معرفت اخلاقي شماره 10 - بهار 1391



معرفت اخلاقي شماره 10 - بهار 1391

سال سوم، شماره دوم، بهار 1391



كتاب «امر اخلاقي، امر متعالي»

بحث درباره زمينه هاي عقلي و فلسفي اخلاق و به تعبير درست تر نگاه فلسفي به مقوله اخلاق امري تازه نيست. از همان بدو تاريخ فلسفه مباحث گوناگون اخلاقي در مركز گفتار فلسفي قرار داشته اند، تا جايي كه مي توان با واژگان امروزي سقراط را بزرگ ترين فيلسوف اخلاق جهان باستان خواند. اما تا جايي كه به مباحث تخصصي ارتباط مي يابد، فلسفه اخلاق به عنوان شاخه يي مهم از فلسفه كه عمدتا در دنياي آنگلوامريكن پا گرفته است و زيرشاخه يي از فلسفه تحليلي محسوب مي شود، رشته يا شاخه يي جديد از فلسفه هاي مرتبه دوم همچون فلسفه دين، فلسفه هنر، فلسفه علم و فلسفه منطق است. اين شاخه فلسفي همچنين دسته بندي هاي خاص خودش را دارد. مثلابنا به مشهورترين اين دسته بندي ها، به سه شاخه اصلي فرااخلاق، اخلاق هنجاري و اخلاق كاربردي تقسيم مي شود كه در اولي مفاهيم كليدي اخلاقي چون خير، شر از حيث وجودشناختي و معرفت شناختي مورد بحث قرار مي گيرند، در حالي كه در اخلاق هنجاري به معيارهاي عمل اخلاقي پرداخته مي شود و خود دسته بندي هايي چون اخلاق وظيفه گرا، اخلاق عمل گرا، اخلاق پيامدگرا و اخلاق فضيلت باور دارد. در اخلاق كاربردي نيز به كاربست مباحث اخلاقي در حوزه هاي ديگر چون سياست، حرفه هاي گوناگون و... پرداخته مي شود. در هر يك از اين شاخه ها امروز كارشناسان و محققان بسياري مي نگارند و از زواياي گوناگون بحث فلسفي پيرامون اخلاق و نسبت آن با ساير حوزه هاي معرفتي چون دين، علم و سياست را برمي رسند. به تازگي نشر پارسه كتابي در حوزه فلسفه اخلاق منتشر كرده است. كتاب نخست با عنوان «امر اخلاقي، امر متعالي» نوشته سروش دباغ، دكتراي فلسفه اخلاق از انگلستان است. كتاب مجموعه از جستارهاي اخلاقي اين نويسنده است كه پيش از اين نيز در همين زمينه آثاري چون «آيين در آيينه» و «عام و خاص در اخلاق» را از او شاهد بوده ايم. نخستين مقاله كتاب «كانت، ويتگنشتاين متقدم و نقد اخلاق تجربي» به بحث از اخلاق در فلسفه كانت و ويتگنشتاين و نسبت اين دو با هم مي پردازد. مدعاي اصلي كتاب آن است كه كانت و ويتگنشتاين در نقد اخلاق تجربي و نتيجه گرا، از دو مبدا گوناگون راه را آغاز كرده اند: كانت از مبدايي معرفت شناسانه مي آغازد، در حالي كه مدخل بحث ويتگنشتاين دلالت شناسانه است. اخلاق كانتي شناخت گرا و اخلاق ويتگنشتايني غيرشناخت گراست. دومين و سومين مقاله با نام هاي «بررسي مادري جايگزين از منظر فايده گرايي عمل محور» و «بررسي اتانازي داوطلبانه غيرفعال از منظر اخلاق راس» متعلق به حوزه اخلاق كاربردي هستند و دو مقاله بعدي يعني «مباني اخلاقي دموكراسي» و «اندرباب اخلاق و سياست» به نسبت اخلاق و سياست مي پردازند. ديگر مقالات اين كتاب عبارتند از: «تعبد و مدرن بودن»، «عرفان و روشنفكري ديني»، «ويتگنشتاين و نگريستن از وجه ابدي»، «تطور امر متعالي در منظومه سپهري»، «ايمان شورمندانه-ايمان آرزومندانه»، «واقعيت گرايي و كثرت گرايي ديني»، «كدام واقعيت»، «نوميناليسم وجود شناختي و فلسفه تحليلي» و «پوپر و سنت فلسفه تحليلي.»

نویسنده: سروش دباغ
تعداد صفحات: 290 صفحه
سال نشر:   دوم – 1392
قطع:    رقعی
جلد:    شومیز

منبع: اعتماد

کتاب «انسان شناسي اخلاق»

    وقتي در ميان افواه سخن از اخلاق مي رود، به دلايل گوناگون ذهن انسان معطوف به حوزه مسائل شخصي و فردي معطوف مي گردد و مجموعه اي از نصايح و اندرزها و پندها در نظر مي آيد كه صلاح فردي و زندگي شخصي را نشانه رفته است. اين نگرش تقليل گرايانه از اخلاق سويه جمعي و اجتماعي آن را ناديده مي گيرد و با ديدي انتزاعي انسان را از بستر اصلي رشد شخصيتش يعني اجتماع منتزع مي داند. حال آن كه انسان به حكم معلم اول جانداري اجتماعي است و گوهر وجودي اش تنها در بستر جامعه به ظهور مي رسد. كتاب اول از مجموعه فلسفه اخلاق اجتماعي كه به تازگي با عنوان «انسان شناسي اخلاق» به قلم دكتر حميد ابوطالبي به همت نشر كوير منتشر شده است، مي كوشد به بحث از پديدار اخلاق از منظري پديدارشناسانه بنگرد. نويسنده مي كوشد نشان دهد كه اخلاق چرا و چگونه براي انسان حاصل شده است؟ نويسنده در اين كتاب پديدار اخلاقي را از اقوام ابتدايي بررسي كرده و به مباني انديشه اخلاقي در ميان آريان اشاره مي كند. به اين منظور هستي شناسي آريايان مورد بحث قرار مي گيرد. در بخش دوم كتاب نويسنده انديشه و اخلاق يوناني را مورد بحث قرار مي دهد و در بحث از اخلاق يوناني تفكر بزرگاني چون سقراط، افلاطون و ارسطو و متفكران پس از ارسطو يعني رواقيان، اپيكوريان و نوافلاطونيان فلوطيني را از حيث اخلاقي معرفي مي كند. بخش چهارم كتاب مباني انديشه و اخلاق عربي مورد بحث قرار مي گيرد. اين بخش نيز همچون ساير بخش هاي كتاب از دو بخش تشكيل شده است، در فصل يك هستي شناسي اقوام عرب معرفي مي شود و در بخش بعدي اخلاق آييني ايشان مورد بحث قرار مي گيرد. نويسنده در پيشگفتار تاكيد مي كند كه هدف از كتاب دين شناسي و تتبعات دين شناسانه نيست، بلكه پرداختن به آن مفاهيم، اسطوره ها، فلسفه ها، انديشه ها و اموري تاريخي-اجتماعي است كه بر اخلاق اقوام و جوامع بر مبناي نوع هستي شناسي، دين باوري، انديشيدن هاي فلسفي و ... آنان تاثير نهاده است.

نويسنده: حميد ابوطالبي
ناشر: كوير
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 536
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1

منبع: اعتماد

كتاب خوبي، الزام اخلاقي و امر الهي

كتاب «خوبي، الزام اخلاقي و امر الهي؛ بررسي تطبيقي آراي آدامز و متفكران شيعه» اثر مشترك محمود مرواريد و احمدرضا همتي مقدم به سال 1389 از سوي نشر پژهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم به زيور طبع آراسته گرديد.

بخشي از سخن با خواننده.....

روبرت آدامز/Robert Merrihew Adams فيلسوف معاصر به نوسازي عناصر تقرير سنتي نظريۀ امر الهي پرداخته است. وي كه خود يك فيلسوف تحليلي است براي طرح خود به ظرفيت كمابيش جديدي كه پيشرفت‌هاي اخير در فلسفه تحليلي در اختيار گذارده، روي آورد؛ فلسفه‌اي كه با تحليل موشكافنه جرج ادوارد مور دربارۀ معناي خوبي و در فضاي فرااخلاق در 1903 وارد دورۀ اصلي حيات خودش شد. آدامز تلاش مي‌كند بر پايۀ نظريه‌اي جديد در باب معنا به نوسازي برخي از عناصر نظريۀ امر الهي بپردازد تا در نهايت تقريري از اين نظريه را پيش نهد كه ايرادهاي مخالفان نظريۀ امر الهي را برطرف كند. او در كتاب خوب‌هاي متناهي و خوب نامتناهي/Finite and Infinite Goods در پاسخ به مسئلۀ اوثيفرون، احتمال اول را برمي‌گزيند و مي‌گويد: خداوند به امور خوب امر مي‌كند؛ چون خود آنها خوب‌اند، ولي اين خوبي را از شباهت به خوبي متعالي و متناهي به‌دست آورده‌اند كه كسي جز خود خداوند نيست.
شايد بيراهه نباشد اگر بگوييم كه آدامز هم كوشيده شورمندانه‌هاي موحدانه مؤمنان را پاسخ دهد و هم متانت عقلانيت مخالفان را حرمت نهد و اشكالات ايشان در بخش‌هاي سست نظريۀ امر الهي را معتبر شناسد و در صدد تأمين سنجه‌هاي اين عقلانيت برآيد.
آدامز دو نظريه ارائه كرده است: يكي در باب معناي خوبي و ديگري در باب معناي الزام. در مورد اول (خوبي) پيشنهاد آدامز به طور كامل به مواضع عدليه در بحث حسن و قبح نزديك مي‌شود، ولي در مورد دوم (الزام) در يكي از سه مؤلفۀ اصلي نظريۀ خود، اشعري مسلك باقي مي‌ماند.
تا آنجا كه صرفا به اعتبار و صحت نظريه‌ آدامز مربوط مي‌شود بايد در دو ناحيه به تأمل و بررسي پرداخت:
يكم – در وثاقت و كارايي ابزار اصلي اين نظريه: بنياد نظريۀ آدامز بر پايۀ يكي از فرآورده‌هاي جديد سنت فسلفه تحليلي استوار است كه عبارت است از نظريۀ معناشناختي كريپكي – پاتنم. لازم است مؤلفه‌هاي معناشناختي، هستي‌شناحتي و معرفت‌شناختي اين نظريه مستقلا در بوته نقد گذاشته شود.
دوم – در شيوه كاربست اين ابزار: مرحلۀ دوم نحوه كاربست نظريۀ معناشناختي كريپكي – پاتنم در پرسمان معناي خوبي و بايد اخلاقي است؛ پرسش اين است كه آيا آدامز اين ابزارِ بر فرض كارامد را به‌درستي به استخدام در‌آورده و به‌درستي از آنها بهره برده است يا خير؟ مثلا آيا وي در ادعاي خود كه دو مفهوم «خوبي» و «شباهت به خداوند» به يك حقيقت خارجي ارجاع مي‌شوند و همچنين «الزام» و «مورد امر خدا قرار گرفتن» قابل ارجاع به يك حقيقت‌اند، ره به صواب پيموده يا نه؟

نگارندگان در مقدمه، كتاب پيشرو را چنين معرفي مي‌كنند

كتاب حاضر محصول طرح پژوهشي است كه هدف آن بررسي يكي از شاخص‌ترين آراي اخير در زمينه «نظريه امر الهي» و مقايسه آن با برخي از مهم‌ترين نظريات متفكران شيعه است..... پس از مطالعه آراي مختلف در زمينه نظريه امر الهي خصوصا ديدگاه‌هاي اخير كه توسط آلستون، آدامز و كويين (كويين متأخر) ارائه شده، نظريه‌هاي روبرت آدامز را براي نقد و بررسي برگزيديم.
در سنت فلسفه تحليلي، نظرهاي متأخر در زمينه‌ نظريه امر الهي آرايي كاملا جديد هستند كه ويژگي‌هاي جذابي دارند. از سوي ديگر به نظر مي‌رسد يكي از دل‌مشغولي ‌هاي متفكران شيعه نيز بررسي رابطه ميان الزام اخلاقي و امر الهي بوده و هست. در ميان فيلسوفان تحليلي نظرهاي آدامز عمق و جذابيت ديگري دارد.
او علاوه بر نظريۀ امر الهي، نظريه‌اي جالب توجه در باب «خوبي» نيز ارائه داده كه كاملا الهياتي است و از منظري ديني و خداباورانه تنسيق شده است. بدين ترتيب محور كار را ديدگاه آدامز قرار داديم. طبيعي است كه بهترين منبع، كتاب خوب‌هاي متناهي و خوب نامتناهي بود. اين كتاب مهم‌ترين اثر آدامز به شمار مي‌رود كه نظريه امر الهي خود را به طور كامل و مبسوط در آن بيان كرده است. اين كتاب محصول بازبيني و حك و اصلاح هجده مقاله در حوزه‌هاي اخلاق، فسلفه، دين و الهيات است كه آدامز آن‌ها را به‌صورت يك كل يكپارچه و منسجم مرتب كرده است. او در اين كتاب چارچوبي «خداباورانه» - و نه صرفا مسيحي – را براي اخلاق در نظر گرفته است و قصد دارد نشان دهد كه خداباوري، فهم  ما از اخلاق را غني مي‌كند. البته هدف ما شرح و بررسي موشكافانه و كامل كتاب آدامز نبوده است، بلكه قصد ما ارائه امهات بحث او در زمينه «خوبي» و «الزام اخلاقي» است؛ در نتيجه ما صرفا خودمان را به كتاب محدود نكرديم، بلكه مقالات ديگر او و نقدها و دفاعيات مختلف بر كار او را نيز مدنظر قرار داديم تا از اين ميان بصيرت‌هايي براي بخش مربوط به آراي دانشمندان شيعه به‌دست آوريم.
آدامز از فيلسوفاني است كه در سنت تحليلي رشد كرده است؛ بنابراين مبناي كار او آراي ديگر فيلسوفان تحليلي خصوصا در فلسفه زبان بوده است. ما سعي كرديم بنيان‌هاي كار او (خصوصا نظريۀ معناشناختي كريپكي – پاتنم در زمينه انواع طبيعي) را به طور دقيق معرفي و بحث كنيم تا نظريه او وضوح بيشتري يابد...
چنانچه اشاره شد. بررسي رابطه ميان حسن و قبح و الزام اخلاقي از يك‌سو و فرمان‌هاي خداوند از سوي ديگر يكي از مهم‌ترين و كهن‌ترين مسائل كلامي و اصولي در سنت فلسفه اسلامي و شيعي بوده است. متفكران شيعه و آدامز در پيش‌فرض‌هاي زيادي، از جمله واقع‌گرايي و شناخت‌گرايي در اخلاق، باور به وجود خداوند و باور به خوبي و عدالت‌ نامتناهي خداوند با يكديگر اشتراك دارند، لذا بررسي اينكه اين پيش‌فرض‌هاي مشترك تا چه اندازه به ديدگاه‌هاي مشترك و نزديك به‌ هم يا متفاوت و گاه متضاد در مسائل فرااخلاق انجاميده است، به مقدار زيادي توجه‌برانگيز و جالب است....
متفكران شيعه ديدگاه‌هاي مختلفي را درباره تعريف و ماهيت حسن و قبح و الزامات اخلاقي مطرح كرده‌اند. در اين نوشتار درصدد نبوده‌ايم همه اين ديدگاه‌ها را ارائه و بررسي كنيم، بلكه تنها درپي نظرياتي بوده‌ايم كه شباهت معناداري با ديدگاه آدامز داشته باشند و به‌گونه‌اي رهيافت‌هاي مشتركي ميان آنها ديده شود، به همين دليل از ميان اين نظريات متعدد تنها به طرح و بررسي دو نظريه درباره حسن و قبح (نظريه مشهور متكلمان و آخوند خراساني) و يك نظريه درباره الزام (نظريه مشهور متكلمان) و مقايسه آنها با ديدگاه آدامز پرداخته‌ايم. از ديگر مباحث اين كتاب مقايسه ديدگاه آدامز يا اشاعره درباره الزامات اخلاقي است. اشاعره طرفدار نظريه امر الهي در سنت اسلامي هستند از اين‌رو مقايسه نظريه آدامز و اشاعره بحثي جالب توجه و حائز اهميت به شمار مي‌آيد. همچنين اين مسئله را بيان كرده‌ايم كه آيا استدلال شيعيان عليه نظريه امر الهي اشاعره، چالشي را براي ديدگاه آدامز پديد مي‌آور يا نه.