مروري بر كتاب "روان شناسي اخلاق جلد اول "
مروری بر كتاب «روانشناسی اخلاق جلد1: سیر تكاملی اخلاق: اقتباس ها و فطریت[1]»
دکتر لی. د. کارلسُن
دانستن این مطلب خوشایند است كه در دهههای گذشته، متفكران علم اخلاق بعد از آن كه قلمرو علم قرن ها به سیطرۀ فلسفه سنتی و عقاید دینی در آمده بود، وارد این عرصه شدند. هر چند که برخی از فلاسفه وارد قلمرو این كتاب یعنی روانشناسی اخلاق یا بومی سازی اخلاق، نشده اند. آن ها با مهارتهای بلاغیشان از قلمرو روانشناسی اخلاق، قلمروی هیجان انگیز ساختند و یقیناً این قلمرو در سالهایی كه در پیش است تا حد زیادی به خاطر پیشرفت های موجود در عصب پژوهي شناختی(cognitive neuroscience) بسط خواهد یافت.
این كتاب نخستین جلد از كتاب سه جلدی است و فصول است كه توسط افراد منتخبی كه در این قلمرو، تخصص دارند، نگاشته شد. بحث های این كتاب بیشتر شبیه به بحثهای بین خود نویسندگان این كتاب است. این كتاب، آن دسته از خوانندگان را كه تشنۀ رویكرد علمیتر و ملموس تری نسبت به اخلاق هستند، اقناع میكند. همچنین این كتاب مناسب شاگردانی است كه در پی حوزههای پژوهشی ای همچون روانشناسی تكامل و علم عصب شناسی، هستند.
اخلاق دینی قانون محور اگر نگوییم هزارهها، که قرن ها بر بحثهای اخلاقی سایه افكند؛ اما خوشبختانه دانشمندان و فلاسفه زیادی هستند كه در پی نظرگاه های گوناگونی در اخلاق هستند كه یك جا همۀ قیودی را كه ظاهراً به وسیلۀ مغالطۀ طبیعتگروی تحمیل شده، رد میكنند. هدف این كتاب نه تنها فراگیری منابع اخلاق در جوامع بشری است، بلكه همچنین پی بردن به این مسأله است كه آیا اخلاق از طریق زبان با مغز انسان ارتباط برقرار میكند یا نه. این دغدغه ها به مفاهیمی مانند علم اخلاق طبیعتگروانه و فطری انگاری اخلاقی(moral nativism) می انجامد كه هر دوی آن ها كاملاً با فصول این كتاب بازنمایی شدند.
اما خوانندگانی كه به فصولی چون هوش مصنوعی، قانون طبیعی و استدلال قانونی علاقه مندند چه بسا که این كتاب را نافع بیابند. بحثهای پیرامون مكانیسمهای استدلالِ مبتنی بر قلمرو خاص در برابر استدلالِ مبتنی بر قلمرو عام در مغز و همچنین سیستمهای محاسباتی (كامپیوتری) عصب شناسی برای كسانی كه در هوش مصنوی فعالیت میكنند، بسیار سودمند است. افزون بر این، بحثهای مربوط به منطق تکلیف (`deontic logic') و منطق تجربی، موجب آزار خوانندگانی میشود كه به ماشینی كردن یا رسمی كردن استدلال قانونی علاقه مندند.
ارزش دیگر این كتاب آن است كه با وجود چالشی بودن این بحثها، هیچ یك از این نویسندگان به سرزنش و توهین نسبت به یكدیگر نمیپردازند؛ آن گونه كه غالباً در بحثهای سیاسی معاصر رخ میدهد.
نظامهای اخلاقی قاعده محور مانند آنچه كه غالباً توسط مكاتب دینی مطرح میشود یقیناً سر و کارشان با كلیۀ حوادث گوناگونی است كه با انسان ها مواجهند. بنابراین انسان هایی كه از نظام هایی از این دست پیروی میكنند غالباً با موقعیت هایی مواجهند كه آن ها را اگر نگوییم كاملاً تشویق به ریاكاری میكند، دست كم توسط ناظر عینی این طور حكم میشود. به نظر می رسد كه اخلاق قاعده محور برای حل و فصل مشكلات روزمره زندگی، كفایت نمیكند و نمی تواند خودش را با موقعیتهای جدید وفق دهد. از این رو برخی از علمای اخلاق ملاحظه كردند آیا این صورت بندیها از اخلاق، باید كاملاً به نفع صورت بندیهایی كنار گذاشته شود كه در رویارویی با موقعیت های دشوار و سریعاً متغیر، مؤثر میافتد. برخی از فصل های این كتاب به این مسائل می پردازند، به ویژه مسائلی كه می پرسند آیا برداشت مبتنی بر قلمرو عام باید كاملاً از علم اخلاق كنار گذاشته شود.
بنابراین این كتاب در كل، عالی است؛ جز این كه نقصی دارد كه تقریباً در كلیه مفاهیم علم اخلاق ساری است؛ یعنی اگر عامل های (اخلاقی) از سر منفعت شخصی عمل كنند به مجموعۀ خاصی از افعال، نمی توان اطلاق اخلاقی كرد. چنین تعصب و طرفداری نسبت به آنچه خوب است در بین كلیه نویسندگان این كتاب، مشترك است. به نظر میرسد آن ها نمی توانند تصور كنند یا حتی مفاهیم معتبر اخلاقی را به دست آورند كه منافع شخصی را از خوبی خود افعال جدا نمیكند. افزون بر این تعداد كمی از نویسندگان تلویحاً یا تصریحاً بر این باورند كه اخلاق در واقع یك نقص است؛ یعنی این كه در یك معنای تكاملی افرادی كه عملی اخلاقی میكنند همواره سازگاری منفی در مقایسه با كسانی دارند كه عمل اخلاقی انجام نمیدهند. به نظر میرسد این الگوی "اخلاق = ضعف" در جامعه مدرن فراگیر است و خواستار شاهدی تجربی و بررسی دقیق علمی به جای پذیرفتن كوركورانه به عنوان اصل موضوعه است. این موضوع، طرح جذابی برای شروع است، به ویژه برای كسانی كه بر این باور نیستند كه اخلاق نشانه ضعف است نه قوت.
[1] Moral Psychology, Volume 1: The Evolution of Morality: Adaptations and Innateness.
------------------------
مطالب مرتبط: