اخلاق مبتنی بر کردار

اخلاق مبتنی بر کردار

الف) خود محوری اخلاقی

خود موحوری اخلاقی: آدمی همواره باید خیر شخصی خود را ـ که غایت اوست ـ به حداکثر برساند.

این گفته صرفاً بیان اصلی شخصی است؛ نه راهنمایی در اختیار ما می­گذارد و نه مبنایی برای ارزیابی اخلاقی کردار آن­ها به دست می­دهد. بدین قرار این اصل شخصی، اصل اخلاقی نیست، و بنابراین، مصداقی از خودمحوری است اما نه خودمحوریِ اخلاقی.

خودمحوری می­خواهد بگوید که یگانه وظیفۀ بنیادینی که هر کدام از ما داریم این است که خیر خویش را به حداکثر برسانیم. همین و بس. فارغ از این که  آیا این کار خیر بیشتری به بار می­آورد یا نمی­آورد.


ادامه نوشته

فضیلت

فضیلت در فلسفه باستان

خصایلی که موجب بزرگ منشی می شوند فضایل می خوانیم. فضایل مشتمل است بر:
 فضایل طبیعی نظیر قدرت، سرعت، یا هوش؛
خصایل اکتسابی نظیر مهارت در شطرنج یا مهارت در نواختن ترومبون؛
خصایل مربوط به خلق و خو مانند خوش خلقی و خوش طبعی؛
خصایل دینی نظیر ایمان یا پارسایی؛
خصایل مربوط به منش نظیر نیک خواهی، مهربانی، پشتکار، شجاعت، یا حکمت.
ما علاوه بر اعمال، درباره اشخاص هم داوری می کنیم:
 اخلاق مبتنی بر فضیلت (منش) عمدتاً با اشخاص سر و کار دارد. و این سر و کار داشتن صرفاً به داوری درباره اشخاص محدود نمی شود، بلکه اخلاق مبتنی بر فضیلت به راهنمایی کردار هم می پردازد. در حالی که حکم تعیین کننده در اخلاق مبتنی بر کردار (اعمال) این است که “آنچه درست است انجام بده”، حکم تعیین¬کننده در اخلاق مبتنی بر فضیلت چیزی نیست جز این که  “شخص خوبی باش.”
از آن جایی که اخلاق مبتنی بر فضیلت، بر خلاف نظریه ای کلی در باب فضیلت، در پی آن است که نوعی راهنمای اخلاقی به دست دهد، این اخلاق به فضایلی می¬پردازد که اکتسابی است و اخلاقی نامیدن آن¬ها موجه است.

ادامه نوشته

نظریه­ های حسن و قبح (درستی و نادرستی)


قانون ­پرستی اخلاقی و جزئی­ نگری اخلاقی

درستی اخلاقی یا بر قواعد (و یا اصول و فرمان ها) مبتنی است یا بر اوضاع و احوال، یا هر دو. وقتی درباره درستی و نادرستی قانونی داوری می­کنیم، در واقع به قواعد تمسک می­جوییم، زیرا قوانین را تنها در چارچوب قواعد می­توان صورت­بندی کرد. قوانین انجام دادن اعمالی را مجاز، ممنوع یا الزامی می­کنند؛ آن­ها به کسی نمی­گویند که چگونه شخصی باشد، یا چه انگیزه­ای داشته باشد. به بیان دیگر اخلاق شناخت قواعد یا اصول مناسب برای به نظم درآوردن کردار است، نه منش یا شخصیت.

ادامه نوشته