کتاب وضع بشر هانا آرنت
درباره کتاب وضع بشر مهمترین کتاب هانا آرنت
بيراه نيست اگر مانند بسياري از كساني كه در معرفي آرنت و انديشههايش مطلب نوشتهاند وضع بشر را «مهمترين اثر فلسفي او» يا «مهمترين اثرش در فلسفه سياسي» بخوانيم. اين كتاب، كه عنوان آن به لحاظ كليت و گستره وسيعي كه از آن خبر ميدهد از جنس عناويني نظير هستي و زمان، هستي و نيستي يا حقيقت و روش است، به آساني ذيل سرفصلي واحد نظير فلسفه، فلسفه سياسي يا جامعهشناسي جاي نميگيرد؛ مباحث آرنت در وضع بشر اينجا و آنجا ربطي به اين شاخههاي دانايي پيدا ميكنند اما تماما در هيچ كدام نميگنجند.
درونمايه اصلي كتاب زندگي وقف عمل (Vita active) است به تمايز از زندگي وقف نظر (Vita contemplative) كه در برابر هم يكي از آن تقابلهاي دوگانهاي را تشكيل ميدهند كه نظايرش را در تاريخ فلسفه فراوان ديدهايم. از يونان باستان به اين سو، نسبت، تمايز، تقابل يا ديالكتيك اين دو شكل زندگي به شكلي از اشكالش محل بحث بوده است، و كم نبودهاند متفكراني كه در اين باب موضعي اختيار كردهاند و معمولا يكي را اصل قرار داده و ديگري را تابع آن ساختهاند (از افلاطون و ارسطو گرفته تا ماركس و هايدگر و پراگماتيستها و ديگران). آثار آرنت، بهويژه دو كتاب فلسفيترش، يعني وضع بشر و حيات ذهن، گواه روشن تعلق خاطر اوست به اينكه در اين دو شكل زندگي كندوكاو كند، بهگونهاي كه ميتوان از همين منظر سير تفكر او را بررسي كرد (كتاب فلسفه سياسي هاناآرنت نوشته لي بردشا، كه خشايار ديهيمي آن را به فارسي برگردانده، يك نمونه قابل اعتناي اين رويكرد است).
آرنت در كتابش البته همه جوانب آن چيزي را كه وضع بشر (به تمايز از طبيعت بشر) ميخواند موضوع بررسي قرار نميدهد – و اصلا مگر ميشود وضع پديداري به پيچيدگي و همتافتگي و غناي آدمي را در يك اثر واحد به تمام و كمال و از همه جوانب بررسي كرد؟ او خود ميگويد كه زندگي وقف نظر يا تفكر را – آن «برترين و شايد خالصترين فعاليتي كه در توان انسانهاست» - از دايره ملاحظات و بررسيهايش در اين كتاب بيرون نهاده و توجه خويش را معطوف كرده است به زندگي وقف عمل و مراتب و اقسامي كه ميتوان در آن سراغ گرفت. آرنت «سه فعاليت بشري بنيادين» را ذيل اصطلاح vita active جاي ميدهد: زحمت (Labour)، كار (Work) و عمل (action)، و در سه فصل از شش فصل كتابش جداگانه به يكايك اين فعاليتها و توصيف چند و چون آنها ميپردازد.
«زحمت» به معناي آرنتي آن ناظر به مجموعه فعاليتهايي است كه به ضرورتِ گذران و زنده ماندن از ما سر ميزند؛ در اين مقام آدمي حيوان زحمتكش (animal Labouans) است. «كار» ناظر به فعاليت «غيرطبيعي» آدمي در مقام سازنده جهان مصنوع و صانع ابزارها و محصولات مفيد، بادوام و زيبايي است كه مهر و نشان صناعت آدمي را برچهره دارند. اصطلاح انسان سازنده يا ابزارساز (homo faber) اشاره به همين مرتبه دارد.
و اما «عمل» آن بخش از فعاليتهاي ماست كه آرنت عنايت خاصي به آن دارد و از جايجاي كتابش پيداست كه در عين اجتنابناپذير دانستن زحمت و كار، آن را بر صدر مينشاند. او بر آن است كه عمل به معناي خاص آن بشريترين و، به اعتباري، برترين فعاليت آدمي است؛ آن وجهي از فعاليتهاي آدمي است كه از او حيوان سياسي (zoon politikon) يا، به تعبير دقيقتر، حيواني اهل مدينه (پوليس) ميسازد. آنچه آرنت در ستايش عمل يا پراكسيس و در مقام احياي ظرفيتهاي آن ميگويد، از مختصات انديشه اوست كه جايگاه خاصي در تفكر سياسي پيدا كرده است.
اينكه وضع بشر را غالبا اثري در فلسفه سياسي ميدانند تا حد زيادي برخاسته از نسبتي است كه آرنت بين عمل (و گفتار)، تكثر يا ؟؟؟ افراد بشر (يا اين امر واقع كه زمين مسكون انسانهاست نه انسان) و پوليس به منزله فضاي نمود يا ظهور (space of appearance) برقرار ميكند – فضايي كه محمل عمل كردن ماست و مجال ميدهد كه به اين طريق «كيستي» خود را برآفتاب اندازيم و خود را آنچنان كه هستيم عيان داريم. به حق گفتهاند كه سوداي آرنت در وضع بشر اين است كه زندگي وقف عمل را به اعتبار خودش و فارغ از پيشداويها و ملاكهاي نظرورزي يا زندگي وقف نظر بررسي كند و امكانهاي نهفته در آن را بهويژه با نظر به عصر باستان و حيات يوناني – كه از جهاتي حكم سرمشق را براي او دارد – بازيابد.
در چارچوب همين طرح كلي است كه حيطه عمومي و حيطه خصوصي و نسبت آنها در حيات يوناني، برآمدن حيطه اجتماعي در دوران جديد و نيز آنچه در «عصر مدرن» بر سر زندگي وقف عمل آمده است در فصلهاي ديگري از كتاب آرنت بررسي ميشوند. در عين حال، وضع بشر محل مضامين ديگري نيز هست كه گاه در حاشيه طرح اصلي و گاه در مناسبات با آن مطرح ميشوند و در جاي خود تأملبرانگيزند. از آن جمله است بحث او درباره نيكي و نسبت آن با بيجهاني، برآمدن شك دكارتي و انتقال نقطه اتكاي ارشميدسي به درون آدمي در عصر مدرن، و بيگانگي از جهان در اين عصر.
اگرچه وضع بشر بر حيات عملي تأكيد دارد، اما آرنت در سير انديشهاش به وجه ديگر وضع آدمي نيز كه در تفكر يا زندگي وقف نظر جلوهگر ميشود اعتنا ميكند؛ او در بخش مهمي از آثار بعدياش نظير «آيشمان در اورشليم» (كه در آن نسبت شر و بيفكري را ميكاود) و بهويژه در جلد اول كتاب «حيات ذهن» تفكر و نظرورزي را در كانون توجه خويش قرار ميدهد. چه بسا تعارض و تنگنايي كه در سطح كتاب وضع بشر نهفته بوده است – نگريستن به زندگي وقف عمل فارغ از زندگي وقف نظر و به استقلال از آن - يكي از انگيزههاي نيرومند بازانديشي نسبت ميان نظر و عمل در آثار بعدياش شده باشد. اشاره به اين نكته براي آن است كه بگويم وضع بشر با وجود اهميتي كه در سير فكري آرنت دارد، همه ماجراي اين سير نيست. زمان ميبايست تا آرنت بيآنكه ارزشهايي را كه در عمل ميديد تماما به پاي نظرورزي قرباني كند، وابستگي نسبي عمل به نظر براي عمل كردنِ مسوولانه را به عين عنايت بنگرد و جوانب آن را بكاود. آيا مخاطرات استقلال تام عمل و عمل به خاطر عمل – كه در وضع بشر هم به آنها اشاره شده است – نبود كه آرنت را به اين بازانديشي فراخواند؟
آرنت از آن دست متفكراني است كه، به اقتضاي تأملاتشان، گاه اصطلاحات و مفاهيمي تازه طرح ميكنند يا معنايي نو در كالبد الفاظ ديرين ميدهند و به اين اعتبار مرزهاي انديشيدن را دورتر ميبرند و قابليت فكر را در مواجهه با پديدارها يا، به تعبير خود او، در «انديشيدن به آنچه ميكنيم» مايهور ميسازند. اگر او را متفكري بدانيم كه انديشههايي بديع از خود به جا گذاشته است، اين بداعت را چه بسا بيش از هر جاي ديگر در وضع بشر بيابيم – در تعابير و مفاهيمي همچون «فضاي نمود» كه تعبير او از هر محملي (از جمله پوليس يوناني) است كه مجال انكشاف كيستي آدمي از رهگذر عمل و گفتار را فراهم ميكند، تمايز زحمت از كار و تمايز اين دو از عمل، و مفهوم زادگي (natality) يا همان «معجزه آغاز» كه ناظر به توانايي آدمي براي آغازيدن و از نو آغازيدن و به جهان آوردنِ امري نامنتظر است كه عمل، محمل اصلي آن محسوب ميشود.
ترجمه وضع بشر براي من تجربهاي ارزنده بود. ثمرات مواجهه و همسخن شدن با متون كلاسيك بر كسي كه اين تجربه را از سر گذرانده باشد پوشيده نيست؛ به ويژه هنگامي كه اين مواجهه در مقام ترجمه اثر كلاسيك روي دهد و توأم شود با توجه به زير و بم الفاظ و معاني و تلاش براي برگرداندن آنها به زباني كه تعلق به زيست جهاني ديگر دارد. البته در زندگي اين تجربه از سختي چنين كاري نميكاهد؛ چراكه، در حالت مطلوب، كاري از اين دست بايد در فضايي قرين پشتگرمي و فراغ خاطر انجام بگيرد كه براي من و امثال من فراهم نبوده است. با اين حال،حاصل كار، با وجود كاستيهاي احتمالي آن، برايم رضايتبخش است و طعم آن در ذائقهام آنقدر شيرين هست كه بخواهم در ترجمههاي بعديام باز به سراغ آثار كلاسيكي در حوزه كار و علاقهام بروم كه گمان ميكنم جايشان خالي است. در حد مقدوراتم تلاش كردهام اين كتاب را آنچنان كه شايسته آن است به فارسي برگردانم و سبك و زبان آرنت را در ترجمه، پاس بدارم – تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
منبع:
----------------
مطالب مرتبط: