درآمدی به منطق تکلیف

تالیف فرشته نباتی

انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی

1391.

مروري اجمالي بر «درآمدي به منطق تكليف» به قلم مؤلف

منطق تكليف، حوزه‌اي از منطق است كه به بررسي مفاهيم هنجاري، ارتباط منطقي ميان اين مفاهيم و استنتاجاتي كه داراي مقدمات حاوي اين مفاهيم هستند، مي‌پردازد. مفاهيم هنجاري مفاهيمي مانند «الزام» (بايد) «تجويز» (شايد) و «نهي» (نشايد) هستند.

قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه براي تأسيس يك نظام منطقي، مفاهيمي مثل سازگاري و اعتبار نقش كليدي دارند و اين مفاهيم به‌واسطه «صدقِ» جملات مورد استفاده در استنتاج‌ها تعريف مي‌شوند. يعني به‌كارگيري اين مفاهيم، وابسته به آن است كه بتوانيم صدق و كذب را به جملات نسبت دهيم، پس براي تأسيس نظام منطقي تكليف پيش از هر چيز بايد پرسيد كه آيا در منطق تكليف كه با جملاتي در مورد تكاليف سروكار داريم مي‌توان صدق و كذب را به اين جملات نسبت داد؟
صدق و كذب تنها به جملات اِخباري نسبت داده مي‌شود، در مورد جملات امري نمي‌توان گفت صادق يا كاذبند، اين جملات، جملاتي انشائي هستند. جملات امري را نمي‌توان صادق يا كاذب خواند ولي از طرفي به‌نظر مي‌رسد كه بعضي امرها از امرهاي ديگر نتيجه مي‌شوند يا دو امر مي‌توانند با هم سازگار باشند.
اين مسئله در مورد منطق امري و امكان ايجاد چنين نظامي خيلي جدي مطرح است، اما در مورد منطق تكليف مي‌توان مسئله را حل كرد. يك جمله بيان‌كنندۀ الزام مثل «مقررات راهنمايي و رانندگي بايد رعايت شود» يا «تو بايد به دوستت كمك كني» را به دو شكل مي‌توان به‌كار برد:

1) اين جملات را بيان‌كننده امر و دستوري در نظر بگيريم كه به‌وسيلۀ آنها به مخاطب، فرماني داده مي‌شود.

2) اين جملات را به‌عنوان جملات توصيفي به‌كار ببريم كه بيان مي‌كنند چه چيزي وظيفه‌ و تكليف افراد است. در اين‌جا جملات مذكور، اِخباري هستند نه انشايي و مي‌توان آنها را صادق يا كاذب خواند. به اين ترتيب مي‌توان از سازگاري ميان جملات و اعتبار استدلال‌هاي حاوي آنها سخن گفت. بنابراين در تأسيس نظام منطقي از اين جهت مشكلي وجود ندارد.
اولين كسي كه نظامي منطقي براي استدلال‌هاي تكليفي ارائه كرد فيلسوف اتريشي ارنست مالي (1879 - 1944) بود او در سال 1926 كتابي در اين زمينه منتشر كرد ولي اكثر آثاري كه در حال حاضر در زمينۀ منطق تكليف ارائه مي‌شود مبتني بر نظرات فيلسوف تحليلي فنلاندي گئورگ هنريك فون‌رايت (1916) مي‌باشد.
فون‌رايت در سال 1951 در مقاله‌اي تحت عنوان «منطق تكليف» (در شماره 60 نشريۀ Mind) نظامي ارائه داد كه اولين و مهم‌ترين گام در گسترش منطق تكليف به‌شمار مي‌رود. نكته‌اي كه فون‌رايت در اين مقاله بر آن تأكيد كرد شباهت‌هايي است كه ميان «منطق تكليف» و «منطق موجهات ضرورت و امكان» وجود دارد. او ارتباط ميان مفاهيم الزام، تجويز و نهي را بررسي كرد و نشان داد كه ارتباط ميان‌ آنها بسيار مشابه ارتباط ميان مفاهيم ضرورت، امكان و امتناع است.

پيش از فون‌رايت هم شباهت ميان اين دو دسته مفاهيم شناخته شده بود. مثلا لايب‌نيتز مقولات الزام، تجويز و نهي را «جهات قانوني» ناميده و دريافته بود كه اصول اساسي منطق موجهات ضرورت و امكان در مورد جهات قانوني هم برقرار است. ولي ظهور يك نظام ساخته و پرداخته بر اساس چنين تفطني به فون‌رايت برمي‌گردد. منطقيون پس از فون‌رايت به دليل برخي از مشكلاتي كه در نظام فون‌رايت وجود داشت تغييرات و اصلاحاتي در اين نظام ايجاد كردند. «نظام استاندارد منطق تكليف» (SDL) حاصل اين جرح و تعديل‌ها مي‌باشد.

اندك زماني پس از ارائه نطام فون‌رايت، پارادوكس‌هايي در اين نشان داده شد (اين پارادوكس‌ها در SDL هم وجود دارد) و منطقيون را بر آن داشت كه براي حل آنها در حوزۀ همين نظام يا با ارائۀ نظامي جديد كه عاري از اين پارادوكس‌ها باشد به تكاپو پردازند. حاصل اين تلاش، ارائۀ نظام‌هاي منطقي تكليفي متنوع است.
نوشته حاضر كوششي است براي طرح و بررسي اين نظام‌ها. اين كتاب مشتمل بر چهار فصل است.

در فصل اول تحت عنوان «نظام‌هاي اوليۀ منطق تكليف»، نظام مالي، به‌اجمال و نظام فون‌رايت (به دليل اهميت آن) مفصل‌تر بيان شده‌اند و سپس اشكالاتي كه به اين نظام‌ها وارد شده و پاسخ‌هاي ممكن به اين اشكالات مطرح و ارزيابي شده‌اند. (ارزيابي نظام فون‌رايت در فصل دوم پس از طرح نظام‌هاي استاندارد و مقايسۀ اين‌دو، انجام شده است.)  

فصل دوم به بررسي نظام‌هاي استاندارد منطق تكليف اختصاص يافته است. اين نظام‌ها تا حد زيادي همان ساختار نظام فون‌رايت را حفظ كرده‌اند ولي تفاوت‌هايي هم با آن دارند. در بخش دوم از اين فصل به طور مفصل به وجوه تمايز اين نظام‌ها با نظام فون‌رايت پرداخته‌ايم. از جمله در اين بخش در مورد امكان يا عدم امكان استفاده از وجوه مكرر تكليفي در نظام فون‌رايت و نظام‌هاي استاندارد سخن گفته‌ايم.

دلالت‌شناسي منطق تكليف بر اساس جهان‌هاي ممكن در بخش دوم اين فصل مطرح شده است.
برخي از منطقيون با توجه به وجوه مشابهت منطق تكليف و منطق موجهات ضرورت و امكان (همان‌طور كه گفتيم فون‌رايت براساس همين مشابهت‌ها نظام خود را بنا كرد) تلاش كرده‌اند كه منطق تكليف را به منطق موجهات ضرورت و امكان تحويل كنند. اين تلاش‌ها و اشكالات وارد بر آن را در بخش سوم از فصل دوم بيان كرده‌ايم.

فصل سوم به بيان پارادوكس‌هاي مطرح‌شده در منطق تكليف اختصاص يافته است. اين پارادوكس‌ها در سير تكوين تكليفي نقش بسيار مهمي داشته‌اند. هر يك از اين پارادوكس‌ها ناتواني نظام‌هاي تكليفي را در صورت‌بندي پاره‌اي از استدلال‌هاي هنجاري نشان داده‌اند. منطقيون براي رفع اين نارسايي‌ها تلاش كرده و نظام‌هايي ارائه داده‌اند كه بهتر بتوانند مفاهيم تكليفي و استدلال‌هاي حاوي آنها را نمايش دهند. بنابراين در اين فصل به طور مبسوط، پارادوكس‌ها و راه‌حل‌هاي ارائه شده براي آنها و همچنين ميزان موفقيت هر يك از اين راه‌حل‌ها را بيان كرده‌ايم.

طرح اين پارادوكس‌ها و نشان‌دادن عدم موفقيت نظام‌هاي تكليفي در حل رضايت‌بخش آنها در اين فصل، زمينه را براي طرح چرايي و چگونگي ايجاد نظام‌هاي متأخر در فصول بعدي آماده مي‌كند.
فصل چهارم در مورد نظام‌هاي تكليفي است كه پس از نظام‌هاي استاندارد ارائه شده‌اند. در اين فصل سه دسته از اين نظام‌ها مطرح شده‌اند.

دستۀ اول نظام‌هاي شرطي منطق تكليف هستند كه از دو دسته ديگر با سابقه‌تر مي‌باشند. در واقع خود فون‌رايت پس از برخورد با برخي پارادوكس‌ها در سال 1956 نظامي شرطي براي مفاهيم تكليفي ارائه كرد. پس از او نظام‌هاي شرطي ديگري هم ارائه شده‌اند. اين نظام‌ها گرچه بسياري از مشكلات نظام‌هاي استاندارد را ندارند ولي به يك جنبه مهم از تكاليف يعني نسخ‌پذيري آنها توجه نمي‌كنند. اين توجه سال‌ها بعد در نظام‌هاي نسخ‌پذير منطق تكليف به وجود آمد. ما در بخش دوم از اين فصل يكي از نظام‌هاي تكليفي را كه بر اساس تكاليف بنا شده است، معرفي مي‌كنيم.

دستۀ ديگر از نظام‌هاي تكليفي كه در بخش سوم از اين فصل مطرح شده‌اند، ‌با نظام‌هايي كه پيش از آن بيان شده‌اند تفاوت مبنايي دارند. در نظام‌هاي پيشين عمل‌گرهاي تكليفي عمل‌گر گزاره بودند اما در اين نظام‌ها، عمل‌گرهاي تكليفي عمل‌گر فعل هستند. اين تفاوت مي‌تواند ريشه در نحوه نگرش اخلاقي اين دو دسته داشته باشد. براي كساني كه گزاره را الزامي (يا جايز) مي‌داننند، نتيجۀ عمل (كه گزارۀ حاكي از الزام، بيان‌كنندۀ آن است) مهم است ولي براي كساني كه فعل را الزامي (يا جايز) مي‌دانند (الزامي بودن فعل را با آوردن عمل‌گر تكليفي بر سر فعل بيان مي‌كنند) خود فعل مهم است و نه نتيجۀ حاصل از آن.

در اين كتاب، مطالب به ترتيب تاريخي مطرح شده‌اند. چون اولا اين شيوۀ طرح مطلب براي جامعۀ ما كه سابقۀ آشنايي با اين حوزۀ منطقي ندارد، مناسب‌تر به نظر مي‌رسد و ثانيا با نقد و بررسي هر نظام و نشان دادن ضعف‌ها و اشكالات آن به خوبي روشن مي‌شود كه نظام‌هاي بعدي چرا ايجاد شده‌اند.  
    
--------------------------------------------------

- براي آشنايي با منطق تكليف مقاله «درآمدي به منطق تكليف» اثر فرشته نباتي و ضياء موحد را در اينجا بخوانيد.

- صفحات اوليه اين كتاب را از اينجا مطالعه كنيد.

برخی از لینک ها مفید را در اینجا بخوانید: 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11

- ناگفته نماند كه كتاب اخلاق صوري اثر هري گنسلر نيز به بحث‌هايي از اين دست اشاره دارد، به خصوص در فصل هشتم چند صفحه‌اي را به بحث از منطق تكليف اختصاص داده است. 

- با تشكر از وبلاگ منطق در ايران جهت اطلاع‌رساني انتشار اين اثر.

-----------------

مطالب مرتبط:

كتاب «اخلاق صوري» اثر هري گنسلر