مجازات اعدام و فلسفه اخلاق

ما رفتاري را جرم و جنايت تلقي ميكنيم كه عليه قانون صورت گرفته باشد. قانون در ازاي اين جرايم و جنايات مجازاتهايي در نظر ميگيرد. انحاي مختلفي از مجازات وجود دارد:
مجازاتهاي هشداردهندۀ نقدي، ايجاد محدوديت و محروميت از برخي حقوق (به عنوان مثال، اعمال ممنوعيت براي احراز برخي مشاغل)، اعمال محدوديت در آزادي يا سلب آن (كنترل در خانه يا انتقال به زندان) و در نهايت، مجازات اعدام كه در اين مورد مجرم به منظور مكافات، جان خود را از دست ميدهد.
از منظر تاريخي كه بنگريم، مجازات مرگ نزد همۀ ملل وجود داشته، فقط در قرن بيستم اعمال اين مجازات در برخي كشورها با ترديد روبرو شده است. توسعۀ جنايات و خشونت كه در برخي كشورها به صورت اپيدمي در حال گسترش است، سبب شده است كه غالب شهروندان اين كشورها خواستار اعمال مجازاتهاي سنگين عليه عاملان اين رفتارها باشند. بسياري از كشورهايي كه مجازات اعدام را لغو كردهاند، خواستار شدهاند كه اين نوع مجازات بار ديگر اجرا شود تا به اين ترتيب، مانعي در برابر آن پديد آيد، برخي نيز مخالف مجازات اعدام هستند. هردو طرف دلايل خاص خودشان را دارند. در اينجا به طرح دلايل موافق و مخالف ميپردازيم:
1.دلايل موافق
انسان اين حق را دارد كه از خود در مقابل يك تجاوز خشن و نابهحق دفاع كند. در صورتي كه بتوانيم اين نكته را ثابت كنيم كه دفاع بهحق ما از خودمان، منجر به قتل مهاجم شده است، مراجع قضايي و حقوقي ما را مجازات خواهند كرد. چنين مسألهاي دربارۀ دولت نيز ميتواند جاري باشد. دولت نيز اين حق مشروع را دارد كه از خود دفاع كند، به عبارت ديگر دولت مجاز است كه جانيان خطرناك را اعدام كند.
در ازاي اين جنايات خشن و غير انسانياي از اين قبيل آدم ربايي يا كشتن كودكان براي فروش اعضاي بدنشان تنها منصفانه و بهحق، اعدام است.
مجازات مرگ، تأثيري موحش دارد و بر كساني كه احتمالاً مترصد ارتكاب به جنايات هستند، تأثيرگذار خواهد بود. به اين ترتيب، مجازات اعدام مانع بسياري از جنايات خواهد شد و كساني كه پتانسيل رفتارهاي جنايتآميز دارند، پيش از ارتكاب چنين رفتارهايي به تبعات كار خود خواهند انديشيد؛ زيرا ميدانند كه در صورت بازداشت، اعدام خواهند شد.
2.دلايل مخالف
وجود خطا در احكام قضايي و دادستاني شايع است؛ هنگامي كه حكم اعدام اجرا شود، ديگر نميتوان آن را اعاده كرد. بسيار شنيدهايم كه حكمي به اشتباه صادر شده و متعاقب آن فردي سالها در زندان بوده است و پس از گذشت چندين سال آشكار شده كه او بيگناه است. چه كسي ميتواند سالهايي را كه وي با بيگناهي در زندان بوده است جبران كند؟
هيچ كس نميتواند با قاطعيت بگويد كه يك «جاني» به طور مطلق، غيرقابل اصلاح و يادگيري است. انسان آزاد است، بنابراين از اين امكان برخوردار است تا دوباره به راه راست آيد. هيچ انساني در گمراهي و تباهي مطلق بهسر نميبرد. هيچ انساني به منزلۀ غدهاي سرطاني در اعضا و جوارح نيست.
تجربه تاريخي نشان داده است كه اِعمال مجازات اعدام منجر به تقليل جنايات نميشود، نه گيوتين در فرانسه و نه صندلي الكتريكي در آمريكا منجر به كاهش آمار جنايات نشده است.
مراجع قضايي نيز همچون ما انسانند. بين باندهاي مافيايي اين عبارت مشهور است: «هر كس قيمت خودش را دارد». با اين ملاحظه، آيا نبايد احتمال داد كه پارهاي از موارد ميتوان قاضي يك محكمه را خريد؟ در مواردي نيز ميتوان احتمال داد كه در منازعهاي ميان دو گروه مافيايي، حكم اعدام، ابزار از ميان به دركردن حريف و رقيب گردد.
3. مسائل اخلاقي
كسي كه اعتقاد دارد مجازات اعدام با طبيعت انساني سازگار نيست و هيچگاه نبايد مجال براي ورود اين حكم در كتاب قانون پيش آيد، اين نكته را بايد مدّ نظر داشته باشد: گفتن اين كه حكم اعدام مجازاتي غيراخلاقي است، يعني مجموعه اعدامهايي كه در گذشته صورت گرفته است غير اخلاقي بودهاند و علاوه بر اين، اعدامهايي كه در آينده تحقق خواهد يافت نيز غيراخلاقي بودهاند. از اينرو، معاملهاي با جنايتكاران جنگي نازي شده است، غيرعادلانه بوده است. اين تلقي به اين معناست كه اگر دست يك جنايتكار جنگي به خون هزاران تن آلوده باشد، نبايد متحمل مجازت اعدام گردد.
اين ادعا كه اخلاق مجازات اعدام را منع ميكند، بدان معني است كه دولت مطلقا و تحت هيچ شرايطي حق اعدام كسي را ندارد.
در اين مورد نيز همانند ساير مسائل اخلاقي بايد بحث را به مجاري عقلي هدايت كنيم. امروز جز در مواردي استثنايي، شمار كشورهايي كه قائل به مجازات اعدام نيستند، روزبهروز كمتر ميشود. در پايان، يادآوري اين نكته حايز اهميت است كه بايد از يك سو ميان بحث در خصوص جواز و عدم جواز مجازات اعدام و از سوي ديگر، جوازِ اعمال آن در شرايط خاص تمايز قائل شد. منظور اين است كه ميتوان از شخصي سخن به ميان آورد كه قائل به جواز اعدام است اما در عين حال معتقد است در صورتي كه مجرم تحت تأثير الكل يا مواد مخدر مرتكب قتل شده باشد، نبايد اين مجازات را اِعمال كرد. كسي كه از حكم اعدام حمايت ميكند، بايد تصوري هم از اين نكته داشته باشد كه در چه شرايطي ميتواند به جواز اعدام قائل باشد و در چه شرايطي به عدم آن؟
نگارنده براي تأمل بيشتر پيشنهاد ميكند فيلم «كشتن»، اثر کریستوف کیشوفسکی را ببينيد سپس به اين پرسش پاسخ دهيد كه آيا نگرش ما در خصوص مجازات اعدام دگرگون شده است؟

پوستر فیلمي كوتاه درباره كشتن
منبع: کتاب «داوری اخلاقی، فلسفۀ اخلاق چیست؟» نوشتۀ هکتور زاگال – خوزه گالیندو صص 225 – 228
---------------
مطالب مرتبط:
فلسفۀ اخلاق تروريست ها
سانسور اخلاقي
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 16:9 توسط عباس مهدوی
|