نظریه های حسن و قبح(2)
تکلیف نگر حداقلی و حداکثری
بنا بر شکل حداکثری، چیزی که درست، واجب یا ممنوع است مستقل از خوبی یا بدی است. این نظر که اخلاق به فرمان الهی وابسته است نظریهای است حداکثری (درست است که خداوند ما را به انجام دادن کار خیر فرمان میدهد، ولی فرمان دادن خداوند به ما دایر بر انجام دادن کار خیر است که آن کار را واجب میسازد، نه این واقعیت که اطاعت از فرمان خداوند موجد خیر بودن چنین کاری خواهد بود.
شکل حداقلی نظریههای تکلیفنگر دایر است بر این که خیر در تعیین درستی اخلاقی ربط دارد ولی یگانه عامل تعیینکننده نیست. چیزهای دیگر را هم باید در نظر گرفت، نظیر این که آیا منصفانه عمل خواهید کرد، به عهد خود وفادار خواهید بود، حقیقت را خواهید گفت ... .
اغلب تکلیفنگرها به نظریههای حداقلی اعتقاد دارند. ولی کانت مشهورترین متفکر تکلیفنگر در فلسفه غرب، به نظریهای معتقد است که شکل حداکثری دارد.
1. نظریه های نتیجه گرا (consequentialist)
میگویند که صرفاً نتایج اعمال تعیینکننده حسن و قبح آنهاست.
2. نظریه های نانتیجه گرا (non - consequentialist)
نانتیجهگرایی، همانند تکلیفنگری، بر حسب قول به این که نتایج در تعیین حسن و قبح ربطی ندارند یا این که نتایج در این خصوص مربوطند ولی به خودی خود تعیینکننده نیستند، یک شکل حداکثری و حداقلی دارد.
3. غایتنگری(teleological)
نظریههایی که معتقدند خیر بودن نتایج اعمال همواره تعیینکننده درستی یا حسن است هم ارزش نگرند و هم نتیجهگرا، یا میتوانیم آنها را غایت انگار بخوانیم.(این نظریه را گاهی سود نگر نیز مینامند. و گاهی نیز نتیجهگرا خوانده میشود)
از آنجایی که اغلب اعمال هم نتایج خیر در بر دارند هم نتایج شر، غایتگراها معمولاً میگویند که فزونی نتایج خیر بر نتایج شر در هر عملی تعیینکننده درستی آن اعمال است. به بیان دیگر غایتنگرها میگویند عملی که صورت میگیرد درست است اگر، و تنها اگر، به اندازه هر عمل دیگری که برای شخص مقدور است باعث فزونی خیر بر شر گردد، و واجب است اگر و تنها اگر بیش از هر عمل دیگری که برای شخص مقدور است، فزونی خیر بر شر را به بار آورد.
صورت های اصلی نظریه غایتگروی:
الف) اخلاق صغیر: ارزش نتایج عمل برای افراد، تعیینکننده حسن و قبح آن است.
1) خودمحوری اخلاقی (egoism)
عمل آدمی درست است اگر و تنها اگر ، دست کم به اندازه هر عمل دیگری بیشترین غلبه خیر ممکن بر شر را برای او به بار آورد.
2) سودگروی (utilitirianism) ـ همه گروی یا دیگرگروی (altruism) ـ
عمل آدمی درست است اگر و تنها اگر ، دست کم به اندازه هر عمل دیگری بیشترین غلبه خیر ممکن بر شر را برای جمیع مردم به بار آورد. (البته در میان این دو موضع بی شمار دیدگاه دیگر وجود دارد.)
ب) اخلاق کبیر: ارزش نتایج برای اجتماع یا باشنده فراطبیعی تعیینکننده حسن و قبح است.
دو نوع نظریه غایتانگار، اخلاق کبیر و اخلاق صغیر
اخلاق صغیر بقا و سعادت جانداران را خیر اعلی به شمار میآورد و درست را آن چیزی میداند که این خیر را به حداکثر برساند. بدین قرار اگر سودگروی را قائل به این دیدگاه بدانیم که باید تا جایی که ممکن است ارزش را برای بیشتر افراد به منتها درجه گسترش دهیم، این نظریه شکلی از اخلاق صغیر است.
بر عکس، اخلاق کبیر بیشترین اهمیت را برای بقا و سعادت اجتماعات و باشندگی نظیر دولتها، ملتها، نژادها، ادیان، اقوام، طبیعت، یا جهان قائل میشود. اخلاق کبیر کردار اخلاقی را چیزی تعریف میکند که آن خیر را به حد اعلی برساند.
خودمحوری اخلاقی، که یگانه پروای واپسین آن خیر فردی است که حکم میکند، شکلی از اخلاق صغیر است. با این حال، اصحاب خودمحوری اخلاقی، نظیر اپیکوریان، بر اهمیت دوستان و اجتماع انگشت تأکید میگذارند؛ نه این که برای این چیزها فی نفسه ارزش قائلند، بلکه از آن رو که معتقدند اینها لازمه خیر خود شخص است.................