي گويدك «اعمال تا آنجا درست هستند كه بيشترين شادي را براي بيشترين افراد به وجود آورد» مي تواند به مثابۀ 1) حكمي كه به وسيلۀ شهود به دست مي¬ آيد 2) بيان يك حالت يا 3) صدق تحليلي، در نظر گرفته شود. بدين علت است كه يك نظر له يا عليه فايده گرايي چيزي از موقعيت بخصوصي كه با توجه به نظريات شهودگرايي، فايده گرايي يا طبيعت گرايي در فلسفۀ اخلاق مي تواند به وجود آيد نمي گويد.

فهرست مطالب
1/ استدلال هاي مور عليه اشكال معين طبيعت گرايي اخلاقي؛ سي. ال. استونسون
2/ جوابي به منتقدانم؛ جي. اي. مور
3/ مغالطۀ طبيعت گرايي؛ دبليو. كي. فرانكنا
4/ خوب و بد؛ پي. تي. گيچ
5/ گيچ: خوب و بد؛ ار. ام. هِر
6/ باورهاي اخلاقي؛ فيليپا فوت
7/ چگونگي استنتاج «بايد» از «است»؛ جان. آر. سرل
8/ بازيِ تعهد كردن؛ آر. ام. هِر
9/ تفسير فلسۀ اخلاق جان استوارت ميل؛ جي. اُ. آرمسون
10/ تفسيرهايي از فايده گرايي ميل؛ جي. دي. مابوت
11/ دو مفهوم از قواعد؛ جان رالز
12/ فايده گرايي حداكثري و حداقلي؛ جي. جي. اسمارت

-------------------------------

« فليپا فوت» استاد سابق فلسفه در دانشگاه يو. سي . ال. اي/ متولد 3 اكتبر 1920/ متوفي 3 اكتبر 2010/ 

-------------------------------

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب مبانی اخلاق، نوشتۀ جورج ادوار مور

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «اخلاق فضیلت»




کتاب «اخلاق فضیلت» نوشتۀ سرکار خانم زهرا خزاعی توسط مؤسسه انتشارات حکمت به سال 1389 به زیور طبع آراسته گردید.
نگارنده در مقدمه: شاید در بین نظریه¬ های اخلاقی هیچکدام به پیچیدگی و گستردگی "اخلاق فضیلت" نباشد. "اخلاق فضیلت" نظریه ای هنجاری است که بر خلاف دو نظریۀ سودگرایی و وظیفه گروی، بر فضایل و منش اخلاقی تأکید دارد تا بر نتایج عمل یا وظیفه و قواعد اخلاقی.
این نظریه، که قدمت آن به لحاظ نظری به ارسطو برمی گردد و به لحاظ عملی به سقراط، پس از یک دوره فترت در عصر مدرن، در قرن بیستم با مقالۀ "فلسفۀ اخلاق مدرن" آنسکوم مورد توجه مجدد قرار گرفت. ناکارآمدی نظریه های اخلاقی رایج و جذابیت بحث از منش و فضایل اخلاقی، انگیزه و تعلیم و تربیت، از جمله عوامل گرایش به "اخلاق فضیلت" بود.
کتاب پیشرو در چهار فصل تنظیم شده است: تمایز نظریه های هنجاری، به انضمام تاریخچه و رویکردهای گوناگون اخلاق فضیلت در بخش اول؛ و دلایل برتری نظریۀ فضیلت از دیگر نظریه های هنجاری در ضمن اشاره به انتقادات وارد بر دو نظریۀ سودگروی و وظیفه گروی و برشمردن امتیازات اخلاق فضیلت بر دو نظریۀ رقیب، در بخش دوم مطرح شده است. در فصل سوم برای نمونه تعریف فضیلت از دیدگاه افلاطون، ارسطو، فیلیپا فوت، هیوم، پینکافس /+ و  مک اینتایر که فضیلت را ملکۀ عقلانی، نفسانی، انگیزشی، ملکۀ اصلاح گر و ... تلقی کرده اند، بیان و تفسیر شده است، و تعاریف دینی فیلسوفان مسلمان و مسیحی ارائه شده است. فصل چهارم به بررسی تبیین های گوناگون سعادت در نزد ارسطوییان و نوارسطوییان اختصاص یافته است. دیدگاه طبیعت گرایانۀ ارسطو، به انضمام تبیین های دینی، که در آثار افلاطون و فیلسوفان مسلمان و مسیحی در قالب مشاهدۀ مُثُل یا لقاء خداوند مطرح شده است، از مهمترین مباحث این فصل است. در بخش پایانی هم به برخی از مهم ترین انتقادات اشاره شد.

فهرست
:
فصل اول: تصویر اخلاق فضیلت: 1. جغرافیای اخلاق فضیلت، 2. اخلاق فضیلت در گذر تاریخ (دوران شکوفایی و اقتدار، دوران انزوا و افول، دوران احیاء و بالندگی) 3. تقریرهای اخلاق فضیلت (تقریر سعادت گرا، تقریر فاعل – مبنا، تقریر سکولار و دینی، تقریر کثرت گرا و محض، و اخلاق مراقبت تقریری دیگر از اخلاق فضیلت).
فصل دوم: تبیین اخلاق فضیلت: 1. ماهیت اخلاق فضیلت، 2. علل رویکرد به اخلاق فضیلت (نظریه های رقیب در سایه چند نقد کلی، و ضعف نظریه های رقیب از چشم انداز اخلاقی فضیلت: – بی انگیزگی و انگیزه نادرست، بی توجهی به منش اخلاقی و جهت های معنوی اخلاق، بی معنا بودن آرمان بی طرفی، قانون مداری و تحیر در مقام عمل، تحویل پذیری، اخلاق مراقبت و مشکل بی عدالتی، و بی مبنایی نظریه های رقیب -)
فصل سوم: تحلیل فضیلت
: 1. نگاهی گذرا به تاریخچۀ "arete" و "Virtue"  ("arete" در یونان هومری و مابعد آن، آغاز کاربرد "arete"، واژۀ "Virtue" در کتب الهی) 2. تفسیر فضیلت در آثار فیلسوفان (فضیلت: ملکۀ عقل، فضیلت: تعادل و ملکه ای برای رؤیت مثل، فضیلت: ملکۀ نفسانی...، فضیلت: ملکۀ اصلاحگر، فضیلت: ملکه ای برای تداوم زندگی، جست و جوی خیر و بقاء سنت اخلاقی، فضیلت: ملکۀ انگیزشی و کیفیت نفسانی، و فضیلت: ملکۀ نفسانی و دلیلی برای ترجیح)
فصل چهارم: تفسیر سعادت: 1. واژۀ سعادت (Happiness Euaiminia)، 2. سعادت در کاربرد متداول، 3.تفسیر فلسفی سعادت (لذت گرایی و نقد آن، اودایمونیا......).

مقالاتی از همین نوسینده  با موضوع اخلاق:
اخلاق فضيلت مدار
 ارسطو، هيوم و اخلاق فضيلت
ارزيابي اخلاقي دانشگاه مجازي
عقلانيت اخلاق
قديسان اخلاقي
اخلاق كاربردي: ماهيت، روش ها و چالش ها

---------------
مطالب مرتبط:
کتاب «از مسأله محوری تا فضیلت­ گروی نقدی بر تحویل گرایی در اخلاق»
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت
کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب فلسفه اخلاق (مقالاتی در باب اخلاق هنجاری، اخلاق کاربردی و فرا اخلاق)



کتاب فلسفه اخلاق (مقالاتی در باب اخلاق هنجاری، اخلاق کاربردی و فرا اخلاق)، ترجمۀ محمود فتحعلی، توسط دفتر نشر معارف در سال 1387 منتشر شد.
کتاب پیشرو ترجمه ای است از مجموعه مقالات برگرفته از منابع معتبر لاتین که به منظور آشنایی هرچه بیشتر اساتید اخلاق با مباحث  روز اخلاق منتشر شد.

فهرست مطالب:

1/ خدا و شالودۀ اخلاق: کای نیلسن.
گاه تصور می شود که باور به خدا یک ضرورت عقلی برای انسان هاست؛ زیرا بدون چنین باوری دینی، باورهای اخلاقی مبنای مناسب و عقلانی ندارند. برخی ادعا کرده اند که در جهانِ بدون خدا دلیلی برای آنکه انسانی با ارادۀ نیک باشیم یا دلیلی برای انجام دادن آنچه به لحاظ اخلاقی وظیفه ماست، نداریم. در واقع در چنین جهانی به لحاظ اخلاقی هیچ الزامی نداریم: اگر خدا نباشد مفهوم الزام اخلاقی به مفهومی بی فایده تبدیل خواهد شد. ادلۀ گوناگونِ چنین برداشتی از ارتباط دین و اخلاقی، مورد بررسی قرار گرفته و ناتمام بودن آنها اثبات شده است.

2/ ذهنیت گرایی: جیمز راچلز.
ذهنیت گرایی اخلاقی نظریه ای است که می گوید: افراد در مقام داوری و حکم اخلاقی صرفاً امیال و احساسات خود را بیان می کنند، نه چیز بیشتر.

3/ توصیه گرایی کلی:آر. ام. هیر
حقیقت در نظریۀ توصیه گرایی این است که این نظریه آنچه را در نظریه توصیف گرایی(طبیعی و غیر طبیعی) صحیح است ابقا می کند و به آن توضیحی دربارۀ دیگر عنصر اساسی در معنای احکام اخلاقی می افزاید؛ یعنی عتصر دستوری و توصیه ای.

4/ چگونه «باید» از «هست» استنتاج می شود؟: جان آر. سرل.
اغلب گفته می شود که نمی توان «باید» را از «هست» استنتاج کرد. به اینکه دسته هایی از گزاره های ناظر به واقع وجود دارد که به لحاظ منطقی از گزاره های ناظر به ارزش متمایزند. هیچ مجموعه ای از گزاره های ناظر به واقع به خودی خود، مستلزم گزاره ای ارزشی نیست.

5/ شهودگرایی: دیوید مک ناوتن
نظریۀ شهودگرایی یکی از انواع نظریات وظیفه گرایانه است. این نظریه، همانند سایر نظریات وظیفه گرایانه معتقد است که صواب بودن هر کار وابسته به چند نکته متمایز است. هنگامی که دربارۀ تجربه اخلاقی خود تأمل می کنیم، درمی یابیم که دارای وظایفی از قبیل: وفای به عهد، آسیب نرساندن به دبگران و غیره.... هستیم. این وظایف بدیهی اند. چنین اصول اخلاقی بنیادی و بدیهی به مثابه امور شهودی شناخته می شوند.
 
6/ کم مایگی اصل تعمیم پذیری: دان لاک.
آر. ام. هیر معتقد است تعمیم پذیری احکام اخلاقی، صرفاً نتیجه منطقی این واقعیت است که احکام اخلاقی دارای «معنای توصیفی» اند. احکام اخلاقی مانند این چیز خوب است دقیقاً به همان صورت تعمیم پذیرند که احکام توصیفی مانند «این چیز قرمز است» تعمیم پذیرند. به اینکه می توان از حکم «این چیز خوب است» گذشته و به این اصل برسیم که هر چیزی که در خوب بودن شبیه این چیز است، خوب است.

7/ علت صواب بودن کار صواب چیست: دیوید راس.
مسأله مورد بحث این است که آیا خصیصه ای عمومی وجود دارد که موجب صواب بودن کار صواب گردد؟ و اگر چنین است، آنچیز چیست؟ از مهمترین تلاش های تاریخی برای بیان این خصیصه، تلاش هایی است که از سوی نظریه «خودگروی» و نظریه «سودگروی» صورت گرفته است.

8/ قتل رهایی بخش فعال و منفعل: جیمز راچلز.
عقیده بر این است که، دست کم، در برخی موارد، دست کشیدن از معالجۀ بیمار و رها ساختن او به حال خود تا جان دهد، جایز است. اما انجام دادن کارهایی که بی واسطه سبب مرگ بیمار شود، هرگز جایز نیست.
 
9/ دلیل بر خطا بودن سقط جنین: دان مارکی.

----------------------------------
مطالب مرتبط:

کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «زبان اخلاق» نوشتۀ ریچارد مروین هیر

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب «داوری اخلاقی، فلسفۀ اخلاق چیست؟» نوشتۀ هکتور زاگال – خوزه گالیندو

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز و ترجمۀ مسعود علیا توسط انتشارات ققنوس در سال 1382 منتشر شد و در سال 1389 به چاپ دوم رسید.

این کتاب ترجمه ای است از Basic moral philosophy. نگارنده غرض اصلی این کتاب را آشنا کردن نوآموزان اخلاق با مهم ترین موضوعات، مفاهیم و نظریه های فلسفه اخلاق در مغرب زمین می داند. در این کتاب دانشجویان با برخی از مهم ترین کارهایی که در سنت غرب در زمینۀ فلسفه اخلاق صورت گرفته است آشنا می شوند.
این کتاب در پنج بخش (چهارده فصل) تنظیم شده است که فصل اول آن به مباحث مقدماتی فلسفه اخلاق اختصاص دارد. و بقیه فصول آن را به ترتیب می توان در اخلاق هنجاری (فصل دوم ، سوم و نهم)، اخلاق فضیلت، فرا اخلاق، و اخلاق اگزیستانسیالیسم خلاصه کرد.

فهرست مطالب

بخش اول: موضوعات فلسفه

فصل اول، ماهیت اخلاق، به مباحث چرا فلسفه مطالعه می کنیم، سرچشمه های اخلاق، عمل ارزشگذاری، داوری های ارزشی و داوری های تجویزی، و  داوری های هنجاری و داوری های توصیفی، می پردازد.

فصل دوم، نظریه های حسن و قبح، با مباحث قانون پرستی اخلاقی و جزئی نگری اخلاقی، نسبت خیر و درستی اخلاقی، نظریه های اخلاقی ارزش نگر و تکلیف نگر، نظریه های نتیجه گرا و نظریه های تکلیف نگر نانتیجه گرا، و اخلاق کبیر و اخلاق صغیر، سروکار دارد.

بخش دوم: اخلاق مبتنی بر فضیلت

فصل سوم، فضیلت در فلسفه باستان، به اقسام فضیلت، افلاطون و شخص فضیلت مند، ارسطو و ملکات فاضله، حد وسط، تکلیف نگری ارسطو، و تقدم اخلاق مبتنی بر کردار بر اخلاق مبتنی بر فضیلت، اختصاص دارد.

فصل چهارم، فضیلت و سعادت، به مباحث دیدگاه افلاطون و ارسطو دربارۀ لزوم فضیلت برای نیل به سعادت، کمال گرایی و خیر اعلا، آگوستین و دوام خیر، و آیا فضیلت اخلاقی مطلوب است، می پردازد.

بخش سوم: اخلاق مبتنی بر کردار

فصل پنجم، خودمحوری و روان شناختی، با مباحث آیا تنها خیر خویش را بجوییم، سه ایراد بر خودمحوری اخلاقی، ماهیت تناقض آمیز خودمحوری اخلاقی، خودمحوری روان شناختی در انگیزه های آدمی، و نقدی بر خود محوری روان شناختی، سروکار دارد.

فصل ششم، نظریۀ فرمان امر الهی، به قضیۀ ابراهیم و اسحاق، دیدگاه یونانی و مسیحی دربارۀ طبیعت شر، فرمان های خداوند از منظر دین یهود، مسیحیت و اسلام، نسبت میان اراده خداوند و حسن و قبح، و غیره......، اختصاص دارد.

فصل هفتم، اخلاق مبتنی بر قانون طبیعی، به اخلاق و طبیعت، اخلاق مبتنی بر قانون طبیعی در رواقی گری، اخلاق مسیحی مبتنی بر قانون طبیعی، مسائل فراروی اخلاقِ مبتنی بر قانون طبیعی: همجنس گرایی و آزار جنسی، و غیره...، اختصاص دارد.

فصل هشتم، مکتب کانت، به اراده خیر، مفهوم تکلیف، اصول عینی و اوامر مشروط، اصول شخصی یا ضوابط، و غیره ....، می پردازد.

فصل نهم، نتیجه گرایی، با نتیجه گرایی تکلیف نگر، سودنگری، سودنگری ناظر به عمل و سودنگری ناظر به قاعده، و غیره....، سروکار دارد.

فصل دهم، عدالت، از اندیشۀ عدالت، عدالت توزیعی، سه تلقی از عدالت توزیعی، و گذار به فرا اخلاق بحث می کند.

بخش چهارم: دو منظر فرا اخلاقی

فصل یازدهم، نسبی نگری اخلاقی، از نسبی نگری اخلاقی چیست؟، عام نگری و مطلق انگاری، نسبی نگری و تمایز میان «است» و «باید»، و غیره ...، بحث می کند.

فصل دوازدهم، آیا می توان اصول اخلاقی را توجیه کرد، از شهود باوری فلسفی، طبیعت گرایی اخلاقی، میثاق باوری، راولز و وضعیت نخستین، و غیره ...، بحث می کند.

بخش پنجم: جریان های نوظهور در عرصۀ اخلاق

فصل سیزدهم، تصمیم شخصی در اخلاق مبتنی بر وضعیت، اگزیستانسیالیسم و اخلاق مبتنی بر مراقب، به رد اخلاق سنتی، اخلاق مبتنی بر وضعیت، اخلاق اگزیستانسیالیستی، و اخلاق مبتنی بر مراقبت، می پردازد.

فصل چهاردهم، زمینه گرایی، با اخلاق عمل نگر، با رویکرد دیویی وار به اخلاق، راه حل زمینه گرایانه، ارکان وضعیت اخلاقی، شهود یا عاطفه، و زمینه گرایی و نسبی نگری، سروکار دارد.

رابرت ال. هولمز استاد فلسفه دانشگاه راچستر امریکا و متخصص مسائل صلح و عدم خشونت می باشد.

مطالب مرتبط:

کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «زبان اخلاق» نوشتۀ ریچارد مروین هیر

کتاب «تاریخ فلسفه اخلاق غرب» ویراستۀ لارنس سی. بکر.

کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر



کتاب «مسائل اخلاقی، متن آموزشی فلسفه اخلاق» نوشتۀ مایکل پالمر، ترجمۀ علیرضا آل بویه، توسط انتشارات مرکز تحقیق و توسعۀ علوم انسانی و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی(قم)، انتشارات سمت در سال 1385 منشر شد و در سال 1388 به چاپ دوم رسید.
این کتاب ترجمه ای است از moral problems,A Coursebook for Schools and Colleges,  ؛ که در سال های 1991، 1992، 1994، 1995 تجدید چاپ شده است.
مترجم محترم در مقدمۀ ترجمه توضیحی مختصر از دو شاخه فلسفه اخلاق ارائه می دارد که عبارتند از:
الف) اخلاق هنجاری / توصیه ای (normative ethics)
ب) فرا اخلاق (meta ethics) یا اخلاق تحلیلی (analytic  ethics) یا اخلاق نقدی (critical ethics).
اخلاق هنجاری خود به دو شاخۀ نظری (theoretical) و عملی (practical) قابل تقسیم است، و هر یک از ایندو نیز به زیر شاخه هایی تقسیم می شوند.
یکی از ویژگی های کتاب پیشرو پرداختن به هر سه حوزۀ فلسفۀ اخلاق است، یعنی علاوه بر اینکه به اخلاق هنجاری نظری پرداخته است، در مورد پژوهی ها به اخلاق هنجاری عملی می پردازد و در ضمیمۀ کتاب، فرا اخلاق را نیز مطرح می کند. در مجموع این کتاب را می توان در دستۀ کتاب های اخلاق هنجاری طبقه بندی نمود.

فهرست مطالب:

در فصل اول، با مباحث چیستی فلسفه اخلاق، اصول فعل اخلاقی: اخلاق هنجاری، مورد پژوهی: سقراط در زندان،و غیره آشنا می شویم.

در فصل دوم، با مباحث خودگرایی (1/ خودگرایی چیست، 2/ خودگرایی روان شناختی، و 3/ خودگرایی اخلاقی)، حق حیات: حق حیات و سقط جنین، حق حیات به کشی، و حق حیات و حقوق حیوانات مواجه می شویم.

فصل سوم، سودگرایی، به مباحث نظریۀ جرمی بنتام، نظریۀ جان استوارت میل و چند انتقاد بر سودگرایی، و مجازات می پردازد.

فصل چهارم، به بحث نظریۀ اخلاقی کانت، نقد و اصلاح نظریۀ کانت، و اخلاق جنگ اختصاص دارد.

فصل پنجم، با بحث موجبیت علّی و اختیار (موجبیت علی افراطی، اختیار گرایی و موجبیت علّی معتدل)، و رفتارگرایی (رفتارگرایی روان شناختی و زیستی) سروکار دارد.

پیوست یا ضمیمۀ این کتاب به فرا اخلاق اختصاص دارد که سه بحث طبیعت گرایی اخلاقی، طبیعت ناگروی اخلاقی، و ناشناخت گرایی اخلاقی را از نظر می گذراند.

مترجم در معرفی نویسندۀ این اثر، دکتر میاکل پالمر، می گوید که وی در دانشگاه های مختلف، از جمله مک ماستر تدریس کرده و آثار زیر نیز از او منتشر شده است:
فلسفۀ هنر پل تیلیش (paul Thillich’s philosophy of art)
مسائل اخلاقی در پزشکی (Moral problems in medicine)
وی ویراستار همکار اثر شش جلدی پل تیلیش: آثار عمده (paul thillich: Main Works) نیز بوده است.

مطالب مرتبط:

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «تاریخ فلسفه اخلاق غرب» ویراستۀ لارنس سی. بکر.

کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»

کتاب «زبان اخلاق» نوشتۀ ریچارد مروین هیر

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا، ترجمۀ هادی صادقی و ویراستۀ مصطفی ملکیان توسط انتشارات کتاب طه (قم) سال 1376 وارد بازار نشر شد و در سال 1383 به چاپ دوم رسید.

کتاب پیشرو، ترجمه ای است از کتاب ethics  نوشتۀ William k. frankena (ویلیام کی. فرانکنا) استاد فقید فلسفه در دانشگاه میشیگان آمریکا که نخستین طبع آن در 1963، جزو سلسله کتاب های foundations of philosophy (مبانی فلسفه)، از انتشارات prentice hal  (پرنتیس هال)، منتشر شد.
بر وفق گفتۀ استاد ملکیان در مقدمۀ ترجمه: کتاب حاضر هم مدخلی کوتاه به فلسفه اخلاق است و هم دیدگاه های مشخص مصنف در آن لحاظ شده است. دیدگاه شخص نویسنده،که نوعی سودگروی تعدیل یافته است، نه باعث تغافل از دیدگاه حریفان و مخالفان شده .... این کتاب «احتمالاً بختیارترین و پر آوازه ترین کتابی است که در زمینۀ فلسفۀ اخلاق منتشر شده است».
این کتاب را می توان به دو بخش اخلاق هنجاری و فرا اخلاق تقسیم نمود که با توجه به همین تقیسم معرفی کتاب را از نظر می گذرانیم.
فصل اول، اخلاقیات و فلسفۀ اخلاق، به مباحث نمونه ای از تفکر اخلاقی (سقراط)، ماهیت Ethics یا فلسفۀ اخلاق، ماهیت اخلاق، عناصر اخلاقی، و انواع حکم هنجاری، اختصاص یافته است.
 
اخلاق هنجاري

نگارنده در بخش اخلاق هنجاری نخست می کوشد به مجموعه ای از احکام قابل قبول (1) دربارۀ الزام اخلاقی، (2) ارزش اخلاقی و سپس (3) ارزش غیر اخلاقی برسد. فصول دوم تا پنجم عمدتاً شامل اخلاق هنجاری اند که به شیوه ای کلی به آن پرداخته می شود. فصل های دوم و سوم به نظریه های هنجاری دربارۀ الزام، فصل چهارم به نظریه هنجاری درباره ارزش اخلاقی و فصل پنجم به نظریه های هنجاری دربارۀ ارزش غیر اخلاقی خواهند پرداخت.
فصل دوم، نظریات خودگروانه و وظیفه گروانه، با مباحث نظریه های غایت گروانه، نظریه های وظیفه گروانه، خودگروی اخلاقی، خودگروی روان شناختی، نظریه های وظیفه گروانه عمل نگر، نظریه های وظیفه گروانه قاعده نگر، نظریۀ امر الهی، نظریۀ کانت سرو کار دارد.
فصل سوم، سودگروی، عدالت و عشق، به مباحث سودگروی، سودگروی عمل نگر، سودگروی عام، سودگروی قاعده نگر، اصل نیکوکاری، اصل عدالت: مساوات، مسألۀ تعارض، وظایفی نسبت به خود، آیا قاعده ای مطلق وجود دارد، و اخلاق محبت می پردازد.
فصل چهارم، ارزش اخلاقی و مسئولیت، مشتمل بر مباحث معانی اخلاقی و غیر اخلاقی «خوب»، اخلاق و پرورش ویژگی ها، مبانی اخلاق فضیلت، دربارۀ بودن و عمل کردن: اخلاق صفات در مقابل اخلاق اصول، اسوه های اخلاقی، مسئولیت اخلاقی، و ارادۀ آزاد و مسئولیت است.
فصل پنجم، ارزش ذاتی و زندگی، با مباحث خوب و معنای آن، نظریه هایی دربارۀ آنچه به عنوان غایت خوب است: لذت گروی و لذت ناگروی، اولین رشته مناظرات، دومین رشته مناظرات، زندگی خوب سر و کار دارد.

فرا اخلاق

تا اینجا کتاب، به جز در فصل اول، با اخلاق هنجاری سر و کار داشت. اما در فصل ششم متعهد مسائل و نظریات اساسی فرا اخلاق است. فرا اخلاق هیچ اصل یا هدفی برای عمل ارائه نمی دهد و به معنای دقیق کلمه تماماً مشتمل است بر تحلیل فلسفی. در واقع فلسفه اخلاق معاصر به صورت گسترده به تحلیل فرا اخلاقی می پردازد و در مرتبه نخست به ایضاح و فهم اشتیاق دارد تا به اخلاق هنجاری.

فصل ششم، معنی و توجیه، مشتمل بر مباحث فرا اخلاق و مسائل آن، نظریه هایی دربارۀ توجیه، نظریه های تعریف گروانه و مابعدالطبیعی، شهودگروی، نظریه های غیر شناختاری یا توصیف گروانه، رهایی به نظریه های کارآمد، نسبیت گروی، نظریه هایی دربارۀ توجیه، دیدگاه اخلاقی، و چرا باید اخلاقی بود؟ است.
برای مشاهدۀ اصل کتاب به اینجا مراجعه نمایید.
خواندن این کتاب را به دوستانِ مشتاق مباحث فلسفه اخلاق بعد از مطالعه درآمدی جدید به فلسفه اخلاق   پیشنهاد می کنم.

  ویلیام کی. فرانکنا  استاد فقید دانشگاه میشیگان آمریکا سال 1908 متولد و سال 1994 دیده از جهان فرو بست. روحش شاد.

---------------------------------

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر

کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب «زبان اخلاق» نوشتۀ ریچارد مروین هیر

معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق



کتاب «درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ هری. جی. گنسلر، برگردان حمیده بحرینی و ویراستۀ مصطفی ملکیان به سال 1385 توسط نشر آسمان خیال روانه بازار نشر شده است.
این کتاب ترجمه ای است از کتاب « Ethics: a contemporary introduction » نوشتۀ هری. جی. گنسلر. کتاب پیشرو دربارۀ موضوعات و مباحثی است که در فلسفۀ اخلاق معاصر مطرح شده است؛ و بسیاری از دیدگاه های اساسی ای را دربر می گیرد که به فرا اخلاق و اخلاق هنجاری مربوط است. در این کتاب این دیدگاه های اخلاقی با موضوعات مشخصی، به ویژه نژادپرستی، تعلیم و تربیت اخلاقی و سقط جنین مرتبط شده است. نویسنده مخاطب کتاب خودش را دانشجویان دورۀ کارشناسی می داند که یک یا دو دوره را در فلسفه گذرانده اند.
نگارنده در ابتدای هر فصل از زبان یک دانشجوی فرضی که نمایندۀ دیدگاه اخلاقی است دفاعی روشن و قوی از آن دیدگاه ارائه می کند. بدین شیوه از مخاطب می خواهد که آن دیدگاه را جدی بگیرد و بر اساس ضوابط خودش آن را فهم کند. بعد از آن نوبت به اشکالها و ایرادها می رسد. با همۀ اینها نگارنده در صدد است خواننده را به تفکر انتقادی ترغیب کند.
نگارنده در هر فصل با پرسش هایی دربارۀ متن آن فصل آغاز می کند و با معرفی کتاب ها و مقالاتی برای مطالعۀ بیشتر به پایان می برد.
چنانکه که گفته شد کتاب حاضر به دو بخش فرا اخلاق و اخلاق هنجاری می پردازد و لذا فصول این کتاب را با توجه به این دو بخش اجمالاً از نظر می گذرانیم.

بخش فرا اخلاق

در فصل اول، نسبی نگری فرهنگی، دانشجوی فرضی (سارای نسبی نگر) به تبیین نسبی نگری می پردازد. بر اساس نسبی نگری فرهنگی «خوب» یعنی آنچه اکثریت اعضای یک فرهنگ خاص «مورد تأیید» قرار داده اند. مثلاً، نوزاد کشی به طور عینی نه خوب است و نه بد. در جامعه ای که مورد تأیید قرار می گیرد خوب، و در جامعه ای که مورد تأیید قرار نمی گیرد بد است. و در ادامه با انتقاداتی به نسبی نگری فرهنگی و مباحث تکثر اخلاقی، ارزش های عینی، و علوم اجتماعی این فصل پایان می پذیرد.
در فصل دوم، شخصی انگاری، دانشجوی فرضی (سام شخصی انگار) شخصی انگاری را تبیین می کند. بر اساس شخصی انگاری داوری های اخلاقی ما توصیف احساسات شخصی ماست: «الف خوب است» یعنی «من الف را دوست دارم». ما باید اصول اخلاقی خود را با پیروی از احساسات خودمان برگزینیم.  در ادامه با نتقاداتی به شخصی انگاری و مباحث سارای آرمان گرا، انتقاداتی به دیدگاه ناظر آرمانی فصل به پایان می رسد.
در فصل سوم، فراطبیعت گرایی، دانشجوی فرضی (سارای فراطبیعت گرا) فراطبیعت گرایی را تبیین می کند. بر اساس فراطبیعت گرایی داوری های اخلاقی، خواست خدا را توصیف می کنند: «الف خوب است» یعنی «خدا الف را می خواهد.» خواست خداست که نظام اخلاق را بوجود می آورد و اخلاق بر دین استوار است. در ادامه با مباحث آگاهی از خواست خدا، اخلاق و خداناباوران، پرسش سقراطی، ادلۀ فراطبیعت گرایی، و اخلاق و دین فصل تمام می شود.
در فصل چهارم، شهود باوری، دانشجوی فرضی (سام شهود باور) شهود باوری را تبیین می کند. در شهودباوری سه ادعا وجود دارد: 1) «خوب» مفهومی غیر قابل تعریف است. 2) حقایق عینی اخلاقی وجود دارند. 3) برای آنانکه به بلوغ عقلی رسیده اند حقایق پایه ای اخلاق بدیهی اند. در ادامه با مباحث حقایق عینی، حقایق بدیهی، و انتقادها فصل تمام می شود.
در فصل پنجم، عاطفه گرایی، دانشجوی فرضی (سارای عاطفه گرا) عاطفه گرایی را تبیین می کند. بر اساس عاطفه گرایی داوری های اخلاقی احساست مثبت یا منفی ما را نسبت به چیزی بیان می کنند. «الف خوب است» معادل این است که بانگ و فریاد برآوریم که «آفرین به الف!» - و از اینرو نه صادق است نه کاذب. بنابراین نه حقایق اخلاقی وجود دارند و نه معرفت اخلاقی. در ادامه با مباحث «خوب» بیان عاطفه است، استدلال اخلاقی، اشکالات پوزیتیویسم، انتقادهای دیگر، و عاطفه گرایی تعدیل شده فصل تمام می شود.
در فصل ششم، توصیه گرایی، دانشجوی فرضی (سام توصیه گرا) توصیه گرایی را تبیین می کند. بر اساس توصیه گرایی داوری های اخلاقی نوعی توصیه یا امر و دستورند. داروی های اخلاقی ، مثل گزاره های سادۀ امری همچون «در را ببند» از واقعیت ها خبر نمی دهند و بنابراین نه صادق اند نه کاذب؛ بلکه حاکی از اراده یا امیال ماست. در ادامه با مباحث آزادی و عقل، استدلال اخلاقی، مخالفت با نازیسم، و انتقادها فصل به پایان می رسد. 
فصل هفتم، سازواری، به مباحث سازواری در باورها، سازواری در اراده، ادلۀ نژادپرستانه، بی طرفی، و چرا سازواری لازم است اختصاص دارد. نگارنده در این فصل در پاسخ به این پرسش که چگونه باید دربارۀ اخلاق استدلال کنیم؟  اصل های سازواری را ابزارهای کارآمدی برای استدلال اخلاقی می داند: 1) منطقی بودن، 2) سازواری اهداف – وسایل، 3) با وجدان بودن، و 4) بی طرفی.
فصل هشتم، قاعدۀ زرین، به مباحث قضیۀ قاعدۀ زرین، قاعده تحت اللفظی، آزارطلب ها (مازوخیست ها)، پرسش هایی دربارۀ قاعدۀ زرین، و چرا از قاعدۀ زرین پیروی می کنیم، می پردازد. قاعدۀ زرین مقتضی این است که ما با دیگران فقط آن طور رفتار کنیم که در همان موقعیت رضایت می دهیم با ما رفتار شود. قاعدۀ زرین مهم ترین اصل کتاب، و چه بسا مهم ترین قاعدۀ زندگی ماست. نگارنده قاعده زرین را از شرایط سازواری می داند.
فصل نهم، عقلانیت اخلاقی، با مباحث شروط عقلانیت، خواسته های معقول، قاعدۀ زرین و نژادپرستی، تعلیم و تربیت اخلاقی، و پرسش هایی دربارۀ عقلانیت سروکار دارد. نگارنده در این فصل به این پرسش ها می پردازد که چگونه می توانیم اصول اخلاقی خود را به طریقی انتخاب کنیم که عاقلانه ترین و معقول ترین راه باشد؟ چگونه می توانیم دربارۀ موضوعات اخلاقی دلیل بیاوریم و بحث کنیم؟ عقلانیت اخلاقی مستلزم چیست؟

بخش اخلاق هنجاري

فصل دهم، پیامدگرایی، به مباحث اخلاق هنجاری، سارای فایده باور، انواع پیامدگرایی، لوازم عجیب و غریب، سام طرفدارِ فایده باوری قاعده نگر، و مشکلات فایده باوریِ قاعده نگر اختصاص دارد. بر اساس پیامدگرایی ما فقط یک وظیفۀ اصلی داریم. انجام دادن هر کاری که بهترین پیامدها را می آورد. فی نفسه مهم نیست که چه نوع کاری انجام دهیم، تنها چیزی که مهم است این است که نتایج خوب به حداکثر برسد.
فصل یازدهم، ناپیامدگرایی، به مباحث سارای طرفدار دیدگاه راس، وظیفۀ اصلی ما، هنجارهای استثناپذیر، عدالت توزیعی، ده فرمان، و فضیلت ها و حق ها می پردازد. بر اساس ناپیامدگرایی برخی از انواع کارها (مثل خلف وعده یا کشتن بی گناهان) فی نفسه نادرستند، نه فقط به خاطر آنکه پیامدهای بدی دارند. اینطور کارها شاید بی استثنا نادرست باشند، شاید هم فقط یک اصل مستقل اخلاقی به ضد آنها وجود داشته باشد.
فصل دوازدهم، فصل تلفیقی، با مباحث ناپیامدگرایی، پیامدگرایی، دیدگاه های فرااخلاق، و سازواری قاعدۀ زرین سر و کار دارد. نگارنده در فصل پایانی همۀ دیدگاه های متفاوت اخلاقی را در یک موضوع اخلاقی خاص – یعنی بحث شدیداً جنجال برانگیز سقط جنین – اعمال می کند. این بحث نمونه ای از اخلاق هنجاری کاربردی است.  
در پایان خواندن این کتاب را به همۀ کسانی که سعی در آشنایی مقدماتی با فلسفۀ اخلاق دارند توصیه می کنم. 
هری. جی. گنسلر استاد گروه فلسفه دانشگاه جان کارول می باشد.

------------------------------------
مطالب مرتبط:
کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

کتاب «تاریخ فلسفه اخلاق غرب» ویراستۀ لارنس سی. بکر.

معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب «زبان اخلاق» نوشتۀ ریچارد مروین هیر

نظريه هاي هنجاري (3)

سودگروی (utilitarianism) / فائده­ گروي

در نظر کسی که خودگروی اخلاقی را رد می‌کند، و از نظریه‌های وظیفه گروانه ‌ای که گذشت نیز ناخشنود است، بدل طبیعی این‌ها نظریه غایت انگارانه‌ای است که سودگروی نامیده می‌شود. این نظریه مشکل تعارض محتمل بین میان اصول اساسی را نیز از میان برمی دارد.

نظریه‌های وظیفه گروانه به سایر مردم اهمیت می‌دادند، اما به ازدیاد خیر به اندازه کافی اهمیت نمی‌دادند، خودگروی به ازدیاد خیر اهمیت می‌داد ولی به سایر مردم به اندازه کافی بها نمی‌داد، اما سودگروی هردو نقیصه را در آن واحد جبران می‌کند.

سودگروی، نظری است که تنها معیار نهایی درباره صواب، خطا و الزام را اصل سود می‌داند و دقیقاً می‌گوید غایت اخلاقی‌ای که باید در تمام اعمالمان به دنبال آن باشیم، بیشترین غلبه خیر بر شر در کل جهان است. در اینجا «خیر» و «شر» به معنای خیر و شر اخلاقی است. این مطلب اشعار دارد به اینکه می‌توان خوب و بد را، هرچه باشد، به روشی کمی یا دست کم ریاضی، در مقابل هم اندازه گیری و موازنه کرد. برخی از سودگروان لذت گرایند؛ خوب را معادل سعادت و سعادت را معادل لذت می‌گیرند و بقیه نیز به نوعی نالذت گرایند، اما در اینجا فقط به نظریه‌های آن‌ها درباره الزام توجه داریم، نه درباره ارزش.

ادامه نوشته

نظريه هاي هنجاري(2)

نظریه‌های وظیفه گروانه(Deontological Theories)

الف) نظریات وظیفه گروانه عمل نگر (act _ deontological theories)


بر این باورند که همه احکام اساسی درباره الزام، کاملاً جزئی‌اند، مانند «در این موقعیت باید چنین و چنان بکنم»، و احکام کلی، مانند «باید همواره وفای به عهد کنیم»، غیر قابل دسترس یا بی‌فائده‌اند، یا حداکثر از احکام جزئی مشتق شده‌اند.

وظیفه گروی عمل نگر افراطی،

معتقد است که ما می‌توانیم و باید در هر موقعیت جزئی به طور جداگانه و بدون توسل به هیچ قاعده‌ای ـ همچنین بدون در نظر گرفتن اینکه چه چیزی بیشترین غلبه خیر بر شر را برای خود انسان یا جهان فراهم می‌کند ـ ببینیم یا به نحوی تصمیم بگیریم که چه چیزی درست است یا باید انجام شود. (ارسطو دست کم چنین نظری را پیشنهاد کرده است، در آنجا که گفت: در تعیین اینکه میانگین زرین چیست، تصمیم گیری در دریافت شخصی قرار دارد. امروزه این نظر با تأکید بر «تصمیم» به جای «شهود» و با پذیرش مشکلات و اضطراب، نظر اکثر اگزیستانسیالیست هاست.
ادامه نوشته

نظریه های هنجاری(1)

نظریه های هنجاری ( اعم از ناظر به ارزش ـ خوب و بد ـ، و نظریه های ناظر به تکلیف و وظیفه ـ باید و نباید، درست و نادرست، صواب و خطا ، حسن وقبح...... ـ)

الف ) نظریه های غایت انگارانه(teleological theories)
 نظریه غایت انگارانه می گوید ملاک اساسی یا نهایی درست، نادرست، الزامی و....... به لحاظ اخلاقی، عبارت است آن ارزش غیر اخلاقی که به وجود می آورد. مرجع نهایی مستقیم یا غیر مستقیم، باید میزان خیر نسبی ایجاد شده یا غلبه نسبی خیر بر شر باشد. بنابرین تنها در صورتی عملی صواب است که خودش یا قاعده ای که تحت آن قرار می گیرد، دست کم به اندازه هر بدیل دیگری، غلبه خیر بر شر را ایجاد کند، یا احتمالاً ایجاد کند، یا مقصود این باشد که ایجاد کند؛ و تنها در صورتی خطاست که چنین نکند. عمل تنها در صورتی باید انجام شود که خودش یا قاعده ای که تحت آن قرار می گیرد، بیش از هر بدیل دیگری، غلبه خیر بر شر را ایجاد می کند، یا احتمالاً ایجاد می کند، یا مقصود این باشد که ایجاد کند.

ادامه نوشته

برنارد ويليامز





در  نوشته هاي قبلي خبري مبني بر انتخاب شدن برنارد ويليامز به عنوان "مهمترين فيلسوف اخلاق در قرن بيستم " در نظر سنجي سايت   منتشر شد. اما آيا كتابي و يا مقاله اي از اين فيلسوف اخلاق به زبان فارسي ترجمه شده يا نه اطلاعي نداشتم تا اينكه در يكي از كتاب فروشي هاي قم با كتاب " فلسفه اخلاق" اثر برنارد ويليامز با ترجمه سركار خانم زهرا جلالي مواجه شدم.  اين كتاب ترجمه يكي از مقالات برنارد ويليامز تحت عنوان "فلسفه اخلاق" است. مترجم كتاب علاوه بر ترجمه آن مقاله، مقدمه  اي درباره فلسفه اخلاق و تعليقات ارزنده اي كه گاه نقدي و گاه توضيحي است بر كتاب افزوده است.

نگارنده در معرفي اين اثر: اخلاق شاخه اي از فلسفه است كه به تفكر فلسفي در باب اخلاق ، مسائل و احكام آن مي پردازد. دو حوزه اصلي فلسفه اخلاق ، اخلاق هنجاري و فرااخلاق است . در قرن بيستم و در ميان فيلسوفان تحليلي ، ميان اين دو حوزه تمايزي مبنايي برقرار شد. فرااخلاق بررسي فلسفي ماهيت ، توجيه ، عقلانيت ، شرايط صدق و شان احكام و اصول اخلاقي است. احكام و اصولي كه بدون مضمون خاصشان در نظر گرفته مي شوند. بنابراين از آنجا كه فرااخلاق ، اخلاق و اصول اخلاقي را موضوع بررسي خود قرار مي دهد ، آن را نوعي مطالعه درجه دوم دانسته اند. در مقابل نظريه هاي اخلاق هنجاري ، خودگزاره هايي اخلاقي هستند و بنابراين اخلاق هنجاري ، مطالعه اي درجه اول است . فلاسفه تحليلي كه مشغله فلسفه اخلاق را منحصر در تحليل زبان اخلاق مي دانستند ، مطالعات هنجاري اخلاق را از حيطه فلسفه اخلاق خارج كردند. چنين تفكري ، چندان به طول نيانجاميد و امروزه اخلاق هنجاري يكي از مهمترين موضوعات مورد بررسي فيلسوفان اخلاق است . فلاسفه معاصر اگر چه به موضوعات فرااخلاقي همچون مباحث روانشناسي ، معرفت شناختي ، وجود شناختي و معناشناختي اخلاق ، اهميت شاياني مي دهند، در آشكار نمودن مواضع هنجاري خود نيز احساس آزادي بيشتري مي كنند. فلسفه اخلاق معاصر را مي توان چالشي ميان دو سنت واقع گرايي و غيرشناخت گرايي دانست. واقع گرايي اخلاقي ، مدعيات اخلاقي را گزاره هايي صدق و كذب پذير و بيانگر باورهايي نسبت به واقعيت مي داند. در مقابل غيرشناخت گرايي ، معتقد است كه مدعيات اخلاقي بيانگر هيچگونه باوري نيستند و بنابراين نمي توانند واقعا صادق و يا كاذب باشند. برطبق ديدگاه غيرشناخت گرايي، مدعيات اخلاقي صرفا بيان احساسات ، نگرشها يا توصه هايي عملي هستند و بنابراين محتواي گزاره اي ندارند. برنارد ويليامز كه اين نوشته به ترجمه و بررسي يكي از مقالات او در زمينه فلسفه اخغلاق اختصاص يافته است ، يكي از مدافعان سنت غيرشناخت گرايي است.

فهرست تفصيلي كتاب:

مقدمه مترجم 26 تا 13

1. آشنايي با فلسفه اخلاق

2. بخش هاي فلسفه اخلاق

2- 1. اخلاق كاربردي

2- 2. اخلاق هنجاري

2- 2- 1. نتيجه گرايي

2- 2- 2. وظيفه گرايي

2- 2- 3. فضيلت گرايي

2- 3. فرااخلاق

3. معرفي كتاب

فلسفه اخلاق نوشته برنارد ويليامز 99 تا 27

1.    1. فلسفه اخلاق و فرا اخلاق؛ 35 تا 32

2.   2. نظريه هاي اخلاقي؛51 تا 36

2- 1.روش شناسي

2- 2. نتيجه گرايي

2- 3. حقوق و قراردادگرايي

3.     3. فرا اخلاق؛ 76 تا 52

3- 1. صدق و عينيت

3- 2. واقع گرايي و شناخت گرايي

3- 3. نسبي گرايي

4. 4.روان شناسي اخلاق؛ 99 تا 76

4- 1. دلايل دروني و بيروني

4- 2. فضيلت ها

4- 3. اراده آزادي

يادداشت هاي مترجم. 178 تا 103

1.اصطلاح فلسفه اخلاق/ 2. سير تاريخي فلسفه اخلاق/ 3. حكمت عملي، دانش نظري/ 4. نظريه اخلاقي/ 5. تعادل انديشه ئرزانه/ 6. مسايل معناشناختي/ 7. هيوم: عينيت گرا يا ذهنيت گرا/ 8. حقيقت اخلاقي/ 9. نظريه هاي صدق/ 10 واقع گرايي/ 11. عينيت گرايي/ 12. چالش واقع گرايي و غير واقع گرايي/ 13. برهان هارمن/ 14. شبه واقع گرايي/ 15. شك گرايي اخلااقي/ 16. نقد غير شناخت گرايي/ 17. تخصص اخلاقي/ 18. نسبي گرايي اخلاقي/ 19. درون گرايي ويليامز/ 20 نظريه فضيلت/ 21. اراده آزاد.

فهرست اصطلاحات 186 تا 181

نمايه موضوعات 189 تا 187

واژه نامه فارسي و انگليسي 202 تا 195

كتابنامه 208 تا 203

چنانچه مايليد كه از آراء و نظريات او بيشتر آشنا شويد مي توانيد به اين مقاله از دايرة المعارف استنفورد مراجعه نماييد.

 ------------------------------

  مطالب مرتبط:

مهمترين فيلسوف اخلاق در قرن بيستم

فضیلت

فضیلت در فلسفه باستان

خصایلی که موجب بزرگ منشی می شوند فضایل می خوانیم. فضایل مشتمل است بر:
 فضایل طبیعی نظیر قدرت، سرعت، یا هوش؛
خصایل اکتسابی نظیر مهارت در شطرنج یا مهارت در نواختن ترومبون؛
خصایل مربوط به خلق و خو مانند خوش خلقی و خوش طبعی؛
خصایل دینی نظیر ایمان یا پارسایی؛
خصایل مربوط به منش نظیر نیک خواهی، مهربانی، پشتکار، شجاعت، یا حکمت.
ما علاوه بر اعمال، درباره اشخاص هم داوری می کنیم:
 اخلاق مبتنی بر فضیلت (منش) عمدتاً با اشخاص سر و کار دارد. و این سر و کار داشتن صرفاً به داوری درباره اشخاص محدود نمی شود، بلکه اخلاق مبتنی بر فضیلت به راهنمایی کردار هم می پردازد. در حالی که حکم تعیین کننده در اخلاق مبتنی بر کردار (اعمال) این است که “آنچه درست است انجام بده”، حکم تعیین¬کننده در اخلاق مبتنی بر فضیلت چیزی نیست جز این که  “شخص خوبی باش.”
از آن جایی که اخلاق مبتنی بر فضیلت، بر خلاف نظریه ای کلی در باب فضیلت، در پی آن است که نوعی راهنمای اخلاقی به دست دهد، این اخلاق به فضایلی می¬پردازد که اکتسابی است و اخلاقی نامیدن آن¬ها موجه است.

ادامه نوشته

نتيجه گرا نا نتجه گرا

نتیجه گرا

الف) ارزش نگر
1. غایت نگر
2. خودمحوری اخلاقی
3. سودنگری
4. اخلاق کبیر
5. برخی از نظریه های اخلاقی مبتنی بر قانون طبیعی
ب) تکلیف گرا
1. سودگروی حقوقی

2. برخی از نظریه های عدالت

نانتیجه گرا

الف) ارزش نگر
1. زمینه گرایی
2. برخی از صورت های اخلاق مبتنی بر فضیلت
ب) نانتیجه گرا
1. مکتب کانت
2. نظریه فرمان الهی
3. برخی نظریه های مبتنی بر حقوق
4. شهودباوری اخلاق
5. برخی نظریه های مبتنی بر قانون طبیعی  
 اغلب نظریه های تکلیف نگر، نتیجه گرا هستند. 

انواع احکام هنجاری

انواع احکام هنجاری A. احکام مربوط به اخلاق یا فلسفه اخلاق منطبق می ­شوند بر:
 
الف- احکام مربوط به الزام اخلاقی«
moral obiligation» (احکام ناظر به فریضه یا داوری­های تجویزی)
1.خاص، مثل :
 الف: من نباید الان از زندان بگریزم؛
 ب: شما باید مبلغ دینی شوید؛ ج: آنچه او کرد خطا بود.
 2.عام، مثل:
 الف: باید بر میثاق­های خود وفادار بمانیم؛
 ب: محبت تحقق قانون اخلاقی است؛
 ج: همه انسان­ها حق آزادی دارند.

 ب- احکام مربوط به ارزش اخلاقی«
moral value» (احکام ناظر به فضیلت):
1.خاص، مثل:
 الف: پدر بزرگ من مرد خوبی بود؛
 ب: زاویِر، قدیس بود؛
 ج: او مسؤول کاری است که انجام داده؛
 د: شما مستحق مجازاتید؛ ه: انگیزه­اش خوب بود.
2. عام، مثل:
 الف نیک­خواهی فضیلت است؛
 ب: حسد انگیزه پستی است؛
 جک انسان خوب نه می­فریبد نه دزدی می­کند.

 B. احکام هنجاری غیراخلاقی«nonmoral normative judgments»:

   الف- احکامی درباره ارزش غیر اخلاقی:

 1.خاص، مثل:
 الف: این ماشین خوبی است؛
ب: مينيور چيوي زندگي خيلي خوبي نداشت.
 2. عام، مثل:
 الف: لذت فی نفسه خوب است؛
ب: دموکراسی بهترین نوع حکومت است.

 ب- احکام مربوط به الزام غیراخلاقی:
 
1. خاص، مثل:
 الف: شما باید لباس نوی بخرید؛
 ب: شما همین الان باید به کنسرت بروید.
2. عام، مثل:
 در ساختن قفسه کتاب باید از میخ استفاده کرد نه پونز.

داوری­های ارزشی و داوری­های تجویزی مفاهیم درست و نادرست ( خطا و صواب ) و مفاهیم ملازم آنها نظیر “لازم است” و “لازم نیست”، “باید و نباید”، “بحق و نابحق”، “تکلیف و وظیفه” در داوری­های تجویزی یا ناظر به الزام ( فریضه ) به کار می­روند. مفهوم “ خوب و بد” در داوری­های ارزشی به کار می­رود. هر یک از این داوری­های ارزشی و تجویزی را داوری­های هنجاری می­نامیم.
داوری­های هنجاری در مقابل گزاره­های صرفاً توصیفی قرار می­گیرد که ناظر به امور واقع درباره جهان است.
 1. این ماشین قرمز است. ( توصیفی)
2. این ماشین خوب است. (ارزشی)
 3. باید هزار تومانی که به تو قرض داده بودم برگردانی. ( تجویزی ) با این که همه داوری­های اخلاقی هنجاری­اند، همه داوری های هنجاری اخلاقی نیستند. اخلاقی بودن یا نبودن آنها بستگی دارد به معیاری که در بیانشان مسلم فرض شده است.
---------------------------------

Moral Value - Bibliography | PhilPapers

moral obligation - biligraphy / philpapers
 -------------------------------- برگرفته از:

کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا 

---------------------------------------
مطالب مرتبط:
نظریه های هنجاری(1)
نظريه هاي هنجاري(2)
نظريه هاي هنجاري (3)