تکلیف ­نگر حداقلی و حداکثری

بنا بر شکل حداکثری، چیزی که درست، واجب یا ممنوع است مستقل از خوبی یا بدی است. این نظر که اخلاق به فرمان الهی وابسته است نظریه­ای است حداکثری (درست است که خداوند ما را به انجام دادن کار خیر فرمان می­دهد، ولی فرمان دادن خداوند به ما دایر بر انجام دادن کار خیر است که آن کار را واجب می­سازد، نه این واقعیت که اطاعت از فرمان خداوند موجد خیر بودن چنین کاری خواهد بود.

شکل حداقلی نظریه­های تکلیف­نگر دایر است بر این که  خیر در تعیین درستی اخلاقی ربط دارد ولی یگانه عامل تعیین­کننده نیست. چیزهای دیگر را هم باید در نظر گرفت، نظیر این که  آیا منصفانه عمل خواهید کرد، به عهد خود وفادار خواهید بود، حقیقت را خواهید گفت ... .

اغلب تکلیف­نگرها به نظریه­های حداقلی اعتقاد دارند. ولی کانت مشهورترین متفکر تکلیف­نگر در فلسفه غرب، به نظریه­ای معتقد است که شکل حداکثری دارد.

1.      نظریه ­های نتیجه­ گرا (consequentialist)

می­گویند که صرفاً نتایج اعمال تعیین­کننده حسن و قبح آن­هاست.

2.      نظریه ­های نانتیجه ­گرا (non - consequentialist)

نانتیجه­گرایی، همانند تکلیف­نگری، بر حسب قول به این که  نتایج در تعیین حسن و قبح ربطی ندارند یا این که نتایج در این خصوص مربوطند ولی به خودی خود تعیین­کننده نیستند، یک شکل حداکثری و حداقلی دارد.

3.      غایت­نگری(teleological)

   نظریه­هایی که معتقدند خیر بودن نتایج اعمال همواره تعیین­کننده درستی یا حسن است هم ارزش نگرند و هم نتیجه­گرا، یا می­توانیم آن­ها را غایت انگار بخوانیم.(این نظریه را گاهی سود نگر نیز می­نامند. و گاهی نیز نتیجه­گرا خوانده می­شود)

از آن­جایی که اغلب اعمال هم نتایج خیر در بر دارند هم نتایج شر، غایت­گراها معمولاً می­گویند که فزونی نتایج خیر بر نتایج شر در هر عملی تعیین­کننده درستی آن اعمال است. به بیان دیگر غایت­نگرها می­گویند عملی که صورت می­گیرد درست است اگر، و تنها اگر، به اندازه هر عمل دیگری که برای شخص مقدور است باعث فزونی خیر بر شر گردد، و واجب است اگر و تنها اگر بیش از هر عمل دیگری که برای شخص مقدور است، فزونی خیر بر شر را به بار آورد.

صورت های اصلی نظریه غایت­گروی:

الف) اخلاق صغیر: ارزش نتایج عمل برای افراد، تعیین­کننده حسن و قبح آن است.

1) خودمحوری اخلاقی (egoism)

عمل آدمی درست است اگر و تنها اگر ، دست کم به اندازه هر عمل دیگری بیشترین غلبه خیر ممکن بر شر را برای او به بار آورد.

2) سودگروی (utilitirianism) ـ همه گروی یا دیگرگروی (altruism) ـ

عمل آدمی درست است اگر و تنها اگر ، دست کم به اندازه هر عمل دیگری بیشترین غلبه خیر ممکن بر شر را برای جمیع مردم به بار آورد. (البته در میان این دو موضع بی شمار دیدگاه دیگر وجود دارد.)

ب) اخلاق کبیر: ارزش نتایج برای اجتماع یا باشنده فراطبیعی تعیین­کننده حسن و قبح است.

دو نوع نظریه غایت­انگار، اخلاق کبیر و اخلاق صغیر

اخلاق صغیر بقا و سعادت جانداران را خیر اعلی به شمار می­آورد و درست را آن چیزی می­داند که این خیر را به حداکثر برساند. بدین قرار اگر سودگروی را قائل به این دیدگاه بدانیم که باید تا جایی که ممکن است ارزش را برای بیش­تر افراد به منتها درجه گسترش دهیم، این نظریه شکلی از اخلاق صغیر است.

بر عکس، اخلاق کبیر بیش­ترین اهمیت را برای بقا و سعادت اجتماعات و باشندگی نظیر دولت­ها، ملت­ها، نژادها، ادیان، اقوام، طبیعت، یا جهان قائل می­شود. اخلاق کبیر کردار اخلاقی را چیزی تعریف می­کند که آن خیر را به حد اعلی برساند.

خودمحوری اخلاقی، که یگانه پروای واپسین آن خیر فردی است که حکم می­کند، شکلی از اخلاق صغیر است. با این حال، اصحاب خودمحوری اخلاقی، نظیر اپیکوریان، بر اهمیت دوستان و اجتماع انگشت تأکید می­گذارند؛ نه این که  برای این چیزها فی نفسه ارزش قائلند، بلکه از آن رو که معتقدند اینها لازمه خیر خود شخص است.................