كتاب نظريۀ اخلاق كانت اثر سر دبليو ديويد راس
كتاب نظريۀ اخلاق كانت: شرحي بر تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق / نوشتۀ سر دبليو ديويد راس؛ ترجمۀ محمدحسين كمالينژاد، به سال 1386 با چاپ نخست به زيور طبع آراسته گرديد. اين اثر ترجمهاي است از :
Kant Ethica theory: a commentary on the zur metaphysik der sitten, 1978.
نگارنده در مقدمه، كتاب را اينگونه معرفي ميكند:
رسالۀ حاضر نه كل مابعدالطبيعۀ اخلاق بلكه جزء اساسي آن – بررسي اصل اعلاي اخلاق – است. اين اثر به سه بخش تقسيم ميشود:
1. گذر از معرفت عقلاني عمومي اخلاق به معرفت فلسفي آن
2. گذر از فلسفۀ تودهپسند اخلاق به مابعدالطبيعۀ اخلاق
3. مرحلۀ نهايي گذر از مابعدالطبيعۀ اخلاق به نقد عقل عملي محض
كانت در عين تقسيم اين اثر به سه بخش، آن را به تحليلي (گذر از معرفت عمومي به تعيين اصل نهايي آن) و تأليفي (گذر از بررسي اين اصل و منابع آن به معرفت عمومي كه كاربرد اين اصل را در آن مييابيم) نيز تقسيم ميكند. در آغاز، چگونگي ارتباط اين تقسيم دوگانه با آن تقسيم سهگانه روشن نيست. اما از عبارت بعدي روشن ميشود منظور اين است كه دو گذر نخست، تحليلي و گذر سوم، تأليفي است. بنابراين، منظور از بخش نخست، تحليلي از مفاهيم عمومي دربارۀ اخلاق است تا معلوم شود كه به طور ضمني بر مفاهيم عادي فلسفه اخلاق (آنچنانكه در در زمان كانت رايج بوده است) دلالت دارند، و منظور از بخش دوم، تحليلي از مفاهيم فلسفۀ اخلاق است تا معلوم شود كه به طور ضمني بر مفاهيم اساسيتر فلسفه اخلاق خود كانت دلالت دارند. در نتيجه، بخش سوم، تأليفي خواهد بود به اين معنا كه بايد براساس اين مفاهيم آگاهي اخلاقي را آنچنانكه وجود دارد توجيه كرد. كانت در عبارت ياد شده اشاره ميكند كه تمام آنچه كه او در دو گذر نخست انجام داده است نشان دادن آن چيزي است كه در مفهوم اخلاق مندرج است، يعني اراده خودمختار است و خود، قوانين خودش را مقرر ميدارد. او هنوز بايد ثابت كند كه اخلاق «آفريدۀ ذهن» نيست يعني با يك عمل تأليفي ميتوانيم بفهميم كه اعمال معيني وجود دارند كه انجام آنها صحيح است.
بدين ترتيب انتظار داريم بخش سوم، بر خلاف دو بخش پيشين، تأليف باشد، يعني در آن مبناي مفاهيم روشنشده در دو گذر ديگر، دستكم تبييني از خطوط كلي محتوايِ تكليف شود. اما تفكر كانت در عمل مسير ديگري را در پيش ميگيرد. آنچه كانت در نظر دارد تا در بخش سوم بيان كند بررسي نقادانۀ قوۀ عقل است در حكم مقدمهاي بر اثبات اينكه استفادۀ تأليفي از عقل عملي محض ممكن است. او مدعي نيست كه اين امر را در تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق ثابت ميكند. در واقع در بخش سوم صرفاً بررسياي استلزامي از كار درميآيد كه به اعتقاد او ميان وجود تكليف و آزادي اراده موجود است. بدين ترتيب او در تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق به تصديق خودش وجود تكليف را اثبات نميكند. او تنها در اثبات آن چيزي موفق ميشود كه در نظر وي اگر تكليف عيني است بايد صادق باشد؛ آن چيزي كه پيشفرض وجود عيني تكليف است، و در هيچ جاي ديگري به انجام وظيفهاي كه در اينجا از خود سلب كرده است، متعهد نميشود.
منظور كانت از اين گذرهايي كه بيان ميكند، كاملاً روشن نيست. آيا منظورش اين است كه:
1. معرفت عقلاني عمومي اخلاق خطاست و بايد آن را رها كنيم، و نخست در يك فلسفۀ تودهپسند اخلاق پناه بگيريم و بعد خطاي اين را ببينيم و به سوي مابعدالطبيعۀ اخلاق و نقادي عقل محض پيشين برويم؟ واژۀ «معرفت» اگر معناي دقيق آن در نظر گرفته شود اين تفسير را رد ميكند زيرا معرفت ممكن نيست خطا باشد، اما ممكن است كانت اين واژه را با مسامحه به كار برده باشد.
2. اين معرفت عقلاني اخلاق درست است اما به اندازۀ كافي عميق نيست و همينطور است دربارۀ فلسفۀ تودهپسند؟ دستكم دربارۀ گذر نخست، نظر وي همين است. زيرا او ميگويد كه مفهوم ارادهاي كه فينفسه شايستۀ بيشترين احترام است، «از قبل در فاهمۀ سالم طبيعي وجود داشته است و نيازمند شكوفايي است تا تعليم». اين مفهومِ ارادۀ فينفسه نيك همان معرفت عقلاني عمومي اخلاق است كه كانت از آنجا شروع ميكند و ميكوشد تا استلزامهاي عميقتر را مطرح سازد و آنچه او در صفحۀ بعدي ميگويد دال بر اين است كه به گذر دوم نيز با همين ديد – يعني نه در حكم تصحيح، بلكه براي تعمق بيشتر نسبت به بخش پيشين – نگريسته است.
فهرست
ارجاعات ..................................................................................... 9
مقدمه ....................................................................................... 11
فصل نخست
گذر از معرفت عقلاني عمومي اخلاق به معرفت فلسفي آن ............... 23
فصل دوم
گذر از فلسفۀ تودهپسند اخلاق به مابعدالطبيعۀ اخلاق ....................... 63
نخستين ضابطهمندي امر مطلق: ضابطۀ قانون كلي .......................... 71
دومين ضابطهمندي امر مطلق: ضابطۀ انسانيت در مقام غايت بالذات .... 78
سومين ضابطهمندي امر مطلق: ضابطۀ ارادۀ واضع قانون عام .............. 90
فصل سوم
گذر از مابعدالطبيعۀ اخلاق به نقد عقل عملي محض ......................... 105
خلاصه ..................................................................................... 137
----------------------
مطالب مرتبط:
فلسفه اخلاق کانت
فلسفه اخلاق کانت (2)
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت
Kant Ethica theory: a commentary on the zur metaphysik der sitten, 1978.
نگارنده در مقدمه، كتاب را اينگونه معرفي ميكند:
رسالۀ حاضر نه كل مابعدالطبيعۀ اخلاق بلكه جزء اساسي آن – بررسي اصل اعلاي اخلاق – است. اين اثر به سه بخش تقسيم ميشود:
1. گذر از معرفت عقلاني عمومي اخلاق به معرفت فلسفي آن
2. گذر از فلسفۀ تودهپسند اخلاق به مابعدالطبيعۀ اخلاق
3. مرحلۀ نهايي گذر از مابعدالطبيعۀ اخلاق به نقد عقل عملي محض
كانت در عين تقسيم اين اثر به سه بخش، آن را به تحليلي (گذر از معرفت عمومي به تعيين اصل نهايي آن) و تأليفي (گذر از بررسي اين اصل و منابع آن به معرفت عمومي كه كاربرد اين اصل را در آن مييابيم) نيز تقسيم ميكند. در آغاز، چگونگي ارتباط اين تقسيم دوگانه با آن تقسيم سهگانه روشن نيست. اما از عبارت بعدي روشن ميشود منظور اين است كه دو گذر نخست، تحليلي و گذر سوم، تأليفي است. بنابراين، منظور از بخش نخست، تحليلي از مفاهيم عمومي دربارۀ اخلاق است تا معلوم شود كه به طور ضمني بر مفاهيم عادي فلسفه اخلاق (آنچنانكه در در زمان كانت رايج بوده است) دلالت دارند، و منظور از بخش دوم، تحليلي از مفاهيم فلسفۀ اخلاق است تا معلوم شود كه به طور ضمني بر مفاهيم اساسيتر فلسفه اخلاق خود كانت دلالت دارند. در نتيجه، بخش سوم، تأليفي خواهد بود به اين معنا كه بايد براساس اين مفاهيم آگاهي اخلاقي را آنچنانكه وجود دارد توجيه كرد. كانت در عبارت ياد شده اشاره ميكند كه تمام آنچه كه او در دو گذر نخست انجام داده است نشان دادن آن چيزي است كه در مفهوم اخلاق مندرج است، يعني اراده خودمختار است و خود، قوانين خودش را مقرر ميدارد. او هنوز بايد ثابت كند كه اخلاق «آفريدۀ ذهن» نيست يعني با يك عمل تأليفي ميتوانيم بفهميم كه اعمال معيني وجود دارند كه انجام آنها صحيح است.
بدين ترتيب انتظار داريم بخش سوم، بر خلاف دو بخش پيشين، تأليف باشد، يعني در آن مبناي مفاهيم روشنشده در دو گذر ديگر، دستكم تبييني از خطوط كلي محتوايِ تكليف شود. اما تفكر كانت در عمل مسير ديگري را در پيش ميگيرد. آنچه كانت در نظر دارد تا در بخش سوم بيان كند بررسي نقادانۀ قوۀ عقل است در حكم مقدمهاي بر اثبات اينكه استفادۀ تأليفي از عقل عملي محض ممكن است. او مدعي نيست كه اين امر را در تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق ثابت ميكند. در واقع در بخش سوم صرفاً بررسياي استلزامي از كار درميآيد كه به اعتقاد او ميان وجود تكليف و آزادي اراده موجود است. بدين ترتيب او در تأسيس مابعدالطبيعۀ اخلاق به تصديق خودش وجود تكليف را اثبات نميكند. او تنها در اثبات آن چيزي موفق ميشود كه در نظر وي اگر تكليف عيني است بايد صادق باشد؛ آن چيزي كه پيشفرض وجود عيني تكليف است، و در هيچ جاي ديگري به انجام وظيفهاي كه در اينجا از خود سلب كرده است، متعهد نميشود.
منظور كانت از اين گذرهايي كه بيان ميكند، كاملاً روشن نيست. آيا منظورش اين است كه:
1. معرفت عقلاني عمومي اخلاق خطاست و بايد آن را رها كنيم، و نخست در يك فلسفۀ تودهپسند اخلاق پناه بگيريم و بعد خطاي اين را ببينيم و به سوي مابعدالطبيعۀ اخلاق و نقادي عقل محض پيشين برويم؟ واژۀ «معرفت» اگر معناي دقيق آن در نظر گرفته شود اين تفسير را رد ميكند زيرا معرفت ممكن نيست خطا باشد، اما ممكن است كانت اين واژه را با مسامحه به كار برده باشد.
2. اين معرفت عقلاني اخلاق درست است اما به اندازۀ كافي عميق نيست و همينطور است دربارۀ فلسفۀ تودهپسند؟ دستكم دربارۀ گذر نخست، نظر وي همين است. زيرا او ميگويد كه مفهوم ارادهاي كه فينفسه شايستۀ بيشترين احترام است، «از قبل در فاهمۀ سالم طبيعي وجود داشته است و نيازمند شكوفايي است تا تعليم». اين مفهومِ ارادۀ فينفسه نيك همان معرفت عقلاني عمومي اخلاق است كه كانت از آنجا شروع ميكند و ميكوشد تا استلزامهاي عميقتر را مطرح سازد و آنچه او در صفحۀ بعدي ميگويد دال بر اين است كه به گذر دوم نيز با همين ديد – يعني نه در حكم تصحيح، بلكه براي تعمق بيشتر نسبت به بخش پيشين – نگريسته است.
فهرست
ارجاعات ..................................................................................... 9
مقدمه ....................................................................................... 11
فصل نخست
گذر از معرفت عقلاني عمومي اخلاق به معرفت فلسفي آن ............... 23
فصل دوم
گذر از فلسفۀ تودهپسند اخلاق به مابعدالطبيعۀ اخلاق ....................... 63
نخستين ضابطهمندي امر مطلق: ضابطۀ قانون كلي .......................... 71
دومين ضابطهمندي امر مطلق: ضابطۀ انسانيت در مقام غايت بالذات .... 78
سومين ضابطهمندي امر مطلق: ضابطۀ ارادۀ واضع قانون عام .............. 90
فصل سوم
گذر از مابعدالطبيعۀ اخلاق به نقد عقل عملي محض ......................... 105
خلاصه ..................................................................................... 137
----------------------
مطالب مرتبط:
فلسفه اخلاق کانت
فلسفه اخلاق کانت (2)
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق اثر ایمانوئل کانت
«مابعدالطبیعه اخلاق: فلسفه فضیلت» اثر ایمانوئل کانت
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 18:31 توسط عباس مهدوی
|