کتاب «اخلاق براي زندگي»



اخلاق براي زندگی

معرفی از دکتر سید حسن اسلامی

اين کتاب درآمدي جدي به مباحث اخلاق به شمار مي‌رود، همراه با گزيده‌هايي از متون اصلي اين عرصه که از کيفيت آموزشي بالايي برخودار است. مولف آن را در يازده فصل سامان داده است و از مسائل کلي و نگاه عام به اخلاق آغاز مي‌کند و پس از معرفي انواع مکاتب اخلاقي و عرصه‌هاي گوناگون اين دانش، به اخلاق فضيلت‌محور مي‌انجامد و کتاب را با سخن آخر قابل توجهي به پايان مي‌برد.
در اين سخن آخر، قوت و ضعف هر يک از سه نظريه اخلاقي مسلط در غرب را برمي‌شمارد. از اين منظر، نظريه سودمندي‌گروانه جان استوارت ميل در سياست‌گذاري عمومي کاربست فراواني دارد. اما چه بسا کرامت فردي را ناديده مي‌گيرد و از آن غفلت مي‌کند. از سوي ديگر نظريه اخلاقي کانت در حالي که بنيادي استواري براي رفتار اخلاقي و بايسته‌ مطلق به دست مي‌دهد، بيش از حد توقع است و تن دادن به آن دشواري خود را دارد. اخلاق فضيلت را نيز که طي چهار دهه اخير در غرب احيا شده است، مي‌توان مکمل اين دو نظريه، نه رقيب آنها دانست.
در حالي‌که اين نظريات با هم اختلافاتي دارند، در مواردي هم‌پوشي قابل توجهي نيز دارند. براي مثال، همه خواستار آن هستند که اصول‌شان به صورت عام و بي‌طرفانه اعمال گردد، به افراد احترام گذاشته شود و هر کس بکوشد تا خود را اصلاح کند. اساسا نظريات اخلاقي تمايل به ساده‌سازي دارند و نمي‌توانند همه جوانب را بيان کنند. اين نظريات، طبق تمثيل بودا، مانند گوراني هستند که در تاريکي مي‌خواهند فيل را وصف کنند. هر يک در اثبات آنچه درک کرده‌اند، درست مي‌گويند، اما در غفلت از بخش‌هاي ديگر خطا مي‌کنند. مهم ديدن کل تصوير است. ديويد راس، فيلسوف معروف قرن بيستم، تصميم‌گيري اخلاقي را به فرايندي هنري تشبيه مي‌کند. شکل واحد و فرمولي ثابت براي حل مسائل اخلاقي وجود ندارد. بايد هنرمندانه در شرايط خاص دست به تصميم‌گيري زد. اما مهم آن است که خود را بشناسيم و در تلاشي مدام جهت غلبه بر مکانيزم‌هاي دفاعي و بستگي ذهني خويش بر‌آييم ، تا انساني فاضل‌تر و حکيم‌تر شويم.
فصل پنجم کتاب نسبت بين دين و اخلاق را بررسي مي‌کند و ناکارآمد مي‌شمارد و بر آن است که نظريه فرمان الهي تبيين رضايت‌بخشي براي اخلاق به دست نمي‌دهد. با اين‌حال، وي در حد دانسته‌هاي خود سخن مي‌گويد. ناتواني در به‌دست دادن تبييني کافي، مطلبي است و نادرستي و بطلان مطلبي ديگر؛ لذا باس، پس از آنکه مشکلات اين نظريه را نشان مي‌دهد، تاکيد مي‌کند خطا است اگر به صرف چنين دلايلي اين نظريهرا باطل شده بدانيم، زيرا در اين صورت مرتکب مغالطه توسل به جهل شده‌ايم. حداکثر در مواجهه با اين نظريه مي‌توانيم بگوييم نمي‌دانيم آيا واقعا اخلاق مبتني بر فرمان الهي است و به تعبير ديگر اخلاق وابسته دين است يا خير. ممکن است در واقع باشد، اما دليلي قانع‌کننده در اختيار نداريم.

منبع: دغدغه های دین و اخلاق
 
----------------------
مطالب مرتبط:

کتاب «اخلاق و آیین نقد»

چهار كتاب در حوزه اخلاق فناوري اطلاعات



Ethics and Technology

Herman T.Tavani
Wiley (2010)


اخلاق و فناوري
دكتر هرمان تي. تاواني، استاد فلسفه در ريور كالج نيوهمشاير و رئيس انجمن بين‌المللي اخلاق و تكنولوژي اطلاعات (INSEIT)، ‌پيش از اين نيز آثاري را در همين حوزه به چاپ رسانده. كتابچه راهنماي اخلاق كامپيوتر(2008)، حقوق شخصي و مالكيت روشنفكري در جهان شبكه‌ها: تئوري و عمل (2005)، درآمدي كوتاه بر استدلال انتقادي (2005)، اخلاق، كامپيوتر و ژنوم، و مطالعاتي در سپهر عمومي (2001) از جمله آثار او هستند. اما تازه‌ترين كتاب وي با عنوان اصلي اخلاق و فناوري و عنوان فرعي گفت‌وگوها، ‌پرسش‌ها و  استراتژي‌ها، در 432 صفحه و به زبان انگليسي، ‌منحصراً رابطه اخلاق و فناوري را مورد واكاوي قرار داده است. او معتقد است استفاده از آخرين تكنولوژي‌ها، مستلزم به كاري تازه‌ترين قواعد اخلاقي است. هر فصل حاوي چند مطالعه موردي، پيرامون فناوري‌هاي جديد است و در پايان هر بخش پرسش‌هاي احتمالي مطرح شده و پاسخ آنها، طي چند جمله و گاه واژه كليدي به دست داده شده است. از جمله مباحث جالب كتاب يكي رابطه جوامع اينترنتي و دموكراسي است و ديگري جهاني شدن در تكنولوژي‌هاي پيشرفته. همچنين بحث امنيت در فناوري و جرايم جديد در تكنولوژي‌هاي جديد از مفصل‌ترين فصول اين كتاب هستند. پس از يك مقدمه، يك قدرداني و يك پيشگفتار، فصل اول با درآمدي بر اخلاق و ارتباط آن با سپهر عمومي مطرح مي‌شود. مفاهيم، چشم‌اندازها و چارچوب‌هاي متدلوژيك از ديگر قسمت‌هاي اين فصل است. فصل دو، مفاهيم اخلاقي و نظريه‌هاي اخلاقي نام گرفته و محور اصلي آن تاسيس و توجيه يك نظام اخلاقي است. انديشه‌هاي انتقادي و مباحث منطقي عنوان فصل سوم كتاب است كه به ابزارهاي تكامل در تكنولوژي و اخلاق مي‌پردازد. فصل چهار اخلاق حرفه‌اي، قوانين رفتاري و واكنش‌هاي اخلاقي را مطمح نظر قرار داده و فصول بعدي به ترتيب عبارتند از: پنج ـ حريم خصوصي و فضاي عمومي، شش ـ امنيت در فناوري. هفت ـ جرايم جديد در حوزه فناوري اطلاعات. هشت ـ از ميان رفتن حق مالكيت خصوصي. نه ـ تجارت و رابطه آن با فناوري‌هاي جديد. ده ـ مشاغل ديجيتال. يازده ـ جامعه، هويت شخصي و تلقي ما از «خود». دوازده ـ جنبه‌هاي اخلاقي ظهور و تبديل تكنولوژي‌ها. يك واژه‌نامه و يك نمايه عام پايان‌بخش كتابند. اما پيش از آن سؤالاتي كه در هر فصل ارائه شده، به نوبه خود از جذابيت و گاه عمق بسياري برخوردار است. مضامين مطرح شده در اين پرسش‌ها لزوماً با مباحث هر فصل مرتبط نيستند، اگرچه در اغلب فصول اين موضوع رعايت شده. اخلاق در وبلاگ نويسي، نوجوانان و قوانين مربوط به مسائل جنسي در اينترنت، خشونت در برخي تكنولوژي‌هاي جديد، بازي‌هاي كامپيوتري، تجارت مجازي، هكرها و قواعد خاص دنياي آنها از جمله مسائلي هستند كه در ضمن اين پرسش و پاسخ‌ها مطرح مي‌شوند.



Ethics in information Technology


George Reynolds
Course Technology (2009)


اخلاق در فناوري اطلاعات
بنيادهاي نظام‌هاي اطلاعاتي (2011)، اصول نظام‌هاي اطلاعاتي (2009)، فناوري اطلاعات براي مديران (2009) و چندين كتاب ديگر در زمرة آثاري هستند كه جورج رينولدز استاد علوم كامپيوتري و نويسنده متبحر در اين حوزه نگاشته است. او در دانشگاه‌هاي سين‌سيناتي و ميامي و كالج سن ژوزف به تدريس مشغول است و حدود سي سال است كه در حوزة فناوري‌هاي جديد و به‌ويژه فناوري اطلاعات تحقيق مي‌كند. اكنون برخي از مفاهيمي كه در حوزه فلسفه اخلاق و فلسفه سياسي كاربردي خاص داشته‌اند، با پيشرفت فناوري اطلاعات دچار چالش‌هايي شده‌اند كه از آن جمله مي‌توان به مفهوم مالكيت، مفهوم حريم خصوصي، مفهوم توزيع قدرت، مفهوم آزادي‌هاي اساسي و مفهوم مسئوليت اخلاقي اشاره كرد (جام جم، 22 آذر 1385). رينولدز اما معتقد است كه بحث از اخلاق فناوري اطلاعات، داراي عناصري منحصر به فرد است و همين امر در مواجهه با فضاي سايبر يا محيط‌هاي شبكه‌اي يا به‌طور كلي رايانه‌ها ما را ملزم مي‌سازد كه توجهي اختصاصي به مسائل آن داشته باشيم. به عقيده او هرچه فناوري اطلاعات بيشتر پيشرفت مي‌كند، امكان فريب‌كاري نيز ابعاد جديدتري پيدا مي‌كند. بايد در باب ارزش‌هاي سنتي تامل كرد و مفاهيم و اصول اخلاقي را چنان گسترش داد كه موقعيت‌هاي نوظهور را پوشش دهد. به همين مناسبت، رينولدز كتاب خود را در 484 صفحه، يكسره به رابطه اخلاق با فناوري اطلاعات اختصاص داده. او مي‌گويد اخلاق فناوري اطلاعات يا IT Ethics يكي از مباحثي است كه در اخلاق كاربردي مطرح مي‌شود. اين يك موضوع ميان رشته‌اي است و به مسائلي مي‌پردازد كه كاربرد و گسترش فناوري اطلاعات موجبات پديد آمدن آنها را فراهم آورده است. پرسش‌ها و مسائل اين حوزه به بنيان‌هاي ارزشي افعال و مسئوليت‌هاي افراد در گسترة فناوري اطلاعات مربوط مي‌شود در همين رابطه او چند محور را براي پژوهش خويش انتخاب مي‌كند: الف ـ مطالعات فلسفي در حوزة اخلاقي فناوري اطلاعات. ب ـ حريم خصوصي و فناوري اطلاعات. ج ـ حقوق فناوري. د ـ قوانين و دستورالعمل‌هاي قانوني. كتاب در نه بخش و پنج ضميمه تنظيم شده است.  عناوين فصول و مضامين مندرج در آنها به ترتيب از اين قرار است: يك ـ ديدگاه كلي درباره اصول اخلاقي. دو ـ اصول اخلاقي براي آي‌تي، حرفه‌اي‌گري و كاربران آي‌تي. سه ـ كامپيوتر و جرايم يارانه‌اي. چهار ـ حريم خصوصي. پنج ـ آزادي بيان. شش ـ مالكيت علمي روشنفكران. هفت ـ توسعه نرم‌افزاري. هشت ـ كاربران. نه ـ تأثير فناوري اطلاعات بر كيفيت زندگي. ضميمه يك ـ درآمدي مختصر بر اخلاق. ضميمه دو ـ انجمن ماشين‌آلات كامپيوتري (ACM)، قوانين اخلاقي و رفتار حرفه‌اي. ضميمه سه ـ انجمن فناوري اطلاعات. ضميمه چهار ـ مديريت نرم‌افزاري و مجموعه قوانين اخلاقي. ضميمه پنج ـ استانداردهاي اخلاقي براي عضويت در انجمن‌هاي فناوري اطلاعات.

The Cambridge Handbook Of
Information And Computer Ethics
Edited by Luciano Floridi

CAMBRIDGE UNIVERSITY PRESS

Cambridge University Press 2010

کتاب همراه کمبريج دربارة

اخلاق اطلاعات و رايانه
لوچيانو فلوريدي
انتشارات دانشگاه کمبريج، نيويورک 2010
327 صفحه
بخش اول کتاب مشتمل بر دو مقاله است؛ در مقالة اول که با عنوان «اخلاق پس از انقلاب اطلاعاتي» به قلم لوچيانو فلوريدي رقم خورده، نويسنده اذعان داشته که پس از انقلاب اطلاعاتي در عصر جديد بشر زيست‌گاهي نو براي خود پرداخته است و آن زيست‌گاه جز عرصة اطلاعات و جهان مجازي نيست؛ او در اين مقاله تلاش کرده است دربارة مختصات عرصة اطلاعات تحليلي ارائه کند که بتوان بر پاية آن ماهيت اخلاق و ارزش‌ها را در جهان اطلاعات دريافت. اما در مقالة دوم اين بخش ريشه‌هاي تاريخي اخلاق اطلاعات و رايانه جستجو شده است. نويسنده با روايتي از ريشه‌هاي ارسطويي بحث خود را آغاز کرده و در ادامه بحث مفصلي دربارة نظريات واينر ارائه کرده و در آخر نيز سخني در باب نظرية فلوريدي درباب اخلاق اطلاعات به ميان آورده است. بخش دوم اين اثر با عنوان «رويکردهاي اخلاقي» سه مقاله را در خود جاي داده است. مقالة اول که توسط فليپ بري نگاشته شده است، به موضوع ارزش‌ها در عرصة فن‌آوري اختصاص دارد. در مقالة دوم نيز  نويسنده از کاربرد نظريه‌هاي هنجاري در اخلاق رايانه سخن گفته است. ديگر مقالة اين بخش با عنوان «اخلاق اطلاعات» باز اثرِ لوچيانو فلوريدي است. نويسنده در اين مقاله ابتدا در راستاي نيل به رويکردي مناسب به اخلاق اطلاعات، تحليلي از رويکردهاي مختلف به اين رشتة جديد ارائه کرده است و سپس به ارائة ديدگاه خود در اين خصوص پرداخته و در نهايت نيز به برخي اشکالات و سوء تفاهم‌ها پاسخ داده است. مبسوط‌ترين بخش اين کتاب، بخش سوم، دربردارندة شش مقاله است و به موضوعِ «موارد اخلاقي در اخلاق رايانه» اختصاص دارد. مقالة نخست با عنوان «موارد اجتماعي در اخلاق رايانه» اثر برن کرستن استال است. مقالة دوم، «حقوق و اخلاق رايانه»، از جان سالينز است و در آن به موضوعاتي همچون هويت و اطلاعات، حقوق شخصي و ارتباطات جهاني، آزادي بيان، هرزه نگاري، شايعات و آزار اينترنتي و... پرداخته شده است. مقالة سوم «نبرد، امنيت و اخلاق رايانه» نام دارد و جان آرکويلا در آن موضوعاتي همچون رايانه‌ها در جنگ و ملاحظات اخلاقي، جاسوسي مجازي، توسط دولت ـ ملت‌ها و شبکه‌هاي تروريستي، سه راه براي ترور مجازي و... را مطرح کرده است. ديگر مقالة اين بخش از اليسون ادمز است و «ارزش‌هاي شخصي و اخلاق رايانه» نام دارد. در اين مقاله مباحثي از قبيل اجتماع مجازي، هويت جنسي و فن‌آوري اطلاعات وارتباطات، مردمان سالخورده و اينترنت و... مطرح شده‌ است. در مقالة پنجم با عنوان «اطلاعات جهاني و اخلاق رايانه» نيز نويسنده به موضوعاتي مانند شهروندان آنلاين جهاني، چشم‌انداز جهاني دربارة حريم خصوصي، پلوراليزم اخلاقي در فن آوري اطلاعات وارتباطات جهاني و... پرداخته است. و بالاخره جان وکر و ادم هنکه در مقالة «اخلاق رايانه و زمينه‌هاي کاربردي» که پايان‌بخش اين قسمت از کتاب است دربارة اخلاق رسانه‌، اخلاق پزشکي، اخلاق زيستي، اخلاق محيطي و مسائلي از اين دست سخن گفته‌اند. چهارمين بخش از اين اثر به «موارد اخلاقي در زمينه‌هاي مصنوعي» اختصاص دارد و مشتمل بر سه مقاله است. در مقالة نخست با عنوان «اخلاق صنايعِ فن‌آوريِ اطلاعاتي»، وينسنت ويگل به دو جنبه توجه کرده است نخست از ابعاد اخلاقي در عرصة آنچه بشر در زمينة فن‌آوري اطلاعات ساخته است سخن گفته است و در مرحلة ديگر موضوع را از اين حيث بررسي کرده که صنايع بشري در اين زمينه چه تحولاتي را در زمينة اخلاق پديد مي‌آورند؛ او مسئلة عامل‌هاي اخلاقي غير انساني و رايانش و مسائلي از اين قبيل را در اين بخش مورد بررسي قرار داده است. در مقالة ديگر با عنوان «زندگي مصنوعي، عامل‌هاي مصنوعي، واقعيت مجازي: فن‌آوريِ پيشکاري خودمختارگون»، کالين آلن بحثي دربارة صنايع مجازي و رايانشي که نقش عامل‌هاي خود مختار را ايفا مي‌کنند ارائه کرده است. مقالة پاياني اين بخش از استفن کلارک است و «دربارة فن‌آوري‌هاي جديد» نام دارد. او در اين مقاله درباب حريم خصوصي، خودمختاري، تهديد و ايمني، فن‌آوري‌هاي آينده و... مباحثي را مطرح کرده است.  بخش پاياني اين اثر دربارة فرااخلاق است و تنها يک مقاله را در خود جاي داده است. مقاله‌اي از هرمن،ت، تاواني با عنوان «مناظرة مبناگرايانه در باب اخلاق رايانه»؛ او بحث خود را با طرح فلوريدي/سندرز آغاز کرده است و در ادامه طرح ديگري براي تحليل مناظرة مبناگرايانه ارائه کرده است و در نهايت از لزوم مطرح شدن نظريات هنجاري جديد و چارچوب‌هاي روش شناختي در اخلاق سخن گفته است. حسن ختام اين اثر نيز مقاله‌اي از لوچيانو فلوريدي است که «اخلاق جامعه‌اي اطلاعاتي در جهاني همه‌گير شده» نام دارد. او در اين مقاله به مسئلة جهاني شدن و همه‌گير شدن و ارتباط اين پديده با فن‌آوري ارتباطات و اطلاعات توجه کرده است و مسئلة اخلاق اطلاعات را از اين منظر مورد بررسي قرار داده است.

Ethical And Social Issues in the Information Age
Joseph Migga Kizza

Springer- Verlag London Limited 2010

مسائل اخلاقي و اجتماعي در عصر اطلاعات

جوزف ميگا کيزا
انتشارات اشپرينگر/ 2010
فصل نخست  اين اثر به تاريخ رايانش اختصاص دارد. نويسنده در اين فصل مسائلي از قبيل توسعة تاريخي رايانش و فن‌آوري اطلاعات، توسعة اينترنت، مسائل اخلاقي و اجتماعي رايانش و آموزش اخلاق رايانه را به عرصة بحث و نظر کشانده است. در فصل دوم موضوع اخلاق و قانون مطرح شده است نويسنده در دو بخش جداگانه اين دو موضوع را در عرصة مورد بحث کاويده است در بخش مربوط به حوزة اخلاق مسائلي از قبيل نظريات اخلاقي، تصميم‌گيري اخلاقي و... مطرح شده‌اند و در بخش قانون نيز مواردي همچون قانون طبيعي، قانون عرفي و... مورد بحث و بررسي قرار گرفته‌اند. فصل سوم به موضوع اخلاق و تحليل اخلاقي اختصاص دارد. در اين فصل نويسنده در هفت بخش مسائلي از قبيل تعريف سنتي، نظريات اخلاقي و تعريف کاربردي از اخلاق و... را مطرح کرده است. فصل چهارم که «اخلاق و حرفه‌ها» نام دارد، مسائلي همچون تکامل حرفه‌ها، تصميم‌گيري حرفه‌اي و اخلاق و ... را در خود جاي داده است.فصل پنجم «گم‌نامي، امنيت، حريم خصوصي و آزادي‌هاي مدني» نام دارد. در اين فصل در بخش‌هاي جداگانه‌اي به موضوعاتِ گم‌نامي، امنيت، حريم خصوصي و چهارچوب اخلاقي و حقوقي اطلاعات پرداخته شده است.فصل ششم «حقوق مالکيت معنوي و فن‌آوري رايانه» نام دارد. مباحثي که در اين فصل مطرح شده‌اند عبارتند از: محصولات و خدمات ريانه، مباني مالکيت معنوي، مالکيت، جرائم مربوط به مالکيت معنوي و .. نويسنده در فصل هفتم با عنوان «زمينه‌هاي اجتماعي رايانش» مباحثي از قبيل توزيع ديجيتالي، فن‌آوري اطلاعات و ارتباطات در محل‌هاي کار، نظارت بر کارمندان و محل کار و... را مورد بحث و بررسي قرار داده است.فصل هشتم، «موارد نرم‌افزاري: خطرات و مسئوليت‌ها»، در بردارندة مسائلي است از قبيل: تعاريف، حطرات، محافظت مصرف‌کننده و... فصل نهم به جرائم رايانه‌اي اختصاص دارد. برخي از مباحثي که در اين فصل مطرح شده‌ است عبارتند از: تاريخ جرائم رايانه‌اي، انگيزه‌هاي حمله‌هاي رايانه‌اي.
نويسنده در فصل دهم «کرانه‌هاي جديد براي اخلاق کامپوتر» به مسئلة تحولات جديد در عرصة رايانه و تأثير آن‌ها بر اخلاق رايانه پرداخته است. فصل يازدهم به موضوع اجتماع پديدآمده در شبکه‌هاي اينترنتي و اخلاق در فضاي مجازي اختصاص دارد. در اين فصل مسائلي از قبيل حفاظت از فضاي مجازي، حق مالکيت معنوي در فضاي مجازي و... مطرح شده است. فصل دوازدهم دربارة شبکه‌هاي رايانه‌اي و جرائم آنلاين است. نويسنده در اين فصل مطالبي دربارة جرائم رايانه‌اي و مسئلة دفاع در برابر اين جرايم ارائه کرده است. نويسنده در فصل سيزدهم به موضوع تحقيق و بررسي جرائم رايانه‌اي به شيوه‌هاي حقوقي و محکمه پسند پرداخته است و مباحثي در اين خصوص مانند مسئلة شواهد رايانه‌اي و نحوة تحليل آن‌ها و تهية گزارش‌هاي تحقيقاتي مطرح کرده است. چهاردهمين و آخرين فصل اين اثر به مسئلة تشخيص هويت و بيومتريک اختصاص دارد و نويسنده در بخش‌هاي جداگانه مباحثي در خصوص بيومتريک دست، صورت، انگشت، دست‌خط و شبکية چشم ارائه کرده است. پايان بخش کتاب نيز سه ضميمه است که نويسنده آن‌ها را به اين اثر افزوده است. اين کتاب توسط آقاي دکتر رضا بخشايش ترجمه شده است و به‌زودي از سوي شوراي عالي اطلاع‌رساني کشور با همکاري دانشگاه قم منتشر مي‌شود.

منبع:

 معرفي كتاب/مرضيه سليماني

-------------------------------------

مطالب مرتبط:

پنج كتاب درباره فتوت و جوانمردي

آشنایی با کتاب «نظریه عواطف اخلاقی» اَدَم اسمیت/ كتاب «زندگی و اندیشه‌های ادم اسمیت»

«همدلی» از «همزبانی» بهتر است

دکتر شیرزاد پیک‌حرفه

آشنایی با کتاب «نظریه عواطف اخلاقی» اَدَم اسمیت1
اسمیتی که بسیاری از اندیشمندان دوره جدید، مانند مارتا نوسبام، لوک بولتانسکی، نیر ایزیکُویتس، امارتیا سن و ...، به ما معرفی می‌کنند هیچ شباهتی با آن تصویر کلیشه‌ای گذشته از او (به‌عنوان پدرخوانده سرمایه‌گرایی و مجسمه حرص، طمع، خودخواهی و کمیت‌محوری) ندارد.
اندیشمندانِ موجِ جدیدِ احیایِ ادم اسمیت و اندیشه‌های مهجور او برآن‌اند قطعات جدیدی را به جورچینِ تصور ما از اسمیت بیفزایند و تصویری نو از او ارائه دهند. علت اصلی این تغییر تصویر، توجه به کتابی از اسمیت است که برای مدت‌ها سخت مورد بی‌مهری واقع شده است. کتاب نخست اسمیت، نظریه عواطف اخلاقی (از این پس: TMS)، باعث شهرتش شد، اما تحت‌الشعاع کتاب بعدی‌ او، پژوهشی درباره ماهیت و علل ثروت ملل (از این پس: WN)، قرار گرفت. اسمیت، پس از طرح مفهوم بسیار مهم «همدلی» در TMS، برای تکمیل طرح‌هایش دست‌به‌کارِ نوشتن WN شد. او بر این باور بود که مشکلاتی که برای تامین ضروریات اولیه در جامعه پیش می‌آیند، حاکی از گزینش‌های اخلاقی جامعه‌اند. از نظر او بی‌عدالتی‌ها همیشه، پیش از آنکه مسائلی اقتصادی باشند، مسائلی اخلاقی‌اند. اسمیت زندگی‌اش را صَرف تلاش برای نشان‌ دادن این امر کرد که اقتصاد باید در کنار اخلاق مطرح شود و هیچ‌یک از این‌دو نمی‌تواند دیگری را نادیده بگیرد.
نظریه اقتصادی کلاسیک بیشتر تمایل داشت قرائتی از WN ارائه کند که کاملا جدا از اثر اخلاقی‌ اسمیت باشد؛ اما اسمیت، خود، این دو اثرش را در ساختار نظام‌مندی مرتبط به هم می‌دانست. او سال‌ها پس از انتشار WN کماکان به ویرایش TMS می‌پرداخت و TMS را «بسیار باارزش‌تر» می‌دانست. اسمیت سال‌های پایانی عمرش را صَرف اصلاح مجدد TMS کرد و این توجه همیشگی او به TMS بیانگر اهمیت آن در نزد او است.
آثار جدیدی که درباره اسمیت نوشته شده‌اند بر ارتباط درونی نظام فکری او تاکید می‌کنند و توجه خاصی به نظریه اخلاقی او دارند. برای تکمیل جورچینِ اندیشه‌های ادم اسمیت باید TMS و WN را مکمّل یکدیگر دانست (نه جدا از هم) و لُبِّ لُباب و جان کلام موج جدید احیای ادم اسمیت تاکید بر همین نکته بسیار مهم و تحقق آن مستلزم انجام پژوهش‌های میان‌رشته‌ای ـ‌به‌ویژه در گروه‌های فلسفه، اقتصاد و علوم سیاسی‌ـ است........ادامه

پاورقی:
1- این مقاله وام‌دار جک راسل وینستین (Jack Russell Weinstein) و اثر سترگش، On Adam Smith  است. چندی پیش، این کتاب را،  باعنوان زندگی و اندیشه‌های ادم اسمیت، به فارسی برگرداندم. حاصل کار، در بهمن‌ماه سال جاری، در انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به زیور طبع آراسته شد.


پنج كتاب درباره فتوت و جوانمردي



Jawanmardi
A Sufi Code of Honour
Lioyd Ridgeon
Edinburgh University Press

جوانمردي: آيين نامة صوفيانة شرافت

لويد ريجون براي ايرانيان و به ويژه پژوهندگان حوزة تصوف، نامي آشنا است. او استاد مطالعات اسلامي در دپارتمان الهيات دانشگاه گلاسكو است. جوانمردي، با عنوان فرعي آيين نامة صوفيانة شرافت، كتابي است كه لويد ريجون در 224 صفحه و هشت فصل تنظيم كرده و در 30مه 2011 (حدودا نيمة خرداد 1390 شمسي) روانة بازار خواهد كرد. در اين كتاب، ريجون بار ديگر، مضموني ديگر از فلسفه، عرفان و البته اخلاقيات ايراني را بررسي كرده. او در مقدمه مي‌گويد:
«جوانمردي يكي از عناصر اصلي تصوفِ ايراني است. جوانمردي همان خصلتي است كه صوفي را در مقابل ديگران متواضع ساخته و گناهانِ ديگران را از نظر وي دور مي‌دارد. در حقيقت، جوانمردي بر همان خصلت‌هاي پسنديده‌اي تاكيد مي‌ورزد كه خودِ اسلام مورد تأييد قرار داده، اين ويژگي يك اسلامِ ليبرال و انسان دوست است.» اساس كار ريجون، آن‌گونه كه خود مي‌گويد، كتاب الفتوة اثر شهاب‌الدين سهروردي، فتوت‌نامة ميرزا عبدالعظيم‌خان قريب و رسالة حاتم طايي تاليف حسين واعظ كاشفي است.
او با ترجمة اين سه متن، آنها را به لحاظ رابطة بينامتنيت تحليل كرده، براي هر يك مقدمه‌اي حاوي درآمدهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي نگاشته و شرح احوال نويسندگان را نيز به دست داده است. علاوه بر آن، مضامين ديگري در ارتباط با فتوت در فصول مختلف كتاب مورد واكاوي قرار گرفته. فتوت يا جوانمردي صوفيانه در قرون ميانه (فصل دو)، عناصر اصلي در فتوت‌نامة سهروردي، فرآيند رساله‌نويسي در ميان فتيان، گذشتة فتيان، آيندة جوانمردان، تغيير اخلاق، فعاليت‌هاي نظامي، عصر جديد، دوران صفوي، انجمن‌ها و... از آن جمله هستند.



Ayine Javanmardi Fotowwat


Mohammad Ja'far mahjoub
Biblio the ca Persica

آيين جوانمردي: فتوت

اين كتاب را شايد بتوان آخرين اثر شادروان محمدجعفر محجوب ناميد. او در اين اثر 194 صفحه‌اي، از ريشه‌شناسي واژة فتوت در لغت عرب آغاز كرده و با مشتقات گوناگون آن در قرآن كريم بحث‌هاي خود را تداوم مي‌بخشد. شادروان محجوب در اين كتاب عنوان مي‌كند كه براي فتوت نيز مانند تصوف ـ تعريف جامع و مانعي نمي‌توان يافت اما وجه مشترك و ركن اساسيِ هر دوي آنها ايثار است. تركيب آيين فتوت با عياري و پديد آمدنِ راه و رسم و آداب و ترتيب و حتي زباني خاص براي آن از ديگر بخش‌هاي كتاب است. استحكام فتوت در آغاز قرن سوم هجري، ورود آن به شعر و ادب و در افتادنِ فتيان به فساد، رذايل اخلاقي و منكرات، در اين سير تحولي به طور كامل توضيح داده شده. بر اين اساس، در عصر سلطنت آل‌بويه در عراق، جوانمردان و عياران دسته‌هاي مخالف و موافق يكديگر تشكيل دادند. در اواسط قرن چهارم، راه و رسم خويش را به تكيه‌گاهي ديني متكي كردند و از اواخر قرن چهارم به بعد، لفظ عيار و شاطر و فتي كاملا با يكديگر مترادف شد. اما در سال 424 و پس از آن، فتنة عياران بالا گرفت. از ديگر فصول كتاب مي‌توان به فتوت عصر ناصري، منشور فتوت، انتشار فتوت در سرزمين تركان آسياي صغير، ذكر فتوت در آثار نويسندگان و مورخان كلاسيك، تبديل شدن فتوت به صنف و كم شدن دخالت فتيان در امور سياسي اشاره كرد. ارائه نمونه‌هاي تاريخي از كتب و رسائل فتيان، گفتارهاي تاريخيِ جوانمرداني مثل ابوحفص نيشابوري و نوح عيار، فتوت از منظر عرفا، طبقه بندي و كاركردهاي اجتماعي فتيان و فلسفة عملي جوانمردي از ديگر بخش‌هاي اين كتاب است. پانوشت‌هاي سودمند و نسبتاً مفصل كتاب، به ويژه آن‌جا كه از رابطة شواليه‌گري و شهسواري، منابع عربي فتوت و خاستگاه نظامي عياران بسيار كارآمد است.

Ibn Arabi
L'initiation ? La Futuwwa


Laila Khalifa
Albouraq

تشرف به فتوت از ديدگاه ابن‌عربي

ليلا خليفه در اين كتاب با ارجاع به آثار گوناگون محي‌الدين ابن عربي، عناصر مرتبط با فتوت را بيرون كشيده و به تحليل و واكاوي آنها مي‌پردازد و عمدة تمركز او البته بر فصل‌هاي 42، 146 و 147 فتوحات مكيه است. خليفه در مقدمه اشاره مي‌كند كه فتوت، مفهومي پيچيده و پيشا اسلامي است كه در جريان سنتي تصوف از اهميت معنوي بسياري برخوردار است. آغازگر مباحث كتاب، تعريف «فتي» و ارتباط آن با شرافت، سخاوت، ايثار و خردمندي است. خليفه مي‌گويد به جز فصول سه‌گانة فتوحات، ابن‌عربي رسالاتي مستقل نيز در فتوت نوشته است. او در جايي فتيان را از شاگردان ملامتيه مي‌داند (انّ‌ الفتيان تلامذة الملامتيه) و همانند سلمي، مقام ملامتي را عالي‌تر از مقام و مرتبة صوفي قلمداد مي‌كند. در جايي ديگر، ابن عربي فتوت را به اخلاق حسنه، بذل نعمت‌هاي خدا به بندگان، تخلق به اخلاق خداوندي و ترجيح اوامر دين بر خواسته‌هاي نفس تعريف كرده و سپس مواردِ «ترك فتوت» را برمي‌شمارد؛ حالتي كه گاه ـ در بعضي موارد ـ پيش مي‌آيد. در فصل يا باب 146 فتوحات ابن عربي صراحتا مبحث فتوت را واكاوي كرده، در آنجا مي‌گويد: خداوند غني عن‌العالمين و واجب‌بنفسه، او غني مطلق است و عالم را از سر نياز خلق نكرده بلكه عالَم را براي عالَم و ايثار و بذل و بخشش از جانب خود بر واحديت و يكتايي اش ايجاد كرد و اين، عين فتوت و جوانمردي است. سپس عنوان مي‌كند كه هر چند اسم فتي در زمرة اسماء الهي قرار ندارد، از حيث معنا يك وصف و نعت الهي است. كتاب عنوانِ فرعيِ «tasawwuf et Prophéties و conquêtes و illuminations» و عنوان عربيِ فازالقمر الفتوة را بر روي جلد دارد. 362 صفحه است و در سال 2001 در بيروت به چاپ رسيده.


Chivalry and Violence in
Medieval Europe


Richard W.Kaeuper
Oxford University Press
شهسواري و خشونت در  اروپاي قرون وسطي

اين كتاب مي‌كوشد مفهوم جوانمردي را با توجه به سرشت حقيقي و جايگاه آن در جامعة قرون وسطي باز گويد. به عقيدة نويسنده، مورخان مدرن و نويسندگان كهن در مورد شواليه‌گري اروپا ديدگاهي رمانتيك  داشته و بر اساس پيش داوري‌هاي قبلي در پيش گرفته‌اند. بدين ترتيب، او به نقد اين ديدگاه پرداخته و عنوان مي‌كند كه شواليه‌هاي قرون وسطي نه تنها همواره نقشي مثبت نداشته‌اند و در اثبات خصايص جوانمردانه نكوشيده‌اند؛ بلكه در بيشتر مواقع با رفتار خشونت‌آميز و بر پايي جنگ نقشي مشكل‌زا و ابهام‌آميز ايفا كرده‌اند(ص3).
ريچارد كوپر ـ استاد تاريخ دانشگاه روچستر در نيويورك ـ براي اثبات نظرية خويش در متون ادبي و تاريخي قرون وسطي و برخي تفاسير مدرن آنها به تفحص پرداخته، در حين كار به مطالب جالبي برخورده و برهمين اساس مفاهيم ضمنيِ ديگري را نيز تعريف كرده است. مفهوم خشونت در قرون وسطي، ساختار اجتماعيِ جوامع اروپايي در قرون وسطي و مؤلفه‌هاي ذهنيِ شواليه‌ها از آن جمله‌ هستند. او در مي‌يابد كه در دوران قرون وسطي دو نوع خشونت وجود داشت: قانوني و غيرقانوني. و خشونت قانوني براي ايجاد نظم به كار مي‌رفت. او با رجوع به فرقه‌هاي ديني آن دوران به عقايدي مثل باورهاي راهبان نورمَن برمي‌خورد كه مي‌گفتند خشونت، اگر دليلِ حق داشته باشد، قابل قبول است و براي پايان دادن به يك عمل خطا بايد به خطاي ديگري توسل جُست(ص13). همچنين استفادة اعضاي خاندان سلطنتي از زور و خشونت در آثار ادبي و قصه‌هاي شهسواري قرون وسطي نيز ديده مي‌شود. در ميان خودِ شواليه‌ها نيز درگيري و رقابت هميشه وجود داشت. شواليه‌هاي سياه با يكديگر مي‌جنگيدند و به يكديگر حمله مي‌بردند(ص22). عقيده بر اين بود كه اين شواليه‌ها ذاتي اهريمني دارند و در برخي موارد، روح شواليه‌هايي هستند كه به خاطر ارتكاب گناه مجازات شده‌اند. كوپر با ارائه شواهدي اثبات مي‌كند كه اين گونه شواليه‌ها در داستان‌هاي آرتور، لانسلو و گاوِين فراوان هستند. در جاي ديگر، كوپر باور عمومي در خصوص زهد و پارسايي شواليه‌ها را به نقد مي‌كشد. داستان‌هايي مثل در جست و جوي جام مقدس  و لانسلو در مورت آرتور نشانگر آن هستند كه تمام دارايي‌هاي يك شواليه مواهب خدادادي و استعدادهاي شخصي اوست(ص47). اما به عقيدة كوپر زهد شواليه‌ها با خشونت آنها در تضاد نبود. آنها جنگجويان صليبي بودند و به قول لانسلو ـ پس از جنگ با آرتور ـ «شواليه‌هاي خوب و برجسته در جنگ به شادي و شادكامي مي‌رسند» (ص163 – 162). گاه خشونت‌ها، جنگ‌ها و كشتارهاي آنها به جايي مي‌رسيد كه «تنها بيوه‌هاي بسيار و كودكانِ يتيمِ فراوان برجاي مي‌ماند» (ص182).
كتاب براساس موضوع طبقه‌بندي شده و در هر موضوع شمار فراواني از منابع به دست داده شده. خوانش كتاب آسان است و در خلال آن داستان‌هاي فراواني از شواليه‌ها نقل مي‌شود. نقطة قوت كتاب منبع شناسي و كتاب نامة مفصل آن است و تسلط كوپر بر آثار ادبي. كتاب در 350 صفحه، هفده فصل و بخش‌هاي متعدد تنظيم شده و از جمله عناوين و مضامين آن، موارد زير حائز اهميت است: يك ـ «مباحث و رويكردها» شامل: مسئلة نظم عمومي و شواليه‌ها، قرون ميانه و نظم، تغييرات اجتماعي ـ اقتصادي و سازماني، شاهدي از ادبيات شهسواري و... دو ـ «دربارة شواليه‌گري و تفسير آن» حاوي: آيا شواليه‌ها رمان مي‌خواندند؟، آيا ادبيات شهسواري به گونه‌اي نااميد كننده رمانتيك است؟، چارچوب نهادها و مفاهيم. سه ـ «ارتباط با طبقة روحاني» كه در برگيرندة اين قسمت‌ها است: شواليه‌ها و زهد، زهد عمومي و استقلال مردم عادي، اسطوره‌شناسيِ شهسواري، شواليه‌ها و عزلت‌نشينان. چهار ـ «روحاني، شواليه و اصلاح‌گر»: ستايش شواليه‌گري نظامي، ساختارهاي شواليه‌گري نظامي، كليسا و قدرت حاكم، نيروي مفاهيم. پنج ـ «ارتباط با سلطنت»: نظر خاندان سلطنتي دربارة جنگ و خشونت و... از ميان ديگر فصول كتاب، عناوين زير تنها به صورت فهرست‌وار مورد اشاره قرار مي‌گيرد: پادشاهي انگليسي و شواليه‌گري، نيروي ابهام‌آميز شواليه‌ها، فعل ممتاز خشونت، شهسواري و بانوان، كاردانيِ خدا، نقد و اصلاح و...


Chivalry- Now
The code of Male Ethics


Joseph Jacques
O books

شهسواري جديد: مجموعه قوانين اخلاق مردانه

ژوزف ژاك ـ فيلسوف، پژوهشگر اجتماعي و متخصص ادبيات آرتوري ـ در كتاب خويش، هويت اخلاقي پاي‌بندان به شواليه‌گري را بررسي كرده و با مقايسة دنياي جديد و قديم؛ اخلاقيات جديد غرب را نيز به محك نقد گذاشته است. در اينجا نويسنده صراحتا عنوان مي‌كند كه اصولا شواليه‌گري آميزه‌اي بود از سنت‌هاي نظامي اقوام ژرمن، آداب و شعائر مسيحي و رسم‌هايي كه از عالم اسلام و ايران باستان به اروپا راه يافته بود. اين جريان، در زندگي اجتماعي، روابط سياسي و خلاقيت‌هاي هنري اروپاييان تأثير گذاشت. مورخان معتقدند كليسا با بهره‌گيري از اين حس جنگ‌طلبي، جهتِ فعاليت شواليه‌ها را به جنگ‌هاي صليبي كشاند و اصولي مانند حقيقت، احترام، عدالت، مقاومت، نجابت، سخاوت، وفاداري، آداب‌داني و غيره از مسير اصلي منحرف شد. آن‌گاه نويسنده به اين نتيجه مي‌رسد كه:
«اكنون ديگر شواليه‌ها لااقل در معناي اسطوره‌اي آن، كه ما در داستان‌ها و فيلم‌ها شاهدش بوده‌ايم ـ وجود ندارند. اگرچه من مطمئن نيستم كه در آن معنا نيز به راستي وجود داشته‌اند.» در جاي ديگر ژوزف ژاك عنوان مي‌كند كه امروزه شواليه‌گري تنها به لقبي محدود شده كه به افراد اعطا مي‌شود؛ چيزي مثل نشان افتخار، جايزة نوبل يا لوح تقدير. سپس با بيرون‌ كشيدن بازمانده‌هاي خصائل شواليه‌گري ـ مثبت و منفي ـ مجموعه قوانين اخلاقيِ جديد را طبقه‌بندي كرده و آنها را شهسواري جديد مي‌نامد. ژاك معتقد است اين خصائل بخش مهمي از تمدن غرب هستند كه اكنون عمدتا از بين رفته‌اند. شهسواري جديد... 220 صفحه است و در فورية سال 2010 به زبان انگليسي منتشر شده است.

منبع:
معرفي كتاب/مرضيه سليماني
------------------
مطالب مرتبط:

اُتانازي، اخلاق و سياست عمومي دليلي بر ضد قانوني كردن اُتانازي

اُتانازي، اخلاق و سياست عمومي دليلي بر ضد قانوني كردن اُتانازي



Euthanasia, Ethics and Public Policy
An Argument Against Legalisation


John Keown
Cambridge university press

اُتانازي، اخلاق و سياست عمومي دليلي بر ضد قانوني كردن اُتانازي

بحث و گفت‌وگو دربارة اُتانازي (2012)؛ سقط جنين، دكترها و قانون (2002)، داستان فناوري پيشرفته (1998)، جنبه‌هاي قانوني، كلينيكي و اخلاقي اُتانازي (1995) و قانون و اخلاق پزشكي (2012) از جمله كتاب‌هايي هستند كه جان كئون عمدتاً در حوزة اخلاق پزشكي و اُتانازي نوشته است. اما كتابي كه در اين جا به معرفي آن مي‌پردازيم «اتانازي، اخلاق و سياست عمومي» نام دارد كه طي 340 صفحه به اين مرگ خودخواسته مي‌پردازد. اُتانازي در زبان لاتين به معني «مرگ خوب» است و در اصطلاح، شرايطي است كه در آن، بيمار بنا به درخواست خودش يا به صورت طبيعي و آرام بميرد. اين شرايط معمولاً در بيماري‌هاي سخت يا دردناك يا درمان‌هاي طولاني مدت و نااميد كننده پديد مي‌آيد. در فارسي به آن «هومرگ»، «مرگ آسان»، «قتل ترحمي» يا «به مرگي» گفته‌اند. اتانازي روش‌هاي متفاوتي دارد مثلاً در روش غيرمستقيم، پزشك با تجويز دارويي، فقط مقدمات مرگ بيمار را فراهم مي‌كند و بيمار با آگاهي كامل به استقبال مرگ اختياري مي‌رود. اما در روش مستقيم، پزشك يا پرستار خود عامل مرگ بيمار هستند. نويسنده عنوان مي‌كند كه در برخي كشورها مانند هلند، سوئد، بلژيك و چند ايالت از ايالات متحدة آمريكا شامل اورگان، واشنگتن و مونتانا اوتانازي به روش غيرمستقيم قانوني است. البته كميسيون پزشكي بايد وضعيت بيمار را كاملاً بررسي كند يا در سوئد كلينيكي وجود دارد كه بيماران سراسر اروپا از مدت‌ها قبل وقت مي‌گيرند تا به آن جا بروند و اقدام به اُتانازي كنند. اما موافقان اُتانازي از آن با تعابيري مثل مرگ تسهيل شده، مرگ با شرافت، مرگ در آرامش و ... نام مي‌برند. مخالفان اخلاقي آن مي‌گويند با قانوني شدن اُتانازي و رواج آن، انگيزة درمان برخي بيماري‌ها از بين خواهد رفت و جلوي پيشرفت علم پزشكي گرفته خواهد شد و از همه مهم‌تر اعتماد بيمار به پزشك از بين مي‌رود. در هر حال عقيدة مشترك بسياري از ملل و مذاهب مختلف از جمله مسيحيت، اسلام و يهوديان اين است كه زندگي هدية خداوند است و بايد با تمام توان در حفاظت آن كوشيد و بيماري و سختي‌هاي آن جزئي از زندگي است. بدين‌ترتيب مثلاً كليساي ايتاليا اجازة برپايي مراسم براي كسي كه اقدام به اُتانازي كرده نمي‌دهد. مشهورترين اُتانازي در سال 1939 و در طي جنگ جهاني دوم انجام شد و سروصداي بسياري به پا كرد. با اين مقدمات، نويسنده فصل اول كتاب را با عنوان «تعاريف» آغاز مي‌كند. موضوعات سه گانة مندرج در اين فصل اتانازي داوطلبانه، پيش‌بيني زندگي كوتاه، و خودكشي فيزيكي و هم يارانه را در بر مي‌گيرد. فصل دوم «مباحث اخلاقي، زندگي انساني، كفاره و قانون» نام گرفته و شامل چهار بخش است: ارزش زندگي انسان، ارزش كفاره، قانون و مسئله‌اي دشوار و لغزان. فصل سوم «تجربة آلمان» نام دارد و همان‌گونه كه از عنوان آن پيداست، مباحث اخلاقي و قانوني مطرح شده در آلمان پيرامون اتانازي را مود بحث و بررسي قرار مي‌دهد. در فصل چهارم «تجربة استراليا و ايالات متحده» در اختيار خوانندگان قرار مي‌گيرد. فصل پنجم به «ديدگاه متخصصان» پرداخته و حاوي سه بخش است: كميتة متخصصان، دادگاه عالي، انجمن پزشكي. فصل ششم يا «اتانازي منفعل» در مورد سه پروندة مشهور بحث مي‌كند و موارد مثبت يا منفي قوانين مربوطه را توضيح مي‌دهد.

منبع:

معرفي كتاب

----------------------------

مطالب مرتبط:

اخلاق رسانه

اخلاق رسانه



Media Ethics

Authors: philip patterson ,Lee c.Wilkins

Publisher: Mc Graw Hill

اخلاق رسانه

ارسطو در اخلاق نيكوماخوس عنوان مي‌كند كه ارزش‌هاي اخلاقي، ناظر به صفات و رفتارهاي ارادي عاملان انساني است. پس مي‌توان گفت در سخن از اخلاق رسانه‌اي ابتدا بايد به آزادي عمل و اراده توجه كرد. به عبارت بهتر، يك عمل نيك و به اصطلاح «اخلاقي» از آن رو اخلاقي است كه فاعل آن با اراده و عقل سليم بدان كار مبادرت مي‌ورزد. اگر في‌ نفسه نتوان دروغ گفت، راستگويي چه ارزشي دارد؟ اخلاق رسانه‌اي يكي از مهم‌ترين مباحث حرفه‌اي در سطح بين‌المللي است،‌چنان كه همايش‌ها و سمينارهاي متعددي در كشورهاي گوناگون براي آن برپا مي‌شود تا وجوه مختلف اين مفهوم ظريف به بحث گذاشته شود و مقالات و كتاب‌هاي بسياري هم در همين زمينه منتشر شده است. يكي از خوش اقبال‌ترين و پرفروش‌ترين كتاب‌ها در اين زمينه، اخلاق رسانه است كه از سال 2004 تا سال 2007 شش بار به چاپ رسيده است. نويسندگان اين كتاب فيليپ پاترسون و لي.سي. ويلكينز پيش از اين نيز مشتركاً كتابي را در همين حوزه تأليف كرده‌اند كه مباحث ارتباطي علم، خطر و سياست عمومي (1991) نام دارد و پاترسون در سال 1995 باز خريد زمان؛ گام مسيحي در جهان شتابزده را روانه بازار كرده است. پس از يك مقدمه كوتاه پيرامون تعريف اخلاق، تعريف رسانه، نظريه‌هاي اخلاقي و تأكيد براين كه سخن گفتن از اخلاق رسانه‌اي زماني نتيجه‌بخش خواهد بود كه اين مفهوم را در يك زمان و مكان معين مورد بررسي قرار دهيم؛ اشاره به اين كه اخلاق رسانه‌اي اساساً وابسته به محيط فرهنگي و جغرافيايي است و اين كه اخلاق رسانه‌اي، ماهيتي حرفه‌اي دارد كه تنها در رسانه آزاد، موضوعيت منطقي مي‌يابد، نويسندگان، فصول دوازده‌گانه كتاب خود را بدين‌ترتيب آغاز مي‌كنند: درآمدي بر تصميم‌گيري اخلاقي/ اخلاق اطلاعات: پيشه‌اي در پي حقيقت/ اخلاق آگهي: از دقت مشتري تا قدرت‌گيري/ وفاداري: انتخاب از ميان سرسپاري‌هاي در حال رقابت/ روابط عمومي: استانداردهاي حمايت؟ / زندگي خصوصي: جستجوي تنهايي در دهكده جهاني/ رسانه‌هاي جمعي در يك جامعه دموكراتيك: سر قول خود ايستادن / اقتصادهاي رسانه‌اي/ اخلاق در فتوژورناليسم و ويديوژورناليسم/ رسانه‌هاي جديد: پرسش‌هاي متداوم و نقش‌هاي جديد/ وجوه اخلاقي هنر و سرگرمي/ بزرگسال اخلاق‌مدار شدن. اخلاق رسانه را انتشارات معتبر مك گروهيل منتشر كرده و از جمله مباحث جالب آن بررسي اخلاق رسانه‌اي در حادثه يازده سپتامبر، جنگ عراق و رسوايي‌هاي Enron و worldcom است.

منبع:
معرفي كتاب 

-------------------------
مطالب مرتبط:

اخلاق ورزش



sport Ethics
Application For Fair play

Angela Lumpkin & Sharon kay stoll &
Jennifer Beller
MC Graw – Hill
اخلاق ورزش
كاربرد آن در بازي جوانمردانه


اين كتاب 304 صفحه است و از سوي انتشارات معتبر مك‌گروهيل به زبان انگليسي به چاپ رسيده است. آغازين جملة كتاب اين عبارت است كه اگر ورزش را به عنوان يك پيشه و حرفه در نظر بگيريم، اخلاق ورزش گونه‌اي اخلاق حرفه‌اي است به تعبير ديگر، همان طور كه در پزشكي، مهندسي، تجارت و اقتصاد نياز به پيروي از هنجارهايي داريم، ضرورت پيروي از هنجارها در اين جا هم حس مي‌شود. نويسندگان معتقدند ورزش قهرماني بخشي از منظومة كلان‌‌‌تري است كه جهان ما را در برگرفته و اقتصاد آزاد نام دارد. در اين جا هركس بايدكالاي خود را ارايه كند و برترين كالاً‌ طبيعتاً مشترك‌هاي بيشتري دارد. در اين ميان نيرو و توان و بدن انسان هم به عنوان يك كالا كه بايد ازريابي شود مورد توجه قرار گرفته‌است. كتاب‌ حاوي چهارده فصل اصلي و بخش‌هاي فرعي ديگري است كه مباحث و مضامين زير را شامل مي‌شود:
چارچوب نظري براي استدلال اخلاقي/ فرايند استدلال اخلاقي/ مسائل اخلاقي روزمره در ورزش/ آيا در مورد ارزش‌هاي اخلاقي سناريويي وجود دارد؟ چرا؟ / بي‌طرفي/ شمول/ تأمل/ مسائل و محذورات/ اين‌ها مطالبي است كه در فصل اول كتاب جاي گرفته است.
فصل دوم با ارزش‌ها و اصول آغاز مي‌شود و با مطالب زير ادامه مي‌يابد: انتخاب/ محذور اخلاقي چيست؟/ انتخاب ارزش‌ها/ ارزش‌هاي اخلاقي/ انتخاب چهار ارزش: عدالت، صداقت، مسئوليت، نيكوكاري/ اصول‌ مكتوب/ عدالت: اصل اول – بي انصاف نباش/ صداقت: اصل دوم- دروغ نگو، دزدي نكن، فريب نده/ مسئوليت: اصل سوم – بي مسئوليت نباش/ نيكو‌كاري: اصل چهارم -  بي ادب نباش / به زير سؤال كشيدن اصول/ به كارگيري ارزش‌ها در زندگي روزمره / يك سناريو دربارة فريب‌دادن / خلاصه / مسائل و محذورات/ فصل سوم اما از صفحة 41 آغاز مي‌شود و مباحث زير را در بر مي‌گيرد: كاربرد و استراتژي: انديشيدن دربارة نقشة بازي/ گام‌هايي در راه انديشيدن از طريق مسئلة اخلاقي/ گام اول: آيا هيچ اصل اخلاقي نقض شده است؟/ گام دوم: آيا هيچ قانون اخلاقي نقض شده است؟ / گام سوم: آيا موردي براي استثنا وجود دارد؟ / گام چهارم: آيا قوانين موجه‌‌اند؟ / گام پنجم: چگونه مي‌توان قوانين را تغيير داد؟/ موانع استدلال / شك انديشي / فرهنگ و اخلاق نسبي / جزم انديشي/ انتزاع دروغين از نظريه و عمل / ديگر موانع/ سفسطة اعتبار/ به كارگيري قدرت / موانع روان شناختي / شجاعت / خلاصه/ مباحث و محذورات. در فصل چهارم رقابت و قهرماني/ تهديد و نقش آن در رقابت / تعريف تهديد و ارعاب / تهديد داور/ تهديد هدفمند/ تهديد از نقطه نظر بازيكن / تهديد با استفاده از قهرمان ورزشي / تهديد جسماني / تهديد رواني / اشكال بيروني تهديد/ خلاصه/ مباحث و محذورات/ مورد ارزيابي قرار مي‌گيرند و مطالب فصل پنج بدين قرار است: خشونت در ورزش/ گونه‌ها، اهداف و قوانين/ قوانين مصوب / قوانين نانوشته/ آيا اخلاق جزء قوانين است؟/ آيا تنها پيروزي مهم است؟ به هر قيمتي؟ / واجب‌ها/ چگونه خشونت بر ورزش اثر مي گذارد؟/ چرا خشونت محكوم است؟/ چرا و چگونه بايد به خشونت پاسخ داد؟ / توصيه‌ها/ خلاصه/ مباحث و محذورات. فصل شش «لياقت و قابليت ورزشي» را مورد واكاوي قرار داده و حاوي مسائل زير است: چشم اندازهاي تاريخي و اجتماعي/ ورزش جوانان / ورزش بين مدرسه‌ها/ ورزش بين دانشگاه‌ها/ المپيك/ لياقت و استدلال اخلاقي/ محذورات اخلاقي با توجه به لياقت و قابليت/ خلاصه/ مباحث و محذورات. «نابودسازي ورزش» بخشي است كه فصل هفت كتاب با آن آغاز مي‌شود و در ادامه مطالب زير را خواهيم خواند: آيا رقابت قهرماني براي همه نيست؟ / فاكتورهاي منجر به انصراف در ورزش/ عدم مهارت/ عدم جذابيت/ فشار براي پيروزي / خستگي مفرط / خستگي جسمي/ خستگي‌ رواني/ خستگي اجتماعي/ خلاصه/ مسائل و محذورات.
در فصل هشت «ورزش تجاري» مورد توجه نويسندگان بوده و عناوين بخش‌هاي فرعي آن بدين‌ قرار است: ورزش براي روابط عمومي و ارتقا / ورزش جوانان در مدرسه و دانشگاه/ ورزش حرفه‌اي/ ورزش‌ تجاري به عنوان يك شغل/ ورزش به مثابه تفريح/ ورزش به مثابه عامل تغيير دهندة ارزش‌هاي اقتصادي/ نگراني‌هاي اقتصادي و نقض قوانين/ محذورات اخلاقي و ورزش تجاري / خلاصه / مسائل و محذورات. «عدالت» مبحثي است كه فصل نه بدان اختصاص يافته. افريقايي – آمريكايي‌ها در ورزش / چشم‌انداز تاريخي عدالت در ورزش/ از انحصارگرايي تا فرصت‌طلبي/ ورزش در مدارس/ الگوسازي/ اسطوره‌هاي ورزشي و.... از جمله مباحث اين فصل هستند و در فصول 10 تا 14 كتاب نيز مطالبي همچون برابري جنسيتي / فرصت‌هاي محدود/ ورزش براي ترك اعتياد/ آموزش ضد اعتياد / دو‌پينگ/ تكنولوژي در ورزش/ علم ورزش و غيره مورد واكاوي قرار گرفته‌اند.

منبع: معرفي كتاب خارجي/  مرضيه سليماني

------------------------------------
مطالب مرتبط:
پنج كتاب (2)
پنج كتاب اخلاقي (1)

مروري بر هندبوك روان‌شناسي اخلاق



The Moral Psychology Handbook
by John M. Doris & the Moral Psychology Research Group
Oxford University Press, 2010 Review by Tom Bates and Hanno Sauer
 Jan 18th 2011 (Volume 15, Issue 3)
 ريويو از تام بیتس و  سَور هانو
 هندبوك روان‌شناسي اخلاق مجموعه‌اي متشكل از سيزده مقاله است كه طیف وسيعي از موضوعاتی را پوشش مي‌دهد كه از تكامل اخلاق شروع تا به روانشناسي استدلال اخلاقي، منش و شناخت نژادي مي‌رسد. اين كتاب را متخصصين خبرۀ روان‌شناس و فيلسوفِ در روان‌شناسي اخلاق، نگاشتند. روان‌شناسي اخلاق حوزه‌اي است كه توجهات زيادي را بازيافته است و پيشرفت‌هاي جالب توجهي را  در نخستين دهۀ قرن بيست و يك از سر گذرانده است. نويسندگان اين كتاب به درستي رويكرد تجربي‌شان به روان‌شناسي اخلاق متعهدند. برای دست یازیدن به آن هدف، آنها مي‌كوشند تا به طور منظم از مطالعات تجربي‌اي بهره جويند كه بر مسائل متعددي كه آنها در اين كتاب به بحث مي‌گذارند، تأثير مي‌گذارند.
/1 ادوارد ماچري و رُن مالُن بحث مي‌كنند از اين مدعاي تحريك‌آميز كه اخلاقيات بخش بسط يافتۀ/تکامل یافته ماهيت انسان است. به ویژه، آنها بحث مي‌كنند كه آيا اين ادعا نقش رسواكننده‌اي را نسبت به هنجارهاي اخلاقي ما ايفا مي‌كند. نويسندگان برآنند كه اين مدعا به سه نحو متمایز قابل تفسير است، آنها معتقدند كه نخست ... اینکه اجزاء سازنده روان‌شناسي اخلاق بسط يافته اند ... بحث‌برانگيز نيست، و دوم ... اینكه شناخت هنجاري بسط يافته است، و شايد اقتباس است... مجموعۀ كوچك، اما پرمعنايي از شواهد آن را اثبات مي‌كند. متخصصيني كه از سومين قرائت اين مدعا دفاع مي‌كنند برآنند كه اخلاق نوع خاصي از شناخت هنجاري است. به عنوان نمونه، جويس، هفت ويژگي‌اي را مطرح مي‌كند كه داوري‌هاي اخلاقي را از داوري‌هاي هنجاري متمايز مي‌كند. ماچري و مالُن معتقدند كه آن شواهد اين مدعا كه اخلاق بخش بسط يافته‌اي از ماهيت انسان است را اثبات نمي‌كند. آنها با استناد دقيق به آثاری استدلال مي‌كنند كه در آنها نشان داده نشده است كه هنجارهاي اخلاقي ---  به عنوان نمونه، با توجه به ويژگي‌هايي كه جويس برشمرد --- به طور كلي قابل دريافتند. آنها همچنين معتقدند كه مجموعه روبه‌رشدي از شواهد نشان‌ مي‌دهند تمايز اخلاقي/رايج آشكارا در گروه‌هاي كودكان محقق نيست. اگر اين درست باشد، يكي از استدلال‌هاي كليدي براي تكاملِ داوري‌هاي -به طور خاص- اخلاقي را سست/تضعيف مي‌كند. روي هم رفته، آنها استدلال مي‌كنند كه شواهد ارائه شده اثبات نمي‌كنند اين نتيجه را كه هنجارهاي اخلاقي و داوري‌هاي اخلاقي، يعني نوع خاصي از هنجارها و داوري‌هاي هنجاري، بسط يافتند، برخلاف اين شواهد كه شناخت هنجاري بسط يافته است. نويسندگان بر اين باورند كه در حالی‌که قرائت اول و دوم از این مدعا كه اخلاق بخش بسط يافته‌ای از ماهيت انسان است، دست كم به نحو معقولي، به خوبی توسط شواهد پشتیبانی شدند، قرائت سوم به خوبی پشتیبانی نمی‌شود. آنها بر اين باورند كه هيچ نفع فلسفي از هر دو قرائت نخستين ناشي نمي‌شود و، به فرض کاستی‌هاي تفسير سوم، اين مدعا اوتوريته/اقتدار هنجارهاي اخلاق ما را سست نمي‌كند.

/2«روان شناسي اخلاق چند سيستمي»[1] ، فيري چاشمن، ليان يانگ و جوشا گرين میان رويكردهاي احساس‌گرا و عقل‌گرا به داوري اخلاقي تعادل ايجاد مي‌كنند، و موضوعی را برای شرح «فرايند دوگانه» از شناخت اخلاقي طرح مي‌كنند. زماني كه به داوري‌هاي اخلاقي‌اي برسیم كه مستلزم برقراری تعادل‌هایی‌ست ميان اینکه با تحقق خطر کمتر مانع از تحقق خطر بزرگتری شویم یا نه، به طور بالقوه با دو سيستم ذهني رقيب مواجهیم. يك سيستمِ كارآمد عاطفي، خودكار و سریع و و يك سیستمِ عامل شناختي، ساعي و آگاهانه. پشتیبان اين فرضيه شواهدی از عصبْ‌تصويربرداري (neuroimaging) است... كه در آن محدوده‌هاي مغزِ مرتبط با عاطفه كمابيش فعال بوده است زماني‌كه با وظايف داوري اخلاقيِ به نحو عاطفي كمابيش جذاب درگير بودند... مطالعات ضايعه پزشكي..... كه در آن بيمارانِ با صدمات عاطفي پيشيني (از باب نمونه، به خاطر ضربۀ مغزي كانوني) يافت شده‌اند كه بر واکنش‌هاي (نتيجه گرايانه[2]) شناختي‌تر نسبت به تنگناهای اخلاقي[3] صحه مي‌گذارند ... و استقراء ضعيف[4] ... كه در آن حالت عاطفي ‌‌برخي افراد به بازي گرفته‌شد، نشانگر دگرگوني‌هاي روشمندی در رضايت‌شان برای صحه گذاشتن بر افعالي/اقداماتی هستند كه از جهات ديگري غيرمجاز انگاشته شد. نويسندگان متذكر مي‌شوند كه اين هنوز يك پرسش مفتوحي است كه آيا پاسخ‌ها به خاطر واكنش‌هاي عاطفي صرف است يا اینکه آيا اينها هم تا حدودي معلّل از يا برساخته از اصول اخلاقي‌اي است كه تلويحا به كار گرفته شد؛ مانند آموزه تأثير دوگانه و اينكه نهايتاً، داوري‌هاي اخلاقي از هر نوع به نظر مي‌رسد داراي اساس عاطفي است، كه محرك مردم است تا آسيب/صدمه را اولا به عنوان چيز بد در نظر بگيرند. نويسندگان به اين پرسش هنجاري نمي‌پردازند كه تا چه اندازه عصب‌پژوهي/Neuroscience  مناسب مي‌داند كه انواع مختلفي از شهودهاي اخلاقي و داوري‌هايي كه ناشي از آنها هستند را ناديده بگيريم يا بدانها اعتماد كنيم. با اين وجود، آنها يكي دوتا از مسائل مهم را كاملا به كناري مي‌نهند. نه بحثي از  مسئله استنتاج مخالف/متضاد براي استنتاج‌هاي ناشي از ساختارهاي مغز نسبت به كاركردهاي شناختي را مي‌يابيم، نه به اين نكته پرداختند كه آيا مدل - فرايند دوگانه برحسبِ تحليل- زمان واكنش(reaction time-analysis) مورد تأييد قرار گرفت.

3/ در «انگيزه اخلاقي»، تيمُسي(تیموتی) شرودر، آدينا روكيس، شان نيكولز بحث مي‌كنند که چه شرحی از انگيزه اخلاقي ... و از نظر اخلاقی ستودني.... در پرتو  شواهد عصب‌پژوهانه جديد پيش مي‌رود. آنها انگيزه را به مثابه يك حالت ذهني درستي تحليل مي كنند كه از راه علت براي يك رفتار جزئي مؤثر است و چهار نظريه فلسفي متمایز را بر اساس انگيزه اخلاقي شرح مي‌دهند. ابزارانگار[5] معتقد است كه انگيزه برحسب اميال كنشگر و باورهاي او دربارۀ چگونگی رسیدن به غايت رضايت‌بخش[6](مطلوب) فهميده مي‌شود؛ شناخت‌گرا[7] بر اين باور است كه مردم توسط باورهايشان درباره اينكه چه چيزي درست (يا ارزشمند) است تا آن را محقق كنيم، برانگيخته مي‌شوند؛ احساس‌گرا[8] /عاطفه‌گرا استدلال می‌کند كه انگيزۀ عمل‌كردن به عنوان امر اخلاقي به شمار نمي‌آيد، اگر اساسا مشتمل بر عواطف/احساسات اخلاقي شخص نشود (مانند همدردی)؛ در نهايت، شخص‌انگار[9] مي‌كوشد عمل اخلاقي را با كشش به حالات كنشي دائمي، و خصلت‌هاي عاطفي و خصوصيات ثابتِ كنشگر تبيين كند. شواهد عصب‌پژوهانه نشان می‌دهند كه اين سيستم ارضا[10]/پاداش است كه اساسا بر نخاع كه متأثر از كورتكس(قشر) حركتي[11] و قلمروهاي كورتكسي (قشري) پيش حركتي[12] است، تأثير مي‌گذارد. و فرمان‌هاي حركتي‌اي صادر مي‌كند كه به افعال اختياري مي‌انجامد. بر اين اساس، شواهد عصب‌پژوهانه گزارش ابزارانگار را به خوبي تأييد مي‌كند، چراكه سيستم پاداش/ارضا به نظر مي‌رسد محدوده‌ای است كه بي‌شك اين كاركردهايي را كه به نحو روان‌شناسي عاميانه به اميال نسبت داده شد را عملي مي‌كند. از زوایای مختلف، مطالعاتی که آسیب واقع در پيشاني مياني قدامي و پسيكوپاتي(جامعه ستيز)[13] را بررسیدند، نشان می‌دهند كه شناخت‌گرايي درباره انگيزه اخلاقي نمي‌تواند تمام داستان باشد: اين نويسندگان استدلال می‌کنند، يا داوري‌هاي اخلاقي كه توسط عقل ساخته شدند ذاتاً برانگيزاننده نيستند (همانطور كه سايكوپت‌ها، كه تعقل بي‌نقص اما عاطفه ناقص دارند، نشان می‌دهند)، يا نمي‌توان درباره سايكوپت‌ها گفت كه داوري‌هاي اخلاقي واقعي مي‌كنند (به خاطر اينكه آنها عاطفه ناقص دارند، نه عقل ناقص). فقط براي بيان يك مسئله‌اي كه در خصوص جلوي ادراكي[14] مطرح شد: جاي تعجب نيست كه شواهد عصب‌پژوهانه مي‌كوشند با دقت تمام از شرح‌های ابزارانگار و شخص‌انگار از انگيزه اخلاقي پشتیبانی كنند، چرا كه به نظر مي‌رسد كه توصيف اصلي از معماري مغز به عنوان ترکیبی از، از ميان ساير حوزه‌ها، حوزه‌هايي چون «سيستم پاداش/ارضا[15]» تا حد زيادي مبتني بر همان شهودهايي است كه در وهله اول مُلهم شرح‌هاي باور – ميلي از استدلال عملي بوده‌است. در واقع، جداسازی مراكز شناختي از مراكز كنشي در عصب‌پژوهي مستقيما، اگر از پيش فرض نگيرد، منعکس کننده نظريۀ باور – میلِ انگيزه اخلاقي است.

 4/ جسي پرايز و شان نيكولز استدلال مي‌كنند كه «عواطف اخلاقي» نقش تعيين كننده‌اي در شناخت اخلاقي ايفا مي‌كنند. با اين حال، كاشف به عمل آمد كه اين مستلزم تلاش بسياري است تا مشخص كند كه آن ادعا دقيقا برابر با چيست. آنها بر اين باورند عاطفه‌گرا درباره داوري اخلاقي‌ طبق معمول بر يك نظريه خاستگاه عاطفي– و يك ذات عاطفي- صحه خواهد گذاشت. برطبق اين برداشت، افراد معمولاً به داوري اخلاقي خودشان براساس عواطف خودشان مي‌رسند، و اين عواطف، به نوبه خود، ذاتي/ضروری هستند براي داوري‌هايي كه مبتني بر آنها هستند يا به خاطر اينكه آنها نقش كاركردي كه اين داوري‌ها در صرفه‌جویی انگيزشي شخص ايفا مي‌كنند را تغيير مي‌دهند يا به خاطر اينكه آنها اجزاء سازنده اين داوري‌ها هستند. عواطف اخلاقي نوعي از عواطف هستند كه به پیوستگی يا نقص هنجارهاي اخلاقي مرتبطند. اگرچه آنها اين ملاك‌ها را ناكافي مي‌دانند، پرايز و نيكولز هنجارهاي اخلاقي را به مثابه هنجارهايي تبيين مي‌كنند كه به طرز عجيب و غريبي معتبر هستند: آنها نسبت به درد كشيدن از و همدردي براي قرباني ...، كمتر وابسته به اوتوريته، و به احتمال زياد موجه هستند. عواطف اخلاقي بسیار متفاوت و گوناگوني وجود دارند. نويسندگان استدلال مي‌كنند كه اينها نمي‌توانند تحويل برده شوند به يك نوع مشخصي از مخالفت /نارضايتي اخلاقي، اما عواطف موافقِ اجتماع مانند همدردي و نگراني[16]/دلواپسي، عواطف خود سرزنش[17] مانند گناه و شرم، ساير عواطف مربوط به سرزنش مانند دلخوري[18]/رنجش و عصبانيت[19]، عواطف اخلاقي مثبت مانند عشق و ستايش/تحسين، عواطف مربوط به جامعه /اجتماع مانند احترام و وفاداري، و عواطف مربوط به خلوص[20] مانند تنفر[21] وجود دارند. همه اين عواطف واجد شرایط اخلاقي بودن هستند تا جايي كه آنها از ملاك‌هایی كه در بالا ذكرشان رفت رضايت دارند و موارد نقض‌هاي اخلاقي را بر پارادايم اطلاق مي‌كنند. فهم مناسبي از مفاهيم «سست[22]» درست – نادرست، گناه و عصبانيت اخلاقي به نظر مي‌رسد از اهميت خاصي برخوردار است، و نويسندگان از مشخصات روان‌شناختي و نقش انگيزشي ايندو عاطفه مركزي بحث مي‌كنند. به رغم اينكه نويسندگان شواهد زیادی برای رابطۀ میان عاطفه و داوري اخلاقي برمي شمارند، و گزارش به لحاظ تجربي آگاهانه‌تر و غني‌تري از عواطف اخلاقي به دست مي‌دهند، آنها به سختی توانستند نشان دهند آنچيزي كه يك عاطفه را حقيقتاً اخلاقي مي‌سازد را ما مي‌توانيم در خود اصطلاحات عاطفه‌گرا بفهميم؛ مستقل از فهمِ پيشيني و مستقل از عاطفه مربوط به چیستی درستي و نادرستي.

 5/ در حالی‌که این سؤال که آيا رفتار مساعدت[23] (مددکارانه) ارزشمند اساساً همواره با دلايل ديگرگروانه برانگیخته می‌شود، يا اساسا همیشه محصول انگيزه خودگروانه است، دست‌كم از زمان افلاطون مورد بحث بوده‌است، اين مسئله در سال‌هاي اخير با رويكردهاي جديد مواجه شد. جان دوريس، استيون استيچ، و اريك رودر گزارش كامل از كار تجربيِ در حال انجامی كه به اين سؤال مي پردازد، به دست مي‌دهند. آنها بر خلاف این دیدگاه، معتقدند که نظريۀ تكامل نور تازه‌ای بر اين بحث مي‌تابند. به ويژه آنها فكر مي‌كنند كه استدلال‌هاي سوبر و ويلسون كه ديگرگروي روان‌شناختي بيشتر از خودگروي در برانگيختن مراقبت والديني مطلوب خواهد بود، ضعيف هستند اگر يكی از عوامل در مفهوم حالات زير باوري[24] باشد. در چنين مدلي اميال نهايي/غايي ما مي‌توانند خودگرا باشند و همواره به نحو قابل اعتمادي رفتار مساعدت پديد مي‌آورند، همانطور كه ما چيزي شبيه باورهاي اصيل(core beliefs) داريم كه استنتاجي از ساير باورهاي ما هستند، اما نه پذيراي (متأثر از) آنها. سپس نويسندگان بحث مفصلي از پروژه بيتسون و همكارانش ارائه مي‌دهند. اين اثرِِ راجع به روان‌شناسي اجتماعي حاكي از فراهم‌آوردن دلايلی در مقابل فرضيه خودگراي خاصي است كه به طور فزاينده‌اي مدافع فرضيه همدلي – خودگروي براي رفتار مساعدت[25] است. نويسندگان مقايسه اين فرضيه را با سه فرضيه خودگرا تحليل مي‌كنند: تحويل تحريك – مخالف[26]، سرزنش خاص – همدلي[27]، و ارضاي/پاداش خاص - همدلي[28]. در انجام چنين كاري آنها معتقدند كه بيتسون و همكاران هنوز صدق فرضيه خودگروي– همدلي را به اثبات نرساندند. با وجود اين، نويسندگان بر اين باورند كه اين کار پيشرفت چشمگيري در بحث از چنين دوامي داشته است، و آنها به شدت اين رويكرد تجربي به اين مسئله (موضوع) را تأييد مي‌كنند.

 6/ در مقاله استدلال اخلاقي، گيلبرت هارمان، كِلبي میسون و والتر سينت آرمسترانگ از آنچه آنها "مدل استنتاجي استدلال اخلاقي"[29] مي‌نامند به عنوان امر به لحاظ تجربي ناكافي انتقاد كردند. معروف‌ترین نظريه روان شناسي كه يك مدل استنتاجي را فرض مي‌گيرد نظريه رشد كلبرگ راجع به داوري و توجيه اخلاقي است، اما نويسندگان همچنين همان دیدگاه را به افلاطون، كانت، و مدافعان سودگروي(فائده گرايي) قاعده‌نگر[30] نسبت مي‌دهند. نويسندگان استدلال مي‌كنند كه مدل استنتاجي به چهار دليل مختلف رد مي‌شود. يك، اين مدل بر شرح غلطي از توجيه اخلاقي[31] استوار است. استدلال اخلاقي استنتاجي (به عبارت دیگر، استدلال برآمده از مقدمه نخست كه يك اصل اخلاقي را مشخص مي‌كند و مقدمه دوم كه مشخص مي‌كند كه آيا آن اصل بر مورد مفروضي اطلاق مي‌شود تا نتیجه‌ای را بدست دهد كه مشتمل بر داوري اخلاقي است) هیچ چيزي در مورد اينكه به چه نوع داوري اخلاقي‌اي مجازيم يا مجبوريم باور كنيم نمي‌گويد، بلكه صرفا درباره اينكه باور كردن مقدمات استدلالِ استنتاجاً معتبر و باور نكردن نتيجۀ ضروري ناسازگار هستند(سخن مي‌گويد). استدلال اخلاقيِ استنتاجي نمي‌گويد كه ما بايد نتيجه را باور كنيم، و همواره دست خود را باز بگذاريم تا صرفا يكی از دو مقدمه را كنار بگذاريم. آنها معتقدند اين خطاست كه فرض كنيم كه فقط برخي مقدمات محتواي اخلاقي دارند و برخي ديگر ندارند، و اينكه دومي اخلاقا بي‌طرف هست، يا بايد باشد. در عوض، آنها استدلال می کنند اين پرسش كه آيا اين اصل (مثلاً اينكه قتل/کشتار خطاست) بر يك مورد مفروضي اعمال مي‌شود (يعني، آيا يك فعل/عمل نمونه‌اي از قتل است) مستقل از ارزيابي اخلاقيِ هر موردی که در دسترس است، نیست. آزمایش‌های جديد، به عنوان نمونه، نشان داده است كه داوري اينكه يك فعل/عمل يا تأثيرات آن که عمدا پديد آورده‌شد، مسير ملاحظات اخلاقي را دنبال مي‌كند نه امور واقع صرف را. سوم، نويسندگان نمونه‌هاي متقابلی ارائه مي‌كنند براي اين ايده كه داوري‌هاي اخلاقي از اصولي همچون «قتل خطا است» ناشي هستند. در برخي موارد اساسي، مي‌توان به لحاظ تجربي نشان داد كه سوژه‌ها/افراد بر افعالی/اعمال مانند موجب مرگ شخص‌شدن حكم نمي‌كنند كه اخلاقا خطاست، به نحوي که بستگی دارد به اينكه آيا آنها نیز آن امور را به مثابه افعال قتل طبقه‌بندي ‌كنند یا نه. چهارم، نويسندگان استدلال مي‌كنند در برابرِ دیدگاه مفاهيمي كه در مدل استنتاجي استدلال اخلاقي دخیلند. آنها معتقدند، معناي مفاهيم توسط تعاريف، برحسبِ شرايط كافي و ضروري متعين نمي‌شود، بلكه توسط بازنمودهای ذهنی از نمونه اصلي (نمونه نخستين)، نمونه‌هاي واقعي، و یا ساير چيزهايي كه محتواي آن از قواعد اخلاقي عقلا فراگير و ساده فراتر مي‌رود. نويسندگان يك جايگزين ممكني را براي مدل استنتاجي نظراً نامطلوب و بسيار مؤيَّد از تجربه طرح مي‌كنند: برداشت – تعادل انديشه‌ورزانه[32]. با وجود اين، آنها استدلال می‌کنند كه هرچند تعادل انديشه‌ورزانه به قدر كافي روان‌شناسيِ استدلال اخلاقي را توصيف مي‌كند، با مشکل مختلفی مواجه است. تغييرات كم در شبكه متعادلِ باورهاي (اخلاقي) مي‌تواند موجب تعديل بزرگی در آن شبكه بشود، در نتیجه موجب می‌شود که حالت تعادل انديشه‌ورزانه بيش از حد شکننده شود.

 7/ «شهودهاي اخلاقي» به تازگی توجه بسیار زیادی را در روان‌شناسي اخلاق به خود جلب كرده است. والتر سينت آرمسترانگ، ليان جوان و فيري كاشمن به ارزیابی این پرسش می‌پردازند كه تا چه حد، شهودهاي اخلاقي مبتني بر يافتگري اخلاقي[33] هستند، و قابل اعتماد‌بودنِ اين شهودات ممكن است مستلزم چه چيزي باشد. پژوهشگران در سنت – كاهنِمان/نوِرسكي[34] طبق معمول تأكيد مي‌ورزند كه داوري‌هاي شهودي متكي بر خطاهاي نظام‌مند هستند، در حالي‌كه روان‌شناسان و فيلسوفان از سنت - گيگرِنزِر[35] به طور معمول علاقمندند به اينكه چگونه مي‌توانيم از شيوه‌هاي شهودي شکل‌گیری– باور[36] استفاده كنيم تا درست‌تر و کارآمدتر بگردند. يافتگري[37] مبتني بر جايگزينی‌هاي وصفي[38] (غالبا ناآگاهانه) است. مردم مي‌كوشند معين كنند كه آيا x هدف – ويژگي p [39] را داراست --- كه پي‌بردن آن دشوار است --- با تلاش براي معين‌كردن اينكه آيا x داراي ويژگي – يافت شناسانه[40] h است --- كه پي‌بردن آن آسان است. اينکه اين متد عموما كارايي خوبي دارند به طور گسترده‌ای پذيرفته شده‌است، اما به سوي شكست مي‌روند، و به شدت چنین است، در شرايط نامتعارف اين قواعد شهودي سرانگشتي مناسب نبوده است. يافتگري در تصميم‌گيري به طور كلي و در تصميم‌گيري اخلاقي به طور خاص ظاهر مي‌شود. در میان فراگيرترين آنها دسترس‌پذيري يافت‌شناسانه و بازنمودگري يافت‌شناسانه است، كه برآورد مي‌كند احتمال چيزي را برحسبِ اينكه آيا به آساني مي‌توانيم به یکی از نمونه‌هاي آن بيانديشيم يا اين بازنمودي از طبقه‌اي از اشيا است كه به آن تعلق دارد. بقيه، يافتگري اخلاقی صريح مشتمل بر فعل/عمل يافت‌شناسانه است (زيان مرسان!)، طبیعت يافت‌شناسانه (طبیعت را دستكاري نكن!)، سلسله مراتب يافت‌شناسانه (منشعب نشويد) يا خيانت يافت‌شناسانه (سرزنش كن، تشويق نكن، فاش كردن حقيقت!) همه اين انواع مختلفِ قواعد ساده كه به سرعت در حال تولید (كمابيش) داوري‌هاي فوري قابل اعتماد هستند، مي‌توانند براي تبيين داوري‌هاي اخلاقي‌یي مورد استفاده قرار گيرد كه ما در زندگي اجتماعي و خصوصي‌مان بدان علاقمنديم. افزون بر این، آنها مي‌توانند كمك كنند تا از خطاهاي نظام‌مندی كه اين احكام در معرض آنها هستند، اجتناب كنيم. چه نوع يافتگري وجود دارد و چگونه آنها قابل اعتمادند تا حد زيادي پرسشي است از پژوهش تجربي مفصل. با وجود اين، چيزي كه اين پژوهش تبيين مي‌كند اين است كه ادعاي اينكه معرفت/دانش شهودي طبق معمول از طريق بينش مستقيم به دست می‌آید معمولا كاذب است. در حقيقت، چنين چيزي وجود ندارد، و آنچه به نظر مي‌آيد فهم بي‌واسطه‌اي از يك حقيقت اخلاقي باشد اغلب بر يك گمراه كننده بالقوه ‌يافت‌شناسانه مبتني است.

 8/ نظريه گرامر/دستور اخلاقي كلي[41] (UMG) به تازگی توجه زيادي را به خودش جلب كرده است. چنانكه از نامش پيداست، بر اين فرض مبتني است كه شباهت‌هاي زيادي بين «نظريه اخلاقي و زبان‌شناسي» وجود دارد. اريكا روئدر و گيلبرت هارمان اين شباهت‌ها را تبيين مي‌كنند و سودمندي آنها را برآورد مي‌كنند. ايده پشت نظريه UMG اين است كه داوري‌هاي اخلاقي تابع اصول اخلاقي خاصي هستند كه --- بسیار شبيه قواعد گرامري زبان --- لازم نیست حتي آگاهانه در دسترس سخنرانان/ داوران ماهر باشند، و اينكه اين قواعدِ تلويحاً بازنموده شده مي‌توانند دليلي (شرحی) باشند براي برخي از محوري‌ترين شهودات اخلاقي. اين نظريه مبتني بر اين فرض است كه داوري‌هاي اخلاقي، به بیان دیگر، داوري‌هاي درست اخلاقي – و خطاي اخلاقي، بر توصيفات ساختاريِ عمل مورد داوري، و گرامر عمل/فعل عمدي و مجازبودنِ اخلاقي بكار گرفته شده در انجام اين عمل متكي باشند. به ويژه، نظريه UMG  مي تواند ربط داده شود به اين پرسش‌ها كه آيا اصول داوري اخلاقي اكتسابي هستند يا ذاتي(فطري)، به انسان فقط اختصاص دارند يا مشترك با ساير انواع، آيا هسته(جوهر) هنجارهاي اخلاقي در مقابل حاشيه (لبه، كناره) وجود دارد، چقدر محتواي اخلاقيات جزئي (شخصي) ثابت يا انعطاف پذير است و، قطعاً، آيا بعضي اصول اخلاقي كلي هستند يا نه. نويسندگان خاطر نشان می‌کنند مسئله نظري‌ای را كه از اهميت ویژه‌ای براي شرح – گرامر اخلاقي[42] برخوردار است: اينكه گاهاً، داوري‌هاي اخلاقي بر توصيفات ساختاريِ يك مورد در دسترس مبتني نيست، بلکه توصيف ساختاري يك فعل (مثلاً، آيا عوارض جانبي صرفا پيش‌بيني شده است يا دانسته و از قصد پديد آورده شده است) مي‌تواند بر برآوردهای هنجاري پيشیني متكي باشد.

 9/ كار جديد در روان‌شناسي اخلاق تجربي شواهد زيادي براي نقش مهمي كه عواطف در داوري اخلاقي ايفا مي‌كنند، فراهم آورده است. در برابر اين پيش‌زمينه رون مالون و شان نيكولز مي‌پرسند آيا هنوز نيازی به ايده قواعد اخلاقي در داوري وجود دارد. آنها از سه معيار اصلي تحقيق كه ظاهرا نقش قواعد را در معرض خطر قرار مي‌دهند، بحث مي‌كنند. اما، در مقابل، آنها استدلال مي‌كنند به نفع مدل ناقل(نيروي عطفي) دوگانه‌اي[43] از داوري اخلاقي غير سودگراوانه (فايده‌باورانه). مدل شهودگراي اجتماعيِ هايدت(Haidt) نشان می‌دهد كه داوري‌هاي ما ناشي از سيستم‌هاي شهودي است به همراه سيستم‌هاي استدلال/استنتاج كنترل‌شده[44] كه شرحی را بعد از عمل فراهم مي‌آورند. نويسندگان معتقدند كه اين كار در تعصب نژادي حاكي از آن است كه سيستم شناختي کنترل‌شده[45] نقش مهمي را در آگاهي از داوري بيان‌شده و تأييد‌شده ما ايفا مي‌كند. آنگاه آنها بحث مي‌كنند از کار (كتاب) بلر(Blair) راجع به وظيفه متعارف/اخلاقي، و تبيين او بر مكانيزم مهار خشونت استوار است. او معتقد است كه داوري‌هاي ما ريشه در نوع خاصي از واكنش عاطفي دارد كه معلول نشانه‌هاي درد و رنج است. همانند مدل هايدت، موضع بلر جايگزين روشني را براي عقل‌گرايي[46] پيشنهاد مي‌كند. با وجود اين، اين پاسخ‌هاي عاطفي براي داوري كافي نيستند، چنانكه ما از همان نوع واكنش به بلایای طبیعی و حوادث برخورداریم. اين مدل كانديداي قابل قبولی را برمي گزيند براي اينكه چرا ما درباره برخي امور معین حكم به بد بودن مي كنيم، ولي دليلي ارئه نمي‌كنيم براي اينكه چرا ما درباره برخي امور معینی حكم به خطا بودن مي‌كنيم. نويسندگان معتقدند كه شيوه طبيعي سروكار داشتن با اين مسئله، استفاده از قواعد است. وقايع خاصي خطا هستند چرا كه آنها به يك قاعده مورد تأييد تجاوز مي‌كنند و آنرا نقض مي‌كنند. سپس آنها از مدل فرايند دوگانه گرين بحث مي‌كنند، كه مسلم مي‌گيرند به طور كلي اينكه در موارد شخصي داوري‌هاي ما معلول عواطف هستند، اما زماني که وضعیت شخصي نيست ما تمايل داريم از دليل براي شكل‌دادن داوري اخلاقي استفاده نماييم. گرين بر آن است كه اگر يك عمل شخصي است براي اينكه مجاز (موجه) باشد بايد سود را به حداكثر برساند. با این حال، نويسندگان به مثال‌هاي متقابل اشاره مي‌كنند و نشان مي‌دهند كه گرايش به قواعد مي‌تواند تبيين ساده‌اي را راجع به اينكه چرا فعل‌هايي مانند دفاع شخصي[47] ، مجازات[48]، و ختنه[49] مجاز (موجه) هستند، به‌دست دهند – در حالي‌كه دليل(شرح) شخصي نمي‌تواند -.... آنها معتقدند كه هر سه مدل چالش به ظاهر موجهي را براي نقش قواعد در تحقق داوري‌هاي اخلاقي فراهم مي‌آوردند، ولي هر سه در قبال نمونه‌هاي متقابل آسيب پذيرند. آنها در جواب مسلم مي‌گيرند مدل ناقل(نيروي عاطفي) دوگانه اي[50] از داوري را كه در آن عواطف و دليل (از طريق قواعد) متحد مي‌شوند تا حكمي را شكل دهند. آنها استدلال مي‌كنند كه اين مدل بهترين تبيين از داده‌ها را فراهم مي‌آورد، و با روی گشاده از نقش قواعد بدين نحو دفاع می‌كنند، بدون رفتن به سوي استدلال بيشتری در مورد نحوه‌اي كه قواعد و عواطف در خصوص مدل خودشان متحد می‌شوند.

 10/
پيروان پي. اف. استراوسن، جوشا كوب و جان دوريس معتقدند كه در بحث از داوري های مسئوليت [51] ما، ما بايد به  عمل متعارف تحسين و سرزنش عطف توجه كنيم --- حركت روش‌شناسانه توسط بسياري اتخاذ شد. اين حركت به نظر مي‌رسد چالش آشكاري با اين فرض پيدا مي‌كند كه نظريه‌هاي مسئوليت نبايد دگرشونده (تغيير كننده/دگرگون گرا) باشند. يعني، اينكه آنها بايد به ملاك‌های مشابهي براي مسئوليت در كليه موارد عطف توجه كنند. آنها معتقدند که شاهد بر این مطلب این است كه مردم در حقيقت به شدت در داوري‌هاي خودشان در مورد مسئوليت دگرشونده[52] هستند، و اين نظريه‌پرداز را بر سر دوراهي[53] نگه مي‌دارد: يا بايد دگرگون‌گرايي[54] را ترك گويد، يا بپذيرد كه نظريه آنها كاملا تباين جدي با داوري هاي متعارف مردم خواهد داشت. نويسندگان با دقت شواهدی برآمده از آزمايش تجربي به دست مي‌دهند تا نشان دهند كه دست كم سه نوع عامل وجود دارد كه بر ملاكي تأثير مي‌گذارد كه مردم بكار مي‌گيرند تا داوري‌هايی در مورد مسئوليت كنند؛ انتزاعيت/ انضماميت[55]، شرايط هنجاري رفتار مورد سؤال، و ارتباط داور با عامل. این معلوم است كه مردم عادي تمايل دارند كه ناسازگارانگار[56] باشند در بحث انتزاعي اراده آزاد، ولي سازگارانگار باشند زماني که بحث امور انضمامي در پيش است. به عنوان نمونه آنها تمايل دارند بيشتر عاملي را سرزنش کنند كه به عملش احساس نزديكي مي‌كند تا به نتيجه طبيعي‌اش(پيامد)، نسبت به  كسي كه احساس نزديكي نمي‌كند، به رغم آنكه هردو فعل كاملا معين هستند. افراد عادي همچنين يك بي‌تقارني (بی تناسبی) مشخصي را بين تخصيص[57] هاي تحسين و سرزنش نشان مي‌دهند زماني که آن برسد به ظرفيت اخلاقي عواملي مانند عوارض جانبي مشهور، فعاليت‌هايي كه با خون گرمي يا خونسردي اجرا مي شود، و فعاليت‌هايي توأم با خشونت در برابر نتايج آشكار. در حالي‌كه ما شايد وسوسه شويم كه پاسخ بدهيم كه عناصر اصلي مسئوليت مانند عليت و قصد[58] بدون تأثير باقي مي‌مانند، نويسندگان در نظر دارند نشان دهند كه اطلاق اين ملاك ها به خودي خود (في نفسه) دگرشونده است. نويسندگان با این پرسش نتيجه مي‌گيرند كه اين دگرگوني‌ها، سؤال از صلاحیت داورها يا اجراي خطاها زماني كه وقت استفاده آن فرا می‌رسد، هستند. آنها بر آنند، اين پرسشي است براي روان شناسي. پرسش فلسفه اخلاقي اين است كه آيا ما بايد برداشت‌هاخودمان را در پرتو اين نتايج بازانديشي كنيم. نويسندگان پيشنهاد مي‌دهند كه يك شيوه معقول پيش رفتن اين است كه فرض كنيم كه تحسين و سرزنش اخلاقي صرفا امور بسیار متفاوتی هستند، و اينكه هیچ دليلي وجود ندارد كه چرا ما به يك سيستم مجزايي از ملاك براي هردوي آنها احتياج داريم. با توجه به ارزش‌هاي نظريه‌هاي دگرشونده، شايد ما بايد به دگرگون‌گرايي[59] توجه كنيم.
 
11/
ماريا مريت، جان دوريس و گيلبرت هارمان یک مرور کلی و بحث جديدي از مجادله موجود بين شكاكان منش[60] و طرفداران مدل اخلاق فضيلت[61] به دست مي دهند. اين فصل با بررسی اجمالی آن مجادله و اینکه چي چيزي در معرض خطر است آغاز می‌شود. موضوع شک‌گرایی منش به مثابه (آزمون) تولن های طرز کار[62] طراحی و صورت‌بندی شد. نویسندگان متذکر شدند که بیشتر واکنش‌ها به موضع شکاکانه مقدمه نخست این صورت‌بندی را به چالش می‌کشد، آنها در طول این خطوط بحث می‌کنند که رفتاری که توسط خصوصیات جدی[63] بدان امر شد نیاز ندارد که به ثبات رفتاری فراگیر منجر شود، طبق معمول این مشروط (مقید) نقش مهم حالات درونی را که توسط مدل اخلاق – فضیلت مورد تأکید قرار گرفت، نادیده می‌گیرد. با وجود این، نویسندگان در نظر دارند دارند بر روی «شکل گرفتن تأثیرات»[64] کار کنند تا بپرسند که آیا عملکردهای شناختی درونی از عوامل وضعیتی[65] در امانند. آنها همچنین به تجربیات (آزمايشات) میلگرام اشاره مي‌كنند به عنوان نمونه‌ای از اینکه چگونه بخشی از استدلال عملی[66] که توسط ارسطوگروان جدید[67] توصیف شده است آشکارا رخ نداد. نویسندگان اصطلاح (واژه) گسست اخلاقی[68] را برای رویدادی (پدیده) وضع کردند که در آن رفتار یک عامل (کنشگر) در سازگاری با هنجارهای اخلاقی‌اي که آنها می‌توانند به نحو معقولی بپذیرند، موفق نیست. آنها وظیفه تبیین گسست اخلاقی را خودشان تنظیم می‌کنند. تلاش‌ها برای عقلانی‌کردن نتایج تجربی‌ای که در آزمايشات وضعیت‌باور[69] یافت شد حاکی از یک یا دو ویژگی کلیدی روان‌شناسی عامل[70] است که مبین گسست بین رفتار و  ایدآل فرضی[71] خواهد بود. به عنوان نمونه، سابین و سیلور از ترس از دستپاچگی[72] به مثابه عامل محرِّک ورای رفتار غیرمنتظره یاد می‌کنند. نویسندگان معتقدند که در حالی‌که ممکن است این مورد تاحدی کارآمد باشد، ولی برای بسیاری از تجربه‌ها تبیینی به دست نمی‌دهد. در عوض آنها می‌خواهند نقطه نظر دیگری را پیش نهند. آنها برآنند که نقطه مهم بحث این است که چگونه روابط متقابل ميان عامل‌های/کنشگر وضعیتیِ اخلاقا اعتباری و گرایش مردم به واکنش نسبت به آنها قابل تبیین است. آنها بر گرایش‌های به واکنش غیرشخصی تمرکز می‌کنند، که به نحو گسترده‌ای مستقل از تعهدات ارزشی عامل/کنشگر عمل می‌کند. آنها گمان می‌کنند، در وضعیت‌های اخلاقیِ ظاهری عامل کلیدی که باید تبیین شود قطع توجه دیگر-محور[73] است. نویسندگان برداشتی از دلیل تجربی به دست می‌دهند که نشان می‌دهد که بسیاری از فرایندهای انگیزشی و شناختی مهم از حیث التفاتی[74] نشأت نمی‌گیرند، و اینکه توجه دیگر–محور غالبا متأثر از چنین فرایندهای نظارت‌نشده[75] است. آنها معتقدند که یک ناسازگاری[76] ميان تعهدات هنجاری تأییدشدۀ عامل، و فعالیت‌های آنها موجود است. آن به این خاطر است که رفتار آنها متأثر از فرایندهای اتوماتیکی است که آنها اغلب از آنها بي‌خبرند. این فعالیت برای مدل اخلاق–فضیلتِ استدلال عملی مشکل آفرین است. آنها با بحث از برخی اقدامات اصلاحی برای مقابله کردن با این ناسازگاری این فصل را به پایان رساندند.
 
12/
والری تیبریوس و الکساندرا پلاکیاس در صددند گزارشی از سعادت[77] ارائه دهند که بتواند هم پدیدارهای تجربی‌ای که می‌توان در زندگی مردم دیده شوند و فهمیده شوند را برگزیند، و هم معنی داشته باشد که بسط داده شود. اینها ملاک‌های بسامدی تجربی و اهمیت/اعتبار هنجاری هستند. آنها بحثشان از سعادت را در حوزه جدید «روان‌شناسی پوزيتيو»[78] مستقر می‌کنند، و یک حوزه اساسی از تحقیق در این زمینه را اشغال می‌کنند: دفاع از ماهیت شادی، رفاه/خوب بودن، یا شکوفایی[79]. سه الگوی (پارادایم) پژوهشی مشخصی در این حوزه وجود دارد؛ نظریات لذت‌گرایانه، سعادت‌گروانه[80] و رضایت زندگی[81]. نویسندگان، برخی پژوهش‌های جالب را که بر نظریات سنتی لذت‌گرایانه ایراد وارد می کردند[82] برمی شمارند. آثاری در مورد نحوۀ سازگاری ما با تغییرات می‌تواند به کار آید تا به حداکثر رساندن لذت به عنوان اصل راهنمای عمل[83] را تضعیف کنیم، به عنوان مثال، به عنوان پاسخ‌های واقعی به تصمیم‌گیری‌های ما غیر قابل‌ پیش‌بینی(غیر منتظره) هستند. افزون بر این، آنها استدلال می‌کنند که نظریات لذت‌گروانه با اعتراضاتی مواجه است به اینکه آنها نمی‌توانند بین انواع مختلف لذت تمییز بگذارند. نظریات سعادت‌گروانه  این اعتراض را با گره زدن رفاه[84] به نیازهای حیاتی از میان برمی دارد. با این وجود، آنها نیروی هنجاری‌شان را برآمده از نظریات دیگر می‌دانند. تا جایی که آنها مشاوره جالبی را دربارۀ چگونه زندگی‌کردن به دست می‌دهند، این همینطور است، چرا که ما می‌خواهیم، ترجیح دهیم، یا به فکر اشیائی هستیم که سعادت‌گروی[85] به ما می‌گوید که به آنها نیاز داریم. نظریۀ رضایت زندگی بر آن است که رفاه عبارت است از ارزیابی مثبتِ همه جانبه یا حمایت از زندگی یک فرد. این پایۀ رفاه را در هنجارهای سوژه قوی می‌کند، و می‌تواند شرحی از اینکه چگونه لذت‌های مختلف به نحو مختلفی به شمار می‌آیند ارائه نماید. با وجود این، این مطلب با مشکل خاص خود مواجه است: آن باید همه پاسخ‌ها/واکنش‌های مثبت به شرایط زندگی یک فرد را به نحو مساوی معتبر در نظر بگیرد. این مشکل ناشي از کار تجربی‌ای است که نشانگر این است که ما داوری‌های ثابتی از رضایت زندگی نکردیم. به ویژه، داوری‌های ما متأثر است از دسترس‌پذیری اطلاعات، چگونگی استفاده  از این اطلاعات در داوری، ادراک یک فرد از هنجارهای اجتماعی، و خلق‌وخوی یک فرد. نویسندگان معتقدند که دوام و ثباتی باید وجود داشته باشد، زمانی که ما حوزه های خاصی از اهمیت را شناسایی می‌کنیم. داوری‌های ما از اينكه چگونه اينها ارتباط شدیدي با داوري‌هاي ما از رفاه فراگیر برقرار مي‌كنند. اما این هنوز مبهم است که آیا داوری‌های ما از رضایت زندگی به نحو هنجاری دلبخواهی هستند. بقیه این فصل اختصاص به بسط و دفاع نویسندگان از گزارش‌شان از «رضایت زندگی مبتنی بر ارزش‌ها» دارد، که پیشنهاد می‌کند که رفاه رضایت همراه با شرایط فراگیر یک فرد از زندگی است که براساس استانداردهای ارائه‌شده توسط ارزش‌های یک فرد، ارزیابی شدند. طرز تلقی‌های واقعی یک شخص از رضایت زندگی به عنوان رفاه به شمار می‌آیند، جز اینکه آنها تضعیف شدند چرا که آنها متأثر از عوامل نامربوطی هستند که هیچ ربطی به آنچه فرد بدان فکر می‌کند ندارد، یا به دلیل آنکه شخص درباره ابژه‌های فکر خود بی‌اطلاع است، یا به دلیل اینکه آنچه شخص می‌گوید که او بدان فکر می‌کند خیلی کم با طبیعت (ماهیت) عاطفی او سازگار است.

 13/ در «نژاد و شناخت نژادی»، دانیل کلی، ادوارد مَکری و رُن مالون امکان دوتا از طرح های هنجاری مهمی را دربارۀ چگونگی ارتباط ما با طبقه‌بندی نژادی ارزیابی کردند. آنها معتقدند که روی هم رفته، بینش‌های روان‌شناختی در طبیعت/ماهیت شناخت نژادی فراموش شده‌است، و تلاش می‌کنند تا چگونگی جبران این غفلت را طرح کنند. کل بحث با توجه به پیشینۀ اجماع هستی‌شناختی شکل می‌گیرد: این مطلب به شدت مورد توافق است که «نژادپرستی افراطی» اشتباه است، و اینکه هیچ اساس زیست‌شناختیی برای طبقه‌بندی‌های نژادی به هیچ معنای غیرسطحی[86]  وجود ندارد. با وجود این، این شدیداً مورد اختلاف است که چگونه به این تشخیص واکنش نشان داده می‌شود. حذف‌گرایان[87] در پی آنند که، در کل، طبقه‌بندی نژادی را نادیده بگیرند. آنها معتقدند که چیزی مانند نژاد وجود ندارد، یعنی آن مفهومی تحمل‌ناپذير است و هزینه‌های استفاده از آن به مراتب (از هر نظر که بگویی) اهمیت بیشتری از فواید آنها دارد. از سوی دیگر، محافظه‌کاران معتقدند که طبقه‌بندی‌های نژادی نباید کاملاً کنار گذاشته شود، بلکه فقط تا حدی که آنها نگرش‌های نژادپرستانه را تسهیل کنند. تا اندازه‌ای که آنها مناسب مبنای ادراکی روابط قومی غایت و همبستگی باشند، آنها باید حفظ شوند.    هم حذف‌گروی و هم محافظه‌کاری آموزه‌های هنجاری هستند. به این ترتیب، آنها ارتباطی با فکت‌هاي روان‌شناختی توصیفی فی‌نفسه ندارند، اما با اصلاح اجتماعی مرتبطند. با این وجود، روشن است که برای اینکه یک هدف هنجاری، به طور کل، امیدوارکننده باشد، باید معقول باشد. بیشتر تحقیقات اخیر دربارۀ پایه‌های روان‌شناختی طبقه‌بندی نژادی می‌توانند به دسته‌بندی جزئیات این مسئله کمک کنند، و شاهدي را برای اینکه آیا فرد می‌تواند شناخت نژادی را کنار بگذارد یا همیشه به آن به شیوۀ غیر نژادپرستانه بپردازد، به ‌دست دهند. نویسندگان این شاهد را مورد بررسی قرار می‌دهند که تعصب‌هاي نژادی چگونه قوی و سرکش و در عین حال ظریف، طولانی، ضمنی، و صریح می تواند باشند، و اندازه ای که این یافته های بر آن مبتنی هستند چقدر با تعصب‌ها و تفکرات نژادپرستانه نخستینی که مردم دارا هستند، در ارتباط است. رویکرد طبیعت‌گروانه‌ای که توسط این کتاب اختیار شده هم یکی از فضایل مهم آن است و هم رذائل: فضیلت است، تا اندازه‌ای که روان‌شناسی اخلاق را قادر می‌سازد تا به نحو تجربی بین ادعاهای فلسفی انتزاعی داوری کند، و تصمیمی اتخاذ کند که کدامیک از آنها بیشتر و کدامیک کمتر به نحو تجربی پذیرفتنی هستند. با این وجود، این به رذیلت تبدیل می‌شود زمانی که شروع کند تا داده‌های تجربی را همانطور که هستند بپذیرد و انتقاد به فرض‌های ادراکی را متوقف کند و مبالغه کند دربارۀ لوازم یافته‌هایی که، به تساوی، توسط روان‌شناسانی که به نحو تجربی کار می‌کنند و فیلسوفانی که به نحو ادراکی کار می‌کنند، ساخته شدند. گفته شده؛ ما فکر می‌کنیم که هندبوک روان شناسی اخلاق منبع مفیدی‌ست برای هر کسی که در این زمینه کار می‌کند، و راهنمای ارزشمندی برای دانشجویان پیشرفته از هر دو رشته فلسفه و روان‌شناسی خواهد بود که مایلند خودشان را علاقمند به این رشته به سرعت در حال رشد و جالب بکنند.
براي دانلود کتاب اينجا را ببينيد:

كتابي درباره روان شناسي اخلاق+دانلود

 اين متن ترجمه‌اي است از:

The Moral Psychology Handbook // Reviews // Notre Dame

 [1] Multi-system Moral Psychology[2] consequentialist [3] moral dilemmas [4] mood induction [5] instrumentalist [6] desired end [7] cognitivist [8] sentimentalist [9] personalist [10] reward system [11] motor cortex [12] pre-motor cortical areas [13] psychopathy and ventromedial prefrontal damage [14] conceptual front [15] reward system [16] concern [17] self-blame [18] resentment [19] anger [20] purity-related emotions [21] disgust [22] thin [23] helping behavior [24]. Subdoxastic [25] helping behavior [26] 'Aversive-Arousal Reduction' [27] 'Empathy-Specific Punishment' [28] 'Empathy-Specific Reward' [29]. 'deductive model of moral reasoning [30] rule-utilitarianism [31] moral justification [32] the reflective equilibrium-account [33] moral heuristics [34] Kahneman/Tversky-tradition [35] Gigerenzer-tradition [36] belief-formation [37] Heuristics [38] attribute substitutions [39] target-property P [40] heuristic-property H [41] The theory of universal moral grammar [42] moral grammar-account [43]. dual-vector model [44] controlled reasoning systems [45] controlled cognitive system [46] rationalism [47] self-defense [48] punishment [49] circumcision [50] dual-vector model [51] responsibility judgements [52] variantist dilemma [53] [54] variantism [55] atrbsactness/concreteness [56] incompatibilist [57] assignation [58] causation and intention [59] variantism [60] character skeptics [61] virtue-ethical model [62] modus tollens [63] robust traits [64] framing effects [65] situational factors [66] practical reasoning [67] neo-Aristotelean [68] moral dissociation [69]. situationist [70] agent's psychology [71] presumed ideal [72] fear of embarrassment [73] other-oriented attention [74] intentional direction [75] unsupervised [76] incongruency [77] well-being [78] positive psychology [79] flourishing [80] Eudaimonic = happiness [81] life-satisfaction [82] problematize [83] action guiding principle [84] well-being [85] eudaimonism [86] non-trivial sense [87] Eliminativist
---------------------
 مطالب مرتبط:
مروري بر كتاب "روان شناسي اخلاق جلد اول "
مروری بر كتاب روان شناسی اخلاق، جلد 2
مروری بر كتاب روان شناسی اخلاق جلد 3

دايرة‌المعارف‌ دين و اخلاق ويراسته جيمز هيستينگز




از جمله دستاوردهاي دين- اخلاق شناسي جديد مي‌توان از اثر سترگ سيزده جلدي ويراسته (Encyclopedia of Religions and Ethics) دايرةالمعار ف دين و اخلا ق جيمز هيستينگز ( 1852  1922 م .) روحاني مسيحيت شناس اسكاتلندي نام برد كه در فاصله سال‌هاي 1908  1926 منتشر شده و ارائه كننده دستاورد كوشش هاي دين پژوهان قرون نوزدهم و هجدهم بوده است.
دايرةالمعارف دين و اخلاق نه تنها مسائل مذهبي را پوشش مي‌دهد بلکه هزاران مقالات خوب ديگر را نيز دربرمي‌گيرد، من جمله فرهنگ عامه، اسطوره، آيين، انسان‌شناسي، روان‌شناسي، و غيره. اين دايرةالمعارف در ابتدائا توسط T&T کلارک/ T&T Clark در ادينبورگ و پسران چالرز اسکريبنر/ Charles Scribner's Sons در ايالات متحده منتشر شد.

عناوين مجلدات:

1/ الف – هنر ( AArt)
PDF

2/ آرتور – بانيان ( ArthurBunyan)
PDF

3/ مراسم تدفن – اعترافات ( BurialConfessions)
PDF

4/ مراسم تاييد – درام ( ConfirmationDrama)
PDF

5/ فيخته– دراويدي (DravidianFichte)
PDF

6/ داستان - هیکسوس ( FictionHyksos)

PDF

7/ سرودها – آزادي
( HymnsLiberty)
PDF

8/زندگي و مرگ – ملا ( Life and DeathMulla)
PDF

9/ فریژین‌‌ها (فریگيه) – مانداس ( MundasPhrygians)
PDF

10/ آيين مقدس – رسم( PictsSacraments)
PDF

11/ فداکاري/قرباني – سودرا ( SacrificeSudra)
PDF

12/ رنج – زوئينگلي ( SufferingZwingli)
PDF

13/ فهرست (Index)
PDF

All Files: HTTPS

پنج كتاب (2)



Ethics

The Fundamentals
 Julia driver
wiley Blackwell

بنيادهاي اخلاق
جوليا رابرتز استاد فلسفه در كالج دارتموت است كه پيش از اين كتاب‌هايي همچون فضيلت ناآسان (2007) و روان‌شناسي اخلاق (2006) را در كنار مقالات بي‌شماري به‌چاپ رسانده كه در نشريات معتبر علمي انتشار يافته‌اند. در اين كتاب او به مفاهيم و مباحث كليدي در نظرية اخلاق پرداخته و رويكردهاي فلسفي به اخلاق را مورد توجه قرار مي‌دهد. اخلاق فضيلت، اخلاق كانتي، نظرية اخلاق الاهي و اخلاق فمينيستي از جملة آن‌ها هستند. كتاب در زمرة مجموعه‌اي به‌چاپ رسيده كه «بنيادهاي جديد فلسفه» نام گرفته است. مثال‌هاي واقعي از ميان آثار فيلسوفان و اراية منابع مفصل در پايان هر بخش از ويژگي‌هاي خاص كتاب است كه 192 صفحه دارد و به متن درسي دانشگاهي تبديل شده است. شيوة كار نويسنده به اين صورت است كه با طرح سئوالات اساسي در حوزة اخلاق و با ارجاع به آثار تاريخي كهن و جديد، نمونه‌هاي درخشان و واقعي به‌دست داده و در پي يافتن پاسخ برمي‌آيد. چه چيز درست است و چه چيز غلط است؟ و مهم‌تر از آن چه عواملي باعث مي‌شوند كه يك چيز درست يا غلط باشد؟ آيا قوانيني هستند كه به‌صورت جهاني عمل مي‌كنند يا برخي اعمال در برخي جاها درستند و در جاي ديگر خطا قلمداد مي‌شوند. نويسنده بدين ترتيب به مباحثي همچون نسبيت اخلاقي و اخلاق فضيلت ورود مي‌كند و مفاهيم كليدي در فلسفة اخلاق را وامي‌كاود. كتاب از ده فصل، يك مقدمة و يك نمايه عام تشكيل شده و منابع مهمي در پايان هر فصل، مرتبط با موضوع به‌دست داده شده است. فصل اول با عنوان «چالش‌هاي يونيورساليزم اخلاقي» در حقيقت مفهوم جهاني اخلاق و فراگيري آن را به بحث مي‌گذارد. در فصل دوم «خدا و سرشت بشري» مورد توجه قرار گرفته و ارتباط دين و اخلاق در دستور كار قرار مي‌گيرد. «فايده باوري كلاسيك» عنوان فصل سوم كتاب است و فصول بعدي به ترتيب عبارتند از «نتيجه باوري جديد»، «اخلاق كانتي»، «نظرية قرارداد اجتماعي»، «احساس باوري»، «اخلاق فضيلت»، «اخلاق فمينيستي»، و «نيهيليسم اخلاقي».

An Introduction to Ethics
John Deigh
Cambridge University Press

درآمدي براخلاق
اين كتاب را انتشارات دانشگاه كمبريج در سال 2010 و در 254 صفحه به چاپ رسانده است. محور اصلي كتاب را آثار اخلاقي بزرگ در فلسفة غرب تشكيل مي‌دهد. نظريه‌‌هايي كه از زمان ارايه تاكنون همچنان اهميت خود را حفظ كرده‌اند و در محافل علمي مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرند. در واقع مي‌توان گفت در اراية نظريه‌هاي مهم اخلاقي در فلسفة غرب، اين كتاب مي‌تواند به‌عنوان يك منبع موثق مورد رجوع قرار گيرد. نويسنده استاد فلسفه و حقوق در دانشگاه تگزاس است و آثاري همچون منابع اضطرار اخلاقي (1996)، احساس، فضيلت و قانون (2008)، دستينة اكسفورد براي فلسفة حقوق جنايي (2011)، رسالات فلسفي (2013)، اخلاق و فرديت: رسالاتي در روان‌شناسي اخلاق (1992) از جمله تلاش‌هاي علمي او محسوب مي‌شوند. همچنين سردبيري نشرية بين‌المللي فلسفة اجتماعي، سياسي و حقوقي در شماره‌‌هاي متعدد آن و ويراستاري مجموعه آثاري در اخلاق، فلسفه و حقوق در كارنامة او ثبت شده است.
كتاب البته براي دانشجويان مقطع كارشناسي نوشته شده، اما متن آن به‌گونه‌اي است كه به كار ديگر علاقه‌مندان غيرمتخصص نيز خواهد آمد. آن گونه كه در پشت جلد كتاب آمده اساتيد و نشريات بسياري به تحسين آن پرداخته‌اند و دانشگاه‌هاي كاليفرنيا و ريچموند آن را به‌عنوان منبع درسي معرفي كرده‌اند. توسعة تاريخي نظريه‌هاي اخلاقي با تأكيد بر ديدگاه‌هاي مهم مثل كمال‌گرايي، لذت باوري، خودمداري، و فيلسوفان سنت غرب مثل افلاطون، ارسطو، اپيكور، هابز، جان استوارت ميل وكانت از ويژگي‌هاي بارز كتاب است. اما شايد بتوان يكي از نقايص آن را عدم توجه جدي به‌نظام اخلاقيِ پساكانتي عنوان كرد اگر چه در پايان كتاب اگزيستانسياليسم و اَبَر اخلاق تا حدي مورد واكاوي قرار گرفته است.
كتاب از هفت بخش اصلي تشكيل شده كه هر كدام بخش‌هاي فرعي‌تري را در بر مي‌گيرند. ضمايم چندگانه، منابع مورد استفاده، منابعي براي مطالعة بيشتر و نمايه پايان‌بخش كتابند و عناوين آن به ترتيب از اين قرار است: اخلاق چيست؟ خودمداري، سود باوري، قانون اخلاقي، اخلاق كلاسيك، تصميم‌گيري، دلايل عملي، اخلاق افلاطوني و ارسطويي، نظرية مدرنِ قانون طبيعي، نظرية اخلاقي كانت، روان‌شناسي اخلاقي، اخلاقِ اگزيستانسي.

Ethics
History, Theory, and
contemporary Issues
Steven M.Cahn & Peter Markie
University of Miami

اخلاق: تاريخ، نظريه و مسائل معاصر
سه كتاب در يك كتاب. اين اثر مجموعه‌اي است از 67 رساله كه در سه فصل تدوين شده و فلسفة اخلاق را در طي 2500 سال نظريه پردازي مورد بررسي قرار مي‌دهد. فصل اول با عنوان منابع تاريخي، محدودة زماني از يونان باستان تا قرن بيستم را در برمي‌گيرد. انديشة كلاسيك از افلاطون و ارسطو گرفته تا ديدگاه‌هاي متفكران قرون وسطا همچون اگوستين و اكويناس و نظريه‌پردازان مدرن همچون هابز، باتلر، هيوم، كانت، بنتام و جان استوارت ميل و حتي كساني همچون نيچه، آلبركامو و سارتر در همين بخش ارايه شده است. فصل دوم نظرية مدرن اخلاقي نام گرفته و بسياري از مهم‌ترين رسالات در قرن گذشته را در برمي‌گيرد. بحث در مورد فايده باوري، خودمداري، كانت گرايي و نسبيت‌گرايي با گزيده‌هايي از آثار فوت، برنت، ويليامر، وُلف، مور، راس، آير، استيونسن، باير، آنسكام، ماكي، گاتير و ديگران ادامه مي‌يابد. زبان اخلاقي، قضاوت اخلاقي، مفهوم عدالت (راولز)، حق (فينبرگ) و نسبيت فرهنگي (راشلر) و نيز اخلاق فمينيستي در اين بخش مطمح نظر قرار گرفته است. در فصل سوم كه مسائل جديد اخلاقي نام گرفته، موضوعاتي مثل سقط جنين، اُتانازي، آزادي زنان، حقوق حيوانات، محيط‌زيست باوري و شكنجه و نيز دو رسالة ‌دربارة مرگ و معناي زندگي به‌ دست داده شده. از جمله آثاري كه در اين كتاب مورد بحث و بررسي قرار گرفته يكي «تبارشناسي اخلاق» فردريش نيچه است، ديگري «لوياتان» اثر توماس هابز و «رساله در طبيعت بشر» اثر ديويد هيوم. همچنين نظرياتِ كساني همچون جان مك دول، كريستين كرسگارد، اليوت سوبر، هنري شو، دانيل هيل، توماس ناژل و ريچارد تايلور به تفصيل در دسترس قرار گرفته است. «اخلاق: تاريخ، نظريه و مسائل معاصر» كتابي است شگفت‌انگيز كه در موضوعات مختلف مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در حقيقت يك كتاب مرجع است كه با گزينش خوب آثار كلاسيك و جديد در حوزة فلسفة اخلاق، دانشجويان را از چندين كتاب مشابه بي‌نياز مي‌سازد. در عين حال، يك اثر تطبيقي محسوب مي‌شود كه رويكرد به اخلاق در سنت غرب را در يك مجموعة كامل و استاندارد در دسترس قرار داده است.
دربارة ويراستاران اثر بايد گفت كه استيون م.كاهن استاد فلسفه در دانشگاه نيويورك است و پيتر ماركي نيز در دانشگاه ميسوري به تدريس فلسفه اشتغال دارد. از ميان فصول متعدد اين كتاب، مي‌توان به ‌عناوين زير اشاره كرد: دفاع از سقراط، فايدون، جمهوري، اخلاق نيكوماخوس، اپيكوريان، اگوستين، اكويناس، توماس هابز و لوياتان، ژوزف باتلر و پنجاه موعظه، ديويد هيوم و رساله در سرشت بشري، كانت و متافيزيك اخلاق، جرمي بنتام و درآمدي براصول اخلاقي، جان استوارت ميل و لذت باوري، نيچه و تبارشناسي اخلاق، آلبركامو و اسطورة سيزيف، ژان پل سارتر: اگزيستانسياليسم، اومانيسم است، راس: خير و شر، آير: زبان، حقيقت و منطق، كورت باير: نقطه نظر اخلاقي، آنسكام: فلسفة مدرنِ اخلاقي، مور، پريچارد، استيونسن، سرشت و ارزش راستي، خودمداري روان شناختي، نظرية عدالت، نقد لذت باوري، قضاوت اخلاقي، شك‌انديشي دربارة دليل عملي، چالش‌هاي نسبيت‌‌گرايي فرهنگي، مارتانوسبام: رويكرد ارسطو به اخلاق، ويرجينيا هلد: اخلاق فمينيستي، سوزان ولف: قديسين اخلاق گرا، دفاع از سقط جنين: درست يا غلط؟، مرگ خود خواسته، پرونده‌اي براي حقوق حيوانات، مسائل فلسفي محيط‌زيست باوري، دانيل‌هيل: دفاع از خود و شكنجه و...

Ethics For the New Milennium
 Dalai Lama
River head Trade

اخلاق براي هزارة جديد
اين كتاب را تنزين گياتسو، چهاردهمين دالايي لاما، رهبر سياسي و معنوي تبت نوشته است. او به خاطر تلاش‌هاي بي‌وقفه در زمينة حقوق بشر و صلح جهاني، جايزة صلح نوبل، جايزة آلبرت شوايتزر و جايزة والنبرگ را از آن خود كرده و از شهرت و محبوبيت‌ جهاني برخوردار است. در اين كتاب او مي‌كوشد نشان دهد در جهان مدرن‌ما كه خشونت و بي‌توجهي به رنج ديگران از ويژگي‌هاي اصلي آن است، مي‌توان از گونه‌اي اخلاق سخن گفت كه با مقتضيات دوران مدرن سازگار است. اخلاق مورد نظر دالايي لاما البته بيشتر بر اصول جهاني متكي است تا قوانين منطقه‌اي يا قومي. او معتقد است بقاي ما نيز در گرو پاي بندي به همين اصول اخلاقي است و هدف اصلي اين اصول شادكامي همة افراد و احترام به‌همة عقايد ديني است. در جايي از كتاب، دالايي لاما مي‌گويد اگر همواره توجه داشته باشيم كه همة ما در زندگي به‌صورت متقابل به يكديگر وابسته‌ايم، شفقت، سخاوت و رواداري ما نيز بيشتر خواهد شد. او مي‌گويد: كتاب من يك اثر ديني نيست بلكه بيشتر مباحث اخلاقي و ارتباط آن با روابط اجتماعي را مدّ نظر قرار مي‌دهد. شادكامي انسان با اخلاقي رفتار كردن پيوند مستقيم دارد. او از تجربيات شخصي خود سخن مي‌گويد، بنيادهاي اخلاق را برمي‌شمارد و چگونگي تاثير‌گذاري آن بر افراد را وامي‌كاود. آن‌گاه به مباحث دنياي جديد مثل شبيه‌سازي و ثروت اندوزي پرداخته و مسائلي همچون عدم خشونت و مسئوليت‌پذيري را در دستور كار خود قرار داده است. دين، علم، آموزش و پرورش، محيط‌زيست، محدوده‌هاي تاريخي و قانون طلايي از جمله مسائل مطرح شده در اين كتاب هستند كه او در كنار مفاهيمي همچون ماترياليسم، سرمايه‌داري، خشونت، جنگ طلبي و تروريسم به توضيح آن‌ها مي‌پردازد.
نشرياتي همچون واشنگتن پست، لس آنجلس تايمز و سان فرانسيسكو كرونيكل با نقد و بررسي اين كتاب و ارائه بخش‌هاي كوتاهي از آن، به تحسين آن پرداخته‌اند و پيام نويسنده را تازه و شفقت‌آميز ناميده‌اند. دالايي لاما كتاب‌هاي زيادي نوشته كه هنر شادكامي (2009)، اخلاق جهاني (2011)، راهي به‌سوي زندگي معنادار (2003)، جهان در يك اتم: همگرايي علم و معنويت (2006) از جملة آنها به‌شمار مي‌روند. اخلاق براي هزارة جديد 237 صفحه است  و از فصول زير تشكيل شده: مقدمه، بنيادهاي اخلاق، جامعة مدرن و جست‌وجوي براي شادكامي انسان، نه جادو نه راز، سرشت واقعيت، بازتعريف هدف، احساس متعال، اخلاق و خرد، اخلاقِ خويشتن داري، اخلاق فضيلت، اخلاق شفقت، اخلاق و رنج، نياز به‌بصيرت، اخلاق و جامعه، مسئوليت جهاني، سطوح تعهد، اخلاق در جامعه، صلح و بصيرت، نقش دين در جامعة مدرن.

Ethics: The Essential writings
Gordon Marino
Modern Library

مكتوبات اصلي در اخلاق
اين كتاب در 640 صفحه به ويراستاري گوردن مارينو به چاپ رسيده. او فيلسوف و استاد دانشگاه است و پيش از اين كتاب‌هايي همچون نوشته‌جات اساسي اگزيستانسياليسم (2004)، راهنماي كمبريج كركگار (1997)، كركگار در عصر جديد (2001)، تخيل و اراده در ايمان كركگار (2005) را منتشر كرده است. كتاب به دو بخش اصلي تقسيم شده است. از افلاطون تا كركگار و انديشمندان مدرن. كل اثر شامل بيست و هشت فصل است و از آراي افلاطون تا نظريات سوزان وُلف و تام ريگن را در برمي‌گيرد.

Being Good
A short introduction to Ethics
 Simon Blackburn
oxford university press

خوب بودن: درآمدي كوتاه براخلاق
كتابي در 172 صفحه، اثر سميون بلك بورن استاد فلسفة دانشگاه كمبريج، نويسندة «واژه نامة فلسفه اكسفورد» و صاحب اثر پرفروش «انديشه». كتاب از سه بخش اصلي و بيست و يك قسمت فرعي تشكيل شده و مطالب زير را در برمي‌گيرد: 1- هفت تهديد براي اخلاق: تهديد مرگ خدا، تهديد نسبيت باوري، تهديد خودمداري، تهديه نظرية تكامل، تهديد عليت باوري و بي‌فايده‌گي، تهديد مطالبات بي‌دليل، تهديد آگاهي دروغين، 2- برخي مفاهيم اخلاقي: تولد، مرگ، آرزو و معناي زندگي، لذت، بزرگ‌ترين شادكامي، آزادي از بدي‌ها، آزادي و پدرسروري، حقوق و حقوق طبيعي. 3-  بنيادها: دلايل و بنيادها، ارادة زندگي و خوب رفتار كردن، قراردادها، نقطه نظرات مشترك، تنازعات.

منبع:

معرفي كتاب‌هاي خارجي /مرضيه سليماني

پنج كتاب اخلاقي (1)

The Elments of Moral Philosophy
James Rachels,Stuart Rachels
MC Graw-Hill

عناصر فلسفه اخلاق
جيمز راشل، فيلسوف اخلاق برجسته آمريكايي، دانش آموخته دانشگاه‌هاي ريچموند، نيويورك، ميامي، دوك و آلاباما و استاد ممتاز در دانشگاه بيرمنگام و متخصص اخلاق مرگ و ارزش زندگي است. او با همكاري استوارت راشل، استاديار فلسفه  دانشگاه آلاباما و نويسنده مسائل اخلاق (2009) كتاب درسي عناصر فلسفه اخلاق را در 224 صفحه و در سال 2011 تأليف كرده است. نويسندگان عنوان مي‌كنند كه فلسفه اخلاق شاخه‌اي است از فلسفه كه به استدلال درباره پرسش‌هاي بنيادين اخلاقيات مي‌پردازد. درستي و نادرسي امور، شناخت امور خير و شر و بازشناسي فضايل، مسائل بنيادين اخلاق را تشكيل مي‌دهند. پرسش از اين مسائل بنيادين منجر به شكل‌گيري دو حوزه نظري مي‌شود: فرا اخلاق و اخلاق هنجاري. فلسفه اخلاق اين دو حوزه را شامل مي‌شود. فلسفه اخلاق يكي از رويكردهاي علم اخلاق است و بدون در نظر گرفتن نقش و اهميت آن و پيش كشيدن سؤالاتي كه اين حوزه از فلسفه مطرح مي‌كند، نمي‌توان فهم كاملي از اخلاق و اخلاقيات كسب كرد. در جايي ديگر از كتاب مي‌خوانيم: فلسفه اخلاق در شرايط بحراني يا فوري بيش از ديگر علوم انتزاعي به دادمان نخواهد رسيد اما مطمئناً اصول و مسائل اخلاقي كه توسط فلسفه اخلاق مورد بررسي قرار مي‌گيرند، مي‌توانند به صورت پيشيني بسياري از رخدادها را ممكن و يا غيرممكن سازند. كتاب از سيزده فصل كلي و بخش‌هاي متنوع فرعي تشكيل شده است كه عناوين و سرفصل‌هاي برخي از آن‌ها بدين قرار است: اخلاقيات چيست؟ مسأله تعريف، نمونه‌هايي از استدلال اخلاقي، استدلال و تجربه، مفاهيم كمينه در اخلاق، چالش نسبيت فرهنگي، فرهنگ‌هاي مختلف قوانين اخلاقي متفاوتي دارند، تفاوت‌هاي فرهنگي، نتايج جدي گرفتن نسبيت فرهنگي، عدم توافقات، همه فرهنگ‌ها داراي برخي ارزش‌هاي مشترك هستند، از نسبيت فرهنگي چه مي‌توان آموخت؟ عينيت در اخلاق، مفاهيم بنيادي عينيت اخلاقي، تكامل نظريه، آيا اخلاق وابسته به دين است؟ رابطه بين دين و اخلاق، نظريه فرمان‌هاي الهي، مسيحيت و مسأله سقط جنين، خودخواهي روان‌شناختي، آيا ديگر خواهي عملي ممكن است؟ استراتژي بازتفسير انگيزه‌ها، دو برهان در دفاع از خودخواهي روان‌شناختي، رفع ابهام، عميق‌ترين خطا در خودخواهي روان‌شناختي، خودخواهي اخلاقي، وظيفه، سه برهان در رد خودخواهي روان‌شناختي، رويكرد سودمندانه، انقلاب در اخلاق، مثال اول: اتانازي، مثال دوم: حيوانات، بحث و گفت‌وگو درباره سود انگاري، آيا شادكامي تنها موضع داراي اهميت است؟ آيا همه نتايج مهم‌اند؟ دفاع از سودانگاري، در سودانگاري  چه چيز صحيح است و چه چيز خطاست؟ آيا قوانين اخلاقي مطلق وجود دارند؟ كانت و مسئله اخلاق، وظيفه دروغ نگفتن، برخورد بين قوانين اخلاقي، نگاهي ديگر به ايده‌ بنيادين كانت، كانت و احترام به اشخاص، انسجام شخصيت، تئوري مجازات، هابز، دو راهي زنداني، تئوري اخلاقيات اجتماعي، مسئله نافرماني مدني و مسائل و مشكلات اين نظريه، اخلاق فضيلت، آيا بايد به اخلاق فضيلت بازگرديم؟ ارزش، برخي امتيازات اخلاق فضيلت، نارسايي اخلاق فضيلت، تئوري رضايت اخلاقي به چه مي‌ماند؟ جامعه اخلاقي، عدالت و آزادي و ...  منابعي براي مطالعه بيشتر، ياداشت‌ها و نمايه پايان بخش كتابند. در مورد نقاظ ضعف كتاب بايد گفت بخش مربوط به سودانگاري چندان كه بايد كامل نيست و آراي نتبام و جان استوارت ميل به اختصار مطرح شده است و در بخش مربوط به عينيت در اخلاق بيشتر به نمونه‌ها پرداخته شده تا به تعاريف. اما نكته مثبت آن روح نسبيت فرهنگي است كه بركل كتاب حاكم است.

 

 Moral choices
An introduction to Ethics
 scott Rae
 zondervan

انتخاب‌هاي اخلاقي
 درآمدي بر اخلاق

درخصوص تاريخچه پيدايش فلسفه اخلاق گفته‌اند كه آدميان درمرحله‌اي از تاريخ پديداري خود، رفته‌رفته برخي چيزها را ارزشمند تصور كردند. تفكر ابتدايي انسان به اين صورت وارد مرحلة مفهوم‌سازي شد و مفهوم‌سازي موجب پديدار شدن مفهوم خوبي يا خير در ذهن انسان گشت و اين شروع تفكر اخلاقي انسان بود. در اين مرحله دو مفهوم عمده مشهود بود: يكي عرف و ديگري تابو. عرف مجموعه قواعدي بود كه جامعه به صورت سنتي آن را پذيرفته بود و موجبات انتظام اجتماعي را فراهم مي‌آورد و به مرور به مفهوم قانون تبديل شد. اما تابو مجموعه‌اي از رفتارها و گفتارهاي ناهنجار اجتماعي بود كه از سوي آيين و مذهب قوم ممنوع و نكوهيده بودند. مفهوم تابو نيز در سير تطور جوامع مدني به مرور زمان به مفهوم اخلاقيات بدل گشت. انتخاب‌هاي اخلاقي: درآمدي بر اخلاق با اين عبارات آغاز مي‌گردد و نويسنده عنوان مي‌كند كه همزمان با پيدايش و گسترش مفهوم خير در جوامع انساني، مفهوم شر نيز به وجود آمد و گسترش يافت. انسان‌ها بسته به نوع عملكردشان در چشم يكديگر به خوب و بد تقسيم شدند و اين جريان موجب آن شد كه افراد بشر گرايش به شر را تقبيح كنند چرا كه با وجود منفعت عمل شر براي افراد شرور، كليت اين عمل به ضرر تمام افراد جامعه تمام مي‌شد و مي‌توانست بنياد شهروندي را ريشه‌كن كند. از همين نقطه است كه نويسنده به ظهور معلمين اخلاق مي‌رسد. از نظر او اولين و مهم‌ترين معلمين اخلاق پيامبران بودند. همچنين او از افلاطون و ارسطو، اگوستين، توماس اكويناس، باروخ اسپينوزا، كانت، استوارت ميل و آرتورشوپنهاور به عنوان كساني ياد مي‌كند كه در ادوار مختلف به اخلاق و فلسفة آن پرداخته‌اند و تأثير فراواني بر ديگر متفكران داشته‌اند. چرا اخلاق مي‌خوانيم، اخلاق مسيحي، عناصر كليدي در تاريخ اخلاق، نظام‌هاي اخلاقي و شيوه‌هاي استدلال اخلاقي، تصميم‌گيري‌هاي اخلاقي، سقط جنين، بازتوليد تكنولوژي، ژنتيك و كلونينگ، خودكشي و اتانازي، اعدام، اخلاق جنسيتي، اخلاق جنگ و... از جملة بخش‌هاي مختلف اين كتاب هستند كه در 384 صفحه و به زبان انگليسي تأليف شده است.  نويسندة آن اسكات بي.‌رائه، استاد اخلاق مسيحي در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي و مدرسه تكنولوژيِ دانشگاه بيولا است كه پيش از اين كتاب‌هاي متعددي را منتشر كرده است كه فراسوي صداقت: رويكرد يهودي ـ مسيحي به اخلاق تجارت (2004)، جسم و روح: سرشت انساني و بحران در اخلاق (2000)، بيوتكنولوژي و خيرانسان (2007)، ارزش‌هاي سرمايه‌داري: پرونده‌اي اخلاقي براي بازار آزاد (2010)، اخلاق زيست محيطي: رويكردي مسيحي در عصري تكثرگرايانه (1999)، اخلاقِ كتاب مقدس و بازتوليد تكنولوژي (1996) از جملة آن‌ها هستند.


Ethics: An introduction to
 philosophy and  Practice
Stepen J. Freeman
 Brooks Cole

اخلاق
 درآمدي بر فلسفه و عمل

اين كتاب را استفن جي. فريمن نوشته است. استاد مشاور و رئيس دپارتمان آموزش در دانشگاه دولتي كاليفرنيا. عمدة تمركز او بر فلسفة مرگ است و يكي از مهم‌ترين آثارش شكل دادن به آينده‌مان: چالش‌هاي كليسا در قرن بيست‌ويكم نام دارد. كتاب از 332 صفحه و چهارده فصل تشكيل شده است. مباحث اخلاقي و قوانين اخلاقي، مسائل اخلاق، جهت‌گيري نظري در علم اخلاق، درآمدي بر علم اخلاق، نسبيت‌گرايي اخلاقي، دانش و نظرگاه، نتيجه‌گرايي يا عدالت، كانت و هستي‌شناسي در اخلاق، قوانين طبيعي، توماس اكويناس، اخلاق فضيلت، توسعة اخلاق، اخلاق فمينيستي؛ صدايي متفاوت، اخلاق و قانون، حقوق انساني و... يك مؤخره، فهرست منابع، ضمايم و نماية عام پايان‌بخش كتابند. نويسنده در مقدمه عنوان مي‌كند كه فلسفة اخلاق مانند هر شاخة ديگري از فلسفه، براي پاسخ دادن به سؤالات پيش‌رو، به تبيين و توضيح پاره‌اي مسائل مي‌پردازد. اين مسائل مي‌توانند مخصوص اخلاق باشند و يا مي‌توانند مسائلي باشند كه هم در اخلاق و هم در علوم ديگر مورد بررسي است. اصولاً فلسفة اخلاق رابطة‌ نزديكي با فلسفة سياسي، فلسفة حقوق، جامعه‌شناسي و روان‌شناسي دارد. اما مبناي اخلاقيات بر اين عقيده استوار است كه آن‌چه براي انسا‌ن هاي به خصوصي خوب يا بد است، نه فقط از ديدگاه آنان بلكه از ديدگاه فراگيرتري خوب يا بد است. حكم كردن به اين‌كه چه چيزي في‌نفسه خوب است، به اين معناست كه آن چيز ارزشمند است. ذهن انسان با عمل ارزش‌گذاري امور خير و شر را پديد مي‌آورد و در نتيجه به تقبيح و تحسين اين امور مي‌پردازد. در جايي از كتاب مي‌خوانيم: نگارش اخلاق نيكوماخوس شروع تاريخ فلسفة اخلاق است. پس از ارسطو، اپيكوريان و رواقيون سردمداران نگرش فلسفي به اخلاق بودند و پس از تحول بزرگ مسيحيت، فلسفة اخلاق وارد مسيري جديد شد.  اگوستين يكي از تاثيرگذارترين فلاسفه اخلاق بود. و در قرون وسطا فلسفه اخلاق رشد روزافزوني داشت كه اوج آن را مي‌توان در آراي توماس اكويناس مشاهده كرد. در پايان دوره روشنگري، بارزترين چهره فلسفه اخلاق طول تاريخ يعني ايمانوئل كانت رخ مي‌نمايد. به گفته نويسنده كانت مفهوم امروزيِ فلسفه اخلاق را ساخته است و در قرن بيستم نيز فلاسفه بزرگي در دو شاخه فلسفه تحليلي و فلسفه قاره‌اي آثار مهمي از خود برجاي گذاشتند.


A manual of moral philosophy
Andrew p. Peabody

راهنماي فلسفه اخلاق
 اين كتاب 124 صفحه است و با اين جملات آغاز مي‌شود: هرچند كه نمي‌توان به قطعيت گفت هرآن چه درست است، خوب نيز هست اما به نظر مي‌رسد كه به لحاظ ارزشي اين دو با هم تساوي دارند. يعني ارزش درستي با ارزش خوبي برابري مي‌كند با اين تفاوت كه خوبي مفهوم بسيار نسبي‌تر و شناورتري از درستي دارد. درستي و نادرستي امور با آثار عمل بر روي فرد انجام دهنده و ديگران در معرض عمل سروكار دارد. فرد با ارتكاب عمل درست و يا نادرست در وهله اول خود را در موقعيت اخلاقي قرار داده و با اين فضا سنجيده مي‌شود. در مرحله بعدي آثار عمل فرد مي‌تواند بر احساسات ديگران كارگر افتد و همين‌طور مي‌تواند سود و زيان مادي به ديگران وارد كند. در نتيجه در اطلاق ارزش درست نا نادرست براي يك امر بايد به تاثيرات آن امر بر فردعامل و نيز تاثيرات آن بر ديگران توجه كرد.  آن گاه فصول پانزده گانه كتاب آغاز مي‌شود: عمل، سرچشمه‌هاي عمل، كنترل اصول عمل، حق، ابزارها و منابع دانش، درست و نادرست، حق و قانون، انگيزه و رفتار، فضايل، وظايف، عدالت، شرور، رنج‌ها، نظم، موعظه‌ اخلاقي، سفسطه، تاريخ كهن فلسفه اخلاق و تاريخ جديد فلسفه اخلاق.  در مورد خير و شر نويسنده معتقد است نظريات مختلف اخلاقي، خير و شر را به طرق گوناگون تعبير كرده‌اند. برخي خير را خير فرد مي‌دانند. عده‌اي معتقدند كه خير همان خير جمعي است و ديگراني معتقدند كه مفهوم خير نسبت به موقعيت تاريخي و فرهنگي يك جامعه تعريف مي‌شود. خير مي‌تواند به واسطه روابط علّي، هنجاري و مفهومي با درستي در ارتباط باشد. با اين حال، امكان عدم رابطه ميان اين دو مفهوم نيز وجود دارد. اما برخي اوقات مفهوم درست و نادرست با مفهوم مخالف و موافق قانون اشتباه گرفته مي‌شود. عده‌اي از متفكران فلسفه اخلاق معتقدند كه درستي و نادرستي امري نسبي است و بر تاثير زمان و مكان استناد مي‌كنند. اما اين استنتاج غلط است. ما بنياد محكمي براي اخلاق داريم كه بر آن ساختماني نسبي بنا شده است.

Doing Ethics: moral Reas oning and contemporary Issues
Lewis Vaughn

اخلاقي عمل كردن
استدلال اخلاقي و مباحث جديد

لويس وگن پژوهشگري مستقل در نيويورك است كه كتاب‌هاي معروفي همچون راهنماي نگارش رساله‌اي فلسفي (2006)، قدرت انديشه انتقادي(2007)، فلسفه: جستجوي حقيقت (2010)، اخلاق زيست محيطي: اصول، مسائل و موارد(2009)، زندگي اخلاقي: درآمدي بر اخلاق و ادبيات (2010)، كلاسيك‌هاي فلسفه (2010)، مباحث جديد اخلاقي (2009)، پرونده‌اي براي اومانيسم (2003)، براهين بزرگ فلسفي (2011) را پيش از اين منتشر كرده.
 كتاب فعلي او از چهار فصل اصلي و هجده بخش فرعي تشكيل شده و عناوين زير را در بر مي‌گيرد: بنيادها، اخلاق و زندگي ايده‌آل، عينيت، نسبيت و احساس‌گرايي، خوانش‌هاي اخلاقي، تكامل براهين اخلاقي، نظريه‌هاي اخلاق، قدرت نظريه‌هاي اخلاقي، وظيفه، اخلاق فضيلت، مباحث اخلاقي: اتانازي، سقط جنين، اعدام، هرزه‌نگاري، سانسور، ازدواج، اخلاق زيست محيطي، حقوق حيوانات، تروريسم و شكنجه و...

كاري از : مرضيه سليماني

منبع: معرفي كتاب‌هاي خارجي

اطلاعات حکمت و معرفت شماره 77 - ويژه فلسفه اخلاق

معرفی کتاب مجموعه مقالات اخلاق و زیبایی شناسی

زهرا طراوتی
 منبع: کتابخانه مدرسه اسلامي هنر

این اثر مجموعه مقالاتی است با موضوع کلی اخلاق و زیبایی‌شناسی که با نگاه جزئی‌تر به مباحثی چون هنر و نظام اخلاقی، ذوق و اخلاق و نیز سانسور هنری می‌پردازد. مؤلفان این اثر فیلسوفان و منتقدان زبده تاریخ هنر و نظریه ادبی و دانش‌پژوهان سینمایی هستند.

در این کتاب فیلسوفان اخلاق و زیبایی‌شناسی به طرح سؤال‌هایی در این زمینه می‌پردازند:


 آیا هنر می‌تواند از لحاظ اخلاقی تعلیم دهنده باشد، چگونه؟ اگر یک اثر هنری از لحاظ اخلاقی برتر باشد آیا از لحاظ هنری نیز می‌تواند اثری برتر باشد؟ آیا اخلاقی است که هنری حذف یا حتی سانسور شود؟ آیا موضوعات هنری نسبت به این که چطور ظهور می‌یابند، حقی دارند؟ آیا هنرمندان وظیفه‌ای به عنوان هنرمند دارند، چه وظایفی به عنوان نوع بشر دارند، نسبت به چه کسانی این وظیفه را دارند؟ چه کشاکشی میان خاستگاه هنری و خاستگاه زندگی انسانی وجود دارد؟

این اثر در نوع خودش می‌تواند الهام‌بخش همه پژوهش‌گرانی باشد که به کنکاش درباره ارتباط میان اخلاق و زیبایی‌شناسی علاقه دارند. سهل و ممتنع بودن این مقالات باعث شده تا مجموعه‌ای درخور و ارزشمند پدید آید. بالاتر از همه این اثر می‌تواند مقدمه‌ای راهگشا برای اخلاق‌گرایان علاقه‌مند به ارتباط میان اخلاق و زیبایی‌شناسی و نیز فتح باب تفکری باشد برای تمام زیبایی‌شناسانی که به این مباحث علاقه‌مندند و نظرات ویراستار اثر، جرالد لوینسون، را می‌ستایند.


چکیده عناوین کتاب

1. مقدمه ای بر زیبایی شناسی و اخلاق جرالد لوینسون

2. سه نسخه عینیت گرایی: زیبایی‌شناسی، اخلاق و علم از ریچارد میلر

3. ارزش‌های زیبایی‌شناسی، ارزش‌های اخلاق‌گرایی و جاه طلبی‌های ناتورالیسم  پیتر ریلتون

4. در هماهنگی زیبایی‌شناسی شخصی تد کوهن

5. هنر، روایت و درک اخلاقی نوئل کارول

6. رئالیسم شخصیت و ارزش در رمان و ادبیات گریگوری کوری

7. نقد اخلاقی هنر بریس گات

8. چطور بد می‌تواند هنری خوب باشد؟ کارن هانسون

9. زیبایی و شیطان مری دوراکس

10. واقعیت تحریف‌شده آرتور دانتو

11. زیبایی شناسی خفت: سخنان نفرت بار، پورنوگرافی و بافت زیبایی‌شناسی لین تیرل

درباره نویسندگان

نوئل کارول استاد دانشگاه ویسکانسین؛

 تد کوهن دانشگاه شیکاگو؛

 گریگوری کوری از دانشگاه فلیندرز؛

 مری دوراکس دانشگاه کالیفرنیا؛

 آرتور دانتو دانشگاه کلمبیا؛

 بریس گات دانشگاه سنته اندروز؛

 ریچارد میلر دانشگاه کورنل؛

 پیتر ریلتون دانشگاه میشیگان؛

 لین تیرل از دانشگاه ماساچوست.

 

نمایه کتاب

عنوان: اخلاق و زیبایی شناسی


گردآورنده و ویراستار: جرالد لوینسون

Jerrold Levinson

تعداد صفحات: 340

انتشارات: کمبریج

چاپ اول: 12 مارچ 2001

زبان: انگلیسی

----------------------

کتابچه ی اخلاق جهانی، یک تصور و تحقق آن


تازه ترین اثر «هانس کونگ» متفکر شهیر و برجسته ترین الهیدان معاصر جهان مسیحیت، تحت عنوان«کتابچه ی اخلاق جهانی، یک تصور و تحقق آن»اخیرا به بازار کتاب آلمان عرضه شد.

به گزارش اداره كل روابط عمومي و اطلاع رساني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، در پشت جلد این کتاب به نقل از نگارنده ی آن آمده است: این جامعه ی واحد جهانی نیاز به معیارها، ارزش ها، آمال و اهدافی ارتباط دهنده و لازم الاجراء دارد.

هانس کونگ در این کتاب که با همکاری «گونتر گبهاردت» (Günther Gebhardt) و اشتفان شلِنزُگ (Stephan Schlensog) تألیف شده به شرح و بسط موارد ذیل پرداخته است:

یک تصور آینده نگر

اخلاق جهانی چیست؟

اخلاق جهانی به مثابه یک فرصت

یک عصر جهانی یک اخلاق جهانی را می طلبد

اخلاق جهانی جهت اجتناب از بحران

ارزش های دمکراتیک و اخلاقی

تشریک مساعی، با وجود تمام اختلافات

توضیح درباره ی سوء تفاهم ها

پروژه ی اخلاق جهانی تنها طرحی دینی نیست، بلکه پروژه ای اخلاقی- عمومی است.

اخلاق جهانی خود را به اخلاق فردی محدود نمی سازد، بلکه در هر زمان، برای تمام انسان ها و مؤسسات اعتبار دارد. 

«کتابچه ی اخلاق جهانی، یک تصور و تحقق آن» (Handbuch Weltethos; Eine Vision und ihre Umsetzung) اثر «هانس کونگ» (Hans Küng)، در قطع جیبی، در 239 صفحه به زبان آلمانی از سوی انتشارات «پیپر» (Piper) در سال 2012 در شهرهای «مونیخ» (München) و «زوریخ» (Zürich) در سطحی محدود انتشار یافته و  به شماره ی ASIN: B007EQT53G و به قیمت 99/9 یورو به بازار کتاب کشورهای آلمانی زبان ارائه شده است.

منبع: روابط عمومی رایزنی فرهنگی ج. ا. ایران در آلمان

----------------

مطالب مرتبط:

دين و اخلاق در نگاه هانس کونگ

مجله نظريه اخلاقي و عمل اخلاقي/ مجلد 15/ شماره 2

Ethical Theory and Moral Practice, Vol. 15, Issue 2

Editorial

Albert W. Musschenga & Robert Heeger

Abstract

سرمقاله

Justifying Feasibility Constraints on Human Rights

Henning Hahn

Abstract

توجیه محدودیت‌هاي امکان سنجی در مورد حقوق بشر
هنینگ هان

The Difference Between Moral and Rational “Oughts”: An Expressivist Account

Peter Schulte

Abstract

تفاوت ميان "بايدهاي" اخلاقي و عقلي: شرح اكسپرسيويست

پیتر شولتی

Harm to Future Persons: Non-Identity Problems and Counterpart Solutions

Anthony Wrigley

Abstract

آسیب رساندن به افراد آینده: مشکلات/مسائل عدم هویت و راه حل‌های همتا
آنتونی رينگلي

Defending Gaita’s Example of Saintly Behaviour

Elizabeth Drummond Young

Abstract   

در دفاع مثال گايتا از رفتار قديسانه
الیزابت دروموند يانگ

 The Role of Practical Reason in an Empirically Informed Moral Theory

Lorraine Besser-Jones

Abstract

نقش عقل عملی در نظریه اخلاقی آگاهانه تجربی
لورین بسر- جونز

On the Duties of Commission in Commercial Life. A Kantian Criticism of Moral Institutionalism

Wim Dubbink & Bert van de Ven

Abstract

در مورد وظایف کمیسیون در زندگی تجاری. نقد کانتی نهادباوري اخلاقی،
ویم دوبينك و برت ون د ون

Subjective Reasons

Eric Vogelstein

Abstract   

دلایل ذهنی

A New Mixed View of Virtue Ethics, Based on Daniel Doviak’s New Virtue Calculus

Michelle Ciurria

Abstract

ديدگاه ترکیبی جدید از اخلاق فضیلت، بر اساس حساب فضيلت جدید دانیل داويك
میشل كيوريا

معرفي كتاب

Russell Blackford and Udo Schüklenk (Eds.), 50 Voices of Disbelief. Why We Are Atheists

John-Stewart Gordon

Abstract

50 صدای کفر. چرا ما خداناباور هستيم
جان استوارت گوردون


Thomas L. Carson: Lying and Deception. Theory and Practice, Oxford

Norbert Anwander

Abstract   

توماس ال. کارسون: دروغ و فریب. نظريه و عمل، آکسفورد
نوربرت آنواندر

------------------------

مطالب مرتبط


مجله اخلاق(Ethics)/مجلد 122/ شماره 3/ آوريل 2012

----------------- 

http://www.jstor.org/stable/10.1086/662057

The Ubiquity of State-Given Reasons

Mark Schroeder

حضور فراگير دلایل حكومتي

مارك  شرودر

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664753

Transmission and the Wrong Kind of Reason

Jonathan Way

انتقال و نوعي دليل خطا

جاناتان وي

 http://www.jstor.org/stable/10.1086/664749

Is Polygamy Inherently Unequal?

Gregg Strauss

آیا چند همسری ذاتا غيرعادلانه است؟

گرگ اشتراوس

 http://www.jstor.org/stable/10.1086/664754

Deontic Cycling and the Structure of Commonsense Morality

Tim Willenken

 چرخشبايامند و ساختار اخلاقيات فهم عرفي

تیم ويلنكن

 http://www.jstor.org/stable/10.1086/664750


  ------------------------------------------------------------------------

بحث و گفتگو


Accountability, Aliens, and Psychopaths: A Reply to Shoemaker

Matthew Talbert

پاسخگویی، بیگانگان، و روانی‌ها(پسيكوپات): پاسخ به شوميكر

ماتيو تالبرت

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664751

Attributability, Answerability, and Accountability: In Defense of a Unified Account

Angela M. Smith

ناشي بودن از، پاسخگویی، و مسئوليت و: در دفاع از گزارش يكنواخت

آنجلا ام. اسمیت

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664752



  ------------------------------------------------------------------------

Book Reviews

 نقد و بررسي/معرفي کتاب

The Inquiring Mind: On Intellectual Virtue and Virtue Epistemology

by Baehr, Jason

Review by: James A. Montmarquet




ذهن پژوهنده: در مورد فضیلت فکری و معرفت‌شناسی فضیلت



http://www.jstor.org/stable/10.1086/664940


The Practice of Global Citizenship

by Cabrera, Luis

Review by: Nicole Hassoun

تمرین شهروندی جهانی
كابرا، لوييس
بررسی شده توسط: نیکول حسون


http://www.jstor.org/stable/10.1086/664937

Moral Responsibility in Collective Contexts

by Isaacs, Tracy

Review by: Virginia Held

 مسئولیت اخلاقی در زمینه‌های گروهي

ایساکس، تریسی

بررسی شده توسط: ویرجینیا هلد


Human Dignity

by Kateb, George

Review by: Nicholas Wolterstorff

کرامت انسانی

کاتب، جورج

بررسی شده توسط: نیکلاس ولتراستُرف


  http://www.jstor.org/stable/10.1086/664938

Group Agency: The Possibility, Design, and Status of Corporate Agents

by List, Christian; Pettit, Philip

Review by: Bryce Huebner

آژانس گروهي: امکان، طراحی، و وضعیت نمایندگان شرکت‌

لیست، كريستين، پتی، فیلیپ

بررسی شده توسط: برایس هيوبنر

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664942

Philosophy of Law

by Marmor, Andrei

Review by: Dan Priel

فلسفه حقوق 

مارمور، آندره

بررسی شده توسط: دن بريل

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664943


Immigration and the Constraints of Justice: Between Open Borders and Absolute Sovereignty

by Pevnick, Ryan

  Review by: Shelley Wilcox

مهاجرت و محدودیت‌های عدالت: ميان مرزهاي باز و حاکمیت مطلق

 پونيك، رایان

بررسی شده توسط: شلی ويلكوكس

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664936


Oxford Studies in Metaethics, Vol. 6

by Shafer-Landau, Russ

Review by: Alex Silk

مطالعات آکسفورد در فرااخلاق، جلد 6

شافر- لاندا، راس

بررسی شده توسط: الکس سيلك

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664994

Motive and Rightness

by Sverdlik, Steven

Review by: Liezl van Zyl

انگیزه و درستی

اسوردليك، استیون

بررسی شده توسط: ليزل ون زيل

http://www.jstor.org/stable/10.1086/665615

Reconstructing Rawls: The Kantian Foundations of Justice as Fairness

by Taylor, Robert S.

Review by: Catherine Galko Campbell

بازسازی راولز: مبانی کانتی عدالت به مثابه انصاف

تیلور، رابرت اس.

بررسی شده توسط: کاترین گالكو کمپبل

Nature, Reason, and the Good Life: Ethics for Human Beings

by Teichmann, Roger

Review by: John Hacker-Wright

طبیعت، عقل، و زندگی خوب: اخلاق برای موجودات بشري

تيچمن، راجر

بررسی شده توسط: جان هکر-رایت

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664939

The Immorality of Punishment

by Zimmerman, Michael J

Review by: Chad Flanders

جنبۀ غيراخلاقي مجازات

زیمرمن، مایکل جي

بررسی شده توسط: فلاندر چاد

http://www.jstor.org/stable/10.1086/664941

منتشره توسط: انتشارات دانشگاه شيكاگو


---------------

مطالب مرتبط

Ethics، مجلد 122 ، شماره 2، ژانویه 2012


نظريه اخلاقي و عمل اخلاقي /مجلد 15، شماره 1 ، فوریه 2012


مجله نظريه اخلاقي و عمل اخلاقي

مجلد 15، شماره 1 ، فوریه 201

Editorial

Albert W. Musschenga and Robert Heeger 

سرمقاله

List of reviewers in 2011

فهرست منتقدين در سال 2011

The Aim of a Theory of Justice

Martijn Boot

هدف از نظریه عدالت

A Capability Approach to Justice as a Virtue

Jay Drydyk

 رویکرد قابلیت به عدالت به عنوان یک فضیلت

nts of Justice, Political Feasibility, and Ideal Theory

Pablo Gilabert

ارزیابی تطبیقی ​​عدالت، امکان سنجی سیاسی و تئوری ایده آل

Value Incomparability and Indeterminacy

Cristian Constantinescu

بي‌مانندي و بی تکلیفی ارزش

Virtuous Choice and Parity

Barbro Fröding and Martin Peterson

انتخاب و برابري با فضیلت

Against the Moralistic Fallacy: A Modest Defense of a Modest Sentimentalism about Humor

Andrew Jordan and Stephanie Patridge

در برابر مغالطه اخلاقی: دفاع متوسط براي احساسگرایی متوسط در مورد طنز

Psychopaths and Filthy Desks
Are Emotions Necessary and Sufficient for Moral Judgment?

Hanno Sauer

پسيکوپات (جامعه ستيز) و میزهاي کثیف
ايا عواطف براي داوري اخلاقي ضروري و کافي هستند؟

Social Freedom and Commitment

Shay Welch

آزادی و تعهد اجتماعی

معرفي كتاب

Norvin Richards, The Ethics of Parenthood
Oxford: Oxford University Press, 2010. ISBN-10: 0199731748. £37.50 (hbk)


نوروين ریچاردز، (کتاب) اخلاق پدر - مادري

Igor Primoratz & Aleksander Pavkovic (Eds.), Patriotism: Philosophical and Political Perspectives
Ashgate Publishing, 2008, 250 pages, ISBN 978-0-7546-7122-0, £55.00, Hardback & Ebook.

Michael Crean

(کتاب) وطن دوستی: دیدگاه های فلسفی و سیاسی

منبع:

SpringerLink

------------------------------------------------

مطالب مرتبط:

مجله علم و اخلاق مهندسي

دانلود مقالات شماره اخير مجله ratio

بهترین و مهمترین کتب اخلاقی در دویست سال اخیر


سایت Leiter Reports: A Philosophy Blogاخیراً طی یک نظرسنجی ده کتاب برتر اخلاقی دویست سال اخیر را معرفی کرد. این نظرسنجی از میان بیست و نه کتاب اخلاقی برگزار شد که در نهایت ده کتاب به عنوان بهترین کتب اخلاقی برگزیده شدند که به قرار ذیل اند:

1/ فائده گرایی، جان استیوارت میل

دانلود


2/ نظریۀ عدالت، جان رالوز

3/ متد اخلاق،  سیجویک

4/ تبارشناسی اخلاق، نیچه

5/ مبانی اخلاق، جورج ادوار مور

6/ فراسوی نیک و بد، نیچه

7/ دست نوشت های 1844، مارکس

8/ اخلاق و حدود فلسفه، برنارد ويليامز

9/ فلسفۀ حق، هگل

10/ اخلاق: کشف درست و خطا، جی. ال. مکی

برای اطلاع از چند و چون این نظرسنجی به اینجا و برای مشاهدۀ بقیۀ کتب به اینجامراجعه کنید.


مطالب مرتبط:

برنارد ويليامز

مهترین فیلسوفان اخلاق در قرن بیستم

کتاب «فائده گرایی» اثر جان استیوارت میل

کتاب مبانی اخلاق، نوشتۀ جورج ادوار مور

مغز مشاور: عصب پژوهی دربارۀ اخلاقیات به ما چه می گوید




مغز مشاور: عصب پژوهی دربارۀ اخلاقیات به ما چه می گوید /
Braintrust: What Neuroscience Tells Us about Morality

کتاب «مغز مشاور: عصب پژوهی دربارۀ اخلاقیات به ما چه می گوید» اثر پاتریشیا چرچلند در سال 2011 توسط انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شد.
پاتریشیا چرچلند دریافت که اخلاقیات به طور کل به همدلی(empathy) می پردازند ......  چرچلند همچنین دربارۀ اخلاقیات رویکرد "زیست شناختی" دارد، آنرا به عنوان اقتباسی در نظر می گیرد مبنی بر اینکه مغزهای ما تکامل یافتند تا به پیوند های اجتماعی استحکام ببخشند. با مجموعه ای از مثال ها، او منکر این ایده است که اخلاقیات مجموعه ای از قواعد و کدهایی هستند که از آسمان رسیده اند، که بدون آنها ما همگی بد رفتار می کنیم....
چرچلند با تشریح بنیادهای زیست شناختی که بر آنها مراقبت، همکاری، و فهم اجتماعی بنا شد، و با استدلال کردن در برابر دیدگاه های ساده انگارانه دربارۀ سرشتگی (فطریت) و نظم الهی، تبیین می کند فضای ادراکی هنوز قابل جهت دهی است در خصوص اینکه چه فعل هایی اخلاقاً درست­اند، چگونه ما به آن تصمیمات می رسیم، و چگونه ما آنها را توجیه می کنیم --- 
چرچلند در مغز مشاور با بکارگیری تحقیق عملی جدید در مورد دغدغه های اخلاقی خدمات مهمی را فراهم می آورد ---
معضل (مسئله) جالب توجهی که چرچلند مخصوصاً با آن درگیر است این است که آیا اخلاقیات می توانند از رهگذر علم تبیین یا توجیه شوند --------
کتاب متفکرانۀ چرچلند به شدت معطوف به آن است که چه چیزی می تواند و نمی تواند به نحو توجیه پذیری از علم مدرن استنتاج شود. او ماهرانه ادعاهای مبالغه آمیز را (هم در آثار رایج و هم مقالات تحقیقاتی) دربارۀ هورمون اکسی توسین، نورون های آینه ای، ژن های رفتاری، توانایی های فطری، یا عملکردهای ساختار خاص مغز تخریب می کند. اطلاعات با ارزشی که از شگ گرایی او جان سال بدر بردند تکیه گاه معناداری از فرضیۀ او پدید آوردند: پستانداران بچه ها­شان را به عنوان بخشی از خودشان در نظر می گیرند (بنابراین درد و گرسنگی بچه ها را تشخیص می دهند)، و سپس این دغدغۀ من – و – مال من را به خانواده گسترده و سایرین بسط می دهند. ----
چرچلند، با تأکید ورزیدن بر اینکه اخلاقیات نه عریزۀ فطری نه سیستم انتزاعی، بلکه تاحدودی مسئلۀ کابردی است که توسط غرایز ما طرح شد، به بهترین نحو هردو تفکر عصب پژوهانه و فلسفی را یکجا جمع کرد.
اخلاقیات چیست؟ از کجا آمد؟ بر وفق نظر پاتریشیا چرچلند، فیلسوف عصب پژوه،  در کتابش مغز مشاور، اخلاقیات ریشه در مغز دارند. او معتقد است که در مدت زمانی که مغز آدمی رشد می کند و لذت و درد اجتماعی را احساس می کند، همانطور که انسان ها به این رشد می رسند که به سعادت سایر افراد توجه کنند، همچنین حس اخلاقی را بسط می دهند. 
چرچلند خواننده را از رهگذر تبیین های قابل فهم، و مفصلی از موضوعاتی مانند تأثیر اکسی توسین بر ترکیب هورمونی فردی، تغییرات مغزی طولانی مدت، و تحقیقات ژنتیک مربوط راهنمایی می کند، و این عناصر عصب پژوهانه را با علوم اجتماعی مبتنی بر حوزه هایی مانند همکاری، اعتماد، ایجاد قاعده... پیوند می دهد. چرچلند با یکجا جمع کردن جهات فلسفه و علم عصب پژوهی، استدلال قانع کننده ای بدست می دهد که اخلاقیات تنها از طریق نیروهای دینی و اجتماعی شکل نمی گیرد بلکه، در عوض، همچنین از عوامل هورمونی، ژن ها، تکامل مغز نیز کمک می گیرد. این کتاب مؤثر احتمالاً منبع ارزشمندی برای هر جویندۀ منظر جدید، مهیج در حوزۀ فلسفه است. ----
این کتاب به انحا مختلف احتمالاً نظرگاه اخلاقی را تکمیل خواهد کرد چرا که روشن است که این کتاب با برخی انتقادهایی که رویکرد سام به دست داد مرتبط است. به ویژه اینکه آنها از طرف فیلسوفان غیر دینی و دانشمندان مطرح شدند ....[چرچلند] به طور کلی واجد شرایط پوشش دادن فردی به عنوان فیلسوف با علاقۀ خاصی به علم عصب پژوهی است. و وقت این نوع از پوشش رسیده است. ----



این کتاب دربارۀ: اخلاقیات، انصاف (عدالت) و منابع هردو است. اما انتظار تعاریف سفت و سختی از هیچ کدوم از ایندو اصطلاح را نداشته باشید، چه رسد به رسالۀ آموزشی در باب تکامل انسانی. در عوض، راحت بنشینید و به چرچلند اجازه دهید ایده هایش را با شما در میان بگذارد. او آنقدر خوش صحبت است که شما هرگز به ذهنت خطور نخواهد کرد که در دانشگاه کالیفورنیا، سندیاگو، فیلسوفی با مکتبی از اندیشه موسوم به مادی گرایی حذف انگار مرتبط است.
چرچلند به خاطر کارش دربارۀ طبیعت آگاهی به خوبی شناخته شده است. اما اکنون، با کتاب جدید، مغز مشاور: علم عصب پژوهی دربارۀ اخلاقیات چه می گوید، نظرگاه جدیدش را به زمینِۀ جدید: اخلاق، اختصاص داد. و داستانی که او دربارۀ اخلاقیات حکایت می کند، چنانکه شما انتظار دارید، شدیداً زیست شناسانه است، او نه تنها بر (ﻫﻮرﻣﻮن) ﭘﭙﺘﯿﺪي اﮐﺴﯽ ﺗﻮﺳﯿﻦ، بلکه بر عصب شیمیایی های مربوط نیز تأکید می­ورزد.... داستان زیست شناختی در اینجا وارونه است، اما به گفتۀ او، این داستان از لوازم نظریۀ اخلاقی نیز برخوردار است. اخلاقیات جستجویی برای اصول فراگیر نیست بلکه فرایند و عملی است که خیلی متفاوت از مذاکره­ دربارۀ زندگی اجتماعی روزمره نیست. ----
شرح ماهیت اصول اخلاقیاتی که چرچلند در اینجا طرح می کند کاملاً طبیعت گروانه است و کاملاً مبتنی بر علوم است. با این وجود انسان گروانه نیز هست .... برای (چرچلند)، اگرچه اعمالی که ما را اخلاقی می سازند دستاوردهای تکامل هستند و می توانند به تفصیل از طریق علم عصب پژوهی تبیین شوند، اما محتوای اخلاقیات اساساً محصول فرهنگ انسانی هستند. ---
چرچلند موضوع جالبی را طرح می کند، اینکه اخلاقیات در مغز ما در حرکتند..... این کتاب تر و تمیز، قابل فهم و اغلب سرگرم کننده، برای هر ذهن کنجکاوی شرح مختصر خوبی از اینکه مغز چگونه یاد می گیرد درست را از نادرست تمییز دهد، فراهم می آورد.
اخلاقیات چیست؟ از کجا آمد؟ چرا بسیاری از ما باید بشتر اوقات به گفته های آن گوش بدهیم؟ در مغز مشاور، پاتریشیا چرچلند، پیشگام عصب پژوهی فلسفی(neurophilosophy)، معتقد است که اخلاقیات ریشه در زیست شناسی مغز دارد. نتیجه این کتاب نسب شناسی تحریک آمیزی از اخلاقیات است که از ما می خواهد تا دوباره ارزیابی کنیم اولویتی (توفق) را که به دین، قواعد مطلق، و عقل محض داده شد در دلیل آوردن برای اساس اخلاقیات.
چرچلند معتقد است ارزش های اخلاقی ریشه دارند در رفتار مشترک کلیه پستانداران --- مراقبت از فرزندان. ساختار، فرایندها، و ترکیب مغز انسان ها را بر آن می دارد تا نه تنها برای محافظت از خود تلاش کنند بلکه برای سعادت هم نوع خودشان --- نخست فرزندان، سپس دوستان، خویشان، و غیره، در دورهای "مراقبتی" گسترده و گسترده. جدایی و انحصار موجب درد می شود، معاشرت با افراد محبوب موجب لذت می شود؛ با واکنش نشان دادن به احساس درد و لذت اجتماعی، مغزها مداربندی خودشان را با سنت های محلی وفق می  دهند. در این شیوه، مراقبت قسمت قسمت شد، وجدان (آگاهی) قالب بندی شد، شهودات اخلاقی القا شد، بخش کلیدیِ داستان اکسی توسین است، مولکول قدیمی بدن – و – مغز ، که با کاهش دادن واکنش استرسی، به انسان ها امکان می دهد تا اعتماد را در دیگری بسط دهند که برای بسط پیوندهای یکپارچه، شهودات اجتماعی، اخلاقیات ضروری است.
مغز مشاور با ارائۀ برداشت جدید و گسترده از آنچه واقعاً ما را اخلاقی می سازد، از ما می خواهد تا در اصول برخی از ارزش های بسیار محترم تجدید نظر کنیم.
فهرست 
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: ارزش های مغز – بنیاد
فصل سوم: مراقبت و مراقبت برای
فصل چهارم: همکاری کردن و اعتماد کردن
فصل پنجم: شبکه سازی: ژن ها، مغزها، و رفتار
فصل ششم: مهارت هایی برای زندگی اجتماعی
فصل هفتم: نه به عنوان قاعده
فصل هشتم: دین و اخلاقیات

منبع ترجمه: اینجا



پاتریشیا اسمیت چرچلند(Patricia Smith Churchland): مدیر گروه فلسفه و استاد فلسفه در دانشگاه کالیفرنیا -  سندیاگو. 

مطالب مرتبط:
عصب پژوهي اخلاق تجربي چيست؟
عصب پژوهي اخلاق چيست؟
مروري بر كتاب "عصب پژوهي اخلاق، چالش هاي قرن بيست و يكم"

مروري بر كتاب "عصب پژوهي اخلاق، چالش هاي قرن بيست و يكم"


 

کتاب عصب پژوهي اخلاق، چالش هاي قرن بيست و يكم نوشتۀ نیل لوی به سال 2007 از طریق انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شد.


در جون 2008، در ايالت ماهاراشترا هند، براي نخستين بار يك قاضي زني را با استناد به دليلي كه از پروسه اسكن مغز موسوم به beos بدست آمد، به قتل متهم كرد(نيويورك تايم – 6/15/2008، ص. آ8 ). تست تأييد نوسان تكنولوژي مغز[1] (beos) داده هاي يك نوار مغز[2] را با نرم افزار خاصي ثبت مي كند كه، بر وفق نظر مخترع، نشان دهنده فعاليت محدوده خاصي از مغز است كه با حافظه اموري كه حقيقتاً‌ رخ دادند در ارتباط است. قاضي هندي نخستين كسي بوده است كه beos را به عنوان دليل قانوني مرتبط براي جرم و بزه، پذيرفته است، اما بي ترديد ‌اين تنها موضوعِ مورد علاقه ما نيست تا چنين فناوري هاي  اساسي و بنيادي را بسط دهيم.

ادامه نوشته

مروری بر كتاب روان شناسی اخلاق جلد 3

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دین پژوهی(دیپنا)

مروری بر كتاب"روان شناسی اخلاق؛ جلد 3:  عصب پژوهي اخلاق: عاطفه، اختلالات مغزی، و رشد "

این كتاب، که آخرین جلد از مجموعۀ سه جلدی روان شناسی اخلاق است، به رغمِ عنوانی كه دارد بیشتر فلسفی است تا عصب پژوهی. با وجود تأكید فراوان این كتاب بر فلسفه و موجباتِ تصدیع دائمی گفت و گو بی پایان این كتاب، دست كم فصل های این كتاب، خواننده را با برخی از مباحث معروف عصب پژوهي شناختی ورای علم اخلاق و اخلاقیات آشنا می سازد. از ده سال پیش تا كنون، چنین كتابی بدون شك محتوي تعداد زیادی اطلاعات است كه نشان می دهد فرایند مغزی تصمیم گیری اخلاقی چگونه است و چگونه این فرایند، نظام های اخلاقی گسترده را به تصویر می كشد و ایجاد می کند. اما اكنون حوزه عصب پژوهي اخلاق (neuroethics) و عصب پژوهي اخلاقی (moral neuroscience) فعال شده است، و این جلد، آشنایی اجمالی است از چگونگی رویكرد پژوهشگران به مسائلی همچون عصب پژوهي عواطف اخلاقی، ‌منشأ مفهوم سازی اخلاقی از طریق فرایندهای عقلانی مغز در مقابل فرایندهای عاطفی مغز، و این كه چرا (و چگونه) افراد مبتلا به اوتیسم (در خود فرو رفته) از افراد سایکوپات (جامعه ستیز) در متدی كه آن ها برای مفهوم سازی اخلاق و اخلاقیات به كار می بندند، متمایز می شوند.

ادامه نوشته

مروری بر كتاب روان شناسی اخلاق، جلد 2

منبع:پايگاه اطلاع رساني دين پژوهي ايران(ديپنا)

مروری بر كتاب «روان شناسی اخلاق، جلد 2: علمِ شناختی اخلاق: شهود و دگرگونی»

جلد دوم از مجموعه روان شناسی اخلاق به همان كیفیت جلد اول است، با این فرق كه محور بحث آن متفاوت است. این روزها نویسندگان به این بحث می پردازند كه علمِ شناختی چه نقشی در اخلاقیات و علم اخلاق ایفا می­ كند؛ اما مهم ترین بخش كتاب به بیان این پرسش می ­پردازد كه چرا در دكترین اخلاق و آداب و رسوم اجتماعی مردم سراسر دنیا، این اندازه تغییرپذیری وجود دارد. این دگرگونی شك هایی را دربارۀ حقیقت ادعای بنیاد اخلاقی كلی كه قابل اطلاق به كلیه فرهنگ ها و بافت ها است، به همراه دارد.


 

ادامه نوشته

مروري بر كتاب "روان شناسي اخلاق جلد اول "

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دین پژوهی ایران

 در قرن بیستم فلسفه و علم راهشان از هم جدا شد. در فلسفه، ترس از مغالطه طبیعت گروانه فیلسوفان اخلاق را بر آن داشت تا از پیشرفت­های پیوند دهنده در حوزۀ زیست­ شناسی و روان­ شناسی، اجتناب كنند. اما از سال1990 بسیاری از فیلسوفان برای ترویج آثارشان از پیشرفت­های جدید در روان­شناسیِ شناخت، مغز پژوهي، و روان شناسی تكامل، بهره جستند. این گرایش جمعی به ویژه در روان­شناسی اخلاق کار دشواری است، و در این كتاب سه جلدی ـ روان شناسی اخلاق ـ برخی از  جدیدترین كارها توسط فیلسوفان و روان­شناسان در حوزۀ میان­ رشته ­ای ـ روان­ شناسی اخلاق ـ گردآوری شده­اند.
ادامه نوشته