دو اقتراح در اخلاق تفسير
مقوله اخلاق تفسير، بحثي نوپديد، بديع و بيسابقهاي است. كتاب ماه دين اين بحث را براي نخستين بار و با هدف برداشتن گامي استوار و پديد آوردن ادبياتي درخور، در قالب اقتراحيه با صاح بنظران در ميان مينهد تا با تأمل و تعمق انديشمندان، بارور و بالندهتر شود و مبادا همچون بسياري از مفاهيم اصيل، ارزشمند و عميق به دست سطحينگران و لفاظان در اثر مصرف بيجا و بيرويه به فرسودگي، بيرمقي و ابتذال زودرس دچار شود و به فرهنگ و ادبيات ما پا ينگذاشته پير و فرتوت و تفاله شود. شماره نخست اين اقتراح، دربردارنده پاسخهاي آقاي دكتر ابوالقاسم فنايي، پژوهشگر حوزه فلسفه دين و فلسفه اخلاق بود. اينك، خرسنديم كه پاسخهاي آقاي دكتر سيد حسن اسلامي را با شما در ميان مينهيم كه در نگارشهاي اخيرش مقوله اخلاق پژوهش و اخلاق نقد سهمي جدي و پررنگ دارد. اميدواريم در شمارههاي آينده نيز صفحات كتاب ماه دين پذيراي پاسخهاي ديگر صاحبنظران باشد.
كتاب ماه دين
اخلاق تفسیر در گفتوگو با ابوالقاسم فنایی
ابوالقاسم
فنایی: اخلاق تفسیر به معنای توصیفی کلمه، یعنی «اخلاق تفسیرِ موجود». این
اخلاق منطقاً متأخر از تفسیر است. یعنی نسبت آن با تفسیر نسبت «فلسفۀ علمِ
توصیفی» با خود «علم» است. اول باید تفسیری وجود داشته باشد و لباس تحقق
پوشیده باشد تا با مطالعۀ آن بتوان اخلاقِ تفسیر حاکم بر آن را کشف و
صورتبندی کرد. به این معنا میتوان از «اخلاق تفسیر طبری» و «اخلاق تفسیر
المیزان» و اخلاق تفسیر سایر تفسیرها سخن گفت. اخلاق تفسیر توصیفی، بخشی از
تاریخ تفسیر یا تفسیرشناسی یا انسانشناسی یا مردمشناسی/ جامعهشناسی
است. در توصیف یک مفسر یا جامعۀ مفسران در یک دورۀ خاص تاریخی پارهای از
توصیفاتی که مطرح میشود بیانگر اصول و ضوابط اخلاقیای است که آن مفسر یا
مفسران در کار خود از آنها پیروی میکردهاند.
گفت و گو با نشریۀ کتابِ ماه دین، شمارۀ 184، بهمن 1391، صص 4-11.
اقتراح «اخلاق تفسیر، راهنمای مفسران و پشتوانه منطق تفسير» پاسخهاي دكتر سيد حسن اسلامي به اقتراح در باب اخلاق تفسير
آيا ميتوان از مقولهاى با عنوان «اخلاق تفسير» سخن گفت؟ با كدام تلقى و به كدام معنا؟
پيشفرضهاى داشتن چيزى به نام اخلاق تفسير
كدامند؟ بهتر است پيشاپيش مقصودمان را از« تفسير»، دست كم در شكل متعارف و
جاافتاده آن، روشن كنيم. فرآيند تفسير هنگامى آغاز مىشود كه با گفتار،
نوشتار، حادثه، شخصيت، متن و يا به تعبير عا متر « دال » و نشانهاى روبرو
مىشويم كه مقصود، معنا، مفهوم يا« مدلول» آن روشن نيست. به اين معنا كه
ممكن است متنى و سخنى ابهام، ايهام، اجمال، و يا حتى تناقض داشته باشد. در
مواجهه با چنين متنى و سخنى، به دلايلى كه بازخواهم گفت پاى تفسير به ميان
كشيده مىشود. در نتيجه، آن چه كه آشكار، بيِّن، صريح، منسجم و همخوان باشد،
نيازمند تفسير نخواهد بود.