كتاب نظريه هاي فلسفه اخلاق


كتاب «نظريه هاي فلسفه اخلاق» مقدمه و گردآوري: فليپا فوت؛ ترجمه حسين كاجي، توسط انتشارات روزنه به سال 1387 به زيور چاپ آراسته شد و در سال 1388 به چاپ دوم رسيد. اين كتاب ترجمه اي است از Theories of ethics.
نگارنده در مقدمه، كتاب را چنين معرفي مي كند: مقاله هاي اين كتاب حول دو محور مي چرخند؛ اول سرشت حكم اخلاقي و دوم، حوزه اي كه در تعيين (مصاديق) درست و نادرست متأثر از فائدۀ اجتماعي است. منشأ هردوي اين مباحث به قرن هجدهم برمي گردد، چرا كه فيلسوفان آن زمان بودند كه اخلاق را به دو بخش حس اخلاقي و نظريه هاي معرفتي در باب حكم اخلاقي تقسيم كردند و در انتهاي آن قرن بود كه بنتام تصريح كرد اصل فائده، مبناي خوبي اخلاقي است. مقاله هاي متأخر اين مجموعه (نه تا دوازده) كلاً همه در باب فائده گرايي است و از اينرو نسبت آنها با گذشته مشخص مي شود. فصول يك تا هشت ظاهراً ارتباط كمتري با مناقشات قرن هجدهم دارند اما با اين همه، اين ارتباط نيز نزديك است. همانند ما، هيوم و هم¬عصرانش، دلمشغولي امكان يا عدم امكان عينيتِ در احكام اخلاقي را داشتند. آنها پرسيدند كه خوبيِ اعمال خوب در چه وجود دارد؟ چگونه اين خوبي فهم مي¬شود؟ آيا اين خوبي از حكم كردن يا حس كردن است؟ آيا ما به وسيلۀ تفكر يا حس اخلاقي مي¬دانيم چه بايد انجام دهيم؟ آيا براستي در اين حوزه چيزي وجود دارد كه ما بدان معرفت كسب كنيم يا بحث اخلاقي به جاي سخن اينكه سخن از پژوهش¬هايي دربارۀ خوب و بد باشد بيشتر بيان احساسات¬مان است؟ خود هيوم كاوش در كيفيات اخلاقي را عبث مي¬دانست و اذعان مي¬داشت كه با ناميدن عملي با صفت خوب هيچ چيز نمي¬گوييم، هنگام انديشيدن در باب آن ما تنها احساس شعف¬انگيزي توأم با تحسين داريم...... نظريۀ اصلي مور اين است خوبي كيفيتي غير طبيعي و بسيط است كه به وسيلۀ شهود به دست مي¬آيد. در نظر او عمل درست عملي است كه كه بيشترين ميزانِ خوبي ممكن را به وجود آورد. اين باور اخير، مور را به يك فايده¬گرا مبدل مي¬كند. آنچه از نظريۀ مور كه بخصوص براي نسل¬هاي بعد او ضروري به نظر مي¬رسد تصريح مور به اين است كه اين احكام، عيني هستند و از طريقِ شهود به دست مي¬آيند. بنابراين او را شهودگرا مي¬نامند كه در اين عنوان با فيلسوفاني چون پريچارد و راس شريك است، چرا كه آنها معتقدند شهود اخلاقي مبناي حكم اخلاقي به حساب مي¬آيد ...
استونسن در مقالۀ نخست نظريه¬اي از معناي احساس در باب اصطلاحات اخلاقي ترسيم كرده كه به مباحث حلقۀ وين در بين سال¬هاي 1918 و 1919 برمي¬گردد. اينكه بحث¬هاي مور عليه طبيعت¬گرايي كامل نيستند، فرضيۀ مقالۀ سوم اين دفتر است. يكي از پرنفوذترين نظريه-هاي مربوط به احساس¬گرايي به وسيلۀ هِر بسط يافت و او كسي است كه به عنوان تجويزگرا معروف است. «هِر»، «معناي احساسيِ» استونسون را با معناي توصيه¬اي خود عوض كرد و توضيح داد كه واژه¬هايي نظير «خوب» و «بد» هنگامي كه با «اثر تحسيني» به كار مي¬روند توصيه¬اي به كار مي¬روند. در مقالۀ پنجم هِر اين موضع را اتخاذ مي¬كند و در مقابل گيچ قرار مي¬گيرد. گيچ با تبييني كه هِر از نقش «هدايت عمل» واژۀ خوب به دست مي¬دهد و همچنين با نظريۀ معناي توصيه¬اي او مخالفت مي¬ورزد.
در مقالۀ هفتم و هشتم اين كتاب يك مناقشۀ واقعي ميان هِر و جان سرل طرح مي¬شود. سرل از اين سخن مي¬گويد كه در حداقل يك مثال امكان اينكه استنتاج بايد از است صورت بگيرد، وجود دارد.
در مقاله¬هايي كه در فصول 9 تا 12 از اين مجموعه آمده¬اند آقايان آرمسون، مابوت، اسمارت و پروفسور رالز از مشكل خاصي در باب تفسير و دفاع از فايده¬گرايي اخلاقي سخن مي¬گويند. در اين مقالات تلاشي براي مواجهه با مشكلاتي كه دو سنخ از فايده-گرايان با آن روبرو هستند صورت گرفته است. از اين چهار مقاله، مقالۀ رالز پيچيده¬ترين است و نياز به بحث ويژه¬اي دارد.
در نتيجه مقالات اين كتاب از دو نوع متفاو.ت هستند چرا كه در حالي كه مور، استونسون، فرانكنا، گيچ، هِر، فوت و سرل از مشخصۀ منطقي حكم اخلاقي سخن مي¬گويند آرمسون، مابوت، اسمارت و رالز به تفسير و كفايت معيار پيشنهاد شده براي خوب و بد بذل توجه نشان مي¬دهند. اين گروه اخير اين نكته را بي¬پاسخ گذاشته¬اند كه آيا فايده¬گرا (فايده-گراي عمل محور يا قاعده محود) به مثابۀ يك شهودگرا، احساس گرا يا طبيعت گرا به حساب مي آيد يا نه؟ يك فايده گرا با توجه به اينكه چه نوعي از اصل فايده را مد نظر داشته باشد مي تواند جزء هر يك از سه شق باشد. اينكه او مي گويدك «اعمال تا آنجا درست هستند كه بيشترين شادي را براي بيشترين افراد به وجود آورد» مي تواند به مثابۀ 1) حكمي كه به وسيلۀ شهود به دست مي¬ آيد 2) بيان يك حالت يا 3) صدق تحليلي، در نظر گرفته شود. بدين علت است كه يك نظر له يا عليه فايده گرايي چيزي از موقعيت بخصوصي كه با توجه به نظريات شهودگرايي، فايده گرايي يا طبيعت گرايي در فلسفۀ اخلاق مي تواند به وجود آيد نمي گويد.
فهرست مطالب
1/ استدلال هاي مور عليه اشكال معين طبيعت گرايي اخلاقي؛ سي. ال. استونسون
2/ جوابي به منتقدانم؛ جي. اي. مور
3/ مغالطۀ طبيعت گرايي؛ دبليو. كي. فرانكنا
4/ خوب و بد؛ پي. تي. گيچ
5/ گيچ: خوب و بد؛ ار. ام. هِر
6/ باورهاي اخلاقي؛ فيليپا فوت
7/ چگونگي استنتاج «بايد» از «است»؛ جان. آر. سرل
8/ بازيِ تعهد كردن؛ آر. ام. هِر
9/ تفسير فلسۀ اخلاق جان استوارت ميل؛ جي. اُ. آرمسون
10/ تفسيرهايي از فايده گرايي ميل؛ جي. دي. مابوت
11/ دو مفهوم از قواعد؛ جان رالز
12/ فايده گرايي حداكثري و حداقلي؛ جي. جي. اسمارت
-------------------------------
« فليپا فوت» استاد سابق فلسفه در دانشگاه يو. سي . ال. اي/ متولد 3 اكتبر 1920/ متوفي 3 اكتبر 2010/
-------------------------------
مطالب مرتبط:
معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم
کتاب مبانی اخلاق، نوشتۀ جورج ادوار مور
کتاب «فلسفۀ اخلاق» نوشتۀ ویلیام کی. فرانکنا
معرفی کتاب درآمدی جدید به فلسفۀ اخلاق
معرفی کتاب فلسفۀ اخلاق در قرن بیستم
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۰ ساعت 16:9 توسط عباس مهدوی
|