مقالات اخلاقي در مجله الکترونيکي متافيزيک

 تحليل اگزيستنسيال هيدگر در آينه فلسفه عملی ارسطو «خوانشی » نو از اخلاق نيکوماخوس ارسطو

احمدعلي حيدري

تحليل اگزيستنسيال هيدگر در آينه فلسفه عملی ارسطو «خوانشی » نو از اخلاق نيکوماخوس ارسطواين مقاله در صدد بيان اين موضوع است که مهمترين مقومات فلسفه عملی ارسطو در تحليل اگزيستنسيال هيدگر صبغه هستی‌شناختی می‌يابد. انحاء نسبت آدمی در قبال موجودات Verhaltenweisen آن‌گونه که در کتاب ششم از اخلاق نيکوماخوس ارسطو مطرح شده، در خوانش نوين هستی و زمان هيدگر تبديل به انحاء وجودی آدمی Seinsweise می‌گردد. آنچه برای هيدگر بسيار اهميت دارد، احيای قوه انتولوژيکِ نهفته در تعينات سه‌گانه ارسطويی است که در آن پراکسيس بر دو نحوه رفتاری کاشف از موجودات؛ يعنی تئوری و پويسيس اولويت می‌يابد. هيدگر در بحث ارسطو از فضايل عقلانی، تعاريف و تعينات متناسبی را از زندگی انسانی در آرای ارسطو کشف می‌کند که در فلسفه جديد و برای مثال، در فلسفه هوسرل شناخته‌ نشده و موضوعيت نيافته‌اند. اگر تحليل اگزيستنسيال در پرتو تفسير پديدار‌شناختی ارسطو و بخصوص مطالب وی در اخلاق نيکوماخوس بازخوانی‌گردد، شايد بتوانيم برنامه فلسفی هيدگر را بهتر بفهميم. 

امکان استدلال اخلاقی در توصيه‌گرايی هير

 مهدی زمانی، محمدحسين مهدوی نژاد ، عليرضا اژدر  ، رضا تقيان ورزنه

مسأله امکان استدلال و توجيه عقلی در اخلاق، به عرصه‌ای برای اختلاف ديدگاه فلسفه‌های اخلاق معاصر بدل شده است. هير (Hare) برآن است درحالی‌که شهودگرايان مانند مور، راس و پريچاد با بی‌واسطه دانستن شناخت خوب و بد راه را برای استدلال در اخلاق می‌بندند، احساس‌گرايان با محور قرار دادن احساس و عاطفه و تأکيد برآزادی در انتخاب عمل همين راه را می‌پيمايند. توصيف‌گرايان و از جمله طبيعت‌گرايان نيز، هرچند با خبری دانستن گفتارهای اخلاقی، امکان استدلال در اخلاق را می‌پذيرند اما بهای آن‌ را با نفی يا محدودکردن آزادی فاعل در انتخاب عمل می‌پردازند. او مدعی است می‌خواهد هم آزادی فاعل را بر منصب پذيرش بنشاند و هم امکان استدلال در اخلاق ‌را تبيين کند. بدين‌سان هير برای تأمين عقلانيت در اخلاق، به اصل عدم تناقض و سازواری توسل می جويد و فرمان‌های اخلاقی را «توصيه‌هايی تعميم‌پذير» معرفی‌ می‌کند. داوری يکسان در وضعيت‌های مشابه، شرط سازواری در اخلاق است که تعميم‌پذيری و امکان استدلال در آن‌ را در پی دارد. هير در پی‌آن است با روش تحليل زبانی نشان ‌دهد که همانند گزاره‌های خبری، ميان جمله‌های امری و اخلاقی نيز روابط منطقی استلزام و سازواری برقرار است. از اين منظر، شرط موجه‌ بودن داوری‌های يک شخص آن است که با ساير داوری‌های او تناقض نداشته باشد و از همگان در موقعيت‌های مشابه، انتظار يکسانی داشته باشد. هدف اين مقاله، تبيين و تحليل و نقد ساز و کار‌های هير برای تأمين عقلانيت و امکان استدلال اخلاقی و چالش‌های او با مکاتب رقيب است.

واقع‌گرايی و ضد واقع‌گرايی اخلاقی در ويتگنشتاين متأخر

 ابوالفضل صبرآميز، سروش دباغ

واقع‌گرايی و ضد واقع‌گرايی اخلاقی در ويتگنشتاين متأخراين مقاله در نظر دارد تقسيم‌بندی‌های گوناگون واقع‌گرايی و ضد واقع‌گرايی اخلاقی را بررسی کرده و با توجه به آموزه‌های ويتگنشتاين متاخر، نظر وی را در اين‌باره بيان نمايد. به اين منظور، پس از شرح کوتاهی از آموزه‌های ويتگنشتاين در پژوهش‌های فلسفی، نظرات گوناگون شارحان وی درباره واقع‌گرا يا ضد واقع‌گرای اخلاقی بودن ويتگنشتاين بررسی می‌شود. مبحث واقع‌گرايی اخلاقی ارتباط وثيقی با مبحث شناخت‌گرايی و ناشناختگرايی در فرا اخلاق دارد، از همين رو به صورت کوتاه، به بررسی نظر ويتگنشتاين متاخر در اين ‌بار نيز پرداخته شده است. در انتها نيز سعی شده نشان داده شود که واقع‌گرا و يا ضدواقع‌گرا ناميدن ويتگنشتاين، ناشی از کاربرد نادرست گرامر واقعيت است و نمی‌توان وی را در اين تقسيم بندی جای داد.

 نقش آزادی در فلسفه اخلاق کانت

 سيدمسعود سيف

آزادی يک مفهوم اساسی در فلسفه کانت است که در هر دو بخش نظری و عملی فلسفه او نقش دارد هر چند نقش آن در فلسفه عملی بسيار مهم‌تر است. کانت در فلسفه اخلاق خود آزادی را مبنای استدلال بر اخلاق قرار داده است و برای رفع اين نگرانی که شايد اخلاق چيزی جز توهم نباشد چنين استدلال می‌کند که اگر ما دارای اراده‌ای آزاد باشيم در آن صورت اخلاق واقعی است و قانون اخلاق برای همه ما معتبر است. در اين مقاله به بررسی نقش آزادی در فلسفه اخلاق کانت مخصوصا با توجه به دو کتاب مهم وی در زمينه فلسفه اخلاق، بنياد مابعدالطبيعه اخلاق و نقد عقل عملی پرداخته‌ايم.

صفحه اصلي مجله الكترونيكي متافيزيك

اطلاعات حکمت و معرفت شماره 78 - ويژه فلسفه اخلاق 3

--------------

مطالب مرتبط:

اطلاعات حکمت و معرفت شماره 77 - ويژه فلسفه اخلاق2

دانلود مقالات اخلاق فن آوری اطلاعات در نشریه «اطلاعات حکمت و فلسفه»

فصلنامه پژوهش‌های اخلاقی شماره 1و2

 

فصلنامه پژوهش‌های اخلاقی/ پاییز 1389 - شماره 1

سخن سردبیر

جوادی،محسن

برساخت گرایی در فلسفه اخلاق کانت

باهوش،علیرضا

انسان کامل در نهج البلاغه

بسیج،احمدرضا

راه های کسب سعادت از دیدگاه فارابی

خادمی،عین الله

چگونگی امکان اخلاق اسلامی

لاریجانی،مریم

فیلیپا فوت و واقع گرایی اخلاقی نوارسطویی

ملایوسفی،مجید - صادقی،مسعود

رویکرد تکاملی به اخلاق و طبیعت گرایی اخلاقی مسیحی

میانداری،حسن

اين مجله را از اينجا مي‌توانيد دانلود نماييد

-------------------------

فصلنامه پژوهش‌های اخلاقی/ زمستان 1389 - شماره 2

چند بدفهمی مشهور از اخلاق کانت

اترک،حسین

گستره ناگسترده اخلاق : دفاع از مبانی رویکرد اخلاقی میانه گرا بر اساس مبانی قراردادگرایی حق محور

پیک حرفه،شیرزاد

مبانی زهد از دیدگاه امام خمین

مرتضوی،فاطمه سادات - شانظری،جعفر

دیدگاه ونسان برومر درباره تعارض دعا و علم مطلق الاهی و نقد آن از دیدگاه محمدحسین طباطبایی

کشفی،عبدالرسول - نبوی میبدی،مریم السادات

عام گرایی اخلاقی عبدالجبار معتزلی و دیوید راس

میرمحمدی،محمدحسین

چالش اخلاقی نظریه عدالت جان رالز

 واعظی،احمد- مهری،هژیر

ABSTRACTS

صفحات پایانی

از اينجا دانلود نماييد

------------------------------


با ثبت نام در پايگاه مجلات تخصصی نور  نيز مي‌توانيد به صورت رايگان اين مقالات را دانلود نماييد.


فصلنامه پژوهشي پژوهشنامه اخلاق(سال سوم \ شماره 11 \ بهار 1390) (قابل دانلود)

فصلنامه پژوهشی پژوهشنامه اخلاق

صفحات آغازین

-

کانت و بازيابي خدا در اخلاق

ابوالقاسم خوشحال - سیدحسین سیدموسوی

مطالعه تطبيقي دو نظام اخلاقي رازي و غزالي در عُجب

احد فرامرزقراملکي - سکینه سلمان ماهینی

اخلاقِ باور، رهيافتي به پيوند اخلاق و معرفت‌شناسي

غلامحسين جوادپور

تأثير دو باور اعتقادی توحید و معاد بر اخلاق در نهج‌البلاغه

مسلم محمدي - مرضيه محمدي

منشأ الزام در مفاهيم و گزاره‌هاي اخلاقي

عنايت‌الله شريفي

بررسي رابطه اخلاق با دين از ديدگاه

علامه طباطبايي - سميه اسماعيلي‌فر

جایگاه نیت در تفاوت بنيادين فقه و اخلاق (با تأکید بر آیات و روایات)

محمود متوسل آراني*

چكيده مقالات به زبان انگلیسی

-----------------
مطالب مرتبط:
فصلنامه پژوهشي پژوهشنامه اخلاق شماره (4 و 9) (قابل دانلود)

جريان هاي نوکانتي و اخلاق



جريان‌هاي نوكانتي (Neo-Kantianism) به دو دسته تقسيم مي‌شوند: 1- مكتب ماربورگ(Marburg school) كه بر نقد اول كانت تأكيد داشت و تا حدودي به پوزيتيويسم نزديك بود. (از سردمداران آن هرمان كوهن، ارنست كسيرر و ناتروپ) 2- مكتب بادن كه بر نظريه ارزش‌هاي كانت و نقد دوم تأكيد دارد و در نتيجه از پوزيتيويسم دور است. (از سردمداران آن ويندلباند، ريكرت و لاسك) البته جريان سومي هم توسط برونو باوخ (Bruno Bauch) در نوكانتي‌ها پديد آمد كه جريان اخلاقي است و بر نقد سوم متمركز بود.(1)  

مكتب بادن
( Baden School)
مكتب بادن بر فلسفۀ ارزشها و باريك‌انديشي علوم فرهنگي تكيه مي‌كرد. بدينسان، به نظر ويلهلم وندلباند(Wilhelm Windelband) (1848 - 1915) كار فيلسوف پژوهش در اصول و پيش‌انگاره‌هاي داوري‌هاي ارزشي و نسبت ميان ذهن يا آگاهيِ داوري‌كننده و ارزش يا هنجار يا آرماني است كه داوري در پرتو آن صورت نمي‌گيرد. بر پايۀ چنين گزارشي از فلسفه آشكار است كه داده‌هاي اخلاقي و زيباشناسيك (استيتك) مايۀ باريك‌انديشي فلسفي را فراهم مي‌كنند. براي مثال، داوري اخلاقي آشكارا ارزشگذارانه است نه شرح‌دهنده. اما ويندلباند داوري‌هاي منطقي را نيز در اين شمار مي‌نهد. زيرا همچنانكه علم اخلاق با ارزش‌هاي اخلاقي سروكار دارد، سروكار منطق نيز با يك ارزش است، يعني راستي (صدق). هرچيزي كه انديشيده مي‌شود راست (صادق) نيست. راست آن چيزي است كه بدان مي‌بايد انديشيد. بدينسان تمامي انديشۀ منطق را يك ارزش يا يك هنجار رهبري مي‌كند. آكسيوم‌هاي نهايي منطق را نمي‌توان اثبات كرد، اما اگر راستي (صدق) را همچون هنجار يا ارزش عيني بپذيريم مگر آنكه بخواهيم تمامي انديشۀ منطقي را ردّ كنيم.
بدينسان، پيش‌انگارۀ منطق و علم اخلاق و زيبايي‌شناسي ارزش‌هاي راستي، نيكي، و زيبايي است. و اين واقعيت ما را ناگزير از آن مي‌كند كه وجودِ يك آگاهيِ برين هنجارگذار يا ارزش‌نهنده را در پس آگاهي تجربي، به صورت يك بُن انگاره (فرض بنيادين) بپذيريم. افزون بر اين، از آنجا كه همگان در داوري‌هاي منطقي، اخلاقي، و زيبايي‌شناسيكِ خود نهاني چنگ در دامان ارزش‌هاي مطلق جهانگير مي‌زنند، اين آگاهي برين رشتۀ پيوندي است حياتي ميان افراد. و اما، ارزش‌هاي مطلق به يك لنگر مابعدالطبيعي (متافيزيكي) نياز دارند، يعني شناحت و تصديق ارزش‌هاي عيني ما بدانجا مي‌كشاند كه بر يك حقيقت زَبَر حسي، كه آن را خدا مي‌دانيم، يك بنياد مابعدالطبيعي بنا نهيم. و اينجاست كه ارزش‌هاي وجود قدسي پديد مي‌آيد. «وجود قدسي براي ما به معناي يک ردۀ خاص از ارزش‌هايي نيست كه داراي اعتبار جهانگير باشند، مانند رده‌هايي كه راست و خوب و زيبا تشكيل مي‌دهند، بلكه تمامي اين ارزش‌ها است كه تا آنجا كه اين ارزش‌ها با حقيقت زَبَر حسي نسبت دارند.»
فلسفۀ ارزش‌هاي ويندلباند به دست هاينريش ريكرت (1863 - 1936)، جانشين وي بر كرسي فلسفه در هايدلبرگ، گسترش يافت. ريكرت بر آن است كه قلمروي از ارزش‌ها هست كه حقيقت دارد اما بدرستي نمي‌توان گفت كه وجود دارد. حقيقت دارد بدان معنا كه ذهن (سوژه) آن ارزش‌ را درك مي‌كند اما آنها را نمي‌افريند، ولي اين ارزش‌ها چيزهايي هستند که در ميان ديگر چيزها نيستند. و اما، در داوري‌هاي ارزشي قلمروِ ارزش‌‌ها را با جهان محسوس گرد هم مي‌آورد و به اشياء و رخدادها معناي ارزشمندانه مي‌بخشد. و در مورد ارزش‌ها اگرچه نمي‌توان گفت كه براستي وجود دارند، اما انكار نيز نمي‌توان كرد كه وجودشان چه بسا بر بنياد يك حقيقت جاودانۀ خدايي باشد كه دست دانش نظري ما به دامان آن نرسد. (ريکرت در کتاب «system der philosophie» که در 1921 به چاپ رسيد است، مي‌کوشد تا ارزش‌ها را در شش گروه طبقه‌بندي کند: ارزش‌هاي منطق (ارزش‌هاي صدق)، زيبايي‌شناسي (ارزش‌هاي زيبايي)، علم اخلاق (ارزش‌هاي اخلاقي)، کام‌جويي (ارزش‌هاي شادکامي) و دين (ارزش‌هاي قدسيتِ شخص‌وار) )
ريكرت بنابر ديد كلي خويش بر جايگاه ايدۀ ارزش در تاريخ تكيه دارد. ويندلباند بر آن بود كه سروكار علم طبيعي با اشياء از جنبه‌هاي كليت آنها يا در مقام نمونه‌اي از نوع است و با رخدادها از نوع تكرارپذيرشان، يعني در مقام نمونه‌اي از قوانين جهانگير است، حال آنكه سروكار تاريخ با رخدادِ يگانه و بي‌همتا است. علوم طبيعي «ناموس‌گذار» يا قانون‌نهنده‌اند، حال آنكه تاريخ (يعني، علم) «يكه‌نگار» است. ريكرت نيز برآنست كه تاريخگزار با يگانه و بي‌همتا سروكار دارد، اما تأكيد مي‌كند كه دلبستگي او به اشخاص و رخدادها تنها از جهت نسبت آنها با ارزش‌ها است. به عبارت ديگر، آرمان تاريخ‌نگاري فراهم‌آوردن آنچنان علم فرهنگي است كه كمال‌يابي تاريخي را در پرتو ارزش‌هايي كه جامعه‌ها و فرهنگ‌هاي گوناگون به رسميت شناخته‌اند تصوير مي‌كند.
هوگومونستربرگ (1863 - 1916)، دوست ريكرت، را از يك وجه فكريش مي‌توان با مكتبِ كانتيِ بادن قرين دانست. وي در كتاب فلسفۀ ارزش‌ها (1908) به اين ايده پرداخت كه به جهان همچون دستگاهي از ارزش‌ها معنا مي‌دهد.
-----------------
منبع: 
1. خاتمي محمود، مدخل فلسفه غربی معاصر، به اهتمام مريم سادات، 1386، نشر علم، ص 31.
 2. كاپلستون، فردريك، تاريخ فلسفه ج  7، داريوش آشوري، علمي و فرهنگي، 1388، 357 و 358.       

كتاب نظريۀ اخلاق كانت  اثر سر دبليو ديويد راس


كتاب نظريۀ اخلاق كانت: شرحي بر تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق / نوشتۀ سر دبليو ديويد راس؛ ترجمۀ محمدحسين كمالي‌نژاد، به سال 1386 با چاپ نخست به زيور طبع آراسته گرديد. اين اثر ترجمه‌اي است از :
Kant Ethica theory: a commentary on the zur metaphysik der sitten, 1978.

نگارنده در مقدمه، كتاب را اينگونه معرفي مي‌كند:
رسالۀ حاضر نه كل مابعدالطبيعۀ اخلاق بلكه جزء اساسي آن – بررسي اصل اعلاي اخلاق – است. اين اثر به سه بخش تقسيم مي‌شود:
1. گذر از معرفت عقلاني عمومي اخلاق به معرفت فلسفي آن
2. گذر از فلسفۀ توده‌پسند اخلاق به مابعدالطبيعۀ اخلاق
3. مرحلۀ نهايي گذر از مابعدالطبيعۀ اخلاق به نقد عقل عملي محض
كانت در عين تقسيم اين اثر به سه بخش، آن را به تحليلي (گذر از معرفت عمومي به تعيين اصل نهايي آن) و تأليفي (گذر از بررسي اين اصل و منابع آن به معرفت عمومي كه كاربرد اين اصل را در آن مي‌يابيم) نيز تقسيم مي‌كند. در آغاز، چگونگي ارتباط اين تقسيم دوگانه با آن تقسيم سه‌گانه روشن نيست. اما از عبارت بعدي روشن مي‌شود منظور اين است كه دو گذر نخست، تحليلي و گذر سوم، تأليفي است. بنابراين، منظور از بخش نخست، تحليلي از مفاهيم عمومي دربارۀ اخلاق است تا معلوم شود كه به طور ضمني بر مفاهيم عادي فلسفه اخلاق (آن‌چنان‌كه در در زمان كانت رايج بوده است) دلالت دارند، و منظور از بخش دوم، تحليلي از مفاهيم فلسفۀ اخلاق است تا معلوم شود كه به طور ضمني بر مفاهيم اساسي‌تر فلسفه اخلاق خود كانت دلالت دارند. در نتيجه، بخش سوم، تأليفي خواهد بود به اين معنا كه بايد براساس اين مفاهيم آگاهي اخلاقي را آن‌چنان‌كه وجود دارد توجيه كرد. كانت در عبارت ياد شده اشاره مي‌كند كه تمام آنچه كه او در دو گذر نخست انجام داده است نشان دادن آن چيزي است كه در مفهوم اخلاق مندرج است، يعني اراده خودمختار است و خود، قوانين خودش را مقرر مي‌دارد. او هنوز بايد ثابت كند كه اخلاق «آفريدۀ ذهن» نيست يعني با يك عمل تأليفي مي‌توانيم بفهميم كه اعمال معيني وجود دارند كه انجام آنها صحيح است.
بدين ترتيب انتظار داريم بخش سوم، بر خلاف دو بخش پيشين، تأليف باشد، يعني در آن مبناي مفاهيم روشن‌شده در دو گذر ديگر، دست‌كم تبييني از خطوط كلي محتوايِ تكليف شود. اما تفكر كانت در عمل مسير ديگري را در پيش مي‌گيرد. آنچه كانت در نظر دارد تا در بخش سوم بيان كند بررسي نقادانۀ قوۀ عقل است در حكم مقدمه‌اي بر اثبات اينكه استفادۀ تأليفي از عقل عملي محض ممكن است. او مدعي نيست كه اين امر را در تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق ثابت مي‌كند. در واقع در بخش سوم صرفاً بررسي‌اي استلزامي از كار در‌مي‌آيد كه به اعتقاد او ميان وجود تكليف و آزادي اراده موجود است. بدين ترتيب او در تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق به تصديق خودش وجود تكليف را اثبات نمي‌كند. او تنها در اثبات آن چيزي موفق مي‌شود كه در نظر وي اگر تكليف عيني است بايد صادق باشد؛ آن چيزي كه پيش‌فرض وجود عيني تكليف است، و در هيچ جاي ديگري به انجام وظيفه‌اي كه در اينجا از خود سلب كرده است، متعهد نمي‌شود.
منظور كانت از اين گذرهايي كه بيان مي‌كند، كاملاً روشن نيست. آيا منظورش اين است كه:
1. معرفت عقلاني عمومي اخلاق خطاست و بايد آن را رها كنيم، و نخست در يك فلسفۀ توده‌پسند اخلاق پناه بگيريم و بعد خطاي اين را ببينيم و به سوي مابعدالطبيعۀ اخلاق و نقادي عقل محض پيشين برويم؟ واژۀ «معرفت» اگر معناي دقيق آن در نظر گرفته شود اين تفسير را رد مي‌كند زيرا معرفت ممكن نيست خطا باشد، اما ممكن است كانت اين واژه را با مسامحه به كار برده باشد.
2. اين معرفت عقلاني اخلاق درست است اما به اندازۀ كافي عميق نيست و همين‌طور است دربارۀ فلسفۀ توده‌پسند؟ دست‌كم دربارۀ گذر نخست، نظر وي همين است. زيرا او مي‌گويد كه مفهوم اراده‌اي كه في‌نفسه شايستۀ بيشترين احترام است، «از قبل در فاهمۀ سالم طبيعي وجود داشته است و نيازمند شكوفايي است تا تعليم». اين مفهومِ ارادۀ في‌نفسه نيك همان معرفت عقلاني عمومي اخلاق است كه كانت از آنجا شروع مي‌كند و مي‌كوشد تا استلزام‌هاي عميق‌تر را مطرح سازد و آنچه او در صفحۀ بعدي مي‌گويد دال بر اين است كه به گذر دوم نيز با همين ديد – يعني نه در حكم تصحيح، بلكه براي تعمق بيشتر نسبت به بخش پيشين – نگريسته است.

فهرست

ارجاعات ..................................................................................... 9
مقدمه ....................................................................................... 11
فصل نخست
گذر از معرفت عقلاني عمومي اخلاق به معرفت فلسفي آن ............... 23
فصل دوم
گذر از فلسفۀ توده‌پسند اخلاق به مابعدالطبيعۀ اخلاق ....................... 63
نخستين ضابطه‌مندي امر مطلق: ضابطۀ قانون كلي .......................... 71
دومين ضابطه‌مندي امر مطلق: ضابطۀ انسانيت در مقام غايت بالذات .... 78
سومين ضابطه‌مندي امر مطلق: ضابطۀ ارادۀ واضع قانون عام .............. 90
فصل سوم
گذر از مابعدالطبيعۀ اخلاق به نقد عقل عملي محض ......................... 105
خلاصه ..................................................................................... 137  

----------------------
مطالب مرتبط:

فلسفه اخلاق کانت
فلسفه اخلاق کانت (2)
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت 
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت 

نقد عقل عملی

درس هاي فلسفه اخلاق اثر ايمانوئل كانت

پديدارشناسي اخلاق (ماكس شلر)

عناصر پيشين عاطفه

شلر معتقد است كه ما معرفت هايي با ويژگي هاي آپريوري داريم كه اين عناصر پيشيني مربوط به عاطفه اند. اين حرف شلر هم در مخالفت با كانت است و هم در مخالفت با هيوم، زيرا نزد كانت عنصر پيشني نمي تواند عاطفه باشد و نزد هيوم عنصر عاطفي نمي تواند پيشيني باشد. شلر ميان ايندو جمع كرد و به عنصر پيشيني عاطفي قائل شد و آنرا از سنخ معرفت دانست يعني ما با يك حوزۀ شناختي آپريوري مواجه هستيم كه ملاك آن عقلانيت نيست، اين آپريوري ها ارزش هستند كه عناصر عاطفه هستند. پس ارزش ها از تجربه خارجي گرفته نمي شود بلكه آپريوري هستند. اين حرف بر ضد نوميناليست هاي اخلاقي است. نوميناليست هاي اخلاقي – حتي جان لاك – حسن و قبح را تجربي مي دانستند. يعني حسن و قبح معناي محصلي ندارند و بايد معناي آنها را جزء به جزء تحقيق كرد. اين نظر كاملاً پوزيتيويستي است و نوميناليسم اخلاقي به نسبي گرايي منجر مي شود. اما در اينجا ارزش هاي پسيني نيستند بلكه كاملاً پيشيني هستند. در نتيجه مطلق مي باشند و ضرورت و كليت دارند اما برخلاف نظر كانت فرمال نيستند. بنابراين شلر و كانت در اين مطلب كه ارزش هاي اخلاقي مطلق هستند و نسبي نمي باشند هم عقيده اند.

نوميناليسم اخلاق را نسبي مي كند. كانت با فرمال كردن ارزش هاي اخلاقي، آن را از زندگي دور مي كند. اگر ارزش هاي اخلاقي عاطفي باشند، آن گاه موضوع همدلي قرار مي گيرند و انسان ها در آن شريك مي شوند و ارزش را با يكديگر تبادل مي كنند. كودكان نيز خوبي و بدي را به نحو مادي، نه به نحو صوري، مي فهمند. يعني از طريق عاطفه خوبي و بدي را درك مي كنند. نه آن كه عقل عملي مستقل از هرگونه عاطفه و انگيزه دروني، رأساً خوبي و بدي را طرح كند.

ارزش هاي اخلاقي نزد كانت انتزاعي مي شوند حال آنكه نزد شلر تجربي اند و به هم افقي احتياج دارند. عاطفه نزد شلر نيرو و ديناميسم است كه در انسان جاري مي شود و انسان ها در آن مشاركت مي كنند. در هم افقي عاطفي اين ارزش هاي آپريوري درون انسان كشف مي شوند، پس انسان واجد ارزش هاست. آپريوري هاي عاطفي مادي است نه فرمال. پس اخلاق در تفكر شلر مبتني بر عقلانيت نيست بلكه مبتني بر عاطفه بشر است. زيرا وجه شناختي در عاطفه پراتيك(عملي) است حال آنكه وجه شناختي در عقل تئوريك است. از آن حيث كه انسان عمل است، وجه عملي او مقدم بر وجه نظري است، در نتيجه ارزش هاي عاطفي آپريوري هستند و مي توانند نسبت برقرار كنند. در مجموع ارزش هاي اخلاقي، ارزش هاي اجتماعي را بنا مي گذارند. در تفكر كانت حتي اگر فرد، گسسته از ساير انسان ها زندگي كند، به همان نحوي رفتار خواهد كرد كه اگر در جامعه با تمام روابط اجتماعي زندگي مي كرد.

شلر گاهي انسان را حامل ارزش مي داند و گاهي او را والاترين ارزش مي نامد. وي ارزش هاي اخلاقي را ابژكتيو مي داند نه سوبژكتيو زيرا عاطفه امري تجربي است كه با عمل و بيرون از انسان مرتبط است و به هم افقي احتياج دارد. اين ارزش ها هرچند به نحو مادي آپريوري مي باشند اما به ابژكتيو ديده مي شنود. يعني اين ارزش ها در سطح وجدان تجربي بشر و زندگي عملي او واقعاً ارزش هستند و مطلق و عيني مي باشند. شلر پشتوانه عقلاني اخلاق را حذف مي كند و با فرمال بودن اخلاق مخالف است. وي عقل را نفي نمي كند اما تقدم عقل در حوزه اخلاق را نمي پذيرد.

انواع ارزش

از نظر شلر ارزش اخلاقي درون سيستم ارزش ها نيست بلكه خارج از آن است. گاهي منشا ارزش ها امور حسي است. مثلاً گاهي از لذت سخن مي گوييم. گاهي منشأ ارزش ها امور عقلي است و گاهي منشأ ارزش ها امور روحي است و گاهي نيز منشأ ارزش ها امور مقدس است. در هيچ يك از اين چهار مورد اخلاق ديده نمي شود. در تقسيم بندي شلر از منشأ ارزش ها، اخلاق وجود ندارد. در امور حسي ميل حاكم است. در امور عقلي نيز كه يك منشأ دروني دارد نه حسي، حسن و قبح محقق مي شود از قبيل زيبايي و زشتي يا مصلحت و مفسده. امور روحي، عمدتاً عاطفي هستند همانند محبت، ايثار و نوع دوستي. اين قبيل مسائل اخلاقي نيستند بلكه عاطفي هستند. منشأ برخي ارزش ها هم امور مقدس است. امر مقدس نزد شلر خداست. رستگاري ارزش مقدس است. امور اخلاقي مي تواند در هر يك از اين چهار دسته ارزش بگنجد و مي توان بر اساس هر دسته از اين ارزش ها، بحث اخلاقي داشت.

در نتيجه اخلاق با حس خارجي هم پيوند مي خورد و اين پيوند در لذت باوري و فايده باوري ظاهر مي شود. بنابراين ارزش هاي اخلاقي با جاي گرفتن در هر يك از اين چهار دسته نسبي مي شوند و در اين جا بحث از والاترين ارزش ها به ميان مي ايد. والاترين ارزش اخلاقي همان love (عشق، حب و محبت) است. با مراجعه به انجيل بايد آنرا عشق ترجمه كرد زيرا انجيل، خداوند را عشق مي داند.

 برگرفته از: برگرفته از: مدخل فلسفه غربي معاصر (تقريرات دكتر محمود خاتمي، به اهتمام مريم سادات) تتهران، علم، 1386.

-----------------------------------------

 مطالب مرتبط:

مقاله ای با موضوع «پدیدارشناسی اخلاق»

پديدارشناسي اخلاق (نيچه)


درس هاي فلسفه اخلاق اثر ايمانوئل كانت

كتاب «درس هاي فلسفه اخلاق» اثر ايمانوئل كانت؛ ترجمۀ منوچهر صانعي دره بيدي، به سال 1378 توسط انتشارات نقش و نگار منتشر شد و در سال 1388 به چاپ چهارم رسيد.
مترجم محترم در مقدمه: كانت بعد از نقد عقل محض، 6 جلد كتاب در حكمت عملي نوشته و در اين مجلدات ششگانه آراء خود را در مورد اخلاق، حقوق، سياست، دين و ساير بخش هاي فرهنگي بيان نموده است. اين مجلدات ششگانه عبارتند از:
1. نقد عقل عملی
2. بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق 
3. دين در محدوده عقل تنها
4. مابعدالطبيعه اخلاق: فلسفه حق
5. مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت.
6. درس هاي فلسفه اخلاق
كتاب درس هاي فلسفه اخلاق به معني دقيق كلمه «تصنيف» كانت نيست؛ بلكه شامل درس گفتارهايي است كه كانت در موضوع اخلاق تدريس مي كرده  و توسط شاگردانش جمع آوري شده است. كانت در بين سال هاي 1775 تا 1780 دو كتاب به نام هاي «مباني فلسفي اصول عملي» و «فلسفه اخلاق»، از بومگارتن در درس اخلاق خود تدريس مي كرد. كانت در درس اخلاق، بخش ها و عنوان هاي درس را بر اساس فصول و ابواب آثار بومگارتن مطرح مي¬كند اما تقريباً رجوع به آثار بومگارتن بهانه و براي مراعات قوانين صوري است و در تمام درس ها نظر خود را بيان كرده است. كتاب پيشرو حاصل همان درس ها مي باشد.
فهرست:
فصل 1/ مقدمه
فصل 2/ نظام اخلاقي كهن
فصل 3/ اصول كلي اخلاقي
فصل 4/ الزام
فصل 5/ ملاحظات مقدماتي
فصل 6/ دين طبيعي
فصل 7/ دربارۀ تكاليف نسبت به خويش
فصل 8/ تكاليف انسان نسبت به ديگران
فصل 9/ تكاليف انسان در قبال موجود ديگر
فصل 10/ تكاليفي كه نسبت به طبقات خاصي از افراد مطرح است. 

براي آشنايي بيشتر از فصول اين كتاب به اينجا نگاه كنيد.   
--------------------------

مطالب مرتبط:
فلسفه اخلاق کانت
فلسفه اخلاق کانت (2)
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت 
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت 

نقد عقل عملی

فصلنامه كتاب نقد (ويژه فلسفه اخلاق)

فصلنامه كتاب نقد

فصلنامه كتاب نقد، شماره 30

سر آغاز

كانت و سكولاريزم اخلاقي / محمد محمد رضايي

ترابط دين واخلاق از ديدگاه استاد مصباح / عبدالحسين خسروپناه

نسبيت اخلاق از منظر عرفان/ 

به سوي اخلاق جهاني /احد فرامرز قراملكي

 اخلاق و آزادي در پرتو عدالت اخلاقي /محمدرضا بهاري

اخلاق و سياست /محمد رحيم عيوضي

گذري بر منابع و مسلك هاي اخلاقي اسلامي /محمد جواد رودگر

نگرشي به مراحل تطور علم اخلاق اسلامي /حسين روحاني نژاد

فلسفه اخلاق و سياست ارسطو و افلاطون از نگاه السدير مك اينتاير /حميد شهرياري

مدرنيسم , اخلاقو عقلانيت /مترجم: مهشيد صفايي

ابن خلدون و اخلاق شهر نشيني /مسعود عليمرداني

اخلاق حرفه اي -معرفي و نقد كتاب /س . سلمان ماهيني    

رهيافتي به انديشه ملي-مذهبي  /زاهد ويسي

براي دريافت مقالات به آرشيو فصلنامه كتاب نقد مراجعه كنيد.

------------------------------

مطالب مرتبط:

فصلنامه پژوهشي پژوهشنامه اخلاق شماره (4 و 9)

گزیده ای از مقالات فصلنامه تخصصی اخلاق

نقد و نظر ـ شماره 13و 14 - ويژه اخلاق و دين

فصلنامه راهبرد فرهنگ ( ویژه اخلاق پژوهش)

فصلنامه مطالعات بين‌المللي (ویژۀ اخلاق)


«فسلفه اخلاق و مبانی رفتار» اثر منوچهر صانعی دره بیدی



کتاب «فسلفه اخلاق و مبانی رفتار» اثر منوچهر صانعی دره بیدی توسط انتشارات سروش در سال 1377 به چاپ اول رسید و در سال 1387 با چاپ دوم به زیور طبع آراسته گردید.
مؤلف محترم: فلسفۀ اخلاق از زمان ارسطو تا کنون مراحل مختلفی در تاریخ خود گذرانده است. می توان اخلاق ارسطویی را تجسم اخلاق یونانی، اخلاق مبتنی بر سعادت نامید به این معنی که این فلسفه، سعادت غایت اخلاق است که با توسل به فضایل چهارگانه حکمت، عفت، شجاعت و عدالت تحقق می یابد. و این فضایل، هر کدام حد وسط یک وضعیت روانی در وجود انسان بین دو وضعیت افراط و تفریط است.
در ارزش کلامی قرون وسطی و دورۀ سلطۀ کلیسا به جای مراعات حد وسط به عنوان فضیلت، حکم الهی معیار و تعیین کنندۀ فضیلت بود. فضیلت اخلاقی در این دوره به معنی انطباق رفتار با احکام الهی بود نه مراعات حد وسط در احوال روانی. غایت اخلاق نیز در این دوره همان سعادت بود اما نه سعادت دنیوی چنان که ارسطو تعریف کرده بود، بلکه سعادت اخروی.
در عصر جدید، تهاجم به معیارهای ارسطویی و قرون وسطایی در اخلاق با دکارت آغاز شد. دکارت معیار قرون وسطایی را چون متکی بر مرجعیت (Authority) و تقلید بود، رها و قاعدۀ فهم شخصی (Understanding) را جایگزین آن کرد و معیار ارسطویی را به این عنوان باطل اعلام کرد که بنیاد اخلاق، عواطف روانی است و عواطف به طور الزامی چنان که ارسطو گفته بود، دو طرف افراط و تفریط نیستند، بلکه آنچه ارسطو به عنوان مثلاً تفریط شجاعت اعلام کرده بود (یعنی ترس)، ممکن است در شرایط خاصی (آن گاه که آگاهانه و سنجیده باشد) فضیلت باشد. دکارت در تغییر عمده در نظام اخلاق ارسطویی به وجود آورد:
اول اینکه طرح فضایل چهارگانۀ مبتنی بر مراعات حدّ وسط بین دو طرف افراط و تفریط را مردود اعلام کرد و به جای آن، طرف عواطف نفسانی را قرار دارد. در این طرح، دکارت عواطف را به دو بخش اصلی و فرعی تقسیم کرد. عواطف اصلی عواطف بسیطی هستند که به نظر دکارت قابل تحویل به عواطف دیگر نیستند. این عواطف عبارتند از: لذت، درد، عشق، حیرت، میل و نفرت. این عواطف ششگانه پایه و اساس تمام رفتار اخلاقی انسان هستند و عواطفی مثل ترس یا رقت قلب یا ... فضیلت اند، و اگر به صرافت طبع در ما عمل کنند، رذیلت به شمار می روند و وضعیت طبیعی آنها نه فضیلت است و نه رذیلت.
دوم اینکه دکارت اخلاق را در کنار پزشکی و مکانیک یکی از شاخه های علم قرار داد به این معنا که قضایای اخلاقی باید مانند قضایای طبی و مکانیک قابل محاسبۀ ریاضی باشد و زبان کمیت در آن جاری گردد. برای آشنایی با نظر دکارت دربارۀ اخلاق رجوع کنید به کتاب انفعالات نفس مندرج در کتاب فلسفۀ دکارت، ترجمۀ همین قلم (منوچهر صانعی دره بیدی)، چاپ الهدی.
اما دکارت غایت ارسطویی اخلاق را محفوظ می داشت و مثل ارسطو بر غایت دنیوی اخلاقی تأکید می کرد و آن را به فضیلت حکمت باز می گرداند. به این معنا که تأمین سعادت انسان در گرو این نکته است که بدانیم با عواطف خود چگونه برخورد کنیم و این مطالب، یعنی شناخت علمی عواطف به عنوان پایه  و اساس سعادت در فلسفۀ اسپینوزا گسترش یافت و از آنجا وارد فلسفۀ آلمانی شد.
در آلمان در نیمۀ دوم قرن هیجدهم، کانت طرح جدیدی را برای اخلاق در افکند و به کلی نظام اخلاقی را از چهارچوب آن خارج کرد. کانت اعلام کرد اخلاق به جای تکیه بر سعادت (نظر ارسطو و دکارت) با متکی بر تکلیف باشد. این انقلابی بود که در چهارچوب انقلاب کوپرنیکی انجام شد. در نظر ارسطو ما باید تکالیف خود را انجام بدهیم تا به سعادت برسیم (حرکت از تکلیف به سعادت = غایت)، اما در نظر کانت وصول به سعادت تکلیف است و برای ادای تکلیف در پی سعادت خود می رویم (حرکت از سعادت به تکلیف = غایت).
در آلمان پس از کانت، در نیمۀ دوم قرن نوزدهم، نیچه نظامی به نام اخلاق مبتنی بر اراده پروراند که البته فلسفۀ او گسترش بخش و جهتی خاص از فلسفۀ کانت بود. آرای کانت از هگل عبور کرد و به نیچه رسید.
با عبور از نیچه، به قرن بیستم میلادی می رسیم و نوبت فلسفه های «فرنو» یا مابعد تجدد یا پست مدرن می رسد. در این فلسفه ها که همگی از نیچه متأثرند و اندیشه های او را شرح و بسط داده اند، بیشتر در جهت منفی و با غلبۀ شکاکیت، ارزش های تفکر سنتی، به خصوص ارزش های دوران نو، مورد نقادی و اغلب انکار و طرد قرار گرفت. در دو قرن هجده و نوزده یا بهتر بگوییم در حد فاصل بین دکارت تا کانت، مفاهیم ترقی، بهبود، سعادت، آزادی، برابری، استقلال فرد، حرمت انسانی، همدلی، کاهش تضاد و ایجاد الفت بین انسان ها و ...، ارزش هایی بود که با قوت تمام مورد حمایت همۀ متفکران غربی بود....
در دوران معاصر و اغلب در دهه های پایانی قرت بیستم، به دلیل رشد سریع علوم و صنایع مباحث تازه ای در اخلاق مطرح شد که در تاریخ فلسفۀ اخلاق از ارسطو تا نیچه و شلر و هارتمان مطرح نبود. یعنی اخلاق کاربردی مانند اخلاق پزشکی، اخلاق کار و تجارت، اخلاق محیط زیست، اخلاق جهانی شدن....

فهرست مطالب
:
فصل اول «اخلاق ثنوی در حوزۀ سقراطی» نام دارد: نگرش یونانیان به اخلاق، سقراط، افلاطون، ارسطو.
فصل دوم از «اخلاقی رواقی» سخن می گوید: رواقیان، هابز، و اسپینوزا.
«انقلاب کپرنیکی در اخلاق» عنوان فصل سوم است: حس اخلاق و اصالت شهود، و اصالت عقل فرانسوی.
نگارنده در فصل چهارم به «میراث هیوم» می پردازد: اخلاق مبتنی بر اصالت نفع، و اصالت عاطف.
فصل پنجم به «اخلاق در حوزه اصالت معنای آلمان» اختصاص دارد: کانت، فیخته، هگل، و نیچه.
فصل ششم به «اخلاق از دیدگاه پدیدارشناسان» می پردازد: برنتانو، ماکس شلر، و هارتمان.
نگارنده کتاب را با موضوع «اخلاق پویا» به پایان می برد: اسپنسر، مارکس، مور، و اخلاق مبتنی بر کار. 
--------------------------------------
مطالب مرتبط:
کتاب «اخلاق» نوشتۀ جورج ادوارد مور
کتاب مبانی اخلاق، نوشتۀ جورج ادوار مور
کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر
کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت 
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت 
نقد عقل عملی
کتاب «تاریخ فلسفه اخلاق غرب» ویراستۀ لارنس سی. بکر.

«اخلاق در فلسفۀ کانت» اثر راجر سالیوان



کتاب «اخلاق در فلسفۀ کانت» اثر راجر سالیوان، ترجمۀ عزت الله فولادوند به سال 1380 توسط انتشارات طرح نو به چاپ اول رسید و در سال 1389 با چاپ دوم وارد باز نشر شد. این کتاب ترجمه ای است از:
 Introduction to Kant s Ethics.
مترجم محترم: کتاب پیشرو علاوه بر بررسی سراسر افکار افکار فلسفی کانت در اخلاق، حاوی شرح و تفسیر نخستین اثر اساسی او در این زمینه، یعنی بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق ، است. این رساله کوتاه را یکی از کانت شناسان معتبر عصر ما، آلن وود، به رغم اختصار آن، «از بزرگترین و پر تأثیرترین موفقیت ها در تاریخ فلسفه» می داند. هدف کانت، چه در آن رساله و چه در نقد عقل عملی، پی ریزی اصول بنیادینی است که نظام فلسفی اخلاق باید بر آنها بنا شود. بنابراین هر دو نوشته را باید مقدمه یا «پیش آموزه»ای بر نظریه اخلاقی او دانست، نه شرح و بیان کامل آن که در مابعدالطبیعه اخلاق آمده است. نویسندۀ این کتاب از نسل کسانی مانند پل گایر و الن وود و کارل آمریکس و هنری آلیسن و ژیل دولوز و اونورا اونیل و دیگران است که در دهه های اخیر عصر نوینی در کانت شناسی آغاز کرده اند.
موضوع فصل اول کتاب به «نظریه سیاسی کانت» اختصاص دارد. مباحث این فصل: زندگی کانت، لیبرالیسم، جهت عقلی تأسیس دولت، اصل عام عدالت، نظام قوانین، کرامت فرد، برابری، عموم و شمول، جمهوریت و ارادۀ کلی، امید به آینده و جامعۀ ملل، نظریۀ اخلاقی کانت، رابطۀ اخلاق اجتماعی خصوصی.
موضوع فصل دوم «امر مطلق»: هنجارهای نهایی اخلاق است. در فصل پیشرو از دو بخش بنیادها بحث می کند و همینطور می پردازد به نقش دوگانۀ امر مطلق، نقش داوری اخلاقی، محتوای تجربی و کاربرد نادرست امر مطلق.
نگارنده در فصل سوم به «خودآیینی یا قانون عام» می پردازد. بحث های این فصل به قرار ذیل اند: خود آیینی: قانون مندی، آزمودن ضابطۀ وعدۀ دروغ، سازگاری با ضابطه های دیگر، غایات طبیعی الزامی، مثال های کانت، آموزه های کانت دربارۀ دروغ و مثال دیگر.
فصل چهارم به موضوع «احترام به کرامت اشخاص» اختصاص دارد. در فصل حاضر از بحث های زیر سخن رفته است: رابطه فرمول دوم با فرمول اول، اشخاص و اشیا، احترام به اشخاص، تکالیف نسبت به خود، رسالت اخلاقی ما، طلب سعادت، احترام به دیگران، و نیکخواهی و نیکوکاری.
«قانونگذاری برای جامعۀ اخلاقی» موضوع فصل پنجم است. مباحث فصل به قرار ذیلند: نقش فرمول سوم، جامعۀ اخلاقی: نقش دولن، جامعۀ اخلاقی: نقش دین، و سرنوشت غایی ما: بالاترین خیر.
نگارنده در فصل ششم از «حدود امر مطلق» سخن می گوید: اعمال جایز، تکالیف مثبت، تعارض قواعد اخلاقی، تعارض داوری های اخلاقی، وجدان، خطا در داوری های اخلاقی، و ارزش نظریه های اخلاقی.
«اخلاق و دوراندیشی (بخش دوم بنیادها)» موضوع فصل هفتم است: عقل عملی به طور کملی، دوراندیشی مقایسۀ دوراندیشی و اخلاق، اساس غیر تجربی اخلاق، نیروی عقل اخلاقی، و آزادی و خودآیینی.
فصل هشتم به «منش اخلاقی» می پردازد: تعارضات اخلاقی دورنی، «شرّ ریشه ای» در طبع انسانی، تعهد نهایی، نفع اخلاقی، عواطف اخلاقی، احترام  و دیگر عواطف اخلاقی، روح فضیلت، تعصب اخلاقی، انگیزه های مختلط، و همدردی و ارزش اخلاقی.
«زندگی بر بنیاد قانون اخلاق» موضوع فصل نهم است: بنیاد اخلاق، چه نوع نظام سیاسی باید داشته باشیم؟ باید بخواهیم چگونه شخصی شوم؟ پیوندهای شخصی ما باید چگونه باشند؟
و نگارنده در آخرین فصل به «دفاع از اخلاق(بخش سوم از بنیاد)» می پردازد: دفاع از آزادی، بیهودگی استناد به تجربه، تز کانت، آموزۀ دو نظرگاه، و استدلال دوم.
-----------------------
متن اثر:
An Introduction to Kant's Ethics.

-----------------------
مطالب مرتبط:
فلسفه اخلاق کانت
فلسفه اخلاق کانت (2)
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت 
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت 
نقد عقل عملی

«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت



کتاب «مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت، ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی در سال 1379 منشر شد و در سال 1388 به چاپ سوم رسید. این کتاب ترجمه ای است از جلد دوم کتاب:
The Metaphysics of Morals (Die Metaphysik der Sitten, 1797).
مترجم محترم: کانت کتابی به نام مابعدالطبیعۀ اخلاق دارد شامل دو جزء یا دو باب: باب اول آن به نام «اصول اولیۀ مابعدالطبیعی تعلیم حق» که ما در این مقدمه برای رعایت اختصار آن را «فلسفۀ حقوق» می نامیم؛ و باب دوم به نام «اصول اولیۀ مابعدالطبیعی تعلیم فضیلت» که ما از آن به «فلسفه فضیلت» نام خواهیم برد. کانت در باب اول می کوشد اصول حقانی و مبانی حقوق را از عملکرد و ساخت عقل عملی استنتاج کند و در باب دوم سعی او این است که مبانی فضیلت را به همان شیوه از عقل عملی به دست آورد. روش کانت در تحریر مطالب کاملاً استنتاجی است؛ اما مضامین مورد بحث در این کتاب (در هر دو باب آن) نشان می دهد که از تاریخ فلسفۀ غرب و سنت های فلسفی پیش از خود بی تأثیر نمانده است. کانت در «فلسفه فضیلت» کوشیده است مبانی عقلانی فضیلت اخلاقی را بیان کند. کتاب فلسفۀ فضیلت شامل یک مدخل و دو باب است. در باب اول تحت عنوان شناخت عناصر عقلانی اخلاق، از تکلیف و رابطۀ آن با فضیلت بحث می کند. این باب قسمت اعظم حجم کتاب را به خود اختصاص داده است. باب اول شامل دو قسمت است:
قسمت اول تکالیف انسان نسبت به ذات خود سخن می گوید و مهمترین بخش کتاب را تشکیل می دهد. در قسمت دوم از تکالیف انسان نسبت به دیگران سخن رفته است. در باب دوم که حجم کمی از کتاب را اشغال کرده است کانت از روش تعلیم و تربیت سخن می گوید. مدخل نسبتاً مفصل کتاب شامل بحث دشوار و پیچیده ای است در مورد مفاهیم عمومی اخلاق، نسبت اخلاق به حقوق، جایگاه اخلاق در حوزۀ عقل عمومی و نسبت فضایل و حقوق به ارادۀ انسان.
چهار نظریه در مورد فضیلت:
1/ نظریۀ سقراطی افلاطون و ارسطو
؛ به این عنوان که فضیلت حد وسط بین افراط و تفریط در ارضای تمایلات نفسانی و به کار انداختن قوای نفس است. در این نظریه فضایل چهارگانۀ حکمت و شجاعت و عفت و عدالت در تمام فلسفۀ قدیم و قرون وسطی، فلسفۀ اخلاق رسمی و متعارف را تشکیل می داد. فضایل اخلاقی در این نظریه از تکامل طبیعت حیوانی انسان برخاسته است و کانت اساس آن را باطل می داند.
2/ نظریۀ رواقی فضیلت
؛ بدین مضمون که فضیلت عبارت است از مطابقت افعال با قانون طبیعی یا نظام ضروری طبیعت. در این نظریه انسان پاره ای از طبیعت تصور شده است و خاصیت ناتورالیستی فلسفۀ ارسطو در اینجا قوی تر است. به این عنوان که هیچ مرزی بین قوانین انسانی (اخلاق) و قوانین طبیعی وجود ندارد.
3/ نظریۀ کلام حاکم بر فرهنگ قرون وسطی
؛ بدین مضمون که فضیلت عبارت است از مطابقت فعل با فرمان خداوند از طریق معیارهای کتاب مقدس. این دیدگاه از هر جهت در مقابل دیدگاه های ارسطویی و رواقی بود. در آرای پیشین فضیلت از طبیعت انسان استنتاج می شد اما در اینجا پدیده ای الهی بود. معیار فضیلت در اینجا از آسمان نازل شده است و شرایط طبیعی زندگی انسان معیار فضیلت نیست. فضیلت بنابر این نظریه چیزی نیست که طبیعت انسان اقتضا می کند بلکه چیزی است که خدا بدان حکم کرده است. معیار حکم خدا در این نظریه کتاب مقدس بود با تفسیر دستگاه روحانیت (کلیسا).
4/ رأی کانت در باب فضیلت
؛ از نظر کانت فضیلت عبارت است از ادای تکلیف یا فعل مطابق تکلیف. اما صرف مطابقت با تکلیف برای تحقق فضیلت کافی نیست بلکه نیت فاعل باید فقط ادای تکلیف باشد و هیچ عالم و انگیزۀ دیگری در آن دخالت نداشته باشد.
کانت در دفتر اول از قسمت اول از باب اول کتاب، پس از ذکر مقدمۀ مفصلی در مورد مباحث عمومی اخلاق در دو فصل از تکالیف کامل انسان نسبت به ذات خویش سخن می گوید. در فصل اول تکلیف انسان نسبت به ذات خویش به عنوان یک حیوان مطرح است. در اینجا سه تکلیف وجود دارد و در مقابل هر تکلیفی رذیلتی:
الف) تلکیف صیانت ذات که رذیلت مقابل آن، خودکشی است.
ب) تکلیف حفظ نوع که رذیلت مقابل آن استعمال غیر طبیعی قوای جنسی است.
ج) تکلیف حفظ قوای حیاتی که رذیلت مقابل آن افراط در خوردن و نوشیدن است.
در فصل دوم از تکالیف انسان به عنوان یک موجود اخلاقی (و نه فقط یک حیوان) سخن می گوید: اساس تکلیف عبارت است از حفظ شرافت اخلاقی انسان به عنوان یک موجود آزاد. رذایل مقابل این تکلیف عبارت است از: دروغ، بخل (حرص) و تواضع کاذب (چاپلوسی). سپس در ادامۀ فصل سه بخش فرعی عنوان کرده است:
در بخش اول از وجدان به عنوان قاضی فطری و درونی افعال اخلاقی سخن می گوید. در بخش دوم از اولین فرمان تکلیف اخلاقی سخن می گوید به این عنوان که: خودت را بشناس.
موضوع قسمت اول باب اول کتاب تماماً تحقیق در تکالیف انسان نسبت به ذات خویش است و این قسمت پر حجم ترین بخش کتاب است. از اینجا می توان نتیجه گرفت که غایت اخلاق خودسازی و رساندن ذات خویش به کمال اخلاقی شایستۀ انسان است. مباحث این دفتر به دو بخش تقسیم شده است. در بخش اول سعی و کوشش انسان برای تکامل قوای طبیعی خود به عنوان یک تکلیف مورد بحث واقع شده است. انسان مکلف است قوای بدنی و ذهنی و روحی خود را تقویت کند.کانت قوای طبیعی انسان را به سه بخش بدنی، روحی و ذهنی تقسیم کرده است. در بخش دوم از رشد و تکامل اخلاقی به عنوان تکلیف سخن رفته است.
قسمت دوم از باب اول شاملی دو فصل است. موضوع فصل اول تکالیف انسان نسبت به دیگران است و از دو بخش تشکیل شده است. در بخش اول از دوستی و در بخش دوم از تکالیفی سخن رفته است که در مقابل صفات شایستۀ افراد دیگر بر دوش انسان است. از این قبیل است تواضع و احترام متقابل. موضوع فصل دوم تکالیف متقابل افراد نسبت به موقعیت های خاص اجتماعی آنهاست.
در باب دوم کتاب که موضوع آن روش تعلیم و تربیت است شامل دو بخش و یک ضمیمه است به عنوان نتیجۀ بحث. در بخش اول این باب روش تعلیم و تربیت و در بخش دوم ریاضت اخلاقی مورد بحث واقع شده است.
فهرست مطالب:
مقدمه مترجم / درآمد / مدخل تعلیم فضیلت
باب اول: در تعلیم عناصر اخلاقی
قسمت اول: تکالیف نسبت به خود به طور کلی
دفتر اول: تکالیف کامل در قبال خویش
فصل اول: تکالیف انسان به عنوان یک موجود حیوانی / فصل دوم: تکالیف انسان به عنوان یک موجود اخلاقی
بخش اول: تکلیف انسان به عنوان فاضی فطری / بخش دوم: اولین فرمان هر تکلیفی نسبت به خود / بخش فرعی: ایهام تفکر در مفاهیم اخلاقی
دفتر دوم: تکالیف ناقص انسان نسبت به خویش
بخش اول: تکالیف انسان در مورد رشد طبیعی خویش / بخش دوم: تکلیف انسانی در مورد تعالی کمال اخلاقی خویش
قسمت دوم: تکالیف فضیلت در قبال دیگران
فصل اول : تکالیف ما در قبال دیگران به عنوان صرفاً انسان
بخش اول: دوست داشتن افراد دیگر / بخش دوم: تکالیف ناشی از حرمت انسان ها
فصل دوم: تکالیف اخلاقی انسان ها نسبت به یکدیگر به لحاظ موقعیت هایشان
باب دوم: در تعلیم روش اخلاق
بخش اول: تعلیم اخلاق / بخش دوم: ریاضت اخلاقی
نتیجه: تعلیم دینی خارج از فلسفۀ اخلاق است.
------------------------------------------------------------
متن کتاب:

The metaphysics of morals

[PDF] از lulu.com 
 -----------------------------------------------------------
مطالب مرتبط:
فلسفه اخلاق کانت
فلسفه اخلاق کانت (2)
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت
کتاب «نقد عقل عملی» اثر ایمانوئل کانت

کتاب «نقد عقل عملی» اثر ایمانوئل کانت



کتاب «نقد عقل عملی» اثر ایمانوئل کانت، ترجمۀ انشاءالله رحمتی توسط انتشارت نورالثقلین (تهران) به سال 1384 به زیور طبع آراسته شد و در سال 1385 به چاپ دوم رسید. این اثر ترجمه ای است از Critique of Practical reason.
مترجم محترم: ایمانوئل کانت در مقدمه بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق که در سال 1785 انتشار یافت می نویسد که قصد تألیف اثری دربارۀ «مابعدالطبیعه اخلاق» دارد و بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق پیش درآمدی بر آن است. هرچند کانت در آنجا لفظ «مابعدالطبیعه اخلاق» را بکار می برد و نامی از نقد عقل عملی به میان نمی آورد ولی ممکن است مراد کانت از رساله ای که نام می برد نه صرف عنوان آن رساله، بلکه موضوع و محتوای آن باشد که بدین ترتیب آن را پیش در آمدی بر نقد عقل عملی نیز محسوب کرد. به هر تقدیر کانت پس از آن رسالۀ مقدمات دو اثر مهم دیگر در زمینۀ اخلاق با عنوان نقد عقل عملی در سال 1787 و مابعدالطبیعه اخلاق در سال 1797 منتشر ساخته است. این سه اثر برای فهم فلسفۀ اخلاق کانت اهمیت اساسی دارند.
نقد عقل عملی یکی از سه نقد مهم و مشهور کانت است که در کنار آن دو نقد دیگر یعنی نقد عقل محض مشهور به «نقد نخست» و نقد قوۀ حکم مشهور به «نقد سوم»، این نقد به «نقد دوم» مشهور است. نقد عقل عملی به لحاظ فصل بندی و تدوین مباحث به نقد عقل محض همانند است. این نقد نیز همانند نقد عقل محض به دو بخش «عناصر» و «روش شناسی» تقسیم شده است. بخش عناصر آن نیز همانند بخش «عناصر» نقد عمقل محض به دو دفتر «آنالیتیک یا تحلیل» و «دیالکتیک یا جدل» تقسیم می شود. ولی تفاوت هایی اساسی نیز میان آنها موجود است. از جمله اینکه ماحصل «تحلیل» در نقد نخست این است که معرفت مشروع و راستین معرفتی است که به شهود (ادراک حسی) وفادار بماند و پا را از دایرۀ تجربه ممکن فراتر نگذارد. ولی دستاورد «تحلیل» در نقد دوم این است که عمل اخلاقی راستین، عملی است که از قید هرگونه امر تجربی  محسوس آزاد باشد و فقط از عقل محض نشأت بگیرد. بنابراین در حالی که در نقد نخست هرگونه عقل (که در اینجا عقل نظری است) از قید تجربه آزاد گردد متعالی می شود و عملکردی ناصواب و نامشروع دارد، در نقد دوم عکس مطلب صادق است، به این معنا که عقل عملی در صورت وابستگی به تجربه متعالی و نامشروع می شود. 
در دفتر «جدل» نقد دوم نیز همانند نقد نخست، نشان می دهد که عقل محض با تعارض هایی مواجه است.  ولی اگر نتیجۀ تعارض های عقل نظری عمدتاً سلبی است و این تعارض ها حکایت از آن دارند که راه عالم معقول (ماوراء طبیعت) به روی ما بسته است، ولی در «جدل» عقل عملی، به نتایجی ایجابی دست پیدا می کنیم. مسائلی که در نقد نخست، عقل نظری در مورد آنها لاادری گری پیشه کرده بود و در بهترین حالت صرفاً امکان آنها را می پذیرفت در اینجا واقعیت شان به اثبات می رسد. نقد نخست مفاهیم اختیار، جاودانگی نفس و خدا را اثبات ناشده و حتی غیر قابل اثبات قلمداد کرد به این دلیل که هر گاه عقل در مقام اثبات آنها برآید، دستخوش تناقض گویی می شود. ولی در نقد عقل عملی اثبات می شود که این مفاهیم، مفاهیمی تهی و عاری از مفاد و مصداق نیستند و حقیقتی در ازای آنها وجود دارد.
ولی با این همه میان این دو نقد تعارضی موجود نیست، زیرا آنچه در نقد نخست آمده است به شناخت نظری آن مفاهیم مربوط می شود و آنچه در اینجا مورد بحث است به شناخت عملی مربوط است. بنابراین کانت نشان می دهد که این دو عقل در حقیقت دو ساحت عقل واحدند و نه تنها تعارضی میان آنها نیست، بلکه چنانکه هر یک از آنها در مسیر خویش به کار گرفته شود، مکمل یکدیگرند.
کانت: این اثر را نقد عقل عملی و نه نقد عقل عملی محض نام دادم، گو این که شباهت آن به نقد نظری چنین عنوانی را می طلبید. این رساله می خواهد اثبات کند که عقل عملی محض موجود است و برای این مقصود همۀ قوۀ عملی عقل را مورد نقادی قرار می دهد. همراه با این قوه عملی عقل، اختیار استعلایی نیز به اثبات می رسد؛ اختیار به همان معنای مطلقی که مورد نیاز عقل نظری در استفاده اش از مفهوم علیت است.
در حقیقت این اثر، مبتنی بر بنیاد مابعدالطبیعۀ اخلاق است، ولی فقط تا آنجا که بنیاد مابعدالطبیعۀ اخلاق، شناختی مقدماتی دربارۀ اصل تکلیف به دست می دهد و ضابطه ای مشخص دربارۀ این اصل فراهم می آورد و توجیه می کند. ولی از جهات دیگر، اثری مستقل است.

فهرست مطالب
:
یادداشت مترجم
دیباچه
مقدمه: دربارۀ ایدۀ نقد عقل عملی

بخش اول : عناصر عقل عملی محض

دفتر اول: تحلیل عقل عملی محض
فصل اول
: دربارۀ اصول عقل عملی محض
فصل دوم: دربارۀ موضوع عقل عملی محض
فصل سوم: دربارۀ انگیزه های عقل عملی محض

دفتر دوم: جدل عقل عملی محض
فصل اول: دربارۀ جدل عقل عملی به طور کلی
فصل دوم: دربارۀ جدل عقل عملی محض در تعریف مفهوم «خیر اعلا»

بخش دوم: روش شناسی عقل عملی محض

------------------------
متن کتاب:
Critique of Practical Reason - Philosophy
[PDF] The Critique of Practical Reason
------------------------------
مطالب مرتبط:
  
فلسفه اخلاق کانت
فلسفه اخلاق کانت (2)
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت 
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت 

بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت



بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (گفتاری در حکمت کردار) اثر ایمانوئل کانت
، و ترجمۀ حمید عنایت/علی قیصری توسط انتشارات خوارزمی به سال 1369 به چاپ اول رسید. این اثر ترجمه ای است از :
 Foundation of the Metaphysic of Morals
مترجم: مابعدالطبیعه اخلاق را می توان پیشگفتاری دانست بر نقد خرد عمل، و از آنجا که نویسنده در طرح مباحث آن چمشدات آشنایی با جزئیات آثار گذشته خود و بویژه نقد خرد ناب را از خواننده ندارد، بنابراین کتاب حاضر بخودی خود می تواند برای آشنایی و ورود به درک اندیشه های دورۀ انتقادی در زندگی فکری کانت، دانشجویان فلسفه را مفید افتد.
کانت در پیشگفتار کتاب می گوید: من چون می خواهم (اینجا رساله ای در) مابعدالطبیعۀ اخلاق به دست دهم فعلاً اصول آن را در اینجا باز می نمایم. در واقع بنیاد (مابعدالطبیعۀ اخلاق) همان نقد عقل ناب عملی است؛ همچنان که بنیاد مابعدالطبیعه، نقد عقل نظری است. ولی اولاً نقد عقل ناب عملی به اندازۀ نقد عقل ناب نظری ضرورت مطلق ندارد، زیرا عقل آدمی، در امور اخلاقی، حتی در معمولی ترین اذهان، به آسانی می تواند به پایۀ بلندی از درستی و کمال برسد، و حال آنکه در وجه نظری ولی ناب خود، یکسره جنبۀ جدلی دارد؛ و ثانیاً اگر قرار است که نقد عقل ناب عملی، کامل باشد، باید بتوان یگانگی آن را با عقل نظری در اصلی مشترک نشان داد، زیرا در فرجام کار، عقل یکی است ولی فقط مصداق های آن (از حیث نظری و عملی) فرق می کند. لیکن من نمی توانم به چنین نقد کاملی بپردازم بی آنکه نکته های یکسره متفاوتی را پیش بکشم که چه بسا مایۀ آشفتگی ذهن خواننده شود. از اینرو به جای نقد عقل ناب عملی، عنوان اصول (بنیاد) مابعدالطبیعۀ اخلاق را برگزیده ام. ثالثاً مابعدالطبیعۀ اخلاق را، با آنکه ممکن است خوانند از عنوانش برمد، می توان عامه پسند و درخور فهم همگان آموخت... موضوع رسالۀ حاضر چیزی نیست جز جستن و بازنمودن اصل غایی اخلاق....
در این اثر نگارنده به شیوۀ تحلیلی از معرفت عام به تعیین اصل غایی آن رسیده و سپس به شیوۀ ترکیبی از بررسی این اصل و ریشه های آن دوباره به معرفت عامی که مصداق آن اصل بوده است بازگشته است.

فهرست مطالب:
1/ بخش نخست – گذار از معرفت عقلی معمولی اخلاقی به (معرفت) فلسفی (اخلاقی).
2/ بخش دوم – گذار از فلسلفۀ مردم پسند اخلاق به مابعدالطبیعۀ اخلاق. 
3/ بخش سوم – گام بازپسین از مابعدالطبیعۀ اخلاق به عقل ناب عملی.

ایمانوئل کانت به تاریخ 22 آوریل 1724 در شهر کینگزبرگ واقع در پروس شرقی آن روز به دنیا آمد.تحصیلات عالیه خود را در دانشگاه زادگاهش پی گرفت و سپس به مدت پانزده سال در همانجا مدرس فلسفه شد و در طول این مدت پیوسته دربارۀ مابعدالطبیعه، منطق و علوم طبیعی تدریس می کرد و چیز می نوشت.کانت در سال 1770 به سمت استاد منطق و مابعدالطبیعه در دانشگاه کینگزبرگ برگزیده شد و در سال 1781 یکی از مهمترین آثار خود یعنی نقد خرد ناب را به چاپ رسانید. نگاهی فهرست وار به مهمترین کارهایی که پس از انتشار نقد خرد ناب بوجود آمدند بخوبی بیانگر این مرحله از زندگی فکری کانت است که به نام دورۀ انتقادی شهرت یافته است:

1783 – درآمدی بر هر مابعدالطبیعۀ آینده ... (برای ترجمۀ فارسی این اثر که به رسالۀ تمهیدات شهرت دارد، نگاه کنید: ایمانوئل کانت: تمهیدات، مقدمه ای بر هر مابعدالطبیعۀ آینده که به عنوان علم عرضه می شود، ترجمۀ غلام علی حداد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاه، 1367).

1785 – بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (کتاب حاضر)

1786 -  بنیاد مابعدالطبیعی علوم طبیعی.

1787 – چاپ دوم نقد خرد ناب. (برای ترجمۀ فارسی این اثر نگاه کنید: ایمانوئل کانت، سنجش خرد ناب، ترجمۀ میر شمس الدین ادیب سلطانی، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1362).

1787 – نقد عقل عملی. (برای ترجمۀ فارسی این اثر نگاه کنید: ایمانوئل کانت، نقد عقل عملی، ترجمۀ انشاء الله رحمتی، تهران، نورالثقلین، 1384).

1790- نقد قوۀ حکم. (برای ترجمۀ فارسی این اثر نگاه کنید: ایمانوئل کانت، نقد قوۀ حکم، ترجمۀ عبدالکریم رشیدیان، تهران، نشر نی، 1377).

1793- دین در محدوده عقل تنها. (برای ترجمۀ این اثر نگاه کنید: ایمانوئل کانت، دین در محدودۀ عقل تنها، ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، نقش و نگار، 1380).

1797- مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت. (برای ترجمۀ این اثر نگاه کنید: ایمانوئل کانت، فلسفه فضیلت، ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، نقش و نگار، 1379).

---------------------------------
متن کتاب:
Fundamental Principles of the Metaphysic of Morals - Philosophy.

  • Groundwork for the Metaphysic of Morals

  • ---------------------------------
    مطالب مرتبط:
    فلسفه اخلاق کانت
    فلسفه اخلاق کانت (2)
    کتاب «نقد عقل عملی» اثر ایمانوئل کانت

    کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

    کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز و ترجمۀ مسعود علیا توسط انتشارات ققنوس در سال 1382 منتشر شد و در سال 1389 به چاپ دوم رسید.

    این کتاب ترجمه ای است از Basic moral philosophy. نگارنده غرض اصلی این کتاب را آشنا کردن نوآموزان اخلاق با مهم ترین موضوعات، مفاهیم و نظریه های فلسفه اخلاق در مغرب زمین می داند. در این کتاب دانشجویان با برخی از مهم ترین کارهایی که در سنت غرب در زمینۀ فلسفه اخلاق صورت گرفته است آشنا می شوند.
    این کتاب در پنج بخش (چهارده فصل) تنظیم شده است که فصل اول آن به مباحث مقدماتی فلسفه اخلاق اختصاص دارد. و بقیه فصول آن را به ترتیب می توان در اخلاق هنجاری (فصل دوم ، سوم و نهم)، اخلاق فضیلت، فرا اخلاق، و اخلاق اگزیستانسیالیسم خلاصه کرد.

    فهرست مطالب

    بخش اول: موضوعات فلسفه

    فصل اول، ماهیت اخلاق، به مباحث چرا فلسفه مطالعه می کنیم، سرچشمه های اخلاق، عمل ارزشگذاری، داوری های ارزشی و داوری های تجویزی، و  داوری های هنجاری و داوری های توصیفی، می پردازد.

    فصل دوم، نظریه های حسن و قبح، با مباحث قانون پرستی اخلاقی و جزئی نگری اخلاقی، نسبت خیر و درستی اخلاقی، نظریه های اخلاقی ارزش نگر و تکلیف نگر، نظریه های نتیجه گرا و نظریه های تکلیف نگر نانتیجه گرا، و اخلاق کبیر و اخلاق صغیر، سروکار دارد.

    بخش دوم: اخلاق مبتنی بر فضیلت

    فصل سوم، فضیلت در فلسفه باستان، به اقسام فضیلت، افلاطون و شخص فضیلت مند، ارسطو و ملکات فاضله، حد وسط، تکلیف نگری ارسطو، و تقدم اخلاق مبتنی بر کردار بر اخلاق مبتنی بر فضیلت، اختصاص دارد.

    فصل چهارم، فضیلت و سعادت، به مباحث دیدگاه افلاطون و ارسطو دربارۀ لزوم فضیلت برای نیل به سعادت، کمال گرایی و خیر اعلا، آگوستین و دوام خیر، و آیا فضیلت اخلاقی مطلوب است، می پردازد.

    بخش سوم: اخلاق مبتنی بر کردار

    فصل پنجم، خودمحوری و روان شناختی، با مباحث آیا تنها خیر خویش را بجوییم، سه ایراد بر خودمحوری اخلاقی، ماهیت تناقض آمیز خودمحوری اخلاقی، خودمحوری روان شناختی در انگیزه های آدمی، و نقدی بر خود محوری روان شناختی، سروکار دارد.

    فصل ششم، نظریۀ فرمان امر الهی، به قضیۀ ابراهیم و اسحاق، دیدگاه یونانی و مسیحی دربارۀ طبیعت شر، فرمان های خداوند از منظر دین یهود، مسیحیت و اسلام، نسبت میان اراده خداوند و حسن و قبح، و غیره......، اختصاص دارد.

    فصل هفتم، اخلاق مبتنی بر قانون طبیعی، به اخلاق و طبیعت، اخلاق مبتنی بر قانون طبیعی در رواقی گری، اخلاق مسیحی مبتنی بر قانون طبیعی، مسائل فراروی اخلاقِ مبتنی بر قانون طبیعی: همجنس گرایی و آزار جنسی، و غیره...، اختصاص دارد.

    فصل هشتم، مکتب کانت، به اراده خیر، مفهوم تکلیف، اصول عینی و اوامر مشروط، اصول شخصی یا ضوابط، و غیره ....، می پردازد.

    فصل نهم، نتیجه گرایی، با نتیجه گرایی تکلیف نگر، سودنگری، سودنگری ناظر به عمل و سودنگری ناظر به قاعده، و غیره....، سروکار دارد.

    فصل دهم، عدالت، از اندیشۀ عدالت، عدالت توزیعی، سه تلقی از عدالت توزیعی، و گذار به فرا اخلاق بحث می کند.

    بخش چهارم: دو منظر فرا اخلاقی

    فصل یازدهم، نسبی نگری اخلاقی، از نسبی نگری اخلاقی چیست؟، عام نگری و مطلق انگاری، نسبی نگری و تمایز میان «است» و «باید»، و غیره ...، بحث می کند.

    فصل دوازدهم، آیا می توان اصول اخلاقی را توجیه کرد، از شهود باوری فلسفی، طبیعت گرایی اخلاقی، میثاق باوری، راولز و وضعیت نخستین، و غیره ...، بحث می کند.

    بخش پنجم: جریان های نوظهور در عرصۀ اخلاق

    فصل سیزدهم، تصمیم شخصی در اخلاق مبتنی بر وضعیت، اگزیستانسیالیسم و اخلاق مبتنی بر مراقب، به رد اخلاق سنتی، اخلاق مبتنی بر وضعیت، اخلاق اگزیستانسیالیستی، و اخلاق مبتنی بر مراقبت، می پردازد.

    فصل چهاردهم، زمینه گرایی، با اخلاق عمل نگر، با رویکرد دیویی وار به اخلاق، راه حل زمینه گرایانه، ارکان وضعیت اخلاقی، شهود یا عاطفه، و زمینه گرایی و نسبی نگری، سروکار دارد.

    رابرت ال. هولمز استاد فلسفه دانشگاه راچستر امریکا و متخصص مسائل صلح و عدم خشونت می باشد.

    مطالب مرتبط:

    کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر

    کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

    معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

    کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»

    معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

    کتاب «زبان اخلاق» نوشتۀ ریچارد مروین هیر

    کتاب «تاریخ فلسفه اخلاق غرب» ویراستۀ لارنس سی. بکر.

    کتاب «مسائل اخلاقی» نوشتۀ مایکل پالمر



    کتاب «مسائل اخلاقی، متن آموزشی فلسفه اخلاق» نوشتۀ مایکل پالمر، ترجمۀ علیرضا آل بویه، توسط انتشارات مرکز تحقیق و توسعۀ علوم انسانی و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی(قم)، انتشارات سمت در سال 1385 منشر شد و در سال 1388 به چاپ دوم رسید.
    این کتاب ترجمه ای است از moral problems,A Coursebook for Schools and Colleges,  ؛ که در سال های 1991، 1992، 1994، 1995 تجدید چاپ شده است.
    مترجم محترم در مقدمۀ ترجمه توضیحی مختصر از دو شاخه فلسفه اخلاق ارائه می دارد که عبارتند از:
    الف) اخلاق هنجاری / توصیه ای (normative ethics)
    ب) فرا اخلاق (meta ethics) یا اخلاق تحلیلی (analytic  ethics) یا اخلاق نقدی (critical ethics).
    اخلاق هنجاری خود به دو شاخۀ نظری (theoretical) و عملی (practical) قابل تقسیم است، و هر یک از ایندو نیز به زیر شاخه هایی تقسیم می شوند.
    یکی از ویژگی های کتاب پیشرو پرداختن به هر سه حوزۀ فلسفۀ اخلاق است، یعنی علاوه بر اینکه به اخلاق هنجاری نظری پرداخته است، در مورد پژوهی ها به اخلاق هنجاری عملی می پردازد و در ضمیمۀ کتاب، فرا اخلاق را نیز مطرح می کند. در مجموع این کتاب را می توان در دستۀ کتاب های اخلاق هنجاری طبقه بندی نمود.

    فهرست مطالب:

    در فصل اول، با مباحث چیستی فلسفه اخلاق، اصول فعل اخلاقی: اخلاق هنجاری، مورد پژوهی: سقراط در زندان،و غیره آشنا می شویم.

    در فصل دوم، با مباحث خودگرایی (1/ خودگرایی چیست، 2/ خودگرایی روان شناختی، و 3/ خودگرایی اخلاقی)، حق حیات: حق حیات و سقط جنین، حق حیات به کشی، و حق حیات و حقوق حیوانات مواجه می شویم.

    فصل سوم، سودگرایی، به مباحث نظریۀ جرمی بنتام، نظریۀ جان استوارت میل و چند انتقاد بر سودگرایی، و مجازات می پردازد.

    فصل چهارم، به بحث نظریۀ اخلاقی کانت، نقد و اصلاح نظریۀ کانت، و اخلاق جنگ اختصاص دارد.

    فصل پنجم، با بحث موجبیت علّی و اختیار (موجبیت علی افراطی، اختیار گرایی و موجبیت علّی معتدل)، و رفتارگرایی (رفتارگرایی روان شناختی و زیستی) سروکار دارد.

    پیوست یا ضمیمۀ این کتاب به فرا اخلاق اختصاص دارد که سه بحث طبیعت گرایی اخلاقی، طبیعت ناگروی اخلاقی، و ناشناخت گرایی اخلاقی را از نظر می گذراند.

    مترجم در معرفی نویسندۀ این اثر، دکتر میاکل پالمر، می گوید که وی در دانشگاه های مختلف، از جمله مک ماستر تدریس کرده و آثار زیر نیز از او منتشر شده است:
    فلسفۀ هنر پل تیلیش (paul Thillich’s philosophy of art)
    مسائل اخلاقی در پزشکی (Moral problems in medicine)
    وی ویراستار همکار اثر شش جلدی پل تیلیش: آثار عمده (paul thillich: Main Works) نیز بوده است.

    مطالب مرتبط:

    کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

    کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا

    معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق

    معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم

    کتاب «تاریخ فلسفه اخلاق غرب» ویراستۀ لارنس سی. بکر.

    کتاب «نگاهی به فلسفۀ اخلاق در سدۀ بیستم»

    کتاب «زبان اخلاق» نوشتۀ ریچارد مروین هیر

    فلسفه اخلاق کانت (2)

    امر مطلق ( CATEGORICAL IMPERATIVE)

     کانت گاهی مفهوم امر مطلق را در معنای اوامر اخلاقی مطلق خاصی به کار می برد، نظیر « باید راستگو باشید » یا « باید به عهد خود وفا کنید. » علاوه بر این گاهی نیز کانت این مفهوم را در معنای یگانه اصل پایه اخلاق استعمال می کند ـ اصلی که این اوامر جزئی از آن استخراج می شوند. 
    1.    صورت اول امر مطلق: ( اصل سازگاری درونی ـ کلیت پذیری یا تعمیم پذیری)
     تنها بر اساس ضابطه ای عمل کن که به موجب آن در عین حال بتوانی اراده کنی آن ضابطه قانونی جهان گستر شود.
    این امر  اصل پایۀ اخلاق کانت به شمار می آید. پای بندی کانت به چنین اصلی است که از او قانون پرستی اخلاقی می سازد. امر مطلق، پروای نتایج اعمال یا خیر را ندارد. به این ترنیب موضع کانت گذشته از این که صبغه قانون پرستانه دارد، نانتیجه گرا و تکلیف نگر نیز است.

        
    ادامه نوشته

    فلسفه اخلاق کانت  

    فلسفه اخلاق کانت
    از آنجايي كه خودگروي اخلاقی بر نتایج اعمال برای سعادت شخصی ما تأکید می ورزد. ولی از حیث سازگاری درونی ( consistuency) مشکلاتی دارد، زیرا ما را به اصلی ملتزم می دارد که، اگر نزد عموم آدمیان مقبول افتد، دیگران را به مشغله هایی سوق می دهد که شاید ویرانگر خیر ما باشد. کانت به سازگاری درونی انگشت تأکید می گذارد. در واقع می گوید «سازگاری درونی مهم ترین وظیفۀ فیلسوف و در عین حال کمیاب ترین چیزهاست.»

    از آنجایی که بی تردید سعادت دست کم تا اندازه ای در گرو اوضاع و احوالی است که از اختیار شما خارج است. ما هیچ گاه به طور قطع نمی توانیم بفهمیم کردارمان در دراز مدت خواه در سعادت خودمان خواه در سعادت دیگران چه تأثیری خواهد نهاد. از اینرو کانت معتد است حقیقتاً نمی توانیم مفهوم سعادت را مبنای اخلاق قرار دهیم. و اصل اساسی اخلاق اصلی نیست که اعتلای سعادت، اعم از سعادت خودمان یا سعادت دیگران، را تجویز کند. به رعم کانت سعادت از مقومات خیر اعلی است، ولی خیر بدون قید و شرط نیست. دیگر مقوم خیر اعلا، و یگانه چیزی که بی هیچ قید و شرطی خیر است، اراده خیر ( good will )نام دارد.

    ادامه نوشته