مقالات اخلاقي در مجله الکترونيکي متافيزيک

تحليل اگزيستنسيال هيدگر در آينه فلسفه عملی ارسطو «خوانشی » نو از اخلاق نيکوماخوس ارسطو
تحليل اگزيستنسيال هيدگر در آينه فلسفه عملی ارسطو «خوانشی » نو از اخلاق نيکوماخوس ارسطواين مقاله در صدد بيان اين موضوع است که مهمترين مقومات فلسفه عملی ارسطو در تحليل اگزيستنسيال هيدگر صبغه هستیشناختی میيابد. انحاء نسبت آدمی در قبال موجودات Verhaltenweisen آنگونه که در کتاب ششم از اخلاق نيکوماخوس ارسطو مطرح شده، در خوانش نوين هستی و زمان هيدگر تبديل به انحاء وجودی آدمی Seinsweise میگردد. آنچه برای هيدگر بسيار اهميت دارد، احيای قوه انتولوژيکِ نهفته در تعينات سهگانه ارسطويی است که در آن پراکسيس بر دو نحوه رفتاری کاشف از موجودات؛ يعنی تئوری و پويسيس اولويت میيابد. هيدگر در بحث ارسطو از فضايل عقلانی، تعاريف و تعينات متناسبی را از زندگی انسانی در آرای ارسطو کشف میکند که در فلسفه جديد و برای مثال، در فلسفه هوسرل شناخته نشده و موضوعيت نيافتهاند. اگر تحليل اگزيستنسيال در پرتو تفسير پديدارشناختی ارسطو و بخصوص مطالب وی در اخلاق نيکوماخوس بازخوانیگردد، شايد بتوانيم برنامه فلسفی هيدگر را بهتر بفهميم.
امکان استدلال اخلاقی در توصيهگرايی هير
مهدی زمانی، محمدحسين مهدوی نژاد ، عليرضا اژدر ، رضا تقيان ورزنه
مسأله امکان استدلال و توجيه عقلی در اخلاق، به عرصهای برای اختلاف ديدگاه فلسفههای اخلاق معاصر بدل شده است. هير (Hare) برآن است درحالیکه شهودگرايان مانند مور، راس و پريچاد با بیواسطه دانستن شناخت خوب و بد راه را برای استدلال در اخلاق میبندند، احساسگرايان با محور قرار دادن احساس و عاطفه و تأکيد برآزادی در انتخاب عمل همين راه را میپيمايند. توصيفگرايان و از جمله طبيعتگرايان نيز، هرچند با خبری دانستن گفتارهای اخلاقی، امکان استدلال در اخلاق را میپذيرند اما بهای آن را با نفی يا محدودکردن آزادی فاعل در انتخاب عمل میپردازند. او مدعی است میخواهد هم آزادی فاعل را بر منصب پذيرش بنشاند و هم امکان استدلال در اخلاق را تبيين کند. بدينسان هير برای تأمين عقلانيت در اخلاق، به اصل عدم تناقض و سازواری توسل می جويد و فرمانهای اخلاقی را «توصيههايی تعميمپذير» معرفی میکند. داوری يکسان در وضعيتهای مشابه، شرط سازواری در اخلاق است که تعميمپذيری و امکان استدلال در آن را در پی دارد. هير در پیآن است با روش تحليل زبانی نشان دهد که همانند گزارههای خبری، ميان جملههای امری و اخلاقی نيز روابط منطقی استلزام و سازواری برقرار است. از اين منظر، شرط موجه بودن داوریهای يک شخص آن است که با ساير داوریهای او تناقض نداشته باشد و از همگان در موقعيتهای مشابه، انتظار يکسانی داشته باشد. هدف اين مقاله، تبيين و تحليل و نقد ساز و کارهای هير برای تأمين عقلانيت و امکان استدلال اخلاقی و چالشهای او با مکاتب رقيب است.
واقعگرايی و ضد واقعگرايی اخلاقی در ويتگنشتاين متأخر
ابوالفضل صبرآميز، سروش دباغ
واقعگرايی و ضد واقعگرايی اخلاقی در ويتگنشتاين متأخراين مقاله در نظر دارد تقسيمبندیهای گوناگون واقعگرايی و ضد واقعگرايی اخلاقی را بررسی کرده و با توجه به آموزههای ويتگنشتاين متاخر، نظر وی را در اينباره بيان نمايد. به اين منظور، پس از شرح کوتاهی از آموزههای ويتگنشتاين در پژوهشهای فلسفی، نظرات گوناگون شارحان وی درباره واقعگرا يا ضد واقعگرای اخلاقی بودن ويتگنشتاين بررسی میشود. مبحث واقعگرايی اخلاقی ارتباط وثيقی با مبحث شناختگرايی و ناشناختگرايی در فرا اخلاق دارد، از همين رو به صورت کوتاه، به بررسی نظر ويتگنشتاين متاخر در اين بار نيز پرداخته شده است. در انتها نيز سعی شده نشان داده شود که واقعگرا و يا ضدواقعگرا ناميدن ويتگنشتاين، ناشی از کاربرد نادرست گرامر واقعيت است و نمیتوان وی را در اين تقسيم بندی جای داد.
سيدمسعود سيف
آزادی يک مفهوم اساسی در فلسفه کانت است که در هر دو بخش نظری و عملی فلسفه او نقش دارد هر چند نقش آن در فلسفه عملی بسيار مهمتر است. کانت در فلسفه اخلاق خود آزادی را مبنای استدلال بر اخلاق قرار داده است و برای رفع اين نگرانی که شايد اخلاق چيزی جز توهم نباشد چنين استدلال میکند که اگر ما دارای ارادهای آزاد باشيم در آن صورت اخلاق واقعی است و قانون اخلاق برای همه ما معتبر است. در اين مقاله به بررسی نقش آزادی در فلسفه اخلاق کانت مخصوصا با توجه به دو کتاب مهم وی در زمينه فلسفه اخلاق، بنياد مابعدالطبيعه اخلاق و نقد عقل عملی پرداختهايم.















رابرت ال. هولمز
