نشريه «باور فلسفي»

«باور فلسفي» ماهنامه‌اي در حوزه انديشه و فلسفه با نگاهي ويژه به فلسفه، کلام و عرفان اسلامي ايراني، منتشر شد.

درباره شماره نخست: در بخش آموزش فلسفه گفتگويي را با عبدالرسول عبوديت انجام داديم که محور اصلي آن آموزش فلسفه اسلامي و متون آموزش فلسفه اسلامي و متون آموزشي آن است. در پيوند با اين گفتگو چند متن مقدماتي در حوزه‌هاي مختلف فلسفي از نويسندگان غربي انتخاب و ترجمه شد تا نمونه‌هايي عيني از متون استاندارد امروزي و شيوه هاي نگارش آن به دست داده باشيم. در بخش فلسفه در اين شماره بيشتر متوجه حوزه‌هاي بنيادي و انتزاعي‌تر فلسفه بوديم و به معرفت‌شناسي، منطق و فلسفه ذهن بيشتر از حوزه‌هاي ديگر پرداختيم. در بخش عرفان مطلبي از ويليام چتيک درباره مولانا آمده است. در بخش نهايي مجله که به کتاب‌شناسي اختصاص يافته است به مناسبت انتشار جلد نخست مجموعه مجموعه آثار شيخ اشراق پرداخته ايم.

نشريه «باور فلسفي»، سال اول، شماره اول، ارديبهشت 92

مدير مسئول و سردبير: محمد کيوان‌فر

شوراي تحريريه: مرتضي کاردر، علي مهجور، عباس مهدوي

آموزش فلسفه

گفتگو با عبدالرسول عبوديت.....

درآمدي به فلسفه 1/ فيليپ پکورينو/مرتضي کاردر

تفکر انتقادي1/ آدا ويگينز/ روح‌الله محمودي

درآمدي بر متافيزيک معاصر/ مايکل جي. لاکس/ صالح افروغ

فلسفه

تحليل مفهوم معرفت ميان فيلسوفان معاصر/بهرام عليزاده

منطق در فلسفه اسلامي/ دبورا بلک/ محمدحسين صالحي

استدلال‌هاي ارسطويي در چارچوب منطق جديد/ علي مهجور

روان‌شناسي و فلسفه ذهن عربي و اسلامي/ آلفرد ايوري/ ياسر پور اسماعيل

از فيلسوفان بپرسيد/ ترجمه حسين کيوان‌فر

عرفان

مولوي و مذهب عشق/ ويليام چيتيک/ محمد کيوان‌فر

کتاب‌شناخت

گفتگو با محمد ملکي

مروري بر کتاب حکمت اشراق يدالله يزدان‌پناه/ عباس مهدوي

مروري بر ده کتاب درباره فلسفه اشراق/ محمد درودگري

مروري بر کتاب‌هاي فلسفي منتشر شده در سال 1391

اخبار نشريه

------------------

مطالب مرتبط:

"باور فلسفی" منتشر شد

نخستین دفتر کتاب ادیان

کتاب «ادیان» اثر مشترک محمد کیوانفر، علی مهجور و عباس مهدوی به تازگی از سوی نشر خانه کتاب منتشر شده است. خانه کتاب قصد دارد جلدهای بعدی این مجموعه را هم منتشر کند.-
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، فصول هفت‌گانه اثر حاضر را مباحث کتابخانه، یک نویسنده، اخبار کتاب، گفت‌وگوی کتاب، باشگاه کتاب و تازه‌های‌ نشر تشکیل می‌دهند.

مخاطبان در فصل نخست با «ماجرای حجاب و زنان مسلمان، رهروان بودا،‌ یهودیان آفریقا، رسم حضور و غیبت، آیا خدا وجود دارد؟، پاسخی برای امروز، مروری بر سیر تفکر مسیحیت، حدیث‌پژوهی در غرب، دین و سلامت،‌ مطالعات دینی، فوکو و جامعه ایرانی، آموزه تجسد در نهضت اصلاح دین، استلزام‌های اخلاقی دین، کتاب‌شناسی وحدت اسلامی و مقدمه کلام» آشنا می‌شوند.

فصل دوم کتاب ادیان به بررسی «کتاب‌شناسی تحلیلی پلنتینگا، محل نزاع واقعی کجاست؟ و پلنتینگا لابه‌لای کتاب‌های فارسی» می‌پردازد.

مباحث دینی‌سازی تا علوم دینی، نگاهی تازه به رابطه علم و دین و مطالعه چند کتاب در علم و دین، در فصل سوم این نوشتار بررسی می‌شوند.

در سایر فصل‌های کتاب ادیان آثار لاتین، ترجمه، تصحیح، دانشنامه، پنج کتاب در یک گفت‌وگو و آثار الکترونیکی معرفی می‌شوند. همچنین سخن از دورنمایی از مسیحیت پروتستان، نقد کتاب آیین عرفی، مسیحیت و چالش افول و الاهیات صلیب و فمنیسم یه میان می‌آید.

در بخشی از کتاب ادیان آمده است: «دین در تایوان از دهه 1980 به این طرف، جانی دوباره گرفته است و مردم این کشور در این دوره دوباره بر گرد آیین بودا جمع شده‌اند. بالاترین آمار زنان رهرو بودایی که تارک دنیا شده و در دیر زندگی می‌کنند، متعلق به این کشور است و نیز در کل، شمار رهروان بودایی را که در تایوان رایج است آیین بودای دیری خواند، نوعی آیین بودای خاص که با آیین بودا در سراسر جهان تفاوت بنیادین دارد.»

نخستین چاپ کتاب ادیان با شمارگان یک هزار نسخه، در 265 صفحه و به بهای 85 هزار ريال به تازگی از سوی نشر خانه کتاب روانه بازار کتاب شده است.

منبع: خبرگزاري کتاب

-------------

مطالب مرتبط:

اولين شماره نشريه كتاب اديان منتشر شد

برخي لينك‌هاي مفيد فلسفي

Stanford Encyclopedia of Philosophy

Internet Encyclopedia of Philosophy

Philosophy Pages

Importance Of Philosophy

davidhume.org - Texts

Online Library of Liberty - Front Page

Friedrich Wilhelm Nietzsche - The Online Books Page

Bertrand Russell Society

Postmodern Thought

The Foundation for Critical Thinking — WDIL.org

Commentary on Wittgenstein's Philosophical Investigations

Gifford Lecture.

The Online Books Page

The Information Philosopher - dedicated to the new information.

Early Modern Texts - Philosophers and Philosophy Topics

Philosophy Texts Online


Voltaire's Philosophical Dictionary - Hanover College History.

Philosophers' Home Pages

The Encyclopedia of Philosophy of Education: Encyclopaideia.

WISDOM SUPREME | A Dictionary of Philosophy, Social Sciences.

--------------


شروع سری دوم جلسات آزاد هفتگی متن‌خوانی فلسفی – چهارشنبه‌ها


گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اسلامی) در نظر دارد دورۀ دوم جلسه‌های آزاد متن‌خوانی تخصصی را برگزار کند. دورۀ دوم جهت کندوکاو در مبانی معرفت‌شناختی دانش، به معرفت‌شناسی اختصاص دارد. محور این دوره کتاب زیر است:

Williamson, Timothy (2000) Knowledge and Its Limits, Oxford: Oxford University Press.

 روش کار:

  • از آنجا که متن مذکور کاملا تخصصی است، ضرورت دارد که شرکت‌کنندگان با معرفت‌شناسی به قدر کافی (و البته بیش از مباحث ابتدایی آن) آشنا بوده و دست‌کم با مهم‌ترین دیدگاه‌های مطرح در مسایل گوناگون این حوزه به خوبی آشنا باشند.
  • پیشنهاد می‌شود علاقمندانی که مایل‌اند در این جلسات شرکت کنند و به قدر کافی از این حوزه آگاه نیستند، پیش از شروع دوره یکی دو اثر نیمه تخصصی که در زمینۀ معرفت‌شناسی معاصر نوشته شده است را بخوانند تا زمینۀ لازم برای شرکت در این دوره در آنها به دست آید.
  • هر جلسه به دو بخش تقسیم می‌شود: در بخش اول یک نفر، که خود داوطلب شده است، بخشِ از پیش تعیین‌شده‌ای از کتاب را توضیح می‌دهد. و در بخش دوم تمام یا قسمت‌هایی از متن خوانده می‌شود.
  • فرض بر این است که شرکت‌کنندگان، پیش از جلسه بخش مورد نظر را مطالعه کرده‌اند.
  • فایل متن کتاب به صورت pdf از اين لینک + قابل دریافت است.
  • در جلسه اول مدخل و مقدمه کتاب بحث و بررسی خواهد شد.

محل برگزاری:

قم- پردیسان- بلوار دانشگاه ـ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه- پژوهشکده علوم رفتاری- گروه فلسفه علوم انسانی (اتاق شماره 29)

شماره تماس: 2111361

زمان جلسه: چهارشنبه‌ها ساعت 15-17

شرکت برای همۀ علاقمندان آزاد است.

مقاله خلاقي جديد در دايره‌المعارف استنفورد

ناتواني شناختي و وضعيت/حالت اخلاقي

Cognitive Disability and Moral Status

خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (سري اول جلسات آزاد هفتگي متن‌خواني فلسفي)

برگزاركننده: گروه فلسفه علوم انساني پژوهشگاه حوزه و دانشگاه


خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (بخش اول: مقدمه)

خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (بخش دوم: کلی‌ها؛ واقع‌گرایی)

خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (بخش سوم: کلی‏ها: نام‏گرایی/نومینالیسم)

خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (بخش چهارم: جزئی‏های انضمامی1)

خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (بخش پنجم: گزاره‏ها و نظایر آنها)

خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (بخش ششم: ضرورت و امکان)

خلاصه متافیزیک مایکل لاکس (بخش هفتم: علیت)


در ستايش اخلاق نشر



در ستايش اخلاق نشر يادي از كريم امامي

الوند بهاري

هجدهمين روز تابستان امسال، هفتمين سالگرد درگذشت بزرگمردي است كه خدماتش به نشر ايران انكارناپذير است. دربارۀ جايگاه كريم امامي (1309 - 1384) در تاريخ نشر ايران بسيار نوشته‌اند و خواهند نوشت؛ همچنان‌كه دربارۀ زندگي، و فعاليت‌هاي قلمي‌، و خدمات فرهگني او. در اين نوشتار كوتاه قرار نيست به شرح‌حال و معرفي آثار او بپردازيم. كافي است بدانيم امامي عمري را در كار خدمت به كتاب و كتاب‌خوانان صرف كرد؛ از ترجمه براي روزنامه‌هاي محلي در آغاز جواني، تا نويسندگي و مترجمي در كيهان اينترنشنال. از ترجمۀ گتسبي بزرگ در بدو ورود به فرانكلين تا مديريت «اديتوريال» آن سازمان. از راه‌اندازي انتشارات سروش (وابسته به راديو تلويزيون ملي) تا پايه‌گذاري انتشارات و كتابفروشي زمينه همراه همسر وفادارش در سال‌هاي خانه‌نشيني. از ترجمۀ كتاب‌هاي شرلوك هولمز به فارسي تا ترجمۀ سرودهاي خيام و فروغ و سپهري به انگليسي، و از نوشتن مقالاتي دربارۀ ترجمه، ويرايش، كتاب، كتاب‌خواني و مسائل نشر كتاب در ايران و جهان تا نگارش فرهنگ فارسي – انگليسي كيميا. اگر در جست‌وجوي عنواني براي توصيف خدمات او برآييم، شايد چيزي بهتر از واژۀ برساختۀ خودش، كتابنده، نيابيم.

كساني كه از كريم امامي گفته و نوشته‌اند اغلب بر پايبندي او به اصول اخلاقي تأكيد كرده‌اند. بارزترين نشانه‌هاي التزام امامي به اخلاقي حرفه‌اي را در نوشته‌هاي او دربارۀ لزوم پيوستن به قانون حمايت از حقوق پديدآورندگان آثار ادبي و هنري (كاپي‌رايت) مي‌توان ديد. امامي از جدي‌ترين طرفداران پيوستن ايران به معاهدۀ بين‌المللي بود. نخستين نوشته‌هاي او در تبيين ضرورت و فوايد اين كار، در مجلۀ كتاب روز (1350 - 1353) به چاپ رسيد. در سال‌هاي آغازين دهه 1360 نيز مقالاتش در اين باب در نشر دانش منتشر شد. اين مقاله‌ها را برخي همكاران و دوستانش البته بي‌پاسخ نگذاردند و بعضي از آنان حتي اتهاماتي به او نسبت داده‌اند كه مايۀ شگفتي و تأسف بود. با اين همه، امامي از پاي ننشست و به صراحت نوشت: «صاحب اين قلم به هيچ وجه شرمسار نيست از اينكه بگويد اخلاقا به لزوم تحصيل اجازۀ از صاحبان ترجمه علاقه دارم.»

امامي، در عمل نيز به حفظ حقوق مادي و معنوي پديد‌آورندگان اهتمام مي‌ورزيد؛ خواه در مقام مترجم و خواه ناشر. انگيزۀ نگارش اين يادداشت، ديدن دو نامۀ او به سهراب سپهري (1307 - 1359)، شاعر و نقاش برجسته، بود. اين نامه‌ها را امامي، به نمايندگي از انتشارات فرانكلين و روي سربرگ اين مؤسسه، در سال 1350، نوشته و از سپهري براي درج اشعار او در كتاب شعر نو از اغاز تا امروز (اثر زنده‌ياد محمد حقوقي) اجازه خواسته است. هردو نامه در كتاب جاي پاي دوست منتشر شده است. متن نامه نخست چنين است.

شماره 4600

تاريخ: 7/4/ 1350

جناب سهراب سپهري

مؤسسۀ انتشارات فرانكلين در نظر دارد برگزيده‌اي از بهترين اشعار نيسم قرن اخير ايران را به انتخاب آقاي محمد حقوقي، در جُنگي طبع و نشر نمايد. خوشوقتيم به اطلاع جناب‌عالي برسانيم كه اشعار زير:

1-    نشاني  از كتاب  حجم سبز

2-    نداي آغاز  از كتاب  حجم سبز

3-    دوست  از كتاب   حجم سبز

4-     تا نبض خيز صبح  از كتاب  حجم سبز

اثر جناب‌عاي براي درج در اين مجموعه برگزيده شده است. اكنون تقاضا دارد با امضا اجازه‌نامۀ پيوست و بازگرداندن آن به مؤسسه موافقت خود را به درج اين اشعار در مجموعه اعلام فرماييد. بديهي است كه مؤسسه سعي خواهد كرد در نقل اشعار نهايت دقت را مبذول دارد تا هيچ‌گونه تغييري در الفاظ پيش نيايد؛ نام شاعران نيز البته به نحوي مشخص در ابتدا يا انتهاي اشعار درج خواهد شد.

خوشوقت خواهيم شد كه در پايان طبع كتاب نسخه‌اي از آن را به جناب‌عالي تقديم كنيم.
با احترام و عرض ارادت خاص

كريم امامي

مؤسسه انتشارات فرانكلين

از اين نامه، كه سندي ارزشمند و كم‌نظير در تاريخ نشر ايران است، درس‌هايي مي‌توان گرفت؛ نخست آنكه براي نقل شعر (يا داستان يا مقاله يا هر اثر) در مجموعه‌ها و منتخبات، بايد از صاحب اثر اجازه گرفت و بي‌مبالاتي بسياري از ناشران يا گردآورندگان به معناي مباح بودن انتشار آثار، بدون اجازه و اطلاع صاحبان آنها نيست. ديگر آنكه كسب اجازه، هرچند ناشر يا صاحب اثر دوستي ديرين داشته باشد، بايد به طريق رسمي (مكتوب و از طريق اشخاص حقوقي، يعني ناشران) صورت پذيرد. ديگر آنكه، همچون هر قرارداد و سند حقوقي، تمام جزئيات بايد در اجازه‌نامه ثبت شود؛ با نثري صحيح و روشن. همين تصريح ناشر بر اهداي نسخه‌اي از كتاب نيز مسئلۀ كوچكي نيست.

...... امامي سال‌ها بعد نوشت براي نقل تمام شعرهاي اين كتاب از سرايندگان آنها اجازه گرفته بوده است. سال‌ها پس از درگذشت سپهري نيز امامي براي ترجمۀ منتخبي از سروده‌هاي او و درج متن فارسي شعرها در كتابش از خانوادۀ سپهري اجازه گرفت.

اهتمام سپهري در حفظ حقوق پديدآورندگان البته هيچ‌گاه مانع ناديده گرفتن حقوق مادي و معنوي او نشد. در آغاز فعاليت انتشارات زمينه، امامي دو كتاب از عكس‌هاي بهمن جلالي را با هزينۀ گزاف منتشر كرد. افراد و نهادهاي گوناگون، بارها از آن عكس‌ها بهره بردند و نامي از ناشرش نبردند. همين اتفاق براي پرتره‌هاي مشهوري كه خود امامي از سهراب سپهري گرفته بود نيز رخ داد و اغلب كساني كه از آنها بهره بردند – و مي‌برند – نه تنها اجازه‌اي از عكاس نگرفتند، از ذكر نام او نيز دريغ كردند.

چهل سال پس از نخستين تلاش‌هاي امامي براي ترويج فرهنگ ارج نهادن به حقوق مؤلفان، هنوز بوي بهبود از اوضاع نمي‌توان شنيد؛ اما همچنان‌كه نام فرانكلين يادآور برگ‌هايي زرين در تاريخ نشر ايران است، نام نيك كريم امامي نيز، با اين نامه‌ها و بسياري نوشته‌هاي ديگرش، پايدار خواهد ماند. هفت سال پس از رفتن او، به نظر مي‌رسد كه امروز صنعت نشر در ايران، بيش و پيش از تخصص امامي در ترجمه و ويرايش، به اخلاق و تدبير او در مديريت نيازمند است.

اين سخن را ترجمۀ پهناوري

گفته آيد در مقام ديگري

   
منبع:نگاه نو/ سال بيست و يكم/ شمارۀ 93/ بهار 1391/ ص 114 – 116


 ----------------
مطالب مرتبط:
سانسور اخلاقي

magiran.com: فصلنامه نگاه نو، شماره 93

دو مقاله اخلاقي جديد در استنفورد


1/ اخلاق پژوهش اينترنتي

Internet Research Ethics

2/ فناوري اطلاعات و ارزش‌هاي اخلاقي

Information Technology and Moral Values


نقدي بر مقدمه و موخره ترجمه «فايده گرايي» جان استوارت ميل/نعل باژگونه

شیرزاد پیک حرفه

منتشر شده در ویژه‌نامه روزنامه شرق، 13 اسفند 1390

دانلود فایل pdf 1

دانلود فایل pdf 2

-------------------

مطالب مرتبط:

كتاب «مرزهاي اخلاق» منتشر شد

کتاب «فائده گرایی» اثر جان استیوارت میل

دو لینک جدید برای دانلود کتاب/مقاله

برای دانلود کتاب:

http://en.bookfi.org

برای دانلود مقاله:

http://ebookpp.com/

اولين شماره نشريه كتاب اديان منتشر شد




كتاب اديان/ كتاب اول/ ويژه‌نامه اطلاع‌رساني كتاب
سردبير: علي مهجور
ويراستار علمي: محمد كيوانفر
دبير تحريريه: عباس مهدوي
ويراستار: مرتضي كاردر
طراح گرافيك:فرهود مقدم

ketabeadyan@gmail.com

تهيه و تنظيم در:
مركز عالي اطلاع‌ رسانی ادیان و مذاهب

چرا کتاب اديان؟

اميرمؤمنان، حضرت على عليه السلام ايمان را بر چهار پايه استوار مي‌داند: صبر، يقين، عدل و جهاد؛ در مقابل، كفر را نيز بر چهار پايه: پيروى از وهم، جدال از سر نادانى، انحراف از حق و دشمنى. سپس در توضيح هريك از اين پايه‌ها، يقين و عدل را به ترتيب بر حكمت و دانش مبتنى مي‌كنند و مي‌فرمايند: «آنكه به ژرفاى دانش رسيد از آبشخور شريعت سيراب شد.« (نهج البلاغه، كلمات قصار 31 ) بدين ترتيب دستيابى به شريعة شريعت، از مسير دانش ميسر مي‌شود و اين فرق فارق ايمان حقيقى با غير آن است. بر اساس چنين ايمانى است كه گمشدة مؤمن، حكمت است (كلمات قصار80) و نزديك‌ترين انسانها به پيامبران، داناترينِ آنها هستند (كلمات قصار 96) مسير ايمان از صراط مستقيمى كه اميرمؤمنان ما را رهنمون مي‌شود، مسيرى است كه از لابلاى تحقيق و دانش و كتاب مي‌گذرد. كتاب اديان نشريه‌اي است كه كاوشگران عرصه تحقيق و دانش را در صفحات خود به واسطه آثار علمي‌شان معرفى مي‌كند. كار ما در اين نشريه معرفى كتاب‌هايي است كه در حوزه مطالعات اديان منتشر مي‌شوند و در اين ميان تلاش مي‌كنيم تا با نگاهى نسبتا جامع‌الاطراف، از اديان ابراهيمى تا اديان شرق، اغلب حوزه‌هاي مطالعاتى اديان را حتي‌الامكان پوشش دهيم. در ايران، اطلاع رسانى در زمينه كتاب‌هاى اديان، اگر بي‌سابقه نباشد، حداقل، كم سابقه است. از آنجا كه هيچ مركز خاصى در كشور ما عهده‌دار چنين كارى نبوده براى جمع‌آورى اطلاعات در زمينة تأليف، ترجمه و انتشار كتابها ناچاريم تا با جستجو در بين صدها مركز علمى، به صورت حضورى يا از طريق فضاى مجازى، از چند و چون رخدادهاى مربوط به كتاب‌هاى مطالعات دين، باخبر شويم. از اين رو، اگر قصورى در زمينه به‌روز نبودن برخى از اخبار يا عدم انعكاس بعضى از رخدادها مشاهده مي‌كنيد، با انعكاس آن به دفتر نشريه، ما را يارى كنيد.

ضرورت انتشار چنين نشريه‌اى، در درجه نخست، اطلاع‌رسانى درباب وضعيت علمى مطالعات اديان بود. باخبر شدن مترجمان از اينكه كدام كتابها در حال ترجمه‌اند، آگاهى استادان، پژوهشگران و دانشجويان از انتشار جديدترين كتاب‌هايى كه در جهان منتشر شده‌اند و يا در شُرف انتشارند، اطلاع از كتاب‌هايى كه در زمينه‌هاى ميان‌رشته‌اى در باب اديان منتشر مي‌شوند و ديگر رخدادهاى حوزه نشر و تأليف كتاب‌هاى دين از ديگر مسائلى بود كه ما را به انتشار اين نشريه ترغيب كرد.

 كتاب اديان، نشريه‌اى است كه همه علاقمندان به كتاب و دين را مخاطب خود مي‌داند و سعى دست‌اندركاران اين نشريه بر تهيه مطالبى بوده كه سطوح مختلف كتابخوان را در برگيرد. هرچند برخى از مطالب نشريه تنها براى متخصصان قابل استفاده است، اما در عين حال، برخى ديگر از مطالب براى مخاطب عام قابل فهم‌اند و نيازمند مطالعات پيشينى نيستند. در بخش نخست، با عنوان كتابخانه، در برگيرنده معرفى كتاب‌هايى است كه استادان و پژوهشگران هريك از رشته‌ها آنها را نگاشته‌اند و تلاش كرده‌اند جز در مواردى كه مستلزم بيان مطالب علمى خاصى بوده، از پيچيدگى و تكلف در امر نگارش بپرهيزند. بخش دوم نشريه، به مناسبت سى‌امين سالگرد درگذشت فيلسوف و مفسر قرآن، علامه طباطبايى به مقاله‌اى درباب تفسير الميزان اختصاص يافته و پس از آن كتابشناسى مختصرى از تأليفات علامه به چاپ رسيده. كتاب‌هاى مطالعات مذاهب اسلامى و چند و چون انتشار و تأليف آنها در قالب يك مصاحبه و معرفى يك كتاب، بخش سوم نشريه را تشكيل داده است. در بخش چهارم، اخبار كتاب، شما را از رخدادهاى حوزۀ كتاب‌هاى مطالعات دين مطلع مي‌كند. از تورفان تا آذربايجان، پرونده‌اى است درباره ميراث مكتوب دينى در زبان تركى كه حاوى يك مصاحبه، دو مقاله و معرفى يك تصحيح است. باشگاه كتاب فصلى است كه در آن هريك از نويسندگان يك يا دو كتاب را به اجمال معرفى كرده‌اند و اهميت هركتاب را مختصرا ذكر كرده‌اند. در نمايشگاه كتاب ضمن ارائه گزارشى از نمايشگاه كتاب فرانكفورت در سال گذشته، با ده نمايشگاه جهاني مهمى كه در سال جارى برگزار خواهد شد نيز آشنا مي‌شويد. در پايان مجله پس از فهرست پربارى كه حاوى تازه‌هاى نشر در حوزه كتاب‌هاى دين است، مقاله‌اى براى راه و رسم چگونگى نگارش مرور كتاب يا معرفى و نقد كتاب، ترجمه شده تا علاقه‌مندان به نگارش چنين آثارى اطلاعات خوبى را در اختيار داشته باشند. امروزه نقش دين در مناسبات جهانى و نيز مدل زندگى، ما را بيش از پيش به مطالعات روشمند در زمينه اديان، ملزم مي‌سازد. اسلام با بيش از يك ميليارد و سيصد ميليون مسلمان، مسيحيت با دوميليارد و دويست ميليون پيرو و بيست و يك هزار فرقه گوناگون، يهوديان با حدود چهارده ميليون پيرو، در كنار ساير پيروان اديان اعم از اديان بودايى و هندو و ... هر پژوهشگرى در حوزه دين را ترغيب مي‌كند تا با تحقيق درباب باورها و شيوه زندگى هر گروه از اين مؤمنان، به نگرشى عالمانه و خردمندانه درباب اديان دست يابد. اين نگرش به تعامل درست و اخلاقى بين پيروان اديان با يكديگر نيز منجر خواهد شد و موجبات تفاهم را به وجود خواهد آورد. در پايان، همه محققان، پژوهشگران، اعضاى محترم هيأت‌هاى علمى دانشگاه‌ها و تمامى كتاب‌خوانان صاحب قلم را به يارى مي‌طلبيم. منتظر نوشتارهاى شما در معرفى كتاب‌هاى حوزه مطالعات اديان هستيم و هر تلاشى در اين زمينه را ارج مي‌نهيم.

سردبير
-------------------------
مطالب مرتبط:

ایکنا - «كتاب اديان»؛ فرصتی برای معرفی و نقد كتابهای حوزه اديان و ...

فلسفۀ اخلاق ماركس




انسان به عنوان عمل

ماركس پدر ماترياليسم تاريخي است. با تصويري كه وي از انسان ارائه مي‌دهد، برخلاف آنچه كه به عنوان مثال از سوي افلاطون يا كانت مطرح مي‌شود، در انسان هيچ «گايست/Geist» يعني روحي وجود ندارد. انسان تنها يك موجود ارگانيگ است و از اين حيث تفاوت چنداني با ساير حيوانات ندارد. تمام آنچه كه در انسان روي مي‌دهد چيزي جز روال‌هاي جسماني نيست. نمي‌وان درك روشني از اخلاق در ماركسيسم داشت بدون اينكه تلقي آن را از مفهوم ماترياليستي انسان درك كرد.
تفاوت انسان و حيوان در اين است كه انسان كار مي‌كند. ماركس در اين‌باره مي‌نويسد: «انسان‌ها ... هنگامي كه خود مواد غذايي مورد نياز خود را در زندگي‌شان توليد مي‌كنند و به اين ترتيب، به طور غير مستقيم زندگي ماترياليستي خود را هم مي‌سازند، آغازگر تمايز خود از حيوان‌ها مي‌گردند.»

ماهيت انسان عمل است. انسان موجودي توليدكننده است، موجودي كه مي‌تواند بر روي توليدات كار كند. او يك موجود خلاق و آفريننده است. اين تلقي از انسان نشانۀ ذاتي ماترياليسم ماركسيستي است.

زيربنا و روبنا

هنگامي كه ماركس از «بازيس» يعني زيربنا سخن مي‌گويد، ذيل آن شرايط توليدي يك جامعه يا مقطعي از تاريخ را درك مي‌كند. اصطلاح زيربنا در ماركسيسم هم ناظر به دستگاه‌ها و هم به ارگان‌ها و سازمان‌هاي انساني است كه امكان توليد را فراهم مي‌آورند. در رُم قديم اين بردگان بودند كه زيربناي توليد را فراهم مي‌كردند، زيرا بخش اعظم كار و توليد از سوي آنان انجام مي‌گرفت. ولي ما در يك جامعۀ كاپيتاليستي زندگي مي‌كنيم. در اين جامعه، زيربنا عبارت از اين است كه ابزارهاي توليدي (كارخانه‌ها، تجهيزات و امكانات حمل ونقل، ماشين‌ها و ...) در اختيار كارگران نيست. ميان افرادي كه كار مي‌كنند (پرولتاريا) و كساني كه ابزارهاي توليد را در اختيار دارند، فاصله‌اي وجود دارد. كاپيتاليست‌ها و مناسبات اقتصادي درون يك جامعه زيربنا را تشكيل مي‌دهند. اقتصاد همان پايه و زيربنا است.

مناسبات فرهنگي‌اي كه اين زيربنا را فراهم مي‌آورند از منظر ماركس روبنا ناميده مي‌شود. محصولات فرهنگي كه به سبب اين زيربنا فراهم مي‌شود، از منظر ماركس روبنا ناميده مي‌شود. هنر و دين، حقوق و فلسفه روبنا هستند. تمامي اينها، آيينه‌اي از مناسبات اقتصادي‌اند. ماركس در اين باب مي‌نويسد:
«مجموعه اين مناسبات توليدي، ساختار اقتصادي جامعه را تشكيل مي‌دهد، زيربنايي واقعي كه روبناهاي حقوقي و سياسي بر آن ساخته مي‌شوند و با اَشكال خودآگاهي اجتماعي تطبيق مي‌كنند. شيو‌ه‌هاي توليدي زندگي مادي، فراشُدهاي زندگي اجتماعي، سياسي و معنوي (روحي) را به طور كلي تشكيل مي‌دهند. اين خودآگاهي انسان نيست كه وجودش را تعين مي‌بخشد بلكه وجود اجتماعي اوست كه آگاهي او را متعين مي‌سازد

به عبارت ديگر، ساختار اقتصادي است كه فرهنگ يك ملت را مشخص مي‌كند. از منظر ماركس فعاليت‌هاي معنوي و روحي ‌انسان‌ها و جهت‌گيري‌هاي ديني و اخلاقي تابعي از شرايط ماترياليستي آنها است.

ازخودبيگانگي
ازخودبيگانگي يكي از مفاهيم كليدي ماركسيسم است. هرگاه ماركس از «ازخودبيگانگي» سخن به ميان مي‌آورد، مراد او موقعيتي انضمامي است كه در آن منازعه‌اي ميان انسان و طبيعت انساني او پيش مي‌آيد. انسان از خودبيگانه، انساني است كه بخشي از نشانه‌هاي ذاتي يا ويژگي‌هاي انساني از وي گرفته شده است.

انحاي مختلف ازخودبيگانگي وجود دارد؛ ازخودبيگانگي ديني، سياسي، فلسفي و اقتصادي. دين، دولت، فلسفه و اقتصاد، انسانيت و ماهيتش و طبيعت انسان را از او مي‌ربايند.

انحاي مختلف ازخودبيگانگي
هنگامي كه ازخودبيگانگي، انسانيت يا بخشي از آن را از او سلب كند، بايد زمينه‌هاي از خودبيگانگي انسان را از ميان ببريم. منظور از آزاد كردن انسان اين است كه او را از اشكال و انحاي مختلف ازخودبيگانگي برهانيم.
الف. ازخودبيگانگي ديني؛ اين نوع از ازخودبيگانگي منجر به آن مي‌گردد كه آدمي استعمار و استثمار اقتصادي را پذيرا شود. انسان استعمارشده، قيامي را عليه استعماركنندگان انجام نمي‌دهد، زيرا به جهان آخرت دل‌بسته است. ايمان به بهشت و سراي آخرت موجب ازخودبيگانگي انسان مي‌شود، زيرا ايمان انسان را از ايجاد دگرگوني در ساختارهاي اقتصادي استعماري بازمي‌دارد. ماركس با همين ملاحظه، سخن معروفش را بر زبان آورده است «دين افيون توده‌هاست.» البته ماركسيسم، با اين سخن يكي از ابعاد ذاتي و باارزش وجودي انسان‌ها را انكار مي‌كند و آن است از گشادگي وجود آدمي به جانب امور متعالي، يعني جايي فراتر از اموري كه به ادراك حسي در‌مي‌آيند.
ب. ازخودبيگانگي سياسي؛ اين نوع ازخودبيگانگي در قوانين حقوقي و سياسي دولت‌ها انعكاس يافته است و به نحوي بيانگر ساختار اقتصادي مبتني بر استعمار دولت‌ها است. در رُم قديم، برده‌داري بر مبناي قوانين توجيه مي‌شد. حقوق رمي، برده‌ها را به منزلۀ شيئ و ابژه ملاحظه مي‌كرد. در رُم قديم اقتصاد جامعه مبتني بر استثمار نيروي كار برده‌ها بود.
ج. ازخودبيگانگي فلسفي؛ منظور ازخودبيگانگي فلسفي ايجاد و بسط ايدئولوژي‌ها و مكاتب فكري است براي توجيه شيوه‌هاي توليد مسلط و همچنين توجيه ساختارهاي حاكم بر جامعه و ملت. ارسطو برد‌ه‌داري را با فلسفه توجيه مي‌كرد و اين بدان جهت بوده كه وي در جامعه‌اي مبتني بر برده‌داري زندگي مي‌كرده است.
د. ازخودبيگانگي اقتصادي؛ در اصل، اين نوع ازخودبيگانگي مبناي ديگر انحا و بدترين آنهاست، زيرا باعث بيگانگي انسان از كار خود مي‌شود. غنايي كه نتيجه كار كارگران است به خود آنها نمي‌رسد. اين نوع ازخودبيگانگي به اين دليل بدترين است كه از منظر ماركس انسان ذاتا يك موجود كارگر و مولّد است. هنگامي كه ثمرات كار يك كارگر از او سلب مي‌شود، در واقع ماهيت و طبيعت انساني‌اش از او سلب مي‌شود. استعمار و استثمار اقتصادي انسان‌ها به معني ربودن انسانيت‌شان از آنهاست.

آزادي انسان از طريق انقلاب‌
هنگامي كه انسان از چنبرۀ اين ازخودبيگانگي‌ها بيرون آيد، به آزادي مي‌رسد. تنها زماني كه ازخودبيگاني‌ها از ميان روند، وحدت و يكپارچگي انسان دوباره تحقق مي‌يابد. در غير اين‌صورت، آدمي دچار شقاق و پارگي روحي و رواني است و با خود در آشتي، تعادل و يكرنگي نيست.
در تلقي ماركسيستي، انقلاب از ميان بردن ساختارهاي استعمار است. تنها چيزي كه اين ازخودبيگانگي‌ها را از يمان برمي‌دارد و ثمرۀ دست‌رنج كارگران را به خودشان بازمي‌گرداند، همين انقلاب است. انسان با انقلاب، انسانيت خود را بازمي‌يابد و انساني كامل و تمام عيار مي‌گردد. انقلاب يك مطالبه «اخلاقي» است. البته اين آزادي، آزادي به معناي خاص لفظ و آزادي همه‌جانبه نيست. آزادي از منظري كوته‌بينانه است، زيرا آدمي را تنها يك حيوان اقتصادي قلمداد مي‌كند.

مسألۀ آزادييكي از مسائل دشوارتري كه فلسفۀ ماركسيستي را به چالش واداشته است، مسألۀ آزادي است. اگر اين سخن درست باشد كه انسان به سبب ساختارهاي اقتصادي تعين مي‌يابد و مشرب‌‌هاي فكري او تابعي از شيوه‌هاي توليدي حاكم است. دو نكته را مورد توجه قرار داد:
الف. چگونه برخي انسان‌ها از اين قابليت برخوردار مي‌شوند كه نسبت به ازخودبيگانگي خودآگاهي يابند و آن را مشاهده كنند؟ چگونه ممكن است ماركس نظام فلسفي‌اي پديد آورد كه متأثر از شرايط توليد سرمايه‌داري روزگار خودش نيست، بلكه برعكس اين شرايط را مورد انتقاد قرار مي‌دهد؟ آيا مي‌توان آزاد بود؟
اگر انسان به طور كامل از سوي ساختارهاي اقتصادي تعين مي‌يابد و اگر اخلاق نتيجه ضروري شرايط توليدي حاكم است، ديگر نمي‌توان از آزادي سخن به ميان آورد. اگر آزادي وجود نداشته باشد اساسا چه چيز را بايد متحول و دگرگون سازيم؟ چگونه بايد برافروخته و عصباني شويم؟ آيا اين بدان معنا نيست كه انسان چيزي فراتر از يك ذات مادي است؟ آيا اين بدان معنا نيست كه انسان به عنوان موجودي برخوردار از روح تاحدي از اشكال توليدي و اقتصادي جامعۀ خود آزاد است؟
دو اشكالي كه گذشت، دشوارترين نقدهايي است كه بر فلسفۀ اخلاق ماركس وارد شده است. و اهميت هردو موجب مي‌شود كه فلسفۀ اخلاق او در انظار مردم چنان سعادت‌بخش تلقي نشود.

نگارنده براي تأمل بيشتر اين سؤال را طرح مي‌كند:
آيا در فيلم  عصر جديد چارلي چاپلين كار در كنار تسمۀ نقاله منجر به ازخودبيگانگي مي‌شود؟ آيا از راه انقلاب با همان مشخصاتي كه ماركس از آن نام برده است، مي‌توان انسان را از «از خودبيگانگي» رهايي بخشيد؟



پوستر فیلم عصر جدید   

منبع: کتاب «داوری اخلاقی، فلسفۀ اخلاق چیست؟» نوشتۀ هکتور زاگال – خوزه گالیندو، صص 175 – 182. 

------------------

مطالب مرتبط:

مجازات اعدام و فلسفه اخلاق

ادبیات و اخلاق

 

مجازات اعدام و فلسفه اخلاق




ما رفتاري را جرم و جنايت تلقي مي‌كنيم كه عليه قانون صورت گرفته باشد. قانون در ازاي اين جرايم و جنايات مجازات‌هايي در نظر مي‌گيرد. انحاي مختلفي از مجازات وجود دارد:
مجازات‌هاي هشداردهندۀ نقدي، ايجاد محدوديت و محروميت از برخي حقوق (به عنوان مثال، اعمال ممنوعيت براي احراز برخي مشاغل)، اعمال محدوديت در آزادي يا سلب آن (كنترل در خانه يا انتقال به زندان) و در نهايت، مجازات اعدام كه در اين مورد مجرم به منظور مكافات، جان خود را از دست مي‌دهد.
از منظر تاريخي كه بنگريم، مجازات مرگ نزد همۀ ملل وجود داشته، فقط در قرن بيستم اعمال اين مجازات در برخي كشورها با ترديد روبرو شده است. توسعۀ جنايات و خشونت كه در برخي كشورها به صورت اپيدمي در حال گسترش است، سبب شده است كه غالب شهروندان اين كشورها خواستار اعمال مجازات‌‌‌هاي سنگين عليه عاملان اين رفتارها باشند. بسياري از كشورهايي كه مجازات اعدام را لغو كرده‌اند، خواستار شده‌اند كه اين نوع مجازات‌ بار ديگر اجرا شود تا به اين ترتيب، مانعي در برابر آن پديد آيد، برخي نيز مخالف مجازات اعدام هستند. هردو طرف دلايل خاص خودشان را دارند. در اينجا به طرح دلايل موافق و مخالف مي‌پردازيم:

1.دلايل موافق

انسان اين حق را دارد كه از خود در مقابل يك تجاوز خشن و نابه‌حق دفاع كند. در صورتي كه بتوانيم اين نكته را ثابت كنيم كه دفاع به‌حق ما از خودمان، منجر به قتل مهاجم شده است، مراجع قضايي و حقوقي ما را مجازات خواهند كرد. چنين مسأله‌اي دربارۀ دولت نيز مي‌تواند جاري باشد. دولت نيز اين حق مشروع را دارد كه از خود دفاع كند، به عبارت ديگر دولت مجاز است كه جانيان خطرناك را اعدام كند.
در ازاي اين جنايات خشن و غير انساني‌اي از اين قبيل آدم ‌ربايي يا كشتن كودكان براي فروش اعضاي بدنشان تنها منصفانه و به‌حق، اعدام است.
مجازات مرگ، تأثيري موحش دارد و بر كساني كه احتمالاً مترصد ارتكاب به جنايات هستند، تأثيرگذار خواهد بود. به اين ترتيب، مجازات اعدام مانع بسياري از جنايات خواهد شد و كساني كه پتانسيل رفتارهاي جنايت‌آميز دارند، پيش از ارتكاب چنين رفتارهايي به تبعات كار خود خواهند انديشيد؛ زيرا مي‌دانند كه در صورت بازداشت، اعدام خواهند شد.

2.دلايل مخالف

وجود خطا در احكام قضايي و دادستاني شايع است؛ هنگامي كه حكم اعدام اجرا شود، ديگر نمي‌توان آن را اعاده كرد. بسيار شنيده‌ايم كه حكمي به اشتباه صادر شده و متعاقب آن فردي سال‌ها در زندان بوده است و پس از گذشت چندين سال آشكار شده كه او بي‌گناه است. چه كسي مي‌تواند سال‌هايي را كه وي با بي‌گناهي در زندان بوده است جبران كند؟
هيچ كس نمي‌‌تواند با قاطعيت بگويد كه يك «جاني» به طور مطلق، غيرقابل اصلاح و يادگيري است. انسان آزاد است، بنابراين از اين امكان برخوردار است تا دوباره به راه راست آيد. هيچ انساني در گمراهي و تباهي مطلق به‌سر نمي‌برد. هيچ انساني به منزلۀ غده‌اي سرطاني در اعضا و جوارح نيست.
تجربه تاريخي نشان داده است كه اِعمال مجازات اعدام منجر به تقليل جنايات نمي‌شود، نه گيوتين در فرانسه و نه صندلي الكتريكي در آمريكا منجر به كاهش آمار جنايات نشده است.
مراجع قضايي نيز همچون ما انسانند. بين باندهاي مافيايي اين عبارت مشهور است: «هر كس قيمت خودش را دارد». با اين ملاحظه، آيا نبايد احتمال داد كه پاره‌اي از موارد مي‌توان قاضي يك محكمه را خريد؟ در مواردي نيز مي‌توان احتمال داد كه در منازعه‌اي ميان دو گروه مافيايي، حكم اعدام، ابزار از ميان به دركردن حريف و رقيب گردد.

3. مسائل اخلاقي

كسي كه اعتقاد دارد مجازات اعدام با طبيعت انساني سازگار نيست و هيچ‌گاه نبايد مجال براي ورود اين حكم در كتاب قانون پيش آيد، اين نكته را بايد مدّ نظر داشته باشد: گفتن اين كه حكم اعدام مجازاتي غيراخلاقي است، يعني مجموعه اعدام‌هايي كه در گذشته صورت گرفته‌ است غير اخلاقي بوده‌اند و علاوه بر اين، اعدام‌هايي كه در آينده تحقق خواهد يافت نيز غيراخلاقي بوده‌اند. از اينرو، معامله‌اي با جنايت‌كاران جنگي نازي شده است، غيرعادلانه بوده است. اين تلقي به اين معناست كه اگر دست يك جنايت‌كار جنگي به خون هزاران تن آلوده باشد، نبايد متحمل مجازت اعدام گردد.
اين ادعا كه اخلاق مجازات اعدام را منع مي‌كند، بدان معني است كه دولت مطلقا و تحت هيچ شرايطي حق اعدام كسي را ندارد.
در اين مورد نيز همانند ساير مسائل اخلاقي بايد بحث را به مجاري عقلي هدايت كنيم. امروز جز در مواردي استثنايي، شمار كشورهايي كه قائل به مجازات اعدام نيستند، روزبه‌روز كمتر مي‌شود. در پايان، يادآوري اين نكته حايز اهميت است كه بايد از يك سو ميان بحث در خصوص جواز و عدم جواز مجازات اعدام و از سوي ديگر، جوازِ اعمال آن در شرايط خاص تمايز قائل شد. منظور اين است كه مي‌توان از شخصي سخن به ميان آورد كه قائل به جواز اعدام است اما در عين حال معتقد است در صورتي كه مجرم تحت تأثير الكل يا مواد مخدر مرتكب قتل شده باشد، نبايد اين مجازات را اِعمال كرد. كسي كه از حكم اعدام حمايت مي‌كند، بايد تصوري هم از اين نكته داشته باشد كه در چه شرايطي مي‌تواند به جواز اعدام قائل باشد و در چه شرايطي به عدم آن؟

نگارنده براي تأمل بيشتر پيشنهاد مي‌كند
فيلم «كشتن»، اثر کریستوف کیشوفسکی را ببينيد سپس به اين پرسش پاسخ دهيد كه آيا نگرش ما در خصوص مجازات اعدام دگرگون شده است؟



پوستر فیلمي كوتاه درباره كشتن
 
منبع: کتاب «داوری اخلاقی، فلسفۀ اخلاق چیست؟» نوشتۀ هکتور زاگال – خوزه گالیندو صص 225 – 228

 
---------------
مطالب مرتبط:
فلسفۀ اخلاق تروريست ها

سانسور اخلاقي

برنامۀ دوره‌های آزاد آموزشی مربوط به «فلسفه اخلاق»‌

مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران برنامۀ دوره‌های آزاد آموزشی خود را اعلام کرد.
از میان این دوره‌ها دو دوره مربوط به «فلسفه اخلاق»‌اند.
برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به قسمت ترم زمستان سال 1390 در لینک زیر مراجعه کنید:

فهرست كلاس‌های آزاد
 
 

اخلاق مبتنی بر قانون طبیعی



همجنس گرایی و آزار جنسی

همجنس گرایی و آزارجنسی دو مسئله عمده¬ای است که اخلاق مبتنی بر قانون طبیعی باید با آن¬ها دست و پنجه نرم کند.
یکی از ایرادهایی که بر “هم جنس گرایی” گرفته می¬شود این است که این طبیعی نیست. اما این حرف دقیقاً به چه معناست؟
1.    همجنس گرایی در طبیعت میان حیوانات دیده نمی¬شود،
2.    همجنس گرایی در رفتار جنسی عملی نابهنجار است،
3.    در همجنس بازی از اندام های جنسی برای مقاصدی استفاده می¬شود که بخشی از نقش درخور آن¬ها نیست.
همجنس گرایی به معنای اول طبیعی است، زیرا در حیوانات دیگر هم به چشم می¬خورد. (از باب مثال، کنرادلورنز همجنس گرایی را در میان غازها گزارش کرده است، همینطور در میان میمون ها بونوبو هم شایع است.) اما هم جنس گرایی به معنای دوم طبیعی نیست، زیرا ناهمجنس گرایی به وضوح هنجار است. اما همجنس گرایی به معنای سوم ممکن است طبیعی باشد یا نباشد. بستگی دارد به این که  نقش درخور اندام هایی جنسی چه باشد. اگر نقش درخورشان تولد مثل باشد و بس(که اینطور نیست، زیرا اندام های جنسی در دفع مواد زائد بدن نیز نقش دارد)، در این صورت روشن است که مردان و زنان همجنس گرا از اندام جنسی خود به این منظور استفاده نمی¬کنند، زیرا آن-ها به تولید مثل نمی¬پردازند. اما این هم هست که اغلب ناهمجنس گراها نیز اغلب اوقات از اندام های جنسی خود برای تولید مثل استفاده نمی¬کنند.(مثل سط جنین .) به هر تقدیر، اگر راست باشد که مردم به دلایل گوناگون آمیزش جنسی می-کنند ـ از اظهار عشق گرفته تا لذت جویی محض ـ در این صورت کاری که مردان و زنان همجنس گرا می¬کنند غیر طبیعی نیست.
4.    در هم جنس گرایی از اندام های جنسی صرفاً به شیوه¬هایی استفاده می¬شود که ممکن نیست بخشی از نقش درخور آن¬ها باشد.
این مدعا در صورتی درست است که تنها تولید مثل را نقش درخور آمیزش جنسی محسوب کنیم. و به این معنا همجنس گرایی غیر طبیعی خواهد بود. اما اگر فرض را بر این بگذاریم که رابطه جنسی نقش های درخور دیگری هم دارد، این مدعا قرین به صواب نخواهد بود.
سرانجام این که می¬توان تأکید کرد همجنس گرایی به معنای پنجم غیر طبیعی است و آن این که :
5.    این کار ترجیح شخصی یک شیوه زندگی است که با نحوه قوام یافتن ما برای زیستن به طریقی صواب تعارض دارد.
اما این ادعا با این احتمال مواجه است که، به قول عده کثیری، همجنس گرایی نوعی شیوۀ زندگی نباشد بلکه نوعی جهت گیری باشد ـ جهت گیری ای که وراثت تعیین¬کننده آن بود ـ و آدمی در مورد آن یا از خودش اختیاری ندارد و یا چندان مختار نیست.
هیچ کدام از این معانی مسئله طبیعی بودن یا طبیعی نبودن همجنس گرایی را به نحوی حل وفصل نمی¬کنند.
آزارجنسی
آزارجنسی  ـ رابطه جنسی مکرر و ناخواسته ـ یکی از مشکلات رایج در جهان معاصر است. اما این کار در میان حیوانات هم شایع است. در میان پرندگان، زنبورها، شمپانزه ها، سيمرهای آبی، مگس ها، فیل های آبی، و بابون ها آزار جنسی گزارش شده است. اما یقیناً این واقعیت که آزار جنسی عملی است که در طبیعت صورت می¬پذیرد، ایجاب نمی¬کند که این کار باید انجام گیرد، چه رسد به این که انسان ها باید دست به این عمل بزنند.
یکی از مسائل فراروی نسبی گرایی اخلاقی این است که صرف این واقعیت که اموری معین در جامعه¬ای، مجاز است دلیل کافی نیست برای این که بگوییم این امور باید چنین باشد. با تعمیم این مطلب می¬توانیم بگوییم صرف این واقعیت که چیزی در کل طبیعت وجود دارد، برای اثبات این قول کفایت نمی¬کند که باید به آن صحه گذاریم یا صحه نهیم. بنابراین می¬توانیم همواره این سؤال را طرح کنیم که حتی اگر بر سر این که چه چیز طبیعی است و چه چیز طبیعی نیست توافق داشته باشیم، چرا باید، آنطور که هواداران اخلاق مبتنی بر طبیعت به ما توصیه می¬کنند، بر وفق طبیعت رفتار کنیم. در حالیکه همواره پای ملاحظات دیگری در تعیین درست و نادرست به میان می¬آید..............
برگرفته از:
کتاب «مبانی فلسفه اخلاق» نوشته رابرت ال. هولمز

سانسور اخلاقي

سانسور اخلاقي

همين كه نام سانسور را مي¬ شنويم، بيش از هر چيز، به ياد سانسور سياسي و عقيدتي مي افتيم. حال آنكه سانسورهاي ديگري هم هست كه به اندازۀ آن يك، زيان بار و محدودكنندۀ آزادي انديشه و آگاهي آدمي است. يكي از اين سانسورهاي ظاهرالصلاح سانسور اخلاقي است. يعني اينكه ديگري تصميم بگيرد كه تو چه چيزي را نخواني، زيرا تصور مي كند كه از نظر اخلاقي براي تو بد و زيان آور باشد. نظير سانسور فروغي كه در چاپ كليات سعدي، هزليات و خبثيات او را حذف كرد. صرف نظر از اينكه اين آثار از نظر ادبي ارزش دارد يا بي ارزش است، حذف آن يعني نديده گرفتن يك واقعيت تاريخي. سعدي، خوب يا بد، اينها را نوشته است، حذف آنها جز سانسور نامي ندارد. حذف آنها يعني اينكه شما هنوز فرد صغيري هستيد و نياز به قيمي، با عقل كامل، داريد كه به شما بگويد چه بخوانيد و چه نخوانيد........ به امثال و حكم دهخدا رجوع كردم، ديدم متأسفانه زنده ياد دهخدا كه امانت علمي و ادبي اش شهره است، در اين مورد خاص گفته ها و باورهاي مردم را با امانت نقل نكرده و به سانسور اخلاقي دست زده است. همان مَثَل كاشاني ها را ما تهراني ها مي گوييم: «مار كه پير شد، قورباغه با او بي ادبي مي كند.» (من هم سانسور كرده ام! اصل مثل اين نيست.) علامه دهخدا نوشته است: «مار كه پير شد، قورباغه سوارش مي شود» ... از همه بدتر آنجاست كه تغييري داده شود كه مقصود و مقصد مَثَل را از ميان ببرد و لوث كند. نظري اين يك از همان امثال و حكم دهخدا:
«خرك سياه بر در است. گويند روزي امير خلف سيستاني به شكار رفته بود.... ناگاه از حشم جدا افتاد. مردي را ديد... بر خري سياه نشسته... امير پرسيد: كجا مي روي؟ گفت: به سيستان به نزد امير خلف كه شنيده ام او مردي كريم است، و من مردي شاعرم و نام من معروفي است. شعري گفته ام. چون در بارگاه او برخوانم، از انعام او نصيب يابم. گفت: آن قصيده برخوان تا بشنوم. چون برخواند، گفت: بدين شعر چه طمع داري؟ گفت: هزار دينار. گفت: اگر ندهد؟ گفت: پانصد دينا. گفت: اگر ندهد؟ گفت: صد دينار. گفت: اگر ندهد؟ [آن گاه تخلص شعر به نام خرك سياه خود كنم.] »
دهخدا جملۀ آخر را در كروشه آورده است كه نشان دهد خود اضافه كرده است، و در اصل چيز ديگري است. مي توان حدس زد كه شاعر گفته: آن وقت فلان خرم را به او و نزديكانش حواله مي دهم! و گرنه تلخص شعر را به نام خر كردن، چندان ربطي به امير ندارد و تمام طنز تيز و گزندۀ داستان را هم از بين مي برد.
شاعر به درگاه امير مي رود و بقيۀ ماجرا به همان صورت روي مي دهد: «... تا به صد رسيد. امير گفت: بسيار باشد. گفت: يا امير خرك سياه بر در است! امير خلف بخنديد و او را انعامي بداد.»
برگرفته از :
فريدون تنكابني؛ نگاه نو؛ شماره 76 (بهمن 1386)؛ ص 106.

انواع واقع گرایی (2)

منتشر شده در:[دیپنا]

ا

نواع دیگر واقع گرایی

دو نوع دیگر از واقع گرایی که در مقابل یکدیگر بحث می شوند، عبارتند از واقع گرایی خام و انتقادی:

الف: واقع گرایی خام[xxxi]

 این نوع واقع گرایی، همان واقع گرایی طبیعی و متعارف است که صرفاً بر جهت انعکاسی معرفت، اتکا دارد و از پیچیدگی هایی که فرایند ذهنی در اکتساب معرفت با آن مواجه است، غفلت دارد. از این رو، این نوع واقع گرایی را "واقع گرایی طبیعی" و "واقع گرایی جزم گرایانه" نیز نام گذاری کرده اند. این واقع گرایی را غالباً در مقابل "واقع گرایی انتقادی"، كه برساختۀ كانت است قرار می دهند. كانت معتقد است كه معرفت و ادراك، پدیده ای است كه نباید آن را به نحو بسیط، تحلیل كرد؛ بلكه باید آن را با توجه به تمامی عناصر دخیل در آن، واكاوی كرد.[xxxii] برخی معتقدند واقع گرایی خام یا طبیعی، قابل پذیرش است فقط در صورتی که ما دربارۀ اشیای فیزیکی صحبت کنیم، ولی وقتی دربارۀ عناصر درونی و ذهنی - از قبیل آرزوها، امیدها، رؤیاها و غیر این ها - بحث می کنیم، نمی توانیم در آن جا، در پی واقع گرایی خام باشیم. برخی نیز بر این عقیده اند که واقع گرایی، مراحلی را طی کرده است تا به "واقع گرایی نوین" رسیده است. در مرحلۀ نخست، گرایش واقع گرایی خام بوده است، سپس به واقع گرایی "دوگانه انگار"[xxxiii] ـ قول به دوگانگی ذهن و بدن ـ رسیده است[xxxiv]، سپس مرحلۀ "ذهن گرایی"[xxxv] آغاز شده، و سرانجام به واقع گرایی ای منتهی شده که "واقع گرایی نوین" نام دارد.[xxxvi]

ادامه نوشته

انواع واقع گرایی (1)

منتشر شده در:[دیپنا]

انواع واقع گرایی

گرچه بی تردید، مهجور افتادن اصطلاحات مختوم به "ism" در فلسفه، مطلوب است، اما برخی از این اصطلاحات، آشکارا مقبولیت خود را حفظ می کنند که یکی از آن ها واژۀ "رئالیسم"[i] است.

"رئالیسم"، به معنای "واقع گرایی" از لغت "real" مأخوذ است که آن واژه از"res" لاتین، مشتق است که به معنای "شیء" است، و "reality"از همین کلمه مشتق شده است که به معنای اشیای واقعی یا واقعیت است. واقع گرایی "رئالیسم" معانی اصطلاحی گوناگونی دارد. واقع گرایی در هنر و ادبیات با واقع گرایی در اخلاق، حقوق و سیاست، فرق دارد؛ و واقع گرایی در فلسفه با واقع گرایی هنری، اخلاقی، حقوقی و سیاسی متفاوت است. همچنین واقع گرایی در فلسفه و معرفت شناسی، گونه های چندی دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره خواهد شد.

ادامه نوشته

فلسفۀ اخلاق تروريست  ها

فلسفۀ اخلاق تروريست  هاي روس

آلبر كامو مدتي را به مطالعۀ فلسفۀ اخلاق تروريست هاي روس گذراند كه عليه حكومت تزاري مبارزه مي كردند. او در بررسي هاي خود بدين نتيجه رسيد كه تروريسم كور (بي هيچ شرايط و محدوديت هايي) نمي  تواند دفاع  پذير باشد. در سال 1905، تروريست  هاي روس قصد داشتند كه گران دوك سرژ آلكساندرويچ، والي مسكو و عموي تزار نيكولاي دوم، را به قتل برسانند، اما سوء قصد در بار اول شكست خورد. علت آن بود كه عضوي از گروه سوسياليست هاي انقلابي، كه مامور انداختن بمب در كالسكۀ والي بود، از اين كار سرباز زد، زيرا دو كودك در كنار والي نشسته بودند و او نمي خواست كودكان را بكشد. اين حادثه در واقع رابطه¬ و نسبت عمل انقلابي و وجدان بشري و اصول اخلاقي را مطرح مي كرد. كامو تروريست هاي انقلابي را، به دليل آنكه در عين تروريست بودن شرافت انساني و اصول اخلاقي را نيز در نظر داشتند، مي ستود و نمايش نامۀ عادل ها را با تكيه بر همين موضوع نوشت. در پردۀ اول نمايشنامه تروريست ها مقدمات سوء قصد را فراهم مي¬ كنند. كاليايف مأمور انداختن بمب است. استپان، كه بعد از گذراندن سه سال در زندان تزار از آنجا فرار كرده، از راه مي رسد. بين دو تروريست بحث و جدل شديدي در مي¬ گيرد. در نظر يكي از آن دو، انقلاب نوعي مذهب است و از وفاداران خود مي¬ خواهد كه از هرچه در خدمت انقلاب نباشد در گذرند: عشق، ترحم، خوشبختي و ..... همه بايد در پاي انقلاب قرباني شوند. ديگري معتقد است كه انقلاب مي بايد چهرۀ زندگي را زيباتر سازد. انقلاب نمي تواند بر بي عدالتي استوار باشد. در پردۀ دوم، مقدمات ترور باز هم فراهم است و قرار است كه وقتي والي مسكو با كالسكه به اپرا برود، كشته شود. آننكوف، رهبر تروريست¬ ها، و دورا، دختري كه دوست كالياف است، با دلهره و اضطراب منتظر شنيدن صداي انفجار بمب هستند. دقيقه ها به كندي مي گذرند و خبري نمي شود؛ معلوم مي شود كه سوء قصد موفق نشده است. چه شده؟ آيا كاليايف دستگير شده؟ وينوف، كه قرار است بمب را پرتاب كند، دستگيري او را نديده است. بالاخره كاليايف، با چهره اي اشك آلود وارد صحنه مي شود: «برادران، مرا ببخشيد.... نتوانستم.... بچه ها توي كالسكه بودند.... بچه ها ... نمي توانستم نگاهشان را تحمل كنم .... بازوانم سست شده بودند .... پاهايم مي لرزيدند ..... نتوانستم ... »

با وجود مخالفت استپانِ تندور، تروريست ها عذر كاليايف را مي پذيرند. قرار مي شود كه ترور دو روز ديگر انجام گيرد. اين بار والي مسكو تنها در كلسكه نشسته است. كيالياف بمب را مي اندازد و والي را مي كشد و سرانجام به دار آويخته مي شود. نمايش عادل ها نشان مي دهد كه آگاهي و وجدان بشري چگونه مي تواند نيروهاي شوم تروريسم را محدود و مهار كند.

منبع:

برگرفته از فصلنامه نگاه نو، ويژه نامه 2، آلبركامو.

مواد امتحانی آزمون سراسری دکتری مجموعه فلسفه

مواد امتحانی آزمون سراسری دکتری مجموعه فلسفه

به گزارش خبرگزاري مهر:

سازمان سنجش آموزش کشور مواد امتحانی و شرایط و ضوابط آزمون نیمه متمرکز دکتری تخصصی (Ph.D) سال 90 دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور را اعلام کرد که در این گزارش مواد امتحانی گروه علوم پایه منتشر می شود.

به گزارش خبرنگار مهر، این دوره اولین دوره آزمون نیمه متمرکز دکتری در سال 90 است که به صورت آزمون کتبی براساس اطلاعات مندرج در جداول مربوطه از طریق سازمان سنجش آموزش کشور برگزار می شود.

زمانبندی آزمون

شروع زمان ثبت نام از 3 تا 10 بهمن ماه سال 89 است و آزمون در روز 25 فروردین ماه سال 90 برگزار می شود. نتایج چند برابر ظرفیت اواخر اردیبهشت ماه سال 90 اعلام می شود.

شرایط و ضوابط کلی

داشتن مدرک کارشناسی ارشد یا دکترای حرفه­ای مورد تایید و یا دانشجوی سال آخر که تا 31 شهریورماه سال 90 فارغ التحصیل شود. متناسب بودن مدرک تحصیلی داوطلبان با رشته مورد تقاضا در آزمون الزامی است.

فارغ التحصیلان رشته­های مختلف با مدرک معادل حق شرکت در آزمون را ندارند مگر اینکه در آزمون جامع ارزیابی دارندگان مدرک معادل کارشناسی ارشد که توسط سازمان سنجش آموزش کشور برگزار شده است ، پذیرفته شده باشند.

داوطلب فقط می­تواند در یک رشته شرکت کند. داوطلبان می­توانند در زمان ثبت نام بر اساس علاقه­مندی و اولویت، حداکثر 10 دانشگاه را انتخاب کنند. اسامی داوطلبانی که حدنصاب لازم را کسب کنند در قالب چند برابر ظرفیت جهت انجام مراحل بعدی در اواخر اردیبهشت ماه به دانشگاه­های مورد نظر اعلام می شود.

معدل کارشناسی و کارشناسی ارشد یا دکتری حرفه­ای داوطلبان 20 درصد نمره آزمون کتبی را به خود اختصاص خواهد داد. این معدل به صورت تراز شده در نمره کل آزمون تأثیر داده خواهد شد.

پس از انجام کلیه مراحل آزمون، نتایج نهایی براساس اولویت انتخاب داوطلب، نمره ارسالی دانشگاه‌ها، ظرفیتهای هر رشته و حد نصاب اعلام شده توسط دانشگاه پذیرنده از طریق سازمان سنجش آموزش کشور اعلام می­شود. پذیرش نهایی بر اساس نمره ارسالی دانشگاه‌ها انجام خواهد گرفت و نمره اولیه داوطلب در پذیرش نهایی تاثیر نخواهد داشت.

آزمون زبان انگلیسی در سطح آزمون تافل، تولیمو، آیلتس و شامل سه بخش دستور زبان، واژگان و درک مطلب است.
آزمون استعداد تحصیلی که برای گروههای آموزشی 9 گانه جداگانه طراحی می‌شودکه شامل بخشهای درک مطلب، کمیتی، تحلیلی و منطقی، تجسمی (برای رشته‌های فنی و مهندسی) است و به زودی نمونه‌ای از سئوالات در سایت سازمان سنجش آموزش کشور قرار خواهد گرفت.

مجموعه فلسفه
(فلسفه و حکمت اسلامی، فلسفه دین، فلسفه هنر، فلسفه غرب، منطق، فلسفه تطبیقی، فلسفه و کلام اسلامی، فلسفه اخلاق، فلسفه علم، حکمت متعالیه، حکمت مشاء)

منابع:

1- زبان انگلیسی     
2- استعداد تحصیلی  
3- فلسفه غرب  
4- فلسفه اسلامی  
5- منطق

مهترین فیلسوفان اخلاق در قرن بیستم

اخیرا نظرسنجی تحت عنوان" مهترین فیلسوفان اخلاق در قرن بیستم" در سایتLeiter Reports: A Philosophy Blogصورت گرفته است. برای مشاهده نتیجه این نظر سنجی که برنارد ویلیامز رتبه نخست آنرا به خودش اختصاص داده  به اینجا مراجعه نمایید.

نمونه از تفکر اخلاقی ( سقراط)


سقراط در ابتدای کتاب مکالمه افلاطون به نام کرایتون، با ارائه یک استدلال سه وجهی می­ خواهد اثبات کند که نباید با فرار، قوانین را بشکند:
اول: هیچ­گاه نباید کسی را بیازارم. فرار سقراط به حکومت آسیب می­رساند، زیرا قوانین آن را نقض کرده و نسبت به آن بی­مبالاتی نشان می­دهد.
دوم: اگر کسی با آن که می­ تواند کشوری را ترک کند، برای زندگی در آن باقی بماند، به طور ضمنی توافق می ­کند که قوانین آن را اطاعت کند؛ بنابراین، فرار سقراط نادیده گرفتن یک توافق است و این کاری است که هیچ کس نباید انجام دهد.
سوم: جامعه یا دولت در حکم پدر و مادر و معلم است، و باید از والدین و معلمان اطاعت کرد. در نتیجه:
 1.     هرگز نباید کسی را بیازارم؛
2.     باید به وعده هایمان وفا کنیم؛
3.     باید از والدین و معلمانمان اطاعت کنیم یا به آنها احترام بگذاریم. گاهی دو یا چند قاعده در یک مورد خاص با هم تعارض می­کنند. سقراط در دفاعیات افلاطون چنین معرفی می­ شود که معتقد است اگر دولت از زندگی او در گذرد، به شرط آن که همچون گذشته تعلیم ندهد، وی اطاعت نخواهد کرد؛ زیرا:
4.     او از سوی خدا آپولو، برای وظیفه تعلیم برگزیده شده است؛ و
5.     تعلیم دادن وی برای خیر حقیقی جامعه ضروری است.   پس سقراط به تعارض وظایف مبتلا است. او نسبت به اطاعت از دولت، بالفعل وظیفه دارد، اما دو وظیفه دیگر هم دارد، 4 و5 نیز چنین­ اند و در رأی او این دو، بر وظیفه اطاعت از دستورهای دولت تقدم دارند. پس وی مسأله را با تعیین این که کدام قواعد بر بقیه مقدم می­شود، حل کرد. این نمونه بارز دیگری از استدلال اخلاقی است.